گفت وگو درباره گذشته و عبرت آموزی از تجربیات تاریخی، نه تنها وظیفهای اخلاقی است، بلکه میتواند به عدم تکرار خطاها منتهی شده و رشد و تحول همگانی را فراهم آورد. انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و پیامدهای آن باید به بحث همگانی تبدیل شود. البته هرگونه بحثی، گزینشی و از منظری خاص صورت خواهد گرفت. به تعبیر دیگر، انقلاب همانند جنگل بزرگی است که هر کس نقاشی خود را از آن به تصویر میکشد. هیچ اثری تمامی جنگل را در بر نخواهد گرفت و هیچ اثری بهترین اثر نخواهد بود. همیشه همگان از این امکان برخوردار خواهند بود که نقاشی جدیدی از جنگل انقلاب ارائه کنند. نوشتار حاضر نیز میکوشد تا براساس تجربه انقلاب ۵۷ و پیامدهای آن در مورد چند مسئله مهم گفت و گویی در اندازد.
معنای اصلاح پذیری نظام سیاسی
معنای دقیق اصلاح پذیری و اصلاح ناپذیری یک رژیم سیاسی چیست؟ بعید است که این مفهوم ناظر به حوزه اقتصاد باشد. برای این که در اقتصاد بسیاری از نظامهای غیر دموکراتیک اصلاح و تحول صورت گرفته و میگیرد. آنان هم به دنبال نوسازی اقتصادی و مدرنیزه کردن جوامع خود بوده و هستند. عظمتطلبی توسعهای بخشی از آرزوی دیکتاتورهای جاه طلب است. چین کمونیست، با لیبرالیزه کردن اقتصاد، طی دوره ۲۰۱۳- ۱۹۷۹، میانگین رشد اقتصادی سالانه حدود ۱۰ درصدی را تجربه کرده است.
اصلاح ناپذیری ناظر به فساد هم نیست. اگر چه فساد رژیمهای غیردموکراتیک بیش از فساد رژیمهای دموکراتیک است. با این حال، همه رژیمهای غیر دموکراتیک از نظر فساد در یک سطح قرار نداشته و بسیاری از آنان از طریق اصلاحات توانستهاند میزان فساد را کاهش دهند. به گزارش سازمان شفافیت بین المللی، قطر در سال ۲۰۱۳ با امتیاز ۶۸ در رتبه ۲۸، عمان با ۴۷ امتیاز در رتبه ۶۱ و ایتالیا با ۴۳ امتیاز در رتبه ۶۹ قرار دارد. به تعبیر دیگر، برخی از نظامهای به شدت غیر دموکراتیک، از نظر میزان فساد حتی از برخی از جوامع دموکراتیک پیش افتادهاند. پس اصلاح پذیری و اصلاح ناپذیری ناظر به کدام قلمرو است؟
اصلاحات ناظر به حوزه ساختار سیاسی است. رژیم اصلاح پذیر رژیمی به شمار میرود که زمامداران سیاسی از طریق انتخابات آزاد رقابتی منصفانه برای مدتی محدود انتخاب شده و به روشهای مسالمت آمیز- یعنی از طریق صندوقهای رأی- برکنار میشوند. اما اگر نتوان زمامداران و سیاستها را به روشهای مسالمت آمیز (صندوقهای رأی) تغییر داد، رژیم اصلاح ناپذیر خواهد بود. آزادی نقد قدرتهای سیاسی و اقتصادی و ایدئولوژیک یکی از ارکان نظامهای اصلاح پذیر است.
اصلاح ناپذیری و انقلاب
بسیاری از افراد این مدعای تجویزی/تکلیفی را مطرح میسازند: اگر رژیم سیاسی ای تمامی راههای اصلاحات مسالمت آمیز را مسدود سازد، باید از طریق انقلاب خشونت بار رژیم اصلاح ناپذیر را سرنگون کرد. به تعیبر دیگر، انقلاب خشونت بار در رژیمهای اصلاح ناپذیر اخلاقاً موجه است.
اما گروه دیگری گزاره توصیفی/تبیینی زیر را مطرح کرده اند: “اگر رژیمی اصلاح ناپذیر باشد، انقلاب به وقوع خواهد پیوست”.
آیا این گزاره توصیفی/تبیینی صادق است؟
الف- تأیید پسینی : با رویکردی پسینی احتمالاً میتوان این مدعا را تأیید کرد. یعنی، وقتی رژیم سیاسی کشوری از طریق انقلاب سرنگون شد، ادعا کنیم که آن رژیم اصلاح ناپذیر بوده و بدین ترتیب مدعی صدق گزاره کلی مورد ادعا شویم.
ب- تأیید پیشینی: آیا معیار و ملاکهای پیشینی برای اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری رژیمهای غیر دموکراتیک وجود دارد؟ به تعبیر دیگر، براساس چه معیارهای پیشینی ای میتوان رژیمی را اصلاح ناپذیر به شمار آورد؟ تا حدی که من اطلاع دارم، تاکنون چنین معیارهایی ارائه نشده است. بدین ترتیب، آن گزاره کلی به این تقلیل مییابد که محققان بنشینند و هر جا انقلابی- از جمله در فرانسه، روسیه، چین، کوبا، ایران- روی داد، مدعی شوند که آن رژیم اصلاح ناپذیر بوده است.
پ- ذات گرایی: از موضع ذات گرایانه هم میتوان درباره صدق این گزاره داوری کرد. یعنی این مدعا ذاتی ثابت و صلب برای برخی رژیمهای سیاسی در نظر گرفته که به هیچ طریقی قابل تغییر و تحول نیست. اما رژیمهای سیاسی- دموکراتیک و غیر دموکراتیک- فاقد ذات و ماهیت، به معنای ارسطویی- هستند. اگر ذات گرایی حداقل در حوزه علوم اجتماعی و انسانی کاذب باشد، همه اشکال رژیمهای غیر دموکراتیک نیز از نظر سیاسی میتوانند- امکان دارد- اصلاح پذیر باشند. به تعبیر دیگر، اصلاح پذیری آنان محال و ممتنع نیست. آیا رژیم ژنرال پینوشه یکی از مصادیق رژیمهای اصلاح ناپذیر به شمار نمیرفت؟ دموکراسی خواهان با ساختن شبکههای اجتماعی بالفعل و بسیج اجتماعی، آن رژیم را اصلاح کرده و راه گذار به دموکراسی را- با همکاری خود پینوشه- گشودند.