خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 34)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

ادامه ی واکنش ها به یک احوال پرسی ساده لیلا حاتمی، یک سلام و هزار دردسر … مینا استرابادی

leila-hatami89

لیلا حاتمی، بازیگر شهیر ایرانی، که در آخرین نوبت، در کسوت داور، در شصت و هفتمین دوره ی جشنواره ی کن حضور یافته است، این روزها آماج حملات تندروهای داخلی و مدیران سینمایی ست.
ماجرا از حضور لیلا حاتمی بر روی فرش قرمز افتتاحیه ی این جشنواره در کنار دیگر اعضای هیات داوران و روبوسی او با رئیس جشنواره کن، ژیل ژاکوب آغاز شد.
متعاقب این حرکت رسانه های محافظه کار با “غیر متعارف ” خواندن رفتار این بازیگر، خواستار برخورد با این قبیل رفتارها شدند.
در ادامه حسین نوش‌آبادی، معاون پارلمانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ضمن انتقاد از حضور لیلا حاتمی در جشنواره ی کن گفت : ” حضور نامناسب زنان ایرانی در خارج از کشور، به‌ویژه هنرمندان، از طرف ایرانیان وطن‌پرست و علاقه‌مند به ایران مورد قبول نیست.”

بیشتر بخوانید »

به بهانه ی سالروز خاموشی کارلوس فوئنتس / پوست انداختنی – تازه لیلا سامانی

روز پانزدهم می ۲۰۱۲ “فیلیپه کالدرون” رئیس جمهور مکزیک، از فقدان تاسف بار نویسنده ای سرشناس خبر داد که “جهان شمولی” بارزترین خصیصه ی او بود.
“کارلوس فوئنتس” در حالی در هشتاد و سه سالگی جهان را ترک گفت که به رغم خلق آثاری جهانی و شاهکارهایی جاودان، از دریافت جایزه ی نوبل بی نصیب مانده بود.

کارلوس فوئنتس

کارلوس فوئنتس

کارلوس فوئنتس، در یازدهم نوامبر ۱۹۲۸ در پاناما سیتی به دنیا آمد، اما به سبب تبار مکزیکی اش بعدها به تابعیت مکزیک در آمد، کودکی وی به واسطه ی حرفه ی سفارت پدرش، در کشورهایی مختلف و شهرهایی چون کوئیتو، مونتویدئو، ریودوژانیرو، واشنگتن، سانتیاگو، و بوینس آیرس گذشت. فوئنتس در سن شانزده سالگی برای گذراندن دوره ی کالج به مکزیک رفت و پس از آن، وارد دانشکده ی حقوق دانشگاه ملی مکزیک شد ، او در سال ۱۹۴۸ با کسب درجه ی کارشناسی از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و سپس به ژنو رفت تا تحصیلاتش را در رشته ی اقتصاد تکمیل کند. فوئنتس، فعالیت ادبی خود را در سال ۱۹۵۴ و با انتشار یک مجموعه داستان کوتاه آغاز کرد و چهارسال بعد در سن سی سالگی با چاپ نخستین رمانش با نام ” یک جای روشن و تمیز” صاحب شهرت و اعتبار شد.

راوی این داستان فردی هندی با شخصیتی دو وجهی بود، شخصیتی که گاه به اسطوره ها می پیوست و گاه صورتی زمینی و فریب کار به خود می گرفت. همین کتاب بود که سبک نوشتاری فوئنتس را با شیوه ی رئالیسم جادویی تثبیت وعناصر اسطوره ای را به عنوان شالوده ی آثار او معرفی کرد.

بیشتر بخوانید »

اعتراف ، آنگاه بخشیدن و فراموش نکردن / دکترعلیرضا نوری زاده

دکتر علی رضا نوریزاده

دکتر علی رضا نوریزاده

مقاله ارزنده و ژرف نگر مهناز متین و ناصر مهاجر در آخرین شماره -۱۱۰- نشریه آرش به سردبیری پرویز قلیچخانی با عنوان “نگاههای گوناگون به سی و پنج سال کشتار ” مرا به نوشتن مقاله پیش رو واداشت . من از دیر باز نوشته های مهاجر را که بازتاب نگاه یک چپ انسانمدار و آزاد اندیش است با تأمل و علاقه بسیار دنبال کرده ام . اینبار همراهی مهناز متین با او ، به نوشته رنگ عاطفی نیز زده است که خواننده را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد . حکایت جور و جنایتی که با حضور جمهوری جهل و جور و فساد ولایت فقیه بر ملت ما رفته است ، اعدامها ، شکنجه ها ، زندانها ، فرار و آوارگیها ، و حسرت سوختن نسلهائی که میتوانستند در سازندگی ایران و بهروزی مردمش نقش مهمی داشته باشند ، محور مقاله است . در عین حال در این نوشته علاوه بر اهالی بیرونی ولایت فقیه ، و البته اندرونی ها ، آنهائیکه روزگاری اندرونی و بیرونی بوده اند و چندی به قهر ارباب گرفتار آمدند و به بیرون ، پرتاب و یا اخراج موقت و بعضا دائم ، شده اند از ملامت مصون نمانده اند . به عباراتی مجمع الجزایر جمهوری ولایت فقیه که بر اثر توفانها و جزر و مدهای سیاسی ، بینشان فاصله های عمیق افتاده است زیر ذره بین ژرف نگر قلم مهاجر و متین ،در رابطه با کشتارهای دهه ۶۰ خورشیدی مورد سوال و ملامت قرار گرفته اند . در دوسه جای مقاله به ۳۵ سال جنایت و اعدامهای نخستین سالهای انقلاب به اشاره ، نگاهی افتاده است . و نیز چند جا ، و اغلب از زبان اصلاح طلبان ، به جو خشونت در جامعه بعد از انقلاب

و گناه طرفین نزاع در گسترش بخشیدن به این جو وفضا، اشاراتی رفته است . در نهایت آنچه را ما از زبان “دزموند توتو” اسقف اعظم کلیسای انگلیکان و مبارز مسالمت جو در افریقای جنوبی در پایان دوران آپارتاید شنیدیم و در عمل در رفتار نلسون ماندلا تجربه کردیم یعنی ، ” می بخشم ولی فراموش نمیکنم ” گاه از زبان اصلاح طلبان و زمانی به صورت پرسش ودر مخالفت با آنان ، از زبان آسیب دیدگان میخوانیم . من اما بر این باورم که مسئولیتها فقط گرد اعدامهای دهه ۶۰ متوقف نمیشود و اینکه ما در آن سالها که بودیم و کجا و چه گفتیم و چه کردیم و امروز در رابطه با فجایع آن سالها ، چه موضعی داریم ؟ از توابانیم یا مفتخران – به مشارکت در جنایات آن سالها – ، کل رژیم را محکوم میکنیم یا غیر خودمان را،قائل به بخشش بزهکاران و عدم فراموشی بزه هستیم ؟ آواز را محکوم میکنیم یا آوازخوان را؟ همه صورت مسأله نیست. بلکه باید کمی به عقب باز گردیم . آن روزی را به یاد بیاوریم که مردی مردستان از صدا و سیمائی که هرگز کسانی چون او به آن راه نداشتند گفت :من مرغ توفانم نیندیشم ز توفان / موجم نه آن موجی که از دریا گریزد .
به یاد مردی باشیم که در دیدار با شاه برای قبول نخست وزیری شرطهائی گذاشت که تحققش دیر سالی ، آرزوی همه آزادیخواهان چپ وراست و لیبرال وحتی مذهبی بود .
( آزادی مطبوعات، انحلال ساواک، آزاد کردن زندانیان سیاسی، انتقال بنیاد پهلوی به دولت، حذف کمیسیون شاهنشاهی، خروج شاه از ایران و عدم دخالت وی در انتخاب وزیران ، برگزاری انتخاباتی آزاد بعد از شش ماه ، از جمله این شروط بود که شاه همه را پذیرفت . در مجلس شورای ملی ، بختیارضمن برنامه هایش قطع ارتباط سیاسی و اقتصادی با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و اسرائیل را نیز اعلام کرد همچنانکه رسیدگی به پرونده های فساد دولتمردان در صدر کارهای او و قاضی آزاده و پاکدامن یحیی صادق وزیری وزیر دادگستری اش ، قرار داشت . )

این خاطره را نیز نقل کنم ، روزیکه دکتر بختیار در تونس ، با یاسر عرفات دیدار کرد من صفحه نخست روزنامه اطلاعات را در روز طرح برنامه های دولت بختیار در مجلس شورای ملی که قطع رابطه تجاری و نفتی با اسرائیل و تعطیل سفارت غیر رسمی اش در تهران از جمله برنامه های دولتش ، اعلام شده بود ، با ترجمه عربی اش به عرفات دادم . باشگفتی به دکتر گفت ایکاش شمارا می شناختم و آنطور مشتاقانه به دیدن خمینی نمیرفتم . یکی از دلائل احیاء دوباره پروژه قتل دکتر بختیار توسط فلاحیان ، وحشت رژیم از پیوند عرفات و بختیار و دکتر قاسملو بود که هم با بختیار گفتگوهای جدی برای همکاری داشت و هم با عرفات توسط ابوخالد اللحام نماینده ویژه اش در تماس بود و قرار سفرش به تونس گذاشته شده بود که قتلش همه برنامه ها را بر هم زد . عرفات هم در سوگ قاسملو و هم بعد از ذبح اسلامی دکتر بختیار ، پیامهائی رای خانواده شان ارسال کرد )
dr-bakhtyar001

۱- من نیز مانند بسیاری از همنسلان و همکاران رسانه ای و دوستانم در کانون نویسندگان و شخصیتهائی که به آنان دلبسته بودم ، برپائی انقلاب را مبارک دانستم و به سهم خود کوشیدم در رساندن اخبار و رویدادهای مربوط به انقلاب و انعکاس نقطه نظرهای شخصیتهائی که با آنها در آمد و شد بودم ( آیت الله شریعتمداری، آیت الله سید رضا زنجانی ، علامه رضا صدر ، آیت الله سید هادی خسروشاهی ، علی حجتی کرمانی ، امام موسی صدر تا پیش از ربایشش در لیبی ، و این آخریها هاشمی رفسنجانی ، سید علی خامنه ای ، حجت الاسلام مفتح و حجت الاسلام احمد مولائی – هردو از دوستان پدرم – از ارباب عمائم ، و دکتر علی امینی ، شاپور بختیار ، عبدالکریم سنجابی ، اسدالله مبشری ، داریوش فروهر ، دکتر غلامحسین صدیقی ، مهندس زیرک زاده – که از اقوام پدریم بود – حسین بنی احمد ، محسن پزشکپور ، صادق قطب زاده ، حسن نزیه و دریادار احمد مدنی از سیاستمداران مجاز و غیر مجاز وقت ) با مصاحبه و گزارشهای اختصاصی و تیترهائی که بعضا بسیار جنجال برانگیز شد ، در مقام دبیر سیاسی روزنامه اطلاعات با تیراژی که به یک ملیون نسخه در روز رسید ، انقلاب را همراهی کنم . سالها پیش با آنکه با روی کار آمدن دکتر بختیار با جان و دل با او بودم اما به علت آنکه کوتاه زمانی انقلاب را باور داشتم و با نگاهی مثبت به روحانیت مبارز می نگریستم از هموطنانم پوزش خواستم و از فردای اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه ، در حد توان در رسوائی اهالی ولایت فقیه و مبارزه با رژیم جهل و جور و فساد کوشیده ام و لقب افتخار آفرین ” یکی از رئوس فتنه ” را دیرگاهی است از ولی فقیه و نوکرانش دریافت کرده ام .

khomeini7
زمانیکه آقای خمینی به پاریس رفت ، خبر گیری از او و انتشار مصاحبه ها و بیانیه هایش نیز در حوزه مسئولیت من بود و زنده یاد غلامحسین صالحیار سردبیر و علی باستانی معاون او که از او بسیار آموخته ام ،بعد از روی کار آمدن دکتر بختیار و پایان اعتصاب مطبوعات ، همه روزه تاکید داشتند فقط آنچه را من از پاریس منتقل میکنم چاپ شود چون از آشنائیم با صادق قطب زاده با خبر بودند و میدانستند آقای اسماعیل فردوسی پور ( که بعد از انقلاب نماینده مجلس اسلامی شد ولی نامزدیش برای اولین وزارت اطلاعات رژیم پذیرفته نشد ) هر بار که به پاریس زنگ میزنم آخرین خبرها از جمله ملاقاتهای خمینی را به من میدهد . به همین منوال بود که داستان باریابی مرحوم سنجابی و چگونگی انتشار بیانیه سه ماده ای به دستم رسید . و بلافاصله آن را به دکتر بختیار و مرحوم آیت الله شریعتمداری و دکتر علی امینی منتقل کردم . بعد از انتشار روزنامه ها ، روزی در بازنگری به رویدادهای پاریس از قول قطب زاده نوشتم آقای سنجابی دربست تسلیم بود حتی چانه نزد و آنچه را آقا خواستند انجام داد . روزبازگشت خمینی وقتی قطب زاده را دیدم بعد از دیدار از مادرش ، گله کرد که چرا سنجابی و جبهه ملی را به جانم انداختی من این حرفها را خصوصی گفته بودم . در پاسخش گفتم زمانی حرفی خصوصی است که بگوئی برای انتشار نیست و تو اینرابه من نگفتی .

باری روی کار آمدن دکتر بختیار ، رویائی که تحقق آن ، دیرسالی آرزوی نسل قبلی و نسل ما بود ( یک دولت ملی تحت ریاست یکی از یاران مصدق با وزرائی که در نهضت ملی شدن نفت و مبارزات پس از آن شرکت داشتند . و من چون دکتر بختیار را هم چون داریوش فروهراز طریق پدرم و حسنعلی خان صارم کلالی رفیق همه سالهای زندگیش شناخته بودم به او و دکتر صدیقی و فروهر دلبستگی خاصی داشتم ) خالصا مخلصا من با دکتر بختیار بودم . شاهد گفته هایم خانم پری کلانتری منشی نخست وزیر است که چه بسیار شبها و روزهازنگ میزد بیا علیرضا دکتر کارت دارد و یا تنهاست دلگرفته است ، سری به نخست وزیری بزن ! همچنانکه صفحات اطلاعات در آن ۳۷ روز شگفتی آور ، شاهد دیگری است بر اینکه تقریبا همه روزه از دکتر بختیار حرف و سخنی اختصاصی داشته ام و در کنار تیترهای امام زده ، همه گاه تیتری ازاو و حرفها و برنامه هایش ، برجسته کرده ام .

93488_823
2- بختیار ، فرصتی بود در تب انقلابی که ، اکثریت حاضران در خیابان و علمداران انقلاب دچار آن شده بودند ، که آسان از کف ما رفت ( عجیب است که افغانها بختیارشان ، دکتر نجیب الله را به طالبان دادند و عراقی ها بختیارشان دکتر ایاد علاوی را به قاسم سلیمانی و نوکرش نوری المالکی فروختند ) چه شبهای بسیار که دکتر بعد از روز پرحادثه و دیدارهایش ، ساعتی از روزهای مصدق میگفت و دهه چهل و خطای جبهه ملی در نپذیرفتن پیشنهاد علم و امینی برای آمدن به صحنه – علم نزد صالح رفت که آقا بیا تربیت ولیعهد را بعهده بگیر ، آقای اللهیار خان گفته بود سرپیری بیام لله آقارضا بشم!- بختیار میگفت اگر شده بود، اگر ما تسلیم پوپولیسم بازی بعضی رفقا نشده بودیم به اینجا نمی رسیدیم که یک آخوند برای ما تعیین تکلیف کند .

و بعد از شرافت و آزادگی بازرگان میگفت که در دهه چهل موافق با شرکت در دولت و انتخابات بود و در حصر هم همان آزاده ای بود که در بیرون زندان . از نارفیقی ها میگفت و از آرزوهایش ، اگر فقط شش ماه فرصت داشته باشم ، همه آرزوهای دیر و دورمان را عملی میکنم . نگاه کن دیگر زندانی سیاسی نداریم ، روزنامه ها آزادند . اجتماعات ، تظاهرات ، احزاب و گروهها آزادند . رادیو تلویزیون آزاد است . یک انتخابات جانانه برگزار میکنیم و در باره آینده رژیم نیز فضا که آرامتر شد ازطریق همه پرسی ویا در صورت امکان تشکیل مجلس موسسان ، تصمیم میگیریم . شاه دیگر میل حکومت ندارد مریض است من در نگاهش نور زندگی ندیدم . پسرش هم با تربیت مادرش و زندگی در خارج ، نمیتواند دیکتاتور باشد حداکثر میشود یک احمدشاه با این توضیح که گندم احتکار نمیکند و حقوقش را از سفارت انگلیس نمیگیرد و هیکلش هم اسباب خجالت نیست . تازه اگر مردم جمهوری خواستند آنهم عملی است اما وای به حال ما اگر کار به دست خمینی و آخوندها و توده ای ها بیفتد . اینها ایران را نابود میکنند و فرهنگ ” آداب خلا ” – عین عبارت دکتر بختیار- جانشین فرهنگ فردوسی و حافظ و مولانا میشود . شبی دکتر – گمانم دوروز بعد از حادثه ژاندارمری بود – با حضوریکی از دوستان قدیمی اش که پژشک بود و آنشب ساقی شد . با ره آوردی از شهرش شیراز که خلار بود و رنگ محتسب ندیده ، که ازحادثه ژاندارمری و حرفهای بعضی رفقای دیرینش ، سخت افسرده بود با صدائی پر از اندوه و تحسر گفت : آقا اینها چه میگویند مگر میشود حتی در آمریکا و انگلیس به ژاندارمری حمله برد و انتظار داشت مدافعان دستها را بالا ببرند و سلاحشان را تسلیم کنند ؟ سخت از دست دکتر سنجابی و ابوالفضل قاسمی آزرده بود و در مورد دومی دلشکسته به نظر میرسید که ، مرا اخراج کرده اند ؟ من آبروی اینها بودم . در اعتصاب دانشجویان در حالیکه من اعتقاد به ادامه اعتصاب داشتم آقایان بعد از گفتگو با دولت ، تصمیم به ختم اعتصاب گرفتند و چون من ، مسئول ارتباط با دانشجویان بودم برخلاف میل و رغبتم رفتم و پایان اعتصاب را اعلام کردم . هزار ناروا به من گفتند به خیانتم متهم کردند اما تا امروز دم نزده ام .

بیش از پانزده سال سکوت کردم چون تصمیم شورای جبهه برایم به عنوان یک مسئول جبهه ، لازم و واجب الاجرا بود .آقای سنجابی بدون مشورت و موافقت من و رضا شایان و فروهر رفت پاریس و شد آلت دست آقای سلامتیان ، بعد هم آن اعلامیه افتضاح را داد و جبهه ملی را در سینی طلا تقدیم خمینی کرد . حزب ایران حزب تکنوکراتها و سکولارها بود ، سنجابی حالا عمامه سرش گذاشته ، من با این دوستان جاهل چه کنم ؟ دوست پزشک دکتر بختیار که از شیراز آمده بود و پس از اعلام نخست وزیری وی ، یکروز تمام تلاش کرد مانع از پذیرش نخست وزیری اش شود ، چرا که بسیار دوستش میداشت و به درایت و وطنپرستی و آزاد اندیش اش ایمان داشت و نمیخواست شکستش را ببیند ، یکباره گفت تو دل به دریا زده ای ، مرغ توفان شده ای ، پس از کلاغها و کرکسها گلایه مکن .
دکتر کریم سنجابی

دکتر کریم سنجابی

ما مردم از عامی و عارف ، چپ و راست ، سکولار و دینمدار ، ملی و ملی مذهبی ، چریک و مجاهد ، در ترازوی عقلمان، حتی حاضر نشدیم کفه دکتر بختیار سکولار ملی آزاده تحصیل کرده فرانسه را که دیوان حافظ را در سینه داشت ، با کفه یک ملای مرتجع که بدعت نامبارک ولایت فقیه را علم کرده بود و میخواست حکومت دینی برپا کند و اسلام ناب را در یک جامعه نیمه مدرن با میلیونها تحصیلکرده زن و مرد ، جا بیندازد ، مساوی بینگاریم و شانس شش ماهه ای به او بدهیم ؟ کدامیک از ما در حالی که از پیش شرطهای او برای نخست وزیری آگاه بودیم ، پیشینه اش را میدانستیم و پایمردی او را بر سر اصول در همان زمان کوتاه مشاهده کرده بودیم در تقبیح شعار
” نوکر بی اختیار ” سخنی بر زبان راندیم ؟ او را که حتی سیگار نمیکشید تریاکی کردیم تا از منزلتش بکاهیم در حالیکه شیره کشها و خورهای بسیاری در حلقه ی یاران و مریدان سید روح الله مصطفوی دیده میشدند که یکیشان در روزهای نخست انقلاب که مجبور به ماندن در مدرسه علوی شده بود ، پوره تریاک را با توتون پیپش مخلوط میکرد و به عشق انقلاب دودش را در حیاط مدرسه به آسمان میفرستاد . حسین مکی مردیکه بعد از سی تیر بزرگترین ضربات را به دکتر مصدق زده بود اسناد خیانت از کیسه ی خانه سدان برایش ، در میآورد. رفیقش شمس الدین امیر علائی که هستی اش را مدیون دکتر بود این اسناد را به دست میگرفت و در کوی و برزن و بازار فریاد میکرد . و زمانیکه بعد از انقلاب به سفارت رژیم در پاریس منصوب شد ، ویوین دختر دکتر بختیار را که به او عمو میگفت و برای تمدید گذرنامه اش به دفتر او رفته بود از سفارت بیرون میکرد و میگفت بده آقاجانت نخست وزیر شاه
تمدیدش کنه !

عکس از  آلفرد یعقوب‌زاده

عکس از آلفرد یعقوب‌زاده

نخست بپذیریم که پیش از برافراشته شدن علم اسلام ناب محمدی انقلابی ، به آنکه پرچم سه رنگ شیرو خورشید نشان ، تصویر زنده یاد دکتر مصدق ، قانون اساسی مشروطه ، اندیشه سکولار معاصر ، پاکدامنی سیاسی وکارنامه ای روشن از مبارزه و زندان و محرومیت و دست و پای شکسته در کاروانسرا سنگی ، بهمراه داشت نه تنها پشت کردیم بلکه برای فروکشیدنش از هیچ ناروائی دریغ نکردیم . بپذیریم که فرصت تاریخی مان را با وهم حکومت خلقی –اسلامی- ضد امپریالیستی ، مستقل دمکرات ، در هم شکستیم تا سی و پنج سال بعد مرثیه خوان جوانانی شویم که میتوانستند امروز در یک ایران آزاد و آباد دمکراتیک سکولار ، مدیران و معلمان و پایوران صالح جامعه ما باشند . ( مقوله مضحک استقلال را با مشاهده ۵ هزاریا بیشتر کارشناس روسی و چینی و کره شمالی که در همه ی دستگاههای نظامی و امنیتی پراکنده اند و رنگ پیژامای حضرات را هم میدانند ، چنان مفاهیم دمکراسی اسلامی و آزادی اندیشه و مطبوعات و قلم و بیان و … دیرگاهی است با پوست و گوشتمان ، درک کرده ایم .)

۳-از پنجشبه بعد از پیروزی انقلاب – منهای روزهائی که یاسر عرفات در ایران بود و از خمینی خواهش کرده بود اعدامها را متوقف کند – تا اردیبهشت ۶۰ رژیم نزدیک به سه هزارتن از دولتمردان ، نظامیان ، روزنامه نگاران ، تجار ، افراد پلیس ، کارمندان ، کشاورزان و ماموران ساواک را اعدام کرد . موج اول اعدامها که شادی و شور بسیار در میان انقلابیهای چپ ، توده ای ها ، مجاهدین ، بخشی از اسلامی ها و البته توده خیابانی ، ایجاد کرد نشان داد که جامعه متسامح ما نیز در یک جنون فصلی ، خشونت را برگزیده است تاعقده های سیاسی خود را بترکاند . روشنفکر سوسیالیست از امام میخواست رحم نکند ، شاعر توده ای شادمانه به جهنم واصل شدن مردان شاه را حماسه وار تبریک میگفت . رجوی و خیابانی دست مهندس میثمی نابینا شده ( به دست خویش و در حال بمب سازی برای قتل عده ای ، اغلب بیگناه چنانکه در موارد دیگر دیده شده بود ) را گرفتند و نزد خمینی بردند که به خاطر میثمی هم شده بیشتر بکشد . ( میثمی آن روز اما امرز پرچم ضدخشونت را بالا برده است )

تصاویر جنازه های سوراخ شده ژنرالها تیراژ روزنامه های عصر را از ملیون عبور داد ( روز بعد ازاعدام نصیری و خسروداد و ناجی و رحیمی ، من که شاهد این سبعیت بودم فوق العاده ۴ صفحه ای در روزنامه اطلاعات با شرح ماجرا با بیان ممکن آن روز ، آنهم جمعه که روزنامه منتشر نمیشد با کمک عکاس روزنامه که شب پیش همراه من بود و مرحوم مژده بخش و دو حروفچین منتشر کردیم که یک و نیم میلیون نسخه چاپ شد . کیهان هم بعد از ما با چند ساعت تأخیر فوق العاده ای بیرون داد با تیراژی کم و بیش مثل ما . این فوق العاده ها با تصاویر تکان دهنده اجساد ژنرالها بروی بام مدرسه رفاه و در پزشکی قانونی پرشده بود )
edame-afsaran
edameafsaran22
چه بیگناهانی که به شکلی وحشیانه توسط رژیم و در مواردی با مباشرت حزب توده و بعضی واحدهای چپ خلیده در رگ و ریشه نظام به قتل رسیدند ( در اینکه زنده یاد پرویز نیکخواه ، دکتر محمود جعفریان ، دکتر محمد رضا عاملی تهرانی و کمی بعد صادق قطب زاده و البته شمار زیادی از افسران میهن پرست کاردان ، با توطئه و طراحی و پرونده سازی حزب توده و عواملش که در دادستانی نظامی به عنوان دستیاران ریشهری مشغول به کار بودند به قتل رسیده اند ، تردیدی وجود ندارد )
به عبارت دیگر حزب فقط نوژه را و گروه نیما و قطب زاده را لو نداد بلکه تا زمان گرفتاری اش ، بر راه بسیاری دام نهاد و به چاهشان کشید . کدام صدائی (نمیگویم در محکومیت) حداقل در همدردی با خانواده های اعدام شدگان سه سال نخست ، و انتقاد از سبعیت رژیم در رویاروئی با مردانی که بعضا از افتخار آفرین ترین ئظامیان و پاکترین دولتمردان خدمتگزار ایران بودند ، شنیده شد و حتی امروز شنیده میشود ؟. آیا میتوان امروز از اعدام نیکخواه ها ، عاملی تهرانی ها ، فرخ رو پارساها ، نادر جهانبانی ها ، جواد سعید ها ، مهندس ریاضی ها ، عباسعلی خلعتبری ها ، امیر عباس هویداها ، سیمون فرزامی و امیرانی ها ،امینی افشارها ، تیمسار پاکروان ها ، منصور روحانی ها و … صدها بلکه هزاران انسان خدمتگزار و پاکدامن ، به راحتی عبور کرد و بعد از جنایات رژیم در دهه ۶۰ گلایه کرد؟ اگر آن مقاله جانانه ای که دکتر محمودی بختیاری استاد دانشکده علوم ارتباطات در رثای دکتر عاملی تهرانی نوشت و من آن را در مجله امید ایران منتشر کردم و خود نیز یادداشتی در این باب داشتم ، همصدائی در دیگر نشریات پیدا میکرد ، آیا رژیم میتوانست به راحتی سلاخی خود را ادامه دهد ؟
اگر روشنفکران و اهالی قلم و هنرمندان و فعالان سیاسی ، در اجتماع زنان ایران در برابر نخست وزیری در اعتراض به حجاب اجباری ، حاضر میشدند آیا رژیم قادر بود گونی بر سر زنان ما بیندازد؟

اگر زمانی که شماری از ما روزنامه نگاران با توطئه توده ایهای سابق و ساواکی های بعدی ( و بعضا ساوامائی های بعد تر ) در روزنامه های اطلاعات و کیهان تصفیه شدیم ، روزنامه ها و نشریات چپی ، با ما همصدا میشدند و روزنامه سپید ، مثل آیندگان ( و زمانی بعد خود کیهان ) برای یکروز هم شده در میآوردند آیا خمینی میتوانست در مرداد ۵۸ ریشه همه ما را بکند و امید ایران و تهرانمصور و فردوسی و سپید و سیاه و خواندنیها و … دهها نشریه پر تیراژ را تعطیل کند ؟

فریدون فرخزاد

فریدون فرخزاد

4-اگر قرار است اعدامهای دهه ۶۰ را ریشه یابی کنیم فقط نمیتوان گریبان جناحهای نظام از جمله اصلاح طلبان را گرفت ( شیخی در خواب دید شیطان ریشش را گرفته و رها نمیکند . چون از خواب پرید ریش خویش را در چنگ خود دید ). این نکته را یاد آور شوم که بارها در بحثها و گفتگوهای رادیو تلویزیونی و ایضا جلسات خصوصی ( چنانکه ناصر مهاجر در زمینه اعدامهای ۶۰ و اصلاح طلبان بدرستی یادآور شده ) به محض آنکه من سخنی از روزهائی گفته ام که طرف یا طرفهای گفتگویم در آن تاریخ هنوز از مدیران و پایوران نظام بوده و یا همچنان رشته ای ولو باریک با نظام داشته اند، رندانه از پاسخگوئی اعراض کرده اند. حتی زمانی که بحث در باره قتل فجیع زنده یادان دکتر عبدالرحمن برومند ، دکتر شاپور بختیار ، دکتر عبدالرحمن قاسملو ، دکتر صادق شرفکندی و یارانش ، فریدون فرخزاد و … دور میزده است ، آنها طوری سکوت میکنند که انگار این عزیزان مستحق دشنه و گلوله ممد عفریت ها و علی سگ ننه و کاظم دیلاق و اکبر گاوکش ها ( القاب محمد آزادی ، علی وکیلی راد و کاظم دارابی و اکبر خوشکوش قاتلان بختیار و شرفکندی و فریدون فرخزاد در دستگاه اطلاعات) بوده اند .

فقط اصلاح طلبان به ویژه آنهایشان که مثل خواهرزاده آقای محمد خاتمی ، محمدرضا تابش ،از دوره ششم مجلس زیر علم اصلاح طلب به مجلس رفته و سه دوره است در مجلس خوابش برده است و زبانش را موش ولایت خورده است ، مستوجب سرزنش و ملامت نیستند . اعتراف به گناه باید همه آنها را دربر بگیرد که سکوت کردند و یا توده ای وار برای اعدامهای نخستین کف زدند و رجوی وار خواستار توسعه اش شدند تا اعدامها همه رجال پهلوی از سرهنگ به بالا در نظامی ها و معاون مدیر کل به بالا در شخصی ها را شامل شود . باید پوزش خواهی و محکوم کردن رفتار گذشته تمام گروهها و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری که دست اندکار انقلاب بودند و اعدامهای سه سال نخستین انقلاب را یا تأیید کردند و یا هنوز هم با لکنت زبان اگر خیلی مجبور شوند از آن یاد میکنند ، را شامل شود .
تنها در این صورت است که بخشش معنا پیدا میکند ، چون با روایت اینها و پوزش خواهی شان ، فاجعه اعدامها و جنایات عاملانش هرگز از خاطره ملت ما پاک نخواهد شد . و در آینده اگر بخششی ضرورت پیدا کند که گرفتار اوضاع سوریه در صورت به پا خاستن مردم نشویم ، شماری از جوانترهایشان را نبینیم که طلبکارانه خواستار سهمند و معتقدند با حافظه ی تاریخی کمرنگ ملت ما ، کسی یادش نیست آنها تیر خلاص زده اند یا اعدامها را تأیید کرده اند و یا دست کم ، با دیدن تصاویر سوراخ سوراخ و گردن شکسته رجال عصر پهلوی ها ، قند در دل آب کرده اند . ( ایرج مطبوعی و علامه وحیدی و علی دشتی – با مرگ مرموزش – از رجال عصر دو پهلوی بودند که عمرشان بالای نود سال بود )

لندن ۱۱ مه ۲۰۱۴

زنگنه پهلوان پنبه یا حلال مشگلات نفتی کشور؟

zangane34

نوزدهمین نمایشگاه بین‌المللی نفت، گاز، پالایش، پتروشیمی تهران با حضور بی‍ژن نامدارزنگنه و مدیرانش و نمایندگانی از بیش از ۳۳ شرکت نفتی و سرمایه گذاری از اقصی نقاط جهان افتتاح شد . دراین همایش وی حدود ۳۵ دقیقه سخنرانی کرد ودر طول این مدت سعی کرد تا به اتهاماتیکه منتقدانش طی هشت ماه مدیریتش بر مسند نفت بر وی وارد کرده اند پاسخ دهد. وی از تحریمها بعنوان شر بزرگ داد سخن کرد و از پایداری مدیرانش و بخش خصوصی در مقابل این تحریمها گفت. درعین حال در پاسخ به منتقدانش مبنی بر تلاش دولت بر ایجاد جاده‌ای صاف و راحت با برداشتن تحریمها پاسخ داد. «در صورتیکه میتوان تحریمها را برداشت و از جاده سنگلاخی بیرون رفت چرا باید مردم را آزار داد در حالیکه میتوان در راه صاف قدم برداشت.» زنگنه در حالی از قدرت ایران و ایرانی سخن گفت که گویی نفت ایران به خارجیها نیازی ندارد. این درحالیست که وی در آخرین سخنرانی خود در نشست اوپک، در جمع خبرنگاران خارجی رسما از شرکتهای بزرگ نفتی جهان با ذکر نام، ازآنها دعوت کرد تا همکاری کنند. زنگنه در حالی بر باور خود مبنی بر حضور خارجیها در نفت ایران طی چند ماه گذشته اصرار داشت که روز گذشته در جمع نمایندگان و خبرنگاران کشورهای خارجی از نبود مشکل مالی در بدنه نفت گفت و بدون هیچگونه اشاره‌ای به نیاز کشور به سرمایه خارجی‌ها خطاب خود را ایرانیهای فعال در بخش خصوصی نفت قرار داد و به نوعی از ایرانیها خواست تا با ایجاد اتحاد و شکلگیری شرکتهای بزرگ با حمایت مستقیم وزارت نفت به دنبال رفع مشکلات نفت باشند. براساس اظهارات وی، نقص مدیریتی در نفت ایران را میتوان قبول کرد اما نبود منابع مالی چیزی است که به هیچوجه قابل پذیرش نیست. وی با ارایه پرو‍ژه‌های سرمایه‌گذاری صنعت نفت کشور از تمام فعالان بخش خصوصی دعوت کرد تا با جمع‌شدن در کنار هم مشکلات این صنعت را برطرف کنند. این وزیر بظاهر مقتدر در دولت روحانی برای اولین بار در طول تاریخ صنعت نفت کشور از کمبودهای این صنعت در بخش تجهیزات گفت و خواستار فعالیت صنعتگران در این بخشها شد. وزیر نفت لوله‌های تیوبینگ و کیسینگ، لوله‌های جریانی، لوازم درون‌چاهی، تجهیزات سر چاهی، شیرآلات، پمپ‌ها، مواد شیمیایی و ماشین‌های دوار را از جمله این تجهیزات برشمرد و اعلام آمادگی کرد تا برای تک‌تک این تجهیزات مستقیما با خصوصی‌ها وارد امضای قرارداد شود.

بیشتر بخوانید »

به بهانه ی سالروز خاموشی مرد غزل معاصر / موازیان به ناچاری… بهارک عرفان

حسین منزوی

حسین منزوی

اردیبهشت امسال دهمین سال جدایی “حسین منزوی” از زمین و اهالی آن است. شاعری که گرچه برخی وی را پدر غزل معاصر ایران خوانده اند، اما اشعارآمیخته به موسیقی و عشق او هرگز آنگونه که باید قدر ندید و روحیه ی تغزلی او که در آن قداست و صفای روح و جان موج می زد، نزد مخاطب عام شناخته نشد و “منزوی” ماند؛ تا آنجا که پر فروش ترین کتاب وی، تنها چهار بار تجدید چاپ شده است.
حسین منزوی شاعری ست که در وانفسای انفعال و سکون شعر کهن و تحول تک بعدی شعر نو، غزل معاصر را جلوه ای دگرگونه بخشید و در عین پایبندی به ساختار سنتی غزل، در کاربرد واژگان و ترکیبات شیوه ای نوین را ابداع کرد، چنانکه “م.آزاد” گفته است : “حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.”
وی در بحبوحه ی سالهای پر تنش دهه ی ۴۰ و ۵۰ – که شعر شاعران نوپردازی چون شاملو به سلاحی برای مبارزه ی سیاسی و ابراز انتقادهای تند و تیز سیاسی بدل شده بود – عاشقانه سرودن و رهایی از تعلقات این چنینی را سرلوحه ی قلم شاعرانه اش ساخت،هرچند که این غزل های عاشقانه از مضامین اجتماعی هم بی بهره نمانده اند.
”منوچهر آتشی” در توصیف حسین منزوی گفته است که او “شاعر عشق همیشه” است. با این حال، خودش می گفت: “هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته اند، ولی به گمان من، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را دربربگیرد حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد”.

درادامه ، سه غزل عاشقانه ازاین شاعر شیرین سخن، را زمزمه می کنیم:

شمیم شمالی

شهر – منهای وقتی که هستی – حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آیینه ها ضربدر تو، بی عدد صفر، بعد از زلالی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است دیوان ماهت؟ دفتر شعرهای سیاهت؟
ای که هر ناگهان از نگاهت یک غزل می شود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت مشق آن چشم های مثالی
ای طلسم عدد ها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وی ورق خورده ی احتشامت هر چه تقویم فرخنده فالی!
چشم وا کن که دنیا بشورد! موج در موج دریا بشورد!
گیسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شمیم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
monzavi2

خیال خام پلنگم

gozareshgozareshg005
خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود

راز بزرگ تنهایی

بسر افکنده مرا سایه ای از تنهائی
چتر نیلوفر این باغچه بودائی
بین تنهائی و من راز بزرگی ست بزرگ .
هم از آنگونه که دربین تو زیبائی
بارَش از غیرو خودی هر چه سبکتر؛ خوشتر
تا به ساحل برسد رهسپُر در یائی
آفتابا تو و آن کهنه درنگت در روز
من شهابم من و این شیوه ی شب پیمائی
بوسه ای داد ی و تا بوسه ی دیگر مستم
کس شرابی نچشیداست بدین گیرائی
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
می گذارم که قلم پر شود از شیدائی
monzavi45

کلاف سردرگم برنامه هدفمندی یارانه ها

احمدی نژاد در برنامه ریزی و اجرای برنامه هدفمندی یارانه ها چنان گندکاری ببار آورده که پاک کردن آن به آسانی نه تنها ممکن نیست بلکه به معضلی تبدیل شده که خواب را از چشمان دولت روحانی گرفته است.

Untitled-215847885

تیم اقتصادی دولت روحانی در هشت ماه گذشته تمام تلاش خود را بکار برده تا راه حلی قابل قبول که موجب افزایش تورم و فشارمالی بر جامعه نباشد پیدا کرده و بعنوان فاز دوم هدفمندی به اجرا گذارد. ولی شواهد و قراین نشان میدهد که در کارخود موفق نبوده و نتوانسته به راه حلی معقول و منطقی دست یابد، دلیل آنهم پاس دادن موضوع به مردم است که درخواست شده تا دارندگان درآمد های بالا خود از دریافت یارانه انصراف دهند.

بیشتر بخوانید »

اگر آقا ، کناره میگرفت ! دکتر علی رضا نوری زاده

dr-nourizadeh-4-11

روز اول آوریل ، به سبک و سیاق ولایت غربت ( و یکروز پیش از ۱۳ نوروز در ولایت خانه پدری ) به سراغ دروغ آوریل و سیزده رفتم . آنجه را دیرگاهی در دل داشتم برزبان آوردم آنهم به نقل از مردی که پیش از انقلاب می شناختمش و حرمت بسیار برایش قائل بودم . مردی که با مرحوم پدرم بارها به خانه کوچک و فقیرانه اما پر از عشق و مهر پدریش ، رفته بودم . و آن سال که از مشهد به تهران میأمدیم تا پدر به جای دفتر اسناد رسمی ۳ مشهد که میراث جدم بود ، دفتر اسنادرسمی ۱۳۶ تهران را بخرد و از آن پس سید نورالدین نوری زاده بشود سردفتر ۱۳۶ تهران ،به گاراژ ت ث ث مشهد آمده بود تا قاب چوبینی با عبارت منمشتعلعشقعلیمچکنم ( من مشتعل عشق علیم چه کنم ) را به عنوان هدیه ای از پدرش ( مرحوم میرزای تبریزی ) به پدرم بدهد . و من میدانستم که هدیه برای من است که مدرسه نرفته با الفبائی که در کودکستان مستوفی آموخته بودم ، بعد از چند روز تلاش ، خوانده بودمش .

بیشتر بخوانید »

اعدام؛ مهر اسلامی تا باور انسانی…بهارک عرفان

شام آخر…
چند صباحی پیش تر از نوروز بود که ویدئویی در فضای مجازی دست به دست می شد و آخرین لحظات زندگی یک محکوم به اعدام در ملا عام در شهر کرج به در صفحات خبری روزنامه ها و کامپیوترهای شخصی به نمایش در می آمد. آن طور که در توضیح ویدئو آمده بود، جوان محکوم به اعدام، در واپسین لحظات زندگی اش خواستار دیدار با مادرش شده، که به خاطر سرباز زدن مامورین و تقلاهای او برای رسیدن به خواسته اش به ضرب و شتم او در لحظات پایان هستی اش انجامیده. مطلب این صفحه هم در ارتباط با آن اتقاق تلخ و آخرین خواسته ی انسان سوار بر قطار مرگ است.

بیشتر بخوانید »

رضا شاه و تصمیم ساخت بانک ملی

رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالکی بسیار ثروتمند و خواهر مظفّرالدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد. یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:

“در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است …

 

اوپوزیسیون در دوره ی عمامه و لبخند

dr5625

اخم همیشگی و چشمانی که در آن هرگز شعله ی مهر ، پیدا نبود و لبانی که جز آن هیچی بزرگ ، هنگام ورود به وطن پس از ۱۵ سال دوری ، هیچگاه به حقگوئی باز نشد ، تکلیف مارا روشن کرده بود . در عصر امامی که از عرش ماه به فرش جماران نزول کرد ، مردم ایران یا مجذوب بودند و بعضا ماندند ، یا مقهور که بعضا جان دادند و بیشترشان خان و مان گذاردند و به تبعید رفتند ، آنها که ماندند نیز یا به سکوت ، بازی تقدیر را پذیرفتند و جمعی نیز که از اهل بیت بودند اما از دایره قدرت رانده شده بودند در کمین نشستند که روزی دوباره قدرت خانم نظری از سر لطف به آنها اندازد .

بیشتر بخوانید »

نوروز مبارک

258545

فرارسیدن نوروز ایرانی ، و سال نو خورشیدی را به همه هموطنان عزیزم و همه آنها که در پرتو شعله های فرهنگ ایرانی ، جان و جهانشان گرما میگیرد ، تبریک میگویم .باشد که سال تازه ، رویش شکوفه های نهال آزادی و حاکمیت ملی را در خانه پدری شاهد باشیم.علیرضا نوری زاده ، نوروز ۱۳۹۳

درفشانیهای اقتصادی ولی فقیه

ljk25522525

چنین پیدا است که آیت‌الله خامنه ای موضوع ” اقتصاد مقاومتی ” را خیلی جدی گرفته و تبلیعات گسترده رژیم دراین رابطه نیز گواه این جدیت و علاقمندی است. وی در سخنرانی اخیر خود درجمع صدها نفرازمسئولان در دستگاههای مختلف، فعالان اقتصادی و مدیران مراکز «علمی، رسانه ای، نظارتی»، با تبیین «مؤلفه های سیاستهای اقتصاد مقاومتی، عوامل و انگیزه های تدوین این سیاستها و الزامات و انتظاراتی که دراین زمینه ازمسئولین دارد رابیان کرد، تأکید نمود که باید با : «عزم جدی مسئولان»، «تبدیل سیاستها به برنامه های زمان بندی شده اجرایی»، «نظارت دقیق»، «رفع موانع حضور فعالان و مردم درعرصه اقتصادی» و «گفتمان سازی»، این امکان را فراهم ساخت تا که ثمرات شیرین و ملموس این الگوی بومی وعلمی، در مدت مناسب در زندگی مردم جلوه گر شود.

بیشتر بخوانید »

بازخوانی اعمال خائنانه دولت خدمتگذار

قضاوت عمومی در باره اعمال و رفتار دولتها درجوامع از بدیهیات وحق مسلم مردم است . درجوامع پیشرفته که رعایت اصول دمکراسی بعنوان یک اصل پذیرفته شده ، اظهار نظرنسبت به عملکرد دولتها چنان نهادینه گردیده که آحاد مردم استفاده از این حق را وظیفه خود در قبال جامعه میدانند. این حساسیت عمومی سبب گردیده تا شفافیت دراقدامات دولت و دوری جستن از هرنوع پنهانکاری به مهمترین عامل و شاخص قضاوت عمومی تبدیل شود. جوامع پیشرفته از این حق خود در مواقع لزوم بدرستی استفاده میکنند، که نتیجه آن معمولا در انتخابات و آمدن رفتن دولتها مشاهده میشود. قضاوت عمومی نسبت یه دولتها دراین جوامع گاه چنان قاطع و برنده است که به سقوط فوری دولت منجر میشود.

بیشتر بخوانید »

دمپایی پاره‌ی دیکتاتور!

پشمینه‌پوش‌های تندخو که سالی دو بار گرد هم جمع می‌آیند تا برای قامت رعنای نایب امام زمان اسپند دود کنند! روز سه‌شنبه هم در مجلس خبرگان یا همان خفتگان گعده‌ی خود را آغاز کردند. مجلسی بی‌خاصیت و تشریفاتی که تو گویی هر بار تشکیل شدن آن یک توهین آشکار و یک دهن‌کجی به مردم است. سال‌هاست که در این مجلس جز تمجید دیکتاتور، سخن دیگری به‌گوش نمی‌رسد و اگر یک ساز مخالف، ولو اندک هم از یکی از آن خفتگان بلند شود، به‌سادگی آن فرد حذف می‌شود و اراذل نایب امام زمان هم به کسب و کارش هجوم می‌برند.

بیشتر بخوانید »

جدال غرب با روسیه در شبه‌جزیره کریمه

slider5

در ادامه‌ی بحران اوکراین و ساز جدایی «کریمه» از این کشور که با دخالت روسیه نواخته می‌شود، رییس‌جمهور آمریکا هشدار داده است که برگزاری همه‌پرسی در کریمه منجر به نقض قانون اساسی اوکراین و قوانین بین‌المللی خواهد شد. در همین راستا رییس‌جمهور موقت اوکراین هم گفت انحلال مجلس کریمه بررسی خواهد شد. روسای جمهوری روسیه و آمریکا نیز شب گذشته در همین ارتباط به‌مدت یک‌ساعت با یکدیگر گفتگوی تلفنی کردند. شبه‌جزیره کریمه اوکراین در روزهای اخیر شاهد تحرکات تجزیه‌طلبان طرفدار روسیه بوده است که از حمایت مسکو برخوردارند. در رویدادی دیگر پلیس بین‌الملل ( اینترپل ) اعلام کرده است که در حال بررسی درخواست مقام‌های دولت اوکراین در رابطه با بازداشت ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهوری برکنار شده این کشور است.

بیشتر بخوانید »