لیلا حاتمی، بازیگر شهیر ایرانی، که در آخرین نوبت، در کسوت داور، در شصت و هفتمین دوره ی جشنواره ی کن حضور یافته است، این روزها آماج حملات تندروهای داخلی و مدیران سینمایی ست.
ماجرا از حضور لیلا حاتمی بر روی فرش قرمز افتتاحیه ی این جشنواره در کنار دیگر اعضای هیات داوران و روبوسی او با رئیس جشنواره کن، ژیل ژاکوب آغاز شد.
متعاقب این حرکت رسانه های محافظه کار با “غیر متعارف ” خواندن رفتار این بازیگر، خواستار برخورد با این قبیل رفتارها شدند.
در ادامه حسین نوشآبادی، معاون پارلمانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ضمن انتقاد از حضور لیلا حاتمی در جشنواره ی کن گفت : ” حضور نامناسب زنان ایرانی در خارج از کشور، بهویژه هنرمندان، از طرف ایرانیان وطنپرست و علاقهمند به ایران مورد قبول نیست.”
بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ
به بهانه ی سالروز خاموشی کارلوس فوئنتس / پوست انداختنی – تازه لیلا سامانی
روز پانزدهم می ۲۰۱۲ “فیلیپه کالدرون” رئیس جمهور مکزیک، از فقدان تاسف بار نویسنده ای سرشناس خبر داد که “جهان شمولی” بارزترین خصیصه ی او بود.
“کارلوس فوئنتس” در حالی در هشتاد و سه سالگی جهان را ترک گفت که به رغم خلق آثاری جهانی و شاهکارهایی جاودان، از دریافت جایزه ی نوبل بی نصیب مانده بود.
کارلوس فوئنتس
راوی این داستان فردی هندی با شخصیتی دو وجهی بود، شخصیتی که گاه به اسطوره ها می پیوست و گاه صورتی زمینی و فریب کار به خود می گرفت. همین کتاب بود که سبک نوشتاری فوئنتس را با شیوه ی رئالیسم جادویی تثبیت وعناصر اسطوره ای را به عنوان شالوده ی آثار او معرفی کرد.
اعتراف ، آنگاه بخشیدن و فراموش نکردن / دکترعلیرضا نوری زاده
دکتر علی رضا نوریزاده
و گناه طرفین نزاع در گسترش بخشیدن به این جو وفضا، اشاراتی رفته است . در نهایت آنچه را ما از زبان “دزموند توتو” اسقف اعظم کلیسای انگلیکان و مبارز مسالمت جو در افریقای جنوبی در پایان دوران آپارتاید شنیدیم و در عمل در رفتار نلسون ماندلا تجربه کردیم یعنی ، ” می بخشم ولی فراموش نمیکنم ” گاه از زبان اصلاح طلبان و زمانی به صورت پرسش ودر مخالفت با آنان ، از زبان آسیب دیدگان میخوانیم . من اما بر این باورم که مسئولیتها فقط گرد اعدامهای دهه ۶۰ متوقف نمیشود و اینکه ما در آن سالها که بودیم و کجا و چه گفتیم و چه کردیم و امروز در رابطه با فجایع آن سالها ، چه موضعی داریم ؟ از توابانیم یا مفتخران – به مشارکت در جنایات آن سالها – ، کل رژیم را محکوم میکنیم یا غیر خودمان را،قائل به بخشش بزهکاران و عدم فراموشی بزه هستیم ؟ آواز را محکوم میکنیم یا آوازخوان را؟ همه صورت مسأله نیست. بلکه باید کمی به عقب باز گردیم . آن روزی را به یاد بیاوریم که مردی مردستان از صدا و سیمائی که هرگز کسانی چون او به آن راه نداشتند گفت :من مرغ توفانم نیندیشم ز توفان / موجم نه آن موجی که از دریا گریزد .
به یاد مردی باشیم که در دیدار با شاه برای قبول نخست وزیری شرطهائی گذاشت که تحققش دیر سالی ، آرزوی همه آزادیخواهان چپ وراست و لیبرال وحتی مذهبی بود .
( آزادی مطبوعات، انحلال ساواک، آزاد کردن زندانیان سیاسی، انتقال بنیاد پهلوی به دولت، حذف کمیسیون شاهنشاهی، خروج شاه از ایران و عدم دخالت وی در انتخاب وزیران ، برگزاری انتخاباتی آزاد بعد از شش ماه ، از جمله این شروط بود که شاه همه را پذیرفت . در مجلس شورای ملی ، بختیارضمن برنامه هایش قطع ارتباط سیاسی و اقتصادی با رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و اسرائیل را نیز اعلام کرد همچنانکه رسیدگی به پرونده های فساد دولتمردان در صدر کارهای او و قاضی آزاده و پاکدامن یحیی صادق وزیری وزیر دادگستری اش ، قرار داشت . )
۱- من نیز مانند بسیاری از همنسلان و همکاران رسانه ای و دوستانم در کانون نویسندگان و شخصیتهائی که به آنان دلبسته بودم ، برپائی انقلاب را مبارک دانستم و به سهم خود کوشیدم در رساندن اخبار و رویدادهای مربوط به انقلاب و انعکاس نقطه نظرهای شخصیتهائی که با آنها در آمد و شد بودم ( آیت الله شریعتمداری، آیت الله سید رضا زنجانی ، علامه رضا صدر ، آیت الله سید هادی خسروشاهی ، علی حجتی کرمانی ، امام موسی صدر تا پیش از ربایشش در لیبی ، و این آخریها هاشمی رفسنجانی ، سید علی خامنه ای ، حجت الاسلام مفتح و حجت الاسلام احمد مولائی – هردو از دوستان پدرم – از ارباب عمائم ، و دکتر علی امینی ، شاپور بختیار ، عبدالکریم سنجابی ، اسدالله مبشری ، داریوش فروهر ، دکتر غلامحسین صدیقی ، مهندس زیرک زاده – که از اقوام پدریم بود – حسین بنی احمد ، محسن پزشکپور ، صادق قطب زاده ، حسن نزیه و دریادار احمد مدنی از سیاستمداران مجاز و غیر مجاز وقت ) با مصاحبه و گزارشهای اختصاصی و تیترهائی که بعضا بسیار جنجال برانگیز شد ، در مقام دبیر سیاسی روزنامه اطلاعات با تیراژی که به یک ملیون نسخه در روز رسید ، انقلاب را همراهی کنم . سالها پیش با آنکه با روی کار آمدن دکتر بختیار با جان و دل با او بودم اما به علت آنکه کوتاه زمانی انقلاب را باور داشتم و با نگاهی مثبت به روحانیت مبارز می نگریستم از هموطنانم پوزش خواستم و از فردای اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه ، در حد توان در رسوائی اهالی ولایت فقیه و مبارزه با رژیم جهل و جور و فساد کوشیده ام و لقب افتخار آفرین ” یکی از رئوس فتنه ” را دیرگاهی است از ولی فقیه و نوکرانش دریافت کرده ام .
باری روی کار آمدن دکتر بختیار ، رویائی که تحقق آن ، دیرسالی آرزوی نسل قبلی و نسل ما بود ( یک دولت ملی تحت ریاست یکی از یاران مصدق با وزرائی که در نهضت ملی شدن نفت و مبارزات پس از آن شرکت داشتند . و من چون دکتر بختیار را هم چون داریوش فروهراز طریق پدرم و حسنعلی خان صارم کلالی رفیق همه سالهای زندگیش شناخته بودم به او و دکتر صدیقی و فروهر دلبستگی خاصی داشتم ) خالصا مخلصا من با دکتر بختیار بودم . شاهد گفته هایم خانم پری کلانتری منشی نخست وزیر است که چه بسیار شبها و روزهازنگ میزد بیا علیرضا دکتر کارت دارد و یا تنهاست دلگرفته است ، سری به نخست وزیری بزن ! همچنانکه صفحات اطلاعات در آن ۳۷ روز شگفتی آور ، شاهد دیگری است بر اینکه تقریبا همه روزه از دکتر بختیار حرف و سخنی اختصاصی داشته ام و در کنار تیترهای امام زده ، همه گاه تیتری ازاو و حرفها و برنامه هایش ، برجسته کرده ام .
و بعد از شرافت و آزادگی بازرگان میگفت که در دهه چهل موافق با شرکت در دولت و انتخابات بود و در حصر هم همان آزاده ای بود که در بیرون زندان . از نارفیقی ها میگفت و از آرزوهایش ، اگر فقط شش ماه فرصت داشته باشم ، همه آرزوهای دیر و دورمان را عملی میکنم . نگاه کن دیگر زندانی سیاسی نداریم ، روزنامه ها آزادند . اجتماعات ، تظاهرات ، احزاب و گروهها آزادند . رادیو تلویزیون آزاد است . یک انتخابات جانانه برگزار میکنیم و در باره آینده رژیم نیز فضا که آرامتر شد ازطریق همه پرسی ویا در صورت امکان تشکیل مجلس موسسان ، تصمیم میگیریم . شاه دیگر میل حکومت ندارد مریض است من در نگاهش نور زندگی ندیدم . پسرش هم با تربیت مادرش و زندگی در خارج ، نمیتواند دیکتاتور باشد حداکثر میشود یک احمدشاه با این توضیح که گندم احتکار نمیکند و حقوقش را از سفارت انگلیس نمیگیرد و هیکلش هم اسباب خجالت نیست . تازه اگر مردم جمهوری خواستند آنهم عملی است اما وای به حال ما اگر کار به دست خمینی و آخوندها و توده ای ها بیفتد . اینها ایران را نابود میکنند و فرهنگ ” آداب خلا ” – عین عبارت دکتر بختیار- جانشین فرهنگ فردوسی و حافظ و مولانا میشود . شبی دکتر – گمانم دوروز بعد از حادثه ژاندارمری بود – با حضوریکی از دوستان قدیمی اش که پژشک بود و آنشب ساقی شد . با ره آوردی از شهرش شیراز که خلار بود و رنگ محتسب ندیده ، که ازحادثه ژاندارمری و حرفهای بعضی رفقای دیرینش ، سخت افسرده بود با صدائی پر از اندوه و تحسر گفت : آقا اینها چه میگویند مگر میشود حتی در آمریکا و انگلیس به ژاندارمری حمله برد و انتظار داشت مدافعان دستها را بالا ببرند و سلاحشان را تسلیم کنند ؟ سخت از دست دکتر سنجابی و ابوالفضل قاسمی آزرده بود و در مورد دومی دلشکسته به نظر میرسید که ، مرا اخراج کرده اند ؟ من آبروی اینها بودم . در اعتصاب دانشجویان در حالیکه من اعتقاد به ادامه اعتصاب داشتم آقایان بعد از گفتگو با دولت ، تصمیم به ختم اعتصاب گرفتند و چون من ، مسئول ارتباط با دانشجویان بودم برخلاف میل و رغبتم رفتم و پایان اعتصاب را اعلام کردم . هزار ناروا به من گفتند به خیانتم متهم کردند اما تا امروز دم نزده ام .
دکتر کریم سنجابی
ما مردم از عامی و عارف ، چپ و راست ، سکولار و دینمدار ، ملی و ملی مذهبی ، چریک و مجاهد ، در ترازوی عقلمان، حتی حاضر نشدیم کفه دکتر بختیار سکولار ملی آزاده تحصیل کرده فرانسه را که دیوان حافظ را در سینه داشت ، با کفه یک ملای مرتجع که بدعت نامبارک ولایت فقیه را علم کرده بود و میخواست حکومت دینی برپا کند و اسلام ناب را در یک جامعه نیمه مدرن با میلیونها تحصیلکرده زن و مرد ، جا بیندازد ، مساوی بینگاریم و شانس شش ماهه ای به او بدهیم ؟ کدامیک از ما در حالی که از پیش شرطهای او برای نخست وزیری آگاه بودیم ، پیشینه اش را میدانستیم و پایمردی او را بر سر اصول در همان زمان کوتاه مشاهده کرده بودیم در تقبیح شعار
” نوکر بی اختیار ” سخنی بر زبان راندیم ؟ او را که حتی سیگار نمیکشید تریاکی کردیم تا از منزلتش بکاهیم در حالیکه شیره کشها و خورهای بسیاری در حلقه ی یاران و مریدان سید روح الله مصطفوی دیده میشدند که یکیشان در روزهای نخست انقلاب که مجبور به ماندن در مدرسه علوی شده بود ، پوره تریاک را با توتون پیپش مخلوط میکرد و به عشق انقلاب دودش را در حیاط مدرسه به آسمان میفرستاد . حسین مکی مردیکه بعد از سی تیر بزرگترین ضربات را به دکتر مصدق زده بود اسناد خیانت از کیسه ی خانه سدان برایش ، در میآورد. رفیقش شمس الدین امیر علائی که هستی اش را مدیون دکتر بود این اسناد را به دست میگرفت و در کوی و برزن و بازار فریاد میکرد . و زمانیکه بعد از انقلاب به سفارت رژیم در پاریس منصوب شد ، ویوین دختر دکتر بختیار را که به او عمو میگفت و برای تمدید گذرنامه اش به دفتر او رفته بود از سفارت بیرون میکرد و میگفت بده آقاجانت نخست وزیر شاه
تمدیدش کنه !
عکس از آلفرد یعقوبزاده
۳-از پنجشبه بعد از پیروزی انقلاب – منهای روزهائی که یاسر عرفات در ایران بود و از خمینی خواهش کرده بود اعدامها را متوقف کند – تا اردیبهشت ۶۰ رژیم نزدیک به سه هزارتن از دولتمردان ، نظامیان ، روزنامه نگاران ، تجار ، افراد پلیس ، کارمندان ، کشاورزان و ماموران ساواک را اعدام کرد . موج اول اعدامها که شادی و شور بسیار در میان انقلابیهای چپ ، توده ای ها ، مجاهدین ، بخشی از اسلامی ها و البته توده خیابانی ، ایجاد کرد نشان داد که جامعه متسامح ما نیز در یک جنون فصلی ، خشونت را برگزیده است تاعقده های سیاسی خود را بترکاند . روشنفکر سوسیالیست از امام میخواست رحم نکند ، شاعر توده ای شادمانه به جهنم واصل شدن مردان شاه را حماسه وار تبریک میگفت . رجوی و خیابانی دست مهندس میثمی نابینا شده ( به دست خویش و در حال بمب سازی برای قتل عده ای ، اغلب بیگناه چنانکه در موارد دیگر دیده شده بود ) را گرفتند و نزد خمینی بردند که به خاطر میثمی هم شده بیشتر بکشد . ( میثمی آن روز اما امرز پرچم ضدخشونت را بالا برده است )
به عبارت دیگر حزب فقط نوژه را و گروه نیما و قطب زاده را لو نداد بلکه تا زمان گرفتاری اش ، بر راه بسیاری دام نهاد و به چاهشان کشید . کدام صدائی (نمیگویم در محکومیت) حداقل در همدردی با خانواده های اعدام شدگان سه سال نخست ، و انتقاد از سبعیت رژیم در رویاروئی با مردانی که بعضا از افتخار آفرین ترین ئظامیان و پاکترین دولتمردان خدمتگزار ایران بودند ، شنیده شد و حتی امروز شنیده میشود ؟. آیا میتوان امروز از اعدام نیکخواه ها ، عاملی تهرانی ها ، فرخ رو پارساها ، نادر جهانبانی ها ، جواد سعید ها ، مهندس ریاضی ها ، عباسعلی خلعتبری ها ، امیر عباس هویداها ، سیمون فرزامی و امیرانی ها ،امینی افشارها ، تیمسار پاکروان ها ، منصور روحانی ها و … صدها بلکه هزاران انسان خدمتگزار و پاکدامن ، به راحتی عبور کرد و بعد از جنایات رژیم در دهه ۶۰ گلایه کرد؟ اگر آن مقاله جانانه ای که دکتر محمودی بختیاری استاد دانشکده علوم ارتباطات در رثای دکتر عاملی تهرانی نوشت و من آن را در مجله امید ایران منتشر کردم و خود نیز یادداشتی در این باب داشتم ، همصدائی در دیگر نشریات پیدا میکرد ، آیا رژیم میتوانست به راحتی سلاخی خود را ادامه دهد ؟
اگر روشنفکران و اهالی قلم و هنرمندان و فعالان سیاسی ، در اجتماع زنان ایران در برابر نخست وزیری در اعتراض به حجاب اجباری ، حاضر میشدند آیا رژیم قادر بود گونی بر سر زنان ما بیندازد؟
اگر زمانی که شماری از ما روزنامه نگاران با توطئه توده ایهای سابق و ساواکی های بعدی ( و بعضا ساوامائی های بعد تر ) در روزنامه های اطلاعات و کیهان تصفیه شدیم ، روزنامه ها و نشریات چپی ، با ما همصدا میشدند و روزنامه سپید ، مثل آیندگان ( و زمانی بعد خود کیهان ) برای یکروز هم شده در میآوردند آیا خمینی میتوانست در مرداد ۵۸ ریشه همه ما را بکند و امید ایران و تهرانمصور و فردوسی و سپید و سیاه و خواندنیها و … دهها نشریه پر تیراژ را تعطیل کند ؟
فریدون فرخزاد
فقط اصلاح طلبان به ویژه آنهایشان که مثل خواهرزاده آقای محمد خاتمی ، محمدرضا تابش ،از دوره ششم مجلس زیر علم اصلاح طلب به مجلس رفته و سه دوره است در مجلس خوابش برده است و زبانش را موش ولایت خورده است ، مستوجب سرزنش و ملامت نیستند . اعتراف به گناه باید همه آنها را دربر بگیرد که سکوت کردند و یا توده ای وار برای اعدامهای نخستین کف زدند و رجوی وار خواستار توسعه اش شدند تا اعدامها همه رجال پهلوی از سرهنگ به بالا در نظامی ها و معاون مدیر کل به بالا در شخصی ها را شامل شود . باید پوزش خواهی و محکوم کردن رفتار گذشته تمام گروهها و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری که دست اندکار انقلاب بودند و اعدامهای سه سال نخستین انقلاب را یا تأیید کردند و یا هنوز هم با لکنت زبان اگر خیلی مجبور شوند از آن یاد میکنند ، را شامل شود .
تنها در این صورت است که بخشش معنا پیدا میکند ، چون با روایت اینها و پوزش خواهی شان ، فاجعه اعدامها و جنایات عاملانش هرگز از خاطره ملت ما پاک نخواهد شد . و در آینده اگر بخششی ضرورت پیدا کند که گرفتار اوضاع سوریه در صورت به پا خاستن مردم نشویم ، شماری از جوانترهایشان را نبینیم که طلبکارانه خواستار سهمند و معتقدند با حافظه ی تاریخی کمرنگ ملت ما ، کسی یادش نیست آنها تیر خلاص زده اند یا اعدامها را تأیید کرده اند و یا دست کم ، با دیدن تصاویر سوراخ سوراخ و گردن شکسته رجال عصر پهلوی ها ، قند در دل آب کرده اند . ( ایرج مطبوعی و علامه وحیدی و علی دشتی – با مرگ مرموزش – از رجال عصر دو پهلوی بودند که عمرشان بالای نود سال بود )
لندن ۱۱ مه ۲۰۱۴
زنگنه پهلوان پنبه یا حلال مشگلات نفتی کشور؟
نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی نفت، گاز، پالایش، پتروشیمی تهران با حضور بیژن نامدارزنگنه و مدیرانش و نمایندگانی از بیش از ۳۳ شرکت نفتی و سرمایه گذاری از اقصی نقاط جهان افتتاح شد . دراین همایش وی حدود ۳۵ دقیقه سخنرانی کرد ودر طول این مدت سعی کرد تا به اتهاماتیکه منتقدانش طی هشت ماه مدیریتش بر مسند نفت بر وی وارد کرده اند پاسخ دهد. وی از تحریمها بعنوان شر بزرگ داد سخن کرد و از پایداری مدیرانش و بخش خصوصی در مقابل این تحریمها گفت. درعین حال در پاسخ به منتقدانش مبنی بر تلاش دولت بر ایجاد جادهای صاف و راحت با برداشتن تحریمها پاسخ داد. «در صورتیکه میتوان تحریمها را برداشت و از جاده سنگلاخی بیرون رفت چرا باید مردم را آزار داد در حالیکه میتوان در راه صاف قدم برداشت.» زنگنه در حالی از قدرت ایران و ایرانی سخن گفت که گویی نفت ایران به خارجیها نیازی ندارد. این درحالیست که وی در آخرین سخنرانی خود در نشست اوپک، در جمع خبرنگاران خارجی رسما از شرکتهای بزرگ نفتی جهان با ذکر نام، ازآنها دعوت کرد تا همکاری کنند. زنگنه در حالی بر باور خود مبنی بر حضور خارجیها در نفت ایران طی چند ماه گذشته اصرار داشت که روز گذشته در جمع نمایندگان و خبرنگاران کشورهای خارجی از نبود مشکل مالی در بدنه نفت گفت و بدون هیچگونه اشارهای به نیاز کشور به سرمایه خارجیها خطاب خود را ایرانیهای فعال در بخش خصوصی نفت قرار داد و به نوعی از ایرانیها خواست تا با ایجاد اتحاد و شکلگیری شرکتهای بزرگ با حمایت مستقیم وزارت نفت به دنبال رفع مشکلات نفت باشند. براساس اظهارات وی، نقص مدیریتی در نفت ایران را میتوان قبول کرد اما نبود منابع مالی چیزی است که به هیچوجه قابل پذیرش نیست. وی با ارایه پروژههای سرمایهگذاری صنعت نفت کشور از تمام فعالان بخش خصوصی دعوت کرد تا با جمعشدن در کنار هم مشکلات این صنعت را برطرف کنند. این وزیر بظاهر مقتدر در دولت روحانی برای اولین بار در طول تاریخ صنعت نفت کشور از کمبودهای این صنعت در بخش تجهیزات گفت و خواستار فعالیت صنعتگران در این بخشها شد. وزیر نفت لولههای تیوبینگ و کیسینگ، لولههای جریانی، لوازم درونچاهی، تجهیزات سر چاهی، شیرآلات، پمپها، مواد شیمیایی و ماشینهای دوار را از جمله این تجهیزات برشمرد و اعلام آمادگی کرد تا برای تکتک این تجهیزات مستقیما با خصوصیها وارد امضای قرارداد شود.
به بهانه ی سالروز خاموشی مرد غزل معاصر / موازیان به ناچاری… بهارک عرفان
حسین منزوی
حسین منزوی شاعری ست که در وانفسای انفعال و سکون شعر کهن و تحول تک بعدی شعر نو، غزل معاصر را جلوه ای دگرگونه بخشید و در عین پایبندی به ساختار سنتی غزل، در کاربرد واژگان و ترکیبات شیوه ای نوین را ابداع کرد، چنانکه “م.آزاد” گفته است : “حسین منزوی غزل را به شیوه ای شبیه به شعرنو می سرود و نظم فاخری را دنبال می کرد.”
وی در بحبوحه ی سالهای پر تنش دهه ی ۴۰ و ۵۰ – که شعر شاعران نوپردازی چون شاملو به سلاحی برای مبارزه ی سیاسی و ابراز انتقادهای تند و تیز سیاسی بدل شده بود – عاشقانه سرودن و رهایی از تعلقات این چنینی را سرلوحه ی قلم شاعرانه اش ساخت،هرچند که این غزل های عاشقانه از مضامین اجتماعی هم بی بهره نمانده اند.
”منوچهر آتشی” در توصیف حسین منزوی گفته است که او “شاعر عشق همیشه” است. با این حال، خودش می گفت: “هرچند پایگاه تغزل را عشق و عاشقی دانسته اند، ولی به گمان من، تغزل می تواند هر نوع حدیث نفسی را دربربگیرد حتی اگر اجتماعی و عرفانی باشد”.
درادامه ، سه غزل عاشقانه ازاین شاعر شیرین سخن، را زمزمه می کنیم:
شمیم شمالی
جمع آیینه ها ضربدر تو، بی عدد صفر، بعد از زلالی
می شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی
چند برگی است دیوان ماهت؟ دفتر شعرهای سیاهت؟
ای که هر ناگهان از نگاهت یک غزل می شود ارتجالی
هر چه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت مشق آن چشم های مثالی
ای طلسم عدد ها به نامت! حاصل جزر و مد ها به کامت!
وی ورق خورده ی احتشامت هر چه تقویم فرخنده فالی!
چشم وا کن که دنیا بشورد! موج در موج دریا بشورد!
گیسوان باز کن تا بشورد شعرم از آن شمیم شمالی
حاصل جمع آب و تن تو، ضربدر وقت تن شستن تو
هر سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالی
خیال خام پلنگم
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من دل مغرورم پریدو پنجه به خالی زد
که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز به یکدگر نرسیدن بود
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود
راز بزرگ تنهایی
چتر نیلوفر این باغچه بودائی
بین تنهائی و من راز بزرگی ست بزرگ .
هم از آنگونه که دربین تو زیبائی
بارَش از غیرو خودی هر چه سبکتر؛ خوشتر
تا به ساحل برسد رهسپُر در یائی
آفتابا تو و آن کهنه درنگت در روز
من شهابم من و این شیوه ی شب پیمائی
بوسه ای داد ی و تا بوسه ی دیگر مستم
کس شرابی نچشیداست بدین گیرائی
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم
می گذارم که قلم پر شود از شیدائی
کلاف سردرگم برنامه هدفمندی یارانه ها
احمدی نژاد در برنامه ریزی و اجرای برنامه هدفمندی یارانه ها چنان گندکاری ببار آورده که پاک کردن آن به آسانی نه تنها ممکن نیست بلکه به معضلی تبدیل شده که خواب را از چشمان دولت روحانی گرفته است.
تیم اقتصادی دولت روحانی در هشت ماه گذشته تمام تلاش خود را بکار برده تا راه حلی قابل قبول که موجب افزایش تورم و فشارمالی بر جامعه نباشد پیدا کرده و بعنوان فاز دوم هدفمندی به اجرا گذارد. ولی شواهد و قراین نشان میدهد که در کارخود موفق نبوده و نتوانسته به راه حلی معقول و منطقی دست یابد، دلیل آنهم پاس دادن موضوع به مردم است که درخواست شده تا دارندگان درآمد های بالا خود از دریافت یارانه انصراف دهند.
اگر آقا ، کناره میگرفت ! دکتر علی رضا نوری زاده
روز اول آوریل ، به سبک و سیاق ولایت غربت ( و یکروز پیش از ۱۳ نوروز در ولایت خانه پدری ) به سراغ دروغ آوریل و سیزده رفتم . آنجه را دیرگاهی در دل داشتم برزبان آوردم آنهم به نقل از مردی که پیش از انقلاب می شناختمش و حرمت بسیار برایش قائل بودم . مردی که با مرحوم پدرم بارها به خانه کوچک و فقیرانه اما پر از عشق و مهر پدریش ، رفته بودم . و آن سال که از مشهد به تهران میأمدیم تا پدر به جای دفتر اسناد رسمی ۳ مشهد که میراث جدم بود ، دفتر اسنادرسمی ۱۳۶ تهران را بخرد و از آن پس سید نورالدین نوری زاده بشود سردفتر ۱۳۶ تهران ،به گاراژ ت ث ث مشهد آمده بود تا قاب چوبینی با عبارت منمشتعلعشقعلیمچکنم ( من مشتعل عشق علیم چه کنم ) را به عنوان هدیه ای از پدرش ( مرحوم میرزای تبریزی ) به پدرم بدهد . و من میدانستم که هدیه برای من است که مدرسه نرفته با الفبائی که در کودکستان مستوفی آموخته بودم ، بعد از چند روز تلاش ، خوانده بودمش .
اعدام؛ مهر اسلامی تا باور انسانی…بهارک عرفان
شام آخر…
چند صباحی پیش تر از نوروز بود که ویدئویی در فضای مجازی دست به دست می شد و آخرین لحظات زندگی یک محکوم به اعدام در ملا عام در شهر کرج به در صفحات خبری روزنامه ها و کامپیوترهای شخصی به نمایش در می آمد. آن طور که در توضیح ویدئو آمده بود، جوان محکوم به اعدام، در واپسین لحظات زندگی اش خواستار دیدار با مادرش شده، که به خاطر سرباز زدن مامورین و تقلاهای او برای رسیدن به خواسته اش به ضرب و شتم او در لحظات پایان هستی اش انجامیده. مطلب این صفحه هم در ارتباط با آن اتقاق تلخ و آخرین خواسته ی انسان سوار بر قطار مرگ است.
رضا شاه و تصمیم ساخت بانک ملی
رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالکی بسیار ثروتمند و خواهر مظفّرالدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد. یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
“در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است …
اوپوزیسیون در دوره ی عمامه و لبخند
اخم همیشگی و چشمانی که در آن هرگز شعله ی مهر ، پیدا نبود و لبانی که جز آن هیچی بزرگ ، هنگام ورود به وطن پس از ۱۵ سال دوری ، هیچگاه به حقگوئی باز نشد ، تکلیف مارا روشن کرده بود . در عصر امامی که از عرش ماه به فرش جماران نزول کرد ، مردم ایران یا مجذوب بودند و بعضا ماندند ، یا مقهور که بعضا جان دادند و بیشترشان خان و مان گذاردند و به تبعید رفتند ، آنها که ماندند نیز یا به سکوت ، بازی تقدیر را پذیرفتند و جمعی نیز که از اهل بیت بودند اما از دایره قدرت رانده شده بودند در کمین نشستند که روزی دوباره قدرت خانم نظری از سر لطف به آنها اندازد .
نوروز مبارک
فرارسیدن نوروز ایرانی ، و سال نو خورشیدی را به همه هموطنان عزیزم و همه آنها که در پرتو شعله های فرهنگ ایرانی ، جان و جهانشان گرما میگیرد ، تبریک میگویم .باشد که سال تازه ، رویش شکوفه های نهال آزادی و حاکمیت ملی را در خانه پدری شاهد باشیم.علیرضا نوری زاده ، نوروز ۱۳۹۳
درفشانیهای اقتصادی ولی فقیه
چنین پیدا است که آیتالله خامنه ای موضوع ” اقتصاد مقاومتی ” را خیلی جدی گرفته و تبلیعات گسترده رژیم دراین رابطه نیز گواه این جدیت و علاقمندی است. وی در سخنرانی اخیر خود درجمع صدها نفرازمسئولان در دستگاههای مختلف، فعالان اقتصادی و مدیران مراکز «علمی، رسانه ای، نظارتی»، با تبیین «مؤلفه های سیاستهای اقتصاد مقاومتی، عوامل و انگیزه های تدوین این سیاستها و الزامات و انتظاراتی که دراین زمینه ازمسئولین دارد رابیان کرد، تأکید نمود که باید با : «عزم جدی مسئولان»، «تبدیل سیاستها به برنامه های زمان بندی شده اجرایی»، «نظارت دقیق»، «رفع موانع حضور فعالان و مردم درعرصه اقتصادی» و «گفتمان سازی»، این امکان را فراهم ساخت تا که ثمرات شیرین و ملموس این الگوی بومی وعلمی، در مدت مناسب در زندگی مردم جلوه گر شود.
بازخوانی اعمال خائنانه دولت خدمتگذار
قضاوت عمومی در باره اعمال و رفتار دولتها درجوامع از بدیهیات وحق مسلم مردم است . درجوامع پیشرفته که رعایت اصول دمکراسی بعنوان یک اصل پذیرفته شده ، اظهار نظرنسبت به عملکرد دولتها چنان نهادینه گردیده که آحاد مردم استفاده از این حق را وظیفه خود در قبال جامعه میدانند. این حساسیت عمومی سبب گردیده تا شفافیت دراقدامات دولت و دوری جستن از هرنوع پنهانکاری به مهمترین عامل و شاخص قضاوت عمومی تبدیل شود. جوامع پیشرفته از این حق خود در مواقع لزوم بدرستی استفاده میکنند، که نتیجه آن معمولا در انتخابات و آمدن رفتن دولتها مشاهده میشود. قضاوت عمومی نسبت یه دولتها دراین جوامع گاه چنان قاطع و برنده است که به سقوط فوری دولت منجر میشود.
دمپایی پارهی دیکتاتور!
پشمینهپوشهای تندخو که سالی دو بار گرد هم جمع میآیند تا برای قامت رعنای نایب امام زمان اسپند دود کنند! روز سهشنبه هم در مجلس خبرگان یا همان خفتگان گعدهی خود را آغاز کردند. مجلسی بیخاصیت و تشریفاتی که تو گویی هر بار تشکیل شدن آن یک توهین آشکار و یک دهنکجی به مردم است. سالهاست که در این مجلس جز تمجید دیکتاتور، سخن دیگری بهگوش نمیرسد و اگر یک ساز مخالف، ولو اندک هم از یکی از آن خفتگان بلند شود، بهسادگی آن فرد حذف میشود و اراذل نایب امام زمان هم به کسب و کارش هجوم میبرند.
جدال غرب با روسیه در شبهجزیره کریمه
در ادامهی بحران اوکراین و ساز جدایی «کریمه» از این کشور که با دخالت روسیه نواخته میشود، رییسجمهور آمریکا هشدار داده است که برگزاری همهپرسی در کریمه منجر به نقض قانون اساسی اوکراین و قوانین بینالمللی خواهد شد. در همین راستا رییسجمهور موقت اوکراین هم گفت انحلال مجلس کریمه بررسی خواهد شد. روسای جمهوری روسیه و آمریکا نیز شب گذشته در همین ارتباط بهمدت یکساعت با یکدیگر گفتگوی تلفنی کردند. شبهجزیره کریمه اوکراین در روزهای اخیر شاهد تحرکات تجزیهطلبان طرفدار روسیه بوده است که از حمایت مسکو برخوردارند. در رویدادی دیگر پلیس بینالملل ( اینترپل ) اعلام کرده است که در حال بررسی درخواست مقامهای دولت اوکراین در رابطه با بازداشت ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهوری برکنار شده این کشور است.