خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 19)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

ترجمه مصاحبه شاهزداه رضا پهلوی با مجله مصری 7 أیام

از کشورش خارج شد تا تحصیلاتش را ادامه دهد، او نمی دانست که این آخرین باری خواهد بود که هوای وطنش را استنشاق می کند، و با تلخی شدید، او و خانواده اش که بر ایران بیش از ۵۰ سال سلطنت کردند، شاهد دگرگونی دراماتیک چهره ی میهن شان در سه دهه ی اخیر شدند.

بیاد آورد چطور مصریها در تشییع جنازه ی پدرش صف بسته بودند، تا با او خداحافظی کنند.

شاهزاده رضا پهلوی دوم، فرزند ارشد شاه فقید ایران محمدرضا پهلوی، از همسر سومش، ملکه ی پیشین فرح پهلوی، با (مجله ی مصری) ۷أیام (=هفت روز)، از خاطراتش از دوران قبل از شروع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹م، سخن گفت، هنگامیکه در ایالت تکزاس آمریکا، تحصیل میکرد. هم چنین درباره سختیها ورنج خود و خانواده اش از حوادث ایران، و از دست دادن برادر و خواهر که نتوانستند غم وغصه مهاجرت را تحمل کنند.

ddda021a0s1444rfd0

پهلوی دوم، تشییع جنازه ی با شکوه پدرش در خیابانهای قاهره را به یاد میآورد. که همراه رئیس جمهوری فقید مصر محمد أنور السادات و رئیس جمهوری فقید آمریکا ریچارد نیکسون در صف جلو حرکت میکردند. و تجمع مصریها برای بدرقه با پادشاه فقید به یاد می آورد. او هم چنین از اوضاع مملکت، و از فشار رژیم خمینی بر ملت ایران، نیز سخن گفت. و اینکه او و طرفدارانش تلاش می کنند تا ایران دوباره به جاده مدرنیسم و ارزشهای انسانی و مدنی و برقراری حقوق بشر برای تمام ملت ایران سوق داده شود، که در منطقه تأثیر مثبتی خواهد داشت.

بیشتر بخوانید »

خطر نظام توتالیتر اسلامی فراتر از استبداد است / امین موحدی

dasd985ad0a2

بعضی‌ از پژوهشگران و نویسندگان در تعریف توتالیتر و مقایسه آن با استبداد آن‌را به مراتب از استبداد خطرناک‌تر و مهلک‌تر می‌دانند آنچنانکه «باربر» پژوهش‌گر آمریکایی‌ می‌گوید: توتالیتریسم برآیندی است که پدر و مادرش معلوم نیست و در خدمت همه کس است.

بیشتر بخوانید »

گزیده خبرهای اقتصادی هفته یازدهم سال 94

۱۸ میلیارد دلار جربمه کرسنت که باید پرداخت شود
علی جنتی وزیر ارشاد در مجلس در پاسخ به پرسش میر کاظمی درباره دلیل ایجاد محدودیت وزارت ارشاد برای برخی رسانه‌ها در پرداختن به موضوع فساد در قرارداد کرسنت، گفت: ” این پرونده بسیار حساسی است و با ادعای طرف مقابل، ایران را در یک مرحله به ۱۳ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار محکوم کرده اند.” وی همچنین گفت: «بنده هم شخصا اعتقاد دارم که پرونده کرسنت مسائل و مشکلات زیادی را دارد و در آن سوء استفاده های زیاد انجام شده و احیاناً ممکن است رشوه‌هایی داده شده باشد اما به هر صورت پرونده‌ای است که پیچیده شده و به دادگاه لاهه رفته و ما نیز در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که اگر کمترین سهل انگاری داشته باشیم رقم بسیار بالایی را خسارت برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال دارد.” نعمت‌زاده وزیر صنعت و معدن هم درباره جریمه ایران در قرارداد کرسنت رقم ۱۸ میلیارد دلار را مطرح کرده بود که بعدها تحت فشارهای شدید این اظهار نظر خود را پس گرفت. نکته قابل توجه اینکه طرح این پرونده و اختلاف با شرکت کرسنت در دیوان داوری لاهه بعلت دادن رشوه توسط کرسنت به بعضی از ایرانیان دست اندر کار این قرارداد درحال مختومه شدن به نفع ایران بود . ولی با ورود زنگنه و بعضی از متهمین به رشوه خواری دراین پرونده به دولت روحانی ورق برگشت و دیوان داوری بین‌المللی پرداخت رشوه به طرف‌هایی در ایران و فساد در انعقاد این قرارداد را رد کرد. این در حالی است که اموضوع رد و بدل رشوه کرسنت در قوه قضاییه ایران هم مطرح شده و افرادی اعتراف به فساد در این پرونده کرده اند. معهذا زور گیرندگان رشوه چنان بالاست که تاکنون توانسته اند پرداخت ۱۸ میلیارد دلار چریمه را به گردن دولت اندازند و خود در سایه قرارگیرند.

ad00302as3210d--9d85d

بحران شدید آب در برخی شهرهای کشور
رحیم میدانی معاون وزیر نیرو با اشاره به بروز بحران شدید آب در برخی شهرهای کشور، از اجرای طرح های اضطراری آبرسانی به این مناطق خبر داد. وی با تاکید بر لزوم تغییر رویکرد به سمت مدیریت اصولی منابع آب گفت: از سال گذشته به سمت مدیریت منابع آب زیرزمینی رفته ایم و سعی داریم از تجربه های جهانی در این زمینه استفاده کنیم. ولی مشکلات آب کشور ریشه در خشکسالی و ضعف مدیریت منابع آب دارد و دارای نوسانات طبیعی و غیرطبیعی است که باید از روزمرگی خارج شویم و برنامه های درازمدت طرح ریزی کنیم. کاهش برداشت ۶ میلیارد مترمکعب در سال، مسدود کردن چاه های غیرمجاز، تعیین تکلیف چاه های غیرمجاز و مسدود کردن اضافه برداشت ها باید صورت پذیرد و با ایجاد تعادل بین منابع زیرزمینی و مصرف، تلاش شود اصول بهره برداری رعایت شود.

هنوزاز لیست بدهکاران بانکی خبری نیست
بانک مرکزی مدعی است که فهرستی را از بدهکاران کلان بانکی به قوه قضائیه ارسال کرده و در آن از نام و مشخصات ۵۷۵ بدهکار دانه‌درشت بانکی رونمایی کرده بود (البته اخیراً بانک مرکزی نامه‌ای را به دادستانی تهران ارسال کرده و تعداد بدهکاران بانکی از ۵۷۵ نفر به ۲۱۷ نفر کاهش داده است ) . هدف از ارسال این فهرست از بدهکار بزرگ نظام بانکی به قوه قضائیه این بود که قوه به کمک سیستم بانکی آید. هرچند مقامات قضایی معتفدند که این فهرست نواقصی دارد که بایستی رفع شود. در عین حال ولی‌الله سیف رئیس کل بانک مرکزی میگوید که از ۹۰هزار میلیارد تومان معوقه بانکی (طبق اعلام بانک مرکزی) ۳۰هزار میلیارد تومان در اختیار بدهکاران دانه‌درشت بانکی است. در همین ایام که بانک‌ها از تلاش برای کاهش معوقات بانکی سخن می‌گفتند و بانک مرکزی هم رسماً در جدیدترین آمار خود آنرا این‌گونه تأیید کرده که ۲.۴ درصد از معوقات غیرجاری نسبت به تسهیلات نظام بانکی کاهش یافته است؛ خبر آمد که فهرست بدهکاران دانه‌ درشت بانکی آب رفته است.

جهانگیری میگوید ۱۰۰ میلیارد دلار در دولت قبلی گم شده
جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور، برگی دیگر از عملکرد دولت قبل را ‌رو کرد که طی آن معلوم شد، ١٠٠ میلیارد دلار از محل واگذاری‌های انجام‌ شده در دولت گذشته معلوم نیست کجاست و حتی مشخص نیست صرف چه اموری شده‌: «یکی از موارد اصل ۴۴، واگذاری‌ها بود که به آن شیوه فروخته و پولش را گرفتند و نمی‌دانیم چه شد؛ ١٠٠ میلیارد دلار از مخابرات تا پالایشگاه‌ها و کارخانه‌ها و معادن مس فروخته شد.» البته اسحاق جهانگیری اظهار امیدواری کرده که همه آن در راه پیشرفت کشور خرج شده باشد.

برآورد غیررسمی از جمعیت ١٠ میلیون نفری بیکاران
جعفرزاده ایمن آبادی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با تاکید بر اینکه معضل بیکاری روز به روز در حال افزایش است، میگوید: «آمارهای رسمی حکایت از پنج میلیون نفر بیکار در کشور دارد که آمارهای غیررسمی این عدد را تا ١٠ میلیون نفر هم افزایش می‌دهد». او در حالی جمعیت بیکاران کشور برمبنای آمارهای رسمی را ۵ میلیون نفر ذکر می‌کند که طبق گزارش مرکز آمار این جمعیت حدود ۵/٢ میلیون نفر اعلام شده است. اما طبق اظهارات این نماینده مجلس، «سالانه حدود یک میلیون نفر به جمعیت بیکاران کشور اضافه می‌شود». موضوعی که چالش فوق را به مراتب عمیق‌تر از قبل می‌سازد. در همین حال بانک جهانی در گزارش اخیر خود از اقتصاد ایران، پیش‌بینی کرد که نرخ بیکاری کشورمان در پایان سال جاری میلادی به ۶/١۴ درصد برسد. برآوردی که معضل بیکاری را روندی رو به رشد نشان می‌دهد.

 

ایران “سالیانه ۶ تا ۱۵ میلیارد دلار” هزینه حکومت اسد کرده است
شبکه خبری بلومبرگ در گزارشی به گفته‌های استفان ده‌میستورا، نماینده ملل متحد در امور سوریه، اشاره کرده است که بنا بر برآورد نمایندگی، ایران سالیانه ۶ میلیارد دلار خرج حکومت بشار اسد می‌کند . ندیم شهادی، تحلیلگری در موسسه چتم‌هاوس، و مدیر مطالعات شرق مدیترانه در دانشگاه تافتس، به بلومبرگ گفته است تحقیقات او نشان می‌دهد تهران در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ مبلغی بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار به حکومت اسد کمک کرده است. به گفته شهادی این کمک‌ها، در زمینه نظامی و اقتصادی بوده و تحت شرایط بسته ناشی از تحریم‌ها علیه سیستم بانکی و مالی این کشور، انجام شده است. این چندمین بار است که گزارشی در مورد کمک‌های ایران به حکومت بشار اسد منتشر می‌شود. کشورهای مخالف حکومت اسد، که بارها از نقش ایران در دفاع از دمشق انتقاد کرده‌اند، مانند ایالات متحده نیز از کمک مالی ایران به دمشق سخن گفته‌اند. اما برآوردی رسمی از کل این کمک‌ها ارائه نشده است. بنا بر گزارشی ایران در سال گذشته تسهیلات اعتباری سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلاری برای خرید محصولات نفتی برای دولت بشار اسد باز کرد؛ تهران یک میلیارد دلار تسهیلات اعتباری (وام) برای خرید محصولات غیرنفتی از سوریه نیز باز کرده بود. در اردیبهشت ماه گذشته گزارشی در مورد توافق اولیه مقام‌های دو کشور برای باز کردن یک خط اعتباری یک میلیارد دلاری برای دمشق منتشر شد.در آن زمان رئیس بانک مرکزی سوریه، در گفت‌وگوی تلفنی با شبکه خبری بلومبرگ گفت این دومین خط اعتباری یک میلیارد دلاری ایران برای کمک به اقتصاد سوریه از سال ۲۰۱۳ است.
بدهی ششهزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به نیروگاه‌های خصوصی
محمد ملکی رییس هیات‌مدیره سندیکای شرکت‌های تولیدکننده برق از بدهی شش هزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به نیروگاه‌های خصوصی خبر داد و گفت: مجموعه مطالبات نیروگاه‌های خصوصی از وزارت نیرو بابت فروش برق بالغ بر شش هزار میلیارد تومان است. وی افزود: بخش عمده‌ای از مشکلات بخش خصوصی به مطالبات اعضا بابت فروش برق به وزارت نیرو بر می‌گردد که باید به‌صورت جدی پیگیری شود تا بتوانیم هرچه زودتر روند مطالبات را کاهشی کنیم چون الان متاسفانه در بخش‌هایی این روند افزایشی است و سال به سال به مطالبات اضافه می‌شود. وی ادامه داد: درحالی که ما برای جبران عدم دریافت مطالبات مجبور می‌شویم از سیستم بانکی وام‌های گرانی را دریافت کنیم، هیچ جبرانی بابت تاخیر در پرداخت‌ها از طرف وزارت نیرو انجام نمی‌شود و باید این مساله را با کمک اعضا و خود وزارت نیرو سر‌و‌سامانی بدهیم. به گفته ملاکی، مورد دیگر مورد بحث در مجمع سندیکای شرکت‌های تولیدکننده برق، نیاز به سرمایه‌گذاری و پیش‌بینی تمهیداتی برای تسهیل سرمایه‌گذاری در صنعت برق کشور بود که در این زمینه نظر سندیکا این است که طی چندسال گذشته، شرایط برای سرمایه‌گذاری جدید سخت‌تر شده و سرمایه‌گذاری برای بخش خصوصی باتوجه به شرایطی که وجود دارد در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و باتوجه به اینکه سالانه پنج تا شش درصد نیاز به افزایش ظرفیت تولید برق کشور وجود دارد، به منابع بسیار بزرگ اعتباری نیاز دارد که متاسفانه با شرایطی که وجود دارد این کار انجام نمی‌شود و باید نگران شرایط تامین برق کشور در سال‌های آینده باشیم که به‌خصوص امکان دارد در بخش صنعت مشکلات جدی پدیدار شود.

عزت الله فولادوند: هر بلایی سرمان می‌آید از نادانی‌ست

25khordadirt

ما ملتی تاریخ مندیم و از جهات مختلف بر تاریخ تأثیر عمیق گذاشته‌ایم. هگل در کتاب فلسفه تاریخ می‌گوید: «تاریخ جهان به معنای درست با تاریخ ایران آغاز می‌شود» بنابراین بر هر ایرانی واجب است که از دانش تاریخ مطلع باشد. گفته‌اند که تاریخ هر قوم شناسنامه آن و نیز چراغ راه آینده آن است. متأسفانه امروز تاریخ‌هایی که به نگارش درمی‌آیند رسیدن به آن حد و هدف را به بیراهه می‌کشند.

بیشتر بخوانید »

پروتکل الحاقی نظامیان و رهبر / دکتر رضا تقی زاده

dasasd9662as0d25a9sd6a

در فاصله ای کمتر از ۳ هفته تا پایان مهلت تعیین شده برای نهایی ساختن توافق اتمی مابین جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵، پذیرش و یا عدم پذیرش پروتکل الحاقی، عملا به دشوار ترین مانع در مسیر مذاکرات تبدیل شده است، حال آنکه بر اساس شواهد متعدد، نمایندگان جمهوری اسلامی طی مذاکرات انجام شده بعد از توافق موقت لوزان، به پذیرش مفاد آن تن داده اند.
از زمان بعد از اعلام توافق لوزان و آشکار شدن متن بیانیه های طرفین مذاکرات (فکت شیت ها)، مبنی بر قبول قانونی و اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران، مخالفتهای داخلی، بخصوص ایستادگی خشن نظامیان در راه پذیرفتن پروتکل، به بهانه ندادن اجازه بازدید از مراکز نظامی، شدت بی سابقه ای یافته است.

بیشتر بخوانید »

چرا خمینی را تحریف می‌کنند و از او لیبرال و سکولار می‌سازند؟ اکبر گنجی

asdtabidfeb

زمامداران جمهوری اسلامی طی ۲۶ سال گذشته بر سر نظرات آیت‌الله خمینی درگیر نزاع دائمی بوده و هستند. این مسئله آن قدر واجد اهمیت بود و هست که آیت‌الله خامنه‌ای کل سخنرانی بیست و ششمین سالگرد در گذشت آیت‌الله خمینی- در ۱۳۹۴/۰۳/۱۴- را به موضوع “تحریف امام” اختصاص داد.

پیشینه نزاع

پس از آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای حذف جریان “چپ”‌های مسلمان دهه شصت- اصلاح‌طلبان بعدی- شروع شد. از همان زمان چپ‌ها با استناد به سخنان آیت‌الله خمینی و سوابق نزدیک خود به او، به دفاع از خود پرداخته و نظام را به انحراف از خط امام متهم کردند.
در یک مورد آنان سخنانی از آیت‌الله خمینی نقل کردند که با مشی جدید سازگار نبود، آیت‌الله جنتی تعابیر تند و اهانت‌آمیزی در نماز جمعه به کار برد و گفت که از کفن پوسیده سخن در می‌آورند. مهدی کروبی به عنوان رئیس مجلس، پاسخ تندی به او داد.
در دهه هفتاد، آیت‌الله مصباح یزدی به تفسیر آرای آیت‌الله خمینی پرداخت و اصلاح‌طلبان به او تاختند که چهره‌ای مخدوش از “امام راحل” ارائه می‌کند. آیت‌الله مصباح یزدی معتقد بود که سخنان آیت‌الله خمینی در پاریس را نباید نظرات واقعی او به شمار آورد، برای این که در برابر دشمنان جهانی و داخلی، و برای پیروزی انقلاب، سخنانی باب میل و مذاق آنها بر زبان جاری می‌ساخت. امام واقعی و حقیقی معتقد به حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه بود که مشروعیت خود را از خداوند گرفته و انکار آن به شرک می‌انجامد.

بیشتر بخوانید »

ایران از نگاه یک خبرنگار غربی / محمد سفریان

شادی در خانه و غم در خیابان
گفت و گو با پیترو مستورتزو؛ برندهی بهترین عکس خبری سال

چند ماهی آن سوتر از آن خرداد و آن روزهای تلخ؛ خبر آمد که جایزهی بهترین عکس خبری سال؛ به یک عکاس ایتالیایی رسیده؛ آن هم به خاطر عکس گرفتن از هنگامه های ناخوش کوچه پس کوچه های ایران؛ در این میان عکسی که عنوان برترین عکس خبری سال را از آن خود کرده بود هم، تصویری در خود داشت از پشت بام های شهر. از زنان و مردانی که “الله اکبر” می گفتند و حکومتی که با شعار الله اکبر به قدرت رسیده بود حالا هم این بانگ عتراضی را تاب نمی آورد.
از قضای روزگار در آن روزها برای تعطیلات در رم بودم. خبر را که خواندم و نام عکاس را که پیدا کردم، از دوستان قدیم و بچه های مطبوعات، شماره‌ی تماسی از او جستم و با او که تازه چند ماهی بود از ایران برگشته بود، قراری ساز کردم.
قرارمان شد یک کافه ی دنج و آرام در محله ی زیبای ” ترستوره “؛ روز موعود، من و دوست عکاسم “محمد صادقی” راهی محل قرار شدیم تا با مردی صحبت کنیم که در قامت یک روزنامه نگار– عکاس به ایران رفته بود و توانسته بود تا برترین گزارش تصویری را برای تاریخ و آیندگان ثبت کند.

a

خوب در خاطر دارم که داور مسابقات از “انرژی” عکس گفته بود و حالتی که داشت که به قول او بیان کننده‌ی یک اتفاق مهم تاریخی بود.
پیش تر، صورت خلاصه ای از این گفت و گو را در سایت روز آنلاین به چاپ رساندم، اما پرونده ی خلیج فارس، فرصتی شد تا هم خاطرات آن روزها را ورق بزنم و هم صورت کامل تری از آن گفت و گو را آماده کنم.
یک سری از عکس های پیترو هم؛ هدیه‌ی او به من بود که تا به حال در هیچ سایت فارسی زبان به چاپ نرسیده؛ انگار که قسمت خواننده‌های خلیج فارس بود و مال روزگاری دیگر… با هم شرح این گفت و گو را می خوانیم…

پیتروی عزیز؛ پیش از اینکه سووالاتم را مطرح کنم، لطفا کمی بیشتر از خودت بگو…
بله من “پیترو مستورزو”، فارغ التحصیل روابط بین الملل در شاخه علوم سیاسی از دانشگاه ناپل هستم. از سال های نوجوانی به عکاسی علاقه داشتم، تا اینکه در سالهای آخر دانشگاه، دیگر مطمئن شدم که می خواهم تنها عکاسی کنم. یعنی می خواستم از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته بودم برای عکاسی بهتر استفاده کنم؛ برای همین بعد از دانشگاه به رم آمدم و رفتم یک دوره کلاس عکاسی شبانه… از همین کلاس های دولتی، بعد هم یک دوره ی کارآموزی خبرنگاری گذراندم و آرام آرام وارد دنیای خبرنگاری و عکاسی خبری شدم.
خب، بریم سراغ سفرت به ایران. برای شروع دو تا سئوال کوتاه دارم: چرا ایران و چرا دوره انتخابات؟
چرا ایران؟ خب، پیش از همه اینکه من در دوران دانشگاه، مطالعات اصلی و پایه ای ام روی خاور میانه بود و بعد هم کشورهای اطراف دریای خزر، برای همین به ایران علاقه مند بودم، به تاریخ دیروزش و نقش امروزش در منطقه. حالا چرا دوره انتخابات: باید بگویم که من از چند سال قبل دوست داشتم به ایران سفر کنم، مثلاً پارسال همین موقع ها که سی امین سالگرد انقلاب اسلامی بود. اما هر بار موفق به سفر نمی شدم تا اینکه سرآخر توانستم یک ویزای توریستی بگیرم. حوالی انتخابات بود و برای من جالب بود که از ایران و حواشی انتخابات ریاست جمهوری عکس بگیرم و با یک تیر دو نشان بزنم. این شد که درهمان روزهای انتخابات به ایران سفر کردم.

iran-34

سفرت قبل از روز انتخابات بود یا بعدش؟
من دقیقاً پانزده روز قبل از انتخابات به ایران رفتم و تا ۱۵ روز بعدش هم آنجا بودم.
حالا قبل از اینکه از سفرت و اتفاقات ایران صحبت کنیم، کمی از روزهایی بگوکه هنوز ایران رو از نزدیک ندیده بودی. می تونی بگی آن روزها چه تصویری از ایران داشتی؟
بله؛ برای ما که خبرهای ایران را از طریق روزنامه ها دنبال می کردیم، بیشتر از همه حرف‌های احمدی نژاد جالب بود. کسی که حرف از نابودی اسراییل می‌زد و انرژی اتمی. ایران با اخبار ضد اسراییلی و انرژی اتمی‌اش در دنیا مطرح بود و رئیس جمهوری که انگار با صلح و آرامش میانه‌ی خوبی نداشت.
و بعدش؛ وقتی ایران واقعی رو دیدی، چه فرقی بین تصاویر ذهنی ت و ایران واقعی پیدا کردی؟
اول این روبگم که من تا قبل از سفر، ایرانی های زیادی را نمی شناختم. شاید تنها یکی دو نفر که در رم با آنها آشنا شده بودم. برای همین دو روز اول را در هتل بودم. اما بعد از دو روز اینقدر دوست پیدا کردم که تا آخر سفر دیگر هیچوقت نرفتم هتل. کلی دوست پیدا کردم و کلی شباهت میان زندگی ایرانی ها و ایتالیایی ها دیدم. عالی بود. عاشق مردم ایران شده بودم. شاید اولین چیزی که توجه من را جلب کرد فرق زیاد میان زندگی اجتماعی و زندگی خصوصی مردم بود. یک فرق وحشتناکی این وسط بود. مردم در خیابان یه جور دیگه بودند. انگار می ترسیدند. نمی دانم. اما به نظر من شناختن شخصیت واقعی یک ایرانی، کار خیلی سختی است. مخصوصاً زن های ایرانی که آزادی های طبیعی انسانی را هم نداشتند و در خیابون به کل یکی دیگر می شدند. با تمام این حرف ها وقتی وارد خانه ایرانی ها شدم، یک ایران دیگر را کشف کردم. ایرانی شاد. ایرانی در پی آزادی. غذا و موسیقی خوب. یک فرهنگ خاصی در خانه ها حاکم بود. قدمتش را می توانستی حس کنی. ایرانی ها غربی نشده بودند. نمی خواستن هم که غربی بشوند. فرهنگ خاص خودشون را داشتند. این طور خلاصه کنم که مردم در زندگی اجتماعی افسرده و غمگین بودند و در خانه ها شاد و خوشحال…
حالا اگر موافق باشی این سفر از خیابان به خانه را ادامه بدهیم و برسیم به پشت بام ها. پشت بام هایی که یکی از موضوعات عکاسی توشدن. چه چیزی توجه تو رو به پشت بام ها جلب کرد؟
یک شب در خانه نشسته بودیم و گپ می زدیم که یکهو صدای بلند ناله و فریاد شنیدیم. من اول ترسیدم. فکر کردم شاید برای کسی اتفاقی افتاده که این جور فریاد می زند. بعد یواش یواش صداها زیاد شد. من از دوستانم پرسیدم جریان چیست، آنها هم توضیح دادند که مردم برای اعتراض به حکومت « الله اکبر» می گویند. گفتم پس همین الان برویم بالای پشت بام،می خواهم از نزدیک ببینم و عکس بگیرم. وقتی رفتیم روی پشت بام برای چند ساعت اول پاهایم می لرزید. مردم با فریادهای “الله اکبر”شان با هم گفت و گو می کردند. من از شدت هیجان به خودم می لرزیدم. مکالمات روی پشت بام ها هم جالب بود. به من گفتند که این فریادها پیشنهاد آیت الله خمینی بوده، برای اعتراض به دیکتاتوری شاه. آنجا تاریخ را حس می کردم. می شد حدس زدم که اتفاق خاصی قرارست بیفتد… مردم برای آزادی فریاد می کشیدند و مرگ بر دیکتاتور می گفتند. انگار خود تاریخ بود.

iran-44

متوجه شدی که مردم با این الله اکبرها و اعتراض ها دنبال چه بودند؟
تا جایی که من فهمیدم، مردم در پی یک انقلاب کلاسیک نبودند. به نظر من بخش غالب مردم، خواستار یک دولت اصلاح طلب بودند. حکومتی با دیکتاتوری کمتر و آزادی بیشتر و دموکرات تر.
کمی هم درباره جایزه تان بگویید؛ این جایزه نصیب کسی شد که در ایران توریست بود، در حالی که عکاس های ایرانی از بردن این جایزه باز ماندند. فکر می کنی چه عواملی نگاه یک توریست رو از یک نگاه بومی متمایز می کنه؟
می دانید به نظر من نگاه توریست با نگاه بومی خیلی فرق می کند؛ مثلاً، من دیدم که عکاس های خارجی به ناپل آمدند و چیزهایی را دیدند که من ناپلی هیچ وقت ندیده بودم. فرق دیگر شاید در شیوه تعریف کردن باشد، یقیناً یک عکاس ایرانی، احساسات بسیار قوی تری درباره ایران دارد تا من که تنها یک ناظرم و آمدم تا وقایع را ثبت تصویری کنم. اینجا بحث زیبایی عکس مطرح نبود. من اطمینان دارم که عکاس های ایرانی، عکس های بسیار زیباتری از وقایع اخیر گرفته اند، اما احتمالا تنها نگاه و شیوه روایت کردن عکس های من بوده که برای هیات داوری جالب بوده.
در خبر ها آمده بود که چند روزی هم در بازداشت نیروهای بسیج بودی، درست است؟
بله، البته من را زندان نبردند. سه روز در همان بازداشتگاه بودم و بعد آزاد شدم. وقتی من را دستگیر کردند، این قدر رفتارشان خشن بود که من از ترس، همانجا تمام عکس های یکی از کارت های حافظه دوربینم راکه ۸ گیگا بایت هم ظرفیتش بود پاک کردم. خیلی هم دلم سوخت، اما چاره دیگری نداشتم. اگر آن عکس ها را پیدا می کردند، دیگر نمی توانستم بگویم که من یک توریست معمولی ام. بعدش هم اینکه به طور کلی امکان حرف زدن و توضیح دادن مهیا نبود. چون آن ها هر وقت دلشان می خواست انگلیسی را متوجه می شدند، هر وقت هم دلشان نمی خواست، هیچی از انگلیسی نمی دانستند. من هم تصمیم گرفتم خطر نکنم و عکس ها را پاک کردم. کلی عکس از دانشگاه بود و خوابگاه دانشجوها در روزهای بعد از انتخابات. وقتی مامورین امنیتی به خوابگاه رفته بودند و همه چیز را نابود کرده بودند. حیف! همه آن عکس ها از بین رفتند.

iran-40

و سوال آخر اینکه، اگر جای ثبت تصویری تاریخ، بنای کارتان بر دیدن و نوشتن بود، چه چیزی درباره آن روزها می نوشتید؟ می توانی چیزی را که دیدی در چند سطر خلاصه کنیو بگویی؟
بله… البته، من در این سفر تنها نبودم. یکی از دوستان روزنامه نگارم هم با من بود. ما کار را تقسیم کرده بودیم، او می نوشت و من عکس می گرفتم. روزها، قبل از اینکه کار را شروع کنیم، می نشستیم و ساعت ها و ساعت ها درباره چیزهایی که می دیدیم بحث می کردیم… می دانید که در روزنامه نگاری اولین درسی که یاد می گیریم، این است که عقاید شخصی مان را داخل نوشته نکنیم. هیجان زده نشویم. درست ببینیم و همانی راکه هست بنویسیم. اما می خوام بگم حوادث آن روزهای ایران اینقدر پرشور و پرهیجان بود که من به کل باآنها درگیر شده بودم… برای ذهن غربی من قابل باور نبود، که چطور امکان دارد در کشوری این همه آدم مخالف یک دولت باشند و آن دولت همچنان سر کار باشد. در روزهای قبل از انتخابات، من دریایی از آدم با نشانه های سبز می دیدم که همه طرفدار اصلاح طلب ها بودند. در تهران که وضعیت این طور بود. من البته شیراز و اصفهان هم رفتم، آنجا هم غالب مردم سبز بودند. همه هم رفتند و رای دادند. روزهای قبل از انتخابات اگر به مکالمات بین مردم دقت می کردید، همه اش حرف رای بود و اینکه حتماً برویم رای بدهیم تا از این وضعیت خلاص شویم. البته این را هم اضافه کنم که در همان روزها هم بعضی ها اندکی ناامید بودند، می گفتند این دفعه هم نمی توانیم. ما رای می دهیم و آنها هرچی دلشان بخواهد می خوانند. یک چنین نظریه هایی هم بود. شب شمارش آرا را هم یادم هست. همه ما نشسته بودیم پای تلویزیون. باور نمی کردیم. مکالمات آن شب هم خیلی جالب بود. مردم ناامید شده بودند و بی اعتماد. تلفن ها دائم زنگ می خورد و بچه ها این بی اعتمادی به دولت را در مکالمات شان تکرار می کردند: دیدی گفتم. مسخره است. می خواهند مردم باور کنند؟ و جملاتی از این دست… بعدش هم که اعتراض ها شروع شد. من دیدم که مردم با راه های مسالمت آمیز اعتراض می کردند و در مقابل، حکومت با خشونت مطلق جواب می داد. کشت و کشتارهای بعد از انتخابات، واقعاً مردم را عصبانی و دلسرد کرده بود، اما آنها باز هم سعی می کردند در خیابان عصبانیت شان را کنترل کنند، با هم که صحبت می کردند، همدیگر را به آرامش دعوت می کردند… لحظاتی واقعاً تاریخی بود و بیشتر از هر صدای دیگری، صدای تغییر به گوش می رسید.

adasd995a8d95a-a

گذر از سنت به مدرنیته با شعر سپید؛گفتگو با الهام لطیفی و مریم کعبی

احمد جعفری‌ماجد
سمیه تیاری

dsa89ia87aaa2w

جشنواره بین‌المللی شعر و ادب «همسه» برای سومین سال متوالی در بخش‌های مختلف و با حضور نمایندگان کشورمان چندی پیش در مصر برگزار شد. «الهام لطیفی» و «مریم کعبی» از جمله شرکت‌کنندگان بخش شعر سپید عربی (القصیده النثریه) بودند که مقام‌های اول و دوم این جشنواره را کسب کردند. روزنامه همشهری برای آشنایی بیشتر با این ۲ شاعر به گفت‌وگو با آنها پرداخته است.

«الهام لطیفی»، پژوهشگر جامعه شناسی و حوزه «هویت فرهنگی خوزستان» و یکی از چهره‌هایی است که توانسته با وجود بسیاری از مشکلات و سختی‌ها در عرصه‌های جهانی حضور پیدا کند و شهر و کشور خود را به دیگران بشناساند.

دوست دارید خود را چگونه برای خوانندگان معرفی کنید؟

دانشجوی دکترای جامعه شناسی در بلژیک و متولد اهواز هستم. اصالت اصلی من به روستایی به نام «خزرج راضی الحمد» واقع میان اهواز و شوش برمی‌گردد.

دوران تحصیل شما به چه شکل بود؟

چند سال متوالی با رتبه بسیار خوب در دانشگاه قبول می‌شدم اما به دلایلی همچون ممانعت اطرافیان نتوانستم خارج از اهواز تحصیل کنم. من نیز همچون دختران دیگر اهوازی در خانواده‌ بسیار سنتی بزرگ شدم؛ باتوجه به اینکه امروزه جامعه ما از جمله جوامعی است که مرحله گذار از سنت به مدرنیته را پشت سر می‌گذارد.
نسل دختران امروز توانسته میان سنت‌های دیرینه و مدرنیته جهانی راه تفاهمی پیدا کند. بعد از ۲سال پشت کنکوری بودن در دانشگاه اهواز پذیرفته به تحصیل مشغول شدم و لیسانس خود را گرفتم. بعدها توانستم با کسب رتبه اول در آزمون سراسری کارشناسی ارشد تحصیلاتم را در تهران ادامه دهم. در دانشگاه تربیت مدرس مقطع کارشناسی ارشد را به پایان رساندم و اکنون در بلژیک دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی هستم.

با توجه به دغدغه‌های شما نسبت به امور زنان، نظرتان نسبت به وضعیت زنان در خوزستان چیست؟

معضلات جامعه در زمینه با حوزه زنان فراوان است و سخن از آن زمان زیادی می‌طلبد که در این مجال نمی گنجد؛ از جمله مشکلاتی که با آنها روبه‌رو هستیم ازدواج زودهنگام و ترک تحصیل دختران است که نشان می‌دهد جا برای کار همچنان وجود دارد. ساختار سنتی زندگی و نبود فرصت برای شکوفایی آنان از مشکلاتی است که زنان خوزستان با آن مواجه هستند. تغییر دید خانواده‌ها نسبت به زنان و همچنین تقویت اعتماد به نفس آنان برای شکوفایی خود نقش بسیار مهمی در رفع بسیاری از مشکلات موجود دارد.

چه شد که به عرصه ادب و فرهنگ وارد شدید؟

بعد از سال ۷۴ که دیپلم علوم انسانی گرفتم، علاقه فراوانی به ادبیات داشتم. در همان سال توانایی خود را در سرودن شعر کشف کردم و ادبیات فارسی را خواندم و توانستم با آن رابطه برقرار کنم. در آن زمان کتابخانه‌های اهواز از فقر فرهنگی و کمبود کتاب به ویژه در حوزه ادبیات رنج می‌بردند. اما در تهران با توجه به برگزاری نمایشگاه سالانه کتاب، به کتاب‌های ادبیات و شعر عربی آسان‌تر بود و توانستم مطالعاتم را در آن حوزه گسترش دهم. سپس سال ۷۹ اولین قصیده‌ام را سرودم که استقبال از آن و درخواست نشریه‌های برای چاپ مرا تشویق به پیگیری و استمرار کرد.

آشنایی با فرهنگ‌های مختلف چگونه حاصل می‌شود؟

قبل از هر چیز اجازه بدهید نکاتی را در اینجا متذکر شوم؛ به طور کلی زبان مادری هر فرد یا زبانی را که اول فراگرفته است زبان اول می‌گوینـد. در جوامعی که کودک همزمان ۲ زبان را فرا می‌گیرد، زبان اول به زبانی اطلاق می‌شود که کودک بیشتر ترجیح می‌دهد از آن اسـتفاده کنـد و ما عرب‌ها، زبان مادریمان باعث شده تا سفیر موفقی در جهان عرب برای کشورمان باشیم و موفقیت‌های اخیر شاعران اهوازی در جشنواره بین‌الملی مصر و ابوظبی نیز مدیون این امر بود. زبـان دوم زبانی است که همچون ابزاری ارتباطی به طور گسترده در جامعه از آن استفاده می‌شود و در آن می‌توانیم ویژگی‌های فرهنگی و بافت اجتماعی ایران که از گویش‌های فراوانی تشکیل می‌شود را کشف کنیم. بنابراین آشنایی به چند زبان فرد را با فرهنگ‌های مختلف آشنا می‌سازد و در نتیجه به غنای فکری و فرهنگی انسان می‌انجامد. آشنایی من به زبان فرانسه، عربی و فارسی علاوه بر زمینه‌های تحصیلی و علمی به غنای افق‌های فکری و دایره لغات ادبی‌ام نیز کمک کرد.

در فکر انتشار کتاب شعر خود نیستید؟

در حال حاضر ۲ دیوان شعر دارم که هر ۲ آماده چاپ است. در زمینه علمی نیز ۴ کتاب با موضوع‌های «فلسفه تعلیم و تربیت»، «مشاوره و راهنمایی»، «مدیریت آموزشی» و «تعلیم و تربیت اسلامی» با هدف کمک به داوطلبان آزمون ورودی دانشگاه سراسری کارشناسی ارشد به چاپ رسانده‌ام. چندین مقاله علمی نیز به زبان‌های فارسی، انگلیسی، عربی و فرانسوی در مجلات علمی داخل و خارج از ایران منتشر کرده‌ام.
از دیگر سو «مریم کعبی» که در این جشنواره شرکت کرده و مقام اول را کسب کرده، تاکنون شعرهایی در سبک سپید عربی سروده و داستان کوتاه نیز به این زبان می‌نویسد. وی ساکن اهواز و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی ارتباطات از دانشگاه تربیت مدرس است که قرار است شهریورماه امسال به مصر سفر کند تا از او تقدیر شود، همشهری با او نیز گفت‌و‌گویی در این باره انجام داده که از نظرتان می‌گذرد.

سطح مسابقه و برگزاری آن به چه صورت بود؟

مسابقات ادبی فرهنگی مجله و مرکز نشر همسه به مدیریت فتحی حصری در کشور مصر هر ساله در ۱۰ محور شعر کلاسیک، عامیانه، شعر تفعیلی، شعر سپید، نثر، خاطره، داستان کوتاه، رمان، سناریو، نقاشی و عکاسی با نام یکی از بزرگان فرهنگ و ادب برگزار می‌شود. این مسابقه امسال با نام نویسنده فقید مصری سعدالدین هبه برگزار شد و شرکت‌کنندگان زیادی از کشورهای مختلف در آن شرکت کردند. آثار ارسالی به مجله برای منتقدان و اساتید شناخته شده از کشورهای مصر، فلسطین و تونس در هر بخش فرستاده شد. براساس معیارهای نقد ادبی، آثار برگزیده انتخاب شدند و در جشنواره شهریورماه همسه در کشور مصر از آنها تقدیر به عمل خواهد آمد.

چگونه از برگزاری این جشنواره مطلع شدید؟ و چه رتبه‌ای در آن کسب کردید؟

از طریق سایت‌های ادبی مطلع شدم و تصمیم گرفتم در آن شرکت کنم. من رتبه اول بخش شعر سپید را کسب کردم، امیدوار بودم که جز آثار برگزیده باشم.

چه انتظاری از نهادهای ادبی و مسئولان فرهنگی دارید؟

امیدوارم با حمایت و همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خوزستان همچنین با پشتکار همه نویسندگان و شاعران هم‌استانی شاهد رونق و نشاط فعالیت‌های ادبی و چاپ و نشر بیشتر آثار ادبی عربی باشیم.

و سخن آخر؟

باید با مطالعه و تلاش، بر امکانات شگرف لغوی و دستوری زبان عربی مسلط شویم. باید جریان نقد سازنده که متاسفانه در ادبیات عربی ما غایب است را فعال کنیم. بدون وجود یک جریان نقد قوی و علمی تجربه‌های شعری همانند حرکت در تاریکی است. ممکن است شاعر به مقصدی برسد ولی این مقصد مورد نظر نیست، زیرا چاله و زیبایی‌های مسیر را درک نکرده است.
مکث
یک شاعر آبادانی در مصر تجلیل می‌شود.
در سومین جشنواره فرهنگی – هنری همسه قرار است از جمال نصاری شاعر و منتقد آبادانی تجلیل شود.

منبع: همشهری

نگاهی به موسیقی سبز…تفنگت را زمین بگذار / مینا استرابادی

موسیقی از دیرباز به ارتباط بی واسطه‌اش با مخاطب شهره بوده است. سوای این ارتباط لاجرم و بی قید؛ زیر و بم کردن احساسات آدمی در کوتاه ترین زمان ممکن نیز از جمله ی دیگرخصوصیاتی ست که به این هنر نسبت داده شده.
همین است که موسیقی در درازای عمر کهنش، در همه حال همراه سختی ها و دشواری هایی شده است که به گونه ای گریبان آزادی انسانی را گرفته اند. حوادث خونین سال هشتاد و هشت ایران نیز باعث شد تا موج گسترده ای از صدا و ترانه به مقصود همراهی و همدردی با مردم ایران روانه‌ی حافظه‌ی تاریخ موسیقی مبارز ایران شوند…
برخی از منابع خبری در فهرستشان شمار این ترانه ها را تا سیصد هم رسانده اند؛ درست به همین دلیل است که شرح جملگی این ترانه ها در یک مطلب مطبوعاتی غیر ممکن جلوه می کند و رسیدگی همه ی ایشان؛ ساز و کار و حوصله ای دانشگاهی می طلبد. در این مجال کوتاه و در پرونده ای که بنا کرده تا آن حوادث را مروری دوباره کند، تنها به ذکر برخی از این ترانه ها می پردازیم تا هم خاطرات آن روزها را مروری دوباره کرده باشیم و هم از موسیقی‌ای گفته باشیم که از زمان تصنیف ” مرغ سحر ” و ” زمستان ” تا هم امروز همراه و همگام مردم آزادی خواه ایران بوده.
ماجرای وحدت عمومی مردم و هنرمندان موسیقی در دوران جنبش سبز اما، شاید از زمانی آغاز شد که ” محمود‌‌احمدی نژاد” ، رئیس‌جمهور انتصابی حکومت، در سخنرانی جشن پیروزی‌اش، معترضین میلیونی به نتایج انتخابات را عده ای خس و خاشاک نام کرد. این موضوع باعث شد تا خشم عمومی گسترده ای در میان مردم شکل بگیرد. در همان روزها بود که ذهن موزون ایرانی، این گفته‌ی احمدی نژاد را با عشق به وطن آمیخت تا بدین طریق ترانه‌ی ” آن خس و خاشاک تویی پست تر از خاک تویی … ” متولد شود. پس آنگاه حامد نیک پی، آهنگساز و خواننده ساکن آمریکا آهنگ مالک این خاک منم را براساس این شعر ساخت و اجرا کرد…

پخش این ترانه بر روی سایت یو تیوب و دیگر سایت های ارتباط جمعی، مقارن تظاهرات میلیونی مردم و خشونت بیش از حد رژیم شد. در همان روزها بود که محمد رضا شجریان، استاد آواز ایران، طی گفت و گو با رسانه ها، خود را جزئی از آن خس و خاشاک دانست و از تلویزیون ضرغامی خواست تا دیگر ترانه‌های میهن پرستانه‌ی او را از این رسانه پخش نکنند.
اما در گیر و دار روزهای پر التهاب ایران، فیلم کوتاهی که توسط دوربین موبایل ضبط شده بود، بازتاب جهانی گسترده‌ای در اینترنت و فضای رسانه ای دنیا داشت. آنجا بود که نگاه آخرین ندا آقا سلطان، که زان پس به ندای آزادی ایران شهرت یافت و به گونه‌ای بدل به سمبل مقاومت مدنی ایرانیان شد، همه گیر شد و صدای مظلومیت مردم ایران را از مرزهای جغرفیایی آن خاک فراتر برد. همین امر باعث شد تا هنرمندان زیادی از چهارگوشه ی دنیا برای جنبش سبز ایران ترانه بسازند.
در نخستین گام، ” جون بائز ” خواننده‌ی شهیر آمریکایی که در میان اهالی موسیقی به ملکه موسیقی فولک شهرت دارد، ترانه‌ی معروف ” we shall over come” را برای جنبش سبز ایران اجرا و به مردم ایران تقدیم ش کرد. کرد. در قسمت هایی از این ترانه، بائز به زبان فارسی قابل فهم می گوید: ” ما پیروز می شیم یه روز “. .. همزمان با ترانه ی بائز، گروه مشهور یو تو(u2) نیز کنسرت بارسلون و آمستردام خود را به رنگ سبز در آورد. پس از این کنسرت، مدونای آمریکایی نیز کنسرت لندن خود را با تصاویری از ندا و اعتراضات سبز ایرانیان همراه کرد تا حمایت موسیقی دنیا از جنبش سبز ایران روندی فراگیر پیدا کند.

همزمان با حمایت های بین المللی، دو استاد موسیقی ایران نیز برای جنبش سبز ایران آواز خواندند… محمد رضا شجریان، چندی پس از شکایتش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی، تصنیف “تفنگت را زمین بگذار” را در سایت‌های ارتباط اجتماعی منتشر کرد و در پی او نیز شهرام ناظری دیگر استاد موسیقی عرفانی ایران با دو آهنگ “ایران کهن” و ” خس و خاشاک” به صف هنرمندان حامی جنبش سبز پیوست.

پس از این دو استاد آواز ایرانی، چهره های موسیقی پاپ ایران که سالهاست جلای وطن کرده اند نیز هریک به گونه ای برای همراهی با مردم سبز ایران دست به ساز شدند و ترانه ای اجرا کردند. گوگوش، سیاوش قمیشی، ابی، داریوش، ستار، مرتضی، فرامرز اصلانی و … هر کدام به نوعی با آهنگ هایشان ابراز همبستگی خود با معترضان ایرانی را اعلام کردند…
موسقی رپ ایران که طی چند سال اخیر، همواره به سیاست های دولت اعتراض کرده نیز از دیگر حامیان جنبش سبز بود. شاهین نجفی و سروش لشکری از جمله ی خوانندگان جوانی بودند که برای ندا و جنبش سبز ایران آهنگ هایی جداگانه خواندند. ” وقتی خدا خوابه ” ترانه‌ی اعتراض آمیزی بود که توسط شاهین نجفی اجرا شد. این ترانه مضمونی اعتراضی داشت و با محوریت مرگ ندا ساخته شده بود. گروه کیوسک در کانادا نیز با اجرای کاری تازه با عنوان “عصر یخبندان” از جمله‌ی نمایندگان موسیقی رپ در میان ترانه‌های سبز بود.
دیگر از اینها، موسیقی جاز و آلترناتیو ایران نیز در فهرست موسیقی سبز ایران نمایندگانی داشت. رعنا فرحان خواننده ی موسیقی جاز ایران که در آمریکا اقامت دارد و چند سالی است که اشعار عرفانی ایران در قالب موسیقی جاز اجرا می کند، با آهنگی اختصاصی برای جنبش سبز به صف دراز اهالی موسیقی سبز پیوست. همچنین محسن نامجو که به قولی برترین خواننده ی موسیقی آلترناتیو ایران است نیز با سری آهنگ هایی که برای جنبش سبز خواند به حامیان خیزش مردمی ایران پیوست. نامجو در همان ایام، بنا بر روایت خودش، قفل سکوت چندین ساله اش را شکست و با خواندن قسمت هایی از یادداشتهای سالهای قبلش، تند ترین انتقادان ممکن را متوجه رهبر جمهوری اسلامی ایران کرد…
به فهرست فوق می توان گروه های ناشناس ایرانی را هم اضافه کرد. موسیقی زیرزمینی ایران که در تمام سالهای اخیر هیچگاه مجال فعالیت بر روی صحنه را نداشته، از جمله‌ی فعال ترین بخش های موسیقیایی حنبش سبز مردمی بوده است. نگاهی گذرا به سایت یو تیوب مشخص می کند که گروه‌های بسیاری با استفاده از ماسک ندا و به صورت ناشناس به اجرای موسیقی پرداخته اند. قطعات ” رای من کو ” و ” سبز شد” از جمله ی این ترانه ها هستند که نخستین بار توسط سایت موج سبز آزادی در اختیار مخاطبین قرار گرفتند.

کوتاه؛مثل زندگی… نگاهی به برترین آثار ادبی در ژانر رمان کوتاه / لیلا سامانی

در زمانه‌‌ی پرهیاهو و پرشتاب امروز و در هنگامه‌ای که مطالعه، جزیی نگری و تعمق، جایش را به تیترخوانی و کلیک‌زنی داده‌است، شاید شاهکارهای کوتاه حوزه‌ی ادبیات داستانی بیش از هر زمان دیگری بتوانند راهگشا و مددرسان باشند. آثاری که از طرفی به سبب سویه‌های داستانی‌شان، برای مخاطب جذاب‌اند و از طرف دیگر بی آنکه به ورطه‌ی گزافه‌گویی بیفتند، با درنظر گرفتن وقت خواننده، نمایه‌های تازه‌ای از هستی را هویدا می‌کنند.
هر چند شکل این آثارادبی، تاکنون تعریف مشخص و واحدی در میان صاحب‌نظران نیافته‌است، اما به لحاظ ایجاز کلام همچون زنجیره‌ای میان دوگونه‌ی داستان کوتاه و رمان بلند قرار گرفته‌اند و در همان حال به لحاظ ماهیت از هردوی آنها سوا هستند. رمانهای کوتاه، عموما تک‌رویدادی‌اند و روایتی داستانی‌اند از ماجرایی که به تفصیل و با خرده‌روایتهای متعدد تشریح می‌شود. در این گونه‌ی رمان، جزییات پراکنده، فشرده می‌شوند و شخصیتها و رویدادها با لحاظ کردن محدودیت زمانی پرورده و توصیف می‌شوند .
نویسندگان پرآوازه‌ی بسیاری این سبک داستانی را پسندیده و آثار جاودانی را در این قالب پدید آورده‌اند، با هم نگاهی می‌اندازیم به برخی از این آثار نامدار. شاهکارهایی که شاید آگاهی از کوتاهی‌شان، شوق شما را در خواندن آنها برانگیزد:

۱- بیگانه اثر آلبر کامو (۱۲۳ صفحه):

بیگانه اثر آلبر کامو

بیگانه اثر آلبر کامو

این کتاب درباره‌ی مردی منزوی و سرخورده است که در قبال رویدادهای زندگی‌اش منفعل و بی تفاوت است. از دیدگاه او نه مرگ و زندگی بیگانه‌ها مهم است و نه خویشان نزدیکش. «مورسو» ی مخلوق کامو حتی مرگ خودش را هم با آغوش باز پذیراست و زندگی را هم به قدر مرگ پوچ می‌پندارد.
رمان کوتاه بیگانه اغلب به عنوان نمونه‌ای از اندیشه‌ی اگزیستانسیالستها مطرح می‌شود، با وجود آن که کامو همواره، بستگی اش به این تفکر را رد می‌کرد.

۲- مرگ ایوان ایلیچ نوشته‌ی لئوتولستوی (۶۰ صفحه)
تولستوی در این شاهکار کوتاه تقابل آدمی با مرگ، وحشت برآمده از آن و رویارویی‌اش با هستی را به تصویر کشیده‌است. تولستوی این داستان را اندکی پس از تغییر مسلک و روی آوردنش به رهبانیت نوشته‌است.
نویسنده‌ی بزرگ روس با گستردن بستر مرگ، این فلج کننده ترین پدیده‌ی عالم، جامعه‌ی بورژوازی را به تهی کردن معنای زندگی متهم می‌کند و آمیختن و همبستگی ابنا بشر با یکدیگر را تنها راه رهیدن از فنا و زوال می‌انگارد و می‌گوید: « مرگ تمام شد. دیگر خبری از او نیست!»

۳- پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی )۱۲۸ صفحه)
همینگوی در این داستان، با زبانی ساده حماسه‌ای دلچسب از امید و نبرد را برای رهایی از پوچی خلق کرده‌است، حماسه‌ای که شکست ناپذیری و ابدیت را بر جای احساس حقارت و درماندگی می‌نشاند و این جمله را بر ذهن خواننده حک می کند: «آدم برای شکست آفریده نشده، ممکن است نابود شود اما هرگز شکست نخواهد خورد.»

۴- مسخ نوشته فرانس کافکا (۵۵ صفحه)

مسخ نوشته فرانس کافکا

مسخ نوشته فرانس کافکا

مسخ با یکی از وهم‌آلود ترین و اعجاب‌انگیزترین سرآغازهای ادبیات داستانی شروع می شود: «یک روز که گرگور سامسا از خوابی تلخ بیدار شد متوجه شد که در رختخوابش به یک حشره‌ی غول‌آسا بدل شده‌است.»
کافکا دراین کتاب قصه‌گوی از خودبیگانگی مردمان قرن بیستم شده است، او که معتقد بود «نوشتن، بیرون جهیدن از صفِ مردگان است»، در این کتاب از زوال انسانیت می‌گوید و تصویری کابوس‌گونه از اسارت آدمی در پیچ و خمهای ساختار اداری و جامعه‌ی سرمایه‌‌‌داری ارائه می‌دهد.

۵- گتسبی بزرگ اثر اسکات فیتز جرالد ( ۱۸۰ صفحه)
فیتز جرالد در شاهکار کوتاهش، دنیای آزادی را تصویر می‌کند که در آن ارزشهای سنتی و اخلاقی زیر سوال می‌روند، رویه‌ای که در حقیقت انقلاب فرهنگی دهه ۱۹۶۰ در آمریکا را پیش‌بینی می‌کند. این کتاب به خاطر دستمایه قرار دادن زندگی طبقه مرفه آمریکا در دهه ۱۹۲۰ و نگاهی دگرگونه به معنای زندگی ؛ همواره مورد توجه صاحب نظران بوده است.
رمان در انتها مفهوم خود را به تاریخ آمریکا پیوند می دهد و در پاراگرافهای آخر رویای آمریکایی را به زبانی مکرر بیان می کند، همان پیامی که این سرزمین جدید به نخستین ساکنان اروپایی‌اش می‌داد:«آخرین و بزرگترین رویا درتمام رویاهای انسانی»، اما با این تفاوت که لحن فیتزجرالد برای به یاد‌آوردن این رویا مرثیه‌گون است، او از سرزمینی می‌گوید که اگرچه تصویرگر آرزوهای آدمی‌ست اما دیباچه‌ی شکست‌ها و نومیدی‌ها و تهی‌شدن‌های او هم هست

۶- مرگ در ونیز نوشته‌ی توماس مان (۸۰ صفحه)
این اثر مشهور، با وجود حجم کم، تصویرگر شرایط و احوال برهه‌ای بحرانی از تاریخ معاصر است. قهرمان این داستان گوستاو آشنباخ نویسنده و هنرمند آلمانی‌ست که عمری را به قاعده و شهرت و آبروی اجتماعی زیسته است، او به یکباره و با جرقه‌ای جنون‌آمیز، برای فرار از ملال، به ونیز سفر می‌کند و در آنجا عاشق یک پسر نوجوان لهستانی می‌شود. این عشق سودایی که در تقابل تام با اعتبار و انضباط اجتماعی اوست، تناقضهای زندگی و سرکشی‌های درونی‌‌اش را عیان می‌کند و منادی رهایی او می‌شود.

animal-farm

قلعه‌ی حیوانات اثر جورج اورول

۷- قلعه‌ی حیوانات اثر جورج اورول ( ۱۴۰ صفحه)
اورول در این شاهکار جاودانه، با خروشی نومیدانه روند دگردیسی انقلابها را به نمایش می کشد. انقلاب‌هایی که از دل آرمانهای عدالتخواهی و آزادی و برابری‌شان، شعله‌ی فساد و ابتذال و برتری‌جویی سرمی‌کشد. استحاله‌ای غریب که گویی با سرشت همه ی انقلابها عجین شده است. هر چند قلعه‌ی حیوانات به طور خاص وقوع انقلاب کمونیستی روسیه و بر سرکار آمدن لنین و استالین را مورد انتقاد قرار داده‌است، اما این کتاب ضد اتوپیایی با جلوه‌های نمادینش سایه‌ی خود را بر همه‌ی اعصار گسترانده‌است. این کتاب کم حجم که تا کنون میلیونها نسخه از آن به فروش رفته است جمله‌ی معروف و کنایه آمیز «همه حیوانات با هم برابرند، اما بعضی برابر ترند.» را پس از گذشت دهه‌ها در اذهان مردمان حک کرده است.

۸- بیلی باد نوشته‌ی هرمان ملویل (۱۱۶ صفحه)

این کتاب موجز و پربار، حکایت ملوان جوان پاک‌سیرتی‌ست که در جریان جنگ میان بریتانیا و فرانسه در نیروی دریایی خدمت می‌کند، ملویل در این کتاب همانند اثر دیگرش«موبی دیک» بستر داستان را بر امواج خروشان دریا پهن کرده و حدیث نبرد میان خیر و شر را با مضامینی چون ریاکاری، طغیان، قتل و تقاص روایت می‌کند.

۹- دل تاریکی نوشته‌ی جوزف کنراد ( ۷۸ صفحه)
کنراد در این رمان کوتاه با دستمایه قرار دادن یک ملوان تاجر عاج در آفریقا، نهایت قدرت آدمی در خیر و شر را تصویر می‌کند، قدرتی معجزه‌وار که یک سوی آن آبادانی و تعالی‌ست و سوی دیگرش زوال و انحطاط.
برتراند راسل، اندیشمند و فیلسوف انگلیسی این کتاب را روایتی از «آنتی تز» روسو دانسته که گفته بود: «انسان در بند زاده می‎شود، اما می‎تواند آزاد شود.»

۱۰- سرود کریسمس اثر چارلز دیکنز (۶۴ صفحه)
این داستان، روایت دگرگون شدن روحیات، احساسات و جهان‌بینی “ابنزر اسکروج” مرد خسیس، سنگدل و مردم‌گریز قصه در یک شب کریسمس است. ارواح زمانهای گذشته، حال و آینده به سراغ او می‌آیند و حقیقت اعمال و خصایل او را برایش نمایان می‌کنند. دیکنز با تصویر‌کردن داستانی امید‌بخش، به ثروتمندان جامعه نهیب می‌زند، بی‌تفاوتی‌شان نسبت به غم و رنج مستمندان را نکوهش می‌کند و بر ضرورت بیدار شدن و هویت‌یابی آنها تاکید می کند.
داستان، آمیزه‌ای از واقعیت و تخیل است؛ از سویی صحنه‌های ساده‌ی زندگی مردم کوچه و بازار تصویر می شود و از سوی دیگر درنوردیدن زمان و مکان به همراه ارواح، فضایی حیرت انگیز می‌آفریند.

مذاکرات اتمی؛ هزینه های بازگشت از نیمه راه دکتر رضا تقی زاده

638E25AD-343C-423C-9D5D-4C69637F9B2E_w640_r1_s

اظهارات اخیر مسئولان جمهوری اسلامی مبنی بر مخالفت با انجام بازرسی از مراکز نظامی ایران نشانه نارضایتی دیرهنگام حاکمیت اسلامی از توافقهای صورت گرفته در لوزان و نگرانی آنها از عواقب ادامه وضع موجود در منطقه است.

بیشتر بخوانید »

ضمیمه اقتصادی هفته – دکتر منوچهر فرح بخش

روحانی: “حق نداریم از جیب مردم هزینه کنیم”

بالاخره یک دولتمرد از میان حکومتگران اسلامی پیدا شد که حداقل در حد حرف آنهم با زبان بی زبانی اعلام کند که هیچکس (یعنی در واقع حکومت اسلامی ) اجازه ندارد بدون رضایت مردم منافع ملی را به تاراج دهد. حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور حکومت اسلامی ایران در سخنرانی اخیر خود در تبریز عنوان کرده است : « آیا کسی اجازه دارد، دست در جیب مردم کند، اموال آنها را بردارد و با طرح سخنان درشت و شعارهای تند و بی‌خاصیت، زندگی مردم را از هم بپاشاند؟» روی سخن روحانی قطعا مردم ایران نبوده است . چون از اموال مردم سخن میگوید که نمیتواند چیزی جز منافع ملی در کنترل حکومتگران اسلامی باشد .

asd-96asd5202asd59a

البته اینکه تصور شود که روحانی واقعا دغدغه منافع ملی را دارد یک خیال واهی و در واقع یک شوخی است ، چون او نیز مهره ای است از میان مهره های دست چین شده نظام و یکی مسببین دانه درشت وضع موجود. به قول معروف باید دم خروس را باور کرد یا قسم حضرت عباس ، قسم خوران حرفه ای را. همین چند روز پیش بود که بنا به تصویب دولت و تایید شخص روحانی یک اعتبار یک میلیارد دلاری در اختیار سوریه ورشکسته قرارداده شد و ولایتی هم در سفر چند روز پیش خود به سوریه آنرا تایید کرد ، اعتباری که بازپرداخت آن با کرام الکاتبین است . با این وجود نمیتوان تایید نکرد که تفاوت است بین موجودی فاسد و عقب افتاده ای مانند احمدی نژاد که منافع ملی را به تاراج داد و حسن روحانی که به هرحال تلاش میکند که در چارچوب بی نظمی اقتصادی حاکم نظمی برقرار سازد. ضمن آنکه او بهرحال به عنوان رئیس دولت تا حدودی احساس مسئولیت میکند و نمیخواهد در پایان دوره اش قضاوت جامعه درباره وی مانند احمدی نژاد باشد. از اینرو است که از ابتدای تشکیل دولت توجه ویژه بر روی اقتصاد کشور داشته و تلاش میکند تا در حد مقدورات آنرا اصلاح کند. اگر به سخنرانیهای چند ماه اخیر وی توجه شود ، با وجود همه ملاحظات و خود سانسوریها ، معهذا نگرانی وی از اوضاع متشنج اقتصادی کشور کاملا مشهود است .
برای شناخت از عمق فاجعه اقتصادی حاکم برکشور نیاز به داشتن دانش اقتصادی و مدرک کارشناسی نیست و کافی است نگاهی اجمالی به متغیرها و شاخصهای اقتصادی کشور در سه دهه گذشته انداخته شود و مروری گردد. این متغیرها و شاخصها به روشنی نشان میدهند که خرابیهای اقتصادی مبتلابه مربوط به دیروز و امروز نیست و سابقه آن به اوایل انقلاب باز میگردد که انقلابیون کلنگ بدست بنام اسلام شروع به شخم زدن اقتصاد کشور کردند. بنا براین اقتصاد ایران ۳۶ سال است که درحال تخریب است . خرابکاریها چنان سیستماتیک بود که گویی از قبل برنامه ریزی شده بود . چون قبل از هر چیز اولین ضربه کلنگ اسلامی بر نظام اقتصادی کشور وارد آمد و بدینوسیله ورود به فاز هرج و مرج اقتصادی کلید خورد.
در رژیم گذشته نظام اقتصادی کشور بر پایه اقتصاد آزاد و رقابتی استوار بود . دولت هم با وجود آنکه در تولید و تجارت دخالت فعال داشت ، معهذا ملزم به رعایت مکانیسم اقتصاد رقابتی بر پایه عرضه و تقاضا بود و آنرا رعایت میکرد. در واقع حفظ اصول اقتصاد آزاد بود که سبب گشت تا بخش خصوصی در زمانی کوتاه به گونه ای فعال و قدرتمند درعرصه اقتصاد کشور حضور پیدا کند و بدون نگرانی، ریسک سرمایه گذاریهای عظیم و گسترده را بپذیرد. در بعد از انقلاب این مکانیسم جاافتاده و قابل قبول و موفق برهم زده شد و نوعی اقتصاد مختلط حکومتی – دولتی – خصوصی و شبه خصوصی جایگزین آن گردید . در دهه اول انقلاب به علت حضور قدرتمند نیروهای چپ در دولت و نظر نسبتا مثبت آیت الله خمینی به دولت موسوی نوعی اقتصاد نیمه دولتی جریان پیدا کرد.
ولی با شروع رهبری آیت الله خامنه ای اقتصاد کشور وارد فاز جدیدی شد که که حاصل آن وضع موجود است که مشاهده میشود. در همین دوره است که عدم اعتقاد به اقتصاد آزاد و رقابتی شکل کلاسیک حکومتی بخود میگیرد و آیت الله خامنه ای با تصاحب کردن بیش از ۴۰% از اقتصاد کشور موجب میشود تا قشر جدید سرمایه داری اسلامی از درون نظام زاییده شود. قشری که هیچگونه اعتقادی به منافع ملی ندارد و تنها یک هدف را دنبال مبکند ” مال اندوزی با استفاده از رانتهای حکومتی”. اولین هدف این قشر ضعیف نگهداشتن بخش خصوصی واقعی است که تاکنون هم موفق عمل کرده است و ریسک سرمایه گذاری را چنان بالا برده که هیچکس مایل به سرمایه گذاری از محل سرمایه شخصی خود نیست.
از جمله آثار دیگر “نظام اقتصاد ولایی” گسترش سیاستهای اقتصادی پوپولیستی و عوامفریبانه و سیستم گدا پروری همراه با ریخت و پاشها و حیف و میلها و بذل و بخشش های مالی دستگاه ولی فقیه است . اقتصاد کشور سالانه میلیاردها دلار در خارج از کشور هزینه میکند تا حزب الله لبنان و حماس و سوریه چند کشور و گروه ریز و درشت دیگر آقای خامنه ای را بعنوان رهبر شیعیان جهان به رسمیت شناسند. همچنین حضورو دخالت گسترده دولت در تولید و تجارت حجم دولت را به گونه ای نا متعادل افزایش داده که سبب گردیده تا فساد مالی و عدم تحرک و ناکارآمدی دولت به حد اعلای خود برسد. ناکارآمدی دولت در اجرای ابتدایی ترین سیاستهای اقتصادی هم، سبب بالارفتن تورم در شکل مزمن آن و اغتشاش و گسترش بیکاری در فضای کسب‌و‌کار شده است. در این میان تضعیف دائمی بانک مرکزی مزید بر علت شده که با نا کارامدی خود و عدم قابلیت در اجرای سیاستهای پولی در حفظ ارزش پول ملی ناتوانی خود را به اثبات رسانده است . البته عدم وجود سیاستهای مشخص و سازنده در بازرگانی خارجی با رقم ناچیز صادرات غیر نفتی و کسری تراز بازرگانی نماد دیگری بیماری مزمن اقتصادی است. در اینجا نبایستی رقم ۲۵ میلیارد دلار واردات کالای قاچاق به کشور از قلم افتد که در واقع سمبل حکومت اسلامی به شمار میرود .
ناگفته نماند که بخش اعظم این گرفتاریهای اقتصادی ناشی از درآمد نفت است که حکومت اسلامی از روز اول چشم طمع بر روی آن دوخته بود و در نهایت کم عقلی ابتدا به تخریب این دومین سازمان عظیم و سالم و پویای نفتی در جهان پرداخت و به اخراج کارشناسان و متخصصین و نشاندن انقلابیون بیسواد و کم تجربه بجای آنها پرداخت تا به خیال خود بتواند بر این سازمان پولساز کشور تسلط پیدا کند.
اکنون روحانی و تیم اقتصادی او با چنین وضعیت اقتصادی مواجه میباشتد. این افراد که شاهد فروپاشی اقتصاد کشور هستند با وجود وابستگی شان به حکومت که مقام و شخصیت خود را وابسته به آن میدانند، معهذا به علت دانش و شناختشان از اقتصاد نمیتوانند نسبت به قانونمندیها و مکانیسم حاکم بر اقتصاد آزاد بی تفاوت باشند. آنها میدانند که برای نجات کشور بایستی نظام اقتصاد آزاد نه بصورت من درآوردی بلکه به معنای واقعی کلمه بر اقتصاد کشور حاکم گردد و اولین قدم در این راه خلع ید اقتصادی از بیت رهبری و دولت و انتقال مالکیت داراییهای تصاحب شده توسط ولی فقیه و دولت به بخش خصوصی واقعی یعنی مردم است . تا بخش خصوصی واقعی بطور مستقل قدرت نگیرد رفرم اقتصادی هیچ شانسی نخواهد داشت. کنایه گوشه های روحانی و انتقادات در لفافه او به نظام اسلامی در همین رابطه است ولی آیا با گوشه و کنایه میشود اقتصاد از هم پاشیده ایرا سامان داد ! دادن امیدواری به جامعه که با رفع تحریمها اقتصاد بهبود خواهد یافت یک فریب بزرگ است . خانه از پایبند ویران است ، خواجه در فکر رنگ ایوان است .

برگردان فارسی مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با الشرق الاوسط

فرزند شاه ایران بـه «الشرق الأوسط» : بدون از بین رفتن رژیم ایران، ثبات در منطقه نخواهد بود.
شاهزاده رضا پهلوی تأکید کرد که او «حاضر است از کشورهای جهان عرب دیدن کند، چون منافع واهداف مشترکی که ما را با هم پیوند می زند، بیش از آن است که ما را از هم جدا کند».

hf6y4hhffd0op9ddc

روزنامه «الشرق الأوسط» یکشنبه ۱۷ مه ۲۰۱۵
لندن: هدی الحسینی
در اوایل جوانی بود که کشورش را ترک گفت تا پرواز در آسمان را بیاموزد. بعد از شش ماه از پرواز با هواپیما، ایران تغییر کرد، وبهمراه او منطقه خاورمیانه. همانند یک خانواده در مصر، گردهم آمدند، محمدرضا شاه پهلوی، ملکه فرح دیبا (پهلوی) و فرزندان. سپس سایه مرگ بر این خانواده فرا گرفت. پادشاه درگذشت، سپس کوچکترین خواهر شاهزاده، لیلا. بعد از ده سال برادر حوان او، شاهزاده علیرضا. خانواده به مادر و دختر او شاهزاده فرحناز، و ولیعهد رضا پهلوی، کوچک شد. در خارج از ایران بزرگ شد و در علوم سیاسی تخصص پیدا کرد، و به عنوان یک خلبان فارغ التحصیل شد. در سال ۲۰۱۱ به عنوان محبوب ترین شخصیت در ایران انتخاب شد، چون بسیاری از ایرانیان در داخل او را «شاهنشاه» میدانند. چه کسی گفت امید می میرد؟

بیشتر بخوانید »

به بهانه‌ی خاموشی بی بی کینگ / محمد سفریان

وداع با آخرین بازمانده‌ی نسل اسطوره

استادی تمام در نواختن گیتار و معنا و هویت دادن به موسیقی بلوز؛ سربرآوردن از فرودست ترین طبقات اجتماعی و رسیدن به نشان فخر ملی؛ اینها و بسیار بیشتر از اینها در زندگی بی بی کینگ، پادشاه موسیقی بلوز.
رایلی بی کینگ؛ که بعدها با نام هنری بی بی کینگ به قلل شهرت و محبوبیت رسید، شانزدهمین روز ماه سپتامبر سال ۱۹۲۵ و در روستای ایتا بنا در ایالت می‌سی‌سی‌پی آمریکا دیده به جهان گشود، در میان طبقات کارگر و زحمت‌کش جامعه که با دستمزد ناچیز پنبه‌چینی روزگار می‌گذراندند.

o-BB-KING-facebook

کودکی رایلی به همان زمین ها سنجاق شده. او بعد ها در کتاب خاطراتش عنوان کرد که برای چیدن چهل و پنج کیلو پنبه، سی و پنج پنی دستمزد می‌گرفته و آن را هم با والدینش شریک می‌شده… در میان این روزهای سخت اما، مذهب که در بیشتر نقاط دنیا با اهل زحمت الفت بیشتری دارد؛ اسباب آشنایی او با موسیقی شد و جوری آینده اش را به آیین دیگری سوق داد.
رایلی که از چهارسالگی و پس از جدایی پدر و مادرش؛ نزد اجداد مادری‌اش زندگی می‌کرد به واسطه‌ی اعتقادهای مذهبی شدید مادربزگ از همان روزگار کودکی هر هفته به کلیسا رفت و در همان مجال هم با ساز و ادعیه‌ی مذهبی آشنایی پیدا کرد و نزد کشیش کلیسای آبادی‌شان، مقدمات نواختن پیانو را آموخت.

بی بی کینگ

بی بی کینگ

بستگی فامیلی با بوکا وایت نوازنده‌ی شهره‌ی گیتار هم دیگر از خوش‌بختی‌های از آسمان رسیده‌ی زندگی او بود. این طور که در کتب تذکره آمده، رایلی اولین گیتار زندگی اش را در دوازده سالگی از او هدیه گرفته و خیلی زود هم با استعداد ذاتی اش، در نواختن این ساز به شیوه و روشی اختصاصی رسیده.
او در ادامه‌ی سالهای نوجوانی، با عنوان راننده‌ی تراکتور کار تازه‌ای پیدا کرد و راهی آبادی دیگری از ایالت می سی سی پی شد. رایلی در همان مجال هم به نواختن گیتار در یک گروه محلی موسیقی گاسپل پرداخت و رفته رفته موسیقی را به سطح اول زندگی‌اش آورد.
چند سالی آنسوتر، او راه بی مقصد جاده‌ها را در پیش گرفت و نوازنده‌ای دوره گرد شد. او خود این تجربه را گران سنگ ترین کار زندگی‌اش دانسته و گفته که با نکات فراوانی که از این سفرها و اجراها آموخت هم زندگی و هم حرفه اش را دیگرگون کرد.
سرانجام نخستین قرارداد حرفه ای او در سال آغازین دهه ی پنجاه و با شرکت نه چندان نام آشنای پی آر ام رکوردز منعقد شد تا او پس از تجربه ی سالهای فراوان زندگی آماتوری رسما به جمع حرفه‌ای های این کار بپیوندد و موسیقی را از یک علاقه و سرگرمی بدل به شغل و درآمدش کند.

شهرت گسترده تر او اما در دهه ی بعدی به دست آمد. هم آن وقت که فرانک سیناترا درهای سالن های وگاس را به روی او و بسیاری دیگر از نوازندگان سیاه پوست باز کرد و اسباب آشنایی مخاطبان پر شمار با آثار ایشان شد. بی بی کینگ درست به همین خاطر سیناترا را هنرمند محبوب زندگی اش معرفی می کند و در بیشینه ی مصاحبه هایش هم از این لطف او به نیکی یاد می کند.

bb-king-bowing

سالهای دهه‌ی شصت علاوه بر مرزهای آمریکا با شهرت بین المللی او هم همراه شد. کنسرت های او در آلمان و دیگر ممالک اروپایی و همین طور کنسرت او در ژاپن، نام بی بی کینگ را از مرزهای ایالات متحده فراتر برد و بدل به چهره‌ای جهانی‌اش کرد.
در ادامه، سبک یگانه‌ی گیتار نوازی او باعث شد تا بی بی کینگ علاوه بر مردمان کوچه و بازار در میان حرفه ای های موسیقی هم طرفداران بسیاری کسب کند. اریک کلاپتون، نوازنده های گروه رولینگ استون و بسیاری دیگر از بزرگان موسیقی، بی بی گینگ را بزرگترین الهام بخش آثارشان دانسته اند.
او از باب کمیت اجراهای زنده هم به جایگاهی یگانه دست یافته، اجرای متوسط ۲۵۰ کنسرت در سال برای سالهای متمادی، که قوت تن و جان بالایی می طلبد باعث شده تا او از این منظر زبانزد اهلی موسیقی شود. جالب اینکه او به خاطر ابتلا به بیماری هپاتیت، توان ایستادن بر روی صحنه را نداشت و غالب کنسرت هایش را نشسته اجرا می کرد.

بی بی کینگ

بی بی کینگ

او از جانب بسیاری از مجامع موسیقی هم ستوده شده، هفده جایزه ی گرمی، و راهیابی به تالار مشاهیر موسیقی راک‌اند‌رول، ایستادن در ردیف ششمین گیتاریست تمامی ادوار در فهرست مجله‌ی معتبر رولینگ‌استون و دریافت لقب پادشاه موسیقی بلوز، تنها گوشه‌ای از دستاوردهای بزرگ موسیقیایی او به حساب می آیند.
او همچین روابط بسیار نزدیکی هم با کاخ سفید داشت و جایزه‌ی نشان ملی هنر را هم از پریزیدنت بوش دریافت کرد. کنسرت صمیمی او در کاخ سفید در دوره ی ریاست جمهوری باراک اوباما هم دیگر از رخدادهای ماندگار زندگی هنری او به حساب می آید…
بی بی کینگ به خاطر حمایت از جنبش های مدنی سیاه پوست ها هم به نام و آوازه ی نیک دست یافته. از جمله فعالیت های ماندگار او در این زمینه یکی کنسرت بزرگ او در شب قتل مارتین لوترکینگ است و سری اجراهای او در زندان های آمریکا به نفع زندانیان. علاوه بر اینها او یک انجمن خیریه‌ی حمایت از زندانیان را هم بنیان گذاشت و در راه آزادی بسیاری از انسان های در حصر کوشش کرد…
این مرد بزرگ که از جمله‌ی معدود بازماندگان نسل طلایی موسیقی بلوز در دهه های پجاه و شصت بود، از پس یک دوره ی طولانی مبارزه با بیماری هپاتیت و کم آبی بدن؛ سرانجام در پانزدهمین روز ماه می سال ۲۰۱۵ و در بیمارستانی در لاس وگاس آمریکا دیده از جهان فرو بست و به جمع دیگر اسطوره های موسیقی خفته در خاک پیوست.

پانویس: مجله ی موسیقیایی چمتا از بی بی کینگ و آثار و احوال او برنامه‌ای تهیه کرده که این برنامه به زودی به روی آنتن تلویزیون جهانی ایران فردا خواهد رفت.

آرشیو مجله ی چمتا

تراژدی برنامه های توسعه در حکومت اسلامی ایران / دکتر منوچهر فرح بخش

pooleirani89009

چند روز پیش مجلس یاد بودی برای بزرگداشت از مرحوم دکتر حسین عظیمی اقتصاددان که سهمی بزرگ و تعیین کننده در تهیه برنامه های پنجساله توسعه در حکومت اسلامی ایران دارد برگزار شد. دراین مجلس چند شخصیت اقتصادی کشور از خدمات و زحمات دکترعظیمی یاد کردند و نقش موثر وی در تهیه چهار برنامه توسعه را ستودند که الحق ستودنی هم هست. ولی نکته بسیار قابل تعمق و حائز اهمیت در اینجاست که این برنامه ها تماما بدون استثنا با شکست مواجه شدند بنا براین تجلیل از دست اندرکاران آن چه معنی دارد که حرفی منطقی است. منتهی بایستی به این نکته توجه کرد که تهیه برنامه یک مسئله است و اجرای موفقیت آمیز آن مسئله دیگر.
تاکنون در حکومت اسلامی پنج برنامه توسعه پنجساله به اجرا گذارده شده و برنامه ششم هم در دست تهیه است که درسال آینده به اجرا گذارده میشود. یک برنامه هم تحت عنوان ” چشم انداز بیست ساله” تهیه و در سال ۱۳۸۴ همزمان با اجرای برنامه چهارم توسعه و با شروع دولت احمدی نژاد به اجرا گذارده شد که اکنون دهساله شده است . تیم اقتصادی دکتر عظیمی که در تهیه این برنامه ها نقش کلیدی داشتند بدون تردید کار خود را با وجود همه مشگلات ، کمبودها، کارشکنیها، ولی کارخود را در حد مقدورات خوب انجام داد و برنامه هایی منطبق با اصول اقتصادی تهیه کرد که اگر به درستی اجرا میشد میتوانست نقش آفرین باشد و اقتصاد کشور را به گونه ای دیگر رقم میزد. ولی این برنامه ها در حین اجرا آنچنان با انواع دستکاریها ، دخالتهای بیجا از سوی استاندار و فرماندار و فرمانده سپاه گرفته تا امامان جماعت مساجد که عمدتا بدنبال منافع شخصی و گروهی بود قرار میگرفت که از ترکیب اصلی خود بکلی خارج شده و شکل تازه ای مییافت، بطوریکه بعضا نه تنها توجیح اقتصادی نداشتند که مضر بودند . نمونه بارز آن تغییرات در اجرای برنامه های سدسازی بود که بعلت انواع دسیسه ها ، زدوبندها و دزدیها و لفت و لیسها ساخت سدها دستخوش تغییرات گسترده شد که ارتباطی با تهیه کنندگان برنامه نداشت و در نهایت هم کار به بحران آبی موجود کشیده شد. اینکه هر پنج برنامه توسعه با شکست کامل مواجه شده یک نظریه تبلیفاتی بر علیه حکومت اسلامی نیست، بلکه این نظر و عقیده بسیاری از کارشناسان اقتصادی کشور اعم از موافق و مخالف است که معتقدند علت اصلی شکست برنامه ها غرض ورزیها، سوء مدیریتها، حیف و میلهای گسترده و اعمال نفوذها روحانیون و قدرتهای محلی بوده است.
در پی مجلس یادبود دکتر عظیمی میز گردی هم با شرکت چند کارشناس اقتصادی تحت عنوان ” رهیافت‌هایی از اندیشه دکتر حسین عظیمی برای برنامه ششم توسعه” در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردید که محسن رنانی و فرشاد مومنی نقطه نظرهای خود را نحت این مضامین: “برنامه‌ریزی در شرایط کنونی شبیه شوخی است”، «چشم‌انداز ٢٠ ساله را رها کنید»، «در سال صفر برنامه توسعه هستیم»، مطرح کردند.
دومین همایش نیز به ” چالشها و چشم اندازهای اقتصاد ایران در آستانه برنامه ششم” تخصیص داده شده بود که بایزید مردوخی و هادی زنور سخن گفتند. این دو به مسائل و چالش‌های پیش‌روی برنامه ششم و همچنین به موضوعات مختلف از جمله «دستگاه برنامه‌ریزی بحران‌زده»، «نبود برنامه برای افزایش جمعیت» و «بی‌توجهی به واقعیت‌ها در برنامه‌ریزی» پرداختند. خلاصه‌ای از این میزگرد در پی‌می‌آید.
بایزید مردوخی: درحال‌حاضر همه افراد جامعه در سطح پایین گرفتار هستند و در این موقعیت همه از تغییر شرایط وحشت دارند و هیچ فردی برای تغییر وضع موجود ریسک نمی‌کند، که چنین وضعیتی را در وزرای دولت کنونی مشاهده می‌کنیم. با انحلال سازمان برنامه و بودجه ، مشکلاتی ایجاد شده که نخستین مورد آن ایجاد ناهماهنگی در نظام برنامه‌ریزی است که به‌طور عملی دولت نهم اعلام کرد که قانون برنامه چهارم را قبول ندارد. اکنون گرفتار گروه‌های متعدد رانت‌جو و رانت‌بری هستیم که هر نوع برنامه‌ریزی را به شکست می‌کشانند؛ افرادی که در نظام و سیستم، سهم و رانت دارند و این افراد اجازه به‌ثمررسیدن برنامه‌ای را نمی‌دهند.
امروز در ایران بازی متوقف است و هیچ‌کدام از بازیگران اصلی، انگیزه شروع بازی در حوزه‌های مختلف را ندارند و هیچ فردی حاضر به گفت‌وگو نیست و سکوت اختیار می‌کند و فردی حاضر به دادن هزینه نیست. در چنین شرایطی می‌توانیم صحبت از برنامه ششم کنیم. در این شرایط برنامه‌ریزی شبیه شوخی است. هیچ هماهنگی‌ای در حرکت قطار وجود ندارد و قطار توسعه ما در سال ٨۴ متوقف شد. درحال‌حاضر نیازمند اجماع در نظام سیاسی و عزم ملی هستیم و باید مردم را در تصمیمات سهیم کرده و آنها را وارد بازی کنیم.
بعد از تفاهم لوزان، به تفاهم در تهران نیاز داریم. در تهران بیش از لوزان اختلاف داریم و گفت‌وگو‌های تهران نیازمند عزم جدی در نظام سیاسی است. نیازمند تدوین قاعده بازی در میان قوا هستیم. درحال‌حاضر آرمان‌های ملی‌مان چیست که بخواهیم برای آن قاعده بازی تعریف کنیم. آرمان‌بندی ما مخدوش است. چگونه می‌خواهیم آرمان‌بندی کنیم، بنابراین نیازمند آرمان‌بندی جدید هستیم. اکنون نمی‌دانیم که کدام موضوع از جمله یمن، عراق، اشتغال، مناقشه اتمی، تهاجم فرهنگی موضوع اول ماست یا هنوز نمی‌دانیم چگونه رتبه‌بندی و اولویت‌بندی کنیم.
دولت باید در طرح‌های کوتاه‌مدت یک‌ساله و طرح‌های میان‌مدت تا پایان عمر دولت چند مسئله و موضوع را با جدیت ساماندهی کند. چشم‌انداز ٢٠ساله را رها کنید، خاورمیانه در سال‌های آینده به زمین سوخته تبدیل می‌شود و ما قدرت اول منطقه خواهیم شد و فقط ما باید وضع موجود را ثابت نگه داریم و دولت باید در شرایط کنونی چند مسئله مهم را با جدیت پیگیری کند؛ برنامه پنج‌ساله پیشکش . هنوز در نظام سیاسی، عزمی برای روشن‌کردن موتور اقتصادی و توسعه مشاهده نمی‌کنیم. در چنین شرایطی دولت باید طرح یک‌ساله و دوساله و بیانیه بدهد که شرایط و اهداف دولت را تحت شرایط خاص مشخص کند. اگر این داستان و فرایند را طی کنیم، آنگاه می‌توانیم بگوییم در سال صفر برنامه توسعه هستیم.
مرحوم عظیمی در گذشته برآوردهایی از جمعیت کشور داشته‌اند که نقشه راهی پیش‌روی برنامه‌ریزان قرار می‌داد. به‌طورکلی امروزه برنامه‌ریزی مسئله مهمی است و اگر در این راستا تلاش اساسی برای یافتن راهی به‌منظور خروج از مشکلات نداشته باشیم، به روزگاری برمی‌گردیم که علم اقتصاد را علم شوم می‌دانستند. البته شوم از آن جهت که جمعیت در حال افزایش و تقاضا برای مواد غذایی نیز افزایش می‌یابد. در شرایط فعلی احتمالا با مسئله افزایش جمعیت روبه‌رو خواهیم بود و سرشماری در این سال‌ها نشان می‌دهد که با کاهش شدید نرخ رشد روبه‌رو بوده‌ایم. اگر خواهان افزایش جمعیت هستیم باید به فکر کار، سرپناه، شغل و معیشت این جمعیت نیز باشیم؛ اما درحال‌حاضر توانایی فعلی ما در ایجاد شغل بسیارمحدود است و هنوز در شرایط کنونی این ظرفیت اشتغال‌زایی ایجاد نشده یا اگر هم ظرفیتی ایجاد شده بسیارمحدود و کم است. این شرایط در حالی است که افراد جویای کار رو به افزایش هستند و از سوی دیگر شاهد افزایش فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هستیم که این افراد نیازمند شغل و کار هستند. برای تأمین دیگر نیازهای افراد جامعه در طول تاریخ به درآمدهای نفتی وابسته بودیم؛ درحال‌حاضر نیز قیمت پایین نفت را تجربه می‌کنیم که امکان افزایش ظرفیت تولید نفت نیز به صورت جزئی در دستور کار قرار دارد و متخصصان می‌گویند توانایی رسیدن به تولید ۶ میلیون بشکه نفت در روز را نداریم.
فرشاد مؤمنی: مناسبت شکل‌گیری جدی و عالمانه حس ملی در مورد مسائل کشور و موضوعیت‌ یافتن برنامه‌ریزی میان‌مدت باید مورد توجه قرار گیرد. کشور ما در چنین شرایطی به چنین حسی شدیدا نیازمند است. نکته‌ای که همه باید به آن توجه داشته باشیم این است که در دل همه ابراز نگرانی‌ها، یک احساس امید و آرامش وجود دارد، مسائل و مشکلات ایران در تسخیر علم قرار دارد. اکنون ظرفیت‌های انسانی قابلی داریم، اما ساختار نهادی، برای علم ارزشی قائل نیست و همه باید تلاش کنیم که علم را محور کاروحل مشکلات کشور قرار دهیم. تحلیل کارشناسان کشور و پیش‌بینی‌ها از چشم‌اندازها، با ضریب بالای ٩۵‌% تحقق پیدا کرده، اما پیچیدگی مسائل ایران هنوز در حدی نیست که احساس یأس کنیم و بگوییم توانایی ارائه راهکار برای برون‌رفت از آن را نداریم. نظام تدبیری می‌تواند جامعه را از دور باطل نجات دهد، اما نظام و سیستم باید فهم عالمانه و مرتبه‌بندی‌شده از مهم‌ترین دوره‌های باطل داشته باشد.
برخی از افراد از زمان روی‌کارآمدن دولت جدید، دائما این را گفته‌اند که ما باید ساختار نهادی که به‌شدت علیه تولید و به‌نفع غیرمولدها سامان پیدا کرده را بازآرایی کنیم. بنابراین رویکردهای مقطعی و جزئی برای چنین شرایطی، کارایی و ثمربخشی ندارد. واقعیت این است که پول و قدرت گروه‌های غیرمولد در شرایط کنونی از افراد توسعه‌خواه بیشتر است. درحال‌حاضر سند لایحه بودجه و لایحه خروج از رکود مشاهده‌شده، فاصله بسیار زیادی با واقعیت‌ها و شرایط کنونی دارد. دولت کنونی علاوه بر عدم هتاکی، از کارشناسان درخواست مشارکت و مشورت کرده است. از سوی دیگر سیاست‌های تنش‌زدایانه دولت را گرامی می‌داریم. خدا را شکر می‌کنیم که دولت هتاک قبل، دیگر بر سر کار نیست، اما در کنار این امر باید کارهای کارشناسی و متخصصان وارد اجرا شوند یا دولت به شکل مدنی پاسخ معقول و منطقی برای آن پیدا کند که اقدامات دولت در این زمینه تاکنون صفر بوده و اقدامی انجام نداده است.
بیش از ۶٠‌درصد جمعیت فعال کشور، هیچ نقشی در اقتصاد ندارند. به همان اندازه که موضوعیت ظرفیت‌های انسانی بلااستفاده مهم است، ظرفیت‌های مادی هم مهم است و تخصیص منابع ارزی و ریالی تحت عنوان سرمایه‌گذاری تولیدی و در غیاب یک برنامه، چیزی جز توزیع رانت نیست و مشکلات و پیچیدگی‌های کشور را افزایش می‌دهد. اکنون با یک مشکل بسیار بزرگ‌تر در سازه‌های ذهنی با نام تخصیص منابع روبه‌رو هستیم که در کنار آن ترس و ناتوانی از چرایی روبه‌روشدن کشور با مشکلات نیز وجود دارد. آن چیزی که در شرایط کنونی می‌تواند به‌عنوان هدیه ما به این دولت در نظر گرفته شود، این است که به بدیهیات اولیه عقلی در اداره جامعه بازگردیم و در این مسیر محور توجه‌ها را به انسان‌ها قرار دهیم. اکنون مشارکت انسان‌ها به‌عنوان مهم‌ترین ابزار و هدف برنامه‌های توسعه فلج شده و از سوی دیگر مشارکت سیاسی آنها در سطح صوری و مقطعی در نظر گرفته شده است.
در بخش صنعت ظرفیتی برای تولید جدید در این سال‌ها ایجاد نشده است و در بخش کشاورزی نیز به صورت اشرافی کار دنبال می‌شود؛ به‌عنوان مثال قیمت میوه‌های نوبرانه ٢٠ تا ٣٠ هزار تومان شده است، البته در کنار این امر موضوع آب نیز مهم‌ترین عامل محدود‌کننده کشاورزی است، این در حالی است که سیاست‌ها به‌گونه‌ای اتخاذ شده است که قرار است ۵۵٠ هزار هکتار زمین جدید زیر کشت رود اما انتظار موفقیت در این زمینه را نداریم. ازسوی‌دیگر، با توجه به افزایش جمعیت، کلان‌شهرها نیازمند اصلاحات و تجدید ساختار هستند و باید برنامه‌ای اصلاحی در دستور کار داشته باشیم و فضای کسب‌وکار و نظام تدبیر کشور به‌گونه‌ای است که زیاد تسهیل‌کننده فعالیت‌های اقتصادی نیست.
علاوه‌ بر اینها مسائل بین‌المللی ایران را نیز نمی‌توان نادیده گرفت و به‌نوعی بر اقدامات فعالان اقتصادی و توسعه ایران تأثیرگذار است، اما در کنار مسائل بین‌المللی مسائل داخلی نیز مهم است و تاکنون نوآوری و راهکارهای ایجاد اشتغال زیاد موردتوجه قرار نگرفته است. ظرفیت‌های اشتغال زیادی در بخش‌های مختلف وجود دارد اما توانایی استفاده از این ظرفیت‌ها را نداریم و حتی آن را هم مطرح نمی‌کنیم که اقدامی در راستای حل آن صورت گیرد. به‌عنوان مثال برای کنترل و تأمین گوشت کشور، نیازمند پنج هزار کارشناس دامپزشکی هستیم که ساختار و نیروی کار دامپزشکی توان انجام این کار را ندارد.
زنوز: دستگاه برنامه‌ریزی ما دچار بحران شده و اصولا برنامه‌ریزی در کشور ما دچار بحران است. مرحوم عظیمی اصلاح نظام برنامه‌ریزی کشور را در دستور کار داشتند تا به سرانجام برسد که در این راستا در سال ٨٢ همایش بزرگی برپا کردند و سعی داشتند برنامه‌ریزی core planning را دنبال کنند، ضمن اینکه وی همواره روی عدالت اجتماعی تاکید فراوانی داشتند. اگر خواهان آسیب‌شناسی وضع موجود هستیم، باید گفت که وضع موجود محصول این چند سال گذشته یا تحریم‌ها نیست بلکه خروجی سیاست‌های چنددهه گذشته کشور است. تولید ناخالص داخلی سال ٩٠ به قیمت ثابت در مقایسه با سال ۵۵ کمتر بوده است، یا به عبارتی دیگر در سال ٩٠ سرانه داخلی کمتر از سال ۵۵ بوده و عملکرد نظام داخلی منفی بوده و در تمام این دوره شاهد رشد بی‌رویه جمعیت و افزایش نرخ بیکاری بوده‌ایم که در آمارهای رسمی منعکس نمی‌شود. بر اساس پیش‌بینی‌ها ١۵ میلیون نفر در ١٠ سال آینده به جمعیت ایران افزوده می‌شود، این در حالی است که ظرفیتی برای پاسخ‌گویی نسبت به آن وجود ندارد.
فقر گسترده و توزیع نابرابری درآمد یکی دیگر از چالش‌هاست؛ سازمان برنامه‌ریزی تحلیلی کلی از وضعیت کنونی ندارد و تصورها بر این است که تحریم‌ها برداشته شود و قطار اقتصادی کشور به ریل توسعه برگردد و دولت به درآمدهای نفتی برسد و مشکلات حل شود؛ اما این تفکر بسیار غلط است. در دهه‌های آینده با دولتی ضعیف از نظر مالی یا به عبارتی دیگر با دولتی ضعیف از نظر ظرفیت‌های سیاست‌گذاری و ناتوان در اجرا و دستگاه‌هایی فاسد و بی‌انگیزه طرف خواهیم بود. در برنامه ششم رشدهایی زیر چهاردرصد خواهیم داشت که این پیش‌بینی خوش‌بینانه است، این در حالی است که دستگاه برنامه‌ریزی به کمتر از ٨ و ١٢ درصد رضایت نمی‌دهد
دستگاه برنامه‌ریزی کشور رابطه خود را با واقعیت‌ها قطع کرده و نمی‌خواهد بر اساس واقعیت‌ها برنامه‌ریزی کند. در سال‌های گذشته اقتصاد ایران از نظر محیطی، ساختاری و نهادی تحت تاثیر عوامل مختلف قرار گرفته که از نظر عوامل محیطی، تاثیرات کوتاه‌مدت و بلندمدت بر ایران داشته است. نمونه‌ای از آن کاهش قیمت نفت است که پیش‌بینی‌ها بر این است، کاهش قیمت نفت و پایین‌ماندن آن ادامه‌دار باشد و قیمت نفت تا پنج‌سال آینده به ٧۶دلار برسد؛ بنابراین دوران وفور منابع نفتی برای دولت سپری شده است. موضوع دیگر، بی‌ثباتی سیاسی منطقه خاورمیانه است. پنتاگون گزارشی منتشر کرده است که نشان می‌دهد تا سال ٢٠٣٠ مشکلات ادامه‌دار خواهد بود؛ مشکلاتی که اکنون در یمن، سوریه و لبنان است همه حاکی از تنش و محصول خاص وضعیت منطقه است. به نظر نمی‌آید چشم‌انداز روشنی در سال‌های آتی وجود داشته باشد که این امر بر مناسبات تجاری و اقتصادی منطقه تاثیرگذار است. عامل محیطی و موضوع دیگر خشک‌سالی است که منطقه را تحت‌تاثیر قرار داده است؛ متوسط دمای جهان در سال‌های آینده دو درجه اما در ایران چهاردرجه افزایش می‌یابد و ایران به واحد و کشوری بی‌جمعیت تبدیل می‌شود. در حال حاضر دشت‌های ما با مشکلات جدی روبه‌رو هستند. به گفته کلانتری، وزیر اسبق جهاد کشاورزی ایران، ٧٠ میلیارد مترمکعب آب اضافه برداشت شده است؛ بنابراین دهه‌ها طول می‌کشد که صدمات را جبران کنیم. ۵۴٠ شهر امسال دچار تنش آبی هستند و بارندگی سال‌جاری نسبت به ۴٠ سال گذشته کمتر شده است و این وضع ادامه خواهد داشت که اینها عوامل محیطی است. اگر عوامل محیطی در کار نبود، کار ما در جهت توسعه پایدار ادامه پیدا می‌کرد؛ اما باید گفت از ماست که بر ماست. خودمان سیاست‌هایی را اتخاذ کرده‌ایم که مانع رشد درازمدت ما شده است.
هرچند که این کارشناسان اقتصادی صاحبنظردر تجزیه تحلیل های خود بسیار ملایم و به دور از مناقشات جدی به مسائل اقتصادی پرداخته اند. ولی اگر آنها مطمئن بودند که در صورت بیان واقعیات با تهدیدهای امنیتی و شغلی مواجه نمیشوند قطعا با زبان دیگری سخن میگفتند و روشنگری میکردند.
این کارشناسان به خوبی میدانند که زنجیره اقتصادی کشور بعلت مافیابازیها ، حیف و میلها و در راس همه فقدان یک نظام اقتصادی مشخص پاره پاره شده و بهم پیوستن این زنجیر که لازمه حرکت چرخه اقتصادی کشور است با کارشکنی مراکز قدرت و گروه های مافیایی که منافع خود را در پاره گی این زنجیر می بینند تقریبا غیر ممکن است. بنابراین برنامه ششم هم تهیه میشود و به اجرا در میاید و بعد از پنج سال باز با اقتصاد کشور با شکست برنامه ای دیگر مواجه خواهد بود.