خانه » بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ (برگ 19)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داغ

به بهانه‌ی درگذشت عمر شریف / مینا استرآبادی

جولای امسال پیام‌آور خبر درگذشت «عمر شریف»، بازیگر صاحب‌نام سینمای مصر و هالیوود شد، مردی که در طی بیش از نیم قرن فعالیت هنری، جامه‌ی شخصیت‌های گونه‌به گونه‌ای را بر تن کرد، شخصیت‌هایی که گاه از دل تاریخ آمده بودند و گاه با ادبیات و حماسه پیوند داشتند، از «چنگیز‌خان» و «چه‌گوارا» گرفته تا «دکتر ژیواگو» و «شریف‌علی» در «لورنس عربستان».
عمر شریف در اسکندریه‌ی مصر و درخانواده‌ای مرفه زاده و بالیده‌شد. زادگاه او، همان سرزمین هم‌‌آوایی تمدن‌ها، زبان‌ها و آیین‌های رنگ‌به رنگ، روح او را با مفاهیمی چون مدارا و همزیستی نژاد‌ها و مذاهب مانوس کرد. چنان‌که در سال ۱۹۵۵ و درسن بیست و سه سالگی، درپی دلدادگی‌اش به «فاتن حمامه»، دیگر بازیگر بنام سینمای مصر، مسلکش را از مسیحیت به اسلام تغییر داد و او را به همسری گرفت.

asdomarshariiff2e

عمرشریف، اگرچه تا مدتها ستاره‌ی بی رقیب سینمای مصر بود، اما آنچه شهرت جهانی او را رقم زد، بازی‌ در نخستین فیلم انگلیسی زبان‌اش، «لورنس عربستان» بود که آن را «دیوید لین» ساخته و نقش «شریف علی» را به او واگذار کرده‌بود. نقشی که بعدها بنا به گفته‌ی منتقدان سینمایی یکی از دشوارترین نقش‌های مکمل در تاریخ هالیوود عنوان شد. او برای بازی در این فیلم نامزد اسکار شد و جایزه‌ی گلدن گلوب را از آن خود کرد.
سه سال بعد، او به نامدارترین فیلم زندگی‌اش رسید. این فیلم با عنوان «دکتر ژیواگو» و به کارگردانی «دیوید لین» اقتباسی درخشان بود از رمانی به همین نام اثر «بوریس پاسترناک». شریف در این فیلم ایفاگر نقش «یوری ژیواگو» پزشک شاعر و عاشق‌پیشه‌ای از طبقه‌ی متوسط روسیه است که در جریان انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و کشمکش‌های داخلی این کشور دلداده‌ی زنی شوهردار می‌شود. پیامدهای انقلاب کمونیستی روسیه و دشواری‌هایی که گریبان‌ طبقه‌ی متوسط این کشور را گرفت، دستمایه‌ی روایت زندگی این پزشک روس شده‌بود. این فیلم به جهت سویه‌های انتقادی‌اش که استالین و زمامداری کمونیستی روسیه را نشانه گرفته‌بود، به مذاق هالیوود خوش آمد و از سوی اسکار و گلدن گلوب مورد اقبال قرار گرفت. عمر شریف هم برای بازی در این فیلم یک بار دیگر جایزه‌ی گلدن گلوب را دریافت کرد.
این بازیگر برجسته پیش از حضور و درخشش‌اش در دکتر ژیواگو، به واسطه‌ی «دیوید لین» به «فرد زینه‌مان» معرفی شد و در فیلم «اسب کهر را بنگر» همبازی آنتونی کویین شد، او پس از آن در آثاری چون «رولز رویس زرد» (۱۹۶۴) در نقش یک میهن‌پرست جنگجو، «چنگیزخان» (۱۹۶۵) در نقش چنگیزخان مغول‌، «شب ژنرال‌ها» (۱۹۶۵) در نقش یک افسر آلمانی و وسترن «طلای ماکنا» (۱۹۶۹) در نقش یک یاغی در مقابل «جورج پک» به ایفای نقش پرداخت.
او همچنین با بازی در فیلم «چ» (۱۹۶۹) ساخته‌ی « ریچارد فلایشر» در نقش «چه‌گوارا» هواداران بسیاری در میان روشنفکران جوان و دانشجویان پیدا کرد.
از دیگر فیلم‌های «شریف» می‌توان به ، تریلر هیجانی «نیروی عظیم» (۱۹۷۴) و «پلنگ صورتی دوباره ضربه می زند» (۱۹۷۶) هر دو به کارگردانی «بلیک ادواردز» و همچنین فیلم جاسوسی «راز برتر» (۱۹۸۴) اشاره کرد.
عمر شریف به‌واسطه‌ی همان بالیدن در اسکندریه، زبانهای بسیاری را آموخته‌بود و همین امر حیطه‌ی نقشهای او را گسترده‌تر می‌کرد.
اما سال ۲۰۰۳ و بازی در فیلم «موسیو ابراهیم و گلهای قرآن» نمود علنی رواداری و مدارایی بود که شریف آن را در زندگی و حرفه‌اش زیسته‌بود.این فیلم روایتی سینمایی‌ست از نمایشنامه‌ای با همین نام نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت، نویسنده و فیلسوف فرانسوی. داستان اشمیت درباره‌ی آشنایی یک پیرمرد خواربار فروش مسلمان صوفی مسلک و ترک‌تبار به نام «موسیو ابراهیم» است با یک پسر نوجوان یهودی به نام «موسی» (مومو). آشنایی‌ای که به رفاقت این دو و پدرخواندگی موسیو ابراهیم منجر می‌شود. در روایت سینمایی فیلم، عمر شریف، عهده دار نقش موسیو ابراهیم است. پیرمردی که در یکی از محله‌های فقیرنشین پاریس در دهه‌ی ۱۹۶۰، بر سر نوجوان تنها و افسرده‌ی یهودی دست نوازش پدری‌ می‌کشد و او را همراه سیر و سلوک عارفانه‌ی خودش می‌کند. مسلکی رها از بندهای «اصولگرایانه» و پیش‌فرضهای ساختگی ایدئولوژیک.
عمر شریف؛ پیرمرد خردمند داستان، نوجوان یتیم و سرگشته‌ی فرانسوی را با خود به استانبول می‌برد، به تماشای سماع صوفیان و غرق شدن در شکوه هستی، در گرمابه در برابر موسی برهنه می‌شود تا برایش از میراث مشترک ابراهیم پیامبر برای یهودیان و مسلمانان (درباره‌ی فرزندان پسر) بگوید. از راه رستگاری، تعالی و حس خوشبختی که از نژاد و مذهب و طبقه بری‌ست و از برابر بودن آدمها، آیین‌ها و ادیان. حدیثی که «یک قصه بیش نیست» اما با زبانهای نامکرر واگویه شده است:
«موسیو ابراهیم مرا با چشمهای بسته به اماکن عبادت می‌برد و چشم های مرا می بست و به اماکن عبادت می برد و من از بوی محل مذهب حاکم در آن مکان را حدس می زدم.
” اینجا بوی شمع می یاد حتما کلیسای کاتولیکه ”
“درست گفتی سنت آنتوانه ”
” اینجا بوی کندر می یاد ، باید کلیسای ارتدکس باشه . ”
“درست گفتی ، سنت سوفیاست ”
” اینجا بوی پا می یاد ، حتما مسجده . عجب بوی تندی !”
– بله، این جا مسجد کبوده. ﺑﮕﻮ ﺑﺒﻴﻨﻢ !ﺟﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺑﻮی ﺑﺪن ﺁدﻣﻴﺰاد، رو خوش نداری؟ پاهای تو هیچ وقت بو نمیدن؟ عبادتگاهی که برای انسانها ساخته شده و بوی انسان میده حالت رو به هم‌ می‌زنه؟»
جهانی که موسیو ابراهیم برای مومو تصویر می‌کند، همان چیزی‌ست که امروز زادگاه عمر شریف در تمنای آن دست و پا می‌زند: آشتی و مدارا.

آلترناتیو سکولار دموکرات یک ضرورت تاریخی / مهران امیراحمدی

به بهانۀ برگزاری کنگرۀ سوم سکولار دموکرات های ایران

IMG_0287-626x380

در حالی کنگرۀ سوم سکولار- دموکرات های ایران در شهر فرانکفورت آلمان با موفقیت به کار خود پایان داد که می توان این کامیابی را حداقل ازدومنظر به تامل نشست. به باور نگارنده، عواقب و نتایج این همایش بیش از پیش در دو محور چشم نمایی می کند
– پیوستگی نظری و ارتباط محسوس بین نیروهای مبارز داخل و خارج از کشور
– میل به همگرایی نیروهای انحلال طلب در برابر تمامیت خواهی کل نظام

بیشتر بخوانید »

تهدید امنیتی مدیرکل مستعفی دفتر موسیقی / مینا استرآبادی

به دنبال لغو پیاپی کنسرت‌های موسیقی در ایران، عاقبت پیروز ارجمند مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد ناچار به استعفا شد. او پس از تایید این خبر در توضیح دلیل استعفایش به رسانه‌ها چنین گفت: « سیاست وزارت ارشاد گویا در حال حاضر این است که دفاترش مانند گذشته فعالیتی نداشته باشند و بیشتر سیستم نظارتی داشته باشد. ضمن اینکه فکر کردم حضور من در این پست در این شرایط نمی‌تواند کمکی به بهبود شرایط کلی موسیقی کند.»

sdmmnsd7uy88isussa
استعفای ارجمند در حالی رخ می‌دهد که چندی پیش و همزمان با لغو کنسرتهای موسیقی و بروز اختلاف میان وی و علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت ارشاد، شایعه‌ی استعفای تحمیلی یا برکناری محترمانه‌ی مدیر کل دفتر موسیقی دهان به دهان می‌چرخید. از سوی دیگر ناتوانی ارجمند در مقابل نیروهای انتظامی و تسلیم او در برابر لغو کنسرت‌های مجوز دار، او را از سوی اهالی هنر موسیقی هم تحت فشار قرار داده‌بود.
پیروز ارجمند همچنین ، در نشستی که پیشتر در تالار رودکی برگزار شده و شرح مبسوط آن در رسانه‌های داخلی ایران از جمله ایسنا منتشر شده بود، از تهدید امنیتی اش در نیمه شب خبر داده و از کسانی سخن گفته بود که عرصه موسیقی را تهدید می‌کنند.
او دراین نشست درخصوص لغو کنسرت کیهان کلهر- که چندی پیش اتفاق افتاد – اظهار داشت: گروهی که می‌خواهد با نوازنده خارجی اجرا داشته باشد، باید به اداره اماکن ارجاع داده شود، زیرا لغو چنین کنسرت‌هایی تبعات بین‌المللی دارد. وقتی ما برای این کنسرت استعلام گرفتیم به ما اعلام شد که اجرای این کنسرت به مصلحت نیست.
وی افزود: تعبیر ما پس از این پاسخ این‌گونه بود که آن‌ها با نوازنده خارجی مشکل دارند، اما بعدها به ما اعلام کردند که نوازندگان این گروه پروانه کار در ایران را نداشته‌اند که البته ما هم نمی‌دانیم این یعنی چه. حضور نوازندگان خارجی در ایران با مشارکت وزارت امور خارجه است و این هنرمندان به جای ویزای توریستی، ویزای کار می‌گیرند. ما هم با این‌که تمکین کردیم، اما اعتراض خود را اعلام داشتیم. ما هنوز نمی‌دانیم تکلیف نوازندگان خارجی در ایران چیست.
مدیرکل سابق دفتر موسیقی همچینین درباره‌ی لغو کنسرت مسعود شعاری در ماهشهر نیز اظهار کرد: دلیل لغو آن کنسرت، این بود که پیش از کنسرت پیامکی میان مردم این شهر رد و بدل شد، بر این مبنا که می‌خواهند در شهر موسیقی هندی اجرا کنند و یک خانم نیز هندی برقصد. این پیامک به‌دست امام جمعه ماهشهر رسید و این اتفاق افتاد.
در بخش دیگری از این نشست، کامبیز نوروزی، حقوقدان، در سخنانی اظهار کرد: وقتی کنسرتی لغو می‌شود باید ضرر خریدار به او پرداخت شود و بر همین اساس باید مشخص شود که مسبب لغو چه کسی است. دستگاهی که دستور لغو آن کنسرت را صادر کرده، مسبب لغو است و باید جبران خسارات کند.
او در پاسخ به پرسشی مبنی بر این‌که وقتی «خودسرها» کنسرتی را لغو می‌کنند چه کسی باید خسارت پرداخت کند؟ گفت: درباره خودسرها، نیروی انتظامی باید پاسخ دهد، زیرا آن‌ها مسوول تأمین امنیت است و تأمین امنیت هم وظیفه حکومت محسوب می‌شود. البته کلمه تأمین در اینجا به معنی فراهم کردن نیست، بلکه به معنای برقراری امنیت است.
علاوه بر این حسام الدین سراج، خواننده‌ی ایرانی با اشاره به لغو کنسرتش در کرمانشاه تصریح کرد: اتفاقی که برای من در کرمانشاه افتاد، توهین به مخاطب بود وقتی که برخی با زنجیر و اسلحه به محل کنسرت آمدند.
گفتنی‌ست علاوه بر موارد مذکور، سال گذشته کنسرت‌های موسیقی دیگری چون لیان در بوشهر و شیراز، سیروان خسروی در بوشهر، عماد طالب‌زاده در اراک، شهرام ناظری در نیشابور، گروه آرون در مشهد، گروه عرفان در اصفهان و کنسرت محسن یگانه در ارومیه به دلیل مخالفت نیروی انتظامی لغو شدند.
دیگر بحث مورد کشمکش در زمان مدیریت پیروز ارجمند، طرح مساله‌ی تفکیک جنسیتی در کنسرت‌های موسیقی در برخی شهرستان‌ها بود که طی آن نیروی انتظامی با تشکیل شورایی به نام «شورای کنسرت‌ها» اعلام کرد که از این پس این شورا و فرماندهی نیروی انتظامی در شهرستان‌ها طرح تفکیک جنسیتی در کنسرت‌ها را به اجرا درخواهد آورد: اجرای کنسرت یک شب برای آقایان و شب بعد برای خانم‌ها. پیروز ارجمند در همان زمان و در واکنش به طرح تفکیک جنسیتی نیروی انتظامی گفته بود: «ما معتقدیم یکی از سالم‌ترین محیط‌ها، سالن‌های کنسرت است. اگر قرار باشد کنسرتی با تفکیک جنسیتی برگزار شود اصلا آن کنسرت را برگزار نخواهیم کرد و با هرگونه برخورد انتظامی در سالن‌های کنسرت مخالف هستیم.»
ارجمند آهنگساز و نوازنده نی، سه‌تار، تنبک و دف است. اونوازندگی سه تار را نزد داریوش صفوت و پرویز مشکاتیان، نی را نزد محمدعلی حدادیان و محمد موسوی، تنبک را نزد ناصر فرهنگ فر و علوم نظری موسیقی و آهنگسازی را نزد محمد سعید شریفیان، فرهاد فخرالدینی، پروفسور محمد تقی مسعودیه، تقی بینش و علیرضا مشایخی آموخته است. پیروز ارجمند لیسانس موسیقی‌اش را از دانشگاه هنرهای زیبا، فوق لیسانس پژوهش هنر را از دانشگاه هنر و دکترای اتنوموزیکولوژی خود را از دانشگاه مالایا کشور مالزی دریافت کرده است.
پیروز ارجمند از دی ماه ۹۲ و پس از وعده‌ی علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی، در خصوص سپردن فرهنگ و هنر به «اهل» آن، به سمت مدیر کل دفتر موسیقی منصوب شده‌بود، اما پس از گذشت ۲۰ ماه ناچار به استعفا و سپردن این جایگاه به فرزاد طالبی شد.
از سوی دیگر حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد استعفای ارجمند را امری «طبیعی» دانست و گفت: «دفتر موسیقی همراه با چالش‌های فراوانش، نیاز به مدیری فارغ‌البال و وقف شده برای فعالیت دارد.»

او افزود: «با استعفای پیروز ارجمند، وزیر[علی جنتی] هم به نتیجه رسیده بود که دفتر موسیقی باید با مدیریت قوی‌تری اداره شود چراکه چالش‌های این روزهای موسیقی بسیار است.»

بهرام رادان از حمایت تا برائت…

نگاهی به حواشی یک جنجال مطبوعاتی…
مینا استرابادی

اشاره:
در میان این همه اخبار و حادثه ی ناگوار که گریبان فرهنگ جامعه را گرفته، در کشاکش لغو یکی پس از دیگری کنسرت های موسیقی و خانه نشینی بسیاری از بزرگان سینما و تئاتر، در روزگاری که شعرا و نویسندگان از سانسور و ممیزی و صف های طویل ارشاد به فغان آمده اند و زبان های نازنین ایران زمین، مجال آموزش و ترویج ندارند… انگار روزنامه ی کیهان و شخص حسین شریعتمداری، مهمتر از بازتاب یک کامنت تویتری ساده، حرف دیگری برای گفتن نداشته اند… ماجرا از جانبی مضحک می نماید و از جانبی دیگر یک تراژدی تام و تمام است… اینکه شناخته شده ترین روزنامه ی یک مملکت، از یک کامنت باب خبری در آن سوی دنیا، چنین جنجالی درست کند، نه در دیگر کشوری رخ داده و نه رسم و آیینی از روزنامه نگاری- حتی از نوع زردش – ست؛ با این همه اما انگار که جنجال و زورگویی و هوچی گری ایشان، این بار هم جواب داده باشد، چه تنها چند روزی پس از آن حاشیه ها، بهرام رادان مجبور به عذرخواهی شد، تا با انتخابی شخصی، شهرت و موقعیت کاری را به واقعیت و باورش ترجیح داده باشد. همکارمان ” مینا استرابادی ” در تحریریه ی بخش فرهنگی خلیج فارس، گزارش کاملی از این جنجال ارائه کرده که با هم می خوانیم…

radan323e

هفته‌ی گذشته دیوان عالی ایالت متحده آمریکا طی اعلامیه‌ای ازدواج همجنس‌گرایان را مطابق با قانون اساسی این کشور خواند و همه‌ی ایالتها را به پذیرش حق ازدواج برای زوج های همجنس گرا ملزم دانست. این تصمیم که با حمایت دولت باراک اوباما رییس جمهور کنونی آمریکا ممکن شده است، ابراز خوشحالی او از این تصمیم قضات دیوان عالی آمریکا را در پی داشت.
اما همین خبر مجال ابراز نظر و بحث و موضع گیری را در فضای مجازی فراهم آورد. واکنشهایی که گاه موجبابت کشمکش و حواشی فراوان شدند و اسبابی شدند برای رقم خوردن خبرهای تازه .
اما شاید پرحاشیه‌ترین این اظهار نظرها مربوط باشد به توییت جنجال برانگیز بهرام رادان؛ بازیگر مشهور سینمای ایران، او در این یادداشت کوتاه چینن نوشته‌بود:
« رای دیروز دیوان عالی آمریکا در قانونی اعلام کردن ازدواج همجنس‌گراها اتفاقی تاریخی بود، شاید به اندازه لغو برده‌داری… از لینکلن تا اوباما…»
همین چند جمله کافی بود تا خشم رسانه‌های داخلی ایران برانگیخته‌شود و مطالب بسیاری در حمله به بهرام رادان منتشر شود تا اینکه سرانجام روزنامه‌ی اصولگرای کیهان به سردبیری حسین شریعتمداری خواستار ممنوعیت بازیگری این هنرپیشه و حذف تصاویر او در برخی از اتوبان‌ها شد و نوشت: «بازیگر تبعه کانادا به تازگی به استقبال از قانونی شدن ازدواج همجنس‌بازان در آمریکا رفته است. او نه تنها این اتفاق را “تاریخی” توصیف کرده، بلکه از آن به عنوان “شکسته شدن تابو” یاد کرده است.»
اما از سوی دیگر بهرام رادان که تنها کمی پس از انتشار این توییت و پس از مواجهه با واکنش منفی برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، یادداشتش را حذف کرده بود در پاسخ به این حملات، طی یادداشتی که در برخی خبرگزاری های داخلی منتشر شد چنین توضیح داد:
« در پی انتشار مطلب منتسب به اینجانب در فضای مجازی لازم دیدم تا توضیحات ذیل را در اختیارتان قرار دهم:
با توجه به علاقه مطالعاتى و تجربیات شخصى نگارنده در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی در کشورهاى مختلف و نظر به این که در کشور ایالات متحده، تعداد افراد مذهبى در این کشور به حدى بالاست که أساسا اتخاذ چنین تصمیمى توسط دموکرات‌ها، آن‌هم درست همزمان با دور نهایى مذاکرات با ایران و در یکسال و نیم باقیمانده به انتخابات این کشور باید دلایل سیاسی خاص ویژه‌ای داشته باشد که منجر به تصویب ناگهانى چنین قانون عجیبى شده است.
در مطلب منتسب که تنها چندى پس از انتشار و به منظور جلوگیرى از سوءاستفاده حذف شد، فقط اشاره به «تاریخى بودن» تصویب این قانون شده بود و به هیچ وجه کلامى از تأیید و حمایت در آن نبود، پرواضح است که چنین رفتارهایى در قانون، عرف و شرع ما محکوم است، لذا حرکت غیرمسئولانه برخى سایت‌ها در بد تیتر کردن، به خودانگاشتن و بزرگنمایى این مسئله، تنها آب به آسیاب دشمن ریختن بود و نیت من فقط کنجکاوى از پس پرده ماجرا و دلایل این اقدام بود نه تایید و حمایت از آن.»
این توضیح اما روزنامه‌ی کیهان را قانع نکرد، چنان که در مطلبی دیگر عنوان کرد،رادان در یادداشت خود نه تنها نسبت به حمایت از اوباما و تصویب قانون ازدواج «همجنس‌بازان» عذرخواهی نکرد، بلکه به رسانه‌ها بابت انتشار نظرش حمله کرد.
کیهان همچنین نوشت که یکی از زیرمجموعه‌های وزارت ارشاد ، بهرام رادان را برای ارائه برخی توضیحات احضار کرده است.
سرانجام روز پنجشنبه ۱۱ تیر، روزنامه کیهان نامه‌ای را با امضای بهرام رادان منتشر کردکه خطاب به «جناب آقای شریعتمداری، مدیر مسئول محترم روزنامه کیهان» نوشته شده و رادان در مقدمه‌ی آن توضیح داده که با این نامه می‌خواهد «نظر خود را شفاف‌سازی و تبیین» کند، در متن این نامه آمده است:
۱. آنچه به عنوان نظر بنده در فضای مجازی در خصوص رأی دیوان آمریکا در خصوص قانون همجنسگراها منتشر شد اشتباه بوده و در شأن مردم ایران نبوده است که از این بابت عذرخواهی می‌کنم.
۲. منظور از بزرگنمایی، بد تیتر زدن اشاره به رسانه‌های بیگانه خارج از کشور بود که منتظر فرصت هستند تا از یک هنرمند وطنی نماد مخالفت و جدایی طلبی بسازند.
۳. در مملکتی آب حیات می‌نوشیم که ازدواج سنت پیامبر و امری پسندیده است. قوانین آمریکا هیچ محلی از اعراب در جمهوری اسلامی ایران ندارد و در کشور ما صراحتاً ازدواج همجنسگراها امریست قبیح و ناموزون با شرع و عرف و قانون.

به بهانه ی زادروز سهراب شهید ثالث … محمد سفریان

شاعر بیهودگی های زندگی…

او را شاعر لحظه های کسالت بار زندگی نام کرده اند؛ بنیان گذار سینمای رئال ایران و پیشگام راهی که بعدها به نام امثال کیارستمی و نادری تمام شد و فیلم هایشان را به جشنواره های خارجی کشانید. از ” سهراب شهید ثالث ” می گوییم، همان مردی که جنبه های بسیاری از زندگی را به نیکی دریافته بود. معنی روزهای تکراری و بی معنا را می دانست؛ از فقر و فرودستی فرهنگی و اقتصادی آگاهی داشت و به واسطه ی سفرهایش در جوانی و همین طور انقلاب نامیمون پنجاه و هفت، با تن و جانش معنای سفر و مهاجرت و غربت را درک کرده بود و اینها همه را در فیلم هایش انعکاس داده بود.

44502a1sd352w--56985sa

شانزده ساله بود که سودای فیلمسازی به جانش نشست و زان پس با دوربینش به چهارگوشه ی دنیا سفر کرد تا خالق فیلم هایی تازه و متفاوت برای سینما باشد و راهگشای بسیاری از سینماگران در راه.
در کتب تذکره این طور آورده اند که ” سهراب شهید ثالث” در هجده سالگی راهی فرانسه شده تا در مدرسه ی شهره ی ” ایدک ” مشق فیلمسازی کنند. این اقامت اما زمان زیادی دوام نیاورده چه درس و کار همزمان و گرانی زندگی در فرانسه آنقدر به سهراب جوان فشار آورده که او درس و مشق و مکتب خانه را رها کرده و سر از اطریش در آورده تا نزد پروفسور ” کراوی ” تمرین کارگردانی و هنرپیشگی کند.
جالب اینکه اقامت این جوینده ی پر شوق در سرزمین ” امپراطوری شرقی ” هم دوام چندانی نیاورده. این بار بیماری از راه رسیده و سهراب جوان را به دیگر سرزمینی رهنمون شده. شهید ثالث در پی ابتلا به بیماری سل؛ دیگر بار راهی فرانسه شد تا علاوه بر پی گیری درس و مشقش در مدرسه ی فیلمسازی؛ به معالجه ی تن بیمارش هم بپردازد.

سهراب شهید ثالث

سهراب شهید ثالث

شاید هم آن تن بیمار و تجربه ی زندگی کم تحرک بود که ذهنش را با ” سکون ” و ” بطالت ” آشنا کرد تا او چند صباحی آن سوتر؛ عمیق ترین و متفکر ترین فیلم های ایران را در راستای همین دو مفهوم در برابر دوربین ببرد و از ایستایی و کسالت زندگی برای بسیاری از مردمان روی زمین بگوید؛ این روزهای باطل و یک جور را چونان چون شعری کند و جامه ای از تصویر به جانشان بنشاند.
سهراب در ادامه ی سفر و پس از درک مضامین متفاوت زندگی اروپا؛ قاره ای که پس از تحمل دو جنگ خانمان سوز و دشوار با سرعت بسیار زیادی به سوی زندگی صنعتی و آرامش ذهنی می رفت؛ در سال ۱۹۶۹ به ایران بازگشت و از همان روزهای نخست به فیلمسازی روی آورد. شهید ثالث از پس ساختن چند فیلم کوتاه به فیلم های بلند و پر آوازه اش رسید و با ” یک اتفاق ساده ” و “طبیعت بی جان” به شهرت هنری دست پیدا کرد. شهرتی فراتر از سینما و مرزهای جغرافیایی ایران.
شهیدثالث نخستین فیلم بلندش، ” یک اتفاق ساده ” را در ۱۳۵۲ ساخت که به رغم استقبال سرد و مخالفت های مسئولان، برنده جایزه بهترین کارگردانی از دومین جشنواره فیلم تهران شد. فیلم بعدی او ” طبیعت بی جان ” هم، جایزه خرس نقره ای جشنواره فیلم برلین را به عنوان بهترین کارگردان برای او به ارمغان آورد تا او با استفاده از شهرت و آوازه اش، به فیلمسازی در ممالک غربی روی آورد و نامش را به عنوان فیلمسازی “آلمانی” در تاریخ سینمای جهان به ثبت برساند.
او را شاعر لحظات بیهده ی زندگی دانسته اند. روای لحظات مرده و فیلسوف سینما. شهید ثالث در جملگی فیلم هایش با روایتی آرام و کند؛ سعی داشت تا بی رحمی های گریز ناپذیر طبیعت را به تصویر در آورد. آدم های فیلم های او، همگی شخصیت هایی تلخ بودند و صاحبان زندگی های ملال آور. آدم هایی که بی آنکه گناهی کرده باشند، تقاصی سخت می دهند. شب و روزهایشان مثال هم است و به سالیان، تنها یک روز را زندگی می کنند.
او با قصه کردن از بدیهیات زندگی باعث شد تا لحظات مرده و بی هیجان هم هویت بگیرند و به متن داستان بیایند. شهید ثالث با دوری جستن از رزق و برق های سینمایی و پیچیدگی های گه گدار تصنعی داستان؛ خالق سینمای ” رئال ” ی شد که از واقعیت زندگی و تکرار بی دلیل و یکسانش می گفت.

سینمای رئال او؛ خیلی زود بدل به ” الگو ” و سرمشقی برای آیندگان شد و کار را تا جایی پیش برد که بسیاری که از موفقیت های سینمای بعد از انقلاب به واسطه ی همین تقلید و الهام از آثار او نصیب فیلمسازهای به اصطلاح موج نوی ایران شد.
دیگر مشخصه ی متمایز کننده ی شهید ثالث، درک درست از مفهوم جهان وطنی بود. سهراب که از سالهای نوجوانی به دور دنیا رفته بود، زندگی کارگری لمس کرده و انجام داده بود و رفته رفته به جامعه ی روشنفکری غربی رسیده بود؛ درک بسیار درستی، از مفهوم عمومی ” انسان ” داشت و ذهنش فراتر از مختصات انسان ایرانی بود. می توان این طور گفته که مفهوم جهان وطنی که در سالهای اخیر و در پی کثرت استعمال تا حدود زیادی از معنای راستین و درستش دور افتاده؛ سالها پیش تر در زندگی و آثار او عیان بود.
شهید ثالث در جملگی آثارش ” انسان ” در مفهوم کلی اش را اشاره رفته بود و به چند و چون قوانین رایج در جغرافیا و فرهنگی خاص، کاری نداشت. انسان تنها مانده ی او که ذره ذره قربانی بی رحمی طبیعت و شهر می شود؛ در ایران و آلمان و آفریقا و در همه حال؛ ” انسان ” است؛ رها از هر ایدئولوژی و یا مشخصه ای که میان او و نمونه ای همگانی از ” نوع بشر ” فاصله بیاندازد.
در این میان اما، برخی از منتقدین و اهل سینما، سینمای کم حرکت و تقریبا ایستای او را نپسندیده اند. منتقدین سینمای او، شهید ثالث را به فرار کردن از فن سینما و دشواری های لابد ساختن فیلم متهم می کنند و این ایستایی را چونان چون ” چاره ” ای بر نتوانستن های او قلمداد می کنند. می گویند که او به واسطه ی همین چاره اندیشی آموزگار فیلم ساختن شده برای بسیاری از افرادی که با فن سینما آشنایی کامل ندارند. حرف و گفته ای که از جوانبی هم صحیح انگاشته می شود. چه، همین فرار از فن سینما، شوربختانه در سالهای اخیر به دوربین ثابت و سینمای کسالت باری رسید که به هر چیزی می مانست، الا سینما.
رها از سینما و دغدغه های هنری، جنگیدن همیشگی او با ظلم و جور هم برای اهل اندیشه جالب آمده. این کارگردان شهره ی سینمای ایران در زمان هر دو حکومت معاصر رابطه ی خوبی با اهل قدرت نداشت. پیش از انقلاب و در زمان حکومت پیشین؛ سهراب شهید ثالث به سیاه نگاری از جامعه ی ایران متهم می شد و به همین دلیل ساده از حلقه ی نزدیکان حکومت فاصله می گرفت. پرهیز سینمای او از هیاهوی گیشه هم باعث می شد تا این فیلم ها در نبود حمایتی دولتی؛ از رونق بازار هم بی نصیب بمانند و به پستوخانه های روشنفکرانه ی جامعه تبعید شوند. تا آنجا که آثار او با تمام جذابیت ها و سادگی شان در ارتباط با مردم عام و اهل کوچه بازار موفق نبوده اند و تنها با مخاطبینی خاص و اندک ارتباط برقرار کرده اند. پس از انقلاب هم، جایی برای اندیشه ی رهای او در سینمای اسلامی شده باقی نمانده بود. شهید ثالث چند سالی پس از انقلاب و برای رهایی از سانسورهای لابد وزارت ارشاد راهی اروپا و سپس آمریکا شد تا از این انقلاب به اصطلاح مردمی هم خیری ندیده باشد.
ناگفته پیداست که برخی از فیلم های او نه به حمایت و میل دولت و تنها به واسطه ی احسان سرمایه گذارهای خصوصی ساخته و پرداخته می شدند؛ از همین جمله است، ” پرویز صیاد ” که با کسب درآمد از سینمای تجاری، به هنر خاص و به اصطلاح روشنفکرانه ی شهید ثالث مدد می رساند تا این فیلم ها متولد شوند و جایی در صندوق خانه ی سینمای دنیا، جا خشک کنند.
شهید ثالث پس از تجربه ی سالهای متمادی فیلمسازی در خارج از کشور؛ در سالهای آخر عمر؛ بار دیگر با یک بیماری مهلک دست به گریبان شد، تا این بار نیز چونان چون روزگار جوانی اش، به بهانه ی علاج و دوا رخت عزیمت به سوی دیگری از دنیا ببندد و راهی آمریکا شود.
وی پس از چند سال زندگی در آمریکا، سرانجام در تیرماه هزار و سیصد و هفتاد و هفت خورشیدی؛ تسلیم اراده ی الهه ی مرگ شد و بدرود حیات گفت.

خبرهای اقتصادی هفته سیزدهم سال 94

منابع آب کشور در مرز نابودی
مرکز پژوهش‌های مجلس با ارائه گزارشی اعلام کرد: درحال‌حاضر وضعیت نامناسب منابع آب زیرزمینی بر کسی پوشیده نیست. وضعیت اقلیمی و منابع آب کشور حکایت از محدودیت جدی منابع آبی دارد به‌ترتیبی که بیش از دو‌سوم کشور جزء مناطق خشک، نیمه‌خشک و بیابانی است که عمده مراکز و قطب‌های جمعیتی ازجمله کلان‌شهرهای کشور که منابع تأمین آب آنها متکی بر منابع زیرزمینی است را دربر می‌گیرد و کمتر از یک‌سوم کشور در سایر اقلیم‌ها با وضعیت آب و هوایی مرطوب و نیمه‌مرطوب، قرار گرفته است. بنابراین درحال‌حاضر منابع آب زیرزمینی کشور به دلیل برداشت بیش از حد ناشی از ازدیاد چاه‌های غیرمجاز و اضافه برداشت‌های چاه‌های مجاز، همراه با وقوع خشک‌سالی‌های متوالی سالیان اخیر، به وضعیت بحرانی رسیده است. تشدید افت سطح آب و کسری مخزن در آبخوان‌ها، ممنوعیت بیش از نیمی از دشت‌های کشور را به‌دنبال داشته و روند‌ رو به تزاید بهره‌برداری‌های بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی و با راندمان‌های بسیار پایین‌تر از متوسط نرخ جهانی، چه در انتقال و مصرف در مزرعه و چه در تولید ماده خشک به‌ویژه در ۱۰ سال اخیر که حکایت از خسران دارد، موجب شده روند افت منابع آب زیرزمینی شدت بیشتری به‌خود گیرد، یطوریکه در ۴۷ سال اخیر مخازن آب زیرزمینی کشور با کسری مخزن بیش از ۱۱۰‌ میلیارد مترمکعبی مواجه شده‌اند که حدود ۹۵‌ میلیارد مترمکعب آن مربوط به ۲۰ سال اخیر است.
نکته حائز اهمیت دیگر نقش مهم منابع آب زیرزمینی در تأمین نیاز آب شرب آحاد جامعه است که ۶۳% آن از طریق آب‌های زیرزمینی تأمین شده و آب‌های سطحی سهم ۳۷‌ درصدی را به‌خود اختصاص می‌دهد که در بخش تأمین آب شرب روستایی، سهم آب‌های زیرزمینی بالغ بر ۸۰% است. هم‌اکنون در کشور کسری مخزن و افت شدید سطح آب باعث کمبود آب و عدم قطعیت در تأمین آب کلان‌شهرهای کشور، ازجمله تهران و حتی تأمین آب بیش از شش ‌هزار روستای کشور با تانکر شده است.

552023nnbh7yhgy2201

صندوق توسعه ملی واقعا خالی است
احمدی‌نژاد زمانی مدعی بود که ۱۷۹‌ میلیارد دلار از درآمدها به حساب ذخیره ارزی رفته که اکنون ۱۲ ‌ میلیارد دلار آن باقی مانده است که البته در صحت و سقم این ارقام تردید بسیار است. محمد سعید نوری‌ نائینی، عضو هیأت عامل و معاون اقتصادی صندوق توسعه ملی هم میگوید این صندوق موجودی قابل‌ توجهی ندارد، ضمن اینکه بیش از ۲۰ میلیارد دلار از پول‌های این صندوق بدون هیچ ضمانتی به نام بخش خصوصی توزیع شده است که بازگشت این میزان تسهیلات اعطا شده روی هواست. در برنامه پنجم توسعه ملی پیشنهاد شد بخشی از منابع و درآمدهای نفتی به سرمایه‌های زاینده برای حفظ و حمایت از نسل‌های آینده تبدیل شود. طبق قانون برنامه پنجم مقرر شد سالانه ۲۰% از درآمدهای حاصل از فروش نفت به‌عنوان سرمایه به این صندوق واریز شود و سالانه ۳% به این رقم اضافه شود تا قطع کامل بودجه به درآمدهای نفتی رخ دهد. این رقم به ۲۹% رسید و امسال باید ۳۲% می‌شد که با کاهش درآمدهای نفتی و کسری، دولت راحت‌ترین کار را کرد و به سراغ صندوق آمد و ۳۲% را به ۲۰% تقلیل داد و قول داد با بهبود وضعیت اقتصادی این رقم به‌صورت جهشی به حالت اول خود بازگردد که باید منتظر ماند و دید که این اتفاق رخ میدهد یا نه.

افزالش واردات در دولت روحانی
بر اساس گزارش موسوم به ارزش ریالی صادرات و واردات ثبت شده در سالنامه آمار بازرگانی خارجی ایران که توسط مرکز آمار منتشر شده است مجموع واردات کشور در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۳ را ۲۶۰.۶ هزار میلیارد تومان اعلام کرده است. این در حالی است که در دولت دهم (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱) مجموع واردات کشور ۲۷۰.۹ هزار میلیارد تومان بوده است. ارزش ریالی واردات کشور در دولت یازدهم تقریبا ۲ برابر دولت دهم است؛ به عبارت دیگر در دولت یازدهم واردات به کشور ۹۲ درصد افزایش یافته است. طبق گزارش مرکز آمار، مجموع واردات کشور در ۶ سال اخیر ۵۳۱ هزار میلیارد تومان بوده که نیمی از آن در ۲ سال اخیر یعنی در دوره دولت یازدهم انجام گرفته است.

کاهش ۳۱ درصدی سرمایه‌گذاری خارجی در ایران با وجود توافق هسته‌ای
آمار منتشر شده از سوی آنکتاد نشان می دهد ایران در سال ۲۰۱۴ تنها توانسته ۲ میلیارد و ۱۰۵ میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی جذب کند. سهم ایران از کل سرمایه گذاری خارجی جهان در این سال تنها ۰.۱۷ درصد بوده است که این رقم با توجه به ظرفیت های بالای اقتصاد ایران و رتبه ۱۸ ایران در میان بزرگترین اقتصادهای جهان رقم ناچیزی است. در سال ۲۰۱۳ نیز سرمایه گذاری خارجی در کشور نسبت به ۲۰۱۲ سال کاهش یافته بود. درحا لیکه از سال ۲۰۱۰ تا سال ۲۰۱۲ میزان جذب سرمایه خارجی در کشور روندی صعودی را طی می کرد. ایران در سال ۲۰۰۹ بالغ بر ۲ میلیارد و ۹۸۳ میلیون دلار سرمایه گذاری خارجی جذب کرده بود که این رقم در سال ۲۰۱۰ به ۳ میلیارد و ۶۴۹ میلیون دلار، در سال ۲۰۱۱ به ۴ میلیارد و ۲۷۷ میلیون دلار و در سال ۲۰۱۲ به ۴ میلیارد و ۶۶۲ میلیون دلار افزایش یافته بود. با وجود افت سرمایه خارجی به کشور در سال ۲۰۱۴ میزان خروج سرمایه از کشور در همین سال نسبت به سال قبل ۴ برابر شده است. ایران در سال ۲۰۱۳ بالغ بر ۱۴۶ میلیون دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای دیگر انجام داده بود اما این رقم در سال ۲۰۱۴ به ۶۰۵ میلیون دلار رسیده است. بر این اساس ۷۰ کشور جهان سرمایه گذاری خارجی بیشتری نسبت به ایران در سال ۲۰۱۴ جذب کرده اند که برخی کشورهای آفریقایی نیز در این گروه قرار دارند. کشور آفریقایی کنگو در سال میلادی گذشته ۵.۵ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی جذب کرده که این رقم بیش از ۲ برابر میزان سرمایه گذاری خارجی جذب شده توسط ایران بوده است. غنا نیز در این سال ۳.۳ میلیارد دلار، و تانزانیا نیز ۲.۱ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی جذب کرده اند که بیشتر از ایران بوده است.

کاهش درآمد نفتی ایران
اوپک، در تازه‌ترین گزارش سالانه خود از کاهش چشمگیر درآمدهای نفتی ایران از ۱۱۲ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۱ به زیر ۵۴ میلیارد دلار خبر داد. بر اساس این گزارش ایران در سال گذشته مجموعا یک میلیون و ۱۰۹ هزار بشکه صادرات نفت به ارزش ۵۳ میلیارد و ۴۵۲ میلیون دلار داشته است. این رقم در سال ۲۰۱۳ نزدیک به ۶۲ میلیارد و در سال ۲۰۱۱ قبل از تحریم‌ها حدود ۱۱۴ میلیارد دلار بود. تحریمهای امریکا و اتحادیه اروپا از سال ۲۰۱۲ علیه ایران بنا به ارزیابی اوپک نه تنها صادرات نفت ایران را از ۲و۵ میلیون بشکه در روز به حدود ۱.۱ میلیون بشکه رساند، بلکه باعث شد تولید ناخالص داخلی ایران از ۵۴۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱ به حدود ۳۸۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ سقوط کند.بر اساس این گزارش، ایران در سال گذشته حدود ۳.۱ میلیون بشکه در روز تولید نفت و ۲۱۳ میلیارد متر مکعب تولید گاز تجاری داشته است. در این میان ظرفیت فرآوری نفت ایران طی سال ۲۰۱۴ حدود ۴۶ هزار بشکه در روز افزایش یافته، اما تولید محصولات نفتی به‌رغم افزایش ظرفیت پالایشگاهی حدود ۷.۵ % کاهش یافته است. اوپک می‌گوید که تولید بنزین ایران در سال گذشته ۲۴.۴% کاهش یافته و به ۳۴۴.۴ هزار بشکه در روز رسیده است، در حالی که نیاز به بنزین در کشور حدود ۱۱ درصد افزایش یافته و به ۴۳۷.۶ هزار بشکه اوج گرفته است که طی ماه‌های اول سال جاری روزانه حدود ۶ تا ۷ میلیون لیتر واردات بنزین داشته است. اوپک در بخش دیگری از گزارش خود به تجارت گاز ایران اشاره کرده و می‌نویسد که به‌رغم ‌افزایش نزدیک به ۷ درصدی تولید گاز ایران، این کشور طی سال گذشته صادرات گاز را ۱۰% کاهش داد. صادرات گاز ایران در سال ۲۰۱۴ به حدود ۸.۴ میلیارد متر مکعب رسید. واردات گاز ایران نیز با کاهشی ۱۷ درصدی به ۴.۲ میلیارد متر مکعب رسیده است. ذخایر نفت و گاز ایران به ترتیب بیش از ۱۵۷ میلیارد بشکه و ۳۴ تریلیون متر مکعب برآورد شده است

بالاخره یارانه به بخش تولید هم رسید
علی یزدانی معاون وزیر صنعت، معدن و تجارت در نشست خبری در آستانه روز صنعت و معدن گفت: از ۱۴۳ میلیارد تومان یارانه پرداخت شده در بهار امسال، ۵۰ میلیارد تومان مربوط به صادرات غیرنفتی، ۸۳ میلیارد تومان مربوط به واحدهای سیمانی مازوت‌سوز و ۱۰ میلیارد تومان مربوط به کارخانجات قند از جمله کارخانه دزفول است. وی در پاسخ به اینکه وزیر صنعت تاکنون این موضوع را رد می‌کرد، اظهار کرد: آقای نعمت‌زاده ۱۴۳ میلیارد تومان را به نسبت به جمع ۲۱۰۰ میلیارد تومان یارانه بخش صنعت و معدن عدد ناچیزی می‌داند اما هماهنگی کاملی در وزارت صنعت وجود دارد و هیچ اشکالی هم ندارد که اگر کسی اشتباهی کرده آن را بپذیرد. یزدانی با بیان اینکه تخصیص‌ها متناسب با وصول درآمدها انجام می‌شود، گفت: معمولا در سه ماهه نخست سال میزان درآمدهای وصول شده خیلی کم است؛ بنابراین نمی‌توان گفت چون در این سه ماه ۱۴۳ میلیارد تومان به عنوان یارانه صنعت و معدن پرداخت شده، تا پایان سال چهار برابر این مقدار خواهد بود. به گفته وی تاکنون ۹۳ میلیارد تومان از ۱۴۳ میلیارد تومان تخصیص یافته توزیع شده و مابقی آن نیز در سازمان توسعه تجارت در حال پیگیری است.

وام ۵۰۰ میلیون دلاری ایران برای ونزوئلا
خبرگزاری آلمان گزارش داد؛ نیکلاس مادورو رئیس‌جمهور ونزوئلا گفته است که ایران برای کشورش خط اعتباری (وام) به ارزش نیم میلیارد دلار تخصیص داده است. ونزوئلا به‌دلیل کاهش شدید قیمت نفت با مشکل اقتصادی شدیدی روبه‌رو شده و نرخ تورم آن به بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته است. مادورو این سخنان را پس از دیدار با هیأت ایرانی در کارآکاس مطرح کرد. کاهش قیمت نفت باعث شده ونزوئلا با کاهش شدید ارز خارجی برای واردات کالاهای اساسی روبه‌رو شود. این روند باعث کمبود و گرانی شدید کالاهای اساسی ازجمله موادغذایی شده است. توافق یادشده با حکومت اسلامی شامل خط تسهیلات اعتباری به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار با ایران برای تأمین هزینه سرمایه‌گذاری‌های مشترک و بهبود تأمین کالاهای مورد نیاز مردم ونزوئلاست. نعمت‌زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت در گفت‌وگویی با تلویزیون ونزوئلا گفت که توافق در مرحله اولیه است و باید برای بررسی به وزارت دارایی ایران ارسال شود. مادورو بعد از امضای این توافق اعلام کرد برای شرکت در نشست مجمع صادرکنندگان گاز ۲۳ نوامبر (۲ آذر) به تهران سفر می‌کند. ایران و ونزوئلا دو صادرکننده بزرگ نفت خام در جهان هستند. هر دو کشور به‌دلیل کاهش زیاد قیمت نفت با مشکل کاهش درآمد ارزی روبه‌رو شده‌اند. از زمان انتخاب حسن روحانی به ریاست‌جمهوری ایران در بهار ۱۳۹۲ تاکنون، روابط تهران با ونزوئلا به سردی گرایید. قبل از این و در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، دو کشور روابط بسیار نزدیک و گرمی داشتند.

تراز بازرگانی سه ماهه اول سال
بنابراین گزارش گمرک ایران در سه ماهه اول سال ، ۱۰ میلیارد و ۸۶۷ میلیون دلار انواع کالا از ایران به سایر کشورها صادر و در مقابل ۱۰ میلیارد و ۳۴۷ میلیون دلار نیز وارد کشور شده است. همچنین میزان وزنی کالاهای صادراتی کشورمان در مدت یادشده ۲۵ میلیون و ۶۱ هزار تن و میزان وزنی کالاهای وارداتی نیز ۸ میلیون و ۸۴۵ هزار تن بوده است. بررسی تحلیلی تجارت خارجی ایران در بهار امسال نشان می دهد همچنان تراز بازرگانی ایران مثبت و حجم صادرات بیشتر از واردات بوده اما صادرات کشور ۹.۹۶ درصد و واردات نیز ۱۵.۴۸ درصد کاهش داشته است. همچنین مقایسه میزان وزنی صادرات نسبت به واردات حاکی از آن است که صادرکنندگان ایرانی همچنان به صادرات مواد خام علاقه مندند و کالاهای ساخته شده سهم کمتری را همچون سال های پیش به خود اختصاص داده است. این گزارش می افزاید، کارنامه تجارت خارجی ایران در بهار امسال حاکی از آن است که با وجود کاهش ۳۲ درصدی صادرات میعانات گازی، جایگاه محصولات پتروشیمی بهتر شده و صادرکنندگان توانسته اند ارزش صادرات این محصول را در مدت یادشده ۱۲ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش دهند.

شبهای شعر گوته به روایت بی بی سی

بی بی سی فارسی با نمایش مستندی به معرفی شب شعر هایی پرداخت که شرکت کنند گان در آن می گویند مقدمه انقلاب ۵۷ شده است .
شب‌های شعر گوته رویداد مهم فرهنگی در پاییز ۱۳۵۶ خورشیدی و از تاریخ ۱۰ اکتبر تا ۱۹ اکتبر ۱۹۷۷ میلادی، در تهران بود که در آن کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته به مدت ده شب، مراسم شعرخوانی و سخنرانی در فضای سبز باغ سفارت آلمان برگزار شد . منهم یکی از شعرخوانها بودم . با سپاس از بی بی سی و سازنده این مستند ، آن را در سایت خلیج فارس میآورم .

جلوه هایی تازه از زن در آثار برت استرن / مینا استرابادی

زن، زیبایی و اغوای آسمانی…
روزهای واپسین ژوئن مصادف است با سالروز در گذشت “برت استرن” عکاس شهیر آمریکایی. مردی که با شیفتگی جنون آلودش به عکاسی توانست انقلابی عظیم در صنعت عکس، تبلیغات و فرهنگ چاپ به پا کند.

sdf9850f2sd5sdfffd

برت استرن در سوم اکتبر سال ۱۹۲۹ در بروکلین نیویورک به دنیا آمد و با عکسهای تبلیغاتی قدم به دنیای عکاسی گذاشت. از جمله آثار مشهور او در این دوران عکسی ست که یک گیلاس ودکا ی”اسمیرن اُف” را روبروی یک هرم مصری نشان می دهد، حیلتی هنرمندانه که حرف “وی (V)” را دربطن گیلاس انعکاس داده است. در ادامه همین تصاویر با مفهوم و خلاقانه بودند سبب ساز ماندگاری استرن در حرفه ی عکاسی شدند.

برت استرن متعلق به نسل عکاسانی چون “ایروینگ پن” و “ریچارد اودون” بود، نوابغی که عکاسی مد و پرتره را با مولفه هایی دگرگونه نمایاندند و خالق تصاویری اغواگر و تاثیر گذار شدند.
استرن از تلفیق دلبستگی اش به زن ها و عشقش به عکاسی، خالق مجموعه ای بی نظیر از عکسهای زنانه شد، او که زنان را “الهه” توصیف می کرد، در طول پنجاه سال فعالیت هنری اش، زیباترین زنان هنرمند زمانه ی خود را از دریچه ی لنز دوربینش نگریست و شکارچی لحظاتی شد که در آنها فیگورهای معمولی زنانه به رقصی طراحی شده مانند شده بود، فیگورهایی محصور در قاب با روحی زنده. زیبارویانی چون “الیزابت تیلور”، “بریژیت باردو”، “آدری هپبورن”، “سوفیا لورن” و “ناتالی وود” از جمله بازیگران معروف هالیوود بودند که سوژه ی عکس- پرتره های استرن شدند، اما با این حال این عکاس آمریکایی، آوازه ی جهانی خود را وامدار عکاسی روایت گونه اش از واپسین روزهای زندگی “مرلین مونرو” این ستاره ی نامی اما تنها ست.

fsd02sd-98544re

استرن در سال ۱۹۶۲ چند هفته پیش از مرگ مریلین مونرو این امکان را یافت که سه روز تمام، در هتلی در لس‌انجلس با مرلین مونرو تنها باشد و زنی – که تا آن روز تنها ویژگیهای تنانه اش دیده شده بود- را از دریچه ی دیگری نگریست. استرن دوربینش را به مثابه ی چاقوی جراحی به کار گرفت تا با پس زدن نقاب از روی پیکر دلربای مونرو، آشفتگی های ذهنی و روح زخمی او را عیان سازد و زنی بی پناه، دلواپس و دلسرد را به نمایش گذارد. این عکسها از زوال ستاره ای محزون و سرگشته روایت می کردند که میان تمنای یافتن پناهگاهی گرم و ساده ازسویی و اسارت در شهرت و دنیای پر زرق و برق هالیوود، از سوی دیگر، دست و پا می زد.

استرن در این تور سه روزه ، دو هزار و پانصد و هفتاد و یک پرتره ی برهنه و نیم برهنه از مرلین مونرو تهیه کرد و بخشی از آنها را پس از مرگ غم انگیز او در پنجم آگوست همان سال منتشر کرد.
او خود در این باره گفته بود : ” شما هرگز نخواهید فهمید که با رفتن مرلین من چه احساسی دارم .او سرشار از احساس بود حتی اگر این احساس آمیخته با درد بود.[…] من در [ مرلین ] اینها را دیدم: خدا، زندگی ، عشق.”
اما مجله ی ووگ از انتشار تعدادی از این عکس‌ها سرباز زد، عکسهایی که ۲۰ سال بعد در سال ۱۹۸۲ میلادی در قالب کتابی با عنوان “آخرین نشست” و تعدادی دیگر در کتاب دیگری در سال ۲۰۰۰ میلادی انتشار یافت.
مردان و زنانی که تصاویرشان از ورای عدسی دوربین استرن به ثبت رسیده است، همگی علاوه بر حالات ظاهری، از جهت خصایص روحی هم مورد توجه قرار گرفته اند، تک چهره هایی که هریک وجه متمایز کننده ی خود را در مقابل نگاه جادویی “استرن” پررنگ تر ساخته اند، از ملاحت “آدری هپبورن” و غرور “سوفیا لورن” گرفته تا سبک سری ” سو لیون ” (“لولیتا” ) و خونسردی “مارلون براندو”. چنان که خود او می گوید : ” نیروی نگاه بسیار شگفت انگیز است.زمانی که در آرزوی کسی هستی که درست مقابل توست نیروی خاصی وجود دارد و تنها با نگاهت می توانی احساست را منتقل نمایی.”

ترجمه مصاحبه شاهزداه رضا پهلوی با مجله مصری 7 أیام

از کشورش خارج شد تا تحصیلاتش را ادامه دهد، او نمی دانست که این آخرین باری خواهد بود که هوای وطنش را استنشاق می کند، و با تلخی شدید، او و خانواده اش که بر ایران بیش از ۵۰ سال سلطنت کردند، شاهد دگرگونی دراماتیک چهره ی میهن شان در سه دهه ی اخیر شدند.

بیاد آورد چطور مصریها در تشییع جنازه ی پدرش صف بسته بودند، تا با او خداحافظی کنند.

شاهزاده رضا پهلوی دوم، فرزند ارشد شاه فقید ایران محمدرضا پهلوی، از همسر سومش، ملکه ی پیشین فرح پهلوی، با (مجله ی مصری) ۷أیام (=هفت روز)، از خاطراتش از دوران قبل از شروع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۹۷۹م، سخن گفت، هنگامیکه در ایالت تکزاس آمریکا، تحصیل میکرد. هم چنین درباره سختیها ورنج خود و خانواده اش از حوادث ایران، و از دست دادن برادر و خواهر که نتوانستند غم وغصه مهاجرت را تحمل کنند.

ddda021a0s1444rfd0

پهلوی دوم، تشییع جنازه ی با شکوه پدرش در خیابانهای قاهره را به یاد میآورد. که همراه رئیس جمهوری فقید مصر محمد أنور السادات و رئیس جمهوری فقید آمریکا ریچارد نیکسون در صف جلو حرکت میکردند. و تجمع مصریها برای بدرقه با پادشاه فقید به یاد می آورد. او هم چنین از اوضاع مملکت، و از فشار رژیم خمینی بر ملت ایران، نیز سخن گفت. و اینکه او و طرفدارانش تلاش می کنند تا ایران دوباره به جاده مدرنیسم و ارزشهای انسانی و مدنی و برقراری حقوق بشر برای تمام ملت ایران سوق داده شود، که در منطقه تأثیر مثبتی خواهد داشت.

بیشتر بخوانید »

خطر نظام توتالیتر اسلامی فراتر از استبداد است / امین موحدی

dasd985ad0a2

بعضی‌ از پژوهشگران و نویسندگان در تعریف توتالیتر و مقایسه آن با استبداد آن‌را به مراتب از استبداد خطرناک‌تر و مهلک‌تر می‌دانند آنچنانکه «باربر» پژوهش‌گر آمریکایی‌ می‌گوید: توتالیتریسم برآیندی است که پدر و مادرش معلوم نیست و در خدمت همه کس است.

بیشتر بخوانید »

گزیده خبرهای اقتصادی هفته یازدهم سال 94

۱۸ میلیارد دلار جربمه کرسنت که باید پرداخت شود
علی جنتی وزیر ارشاد در مجلس در پاسخ به پرسش میر کاظمی درباره دلیل ایجاد محدودیت وزارت ارشاد برای برخی رسانه‌ها در پرداختن به موضوع فساد در قرارداد کرسنت، گفت: ” این پرونده بسیار حساسی است و با ادعای طرف مقابل، ایران را در یک مرحله به ۱۳ میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار محکوم کرده اند.” وی همچنین گفت: «بنده هم شخصا اعتقاد دارم که پرونده کرسنت مسائل و مشکلات زیادی را دارد و در آن سوء استفاده های زیاد انجام شده و احیاناً ممکن است رشوه‌هایی داده شده باشد اما به هر صورت پرونده‌ای است که پیچیده شده و به دادگاه لاهه رفته و ما نیز در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که اگر کمترین سهل انگاری داشته باشیم رقم بسیار بالایی را خسارت برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال دارد.” نعمت‌زاده وزیر صنعت و معدن هم درباره جریمه ایران در قرارداد کرسنت رقم ۱۸ میلیارد دلار را مطرح کرده بود که بعدها تحت فشارهای شدید این اظهار نظر خود را پس گرفت. نکته قابل توجه اینکه طرح این پرونده و اختلاف با شرکت کرسنت در دیوان داوری لاهه بعلت دادن رشوه توسط کرسنت به بعضی از ایرانیان دست اندر کار این قرارداد درحال مختومه شدن به نفع ایران بود . ولی با ورود زنگنه و بعضی از متهمین به رشوه خواری دراین پرونده به دولت روحانی ورق برگشت و دیوان داوری بین‌المللی پرداخت رشوه به طرف‌هایی در ایران و فساد در انعقاد این قرارداد را رد کرد. این در حالی است که اموضوع رد و بدل رشوه کرسنت در قوه قضاییه ایران هم مطرح شده و افرادی اعتراف به فساد در این پرونده کرده اند. معهذا زور گیرندگان رشوه چنان بالاست که تاکنون توانسته اند پرداخت ۱۸ میلیارد دلار چریمه را به گردن دولت اندازند و خود در سایه قرارگیرند.

ad00302as3210d--9d85d

بحران شدید آب در برخی شهرهای کشور
رحیم میدانی معاون وزیر نیرو با اشاره به بروز بحران شدید آب در برخی شهرهای کشور، از اجرای طرح های اضطراری آبرسانی به این مناطق خبر داد. وی با تاکید بر لزوم تغییر رویکرد به سمت مدیریت اصولی منابع آب گفت: از سال گذشته به سمت مدیریت منابع آب زیرزمینی رفته ایم و سعی داریم از تجربه های جهانی در این زمینه استفاده کنیم. ولی مشکلات آب کشور ریشه در خشکسالی و ضعف مدیریت منابع آب دارد و دارای نوسانات طبیعی و غیرطبیعی است که باید از روزمرگی خارج شویم و برنامه های درازمدت طرح ریزی کنیم. کاهش برداشت ۶ میلیارد مترمکعب در سال، مسدود کردن چاه های غیرمجاز، تعیین تکلیف چاه های غیرمجاز و مسدود کردن اضافه برداشت ها باید صورت پذیرد و با ایجاد تعادل بین منابع زیرزمینی و مصرف، تلاش شود اصول بهره برداری رعایت شود.

هنوزاز لیست بدهکاران بانکی خبری نیست
بانک مرکزی مدعی است که فهرستی را از بدهکاران کلان بانکی به قوه قضائیه ارسال کرده و در آن از نام و مشخصات ۵۷۵ بدهکار دانه‌درشت بانکی رونمایی کرده بود (البته اخیراً بانک مرکزی نامه‌ای را به دادستانی تهران ارسال کرده و تعداد بدهکاران بانکی از ۵۷۵ نفر به ۲۱۷ نفر کاهش داده است ) . هدف از ارسال این فهرست از بدهکار بزرگ نظام بانکی به قوه قضائیه این بود که قوه به کمک سیستم بانکی آید. هرچند مقامات قضایی معتفدند که این فهرست نواقصی دارد که بایستی رفع شود. در عین حال ولی‌الله سیف رئیس کل بانک مرکزی میگوید که از ۹۰هزار میلیارد تومان معوقه بانکی (طبق اعلام بانک مرکزی) ۳۰هزار میلیارد تومان در اختیار بدهکاران دانه‌درشت بانکی است. در همین ایام که بانک‌ها از تلاش برای کاهش معوقات بانکی سخن می‌گفتند و بانک مرکزی هم رسماً در جدیدترین آمار خود آنرا این‌گونه تأیید کرده که ۲.۴ درصد از معوقات غیرجاری نسبت به تسهیلات نظام بانکی کاهش یافته است؛ خبر آمد که فهرست بدهکاران دانه‌ درشت بانکی آب رفته است.

جهانگیری میگوید ۱۰۰ میلیارد دلار در دولت قبلی گم شده
جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهور، برگی دیگر از عملکرد دولت قبل را ‌رو کرد که طی آن معلوم شد، ١٠٠ میلیارد دلار از محل واگذاری‌های انجام‌ شده در دولت گذشته معلوم نیست کجاست و حتی مشخص نیست صرف چه اموری شده‌: «یکی از موارد اصل ۴۴، واگذاری‌ها بود که به آن شیوه فروخته و پولش را گرفتند و نمی‌دانیم چه شد؛ ١٠٠ میلیارد دلار از مخابرات تا پالایشگاه‌ها و کارخانه‌ها و معادن مس فروخته شد.» البته اسحاق جهانگیری اظهار امیدواری کرده که همه آن در راه پیشرفت کشور خرج شده باشد.

برآورد غیررسمی از جمعیت ١٠ میلیون نفری بیکاران
جعفرزاده ایمن آبادی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با تاکید بر اینکه معضل بیکاری روز به روز در حال افزایش است، میگوید: «آمارهای رسمی حکایت از پنج میلیون نفر بیکار در کشور دارد که آمارهای غیررسمی این عدد را تا ١٠ میلیون نفر هم افزایش می‌دهد». او در حالی جمعیت بیکاران کشور برمبنای آمارهای رسمی را ۵ میلیون نفر ذکر می‌کند که طبق گزارش مرکز آمار این جمعیت حدود ۵/٢ میلیون نفر اعلام شده است. اما طبق اظهارات این نماینده مجلس، «سالانه حدود یک میلیون نفر به جمعیت بیکاران کشور اضافه می‌شود». موضوعی که چالش فوق را به مراتب عمیق‌تر از قبل می‌سازد. در همین حال بانک جهانی در گزارش اخیر خود از اقتصاد ایران، پیش‌بینی کرد که نرخ بیکاری کشورمان در پایان سال جاری میلادی به ۶/١۴ درصد برسد. برآوردی که معضل بیکاری را روندی رو به رشد نشان می‌دهد.

 

ایران “سالیانه ۶ تا ۱۵ میلیارد دلار” هزینه حکومت اسد کرده است
شبکه خبری بلومبرگ در گزارشی به گفته‌های استفان ده‌میستورا، نماینده ملل متحد در امور سوریه، اشاره کرده است که بنا بر برآورد نمایندگی، ایران سالیانه ۶ میلیارد دلار خرج حکومت بشار اسد می‌کند . ندیم شهادی، تحلیلگری در موسسه چتم‌هاوس، و مدیر مطالعات شرق مدیترانه در دانشگاه تافتس، به بلومبرگ گفته است تحقیقات او نشان می‌دهد تهران در سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ مبلغی بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار به حکومت اسد کمک کرده است. به گفته شهادی این کمک‌ها، در زمینه نظامی و اقتصادی بوده و تحت شرایط بسته ناشی از تحریم‌ها علیه سیستم بانکی و مالی این کشور، انجام شده است. این چندمین بار است که گزارشی در مورد کمک‌های ایران به حکومت بشار اسد منتشر می‌شود. کشورهای مخالف حکومت اسد، که بارها از نقش ایران در دفاع از دمشق انتقاد کرده‌اند، مانند ایالات متحده نیز از کمک مالی ایران به دمشق سخن گفته‌اند. اما برآوردی رسمی از کل این کمک‌ها ارائه نشده است. بنا بر گزارشی ایران در سال گذشته تسهیلات اعتباری سه میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلاری برای خرید محصولات نفتی برای دولت بشار اسد باز کرد؛ تهران یک میلیارد دلار تسهیلات اعتباری (وام) برای خرید محصولات غیرنفتی از سوریه نیز باز کرده بود. در اردیبهشت ماه گذشته گزارشی در مورد توافق اولیه مقام‌های دو کشور برای باز کردن یک خط اعتباری یک میلیارد دلاری برای دمشق منتشر شد.در آن زمان رئیس بانک مرکزی سوریه، در گفت‌وگوی تلفنی با شبکه خبری بلومبرگ گفت این دومین خط اعتباری یک میلیارد دلاری ایران برای کمک به اقتصاد سوریه از سال ۲۰۱۳ است.
بدهی ششهزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به نیروگاه‌های خصوصی
محمد ملکی رییس هیات‌مدیره سندیکای شرکت‌های تولیدکننده برق از بدهی شش هزار میلیارد تومانی وزارت نیرو به نیروگاه‌های خصوصی خبر داد و گفت: مجموعه مطالبات نیروگاه‌های خصوصی از وزارت نیرو بابت فروش برق بالغ بر شش هزار میلیارد تومان است. وی افزود: بخش عمده‌ای از مشکلات بخش خصوصی به مطالبات اعضا بابت فروش برق به وزارت نیرو بر می‌گردد که باید به‌صورت جدی پیگیری شود تا بتوانیم هرچه زودتر روند مطالبات را کاهشی کنیم چون الان متاسفانه در بخش‌هایی این روند افزایشی است و سال به سال به مطالبات اضافه می‌شود. وی ادامه داد: درحالی که ما برای جبران عدم دریافت مطالبات مجبور می‌شویم از سیستم بانکی وام‌های گرانی را دریافت کنیم، هیچ جبرانی بابت تاخیر در پرداخت‌ها از طرف وزارت نیرو انجام نمی‌شود و باید این مساله را با کمک اعضا و خود وزارت نیرو سر‌و‌سامانی بدهیم. به گفته ملاکی، مورد دیگر مورد بحث در مجمع سندیکای شرکت‌های تولیدکننده برق، نیاز به سرمایه‌گذاری و پیش‌بینی تمهیداتی برای تسهیل سرمایه‌گذاری در صنعت برق کشور بود که در این زمینه نظر سندیکا این است که طی چندسال گذشته، شرایط برای سرمایه‌گذاری جدید سخت‌تر شده و سرمایه‌گذاری برای بخش خصوصی باتوجه به شرایطی که وجود دارد در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و باتوجه به اینکه سالانه پنج تا شش درصد نیاز به افزایش ظرفیت تولید برق کشور وجود دارد، به منابع بسیار بزرگ اعتباری نیاز دارد که متاسفانه با شرایطی که وجود دارد این کار انجام نمی‌شود و باید نگران شرایط تامین برق کشور در سال‌های آینده باشیم که به‌خصوص امکان دارد در بخش صنعت مشکلات جدی پدیدار شود.

عزت الله فولادوند: هر بلایی سرمان می‌آید از نادانی‌ست

25khordadirt

ما ملتی تاریخ مندیم و از جهات مختلف بر تاریخ تأثیر عمیق گذاشته‌ایم. هگل در کتاب فلسفه تاریخ می‌گوید: «تاریخ جهان به معنای درست با تاریخ ایران آغاز می‌شود» بنابراین بر هر ایرانی واجب است که از دانش تاریخ مطلع باشد. گفته‌اند که تاریخ هر قوم شناسنامه آن و نیز چراغ راه آینده آن است. متأسفانه امروز تاریخ‌هایی که به نگارش درمی‌آیند رسیدن به آن حد و هدف را به بیراهه می‌کشند.

بیشتر بخوانید »

پروتکل الحاقی نظامیان و رهبر / دکتر رضا تقی زاده

dasasd9662as0d25a9sd6a

در فاصله ای کمتر از ۳ هفته تا پایان مهلت تعیین شده برای نهایی ساختن توافق اتمی مابین جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵، پذیرش و یا عدم پذیرش پروتکل الحاقی، عملا به دشوار ترین مانع در مسیر مذاکرات تبدیل شده است، حال آنکه بر اساس شواهد متعدد، نمایندگان جمهوری اسلامی طی مذاکرات انجام شده بعد از توافق موقت لوزان، به پذیرش مفاد آن تن داده اند.
از زمان بعد از اعلام توافق لوزان و آشکار شدن متن بیانیه های طرفین مذاکرات (فکت شیت ها)، مبنی بر قبول قانونی و اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران، مخالفتهای داخلی، بخصوص ایستادگی خشن نظامیان در راه پذیرفتن پروتکل، به بهانه ندادن اجازه بازدید از مراکز نظامی، شدت بی سابقه ای یافته است.

بیشتر بخوانید »

چرا خمینی را تحریف می‌کنند و از او لیبرال و سکولار می‌سازند؟ اکبر گنجی

asdtabidfeb

زمامداران جمهوری اسلامی طی ۲۶ سال گذشته بر سر نظرات آیت‌الله خمینی درگیر نزاع دائمی بوده و هستند. این مسئله آن قدر واجد اهمیت بود و هست که آیت‌الله خامنه‌ای کل سخنرانی بیست و ششمین سالگرد در گذشت آیت‌الله خمینی- در ۱۳۹۴/۰۳/۱۴- را به موضوع “تحریف امام” اختصاص داد.

پیشینه نزاع

پس از آغاز رهبری آیت‌الله خامنه‌ای حذف جریان “چپ”‌های مسلمان دهه شصت- اصلاح‌طلبان بعدی- شروع شد. از همان زمان چپ‌ها با استناد به سخنان آیت‌الله خمینی و سوابق نزدیک خود به او، به دفاع از خود پرداخته و نظام را به انحراف از خط امام متهم کردند.
در یک مورد آنان سخنانی از آیت‌الله خمینی نقل کردند که با مشی جدید سازگار نبود، آیت‌الله جنتی تعابیر تند و اهانت‌آمیزی در نماز جمعه به کار برد و گفت که از کفن پوسیده سخن در می‌آورند. مهدی کروبی به عنوان رئیس مجلس، پاسخ تندی به او داد.
در دهه هفتاد، آیت‌الله مصباح یزدی به تفسیر آرای آیت‌الله خمینی پرداخت و اصلاح‌طلبان به او تاختند که چهره‌ای مخدوش از “امام راحل” ارائه می‌کند. آیت‌الله مصباح یزدی معتقد بود که سخنان آیت‌الله خمینی در پاریس را نباید نظرات واقعی او به شمار آورد، برای این که در برابر دشمنان جهانی و داخلی، و برای پیروزی انقلاب، سخنانی باب میل و مذاق آنها بر زبان جاری می‌ساخت. امام واقعی و حقیقی معتقد به حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه بود که مشروعیت خود را از خداوند گرفته و انکار آن به شرک می‌انجامد.

بیشتر بخوانید »

ایران از نگاه یک خبرنگار غربی / محمد سفریان

شادی در خانه و غم در خیابان
گفت و گو با پیترو مستورتزو؛ برندهی بهترین عکس خبری سال

چند ماهی آن سوتر از آن خرداد و آن روزهای تلخ؛ خبر آمد که جایزهی بهترین عکس خبری سال؛ به یک عکاس ایتالیایی رسیده؛ آن هم به خاطر عکس گرفتن از هنگامه های ناخوش کوچه پس کوچه های ایران؛ در این میان عکسی که عنوان برترین عکس خبری سال را از آن خود کرده بود هم، تصویری در خود داشت از پشت بام های شهر. از زنان و مردانی که “الله اکبر” می گفتند و حکومتی که با شعار الله اکبر به قدرت رسیده بود حالا هم این بانگ عتراضی را تاب نمی آورد.
از قضای روزگار در آن روزها برای تعطیلات در رم بودم. خبر را که خواندم و نام عکاس را که پیدا کردم، از دوستان قدیم و بچه های مطبوعات، شماره‌ی تماسی از او جستم و با او که تازه چند ماهی بود از ایران برگشته بود، قراری ساز کردم.
قرارمان شد یک کافه ی دنج و آرام در محله ی زیبای ” ترستوره “؛ روز موعود، من و دوست عکاسم “محمد صادقی” راهی محل قرار شدیم تا با مردی صحبت کنیم که در قامت یک روزنامه نگار– عکاس به ایران رفته بود و توانسته بود تا برترین گزارش تصویری را برای تاریخ و آیندگان ثبت کند.

a

خوب در خاطر دارم که داور مسابقات از “انرژی” عکس گفته بود و حالتی که داشت که به قول او بیان کننده‌ی یک اتفاق مهم تاریخی بود.
پیش تر، صورت خلاصه ای از این گفت و گو را در سایت روز آنلاین به چاپ رساندم، اما پرونده ی خلیج فارس، فرصتی شد تا هم خاطرات آن روزها را ورق بزنم و هم صورت کامل تری از آن گفت و گو را آماده کنم.
یک سری از عکس های پیترو هم؛ هدیه‌ی او به من بود که تا به حال در هیچ سایت فارسی زبان به چاپ نرسیده؛ انگار که قسمت خواننده‌های خلیج فارس بود و مال روزگاری دیگر… با هم شرح این گفت و گو را می خوانیم…

پیتروی عزیز؛ پیش از اینکه سووالاتم را مطرح کنم، لطفا کمی بیشتر از خودت بگو…
بله من “پیترو مستورزو”، فارغ التحصیل روابط بین الملل در شاخه علوم سیاسی از دانشگاه ناپل هستم. از سال های نوجوانی به عکاسی علاقه داشتم، تا اینکه در سالهای آخر دانشگاه، دیگر مطمئن شدم که می خواهم تنها عکاسی کنم. یعنی می خواستم از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته بودم برای عکاسی بهتر استفاده کنم؛ برای همین بعد از دانشگاه به رم آمدم و رفتم یک دوره کلاس عکاسی شبانه… از همین کلاس های دولتی، بعد هم یک دوره ی کارآموزی خبرنگاری گذراندم و آرام آرام وارد دنیای خبرنگاری و عکاسی خبری شدم.
خب، بریم سراغ سفرت به ایران. برای شروع دو تا سئوال کوتاه دارم: چرا ایران و چرا دوره انتخابات؟
چرا ایران؟ خب، پیش از همه اینکه من در دوران دانشگاه، مطالعات اصلی و پایه ای ام روی خاور میانه بود و بعد هم کشورهای اطراف دریای خزر، برای همین به ایران علاقه مند بودم، به تاریخ دیروزش و نقش امروزش در منطقه. حالا چرا دوره انتخابات: باید بگویم که من از چند سال قبل دوست داشتم به ایران سفر کنم، مثلاً پارسال همین موقع ها که سی امین سالگرد انقلاب اسلامی بود. اما هر بار موفق به سفر نمی شدم تا اینکه سرآخر توانستم یک ویزای توریستی بگیرم. حوالی انتخابات بود و برای من جالب بود که از ایران و حواشی انتخابات ریاست جمهوری عکس بگیرم و با یک تیر دو نشان بزنم. این شد که درهمان روزهای انتخابات به ایران سفر کردم.

iran-34

سفرت قبل از روز انتخابات بود یا بعدش؟
من دقیقاً پانزده روز قبل از انتخابات به ایران رفتم و تا ۱۵ روز بعدش هم آنجا بودم.
حالا قبل از اینکه از سفرت و اتفاقات ایران صحبت کنیم، کمی از روزهایی بگوکه هنوز ایران رو از نزدیک ندیده بودی. می تونی بگی آن روزها چه تصویری از ایران داشتی؟
بله؛ برای ما که خبرهای ایران را از طریق روزنامه ها دنبال می کردیم، بیشتر از همه حرف‌های احمدی نژاد جالب بود. کسی که حرف از نابودی اسراییل می‌زد و انرژی اتمی. ایران با اخبار ضد اسراییلی و انرژی اتمی‌اش در دنیا مطرح بود و رئیس جمهوری که انگار با صلح و آرامش میانه‌ی خوبی نداشت.
و بعدش؛ وقتی ایران واقعی رو دیدی، چه فرقی بین تصاویر ذهنی ت و ایران واقعی پیدا کردی؟
اول این روبگم که من تا قبل از سفر، ایرانی های زیادی را نمی شناختم. شاید تنها یکی دو نفر که در رم با آنها آشنا شده بودم. برای همین دو روز اول را در هتل بودم. اما بعد از دو روز اینقدر دوست پیدا کردم که تا آخر سفر دیگر هیچوقت نرفتم هتل. کلی دوست پیدا کردم و کلی شباهت میان زندگی ایرانی ها و ایتالیایی ها دیدم. عالی بود. عاشق مردم ایران شده بودم. شاید اولین چیزی که توجه من را جلب کرد فرق زیاد میان زندگی اجتماعی و زندگی خصوصی مردم بود. یک فرق وحشتناکی این وسط بود. مردم در خیابان یه جور دیگه بودند. انگار می ترسیدند. نمی دانم. اما به نظر من شناختن شخصیت واقعی یک ایرانی، کار خیلی سختی است. مخصوصاً زن های ایرانی که آزادی های طبیعی انسانی را هم نداشتند و در خیابون به کل یکی دیگر می شدند. با تمام این حرف ها وقتی وارد خانه ایرانی ها شدم، یک ایران دیگر را کشف کردم. ایرانی شاد. ایرانی در پی آزادی. غذا و موسیقی خوب. یک فرهنگ خاصی در خانه ها حاکم بود. قدمتش را می توانستی حس کنی. ایرانی ها غربی نشده بودند. نمی خواستن هم که غربی بشوند. فرهنگ خاص خودشون را داشتند. این طور خلاصه کنم که مردم در زندگی اجتماعی افسرده و غمگین بودند و در خانه ها شاد و خوشحال…
حالا اگر موافق باشی این سفر از خیابان به خانه را ادامه بدهیم و برسیم به پشت بام ها. پشت بام هایی که یکی از موضوعات عکاسی توشدن. چه چیزی توجه تو رو به پشت بام ها جلب کرد؟
یک شب در خانه نشسته بودیم و گپ می زدیم که یکهو صدای بلند ناله و فریاد شنیدیم. من اول ترسیدم. فکر کردم شاید برای کسی اتفاقی افتاده که این جور فریاد می زند. بعد یواش یواش صداها زیاد شد. من از دوستانم پرسیدم جریان چیست، آنها هم توضیح دادند که مردم برای اعتراض به حکومت « الله اکبر» می گویند. گفتم پس همین الان برویم بالای پشت بام،می خواهم از نزدیک ببینم و عکس بگیرم. وقتی رفتیم روی پشت بام برای چند ساعت اول پاهایم می لرزید. مردم با فریادهای “الله اکبر”شان با هم گفت و گو می کردند. من از شدت هیجان به خودم می لرزیدم. مکالمات روی پشت بام ها هم جالب بود. به من گفتند که این فریادها پیشنهاد آیت الله خمینی بوده، برای اعتراض به دیکتاتوری شاه. آنجا تاریخ را حس می کردم. می شد حدس زدم که اتفاق خاصی قرارست بیفتد… مردم برای آزادی فریاد می کشیدند و مرگ بر دیکتاتور می گفتند. انگار خود تاریخ بود.

iran-44

متوجه شدی که مردم با این الله اکبرها و اعتراض ها دنبال چه بودند؟
تا جایی که من فهمیدم، مردم در پی یک انقلاب کلاسیک نبودند. به نظر من بخش غالب مردم، خواستار یک دولت اصلاح طلب بودند. حکومتی با دیکتاتوری کمتر و آزادی بیشتر و دموکرات تر.
کمی هم درباره جایزه تان بگویید؛ این جایزه نصیب کسی شد که در ایران توریست بود، در حالی که عکاس های ایرانی از بردن این جایزه باز ماندند. فکر می کنی چه عواملی نگاه یک توریست رو از یک نگاه بومی متمایز می کنه؟
می دانید به نظر من نگاه توریست با نگاه بومی خیلی فرق می کند؛ مثلاً، من دیدم که عکاس های خارجی به ناپل آمدند و چیزهایی را دیدند که من ناپلی هیچ وقت ندیده بودم. فرق دیگر شاید در شیوه تعریف کردن باشد، یقیناً یک عکاس ایرانی، احساسات بسیار قوی تری درباره ایران دارد تا من که تنها یک ناظرم و آمدم تا وقایع را ثبت تصویری کنم. اینجا بحث زیبایی عکس مطرح نبود. من اطمینان دارم که عکاس های ایرانی، عکس های بسیار زیباتری از وقایع اخیر گرفته اند، اما احتمالا تنها نگاه و شیوه روایت کردن عکس های من بوده که برای هیات داوری جالب بوده.
در خبر ها آمده بود که چند روزی هم در بازداشت نیروهای بسیج بودی، درست است؟
بله، البته من را زندان نبردند. سه روز در همان بازداشتگاه بودم و بعد آزاد شدم. وقتی من را دستگیر کردند، این قدر رفتارشان خشن بود که من از ترس، همانجا تمام عکس های یکی از کارت های حافظه دوربینم راکه ۸ گیگا بایت هم ظرفیتش بود پاک کردم. خیلی هم دلم سوخت، اما چاره دیگری نداشتم. اگر آن عکس ها را پیدا می کردند، دیگر نمی توانستم بگویم که من یک توریست معمولی ام. بعدش هم اینکه به طور کلی امکان حرف زدن و توضیح دادن مهیا نبود. چون آن ها هر وقت دلشان می خواست انگلیسی را متوجه می شدند، هر وقت هم دلشان نمی خواست، هیچی از انگلیسی نمی دانستند. من هم تصمیم گرفتم خطر نکنم و عکس ها را پاک کردم. کلی عکس از دانشگاه بود و خوابگاه دانشجوها در روزهای بعد از انتخابات. وقتی مامورین امنیتی به خوابگاه رفته بودند و همه چیز را نابود کرده بودند. حیف! همه آن عکس ها از بین رفتند.

iran-40

و سوال آخر اینکه، اگر جای ثبت تصویری تاریخ، بنای کارتان بر دیدن و نوشتن بود، چه چیزی درباره آن روزها می نوشتید؟ می توانی چیزی را که دیدی در چند سطر خلاصه کنیو بگویی؟
بله… البته، من در این سفر تنها نبودم. یکی از دوستان روزنامه نگارم هم با من بود. ما کار را تقسیم کرده بودیم، او می نوشت و من عکس می گرفتم. روزها، قبل از اینکه کار را شروع کنیم، می نشستیم و ساعت ها و ساعت ها درباره چیزهایی که می دیدیم بحث می کردیم… می دانید که در روزنامه نگاری اولین درسی که یاد می گیریم، این است که عقاید شخصی مان را داخل نوشته نکنیم. هیجان زده نشویم. درست ببینیم و همانی راکه هست بنویسیم. اما می خوام بگم حوادث آن روزهای ایران اینقدر پرشور و پرهیجان بود که من به کل باآنها درگیر شده بودم… برای ذهن غربی من قابل باور نبود، که چطور امکان دارد در کشوری این همه آدم مخالف یک دولت باشند و آن دولت همچنان سر کار باشد. در روزهای قبل از انتخابات، من دریایی از آدم با نشانه های سبز می دیدم که همه طرفدار اصلاح طلب ها بودند. در تهران که وضعیت این طور بود. من البته شیراز و اصفهان هم رفتم، آنجا هم غالب مردم سبز بودند. همه هم رفتند و رای دادند. روزهای قبل از انتخابات اگر به مکالمات بین مردم دقت می کردید، همه اش حرف رای بود و اینکه حتماً برویم رای بدهیم تا از این وضعیت خلاص شویم. البته این را هم اضافه کنم که در همان روزها هم بعضی ها اندکی ناامید بودند، می گفتند این دفعه هم نمی توانیم. ما رای می دهیم و آنها هرچی دلشان بخواهد می خوانند. یک چنین نظریه هایی هم بود. شب شمارش آرا را هم یادم هست. همه ما نشسته بودیم پای تلویزیون. باور نمی کردیم. مکالمات آن شب هم خیلی جالب بود. مردم ناامید شده بودند و بی اعتماد. تلفن ها دائم زنگ می خورد و بچه ها این بی اعتمادی به دولت را در مکالمات شان تکرار می کردند: دیدی گفتم. مسخره است. می خواهند مردم باور کنند؟ و جملاتی از این دست… بعدش هم که اعتراض ها شروع شد. من دیدم که مردم با راه های مسالمت آمیز اعتراض می کردند و در مقابل، حکومت با خشونت مطلق جواب می داد. کشت و کشتارهای بعد از انتخابات، واقعاً مردم را عصبانی و دلسرد کرده بود، اما آنها باز هم سعی می کردند در خیابان عصبانیت شان را کنترل کنند، با هم که صحبت می کردند، همدیگر را به آرامش دعوت می کردند… لحظاتی واقعاً تاریخی بود و بیشتر از هر صدای دیگری، صدای تغییر به گوش می رسید.

adasd995a8d95a-a