در طول تاریخ، هیچگاه ملتی بهسرعت ما، به ویرانی خود برنخاست که ما برخاستیم
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۲۱ فِورِیه ۲۰۲۵ ۸:۰۰
امروز جمعه ریاض میزبان کشورهای عضو شورای همکاریهای خلیج فارس، مصر، اردن و دولت خودمختار فلسطین است. قرار است در این نشست به پیشنهاد حیرتانگیز دونالد ترامپ درباره تخلیه غزه از ساکنانش و ساختن یک «ریویرا» تحت حاکمیت ایالات متحده، پاسخ رسمی تهیه و طرح مصر برای بازسازی غزه هم بررسی شود.
ریاض هفته پیش میزبان مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، و تیمش وسرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، و تیمش بود. حضور کیریل دمیتریف، رئیس صندوق ثروت ملی روسیه، در کنار لاوروف نشان از امیدهای بسیار پوتین به آینده روابط اقتصادی کشورش با آمریکا بود.
مصر و اردن که همراه اسرائیل از بزرگترین کمکهای واشینگتن برخوردارند، حتی با تهدید مبنی بر قطع این کمکها عقب ننشستند، چرا که امیدشان به ریاض است که طرح ترامپ را قاطعانه رد کرد.
در دهه ۱۹۶۰ و پیش از جنگ ششروزه عربها و اسرائیلیها، رادیو صوت العرب در قاهره پرشنوندهترین رادیو جهان عرب بود. «گوبلز» عبدالناصر احمد سعید نام داشت. حسنین هیکل با همه نزدیکی به رهبر مصر، هرگز گوبلز نشد، اما احمد سعید با آن صدای خوشآهنگ و بم و جذاب میتوانست بهسرعت، رهبری را خائن یا خدمتگزار ملت معرفی کند.
او برنامهای داشت با عنوان «حقائق و اکاذیب» یعنی راستها و دروغها. در این برنامه، آرم ایستگاه رادیوهای عربی پخش میشد و او پشت هرکدام میگفت: «هنا تونس /اکاذیب. هنا بغداد /حقائق و…» رادیو امان، پایتخت اردن، هم تا دوم ژوئن ۱۹۶۷ با صفت اکاذیب ذکر میشد و در پی آن احمد سعید میگفت: «این حکم اعدام تو است ای حسین که برای آب خوردن هم از سفارت انگلستان اجازه میگیری.»
روزی که ملک حسین تحت فشار تبلیغات و افکار عمومی دومیلیون فلسطینی، با هواپیمای خود به قاهره پرواز کرد و شریک ناصر در جنگ شد، ناگهای رادیو امان صدای «حقائق» شد و ملک حسین، برادر قهرمان. در طول جنگ ششروزه، میلیونها عرب گمان داشتند که ارتش مصر مشغول استقرار در تلآویو است، در حالی که هزاران سرباز مصری تشنه و مجروح و خسته، در صحرای سینا به دنبال جرعهای آب بودند.
ملک حسین ماند و بی شعار و با سربلندی در کنار سادات، به مخاصمه با اسرائیل خاتمه داد. فرزندش عبدالله هم راه و سلوک او را دنبال کرد. امروز اردن نفت و زر ندارد و با کمکهای آمریکا و سعودی و سرویسهای خدماتی پزشکی و دانشگاهیاش زندگی میکند، ولی ملتی سرفراز است که تن به خفت نمیدهد.
مصر هم چنین است. اما سعودی با ثروت کلان و هوشمندی ولیعهدش، امروز قلب جهان عرب و منطقه است؛ جایگاهی که در عصر پهلوی دوم از آن ایران بود. ایرانی که ۴۶ سال بعد از طاعون انقلاب با یک دوجین شکست، منفور خاص و عام و باجگیر محله است. اگر ناصر یک احمد سعید داشت، سید علی دهها دارد.
در کنار احمد سعید، فاروق شوشه، ادیب مصری، هم برنامه «زبان زیبای ما» (لغتنا الجمیله) را پخش میکرد که ۱۰ بار هم میشنیدی، تازگی داشت. اما صداوسیمای نایب المهدی بعد از برنامههای زجرآور خبری، روضه سید ملک خاتون را پخش میکند.
در طول ۱۴ و نیم دولت روبهزوال جمهوری ولایت فقیه، نگاهی به سعودی بیندازیم. ملک خالد، فهد، عبدالله، سلمان و ولیعهدش که بعد از نخستوزیری ملک فیصل در پادشاهی برادرش ملک سعود، این دومین بار است که ولیعهد عهدهدار ریاست شورای وزیران هم هست.
امیر محمد بن سلمان تیمی از جوانان و میانسالان سعودی را که همگی در بهترین دانشگاههای منطقه و جهان تحصیل کردهاند، در کنار خود دارد. نگاهی به وزیر خارجهاش بیندازیم: شاهزاده فیصل بن فرحان بن عبدالله آل سعود (متولد ۱۹۷۴) از ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹ وزیر خارجه سعودی است. از زمان بنیانگذار خاندان سعودی ملک عبدالعزیز، او ششمین وزیر خارجه از زمان تاسیس وزارت در سال ۱۹۳۰ است. او متولد فرانکفورت آلمان و به زبانهای انگلیسی و آلمانی مسلط است و البته عربی زبان مادری او است.
شاهزاده فیصل بن فرحان در سال ۱۹۹۵ نایبرئیس هیئتمدیره شرکت بهرهبرداری و نگهداری عربستان سعودی و به مدت بیش از ۱۰ سال نماینده گروه فناوری صنعتی بویینگ در هیئتمدیره شرکت صنایع هوافضای السلام و همچنین رئیسهیئت مدیره این شرکت بود. پس از آن ریاست شرکت منت (ment) بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۷ و عضو هیئتمدیره شرکت صنایع نظامی عربستان سعودی و رئیس کمیته اجرایی در سال ۲۰۱۷ از سوابق کاری او است.
او در سال ۲۰۱۷ به سمت مستشاری ولیعهد منصوب شد. بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ بهعنوان مشاور ارشد سفارت عربستان سعودی در واشینگتن منصوب شد و سپس چند ماه بهعنوان سفیر سعودی در آلمان خدمت کرد تا اینکه حکم پادشاه برایش بهعنوان وزیر خارجه صادر شد.
همتای او، عباس عراقچی، و پیش از او، حسین امیرعبداللهیان از ذوبشدگان ولایت سید علی و فرماندهان اطلاعات سپاه بودهاند. البته وزرای خارجه ما در عصر دو پهلوی همه از برجستهترین شخصیتهای سیاسی و اداری باسابقه ممتد دیپلماسی و دارای جایگاه بینالمللی بلندمرتبه بودهاند. درمیان میرزابنویسهای امور خارجه ولی فقیه، محمدجواد ظریف همه عنوانها و مدارج سیاسی را که یک دیپلمات باید داشته باشد، داشت، اما مشکل او بیشخصیتی بود. انسانی که در داووس در شرح بیحجابی در ایران و آزادی همکارانش در دولت برای انتخاب پوشش و اوضاع درخشان ایران میگفت و میسرود، دو سه هفته بعد در تهران، در اطاعت از اوامر ولی امر درباره بیهودگی مذاکره با آمریکا سخنسرایی کرد.
نگاهی به کارنامه زندهیاد باقر کاظمی، یدالله عضدی، عباسعلی خلعتبری، میر فندرسکی و… بیندازیم و صفحاتی از کارنامهشان را بررسی کنیم. از فیصل بن فرحان نمیگویم اما میتوان جایگاه آن بزرگ میهنپرست، عباسعلی خلعتبری، نواده یکی از قهرمانان انقلاب مشروطیت، را با عباس عراقچی مقایسه کرد.
۴۶ سال است هماره در بهمنماه، یاد و تصویر مردان میهنپرست و آزاده عصر پهلوی دوم و تنی از دولتمردان عصر رضاشاه کبیر مثل پاکروان و مطبوعی و علامه وحیدی که خمینی جانشان را گرفت، چند روزی غم عالم را به جان و جهانم میریزد. آن دولتمردان با پیکری خونین رفتند و کسانی آمدند که همگی فارغالتحصیلان مدرسه فریب و دروغ و نفاق بودند و هستند.
به سعودیها حسد نمیبرم، اما همواره این سوال در ذهنم میپیچد که چرا مردان و زنان شایسته، آزاداندیش و آموزشدیده میهنم باید یا تبعیدی و مهاجر باشند یا در وطن بیقرار و در حسرت جایگاهی که شایسته آنها است. مجید تختروانچی و عراقچی و علی باقری و علمالهدی و ناصر ابوالمکارم و اهل و اولاد جایی برای آنها باقی نگذاشتهاند.
برخی ادعا میکنند «عربها پول دارند و با پول برای خود اعتبار میخرند». کشورهای ثروتمند عرب در زمان پادشاه فقید هم ثروتمند بودند، اما آن روز جایگاه ما در مکانی بود که به همسایگانمان حسودی نمیکردیم و حسرتشان را نمیخوردیم که خود در محل حسرت دیگران بودیم.
از سعادت به ذلت افتادن ملتها (و نیز ملت خودمان) زمان میبرد. مغولان یکشبه میهن ما را به خاکوخون نکشیدند. مدتها طول کشید تا سلطه یافتند. در طول تاریخ، هیچگاه ملتی بهسرعت ما، به ویرانی خود برنخاست که ما برخاستیم (به گفته الف بامداد شاملو: هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم)
امروز جمعه طرح بازسازی غزه به تایید میرسد. نه ترامپ و نه نتانیاهو قادر نخواهند بود غزه را مصادره کنند. فلسطینیها ریویرا را برای غیر نمیخواهند، بلکه یک غزه آباد و مجاور مدیترانه منبع درآمدی سرشار خواهد بود که زوار عرب را به غزه خواهند برد.
سید علی خامنهای به رهبران باقیمانده جهاد و حماس میگفت: « پیروز شدیم و شدید». مادر بیوهشده فلسطینی و یتیمانش در خرابههای خان یونس، اما بر سینه میکوبند و نفرینش میکنند. یک تصویر سیدعلی را در غزه نمیبینیم، اما تصاویر شاهزاده بن سلمان همهجا هست. خامنهای نماد مرگ و ویرانی است و بن سلمان، نماد دگرگونی و سازندگی و آینده.
سال ۱۳۵۷ تنها بخش بسیار کوچکی از جامعه جوان آن روز (و به احتمالی، بخش کوچکتری از پیران آزرده مخالف شاه از چپ و ملی و مذهبی) در اندیشه انتقام بودند. غیر از مورد یک افسر جوان که همسر باردارش را برای وضع حمل به بیمارستان شاهرضا برده بود و آنجا گرفتار خشونت انقلابیون شد و نیز یک پاسبان در اصفهان و یک ساواکی در شیراز، تا روز به تخت نشستن سید روحالله مصطفوی، مردم ما از روز بعد از سقوط هیچ تصوری نداشتند.
سران این انقلاب منحوس بارها اقرار کردهاند که سرعت رویدادها آنها را غافلگیر کرد؛ به گونهای که نمیدانستند چه کنند. خمینی اما میدانست. او همانند سیاستمداری کارکشته، فرصتطلب و بیپروا از عهدشکنی و دروغگویی، اولین حکم را روز ۲۳ بهمن به صادق قطبزاده داد تا صداوسیما را زیر نظر گیرد. دومین حکمش هم به خلخالی بود.
کمتر کسی معنای «حاکم شرع» و حدود اختیارات او را میدانست. سه روز بعد، وقتی ویران و حیران از پشتبام مدرسه علوی همراه با عکاس روزنامه اطلاعات، بعد از درنگی کوتاه در خانه که شرحش را بسیار نوشتهام، به روزنامه رفتم تا ویژهنامه روز جمعه را منتشر کنیم، تازه معنای قاضی شرع را مزهمزه میکردم.
روزنامه که با تصاویر چهار ژنرال سرشناس در خون خفته منتشر شد، خیلیها تکان خوردند. یک میلیون نسخه بهسرعت برقوباد فروش رفت. انقلاب تازه داشت به مردمی که با کشتار و خونریزی و کودتاهای چپ و راست و اعدامهای خیابانی و سر بریدن آشنا نبودند، چهره خود را نشان میداد.
ایران، عراق نبود که مردمانش هم پیکر پارهپاره نوری سعید را دیده باشند، هم سر از تن جداشده عبدالکریم قاسم را در تلویزیون تماشا کرده باشند. ترورهایی که فداییان اسلام در دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ انجام دادند، مثل ترور حسنعلی منصور به دست بخارایی، و ترورهای چریکهای چپ و چپ اسلامی که در پایان دهه ۱۳۴۰ و آغاز دهه ۱۳۵۰ شمسی، جمعی از نظامیان ایرانی و مستشاران خارجی را هدف قرار دادند، بیش از آنکه افتخاری نصیب عاملان ترور یا سازمانهای که به آن وابسته بودند، بکنند، در سطح جامعه اشمئزاز و محکومیت را به همراه داشتند.
یادمان نرود که یاران سیاهکل با کمک مردم و بومیان آن سو به دام افتادند و در خون نشستند. اینها را نوشتم تا یادآور شوم جامعه قبل از انقلاب ما، خشونت مذهب و منظر نبود. با این همه در همان ماههای نخست برپایی «حکومت الله»، معنای خشونت، قساوت، کشتار جمعی را با پوست و گوشت و روحش تجربه کرد.
۴۶ سال بعد، رژیمهای انقلابی منطقه یکی بعد از دیگری محو شدند، اما سعودی و اردن و کویت و عمان و بحرین امارات و مغرب ماندند. خون در رودخانههایشان جاری نشد. شورای انقلاب چپ و راست حکم اعدام و تیرباران صادر نکرد، اما نصیب ما نکبت انقلاب شد و حسرت سالهای خوب اعتبار و زندگی و روشنی.
دوست روزنامهنگارم در تهران میگفت لعنت ابدی بر آنها که من ۷۰ ساله را مجبور کردهاند برای لقمهای نان، مدح واعظ طبسی کنم.
وقتی تصویر دو وزیر سعودی را میبینم که مذاکرات روبیو و لاوروف را در ریاض سرپرستی میکنند، یاد کنفرانس معروف اوپک در تهران میافتم.
ملتها با هوشمندی راهشان را پیدا میکنند، ما هوشمندیم اما راهمان را پیدا نمیکنیم. شاهزاده رضا پهلوی در ژنو و در مقر دفتر اروپایی سازمان ملل و پیش از آن در آلمان، سخنانی گفت که تحسین بسیاری را برانگیخت. امیدوارم مستمعان ایرانی او دریابند که ما نیز با گزینهای درست، میتوانیم جایگاه والا و ارجمندمان را دوباره بازیابیم. چشم به ریاض بدوزیم. حاصل نشست امروز چه خواهد بود؟