آیا آتش سوزی سینما رکس آبادان را به یاد دارید که در آن ۶۷۷ انسان بیگناه به جرم رفتن به سینما زنده زنده در آتش سوختند تا انقلاب خمینی پیروز شود. در آن زمان اکثریت مطلق روشنفکران و فعالین سیاسی با ایجاد نفرت پراکنی عمیق بعنوان سوخت ضروری انقلاب رژیم پهلوی را مقصر دانستند و هیچ کس جرات به چالش کشیدن روایت غالب را نداشت.
جمهوری خون و جنون که با زنده زنده سوزاندن صدها انسان آغاز شده بود تا به امروز پروژه های کوچک و بزرگ فراوانی را عملی نموده است. پروژه “آب پاشی” قبر ساعدی توسط سربازان گمنام امام زمان در راستای تعمیق شکاف بین جمهوری خواهان و طرفداران سامانه پادشاهی ظاهرا موفق شده است, آن هم با شگرد تفرقه بینداز و حکومت کن. دلایل این پروژه بر هر انسان معقول و خردمندی واضح است.
اولا هیچ کسی در یک گورستان عمومی شلوارش را پایین نمی کشد تا ادرار کند و از خودش فیلم بگیرد؛ این یک جرم پرخطر است. در حالیکه ریختن آب یا قبرشویی از یک بطری آب با منفذ کوچک جرم نیست. مخصوصا گورستان پِر-لاشِز (Cimetière du Père-Lachaise) که طبق ویکی پدیا بزرگترین گورستان پاریس و یکی از مشهورترین و پربازدیدترین گورستان جهان می باشد و هر ساله بیش از ۳٫۵ میلیون بازدیدکننده دارد که روزانه قریب به ده هزار بیشترین آمار در کل جهان به شمار میآید.
ثانیه از زلالی مطلق آب ریخته شده کاملا مشخص است که به رنگ ادرار نیست مگر آنکه شخص بلافاصله قبل از آن در بازده زمانی خیلی کوتاه حداقل چند لیتر آب نوشیده باشد تا رنگ ادرارش صاف و زلال باشد. ثالثا از کجا معلوم که این فرد یک سلطنت طلب واقعی است و نه آژان پرووکاتور (Agent provocateur) مامور و معذور گمنام وزارت اطلاعات. نگارنده در طی بیش از دو دهه گذشته در مورد پروژه های بدسگال پر فریب و نیرنگ آمیز نفوذ و تفرقه برانگیز بارها نوشته است.
حیرت آور است که چگونه افراد شناخته شده صادراتی ضدپهلوی که شب و روز در رسانه های اصلاح طلب مثل بی بی سی و ایران اینترنشنال و صدای آمریکا و رادیو فردا و غیره بعنوان رهبر و کارشناس و متخصص نظیر ف س و ع ا و امثالهم برجسته می شوند, بلافاصله همانند یک ارکستر سمفونی موزون و هماهنگ شده به سامانه پادشاهی حمله می کنند. آنهم بدون زره ای تعمق و دلیل عقلانی برای این نفرت پراکنی و تشدید جنگ حیدری نعمتی.
این ارکستر تک هماهنگ شده تهاجمی توسط صادراتی های شناخته شده و به اصطلاح کارشناسان رسانه های فارسی زبان و فحاشی آنها به پهلوی مرا بیاد واقعه ای حدود ۵۵ سال پیش در دوران کودکی ام در چابهار که در آن زمان شهر خیلی کوچکی بود می اندازد. در چابهار یک مرغ فروش بددهنی بود بنام جلنگر (Jalangar) با بینایی بسیار کم (حدود شاید بیست درصد) که روزانه پیاده با چند مرغ از یکی از محله های شهر برای فروش مرغ هایش به بازار قدیمی چابهار می آمد. دو پسر تُخس حدود ده ساله با نام های گُلام(غلام) و حسن که با پسر دیگری بنام “مُراد رضا (معروف به رضوک یا رضا”) دشمنی و دعوا داشتند نقشه ای پیچیده اما ساده و موثر را جهت انتقام گیری از “رضا” طراحی و اجرا می کنند. آنها در سر راه جلنگر به بازار به اذیت و آزار او می پردازند و جلنگر هم به آنها فحش می داد. با نقشه قبلی غلام با صدای بلند به حسن می گوید: “رضا ! جلنگر را بیش از این اذیت نکنیم ممکن است به پدرت “حاجی امام بخش” شکایت تو را بکند”. در صورتی که رضا آنجا نبود و روحش هم خبر نداشت. اما جلنگر حاجی امام بخش پدر رضا را می شناخت و لذا کینه ای سخت از او به دل گرفت. در آن زمان مردها از جمله “حاجی امام بخش” در کافه ای بنام “کافه گوادری” در بازار کوچک شهر برای صرف چای جمع می شدند. جلنگر وقتی به بازار می رسد شروع می کند به فحش های بسیار رکیک به “حاجی امام بخش و خانواده اش که چرا نمی تواند پسر (بقول او حرامزاده اش) را تربیت کند. این امر سبب آبروریزی بزرگی برای “حاجی امام بخش” می شود و او با خشم و نفرت بلافاصله به منزل می رود و به قصد کشت پسرش “رضا” را کتک می زند. هر چقدر رضا با درد و شیون و گریه می گوید من نبودم, پدرش حاجی امام بخش می گوید خفه شو دروغگو! اکنون همه شهر می دانند این کار تو خبیث بوده و به تنبیه شدید بدنی او ادامه می دهد. نقشه انتقام جویی دو پسر بچه تُخس بلوچ بنام های غلام و حسن از دشمن خود یعنی “رضا” ی یازده ساله کوچکترین نقصی نداشت ! و اینگونه است که داستان تهمت و بهتان و کینه ورزی های مبتنی بر نقشه های خبیثانه “غلام” و “حسن” (بخوان سربازان گمنام امام زمان امروزی) همچنان در فضای مجازی, و حقیقی (بیانیه ۲۴۰ نفری در سایت گویا، که اتفاقا برخی از امضاء کنندگان با فحاشی و تهمت زنی آتش بیار معرکه شدند) ادامه دارد؛ و عقب مانده ترین رژیم منحوس معاصر بر ما همچنان حکومت می کند. به یزدان که گر ما خرد داشتیم؛ کجا این سرانجام بد داشتیم !
پاسخ سرنگونکنندگان بشار الااسد به رهبر رژیم: ۳۰۰ میلیارد دلار طلبکاریم
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۶ دی ۱۴۰۳ برابر با ۲۶ دِسامبر ۲۰۲۴ ۸:۰۰
احمد الشرع-ویکیپدیا
آقای احمد الشرع، رهبر فعلی سوریه پس از اسد، عمامه داعشی، قبای طالبانی و ریش بنلادنی خود را تغییر داد یا تعدیل کرد. دو روزی کاپشنی داشت و بلوزی و با ورود وزیرخارجه ترکیه که معلم سیاسیاش به حساب میآید، او و دهها تن از احرار شام «ربطه عنق» (کراوات) بستند. خمینی اما کراواتیها را که بعضا مثل بازرگان و سحابی نیمقرن کراوات زده بودند، یا چون ولایتی و یزدی با کراوات از آمریکا آمدند، با وصف کراوات از زبان هاشمی رفسنجانی به «افسار خر» یا صلیب، خلع کراوات کرد و چندین سال در زمان جنگ به زشتنگاری مرد و زن ایرانی همت گماشت.
ارتشیهای ما زیباترین یونیفرم را داشتند و نیروهای ویژهشان چون کلاهسبزها، رنجرها، هوافضا، کماندوهای دریایی با یونیفرمهایی که چیزی کمتر از همقطاران آمریکایی و اروپایی آنان کم نداشت، در مانورها و رژههایی مثل ۲۱ آذر غرور هر ایرانی وطنپرستی را برمیانگیختند. لحظهای چشم برهم نهید و ارتشبد جم، سپهبد نادر جهانبانی، خسروداد، ربیعی، حجت، امینی افشار و… را پیش دیده آورید. آنگاه چشم بازکنید و افرادی از نوع سلامی و قاآنی و فیروزآبادی مرحوم، سبزوار محسن رضایی، احمد وحیدی و… را ببینید که سران نیروهای مسلح امروزند.
خمینی نماد مرگ و اندوه و چیدن لبخند از لبها شد و احمد الشرع هر روز که میگذرد، امید به فردا را رنگینتر میکند. نتانیاهو یک بار در حیات سیاسیاش راست گفت؛ خاورمیانه بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ خاورمیانه دیگری خواهد شد.
امروز بعد از یک سال و دو ماه و نیم، لبنان دوباره نفس میکشد و کریسمس بیروت و صیدا و جونیه و عالیه بار دیگر با نور و کاج و موسیقی انگار از خواب مرگ بیدار شده است. وقتی جمعی از تندروها کاج پرنور در حومه حما را به آتش میکشند، احمد الشرع بلافاصله محکومشان میکند و وزیر کشور سوریه از دستگیری آتشزنندگان کاج و عاملان تیراندازی به کلیسای ارتدوکسها به مردم خبر میدهد.
در دمشق، مسیحیان و روشناندیشان سوری در اعتراض به عمل تندروهای حما تظاهرات میکنند و نخستوزیر دستور میدهد صیانت از اماکن مقدسه همه ادیان در صدر اولویتهای نیروهای انتظامی قرار گیرد. روز سقوط اسد، آخوندی در مزار دختر حسین در دمشق ناله میکند که غریب ماندی و با تو چه خواهند کرد؟ دو هفته است نه زینبیه هدف حمله قرار گرفته و نه مزار رقیه و سکینه.
ولید جنبلاط، رهبر دروزیها، با تیمور، میراثدارش، و نمایندگان دروزی پارلمان همراه با رهبران مذهبی و روزنامهنگاران و شخصیتهای دروزی به کاخ ریاستجمهوری سوریه در دمشق میرود که ۱۵ سال به رویش بسته بود و آخرین بار از ساکن قصر، بشارالاسد، تهدیدی شنید که مو بر اندامش راست کرد: «اگر میخواهی در سوگ تیمور ننشینی، ساکت شو!» ولید به قصرش در مختاره رفت و دیگر حرفی نزد تا چشمزخمی به تیمور نرسد و او هم مثل جمیلها، شمعونها و حریریها داغدار پدر یا پسرش نباشد.
«حزبالله پیروز است»
وقتی سید علی خامنهای در چهار سخنرانی بعد از حذف رهبر و سران حزبالله و حماس و سپس در دو سخنرانی پس از سرنگونی بشار الاسد، از پیروزی مقاومت، نابودی اسرائیل و سپس توطئه آمریکا و صهیونیستها و یک دولت مجاور سوریه گفت و سلطه تروریستها (احرار شام و …) را بیاساس دانست که بهزودی با خیزش جوانان غیور سوریه (بخوانید دستپروردگان حاج قاسم) آزاد خواهد شد، خانه پدری به رویش خندید و جهان به حیرت آمد که این حضرت چقدر از قافله پرت است.
من به یاد فتحالمبین حزبالله بودم در نبرد ۳۵ یا ۳۷ روزه. در آن زمان، تصمیم خودسرانه حزبالله، با اشاره دمشق و تهران، در به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی بهانهای برای حمله گسترده ارتش اسرائیل به لبنان شد. حملهای که نیمی از لبنان را به ویرانی کشاند. با این همه حسن نصرالله در نشئگی پیروزی و حمایت مالی، سیاسی و نظامی رژیم اسلامی حاکم در ایران موقعیتش را مستحکم کرد و نایب امام زمان درهای نعمت و دولت را به روی او گشود.
یک هفته پس از خاتمه جنگ، اختلافهای گسترده بین گروه ۱۴ مارس که خواستار خلع سلاح حزبالله بودند و میانهبازانی چون میشل عون و دامادش جبران باسیل آشکار شد. حزبالله در پایان جنگ با ادعای پیروزی الهی، مثل قدارهکشان سر چهارراه خواستار سهم بیشتری از قدرت شد.
در عین حال امکانات مالی گستردهای که سید علی خامنهای در اختیار نصرالله گذاشت، حزبالله را تنها گروهی کرد که سخاوتمندانه بین مردم آسیبدیده جنوب لبنان و بخش شیعهنشین بیروت پول تقسیم میکرد و حداقل در کوتاهمدت آن را صاحب هواداران موقتی کرد که در کنار وابستگان و هواداران دائمیاش نیروی وسیعی را تشکیل میدادند.
حزبالله در لبنان کوچک دولتی در دولت به وجود آورد. تعداد کادرها و وابستگان حزبالله بالغ بر ۲۰ هزار تن بود که همگی حقوقبگیر این تشکیلات بودند. این افراد به همراه خانوادهها و نزدیکانشان جمعیتی نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر را تشکیل میدادند که حزبالله میتوانست همیشه آنها را به خیابان بیاورد. در تظاهرات پیاپی علاوه بر اینها، طرفداران و وابستگان امل و ژنرال عون و دیگر احزاب و افراد میانهباز نیز شرکت داشتند. یعنی جمعیتی نزدیک به نیم میلیون تا ۷۰۰ هزار نفر.
در این میان، حضور تصاویر خامنهای و حاج قاسم سلیمانی در کنار اسد و نصرالله بهعنوان قاتلان حریری و پییر جمیل و شماری از برجستهترین اهل قلم و اندیشه و سیاستمداران محترم سنی و مسیحی و دروزی، نتوانست آن جبهه قدرتمندی را که پس از قتل رفیق حریری بر پا شده بود، بار دیگر احیا کند. ولید جنبلاط با تهدید ژنرال رستم غزاله، حاکم فعلی لبنان، سرانجام مجبور شد به دمشق برود و به بشار که تیمور جنبلاط را به مرگ تهدید کرده بود، اظهار ارادت کند.
بعد از کنار زده شدن دولتهای سعد حریری و فواد سینیوره و تمام سلام، فرزند دولتمرد روزگار شکوه لبنان صائب سلام، از جبهه ۱۴ مارس و روی کار آمدن نجیب میقاتی سازشکار اما مقبول دو طرف، ولید جنبلاط سرانجام به فغان آمد و آواز داد به اینکه خامنهای خود را یک رهبر دینی میداند و ادعای ولایت امر مسلمانان را دارد و صوفیوار بر ولایت پای میفشارد، اما پیروانش با مسلسل کلاشنیکف در دست، مردم لبنان را به سرنگونی دولت قانونی لبنان دعوت میکنند. شگفتا که مردان خدا امروز مسلسل بهدست دعوت به مرگ و ویرانی میکنند.
چنین بود که لبنان یکسره به چنگ حزبالله افتاد و سفارت جمهوری ولایت فقیه و رایزنی فرهنگی و حسینیهها و زینبیههایش «اوکار التجسس» یعنی لانههای جاسوسی عنوان گرفتند. طی پنج سال، رژیم موفق شد مستقیم از راه آسمان به بیروت و غیرمستقیم از راه آسمان و زمین و دریا از طریق عراق و سوریه، انبارهای زیر و روی زمین حزبالله، حماس و جهاد اسلامی و جبهه خلق برای آزادی فلسطینــ فرماندهی عمومیــ به رهبری احمد جبریل، کمونیست سابق، را از سلاح پرکند.
حزبالله بهتنهایی بیش از ۱۰۰ هزار موشک و پهپاد، منظومههای موشک ضدهوایی و دریایی، صدها اژدر قوی و موشک زیر زمین انبار کرد. سه کارخانه تولید پهپاد و موشکهای میانبرد بالیستیک در تونلهایی به سبک تونلهای حماس و جهاد درغزه دیگر به دولتمردان و زنان لبنانی مجالی نمیداد تا زبان گشایند و از کشور اشغالشدهشان و مسببان وضع سخنی به میان آورند.
جمعهها به نام خامنهای و نصرالله در مساجد شیعیان خطبه خوانده میشد. یک میلیون گردشگر عرب از عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس از لبنان پرکشیدند و هتلها و مصایف (استراحتگاهها و ویلاهای تابستانی) که سه ماه و چهار ماه در اجاره بودند، خالی ماندند. هتلها یکی پس از دیگری ورشکست شدند.
چهارم اوت ۲۰۲۰ با انفجار انبارهای نیترات آمونیوم حزبالله در بندرگاه تجاری لبنان که رفیق حریری بازسازیاش کرده بود، دهها کشته و صدها زخمی روی دست لبنان ماند، با نیم شهرکی ویران از آن بندرگاه تجاری زیبا و مدرن. با این انفجار لبنان حقا از نفس افتاد.
از اواخر ۲۰۲۲ در دهها نشست در تهران و دمشق، سران حماس، جهاد اسلامی، حزبالله با خامنهای و سران سپاه، سپاه قدس ، معاونت سیاسی وزارت خارجه، معاونت برونمرزی اطلاعات سپاه و سپاه قدس طرح اقصی را دهها بار بررسی و ضروریات اجرای موفق آن را یکایک مشخص کردند.
از یاد نبریم قتل مغنیه، عماد بدرالدین، در فردای نصر الهی و دهها افسر سپاه و البته حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس چنان خشمی را در دل خامنهای انباشته بود که او را به ماجراجویی ۷ اکتبر کشاند. یک سال بعد، نه از تاک نشانی ماند نه از تاکنشان. حماس به فلج دائم دچار شد وغزه آباد به ویرانهای ترمیمناپذیر بدل شد.
امپراتوری حزبالله هم با تمام پهپادهای ابابیل و مهاجر و صاعقه و منظومههای موشکی قادر و نوح و سجیل دود شد و به هوا رفت و قایقهای تندرو منظومههای دفاعی باور ۳۷۳، سامانه رعد و… که صدها میلیون دلار صرف ساخت و خرید آنها شد، در آتش بمبارانهای اسرائیل نابود شدند.
طوفان الاقصی فاجعهای بود که حماس و حزبالله و در جوارشان انصارالله یمن و نانجیبهای نجبای عراق، بخشی از حشد الشعبی خاصه و عصائب اهل حق و دارودسته بدر به رهبری هادی عامری هزینهای بسسنگین بابت آن پرداختند.
فقط کافی است به «مقام معظم رهبری» نگاهی بیندازید.
خامنهای در روزهای فقر و جوانی به ظاهرش توجه داشت و برخلاف آخوندهای سرشناس که کوس مرجعیت میزنند، نعلین زرد و قهوهای نمیپوشید. کفشهایش با طرح انگلیسی باتای هاکوپیان در شاهرضا تهیه میشد. در جوانی هم ستاره مشهد کفشهایش را میدوخت. عبایش، هدیه حاج آقا در کرمان، بعد از روضه سه دهه محرم تقدیم میشد. عمامه را حاج آقا برخورداری پشت سکوی حرمین میپیچید.
از منبریها، مرحوم سید عبدالرضا حجازی، حاج آقا صادق طباطبایی قمی، فرزند آیتالله حاج آقا حسن قمی (که سردفتر شد و در تصادفی مشکوک همراه با همسر و فرزندانش کشته شد)، هاشمینژاد، دایی آقای ابطحی، رئیسدفتر خاتمی با خامنهای چهار آخوندی بودند که در لباس و حفظ ظاهر باهم رقابت داشتند؛ تا همین اواخرکه رابطهها به جز با هاشمینژاد تیره شد. حجازی اعدام شد (به فرمان خمینی) حاج آقا صادق به تیر غیب گرفتار شد و هاشمینژاد به دست پیروان مسعود رجوی با نارنجک در دفتر حزب جمهوری اسلامی در مشهد به قتل رسید.
خامنهای را بعد از رویدادهای اخیر با کمی تامل بنگرید و بینظمی ابرو و ریش و موی گوش و شقیقههایش را نگاه کنید. بعد عمامه را حذف کنید. بلافاصله پیرمرد بوف کور پیش دیدگانتان نقش میبندد. این دیگر سیدعلی با برق کفش و توتون «کاپتن بلاک» نیست. پیری جانوجهان باخته است که در قمار غزه نه فقط برگهای برندهاش را از دست داده، بلکه حالا مانده است با یک مشت پول خرد بیبها که حاجی سیزده خانه چهارراه سیدعلی در برابرشان حتی یک جعبه ازگیل هم نمیدهد. آمریکا و اسرائیل که جای خود دارند.
به گزارش سایت خبری لبنانی «المدن»، یک منبع مرتبط با حاکمان جدید سوریه گفته که دولت جدید سوریه در حال تهیه متنی برای ارائه به دادگاههای بینالمللی و مطالبه غرامت ۳۰۰ میلیارد دلاری از جمهوری اسلامی برای ملت و دولت سوریه است. این منبع آگاه درباره دلیل این غرامت این گونه ادعا کرده است: «این مبلغ غرامت بابت ضرری است که سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی ایران و حمایت نظامی ایران به همراه شبه نظامیانش از نظام بشار اسد، به مردم سوریه و زیرساختهای سوریه وارد کرد.»
۱۰۰ میلیارد که سید علی خامنهای از ارث ابوی به سوریه اسد داد. ۳۰۰ میلیارد هم رویش برای سوریه بعد از اسد.
جلال ایجادی
حماس نابود شد، حزب الله تخریب شد، رژیم اسد سرنگون شد، رژیم خامنه ای در آستانه سقوط قرارگرفت. هلال شیعه ویران شد و بازوی مسلح منطقه ای جمهوری اسلامی در بخش وسیع اش متلاشی گردید. در یکسالی که گذشت منطقه خاورمیانه دگرگون شد و تناسب قوای همیشگی آن بهم ریخت. رژیم خامنه ای و رژیم پوتین ضربه شدید خورده و مجبور به اتخاذ استراتژی «حفظ بقای حداقلی» شدند. آمریکا با حمایت کشورهای عربی در موضع هژمونی طلبانه تازه قرار گرفت. اسرائیل برهم زننده جغرافیای سیاسی موجود شد. رژیم ترکیه خواهان نقشه استراتژی تازه در خاورمیانه شد و طرفداران خود را در قدرت نشاند. در این سلسله رویدادهای پرشتاب آیا رژیم خامنه ای مورد هدف قرار گرفته است؟
نابودی رژیم اسد
رژیم اسد ستون فقرات هلال شیعه بود که ایران را به لبنان وصل می کرد ولی در طی ۱۰ روز کاملن نابود شد. ماشین سرکوب و فساد اسد با سرعت فروریخت. دیکتاتورها به اعتبار پول و نیروی نظامی و مشتی چاپلوس و بیشرف، فکر میکنند ابدی هستند. آنها در خلوت خود نگران واکنش شورشی جامعه و کودتاچیان و سوء قصد احتمالی به جان خود هستند. ولی دروغ می گویند و ترس خود را پنهان می کنند. جاه طلبی و کوربینی آنها مقاومت می کند و لحظه سقوط بازگشت ناپذیر برای آنها در دقیقه های پایانی حس می شود. تا آن لحظه پایانی، دیکتاتورهای خاورمیانه ای با سرکوب وحشیانه و با ایدئولوژی اسلامی گندیده، خود را در قدرت نگه می دارند.
شورشیان سوری، به رهبری گروه جهادی هیئت تحریر الشام و مخالفان رژیم بشار اسد، دیکتاتور سوریه، در عرض ۷۲ ساعت توانستند شهر حلب، دومین شهر پرجمعیت پس از دمشق، را پس از سالها بنبست استراتژیک تصرف کنند. جریان اسلامگرا هیئت تحریر الشام سالهاست که منطقه ادلب را در کنترل داشت و ظرفیتهای نظامی خود را برای آمادهسازی چنین حملهای تقویت نموده بود. این گروه یک تشکیلات نظامی حرفهای تحت مدیریت جهادی ها و افسران جداشده از ارتش سوریه بوده، از نظر ایدئولوژیکی اسلامگرا بوده و بخشی از آنها جزو جریان تروریستی القاعده بوده اند.
شورشیان مدعی بودند شورش آنها بخاطر نقض توافق آتشبس سال ۲۰۱۹ بین روسیه، حامی رژیم اسد، و ترکیه، حامی برخی گروههای شورشی در شمال سوریه، تلقی می شود. این شورشیان اسلامی ادامه مخالفان اسد از سال ۲۰۱۱ و نیز بنیادگرایان القاعده و عناصر «میهنی اسلامی» می باشند. در سوریه گروهنبدی های نظامی فعال بودند: گروهبندی ارتش ملی سوریه با ائتلاف ارتش آزاد سوریه و گروههای جهادی تندرو مانند اهل الشام، لوا سلطان مراد، جبهه الشامیه، فلیق الشام، لواالمعتصم. این گروهبندی بیشتر در شمال و شمال شرقی سوریه مانند عفرین، اعزاز الباب هستند. گروهبندی هیئت تحریر الشام و گروه های ائتلافی که بیشتر در شمال غربی سوریه مستقر بودند. در میان آنان گروه جبهه النصره شاخه القاعده بوده که مدعی تغییر سیاست است. منطقه خاورمیانه بطور عمده جریانهایی متکی بر فاشیسم اسلامی و قرآنی می آفریند و اگرهم اسلامیسم حاد پایه بینش جریانهای سیاسی نباشد ولی اغلب در این فقر فرهنگی، با طاعون اسلام خود را تعریف می کنند.
هیئت تحریر الشام در منطقه ادلب بود و تا سال ۲۰۲۰ حدود ۹۰۰۰ کیلومتر مربع را زیر کنترل داشت. در زمانی که رژیم خامنه ای و روسها تلاش کردند تا حضور این جریان را در این منطقه از بین ببرند. این جریان به ابزاری برای نفوذ ترکیه تبدیل شد. ترکها با فرستادن ۱۰ هزار نیرو، مانع از حمله روسها و ایرانیها در منطقه ادلب شدند. بمرور مرزها تثبیت شد و دیگر به هیت تحریر تعرضی نشد. این منطقه در ادلب تحت حکومت ابومحمد الجولانی، رهبر هیئت تحریر الشام قرار داشت. این سازمان شاخهای از القاعده محسوب میشود، هرچند از سال ۲۰۱۶ هیچ بیعتی با القاعده انجام نداد و استقلال خود را اعلام نمود، ولی ایدئولوژی آن مشابه ایدئولوژی القاعده یا داعش است. با این حال، برخلاف داعش، آنها یک مدل حکومتی اسلامی سنتی را پذیرفتهاند. حکومت آنها «امارت اسلامی» نامیده شد و آنها خود را آماده نمودند تا به مناطق دیگر تعرض کرده و حکومت اسد را منقرض کنند.
عوامل شتاب در فروپاشی
رژیم اسد به زور حمایت پوتین و خامنه ای بر سرکار بود ولی از درون پوسیده و کرم خورده بود. تغییر تناسب قوا در منطقه، مذاکره پشت پرده آمریکا و ترکیه و شورش ادلب کار را تمام کرد. ابتکار شورش نتیجه اقدام گروهنبدی هیئت تحریر الشام در شمال غربی بود یعنی آنجائیکه ترک ها مستقر بودند. ولی یک سری عوامل همسو شدند تا بشار اسد فرار کند. باید پرسید عوامل همسو و تشویقی حمله سریع این شورشیان کدامند؟
یکم، موفقیت حمله شورشیان و فروپاشی نیروهای نظامی رژیم اسد، نتیجه کارآمدی عملیات نظامی اسرائیل علیه حماس و سپس علیه گروه تروریستی شیعه لبنانی حزبالله متحد رژیم اسلامی ایران از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد می باشد. نابودی رهبری حزب الله و تخریب بخش وسیعی از امکانان نظامی و سلسله مراتب درونی حزب الله منجر به ضعف حزب الله در سوریه شد. برخی از نیروهای تروریستی حزبالله و شبهنظامیان شیعه از سوریه به لبنان منتقل شدند تا با عملیات زمینی اسرائیل مقابله کنند. کاهش قدرت نظامی حزبالله در سوریه و شکست حزب الله در لبنان و تشتت نظامیان خامنه ای در منطقه پایه های رژیم اسد را لرزانید.
دوم، علاوه بر دلیل بالا، تجاوز روسیه به اکرائین نیز منجر به تضعیف قوای نظامی روسها در خاورمیانه شد. روسیه سه سال است که در جنگ تجاوزی به اوکراین متمرکز شده و نیروها و امکانات خود را در سوریه کاهش داده بود. روسیه در سوریه منافع متعددی دارد و از جمله روسها دارای دو پایگاه نظامی در غرب این کشور است. در ابتدای شورش روسیه جنگنده های خود را علیه مواضع شورشیان بکارگرفت ولی از آنجایی که توانایی گذشته را نداشت و تصمیم در مذاکرات پشت پرده را می دانست، رژیم اسد را رها کرد.
سوم، رژیم بشار اسد که از سال ۲۰۰۰ در قدرت بود پیوسته مردم سوریه را سرکوب کرده و نزدیک نیم میلیون انسان را کشت. همین رژیم در ۲۰۱۱ همزمان با بهار عربی اپوزیسیون کشور را مورد حمله وحشیانه قرار داد و برای این امر از حمایت عملی سپاه قدس و قاسم سلیمانی برخوردار بود. گورهای دسته جمعی در سوریه محصول جنایت مشترک خامنه ای و اسد است. شکنندگی و گسیختگی وضعیت دولت استبدادی اسد و پاشیدگی قوای نظامی و فقدان انگیزه سربازان اسد در مناطق شمالی و بیزاری مردم سوریه نسبت به خاندان اسد، علت دیگری در تشویق حمله شورشیان تا تصرف دمشق بود.
خامنه ای بازنده در آستانه سقوط
چهارم، خامنه ای در حلقه تنگ قرار گرفت. در زمان دولت تازه دونالد ترامپ، رژیم دینی حاکم در ایران با تحریمهای بیشتر و فشار اقتصادی شدیدتری مواجه خواهد شد و به احتمال قوی میزان فروش نفت صادراتی که در حال حاضر یک و نیم میلیون در روز است افت شدید خواهد کرد. این عامل ترمز بزرگی در هزینه های اتمی و نظامی پدید می آورد. البته رژیم خامنه ای اقدام می کند تا حشدشعبی عراقی را به سازماندهی جدیدی برساند و حزب الله سامان دهد. ولی آمریکایی ها و اسرائیلی ها تمام حرکت های رژیم اسلامی را زیر نظر دارند. با تصرف قدرت توسط شورشیان اسلامگرا در دمشق، اسرائیل مراکز نظامی اسد و وسایل جنگی بافی مانده را بمباران کرد و نابود ساخت. افزون برآن، پایگاه های جمهوری اسلامی و انبارهای مهمات سپاه قدس در اسرائیل مورد حمله اسرائیل قرار گرفت. راه ارتباطی حمل و نقل قوای نظامی سپاه قدس توسط آمریکا و اسرائیل بسته شد. سوریه دیگر پایگاه رژیم خامنه ای و حزب الله نیست. بنابراین نیروهای سپاه قدس شکست فاحش خورده و عقب نشینی نموده و نظامیان پاسدار و بسیجی بسوی عراق گریختند.
یکی از فرماندهان شورشیان اسلامگرا می گوید: «ما به ایران اجازه نخواهیم داد در مناطق ما بجنگند و نخواهیم گذاشت ایرانیها در اینجا مستقر شوند و اجازه نمی دهیم از شبهنظامیان ایرانی برای انجام اقدامات خصمانه علیه مناطقی که ما آزاد کردهایم، چه در ادلب و چه در استان حلب، حمایت کنند. ما به حزبالله اجازه نخواهیم داد در مناطق ما بجنگد.» رهبر شورشیان، جولانی گفت ایران سوریه را به مزرعه خود تبدیل نموده بود و رژیم ایران برای سوریه فسادآور بود.
آخوند خامنه ای فکر می کرد که سیاست استعماری اش در منطقه برای همیشه پیروز است. با توجه به نابودی حماس و ضربه مهلک به حزب الله و حمله هوائی اسرائیل به مراکز نظامی رژیم ولایت فقیهی در ایران و در سوریه، خامنه ای در موقعیت دفاعی عقبنشینی و درماندگی قرار گرف، زیرا اهرمهای بازدارنده مؤثر خود علیه اسرائیل، یعنی حماس و حزبالله و رژیم اسد، را از دست داد. در حمله هوایی اسرائیل در ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ رژیم ایران از سیستم پدافندی محروم گشت. از بازوی مسلح رژیم خامنه ای در منطقه یک شبح باید مانده است. عراقی ها خواهان جلوگیری از فعالیت نظامی و تعرضی حشدشعبی شده و اختلافات درونی آنها رشد یافته است. علیرغم تلاش مذبوحانه احتمالی مجدد برای بازسازی، این شرایط شکست قطعی منطقه ای جمهوری اسلامی است. سوریه ستون فقرات هلال شیعه بود و رژیم خامنه ای بیش از ۵۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد تا استعمار هژمونیستی منطقه ای ادامه یابد. هرچند که حشدشعبی و حوثی ها فعال هستند ولی بحران های درونی آنها سرباز کرده و آنها انگیزه اولیه خود را از دست داده اند. البته این نیروها مزدور هستند و با پول های کلان رژیم ایران به حیات خود ادامه می دهند ولی آنها تنها هستند و ورشکستگی رژیم را می بینند. بازسازی هلال شیعه دیگر ممکن نیست و با توجه به ناتوانی ساختاری رژیم و روند فروپاشی آن و نیز کنترل مشترک آمریکا و اسرائیل و ترکیه، دیگر فرصتی باقی نمانده است.
بازی مشترک ترکها و آمریکایی ها
سقوط رژیم اسد به نفع منافع غربیها تمام شد زیرا روسیه و خامنه ای باختند. در واقع، ما شاهد یک بازآفرینی از زورآزمایی میان کشورهای غربی و ترکیه از یکسو و از سوی دیگر روسیه و ایران در خاک سوریه بودیم. در این شرایط باید منافع مبهم و دشوار ترکیه را نیز در نظر داشت. حتی در جریان جنگ علیه داعش، ترکیه هرگز نتوانست و یا نمی خواست موقعیت خود را به روشنی مشخص کند، زیرا سیاستهای این کشور تحت تأثیر اخوانالمسلمین و حزب عدالت و توسعه اردوغان قرار دارد. این حزب ضد اسرائیلی است، اما در عین حال نمیتواند این رویکرد را آشکارا و مستقیم پیش ببرد، زیرا ترکیه عضو پیمان ناتو است و پیش از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، روابط خود با اسرائیل را عادی کرده بود. این تضادها، وضعیت را بسیار پیچیده کرده است. ترکیه در واقع یک گره از پارادوکسهای سیاسی است. هیئت تحریر الشام یک ابزار ماهوارهای ترکیه است و ترکیه در پی کنترل و سرکوب کردها می باشد و در ضمن در رویای امپراتوی عثمانی است.
ایالات متحده نیز با دولت منطقه ادلب روابطی داشته و احتمالاً با هیئت تحریر الشام در ارتباط است. بسیاری از کارشناسان معتقدند زمانی که ابوبکر البغدادی، رهبر داعش، در ۲۷ اکتبر ۲۰۱۹ توسط یک نیروی کماندویی آمریکایی کشته شد این امر در منطقه ادلب بود. بنابراین این قتل با هماهنگی قبلی میان آمریکائی ها و افراد هیئت تحریر الشام صورت گرفته است. آمریکا در حال حاضر دارای ۹۰۰ نظامی در سوریه است. دونالد ترامپ از سیاست ترکیه برای سرنگونی اسد حمایت می کند ولی نگران حمله ارتش ترک علیه کردها می باشد. در سالهای پیش آمریکا در جستجوی بیرون رفتن از منطقه و تمرکز در دریای چین بود ولی رویدادهای منطقه و اتحاد با اسرائیل و حل کردن مسئله ایران، نظر آنها را تغییر داد. اسرائیل با تمام پیروزی های نظامی در پی حمله به مراکز هسته ایران است. این سیاست میتواند مورد توافق آمریکا باشد. فقط عقب نشینی قطعی خامنه ای با کنارنهادن سیاست نظامی هسته ای و سیاست موشکی، می تواند رضایت آمریکا را جلب کند. در ایران با توجه به وضع کنونی، تشدید سرکوب زنان برای حجاب اسلامی، قحطی گاز برای خانواده ها و کارخانه ها، نفرت مردم نسبت به حکومت خامنه ای، پروازهای ناشناس شبانه، نابودی سیستم پدافند ضد هوائی، روحیه ضدآخوند و نفرت روزافزون از اسلام و شیعه گری و غیره، جز عناصر تشدید شکنندگی و فلاکت رژیم ولایت فقیهی معنای دیگری ندارد.
ملت ما دمکراسی و حکومت لائیک می طلبد و همیشه در تاریخ خود نشان داده که شایستگی در تغییر و مبارزه علیه نظام توتالیتر اسلامی دارد. دمکراسی محصول آگاهی شهروندانه و اقدام ملتی آگاه خواهد بود که سرنوشت خود را تعیین می کند. شرایط بین المللی می تواند تسریع کننده تغییر سیاسی باشد.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
——————————————
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. ایجادی آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. بزودی کتاب تازه ای به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ منتشر می شود.
ولی فقیه، مردم سوریه را نمیبیند که اگرچه در زندانهای اسد برای فرزندانشان اشک میریزند، همزمان سرنگونی او را جشن گرفتهاند
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۱۹ دِسامبر ۲۰۲۴ ۸:۰۰
دو تصویر را در سالهای تبعیدی هرگز از یاد نخواهم برد. چنانکه نخستین جنایت خمینی بر بام مدرسه رفاه که عنوان «شب ژنرالها» بر آن گذاشتم، هرگز از خاطرم محو نخواهد شد.
تصویر اول
شب نخست بغدادی بود. در میان دود و آتش و خون و جنازههای پارهپاره، ساختمانهای ویران، انتحاریها، شبهنظامیها، حکیم، مقتدی صدر، ابوزهرمار بغدادی و ابو حقهباز تکریتی؛ اما زن و مرد و پیر و جوان در چهارسوی عراق تا صبح خواندند و پای کوفتند و رقصیدند و یگانه شدند.
جمعه شب، دخترکی جوان با صدایی جادویی در بیروت به نام وطن زخمی و پردردش، عراق، از عشق خواند و از آزادی، از آبادی و امید، از دجله خواند و از فرات، از حمورابی و نازک الملائکه. شذی حسون دختر ۲۶ ساله عراقی با آرای هفت میلیون عراقی در مسابقه «استار آکادمی» که همه ساله بین هنرمندان جوان و جویای نام برگزار میشود، برنده شد و تاج هنرمند جوان سال را بر سر گذاشت. پیش از ۱۰۰ میلیون عرب و میلیونها غیرعرب که از ماهها پیش همه هفته این برنامه را دنبال میکردند جمعه شب با اعلام پیروزی شذی اشک شوق ریختند.
شذی کاری را که دولتمردان عراقی از آن عاجز بودند، به نحو تحسینبرانگیزی انجام داد. لحظاتی پس از پیروزی او، مردم عراق، کرد و شیعه و سنی، مسیحی و صائبه و ایزدی، در اربیل کرد و تکریت و رمادی سنینشین تا بصره و نجف شیعهنشین و بغداد مجروح پردرد، به خیابانها ریختند و با سرود و آواز با درآغوش کشیدن یکدیگر، همدلی و همبستگی و وحدت ملی خود را نشان دادند.
دخترک جوان موفق شد در چهارمین سال مسابقات استار آکادمی بر رقبای مصری، لبنانی و تونسی خود پیروز شود. در نجف، که دکانداران دین و وابستگان به والیان فقیه از هر نوع و ملت، چهره شهر را سیاهپوش و وحشتزده کردهاند، صدها جوان به خیابانها ریختند و این بار به جای بالا بردن تصاویر خامنهای و خمینی و سیستانی و مقتدی صدر و عبدالعزیز حکیم، تصاویر شذی حسون را بالا بردند و فریاد زدند: درود بر الهه عشق و آواز! مرگ بر گلوله و استبداد دینی!
جمعه شب، عراق یک بار دیگر اعتبارش را بهعنوان سرزمین عشق و آواز و شعر، خانه فرزدق و اسحاق موصلی و بدر شاکر السیاب و جواهری، کاظم الساهر و نازک الملائکه، به دست آورده بود.
تصویر دوم
در شبکه الحدث میتوان مرور لحظه به لحظه رویدادهای سوریه را دنبال کرد. تلفنم را به بستر میبرم .الحدث برقرار است و گوش نیمهخواب در انتظار خبری که نمیشود تا بامداد به آن بیتوجهی کرد. سوریه در بیم و امید. این جولانی سوری لاغر با انبوهی از خشم و ریش چطور اینقدر مهربان است؟ همان اول کار لقب رعبآورش را با خاطره رژیم اسد در زباله میاندازد و میشود احمد الشرع.
وزیر خارجه ترکیه میگوید ما اینها را تعلیم دادهایم و با اصول زمامداری آشنایشان کردهایم. اما اگر طرف جنمش را نداشت و دردهای ملتش را درک نمیکرد، آیا همان روز اول از پوشش آزاد زنان میگفت و با وزرای پیشین مینشست و جهان را به شگفتی وامیداشت تا جایی که فقط سیدعلی خامنهای درمانده سر تا پا شکست و بشار اسد، او را تروریست بخوانند و در روضه برای بشار جنایتکار، آواز در دهد که: «در سوریه، شهید سلیمانی یک گروه چند هزار نفری از جوانهای خود آنها را آموزش داد، مسلح کرد، سازماندهی کرد، آمادهشان کرد و ایستادند. بعد البته خب بعدها، متاسفانه بعضی از خود مسئولان نظامی آن کشور ایراد درست کردند، مشکل درست کردند، چیزی که به نفع خودشان بود، از آن صرفنظر کردند، متاسفانه… نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاد، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است. بله، یک دولت همسایه سوریه [ترکیه] نقش آشکاری را در این زمینه ایفا میکند و ایفا کرد، الان هم ایفا میکند. این را همه میبینند، ولی عامل اصلی توطئهگر و نقشهکش اصلی و اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است. قرائنی داریم.»
ولی فقیه، مردم سوریه را نمیبیند که اگرچه در زندانهای اسد برای فرزندانشان اشک میریزند، همزمان سرنگونی او را جشن گرفتهاند. این دمشق است. «قلب العروبه النابض» (قلب تپنده عرب). این حما و حمص و لاذقیه است که جای مزار شهیدان را گل میگذارند و پرستوهای بالسپید هم در آسمان به رقص آمدهاند. اینها تصاویر فردای ما است. در چهارسوی خانه پدری.
بعضی هنوز هم تردید دارند که از اسلام ناب انقلابی محمدی جز مرگ و ویرانی ندیدهاند. کاش نزار قبانی زنده بود و میخواند:
رویای دمشقیام تعبیر شد
هان بر اسب سپیدش میآید
صدایش کن شازده رهایی
نگاه کن همه پنجرههای دمشق به مقدمت
سرود میخوانند
بهعنوان کسی که در محیطی اسلامی نشوونما کرده و بهویژه با فرهنگ و فقه شیعی از نزدیک آشنا است، علاقهمندم این سوال را مطرح کنم: در همه تاریخ اسلامی، استبداد و مستبدین محکوم بوده و ملعون به شمار رفتهاند و در همه تاریخ اسلام، شیعیان در صف نخست مخالفان استبداد و ظلم بودهاند. به همین دلیل نیز بسیاریشان به قتل رسیدند، یا تحت آزار و شکنجه و حبس قرار گرفتند. حال چگونه است که قربانیان قرون وقتی به قدرت میرسند، همان میکنند که جلادان دیروز با آنها میکردند؟
آیا شیعیان در معنای ژرف، در طول تاریخ مبشران و مدافعان آزادی اندیشه نبودند؟ آیا نخستین نشان طغیان یک حکم و اعمال وحشیانهاش، با تحمیل عقیده و اندیشه و ایدئولوژی آغاز نمیشد؟ آیا شیعیان همهگاه در برابر طغیان، استبداد و ظلم ایستادگی نمیکردند؟ حال چه شده است که امروز گروهی از شیعیان آن میکنند که تا دیروز از سوی شیعیان تقبیح میشد و مذموم به شمار میرفت؟
چگونه آدمی (خامنهای) جرئت میکند خود را سخنگوی خدا بداند و نماینده او در زمین و مدافع او؟ بدترین وجهی که ارتباط انسان با خدا وجود دارد، خدا را به ملک شخصی خود تبدیل کردن است؛ چنان که در قرون وسطی کشیشان میکردند. نگرشی که به قربانی کردن انسانها و به اسارت درآوردنشان منجر شد.