یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

از سال‌های روحانیت مستقل تا روزگار حجت‌الاسلام مزدور / علیرضا نوری زاده

چرا مرجع اعلا حقوق‌بگیران دولت را شایسته امامت نمی‌داند
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۱۴ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۵ دِسامبر ۲۰۲۵ ۱۴:۱۵

دیدار آیت‌الله سیستانی با پاپ فرانسیس/ vaticannews

گو اینکه رژیم مثل همیشه، سعی کرد با مغلطه‌کاری و چهار کلمه که حکم آقای سیستانی شامل ایران نمی‌شود، آبروی امام‌جماعت‌های بی‌آبرو را به آنان بازگرداند، اما این حکم برخلاف اظهارات محمدرضا خان سیستانی، فرزند «در بیعت آقا»، فقط مشمول عراق و لبنان و … نمی‌شود، بلکه در درجه اول ایران، یگانه کشور با مذهب رسمی شیعه، را دربرمی‌گیرد.

استفتاء از آقای سیستانی بسیار کوتاه و پاسخ نیز کوتاه بود، اما همین کوتاه‌سخن رژیم را به توسل به داماد و آقازاده و مرید و… وادار کرد و رژیم جهل و جور و فساد یک هفته است در فضای مجازی، با ارتش سایبری و دارندگان سیم‌کارت‌های سفید، می‌کوشد نخست حکم سیستانی را «لغیرنا» یعنی «برای غیر از ما» جلوه دهد و بعد هم از کهولت سیستانی و درک نداشتن او از زمانه سخن به میان آورد.

اینک نص استفتاء و در پی آن، فتوای سیستانی را می‌آورم. پرسش این بود: «در برخی کشورهای اسلامی، دولت برای امام جماعت‌های مساجد حقوق ماهانه تعیین می‌کند و بخشی از آنان از روحانیون شیعه‌اند. نظر شریف شما دراین‌باره چیست؟»

ایشان در پاسخ فرمودند: «به مومنان، عزهم الله تعالی، توصیه می‌کنیم پشت سر کسی که حقوق دولتی دریافت می‌کند، نماز نخوانند. این نه از باب خدشه وارد کردن به او یا طعن در عدالت او است، بلکه برای آن است که این جایگاه‌ها و مواقف صاحبانشان از هرگونه دخالت احتمالی دولت‌ــ حتی در آینده‌ــ کاملا مصون بمانند.»

سوال این است که چرا استادان سیستانی یعنی خویی و حکیم و عبدالعلی السبزواری چنین فتوایی را قبل از سلطه فتنه خمینی صادر نکردند؟ اصولا جایگاه امام جمعه و جماعت و مسجد در زمان شاه فقید با امروز چه تفاوت‌هایی داشت؟

برای توضیح این مورد، ابتدا به مساجد در روزگار عزت و اعتبار دین نظری می‌اندازیم و بعد آن جایگاه را با جایگاه امروز مساجد و ائمه آن مقایسه می‌کنیم.

در پایتخت دولت شاهنشاهی، مساجدی با پیشینه تاریخی بودند که هم اعتبار تاریخی داشتند و هم جایگاه دینی.

‌ــ مسجد شاه تهران که پس از خمینی، نام او را گرفت، در زمان شکل‌گیری نهضت مشروطه با میزبانی از جلسه بازاریان پس از به چوب بسته شدن بازرگانان، نقش تاریخی خود را به‌خوبی ایفا کرد و بعدها نیز گهگاه به کانون بحران تبدیل می‌شد، اما همه‌گاه مسجد شاه بود و ماند.

ــ مسجد امین‌الدوله، موقوفه خاندان دکتر امینی، از معروف‌ترین مساجد تاریخی پایتخت بود و نزد اشراف و خاندان‌های سرشناس تهران جایگاه والایی داشت.

ــ‌مسجد جامع تهران نیز یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین مساجد پایتخت است. ساخت این مسجد در دوره پهلوی آغاز و پس از انقلاب اسلامی تکمیل شد. این مسجد به دلیل وسعت، طراحی معماری و اهمیت مذهبی، همواره موردتوجه مردم و گردشگران بود.

ــ مسجد سلطانی که نام خمینی را به‌عاریت بر پیشانی دارد، هم در دوران قاجار ساخته شد و یکی از نمونه‌های بارز معماری سنتی در تهران قدیم است. حیاط وسیع با ایوان‌های متقارن، کاشیکاری رنگارنگ و آیات قرآنی، گنبد و مناره‌های سنتی ایرانی از جلوه‌‌های جذاب آن برای بازدیدکنندگان است.

ــ‌ مسجد ارگ یکی از قدیمی‌ترین مساجد تهران است که قدمت آن به دوران قاجار بازمی‌گردد. این مسجد در قلب تهران قدیم واقع و به دلیل موقعیت تاریخی و معماری سنتی آن شناخته شده است.

ــ مسجد مدرسه سپهسالار در جنوب شرقی میدان بهارستان تهران و نزدیکی مجلس شورای ملی واقع است. این مسجد با مناره‌های بلند و گنبدی مرتفع با شگفتی‌هایی بی‌نظیر طراحی شد. سازندگان این بنا حاج میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی، صدراعظم دوران ناصرالدین شاه و برادرش، مشیرالدوله، بودند.

دیگر مساجد کهن تهران عبارت‌اند از مسجد چهل‌ستون، مسجد و مدرسه مروی، مدرسه مشیرالسلطنه در خیابان مولوی که بانی آن میرزا احمدخان مشیرالسلطنه، دولتمرد سرشناس دوره قاجار، بود.

در کنار این‌ها، مساجد تازه‌تری هم داشتیم که در مجالس یادبود و حتی روضه و خطابه، با گذاشتن صندلی و میز، حضور کراواتی‌ها و کارمندان و خانم‌های طبقات بالا را میسر می‌کردند. مثل مسجد مجد، مسجد امیرآباد شمالی، مسجد خیابان آپادانا، مسجد الجواد، مسجد قبا، مسجد دیبا و مسجد فخریه.

در مساجد مهم پایتخت که لباسی امروزین بر تن داشتند، دو خطیب سرشناس در صدر خطبا بودند و البته در مجالس ترحیم و عزاداری پادشاه در سه روز دهه اول محرم همیشه حاضر بودند.

یکی مرحوم دکتر عباس مهاجرانی بود که اینجا در لندن دور از خانه پدری چشم از جهان فروبست و دیگری زنده‌یاد دکتر سید محسن بهبهانی که به دستور صادق خلخالی، جلاد خمینی، و دست‌های خونین گروه شاهین، ساعت ۶ صبح نخستین نوروز انقلاب، در حال ادای فریضه فجر با شنیدن صدای در نماز را شکست و در را گشود، به این خیال که دردمندی نیازمند رو به سویش آورده است، اما پشت در دو جانی از کمیته ویژه مرگ خلخالی با چهار گلوله به حیات این اندیشمند بزرگوار که ده‌ها تن از نامداران دور خمینی زندگی‌شان را مدیون وساطت‌های او و دکتر مهاجرانی، بودند، کشته شد.

بعد از ربایش و مثله کردن مرحوم سیدجواد ذبیحی که بانگ قرآن و دعای سحرگاهی‌اش دل خاص و عام را می‌برد، حمید نامی، از جوانان انقلابی دورو بر خلخالی، به من زنگ زد که: «سید! سر جدت به دکتر مهاجرانی خبر بده امروز قصد جانش را دارند. به دکتر و برادرش زنگ زدم، جوابی نگرفتم.»

دکتر مهاجرانی مدیر مدرسه عالی کامپیوتری بود. با راننده‌ام بختیاری به مدرسه عالی کامپیوتری رفتیم. آنجا هم نبود. گفتم شاید دیر رسیده باشم. ترس جانم را گرفت. به روزنامه اطلاعات برگشتم و در صفحه اول همراه با تصویر دکتر، خبری با این مضمون در چاپ اول روزنامه منتشر کردم که «منابع بسیار نزدیک به آقای صادق خلخالی محرمانه به سرویس سیاسی اطلاعات گفتند حکم دستگیری خطیب سرشناس، دکتر عباس مهاجرانی، از سوی قاضی شرع صادر شده است».

دکتر مهاجرانی بارها در حضور بزرگان از جمله زنده‌یاد دکتر مصباح‌زاده، محمدعلی خان مسعودی، مرحوم جعفر رائد، دکتر رضا قاسمی و یک بار در حضور استاد یارشاطر، یادآور شد که یک خبر به‌موقع روزنامه اطلاعات باعث نجات جانم شد و گفت در زادگاهم بودم که برادرم خبر را پای تلفن برایم خواند. از همانجا شال‌وکلاه کردم و از سرزمینم خارج شدم.

دکتر بهبهانی علاوه بر اینکه استاد دانشگاه بود و محضر ازدواج و طلاق داشت و من و برادران و خواهرم و تقریبا همه فامیل را عقد کرده بود و از دوران دانشگاه با پدرم دوستی عمیق داشت، نقاشی ماهر هم بود و موسیقی را به شکل علمی می‌شناخت. از فرزندانش، احمد، نویسنده داستان‌های شب رادیو و سریال‌های «خانه‌به‌دوش» و «تلخ و شیرین»، جوانمرگ شد و پشت خودرو به خواب ابدی رفت. طه مجسمه‌ساز بزرگی است و کارهای سیمی و پرندگانش اعجاب‌آور است. دختر دکتر نیز موسیقی را از پدر به ارث برده و از بهترین نوازندگان تار و سه‌تار است.

مناجات او و زنده‌نام ایرج گرگین در ماه رمضان هرگز از خاطره‌ها محو نخواهد شد: «همه با هم به سوی خدا می‌رویم.»

به جز او و دکتر عباس مهاجرانی، در رادیو کنار مرحوم راشد، آن صدای ملکوتی شب‌های جمعه، حکمت آل‌آقا، مرحوم زین‌الدین و کمالی سبزواری را داشتیم. در روضه پادشاه نیز بهبهانی و مهاجرانی و سبزواری حضور داشتند. معمولا دکتر مهاجرانی از انتقاد به بعضی دستگاه‌ها ابایی نداشت و چون با صدق سخن می‌گفت، پادشاه سخنانش را با گشاده‌رویی گوش می‌داد و گاه دستوراتی صادر می‌کرد. از جمله افزایش بودجه مرکز اسلامی هامبورگ و دادن گذرنامه خدمت به دکتر بهشتی، رئیس مرکز، همچنین معافیت طلابی که متاهل بودند و بیش از یک فرزند داشتند از خدمت وظیفه، اما هم آنان که بدان‌ها خدمت کرده بود، قصد جانش را داشتند.

در میان مساجد، بعضی صبغه سیاسی داشتند. مثل حسینیه ارشاد، مسجد هدایت خیابان اسلامبول، پایگاه مرحوم طالقانی و مومنان نهضت آزادی، مسجد فخریه در امیریه نزدیک منیریه، حسینیه و مسجد مشیرالسلطنه که این آخری‌ها مرحوم جذبی پیر طریقت گنابادی، آنجا نماز عشق می‌گزارد. مسجد خانی‌آباد و مسجد لرزاده هم از مساجد پرتردد تهران بودند. در حاشیه و متن بازار، مسجد حاج سیدعزیزالله و مسجد ترک‌ها صاحب اعتبار و نام بودند.

مرحوم حاج آقا احمد خوانساری، ملای اول تهران، بود. او در سال ۱۳۴۲ به فلسفی، واعظ معروف دودوزه‌باز، اجازه ۱۰ شب سخنرانی در مسجد حاج سیدعزیزالله را داد و فلسفی بالای منبر، از خمینی ستایش کرد و چون مجلس شورای ملی دوره فترت را می‌گذراند، ادعا کرد به‌عنوان نماینده ملت، دولت مرحوم علم را به دلیل جنایت فیضیه استیضاح می‌کند.

یادم نمی‌رود یک شوهرخاله بازاری داشتم به نام یوسف. یکی از ۱۰ شب را با او پای منبر فلسفی نشستم و شبی که پلیس برای دستگیری‌اش وارد شد، از پشت‌بام فراری‌‌اش دادند. مرحوم آیت‌الله خوانساری که خمینی بارها به اعلمیت او اعتراف کرده بود، علی‌رغم ابراز همدردی با ۱۵خردادی‌های مصدوم و مقتول و دادن پول به خانواده‌هایشان، در سال ۱۳۴۲، وقتی خمینی بازداشت شد، حاضر نشد نامه آیات عظام آقایان شریعتمداری، میلانی، محمدتقی الاملی و مرعشی نجفی را تایید کند و این امر باعث کدورت بین آقای میلانی و گلپایگانی با خمینی شد که تا پایان عمر هر سه ادامه یافت.

گلپایگانی بر جسد خمینی نماز گزارد، اما با آنکه مرجع مسلم عصر بود، با برداشتن شرط مرجعیت از صفات رهبر، او را کنار زدند و سیدعلی خامنه‌ای، را بر کرسی ولایت جهل و جور و فساد نشاندند.

در عهد پهلوی دوم، طالقانی و سه‌چهارتا منبری درجه ۳ و ۴ مثل ناطق نوری و سیدعبدالرضا حجازی هرازگاه در مسجد هدایت، نغمه مخالف سرمی‌دادند. سیدعبدالرضا حجازی که به فرمان خمینی اعدام شد، چون گفتند شب‌ها دور منقل ادای خمینی را در می‌آورد، سردفتر هم بود و پیش از بازگشت خمینی، بر منبر، سنگ او را به سینه می‌زد. بعد از به کرسی خلافت نشستن خمینی، او و احمد خانه‌یکی شدند. احمد خمینی هر روز هفته منهای جمعه‌ها که با پدر و مادر و همسرش سر می‌کرد، به عزب‌خانه حجازی می‌رفت، اما روزی که دستگیر شد، احمد خود را پنهان کرد.

ابتدا گفته شد با قطب‌زاده، مناقبی و سرهنگ ورشوچی و سید مهدوی و داماد مرحوم شریعتمداری قصد براندازی داشتند. ری‌شهری در خدمت طرح مسکو ماموریت داشت همه نیروهای «ضد مسکو» را پاکسازی کند که کرد. حجازی در دادگاه بلبل خوشخوان ری‌شهری شد. پای مرحوم شریعتمداری را به میان کشید (آنچه خمینی می‌خواست).

خمینی نه‌تنها روحانیت را دولتی کرد، بلکه خیز برداشته بود همین بلا را بر سر مرجعیت هم بیاورد، منتها نتوانست، چون زمانش کوتاه بود. خامنه‌ای چیزی از مرجعیت مستقل به جا نگذاشت. ۸۰ هزار روضه‌خوان را با ضیاع و عقار و خدم و حشم و پاسدار، به امامت در استان و شهر و روستا فرستاد و هر اداره‌ای را تیول یک آخوند قرار داد.

بنابراین خیلی طبیعی است که وقتی مرجع اعلای شیعیان آخوند نماز جماعت مزدور حکومت را نفی می‌کند، آب در خوابگه مورچگان ریخته است. صبر کنید. این قصه سر دراز دارد. الان آخوندهای شیعه در سعودی و کویت و بحرین هم امامت اجاره‌ای را قبول ندارند. در واقع سیستانی در سال‌های پایانی عمر خود برگی به زمین زد که می‌تواند اعتبار مساجد و پیشنمازها را به روزگار پادشاهی بازگرداند که نه مسجد را دولتی کرد و نه آخوند را مزدور.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

هیثم علی طباطبایی که بود؟ / علیرضا نوری زاده

اسرائیل با کشتن هیثم به خامنه‌ای هشدار داد هر زمان اراده کنیم، بر سرتان نازل می‌شویم
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۶ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۲۷ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۰:۱۵

در خانه پدری آنقدر صنم طباطبا داریم که یاسمن نیمه‌ایرانی‌ــ‌نیمه‌لبنانی در جمعشان گم است. چنین است که لبنانی‌ها این نام را «طبطبایی» می‌خوانند. در ایران، معمولا ساداتی را که از دو طرف به اهل بیت می‌رسند، طباطبایی می‌خوانند.

اگر کسی نسبش به فرزند حکیم و خردمند علی، امام اول شیعیان، یعنی محمد حنفیه، رهبر فرقه کیسانیه برسد، سید نیست. سید اصیل آن است که از بطن زهرا و پشت علی شکل گرفته باشد. این هیثم هم از این دست سادات بود.

قصه زندگی او شبیه به زندگی فرزندان آن سی‌چهل جوان مذهبی و بعضا چپ دهه ۱۳۴۰ است که برای آموزش نظامی و یادگیری فنون چریکی، نخست به اردن و بعد از ۱۹۷۰ به بیروت رفتند. اغلب این‌ها در بریگاد خارجی جنبش فتح در اردوگاه تل الزعتر آموزش دیدند. بعضی به ایران بازگشتند، شماری هم یا جذب «افواج المقاومه الاسلامیه» (امل بعدی ) شدند یا با شروع جنگ‌های داخلی در لبنان بین مسیحیان و فلسطینی‌ها و چپ‌های لبنان، سلاح را زمین گذاشتند و اغلب با دختری شیعه در جنوب لبنان ازدواج کردند و در مزرعه یا دکان پدر یا برادر همسرشان، مشغول به کار شدند.

پدر هیثم هم یکی از این‌ها بود. به قول دوستم، عماد الامین، هیثم در خانه پدربزرگ لبنانی‌اش به دنیا آمد و در مدرسه نبعه که بچه شیعه‌های طبقه متوسط آنجا درس می‌خواندند، دو سه سالی درس خواند. بعد با خانواده به صور رفت و همانجا بود که در مدرسه خلیل، با واژگانی تازه روبرو شد: شهید، مقاومت، امام موسی صدر، زعیم شیعیان، شیعه محروم از همه‌چیز با وجود داشتن اکثریت و… .

ذهنیت این کودک با این واژگان و سپس مجالس عاشورا به‌خصوص مجلس حسینیه صور با حضور امام صدر، شکل گرفت. در این زمان، همه جا سخن از انقلاب ایران بود، اما با غیب شدن امام موسی صدر در جریان سفر به لیبی، صفت یزید زمانه دربست نصیب سرهنگ معمر القذافی شد. چمران هم از لبنان رفت و حسین الحسینی، محبوب مردم لبنان، جایش را گرفت که با پیروزی انقلاب، سفری به ایران کرد تا ضمن دیدار با «امام تازه»، با چمران هم دیدار کند.

در اینجا لازم به توضیح است که حسین الحسینی، به هیچ روی زیر بار فشارهای تهران برای نظامی کردن جنوب لبنان و اعزام جوانان شیعه برای آموزش نظامی و عقیدتی نرفت و با تشکیل حزب‌الله مخالفت کرد. بعد از ورود نبیه بری به صحنه سیاست شیعیان و حمایت سوریه از بری، الحسینی از ریاست امل کنار رفت، اما همچنان رئیس پارلمان باقی ماند تا معجزه طائف و پایان جنگ داخلی لبنان را رقم زند. امروز او را در لبنان پدر طائف و استقلال نوین می‌خوانند. او آخرین سیاستمدار بزرگ شیعه لبنان بود که با خمینی بیعت نکرد و به کنار رفتن از پارلمان لبنان تن در داد.

حسین الحسینی در سخنرانی تاریخی خود، یادآور شد که لبنان فروشی نیست (اشاره به فشارهای سوریه برای استقرار ارتش در لبنان و تلاش‌های محتشمی‌پور، سفیر رژیم در دمشق برای مصادره اراده شیعه در لبنان). او در سال ۱۹۹۲ با سربلندی به ابدیت پیوست و نامش در جمع مردان استقلال لبنان به جا ماند.

هیثم علی طباطبایی معروف به ابوعلی طباطبایی در چنین فضایی رشد کرد و به مدرسه رفت و چون امل دیگر به سازمانی تا گلو وابسته به سوریه، بدل شده بود، گروه شباب یا نوجوانان امل به حزب‌الله پیوستند؛ جایی که ابوعلی با هادی، پسر حسن نصرالله، آشنا شد.

به گفته عمادالامین، دوست شیعه لبنانی‌ام و از مخالفان سرسخت حزب‌الله، هیثم و هادی با وجود تفاوت سنی، سخت به هم پیوند خوردند. هادی سال ۱۹۹۷ به دست اسرائیلی‌ها به قتل رسید، اما پیش از آن، هیثم را به پدر معرفی کرد.

مطابق یک فرمول ثبت‌شده، هیثم به تهران فرستاده شد. دو سال آموزش‌های نظامی سخت در مرکز آموزش ثارالله، آموزش قدس رشت، خاتم الانبیا و منجیل و آموزش ایدئولوژیک در قم، تهران و مشهد از او فرمانده‌ای آگاه و مقتدر و در عین حال مطیع حاج قاسم سلیمانی و حسن نصرالله ساخت. او دوستی دیرینه‌اش را با عماد مغنیه، فرمانده ارشد حزب‌الله لبنان، و علی کرک حفظ کرد. این هر دو پیش از او طعمه اسرائیلی‌ها شدند و او دوم آذر در حمله نیروی هوایی اسرائیل به آپارتمانی در حاره حریک بیروت به همراه یکی از فرماندهان سپاه معروف به حاج سبحان و چهار تن از معاونان و دستیارانش، کشته شد.

هیثم، فرمانده یگان رضوان که به ابوعلی طباطبایی یا «ابوعلی رضا» معروف بود، پس از نعیم قاسم، دومین مقام ارشد حزب‌الله از نظر رده بندی اداری و از نظر نقش عملیاتی، نفر اول محسوب می‌شد. خامنه‌ای بازتوانی و تقویت نظامی حزب‌الله را بر عهده او گذاشته بود و به همین دلیل مرگ او ضربه سنگین دیگری، نه فقط به حزب‌الله، که به شخص خامنه‌ای، تلقی می‌شود.

یادمان باشد نعیم قاسم همیشه یک روضه‌خوان و وکیل خامنه‌ای برای کسب وجوهات بود و هست و هیثم عملا جای نصرالله نشسته بود. بدین ترتیب اسرائیل طی یک سال اخیر سه رهبر حزب‌الله را کشته است: حسن نصرالله، هاشم صفی‌الدین و حالا هیثم الطباطبایی.

سوابق نظامی و خانوادگی

هیثم علی الطباطبایی مسئول بخش تهاجم یگان رضوان بود. وزارت خارجه آمریکا برای اطلاعات در مورد او تا پنج میلیون دلار پاداش گذاشته بود.

طباطبایی پس از کشته شدن علی کرکی، جایگزین او و فرمانده جبهه جنوبی حزب‌الله شد و نفر دوم حزب‌الله پس از نعیم قاسم بود. او در عملیات‌هایی علیه ارتش اسرائیل و متحدان آن شرکت داشت. از سال ۱۹۹۶ تا آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، مسئول محور نبطیه و از فرماندهان عملیات اسارت در برکه‌النقار در مزارع شبعا بود. پس از آن، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ مسئول محور الخیام شد و در جریان حمله ژوییه ۲۰۰۶، رویارویی‌ها با اسرائیل را فرماندهی کرد.

روایت مرگ

آوی اشکنازی، خبرنگار نزدیک به دولت اسرائیل، با تخصص ویژه در امور نظامی، کشتن هیثم را چنین وصف کرده است: این ترور با استفاده از یک جنگنده و با مهمات نقطه‌زن انجام گرفت و موشک یکی از طبقات ساختمان ۱۰ طبقه را هدف قرار داد. این خبرنگار همچنین اعلام کرد که ترور مذکور با موافقت مستقیم بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، انجام گرفت.

به نوشته او در روزنامه معتبر معاریو، با آنکه فرمانده نیروی هوایی اسرائیل اعلام کرد این مهمات برای هدف قرار دادن دقیق افراد استفاده شدند، وزارت بهداشت لبنان از کشته و زخمی‌ شدن بیش از ۲۱ نفر در این تهاجم سخن می‌گوید.

بنا بر گزارش منابع اسرائیلی، این فرمانده که به «مرد سایه» حزب‌الله معروف بود، کمی پیش‌تر از محل قبلی خود وارد طبقه چهارم ساختمان شد و در عرض یک ساعت با موشک هواپیمای اسرائیلی ترور شد.

واکنش مقام‌های رژیم به قتل هیثم البته مثل همیشه پر از شعار و تهدید بود؛ لاریجانی از مواجهه گفت و محسن رضایی، ملقب به «ابو شکست»، از پایان صبر و فرماندهان آبروباخته سپاه هم از انتقام.

نعیم هم ادعا کرد که به‌موقع جواب اسرائیل را خواهیم داد. با این همه ستاد فرماندهی کل سپاه بر این باور است که خویشتنداری موجب رستگاری است و تهدید مالیات ندارد. پس بچرخ تا بچرخیم.

از سید علی خامنه‌ای بیش از این انتظار نداشته باشید. اسرائیل با کشتن هیثم به خامنه‌ای هشدار داد هر زمان اراده کنیم، بر سرتان نازل می‌شویم. پیدا است که دوران غیبت صغرای «مقام معظم» تمدید خواهد شد و ملت همیشه‌در‌صحنه گرفتار بی‌برقی، بی‌آبی، هوای آلوده و تورم، دست به دعا است که هیثم‌ها هرچه زودتر شکار شوند و تعداد اعضای هیئت نان‌خورهای ولی فقیه در بیروت و یمن و نجف کمتر شود، شاید این وسط گرده نانی نیز به صاحبخانه ایرانی برسد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

انتخابات عراق؛ آیا حق‌کشی سال ۲۰۱۰ تکرار می‌شود؟ / علیرضا نوری زاده

السودانی درمکان نخست؛ المالکی به‌ دنبال زدوبند
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۲:۴۵

مارس ۲۰۱۰ است. در دفتر نماینده دکتر ایاد علاوی در امان، پایتخت اردن، نشسته‌ام و با چند تن از اعضای فراکسیون ملی و سکولار او صحبت می‌کنم. از صمیم دل شادمانم که او انتخابات را برده است. شباهت‌های فکری او با دکتر بختیار شگفتی‌برانگیز است.

پیش از سرنگونی صدام، در نشستی که آقای خلیل‌زاد در لندن میزبانش بود، با چند تن از جمله مام جلال (طالبانی)، مسعود بارزانی، علامه بحرالعلوم، مرحوم عبدالمجید خوئی و دکتر ایاد علاوی گپ‌وگفت مفصلی داشتم. چه آرزوها که بعدها خاک شد، دکتر علاوی اما پر از امید و طرح بود. او دو بار از تله صدام حسین برای کشتنش و بار آخر با مسمومیت سنگین و یک سال بستری بودن در چند مرکز طبی بزرگ، به سلامت جسته بود. در فکر انتقام نبود. همه را حرمت می‌گذاشت و با همه در تعامل سازنده بود. با سقوط صدام، وقتی به نخست‌وزیری رسید، جرات کرد و سایه مقتدی صدر را که هم خدمت ولی فقیه می‌کرد و هم به قتل عبدالمجید خوئی متهم بود، از نجف برکند؛ آنچه تقدیر قلبی آیت‌الله سیستانی و روشنفکران عراقی را به دنبال داشت.

در انتخابات مارس ۲۰۱۰، همه شخصیت‌های ملی و سکولار عراق، حتی بعضی شیعیان، به ائتلاف او پیوستند. دکتر علاوی مطابق گزارش کمیسیون عالی انتخابات، با به دست آوردن ۹۱ کرسی برنده انتخابات شد. در حالی که نوری المالکی و همه نمازگزاران به سوی چهارراه آذربایجان «بیت مبارک» یا نمازشکسته‌ گزاران رو به قبله متحرک حاج قاسم سلیمانی، مانند عبدالعزیز حکیم و عامری و جعفری و حیدر عبادی و عادل عبدالمهدی و… ۸۰ کرسی داشتند.

علاوی از حمایت بارزانی، سنی‌ها، شیعیان سکولار و سایر گروه‌های قومی کوچک‌تر و نیز علامه بحرالعلوم و احزاب چپ از جمله حزب کمونیست عراق برخوردار بود. در حالی که نوری المالکی با کمک ابومهدی المهندس و حاج قاسم سلیمانی، هر روز کلکی تازه سوار می‌کرد تا جلو تشکیل کابینه دکتر علاوی را بگیرد.

عاقبت، این سفیر آمریکا بود که همراه برادر سردار کاظمی‌قمی، سفیر ولی فقیه، توافق کردند یک ملی وطن‌پرست با سابقه‌ای که دکتر علاوی داشت، به کار نمی‌آید، بلکه نوری المالکی، سردسته مریدان مقام ولایت، که بنده خانگی است و مطیع خسرو واشینگتن و خلیفه ام‌القرای تهران، به کارشان می‌آید (همین کار را سولیوان و پارسونز سفرای آمریکا و بریتانیا در جریان انقلاب خمینی، با دکتر بختیار کردند).

پس با هزار کلک، عبای ریاست‌الوزرایی را بار دیگر بر شانه نوری جواد المالکی الدعوه‌ای انداختند و خزانه عامره بدو سپردند که چهار سال بعد، خالی‌اش را تحویل جانشین خود بدهد.

حالا بعد از ۱۵ سال، ساره، دختر دکتر علاوی، در جمع زنان نماینده دوره جدید پارلمان حضور دارد و پدر با تحسین به دخترش می‌نگرد که در ائتلاف شیاع السودانی برگزیده شده است. نخست‌وزیر کنونی عراق امروز با نصف آرای ائتلاف ملی دکتر علاوی، ۱۵ سال بعد، به همان نقطه رسیده است. او و کاظمی، نخست‌وزیر قبلی، کوشیدند از رژیم ولایت فقیه فاصله بگیرند. حالا نوبت آزمودن بخت است.

آمریکای ترامپ ، آمریکای بارک حسین اوباما نیست. سید علی خامنه‌ای نیز در نهانگاهش در حسرت روزهایی است که در چهار پایتخت به نامش خطبه می‌خواندند و سکه می‌زدند، اما حالا بر منبر، لعنتش می‌کنند و سکه‌هایش فقط برای قاتلان و تروریست‌ها، مقبول است.

گزارش انتخابات عراق

کمیسیون عالی مستقل انتخابات عراق نتایج نهایی انتخابات پارلمانی عراق را پنج روز بعد از برگزاری اعلام می‌کند. میزان مشارکت رای‌دهندگان بیش از ۵۶ درصد است. در همین حال، «چارچوب هماهنگی» شیعیان خود را بزرگ‌ترین بلوک پارلمان اعلام می‌کند.

کمیسیون اعلام می‌کند که نتایج نهایی نشان می‌دهد که «ائتلاف بازسازی و توسعه» به رهبری محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر، در پارلمان جدید ۴۶ کرسی از۳۲۹ کرسی را به دست آورده است. حزب «پیشرفت» به رهبری محمد الحلبوسی، رئیس سابق پارلمان، در ائتلاف اهل سنت با ۳۶ کرسی در جایگاه دوم است و پس از آن، ائتلاف دولت قانون (!) به رهبری نوری المالکی با ۲۹ کرسی قرار می‌گیرد. بلوک «صادقون» به رهبری قیس الخزعلی هم ۲۸ کرسی و حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی ۲۷ کرسی به دست آورده‌اند.

در مجموع، ائتلاف‌ها و فهرست‌های شیعه ۱۸۷ کرسی، فهرست‌های سنی ۷۷ کرسی و فهرست‌های کرد ۵۶ کرسی به دست آوردند؛ علاوه بر کرسی‌هایی که به سهمیه زنان اختصاص داده شد.

چارچوب هماهنگی (شامل نیروهای شیعه) عصر روز اعلام نتایج با حضور السودانی جلسه‌ای برگزار کرد، اما جلسات بعدی بدون حضور او تشکیل شد (و می‌شود). در مقابل، السودانی گرم گپ‌وگفت با کردها، سنی‌ها، سایر گروه‌های قومی و مذهبی کوچک‌تر و گروه زنان مستقل است. ساره علاوی هم در این تلاش، نقش ویژه‌ای دارد.

بزرگ‌ترین بلوک پارلمان حق انتخاب رئیس‌جمهوری، رئیس پارلمان و دو معاون آن‌ها و همچنین معرفی نخست‌وزیر را خواهد داشت. طبق رویه‌های قانون اساسی، برای انتخاب روسای‌جمهوری عراق و تشکیل دولت جدید برای دوره ششم پارلمان در چهار سال آینده، رئیس‌جمهوری، باید ظرف ۱۵ روز پس از تایید نتایج انتخابات و اسامی ۳۲۹ نماینده جدید پارلمان از سوی دادگاه عالی عراق، اعضای پارلمان را برای تشکیل جلسه فرا بخواند.

یادآور می‌شویم که در پارلمان ۳۲۹ عضوی عراق، هیچ حزبی به‌تنهایی قادر به تشکیل دولت نیست. این امر احزاب را مجبور می‌کند تا با سایر گروه‌ها ائتلاف کنند تا بزرگ‌ترین بلوک‌ها مسئولیت تشکیل دولت را عهده‌دار شود؛ فرایندی پرخطر که اغلب ماه‌ها طول می‌کشد.

در پارلمان جدید، چندین حزب اصلی طرفدار رژیم ولایت فقیه نسبت به انتخابات ۲۰۲۱ کرسی‌های بیشتری به دست آوردند، مانند جنبش صادقون به رهبری قیس الخزعلی، رهبر فراکسیون عصائب اهل حق (۲۷ کرسی در مقایسه با ۱۵ کرسی در سال ۲۰۲۱) و سازمان بدر به رهبری هادی العامری که ۲۱ کرسی (۱۶ کرسی در سال ۲۰۲۱) به دست آورد. این سازمان یکی از بزرگ‌ترین فراکسیون‌های طرفدار رژیم ولایت فقیه است. تعداد کرسی‌های ائتلاف نیروهای ملی به رهبری سیاست‌مدار و روحانی آل حکیم عمار، که رهبری اردوگاه میانه‌روهای شیعه را بر عهده دارد، از چهار کرسی در سال ۲۰۲۱ به ۱۸ کرسی در سال ۲۰۲۵ افزایش یافت.

از زمان اولین انتخابات چندحزبی در عراق در سال ۲۰۰۵، دو سال پس از حمله آمریکا که به سرنگونی رژیم صدام حسین منجر شد، نخست‌وزیر عراق شیعه، رئیس‌جمهوری کرد و رئیس پارلمان سنی بوده‌اند؛ آنچه بر اساس یک سیستم سهمیه‌بندی میان نیروهای سیاسی بانفوذ صورت می‌گیرد.

نامزدهای مقام ریاست‌جمهوری هنوز مشخص نشده‌اند، اما به طور غیررسمی از فواد حسین، دکتر برهم صالح، رئیس‌جمهوری سابق و برجسته‌ترین دولتمرد روشنفکر کرد، هوشیار زیباری، وزیر خارجه و دارایی پیشین و دایی مسعود بارزانی و جمال رشید نام برده می‌شود.

انتخابات عراق در واقع مقدمه انتخابات لبنان در ماه مه و انتخابات اسرائیل در ماه ژوئن است. طرح خاورمیانه جدید با این سه انتخابات و استقرار نیروهای بین‌المللی در غزه، همراه با برداشته شدن گام‌های موثر در جهت برپایی دولت مستقل فلسطینی و بازی باخت‌باخت خامنه‌ای، از فرا رسیدن عصری تازه در منطقه خبر می‌دهد.

شاهزاده محمد بن سلمان بر اسب قدرت رو به آینده می‌راند. او معنای خاورمیانه نوین را درک می‌کند. در واشینگتن قدر می‌بیند و بر صدر می‌نشیند، چنانکه شاه فقید در دهه ۱۹۷۰ در واشنگتن قدر می‌دید و بر صدر می‌نشست و ریچارد نیکسون هواپیماهای اف۱۴ را پیش از تحویل به نیروی هوایی آمریکا، به نیروی هوایی شاهنشاهی می‌فروخت.

امروز شاهزاده بن سلمان هم با قراردادهای بزرگ (مثل قرارداد خرید جنگنده‌های اف۳۵) با سربلندی به میهنش بازمی‌گردد و سیدعلی خامنه‌ای در نهانگاه، به خود می‌پیچد که حالا رئیس‌جمهوری‌اش دست توسل به سوی ولیعهد سعودی دراز می‌کند و از او مدد می‌طلبد که نزد ترامپ، شفاعت از مقام ولایت را فراموش نکند.

حقا که روزگار غریبی است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

شمخانی؛ از نعلین‌پوشی در فرمانداری تا هتل اسپیناس / علیرضا نوری زاده

هر جا پای کشتار و سرکوب و اعدام و البته فساد در کار است، آقایان گروه منصورون هم هستند
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۱ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۳ اُکتُبر ۲۰۲۵ ۱۰:۴۵

علی شمخانی- ایندیپندنت فارسی

در وصف احوالات سردار دریادار علی شمخانی، حافظ شیرازی نغزترین و کوتاه‌ترین وصف‌ها را برای نسل‌هایی که پس از او آمدند و می‌آیند، به جا گذاشته است. نخست آنکه «یارب روا مدار که گدا معتبر شود» و بعد، وصف دوم که دایره شمول گسترده‌تری دارد و همه اهالی ولایت فقیه را در برمی‌گیرد: «زاهدان کاین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند»

من با دکُلته پوشیدن ستایش شمخانی، لباس عروس خریدن از مزون‌های پاریسی، لباس زیبا و گرانبهای عارفه بانو، همسر سوم شمخانی (مادرعروس)، انگشتر الماس عروس و کمی گرانبهاتر، خاتم سفارشی مادرشان از هدایای علی‌ خان در سفر به دبی برای همسر زیبایش، هیچ مخالفتی ندارم. برگزاری عروسی چند میلیاردی در هتل اسپیناس پالاس تهران را هم عیب نمی‌دانم.

در هر نظامی، اهالی حکومت به مکنت و دولت می‌رسند و چون اغلب نوکیسه‌اند، از افراط و تفریط در نمایش ثروت و اعتبارشان پرهیزی ندارند. بر عکس آن‌ها که اعتبارشان مدیون خانواده و نیاکانشان یا اعتبار و جایگاه فرهنگی و انسانی آن‌ها است، از این نوع نمایش‌ها پرهیز می‌کنند.

مشکل من و میلیون‌ها ایرانی، مکتبی است که رنگ دین دارد، اما سر تا پا پر از فریب و نفاق و دروغ‌زنی است. آن‌ها که نمازشان فریب است و صیامشان تزویر، بین نافله‌ها سر می‌برند و پس از دعای کمیل، چشم‌ها را از بینایی محروم می‌کنند. مکتبی که هم شقاوت چنگیزی دارد و هم فساد شاه سلطان‌حسینی. هم جلادباشی دارد و هم لعابچی‌باشی. خلوتش آلوده است و جلوتش، بی‌شرمی و جنایت. صدها پولدار برای دختر و پسرشان در هتل اسپیناس جشن می‌گیرند، شمخانی هم روی آن‌ها، اما… .

یکی از دلائل رشد عجیب شمخانی عرب بودن او و ارتباطش با عشایر شیعه عراقی در منطقه بصره بود. رژیم که در سرکوبی عرب‌های ایران، همچون بلوچ‌ها و کرد‌ها و لر‌ها و بختیاری‌ها و شاهسونی‌ها و تالشی‌ها، بی‌رحم بود، با اتکا به شمخانی بیشر عرب‌ها را تحت کنترل داشت.

ساده‌زیستی و مدیریت سرکوبگرانه شمخانی توجه خامنه‌ای را به او جلب کرد تا جایی که به وزارت سپاه رسید. روزی که خامنه‌ای شمخانی را به فرماندهی نیروی دریایی ارتش (و سپاه) منصوب کرد، صدای بسیاری از افسران نیرو دریایی ارتش درآمد. تا آنکه شمخانی یونیفرم سپید زرین‌نشان نیروی دریایی ارتش را بر تن کرد و فرماندهان نیروی دریایی را به دفترش خواند و در آنجا با نطقی حساب‌شده، آنان را آرام کرد.

لب کلامش این بود که حق با شما است و من استحقاق این منصب را ندارم، اما به هر دلیلی، امروز اینجا نشسته‌ام و با امکاناتی که می‌گیرم، قصد بازسازی نیروی دریایی را دارم. کمکم کنید. این به نفع شما و نیروی دریایی است.

ورود شمخانی به مافیای سپاه پس از این دوران آغاز شد و ثروت و تجمل سردار را به وادی دیگری کشاند. فرزندانش از همسر اول، آذرمیدخت طباطبایی، زنی محجبه و دور از زندگی اجتماعی، عاطفه و زینب و حسن و حسین را با پول کلان و ضیاع و عقار، زبان عتاب بست و برج شمخانی در خیابان وزرا جولانگاه اهل بیت نخست شد و سردار دل‌مشغول با معصومه خانم، همسر دوم. اما آن که دل از کف او ربود، عارفه خانم بود؛ مادر ستایش که در فیلم عروسی کنار دختر و همسرش راه می‌رود، می‌رقصد و در لندن پنت‌هاوس دارد با ستایش دخترش و در خیابان فرشته، در درکه و در کردان و رامسر، در فرمانیه و در تهران ویلاهایی به نام دارد.

البته دخترش از همسر اول، یعنی همسر حسین میرمحمدعلی‌آذر، همان کسی است که حکایت ویلای باشکوه او به نام کودک خردسالش شهره خاص و عام است؛ ویلایی که طبقه اضافی آن در لواسان تخریب شد.

سردار دریادار در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی با این واقعیت که فرد مورداعتماد رهبر است، توانست در منطقه و اروپا اعتباری دست‌وپا کند. گزارش دیدار او با جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در تیرماه ۱۴۰۱ واقعا نشان می‌دهد که شمخانی تا چه میزان نفوذ و اختیارات دارد.

آرامش در روابط با امارات و سپس ورود به مسئله مصالحه با عربستان سعودی موفق‌ترین عملکرد او در مقام دبیری شورای عالی امنیت بود و جایگاه شمخانی را در مرکز تصمیم‌گیری‌ها، فراتر از دیگر همردیفانش، قرار داد. یادمان نرود او از زمان محمد خاتمی که در کابینه‌اش وزیر دفاع بود، عشق خود به ریاست‌جمهوری را پنهان نکرد، اما اعتقاد سیدعلی خامنه‌ای به اینکه یک نظامی نباید در راس دولت قرار گیرد، او و قالیباف را چندین نوبت ناکام کرد، هرچند ماندگاری او در بالاتری سطوح قدرت حفظ شد.

ببینید او درباره با مواضع سیاسی‌ و رقبای انتخاباتی‌اش چه می‌گوید: «علی شمخانی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام که در دوران ریاست‌جمهوری حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، می‌گوید که در هیچ انتخاباتی به آقای روحانی رای نداده بود. او در مصاحبه‌ای به مناسبت روز دانشجو به وب‌سایت خبری نورنیوز می‌گوید که من نه به احمدی‌نژاد رای دادم، نه به رئیسی و نه به روحانی. هیچ وقت. اما به پزشکیان رای دادم … به هیچ‌کدام از آن روسای‌جمهور رای ندادم. آدم‌های رقیبشان مناسب‌تر بودند.»

او در این مصاحبه از عملکرد روحانی در برجام هم انتقاد می‌کند و می‌گوید: «روحانی هیچ قصدی برای واکنش به خروج آمریکا از برجام نداشت… او می‌خواست به تلافی، موانع قاچاق مواد مخدر و ورود افغان‌ها به اروپا را بردارد، اما این راهش نبود… ما قانون راهبردی را طراحی کردیم که تنها راه مقابله بود.»

این سخنان او در حالی بیان می‌شود که روحانی در بخشی از خاطراتش از دوران ریاست‌جمهوری که اواخر مرداد منتشر شد، نوشته است که خامنه‌ای ابتدا با انتخاب دریابان علی شمخانی به‌عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی «مخالف» بود. روحانی می‌گوید خودش هم بعد از این انتصاب «پشیمان» شد، اما «دیگر راه بازگشت مناسبی» وجود نداشت. او درباره انتخاب شمخانی نوشته بود: «او فکر نمی‌کرد من ایشان را معرفی کنم، چون دامادشان در جریان انتخابات علیه شخص من فعال بود، اما می‌گفتند دامادش را قبول ندارد و با او رابطه ندارد.»

شمخانی از «اصحاب خمسه ولایت» است که همراه با محسن رضایی، یحیی رحیم صفوی، محمد باقر قالیباف، و غلامعلی رشید به‌لقاءالله پیوسته، از روزهای پیش تا همه روزهای پساانقلاب، به عبای ولایت چنگ انداخته‌اند.

رضایی و شمخانی در قتل پدر گرامی دکتر مهرزاد بروجردی، رئیس دانشگاه در آمریکا (مدیر سرشناس صنعت نفت قبل از انقلاب)، در ترور مستشار آمریکایی و سرنگونی هلی‌کوپتر هوانیروز حضوری پررنگ داشتند. بعد از انقلاب هم که تکلیف روشن است. هر جا پای کشتار و سرکوب و اعدام و البته فساد در کار است، آقایان گروه منصورون هم هستند؛ هم در میدان‌های شهر برای کشتن و کور کردن، هم در ویلای همسرانشان در قیطریه و هم در عروسی ستایش بانو در هتل اسپیناس پالاس. حکومت عدل «علی» و ولایت فقیه جز این هم نباید باشد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.