یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

سیمای زن در ایران معاصر؛ مبارزات، دستاوردها و چالش ها

ناهید حسینی

مقدمه:
در ایران معاصر، زنان نقش‌های متنوع و پویایی در عرصه‌های مختلف ایفا کرده‌اند و با چالش‌ها و دستاوردهای متعددی روبه‌رو بوده‌اند. در این نوشتار، به بررسی فعالیت‌های زنان در طول یک قرن گذشته پرداخته می‌شود. ابتدا نقش آنان در انقلاب مشروطه و سپس وضعیت زنان در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار می‌گیرد، با تأکید ویژه بر جنبش انقلابی ژینا. تمرکز اصلی این بحث بر فعالیت‌های اخیر زنان در ایران خواهد بود.
در این صد سال، روند تحول وضعیت زنان در ایران را می‌توان در چند دوره اصلی بررسی کرد: دوران مشروطه، که آغازگر قانون‌مندی و حقوق شهروندی بود؛ دوران رضاشاه، که اصلاحات از بالا را به شکلی مقتدرانه پیش برد؛ دوران محمدرضاشاه، که اصلاحات ضروری را بدون ایجاد نهادهای فرهنگی پایدار برای استحکام قوانین، به پیش برد و در نهایت، دوران جمهوری اسلامی، که با قوانین مستبدانه اسلامی دولتی همراه بود، اما هم‌زمان، مقاومت مردم و تلاش برای فرهنگ‌سازی در جامعه در قالب جنگ سنت و مدرنیته، آینده با ثباتی را برای حکومت غیر ممکن ساخته است.

۱. دوران مشروطه (۱۲۸۵ شمسی)
نخستین بار در جنبش مشروطیت، زنان به‌طور جدی وارد عرصه‌های اجتماعی و سیاسی شدند و هویت سیاسی پیدا کردند. تأسیس انجمن‌های زنان مانند «انجمن مخدرات وطن» و «مجمع نسوان وطن‌خواه ایران» به ریاست محترم اسکندری، نقش مهمی در آگاهی‌بخشی و آموزش زنان ایفا کرد. همچنین، تأسیس مدارس دخترانه مانند مدرسه ناموس و مدرسه تربیت نسوان، علی‌رغم مخالفت‌های گسترده، از دیگر دستاوردهای این دوره بود.
با این حال، پس از تدوین قانون اساسی مشروطه، زنان در کنار جنایتکاران و دیوانگان از حق رأی محروم شدند. در واکنش، بسیاری از زنان به خیابان‌ها آمدند، حجاب از سر برداشتند و خواستار حقوق شهروندی برابر شدند، اما با مخالفت شدید روحانیان روبه‌رو گشتند. با وجود این موانع، جامعه مردسالار ایران نتوانست صدای زنان را خاموش کند. آنان سازمان‌های مستقل زنان را تشکیل دادند و با هزینه شخصی، مدارس دخترانه را بازگشایی کردند.

۲. دوران پهلوی ۱۳۰۴–۱۳۵۷
در دوران رضاشاه پهلوی، اصلاحات اجتماعی متعددی انجام شد که یکی از مهم‌ترین آنها، کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ بود. این اقدام، اگرچه برای زنان امکانی فراهم کرد تا از فضای اندرونی خارج شده و در جامعه حضور یابند، اما به دلیل عقب‌ماندگی فرهنگی و نفوذ عمیق باورهای دینی، با مخالفت‌های گسترده‌ای از سوی جمعیت مذهبی روبه‌رو شد. با این وجود، این دوره زمینه را برای ورود زنان به عرصه‌های آموزشی و اشتغال فراهم کرد.
اما از سوی دیگر، سازمان‌های مستقل زنان که پیش از آن به همت خودشان تأسیس شده بود، تعطیل شدند و در عوض، کانون بانوان با حمایت دولت، برنامه‌های آموزشی را پیش برد. سیستم نوین آموزشی شکل گرفت، زنان برای اولین بار وارد دانشگاه شدند و امکان تحصیل در خارج از کشور نیز برای برخی از آنان فراهم شد.
در دوران محمدرضا شاه پهلوی، کانون بانوان منحل و به جای آن، حزب زنان و جمعیت زنان با حمایت دولت تأسیس شد. همچنین، نشریات ویژه زنان، مانند نشریه زنان ایران، منتشر شد که یکی از اهداف آن، تشویق زنان برای ورود به مشاغل سیاسی بود.
در سال ۱۳۳۲، دکتر محمد مصدق، نخست‌وزیر وقت، دو برنامه مهم را در دستور کار خود داشت: ملی شدن صنعت نفت و اعطای حق رأی به زنان. اما تحت فشار روحانیان و سیاستمداران سنتی، مجبور شد از برنامه اعطای حق رأی به زنان صرف‌نظر کند و فقط بر ملی شدن نفت تمرکز نماید.
سرانجام، با اجرای اصلاحات انقلاب سفید در سال ۱۳۴۱، زنان ایران حق رأی و امکان انتخاب شدن را به دست آوردند. این اقدام، مخالفت شدید روحانیان را برانگیخت. آیت‌الله خمینی از جمله کسانی بود که صراحتاً با این اصلاحات مخالفت کرد و بیانیه‌ای را با امضای ۹ تن از روحانیان برجسته در محکومیت مشارکت زنان در انتخابات منتشر کرد. امام خمینی (س) – اعلامیه مشترک امام خمینی و مراجع (شرکت زنان در انتخابات)

دستاوردهای زنان ایرانی در دوران پهلوی دوم
ناگفته نماند که زنان ایران در سال ۱۳۴۱ شمسی (۱۹۶۳ میلادی) حق رأی را به دست آوردند؛ یعنی هشت سال زودتر از زنان سوئیس (۱۹۷۱) و ۵۲ سال زودتر از زنان عربستان (۲۰۱۵) که در آن سال علاوه بر حق رأی، اجازه رانندگی نیز دریافت کردند.
حضور زنان در مجلس شورای ملی و تصویب قانون حمایت از خانواده (۱۳۵۳)، که حقوقی مانند حق طلاق و حضانت فرزندان را تا حدی به زنان اعطا کرد، از دیگر پیشرفت‌های مهم این دوره بود. همچنین، برای اولین بار در تاریخ ایران، زنان به کابینه دولت راه یافتند.
فرخ‌رو پارسا، نخستین زن وزیر در تاریخ ایران، از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳ وزیر آموزش‌ و پرورش بود و نقش مهمی در توسعه آموزش دختران و اصلاحات آموزشی ایفا کرد. جا دارد از مادر او، فرخ‌لقا پارسا، نیز یاد کنیم؛ زنی که در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی با تأسیس اولین دبستان دخترانه در قم، علیه جهل و عقب‌ماندگی جنگید. اقدام او باعث شد که مورد خشم و نفرت روحانیون قرار گیرد.
مهناز افخمی، وزیر مشاور در امور زنان از ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، نیز نقشی کلیدی در اصلاح برخی قوانین مربوط به زنان داشت.
وضعیت سوادآموزی زنان در آن دوران
در سال ۱۳۵۶، جمعیت ایران ۳۴ میلیون نفر و میزان باسوادی ۴۷ درصد بود: ۵۸ درصد مردان و ۳۵ درصد زنان باسواد بودند. در مقایسه، در همان سال نرخ باسوادی در ترکیه برای مردان ۴۸ درصد و برای زنان ۲۲ درصد بود، که نشان می‌دهد ایران در آن زمان وضعیت بهتری داشت.
در سال ۱۳۳۵، نرخ باسوادی زنان تنها ۸ درصد بود و روحانیون یکی از موانع اصلی تحصیل دختران به شمار می‌رفتند. علاوه بر آن، نبود امکانات آموزشی در روستاها، که حدود ۶۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، مشکل دیگری بود. اما با گسترش مدارس دخترانه، نهضت سوادآموزی، سپاه دانش و اصلاحات آموزشی، به‌تدریج تعداد دختران در مدارس و دانشگاه‌ها افزایش یافت.
در بخش بعدی، به وضعیت زنان پس از ۱۳۵۷ خواهم پرداخت. زیرا مسئله اصلی امروز این است که در شرایط ویرانی کشورمان، ما زنان چه نقشی می‌توانیم ایفا کنیم تا اشتباه بزرگ انقلاب ۵۷ تکرار نشود؟
تاریخ وظیفه‌ای سنگین بر دوش زنان ایران گذاشته است: نجات کشور از هیولای حکومت دینی. این همان کاری است که مردان، با وجود داشتن توانایی و فرصت، نتوانستند یا نخواستند انجام دهند، زیرا از امتیازات آن بهره‌مند بودند.

۳. نقش زنان در انقلاب ۱۳۵۷ و پیامدهای آن
زنان از اقشار و گروه‌های مختلف، از دانشجویان و روشنفکران تا نیروهای مذهبی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ نقش فعالی داشتند. بخشی از نیروهای دانشجویی و روشنفکران به‌دنبال آزادی‌های سیاسی بودند، زیرا نه آزادی بیان وجود داشت و نه رسانه‌های مستقل. اما هرگز هدفشان تشکیل یک حکومت دینی نبود.
همراهی مجاهدین، گروه‌های چپ و ملیون با خمینی از یک سو، و از سوی دیگر، عدم حمایت غرب از شاه، منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. جمعیت میلیونی در خیابان‌ها، مساجد به‌عنوان مراکز تصمیم‌گیری و بسیج نیرو، و رهبری کاریزماتیک خمینی، راهی برای شاه باقی نگذاشت جز ترک کشور.
اما اولین دستور خمینی پس از قدرت گرفتن، اجباری کردن حجاب در محیط‌های کاری و آموزشی بود. سپس، قوانین خانواده به ضرر زنان و کودکان تغییر کرد و در گام بعدی، اخراج زنان از برخی مشاغل و پاک‌سازی عقیدتی در دانشگاه‌ها و ادارات دولتی آغاز شد.
بستن دانشگاه‌ها به مدت سه سال برای اجرای «انقلاب فرهنگی»، با هدف اسلامیزه کردن آموزش، رسانه و فضای کار، ضربه سنگینی به نظام آموزشی ایران زد. وقتی دانشگاه‌ها بازگشایی شدند، تنها ۱۰ درصد دانشجویان زن بودند.
برنامه‌های حکومتی با اجرای قوانین شرعی، تفکیک جنسیتی و خانه‌نشین کردن زنان، زن را به شهروند درجه دوم تبدیل کرد. اما این روند با مقاومت زنان روبه‌رو شد.

اولین اعتراض گسترده زنان علیه حکومت خمینی
تنها یک ماه پس از پیروزی انقلاب، در ۸ مارس ۱۹۷۹ (۱۷ اسفند ۱۳۵۷)، زنان نخستین اعتراض تاریخی را علیه حکومت جدید آغاز کردند. آنان با شعارهای «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و «نه روسری، نه توسری»، در خیابان‌ها حاضر شدند و اقتدار خمینی را، که برای بسیاری چهره‌ای مقدس شده بود، به چالش کشیدند.
https://www.aasoo.org/fa/articles/1767

این اعتراضات چندین روز ادامه یافت، اما زنان با مشت و لگد در خیابان‌ها سرکوب شدند، موهایشان را روی آسفالت کشیدند، آن‌ها را به جدول‌های کنار خیابان کوبیدند و زخمی کردند. مردانی که مست از امتیازات جدید بودند، به سرکوب زنان کمک کردند و حجاب اجباری، که در ابتدا یک دستور بود، به‌تدریج به قانون تبدیل شد.
همان‌گونه که زنان در انقلاب مشروطه نقشی جدی ایفا کردند اما در قانون اساسی مشروطه در کنار دیوانگان قرار گرفتند، این بار نیز زنان در اعتراضات انقلاب ۵۷ حضور پررنگ داشتند، اما قوانین شرعی جایگزین حقوق مدنی‌شان شد. اما امروز، در انقلاب سوم، این سناریو تکرار نخواهد شد. این بار، زنان اجازه نخواهند داد که مردان برایشان تصمیم بگیرند.
در قسمت بعدی به چگونگی شکل گرفتن جنبش ژینا در دو سال اخیر خواهم پرداخت، اما ابتدا برای تحلیل آن پروسه اشاره کوتاهی به “نظریه قدرت” میشل فوکو خواهم انداخت البته آن بخشی که با شرایط جامعه ما همخوانی دارد.

ما به کجا می‌رویم؟
یکی از اساسی‌ترین تصمیمات حکومت در تدوین قوانین شرعی، کنترل بدن زن و واگذاری مالکیت آن به کل جامعه بود. پدر، شوهر، برادر و حتی عمو حق کشتن زن را دارند. مادر، شبانه‌روز مراقب دخترش است. از سوی دیگر، مأموران امنیتی، ولی‌فقیه، رئیس‌جمهور و حتی پسران ۱۳-۱۴ ساله‌ای که در مدرسه شست‌وشوی مغزی شده‌اند، در این تملک سهیم هستند.
زنان و دختران به دو شکل تحت کنترل قرار دارند:
کنترل قانونی: در مدرسه، حجابش کنترل می‌شود. در خیابان، مورد هجوم گشت ارشاد و نگهبانان قانون قرار می‌گیرد. در خانه، افراد خانواده بر پوشش و رفتار او نظارت دارند. در کوچه، همسایگان به قضاوت و کنترل او می‌پردازند.
کنترل فرهنگی و اجتماعی: شبکه‌های مختلف اجتماعی، رسانه‌های حکومتی و تبلیغات مذهبی، فرهنگ نظارت بر زنان را در جامعه نهادینه کرده‌اند.
نماد عینی این کنترل و سلطه بر بدن زن، همان «حجاب اجباری» است که امروز به یکی از مهم‌ترین میدان‌های مقاومت زنان تبدیل شده است.
در اینجاست که نظریه قدرت میشل فوکو با وضعیت واقعی زنان ایرانی مطابقت دارد. فوکو نشان می‌دهد که قدرت فقط از طریق دولت اعمال نمی‌شود، بلکه در شبکه‌های اجتماعی، نهادهای مذهبی، مدرسه، خانواده و حتی بدن خود فرد نهادینه می‌شود. (کتاب میشل فوکو: دانش و قدرت)
در ایران، قدرت نه ‌فقط در قوانین، بلکه در تک ‌تک اجزای جامعه نفوذ کرده است و زنان، برای بازپس‌گیری بدن و هویت خود، در حال نبردی مداوم با این سازوکار پیچیده هستند.

قدرت، سرکوب و مقاومت زنان
قدرت در جامعه تنها در اختیار دولت و پلیس نیست، بلکه در تمام ساختارهای اجتماعی، از خانواده و مدرسه تا اداره و خیابان، جاری است. بسیاری از افراد، ناخودآگاه نقش پلیس را برای یکدیگر ایفا می‌کنند، بدون آنکه دستمزدی بگیرند.
قدرت دیداری (ساختاری) شامل نهادهای رسمی سرکوب مانند گشت ارشاد، قوانین تبعیض‌آمیز و تبلیغات حکومتی است. اما قدرت غیر دیداری (غیرساختاری)، ذهن را تحت سلطه می‌گیرد. مدارس، ابزار اصلی این کنترل هستند: تصاویر رهبران، آموزش شهادت‌طلبی، تفکیک جنسیتی، اجبار به چادر و القای نقش خانه‌داری و مادری از سنین کودکی، دختران را به پذیرش سلطه عادت می‌دهد.
اما هرچه فشار بیشتر باشد، مقاومت شدیدتر خواهد شد. درست مانند فنری که با افزایش سرکوب، قدرت جهش بیشتری پیدا می‌کند. زنان در ۴۵ سال گذشته با روش‌های مختلف از شیوه‌های مدنی تا اعتراضات خیابانی را آزمایش کرده‌اند؛ جنبش ژینا، حاصل سال‌ها مقاومت زنان بود. مرگ مهسا امینی تنها یک جرقه نبود؛ بلکه نتیجه روندی طولانی از سرکوب و نارضایتی‌ بود که تمام جامعه را دربر گرفت. اکنون، زنان نه‌تنها قربانی، بلکه پیشگامان تغییر هستند.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” حاصل دهه‌ها سال فعالیت و مبارزه زنان ایرانی برای حقوق برابر است. در دو تا سه دهه اخیر، با افزایش آگاهی نسبت به برابری جنسیتی، افزایش تعداد زنان تحصیل‌کرده، تغییرات اجتماعی مانند ازدواج‌های سفید، شروط ضمن عقد، و کمپین‌هایی نظیر “آزادی‌های یواشکی”، “چهارشنبه‌های سفید”، و “دختران میدان انقلاب”، زنان نقش برجسته‌تری در مبارزات اجتماعی ایفا کرده‌اند. امروز، کمپین‌های “نه به اعدام”، مبارزه زنان زندانی، و جنبش “مادران دادخواه” نیز در جنبش ژینا ادغام شده‌اند.
انتخاب هوشمندانه شعار “زن، زندگی، آزادی” توسط زنان سقز در مراسم خاکسپاری مهسا امینی، به سرعت فراتر از مرزهای ایران رفت و به شعاری جهانی تبدیل شد. این شعار، نتیجه گفتمانی بود که زنان ایرانی از ابتدای انقلاب اسلامی در انتظارش بودند. در مدتی کوتاه، این حرکت به نخستین انقلاب زنانه در جهان تبدیل شد، نشان‌دهنده مبارزه‌ای که سال‌ها در بطن جامعه ایران جریان داشت.
تأثیرات جنبش انقلابی ژینا
۱. زنان ایرانی از موقعیت ابژه (شئی) خارج شده و به سوژه‌ای سیاسی و تأثیرگذار تبدیل شده‌اند.
۲. جامعه ایران آمادگی ذهنی بیشتری برای پذیرش برابری جنسیتی پیدا کرده است.
۳. زنان کنترل بیشتری بر بدن خود دارند و این موضوع در رفتارهای اجتماعی نمود پیدا کرده است.
۴. میزان آزار خیابانی از سوی مردان غیرحکومتی کاهش یافته است.
۵. همکاری مردان با زنان، به‌ویژه در میان نسل جوان، افزایش یافته است.
زنان ایرانی در انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ نیز نقش فعالی داشتند، اما در جنبش انقلابی ژینا، آنان رهبری اعتراضات را به دست گرفتند. این بار، روسری را خود برداشتند، نه آنکه کسی از سرشان بردارد یا بر سرشان بگذارد. آنان روسری‌ها را سوزاندند، گیسوانشان را قیچی کردند، و نمادهای سنتی سرکوب را به چالش کشیدند. بدون هیچ رفرمی از بالا، قانون حجاب اجباری را در عمل بی‌اثر کردند و این یعنی یک انقلاب واقعی فرهنگی.
شاید بتوان گفت که در تاریخ معاصر ایران، بسیاری از مردان در قدرت، خیانت و جنایت کرده و کشور را به ورطه ویرانی کشانده‌اند. اما امروز، زنان پرچم آزادی را به دست گرفته‌اند. زنی که خود حجاب براندازد، دیگر فریب مستبدان دینی را نخواهد خورد.
حرف آخر: ما کجا ایستاده‌ایم؟
اگر نتوانیم ویژگی‌های یک جنبش اجتماعی مؤثر را تشخیص دهیم و منافع فردی، رقابت‌های بی‌مورد و اختلافات نظری را بر همکاری، مذاکره، سازش و ائتلاف ترجیح دهیم، برنده این میدان جمهوری اسلامی خواهد بود.
زنان آگاه هستند که این حکومت اصلاح‌پذیر نیست؛ این مبارزه برای براندازی است. دیر یا زود، خیابان‌ها بار دیگر از زنان پر خواهد شد، و این بار مردان بیشتری همراه خواهند بود. اما برای ایجاد یک تغییر بزرگ، یک دست صدا ندارد.

جهان رو به زوال خامنه‌ای از بیروت تا تهران / علیرضا نوری زاده

بسیاری از من می‌پرسند خامنه‌ای به کجا می‌رود؟ چگونه فریادها را نمی‌شنود و دردهای ۹۰ میلیون ایرانی را حس نمی‌کند؟
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۲۷ فِورِیه ۲۰۲۵ ۹:۱۵

علی خامنه‌ای، دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو بر زمینه‌ای از پرچم آمریکا‌ــ REUTERS/White House/Khamenei.ir

آدم‌ها در طول زمان دگرگون می‌شوند. مولانا دگردیسی یا «صیروره» را به زیباترین شکلی وصف می‌کند: «از جمادی مردم و نامی شدم…» زنده‌یاد سعیدی سیرجانی هم از صیروره معکوس می‌گوید؛ آنجا که به جای از مَلَک پران شدن، به جمادی شدن می‌رسد و نه درد انسان‌هایی که زیر تیغش‌اند، به دردش می‌آورد و نه از کشتن و زجر دادن و به حبس و حصر انداختن دیگران ابایی دارد.

آقای خامنه‌ای دونالد ترامپ را «توهم‌زده» می‌خواند. در حالی که ترامپ با همه خوب و بدش، یک دولتمرد و تاجر عمل‌گرا است. چهار سال زیر تیغ بود، اما مبارزه کرد و دوباره به کاخ سفید رفت؛ با ده‌ها طرح و برنامه که از روز نخست دل‌مشغولشان شده است. همین آقای ترامپ مانند همه روسای‌جمهوری آمریکا اگر برای طرحی ۱۰۰ میلیون دلار نیاز داشته باشد، باید از کنگره اجازه بگیرد، اما خامنه‌ای میلیاردها دلار ثروت ملت ایران را به یک نیش قلم، به این و آن سرسپرده تروریست می‌دهد.

خامنه‌ای تا دو سه سال بعد از کسب مقام ولایت‌، وامدار رفسنجانی بود و می‌کوشید اصول شراکت را رعایت کند، اما به مرور با قدرت گرفتن دفتر «مقام معظم رهبری» و وسوسه‌های دو معاون سابق وزارت اطلاعات، محمدی گلپایگانی و اصغر حجازی، که همه‌کاره دفتر بودند، وضع عوض شد.

آن‌ها خامنه‌ای را جای مهدی الغائب نشاندند. درست مثل شاه سلطان حسین؛ اما اگر او یک «مجلسی» داشت و یک «کلباسی»، سید علی آقا صدتا مجلسی دارد که در شرق و غرب بلاد و شمال و جنوبش وصف مراد می‌کنند و کاظم صدیقی‌وار زمین ۱۰۰ میلیاردی بالا می‌کشند.

علی خامنه‌ای که روزگاری صلای «من هیچم و من هیچم» سر می‌داد، بانگ «انا ولاغیر» برداشت و به فرمانش، کوس قیادت و طبل ولایت بر سر هر کوی و برزن و بازار به صدا درآمد. سید امروز تنها است. خیال می‌کند اطرافیانش به او وفادارند. این را گمان می‌کند اما از وحشت، به‌سختی به خواب می‌رود.

این درست که همه دیکتاتورها دچار مالیخولیا می‌شوند و کابوس توطئه لحظه‌ای آن‌ها را رها نمی‌کند، اما در مورد سید خامنه‌ای این وضع به‌مراتب سخت‌تر و در عین حال خطرناک‌تر است. در هیچ نقطه‌ای از جهان، یک رئیس دولت، چه شاه چه رئیس‌جمهوری، به اندازه سیدعلی خامنه‌ای قدرت و امکانات ندارد. رئیس‌جمهوری یگانه ابرقدرت واقعی جهان آمریکا در برابر کنگره، دست‌بسته است. هرکدام از سناتورها و نمایندگان حتی از حزب رئیس‌جمهوری صاحب استقلال رای‌اند و گاه در مخالفت با سیاست‌های رئیس‌جمهوری شخصیت و اعتبار خود را نشان می‌دهند، اما برای سید علی، مجلس شورای اسلامی جایی است که مشتی گوش‌به فرمان در آنجا تسبیح‌گوی ذات اقدس ولی فقیه‌اند.

هیچ قدرتی قادر نیست او را زیر سوال ببرد. زمانی که بحث اشراف دولت بر نهادهای زیر نظر رهبر و گرفتن مالیات از آن‌ها را مطرح شد، خاتمی و بعد از او احمدی‌نژاد و روحانی مغضوب و از «بیت مبارک» به بیرون پرتاب شدند. در ایران آقای خامنه‌ای، برخلاف نص صریح قانون، بسیاری از زندانیان سیاسی حتی پس از پایان محکومیتشان در زندان باقی می‌مانند.

در فرانسه، اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۵ میلیون نفر به فردی رای دهند، او به‌عنوان برگزیده اکثریت مردم، قادر است به مدت پنج سال ریاست قوه مجریه را بی‌دغدغه در دست داشته باشد. در ایران اما رای ۲۵ میلیون ایرانی در انتخابات تا زمانی که مهر مبارک «ولی امر مسلمانان جهان»!! زیر آن نخورد، هیچ ارزشی ندارد.

بسیاری از من می‌پرسند خامنه‌ای به کجا می‌رود؟ چگونه فریادها را نمی‌شنود و دردهای ۹۰ میلیون ایرانی را حس نمی‌کند؟ این چه شحصی است که هزینه نمایش دفن حسن نصرالله را در امامزاده در دست ساخت در بیروت می‌پردازد و پیام می‌دهد: «مجاهد کبیر و زعیم پیشتاز مقاومت در منطقه، حضرت سید حسن نصرالله (اعلی‌الله مقامه)، اکنون در اوج عزت است. بدن پاک او در سرزمین جهاد فی‌سبیل‌الله به خاک سپرده می‌شود، ولی روح و راه او هر روز سرافرازتر از پیش جلوه خواهد کرد، ان‌شاءالله، و راه را به رهروان نشان خواهد داد. دشمن بداند که مقاومت در برابر غصب و ظلم و استکبار تمام‌شدنی نیست و تا رسیدن به سرمنزل مقصود ادامه خواهد یافت، باذن‌الله. نام نیک و چهره‌ نورانی جناب سیدهاشم صفی الدین (رضوان‌الله علیه) نیز ستاره‌ درخشان تاریخ این منطقه است. او یاور نزدیک و جزء جدانشدنی رهبری مقاومت در لبنان بود. سلام خدا و بندگان صالحش بر این دو مجاهد سرافراز و بر دیگر مبارزان شجاع و فداکار که در برهه‌ اخیر به شهادت رسیدند و بر همه‌ شهدای اسلام. و سلام ویژه‌ من به شما فرزندان عزیزم، جوانان سلحشور لبنان.»

یادمان باشد سید علی پیش از این به «جوانان غیور» سوری پیغام داده بود وطن را از چنگ مزدوران به درآورند. امروز این جوانان را می‌بینیم که با چه شوروعشقی برای بازسازی میهنشان به پا خاسته‌اند. احمد الشرع در نگاه خامنه‌ای مزدور و درچشم ملتش برکننده شر آل اسد بعد از نیم قرن به شمار می‌رود. خیلی از دوستان سوری من با آنکه سکولار و ضد نظام‌های دینی‌اند، الشرع را تحسین می‌کنند که در کمتر از سه سال از یک تروریست اصول‌گرای داعشی به انسانی خردمند تغییر چهره داده که نه مقام‌های رژیم اسد را به قتل رساند و نه زندان‌ها را پرکرد.

خمینی را کارتر و ژیسکار و اشمیت و کالان بر شانه‌هایشان تا تخت قدرت راه بردند. احمد الشرع ریش کوتاه کرد و کراوات بست و از همدلی و وحدت ملی گفت، با بانوان وطنش به سخن نشست و مرگ بر آمریکا و استکبار سر نداد. وسوسه طالبان و البغدادی و سیدعلی هم در جانش ننشست و به توهم مجال نداد اختیاردار فعل و قولش شود. حقا این ۴۰ ساله‌ مرد را تحسین می‌کنم و ۸۶ساله را تقبیح.

الشرع هم مثل ترامپ در ابعاد خود و کشورش برنامه‌هایی دارد که با امید به فردا در پی انجام آن است. سیدعلی خامنه‌ای هم برنامه‌هایی دارد که توفیقش در اجرای آن‌ها نابودی وطن و شکست در آن‌ها ویرانی، فلاکت، افلاس و دردهای ملتی را به همراه خواهد داشت که مستحق چنین مصیبتی نیستند.

خامنه‌ای به امیر قطر که به میانجی‌گری بین ولایت سید و دولت ترامپ آمده، می‌گوید البته واضح و مبرهن است که شما پسر خوبی هستی، ولی ما انتظار داشتیم هفت میلیاردی را که از کره جنوبی و از طلب‌های ما به بانک‌ها و موسسات مالی شما سرازیر شد، علی‌رغم مخالفت آمریکا به ما بدهید که مجبور نشویم سالگرد شهدای مقاومت را قسطی و بی‌شکوه برگزار کنیم.

شیخ تمیم، امیر قطر، با شگفتی به سخنان خامنه‌ای گوش داد و بعد با تکان دادن سرش و لبخندی، انگار گفت می‌خواهی به سرنوشت شما دچار شوم؟

پیش‌درآمد برگزاری مراسم شهدای مقاومت را می‌دیدم. صدها تن از نیروهای ولایت بسته‌های غذا و نوشیدنی را آماده می‌کردند تا در بین شرکت‌کنندگان مراسم تدفین سیدمقاومت توزیع کنند. آقای نبیه بری که دنیا و آخرت را به ثمنی خوش معامله کرده، در استادیوم کامیل شمعون حاضر بود تا به نمایندگی از رئیس‌جمهوری اشکی بریزد.

هواپیماهای اسرائیلی از فراز سر نمایندگان ولی فقیه قالیباف و عراقچی و سردار فدوی و آن هزاران که به استادیوم آمده بودند، عبور کردند. در آن فضای عجیب، انگار نمایشی تراژیک را در میدان گلادیاتورهای روم تماشا می‌کردی. لبنان به زندگی باز می‌گشت و ذوب‌شدگان در ولایت مرگ را به صورت نمادین تجربه می‌کردند.

رهبری تبهکار شیعیان جهان / جلال ایجادی

مدل قدرت در مذهب شیعه بشکل عمودی است و پرنفوذترین آیت الله بعنوان رهبر شیعیان جهان تلقی می شود. درگذشته، آیت الله بروجردی توسط بسیاری از شیعیان بعنوان رهبر جهانی شیعه قلمداد میشد. سپس روح الله خمینی چنین مقامی را کسب نمود. البته این رهبری برپایه معیار روشن و دمکراتیک تعریف نمی شود. شبکه قدرت، قدرت مالی، توزیع پول میان حوزه ها، سالخوردگی، میزان تبلیغات مذهبی و سیاسی، شمار «مقلدان»، قدرت سیاسی، قدرت فریبکاری و توطئه گری، تعیین کننده «مقام رهبری» است. این معیارها مورد توافق همه شخصیت های مذهبی در درون حوزه ها نیست. آیت الله خمینی، آیت الله حکیم، آیت الله سیستانی، آیت الله خامنه ای، هر یک برای خود این ادعا را نموده و یا مبلغان این عنوان را برای آنها تبلیغ می کنند. «رهبری شیعه» با انقلاب خمینیستی پررنگ شد و خمینی و خامنه ای این عنوان را برای تحکیم قدرت مطلقه خود بکارگرفتند. در نظریه گفته می شود که برخلاف اهل سنت که دارای مرکزیت یگانه ای نیست، شیعه دارای رهبری متمرکز یگانه است. این توصیف غیر واقعی است. هر یک از آیت الله های پر نفوذ و قدرت، فرقه و دستگاه تبلیغاتی خود را دارد. دنیای شیعه با جدال ها و رقابت های درونی و حاد درگیر است. تقیه و نیرنگ و حیله متقابل آخوندها و منافع جمعی فرقه ای شیعی، تضادها را کم رنگ نشان می دهد. گویند مولوی در مورد سران شیعه، چنین می گوید:
زانک این زاغ خس مردارجو / صد هزاران مکر دارد تو به تو

واتیکان می تواند ادعای رهبری یگانه کاتولیک های جهان را داشته باشد حال آنکه در مورد شیعه این ادعا دروغین است. امروز به لحاظ شرایط انحصاری خود، خامنه ای ادعا دارد که رهبر شیعیان جهان است. حال بیائیم با توجه به همین ادعا، کیفیت و ویژگی رهبری شیعه را ارزیابی کنیم. براستی سیاست و رفتار و عملکرد خامنه ای بعنوان رهبری شیعه، چگونه باید ارزیابی گردد. وقتی کل جهان را می نگریم اسلامگرایان بعنوان خشن ترین و زشت ترین جریان دینی ارزیابی می شوند. شیعه گری نیز با توتالیتاریسم و تروریسم و خرافه پرستی حاد تعریف می گردد. شیعه گری مورد مطالعه احمد کسروی با خرافه پرستی و گزافه گوئی و دروغ تعریف می شود. حال آنکه امروز از نظر من، شیعه گری مجموعه ای از اعتقادات خرافه پرستی، امامزاده سازی، پروپاگاند ایدئولوژی مرگ، پراتیک تحقیر انسان، سیاست بردگی، یهودستیزی، بهایی ستیزی، توتالیتاریسم سیاسی، تروریسم و توطئه گری و بحران سازی در جهان، ضدیت با هویت ایرانی، سیاست نابودی ثروت ملی، شبکه تروریستی در منطقه، ضدیت با هنر و آزادی اندیشه، سیاست شکنجه و کشتار، ضدیت با حقوق زنان، ضدیت با طبیعت و محیط زیست، ضدیت با حقوق بشر و دمکراسی، سیاست تبعیض، شیفتگی به خاندان بنی هاشم، تمایل به تجاوز جنسی و کودک آزاری و غیره، می باشد. این مجموعه یک نظام دینی سیاسی ایدئولوژیکی را تشکیل داده که در تناقض با اومانیسم و دمکراسی است. در طول تاریخ شهروندان گوناگونی بوده اند و هستند که از ایدئولوژی ها و مذاهب تاثیر پذیرفته اند. روشن است که شهروندان در حقوق شهروندی باید مورد احترام باشند و آنها در ایمانشان آزادند. در اینجا انتقاد از ایدئولوژی و شیعه گری است. تبهکاری و خرافه پرستی و توهین به کرامت انسانی، در اندام یک مذهب گرد آمده است. این مذهب، شیعه گری، دارای رهبری دینی و سیاسی است. این رهبری و این مذهب مورد داوری ماست. این رهبری دینی سیاسی که ادعای پرهیزگاری و فضیلت دارد و خود را دارای «بهترین» مذهب جهان و تاریخ می داند، مورد ارزیابی ماست. در واقع رهبری شیعه گری علی خامنه ای منحط ترین و فاسدترین و مستبدترین و خرافی ترین رهبری دینی در جهان است.
خودکامگی و فساد رهبری شیعه

خمینی میگوید:
«ﻗﻀﯿﻪ ﻭﻻﯾﺖ ﻓﻘﯿﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭﻻﯾﺖ ﻓﻘﯿﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻭﻻﯾﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺗﺮﺳﻨﺪ.»
(ﺻﺤﯿﻔﻪ خمینی ج۱۰ص ۳۰۸).
برای خمینی ولایت فقیه مطلقه همان حکومت رسول و الله است. خامنه ای همان ایدئولوژی را دارد. خامنه ای دارای قدرت مطلقه فردی است که توسط قانون اساسی جمهوری اسلامی برسمیت شناخته شده و تمام نهادهای سیاسی و نظامی و اداری و دینی به قدرت او وابسته هستند. نام این نهاد توتالیتر ولایت فقیه است. از نظر مالی اقتصادی ثروتمندترین و فاسدترین شخص در ایران است. خبرگزاری رویترز دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه «دارایی رهبر انقلاب بالغ بر ۹۵ میلیارد دلار تخمین زده می شود». حال میزان ثروت خامنه ای بطور مسلم بیشتر است زیرا با توجه به فقدان خطوط مشخص مالکیت نهادهای مذهبی (آستان قدس) و سپاه و دولت و افراد خانواده، تسلط او به ثروت عظیم است. خامنه ای پیوسته مانع گزارش دهی اقتصادی نهادهای مالی مذهبی و شرکت های وابسته به سپاه شده است. خامنه ای یعنی تجمع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی. تمام فعالیت های اتمی و نفتی در ایران آلوده به فساد مالی هستند و سران نظامی و آخوندها از توزیع کمیسیون و سهم برخوردار میباشند.
خامنه ای فرمان کشتار مردم را می دهد، تاریخ به یاد خواهد داشت و امروز جهانیان شاهد آن هستند. چرا خامنه ای و بیت او چنین مصمم برای قتل ایرانیان است؟ خامنه ای دارای ایدئولوژی شیعه است و علاقه ای به مصالح ملت ایران ندارد. جمهوری اسلامی از ابتدا دو اهرم اساسی داشت: یکم، ماشین دولتی تبلیغات شیعه با بودجه هنگفت حکومتی بمنظور مغزشوئی و تولید ذهن اسلامی. دوم، ماشین سرکوب سپاه و بسیجی و سازمانهای اطلاعاتی جاسوسی برای تخریب هرگونه مقاومت و اعتصاب و مبارزه و سرکوب هرگونه تشکل سندیکایی و سیاسی. هدف خامنه ای حفظ قدرت مطلقه فردی، حفظ ثروتهای کلان شخصی و خانوادگی و کاست مالی سیاسی، تحکیم ایدئولوژی قرآنی اسلامی برای بازتولید بندگی انسان و ضدیت با آزادی و دمکراسی است. قدرت مطلق فردی خامنه ای روی ساختار هرمی قرار دارد که متشکل از باندها و فرقه ها و دسته های آخوندی و مالی و ایدئولوژیکی و سرکوبگر می باشد.

تجاوز جنسی و زندگی انگلی

از نظر جامعه شناسی آخوندها یک گروه اجتماعی انگل را تشکیل می دهند. یکی از عوامل موثر در زندگی انسان محیط خانوادگی و درسی و شغلی فرد است. خامنه ای محصول یک محیط محرومیت دیده و حقارت دیده و متعصب مذهبی است. تمایل خامنه ای به چاپیدن از عقده های دیروز و جاه طلبی های امروز اوست. سید علی حسینی خامنه‌ای فرزند حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در فروردین سال ۱۳۱۸ خورشیدی در مشهد بدنیا آمد. پدر او آخوند پردرآمدی نبود و او می نویسد: «شب‌هایی اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد. آن شام هم نان و کشمش بود». این گفته چه بسا حیله گرانه و گزافه گوئی باشد. ولی آخوندها از دیر باز برای پخش تبلیغات مذهبی زهرآگین خود از خمس و زکات فربه می شدند. این پول بعنوان سهم امام یا سهم الله از طریق مراجع تقلید یا بطور مستقیم توزیع می شود. حال از زمان برقراری جمهوری اسلامی بیشترین غارت ثروت ملی ایرانیان توسط آخوندها و طبقه حاکم صورت می گیرد.
در اسلام معنویت نیست و نزد آخوند فقط نیرنگ و دروغ است. آیت الله مشکینی در باره آیه ۲۴ سوره نسا تاکید می کند: و ( نیز بر شما حرام شد ) زنان شوهردار جز آنهایی که ( در جنگ از زنان کفار ) به بردگی شما درآمده اند. اینها ( احکام ) نوشته و مقرر شده خدا بر شماست و غیر اینها برای شما حلال شد و گناهی نیست. در رسم قرآنی به زنان کفار می توان تجاوز کرد و افزون برآن در قرآن «غلمان» یا پسران بهشتی موجودند و همچنین «حورالعین» در بهشت فراوانند، تا مردان بنده الله سیراب بشوند. سکس افراطی همچون یک بیماری روانی در فضای قرآنی و آخوندی حاضر است. سخن امام خمینی در مورد سکس با دختر بچه شیرخواره: کسیکه زوجه ای کمتر از ۹ سال دارد وطی (عمل دخول) او برای وی جایز نیست چه اینکه زوجه دائمی باشد، و چه منقطع، و اما سایر کام گیریها از قبیل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ (بین رانها) اشکال ندارد هرچند شیرخواره باشد. (تحریرالوسیله، مسئله ۱۲).
آخوند نه تنها از نظر فکری فاسد و نادان است بلکه بسیاری از آنها در میان خود مناسبات فاحشگی در حوزه ها دارند و پیوسته در پی طعمه بوده و در جستجوی تجاوز به نوجوانان هستند. رژیم دادگاه روحانیت را از نظام دادگاهی رسمی جدا می کند تا خبر فساد آخوندیسم در جامعه شنیده نشود. بعنوان نمونه میزان ٢٩٣ مورد پرونده فساد جنسی مردان زیر عنوان «تجاوز جنسی به نوجوانان» در سال ۱۳۹۸ در دادسرای ویژه روحانیت ثبت شده است. بیادداریم که چگونه خامنه ای سعید طوسی، عامل تجاوز جنسی به کودکان و نوجوانان را مورد حمایت قرار داد. آخوند یک انگل اجتماعی است که به اعتبار نادانی و خرافه پرستی مردم زندگی میکند. هر چقدر جامعه نادان تر باشد بساط آخوند پررونق تر است. از ابتدا و از نوجوانی تمام تلاش آخوند این است که چگونه با ذکر قرآن و روایات شیعه و روضه خوانی مردم را فریب بدهد و بچاپد. آخوند اخلاق اجتماعی را ویران می کند و حامل فساد دین اسلام در جامعه است. رهبری شیعه گری چنین است.

تعصب و ضدیت با مردم

خامنه ای از نظر روانی با افکار مردابی شیعه تغذیه کرده است. علی خامنه ای در یک خانواده آخوندی در سال ۱۳۱۸ خورشیدی بدنیا می آید. جد و پدر خامنه ای آخوند بودند و مادر خامنه ای نیز بسیار مذهبی بود. بقول خامنه ای: «ما وقتی بچه بودیم، همه می نشستیم و مادرم قرآن میخواند». او پس از پایان دوره‌ی دبستان، وارد دنیای طلبگی شد. هم‌زمان با کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. وی در ۱۳۳۶ خورشیدی همراه خانواده به نجف می رود و سپس به قم برمیگردد. سید علی خامنه‌ای، در قم نزد حسین بروجردی، ‌روح الله خمینی، ‌مرتضی حائری یزدی، سیدمحمد محقق داماد و علامه طباطبایی «تلمذ» نمود. این فضای خانوادگی دینی و ارتباط با آخوندها، از خامنه ای یک فرد مرتجع اسلامی بار آورد. تمام این زندگی حوزوی و خانوادگی او، برای آماده کردن یک ذهن بیمار بیگانه پرست است. فردی مانند خامنه ای از کودکی بجای گاتهای زرتشت و شاهنامه فردوسی، احکام منحط قرآن و نهج البلاغبه را میخواند، بجای دیدار دانشمند و خردمند، فقط در برابر آخوندهای مرتجع زانو می زند و بجای مهر و دوستی نسبت به میهن و ملت، فقط به خاندان استعمارگر بنی هاشم عشق می ورزد. در واقع خودآگاه، ناخودآگاه، عاطفه، احساس، هیجان، رفتار روانشناختی آخوند به پستی و انحطاط و بیگانه پرستی تمایل دارد. به همین خاطر هنگامی که در پرواز از فرانسه در هواپیما از خمینی پرسیده می شود برای بازگشت به ایران چه احساسی دارید، او می گوید:هیچ. این پاسخ بیان بی اعتنایی او به میهن دوستی و مردم دوستی است. آخوندها مردم را دوست ندارند. آنها با ایدئولوژی زهرآگین عاشورایی خود در پی تحریک احساس و هیجان «امت» هستند تا وابستگی روانی مردم برای خدمت به آخوند محکم شود. به همین خاطر است که خامنه ای از خانواده های قربانیان هواپیمای اوکرائین دلجوئی نمی کند و پیوسته باندهای فاشیستی اسلامی بسیجی را علیه مردم و علیه زنان تحریک کرده است.
مرجع تقلید برای بازتولید بندگی

همانگونه که میدانیم هدف «مطالعات حوزوی» تولید قشون آخوند و پرورش ایدئولوگ های فاشیسم اسلامی است. در واقع این تولید برای آماده سازی «مراجع تقلید» است تا آنها استعمار مغزهای انسانها را طراحی کنند و هرگونه خردگرایی را در جامعه منکوب نمایند. براساس یک تخمین در ایران در حال حاضر بیش از چهارصد هزار طلبه و آخوند وجود دارد و در راس آنها پنجاه آیت الله بزرگ قرارگرفته است. یکی از نشانه های آیت اللهی و قدرت اجتهادی آنها، همانا «رساله عملیه» آنهاست. این رساله عملیه مجموعه ای از فقه شیعه پوسیده و احکام و اصول منحط و ضدعلمی است که هر مغزعقل اندیش را ویران می کند و مسخ شدگی اسلامی را در جامعه می پراکند. طبق روال سنتی شیعه، خامنه ای مرجع تقلید نیست و برخی میگویند که او «مجتهدی است که متصدی مقام مرجعیت نبوده و رساله عملیه هم ندارد.». افزون برآن، بیانیه‌ای منسوب به «جمعی از طلاب و مدرسین حوزه‌های علمیه قم، مشهد و تهران» در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن آمده است: «علی خامنه‌‌ای مجتهد و مرجع تقلید نیست»(۳۰/۹/۲۲میلادی). لیست ۲۵ تن از مراجع تقلید زنده شیعه انتشار یافته که بین ۶۵ سال تا ۱۰۴ سال سن دارند. این افراد ایرانی و بحرینی و عراقی هستند. سالخورده ترین آنها حسین وحید خراسانی ۱۰۴ ساله، حسین نوری همدانی ۹۹ ساله، ناصر مکارم شیرازی ۹۸ ساله، موسی شبیری زنجانی ۹۶ ساله، سیدعلی سیستانی ۹۴ ساله و غیره می باشند. این افراد اجازه اجتهاد خود را از یک آخوند دیگر میگیرند. بعنوان نمونه سیدعلی سیستانی از آیت الله ابوالقاسم خوئی اجازه و پروانه اجتهاد را دریافت کرد. این پروانه ها بر اساس فرقه گرایی ها و خوش خدمتی های متقابل داده می شود. برخی فتواهایی که سیستانی منتشر کرده در باره قواعد آسان طهارت و نجاست است. سیستانی عرفان ابن عربی را قبول ندارد. فتوای دیگر او علیه داعش بود. او از پیروان خود در ایران خواسته است تا تحت رهبری علی خامنه ای باقی بمانند.
دونالد رامسفلد، وزیر دفاع «بوش» پسر رئیس جمهور آمریکا در یادداشتى اعلام نمودایالات متحده آمریکا به «آیت الله سیستانى» دویست میلیون دلار اهدا کرده تا عراق را به آمریکا تحویل داده و به مردم دستور دهد به سربازان آمریکایى حمله نکنند. آمریکا در بهار ۲۰۰۳ این مبلغ را به آیت الله «سیستانی» داده تا ایشان فتواى علیه ورود آمریکا و هم پیمانانش به عراق را صادر نکند و با کشتار سربازان صدام توسط آمریکا موافقت کند.

تصرف قدرت توسط خامنه ای

از سال ۱۳۴۲ خورشیدی آخوندهای شیعه به رهبری خمینی در پی تصرف قدرت بودند و بالاخره در ۱۳۵۷ قدرت سیاسی به دست خمینی افتاد. از ابتدای انقلاب شوم اسلامی، همه آخوندها متحد در پشت خمینی بودند ولی رقابت در میان آنها حاد بود تا پس از خمینی جناح خود را پیروز کنند. خامنه ای که از مبلغان سید قطب بود، از تبلیغاتچی آیت الله طالقانی و آیت الله خمینی در پیش از انقلاب به شخص مورد احترام خمینی تبدیل شد و پس از انقلاب شوم ۵۷ همراه با بهشتی و هاشمی رفسنجانی از کارگزاران اصلی دستورهای خمینی گشت. در ابتدا سید روح‌الله خمینی که به تزویر با تصدی روحانیون در مقام ریاست جمهوری موافق نبود، با نامزدی خامنه ای موافقت کرد و «انتخابات» در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ خورشیدی برگزار شد و خامنه‌ای برای دوبار رئیس جمهور شد. در دوران هشت‌ساله ریاست جمهوری سید علی خامنه‌ای، دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی برای توطئه های بیشتر و تروریسم فعال‌ شد، تبلیغات علیه لیبرالیسم سیاسی و تمدن غربی اوج گرفت و رابطه با سوریه و لیبی و چین و کره شمالی و عراق و لبنان تقویت شد. در داخل، خامنه ای به چیدن مهره های خود اقدام نمود و شبکه مافیایی فساد سیاسی و مالی را تحکیم نمود. خمینی در ۸۶ سالگی در ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ درگذشت و جدال جانشینی حاد بود. فردای مرگ در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ وصیت نامه روح الله خمینی توسط علی خامنه ای در مجلس خبرگان خوانده شد و سپس با نیرنگ و حمایت رفسنجانی، خامنه ای به عنوان رهبر موقت جمهوری اسلامی انتخاب شد. از این پس، خامنه ای همه موانع را برای برقراری ولایت فقیه مطلقه خود پشت سرگذاشت. خامنه ای همه قدرت را تصرف کرد و حریفان خود را یا خفه کرد، یا کشت و یا خدمتگذار خود کرد. از آن پس خامنه ای پایه های اقتدار فاسد خود را تحکیم نمود. او روزنامه های بیشماری را تعطیل نمود و با توطئه، احزاب خودی اصلاح طلب را وسیله معامله قرار داد. او قاسم سلیمانی را فرمانده نیروی قدس در منطقه گردانید تا تنش ها و تروریسم منطقه ای را سازمان دهد و با حکم «آتش به اختیار» سرکوب روشنفکران و دانشجویان و کارگران را سازماندهی نمود و جنبش های متعددی مانند جنبش های سال های ۹۶ و ۹۸ خورشیدی و نیز انقلاب مهسا، زن زندگی آزادی، را سرکوب وحشیانه نمود.

ستم علیه زنان

در قرآن و در تاریخ اسلام و در جمهوری اسلامی همیشه زنان مورد توهین قرار گرفته، حقوقشان نقض شده و مورد سرکوب دائم بوده اند. اسلامگرایان با نیرنگ همیشه گفته اند «بهشت زیر پای مادران است». با این گفته آنها به جنبه بازتولید پافشاری نموده و در ضمن با این گفته فریبکارانه، بیشترین جنایات ها را در باره زنان مرتکب شده اند. در سراسر جمهوری اسلامی، زنان آگاه مبارزه کرده و عموم زنان تبعیض و فشار را در مورد خود دیدند و تجربه کردند.
خامنه ای بیشترین ضربه ها را به زنان وارد ساخت. او پیوسته دارای افکار منحط ترین آخوندها علیه زن بوده است. در ژوئیه ۱۹۹۷، او اندیشهٔ مشارکت برابر زنان در جامعه را منفی و ابتدایی و کودکانه خواند(ویکیپدیا). بعلاوه او «خانه‌داری» و «فرزندآوری» را مجاهدت و هنر زنان دانست.(همانجا). خامنه ای علیرغم ادعای مزورانه شعر دوستی همیشه از مرتجعانه ترین احساسها و اعتقادات دینی پیروی کرده است. در اسلام ستمگری علیه زن، یک اصل است و طبق قرآن، آیه ۳۴ سوره النسا، مرد بر زن برتری دارد، زن باید در خدمت نیاز جنسی مرد باشد و در صورت نافرمانی، مرد باید زن را تنبیه کند. تمام دستور و سفارش قرآنی توسط خامنه ای اجرا شد و باندهای فاشیستی گشت ارشاد و بسیجی و اسیدپاشان اسلامی زندگی زنان را تباه نمودند. طبق قانون اسلامی و فقه شیعه چهار زن در رختخواب در خدمت مرد هستند، زنان صیغه ای متعدد برای مرد فراهم است و زنها از هرگونه امتیاز سیاسی و اجتماعی باید محروم باشند. روشن است که سرکوب زنان مورد پسند همه آخوندهاست، همه آخوندها حتا اگر با خامنه ای اختلاف نظر سیاسی داشته باشند با بنیاد تفکر اسلامی و فقهی او موافق هستند. تمام رساله های عملی آیت الله های شیعه در انطباق با قرآن و همسو با نظر خامنه ای هستند. افکار ارتجاعی و جعلی علی شریعتی در باره فاطمه، مدل ایدئولوژیک برای همه آخوندها بوده است. رهبری فقهی و ایدئولوژیکی اسلامی همانند می باشند. حجاب اسلامی که جلوه ایی از همان ستمگری قرآنی است، مورد قبول آخوند و نواندیش و مجاهدین می باشد. در ولایت مطلقه خمینی و خامنه ای همیشه زنان آگاه علیه حجاب کوشیده اند. در انقلاب «زن زندگی آزادی» دختران دلاور حجاب اسلامی را در آتش سوزاندند و رقصیدند. این سمبولیسم مبارزاتی دختران بیان آرزوی آنان برای طرد ستمگری اسلامی و دسترسی به آزادی است.

سلطه بر همه آخوندها برای رشد شیعه گری

در تمام این دوران اسلامی، آخوند خامنه ای با سوء استفاده از ثروتهای کشوری بیشترین امکان مالی و سیاسی را برای حوزه ها و همه آخوندها و مداحان و بسیجی ها و سرداران سپاه فراهم ساخت. خامنه ای بیشترین خدمت ها را به اسلام نمود و این ایدئولوژی وحشت را در جامعه و بر رسانه و دانشگاه و مدرسه حاکم ساخت. استراتژی قدرت فردی خامنه ای می طلبید تا خامنه ای همه طبقه آخوند را مطیع و جیره خوار خود نماید. بنابراین مسئله مرجع تقلید نبودن خامنه ای بر پایه موازین سنتی شیعه، فاقد ارزش بود. خامنه ای در قدرت قرارگرفت و همه آخوندها در آستان او به سجده درآمدند. آخوندهای پول پرست دروغگو در برابر ضحاک زمانه و برای بهره گیری از «نوازش پدرانه»، پیوسته با خامنه ای کنار آمده اند و دشمنی خود را با ملت و خردگرایی نشان داده اند. آیت الله های مرتجع مانند آیت الله اراکی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله یوسف صانعی، آیت محمد باقر حکیم، آیت الله مشکینی، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله جوادی آملی از خامنه ای و مرجعیت او حمایت نمودند و گفتند «ما اجتهاد و عدالت حضرت آیت الله خامنه‌ای (دامت برکاته) را تأیید می‌کنیم.»
در طول تاریخ شیعه هر ملاباشی و آخوندی، یک به یک، روایت سازی و دین سازی کردند تا فرقه خود را مستحکم کند. شیعه گری بزرگ ترین جریان فرقه ای دروغگو می باشد. شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی در سده دهم میلادی شیعه گری فقهی را بناکردند. میرداماد، ملاصدرا، میرفندرسکی، محمدتقی مجلسی، ملاهادی سبزواری، ملا احمد نراقی، میرزای شیرازی، فضل الله نوری، حسین طباطبایی بروجری، محمدحسین طباطبایی، روح الله خمینی، سلسله بزرگی را تشکیل می دهند که عرفان شیعه و تفسیر قرآن و فقه شیعه و روایت سازی شیعی را ساختند و ساختار فکری ایدئولوژیکی شیعه گری را تنومند کردند. در این مسیر تاریخی رهبران شیعه از ثروتهای کلان و از حمایت حکومتی برای نظام خرافه پرستی خود بهره گرفتند. ولی باید اعلام داشت که خامنه ای بعنوان رهبری سیاسی و فقهی شیعه، بزرگترین امکانات مالی و سیاسی و تکنیکی را در اختیار اسلامگرایان شیعه قرار داد. شیعه گری دوران خامنه ای با چپاول مستمر و سازمانیافته و دولتی شده، بطرز بیسابقه فربه شد. امپراتوری مالی و فساد و تروریستی و خرافه پروری شیعه، نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه و کل جهان توسعه یافت.

وحشت و درماندگی خامنه ای

در جامعه ایران انقلاب سوم در جریان است و هدف آن سرنگونی ولایت مطلقه خامنه ای و پایان دادن به ساختار سیاسی دینی و فاسد کنونی است. دوره آنتاگونیسم قطعی جامعه ایران با اسلام سیاسی و حکومت مطلقه است، دوره شتاب فروریزی دین اسلام و شیعه گری است، دوره رنسانس ایرانیت و پیوند آن با ارزش های بزرگ انسان گرایی و مدرنیته مانند دمکراسی و آزادی و حکومت لائیک است، دوره برابری زن و مرد و برآمد آشکار نقش زنان در تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران است. دنیای استبداد دینی مذهبی خامنه ای به زلزله بیسابقه دچار شده و امکان فروپاشی رژیم آخوندی بیش از هر زمانی مطرح است. نابودی بخش مهمی از متحدین تروریستی خامنه ای مانند رژیم اسد و حزب الله لبنان و حماس فلسطین، خامنه ای را در درماندگی قرار داده است. ضربه مهلک اسرائیل روی نظام پدافندی رژیم و احتمال حمله نظامی علیه مراکز اتمی خامنه ای را پریشان و درمانده نموده است. خامنه ای تشنه قدرت مطلقه شیعه به وحشت افتاده است زیرا نگران از دست دادن قدرت مطلقه خود و ثروتهای بسیار کلان خود و جان خود و خانواده اش است. درون نظام تبهکارش شکاف افتاده، دلسردی و تردید و خستگی در نیروهای سرکوب ظاهر شده، رژیم اش در جهان کاملن در انزوا قرارداشته و بنابراین در زمانه ای که ایدئولوژی منحط اسلام قدرت بسیج خود را از دست داده است، سرکوب خیابانی و شکنجه در زندان و قتل تظاهرکنندکان و اعدام جوانان به اوج رسیده است.
خامنه ای در سخن آبان ۱۴۰۱ خود خطاب به بسیجی ها گفت :«ولاتهنواولاتحزنواوانتم الاعلون ان کنتم مومنین. و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید، اگر ایمان داشته باشید.». ما میدانیم که بسیاری از آیه های جنایتکارانه در قرآن، یا در حال سفارش برای انجام کشتار است و یا در ایجاد دلگرمی برای نیروهای کشتار است. این سخن خامنه ای بیانگر ترس او از شرایط شور انقلابی ملت ایران است. او به سرکوبگران می گوید مردم را بکشید، تردید نکنید و سست نشوید. ولی پیام مردم مبارز و متحد ایران به خامنه ای اینست: استالین با اردوگاه هایش نابود شد، هیتلر با جنگ طلبی و کوره های آدم سوزی اش به هلاکت رسید و رهبر شیعه، خامنه ای جنایتکار آدمکش اسلامی نیز، با انقلاب ایرانیان و با دگرگونی های جامعه و جهان نابود خواهد شد. رژیم خامنه ای بیان واقعیت شیعه گری در سده بیستم و بیست و یکم است. این شیعه گری امروز شیعه گری آغازین نیست. فرقه شیعه و مذهب با جمهوری اسلامی به یک هیولای دینی و سیاسی و یک توتالیتاریسم سیاسی تبدیل شد. این مذهب در گذشته و با تصرف کامل قدرت سیاسی، به هویت فرهنگی ما ضربه های مهلک وارد ساخت و ما مسخ شدیم و دچار ازخودبیگانگی گشتیم. روند بیداری علیه اسلام و شیعه گری آغاز شده است.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
——————————————
جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب تازه به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در ۳۵۰ برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.

سعودی با هوشمندی ولیعهدش امروز قلب جهان عرب و منطقه است / علیرضا نوری زاده

در طول تاریخ، هیچ‌گاه ملتی به‌سرعت ما، به ویرانی خود برنخاست که ما برخاستیم
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳ برابر با ۲۱ فِورِیه ۲۰۲۵ ۸:۰۰

شاهزاده محمد بن سلمان-عرب‌نیوز

امروز جمعه ریاض میزبان کشورهای عضو شورای همکاری‌های خلیج فارس، مصر، اردن و دولت خودمختار فلسطین است. قرار است در این نشست به پیشنهاد حیرت‌انگیز دونالد ترامپ درباره تخلیه غزه از ساکنانش و ساختن یک «ریویرا» تحت حاکمیت ایالات متحده، پاسخ رسمی تهیه و طرح مصر برای بازسازی غزه هم بررسی شود.

ریاض هفته پیش میزبان مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، و تیمش وسرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، و تیمش بود. حضور کیریل دمیتریف، رئیس صندوق ثروت ملی روسیه، در کنار لاوروف نشان از امیدهای بسیار پوتین به آینده روابط اقتصادی کشورش با آمریکا بود.

مصر و اردن که همراه اسرائیل از بزرگ‌ترین کمک‌های واشینگتن برخوردارند، حتی با تهدید مبنی بر قطع این کمک‌ها عقب ننشستند، چرا که امیدشان به ریاض است که طرح ترامپ را قاطعانه رد کرد.

در دهه ۱۹۶۰ و پیش از جنگ شش‌روزه عرب‌ها و اسرائیلی‌ها، رادیو صوت العرب در قاهره پرشنونده‌ترین رادیو جهان عرب بود. «گوبلز» عبدالناصر احمد سعید نام داشت. حسنین هیکل با همه نزدیکی به رهبر مصر، هرگز گوبلز نشد، اما احمد سعید با آن صدای خوش‌آهنگ و بم و جذاب می‌توانست به‌سرعت، رهبری را خائن یا خدمتگزار ملت معرفی کند.

او برنامه‌ای داشت با عنوان «حقائق و اکاذیب» یعنی راست‌ها و دروغ‌ها. در این برنامه، آرم ایستگاه رادیوهای عربی پخش می‌شد و او پشت هرکدام می‌گفت: «هنا تونس /اکاذیب. هنا بغداد /حقائق و…» رادیو امان، پایتخت اردن، هم تا دوم ژوئن ۱۹۶۷ با صفت اکاذیب ذکر می‌شد و در پی آن احمد سعید می‌گفت: «این حکم اعدام تو است ای حسین که برای آب خوردن هم از سفارت انگلستان اجازه می‌گیری.»

روزی که ملک حسین تحت فشار تبلیغات و افکار عمومی دومیلیون فلسطینی، با هواپیمای خود به قاهره پرواز کرد و شریک ناصر در جنگ شد، ناگهای رادیو امان صدای «حقائق» شد و ملک حسین، برادر قهرمان. در طول جنگ شش‌روزه، میلیون‌ها عرب گمان داشتند که ارتش مصر مشغول استقرار در تل‌آویو است، در حالی که هزاران سرباز مصری تشنه و مجروح و خسته، در صحرای سینا به دنبال جرعه‌ای آب بودند.

ملک حسین ماند و بی شعار و با سربلندی در کنار سادات، به مخاصمه با اسرائیل خاتمه داد. فرزندش عبدالله هم راه و سلوک او را دنبال کرد. امروز اردن نفت و زر ندارد و با کمک‌های آمریکا و سعودی و سرویس‌های خدماتی پزشکی و دانشگاهی‌اش زندگی می‌کند، ولی ملتی سرفراز است که تن به خفت نمی‌دهد.

مصر هم چنین است. اما سعودی با ثروت کلان و هوشمندی ولیعهدش، امروز قلب جهان عرب و منطقه است؛ جایگاهی که در عصر پهلوی دوم از آن ایران بود. ایرانی که ۴۶ سال بعد از طاعون انقلاب با یک دوجین شکست، منفور خاص و عام و باجگیر محله است. اگر ناصر یک احمد سعید داشت، سید علی ده‌ها دارد.

در کنار احمد سعید، فاروق شوشه، ادیب مصری، هم برنامه «زبان زیبای ما» (لغتنا الجمیله) را پخش می‌کرد که ۱۰ بار هم می‌شنیدی، تازگی داشت. اما صداوسیمای نایب المهدی بعد از برنامه‌های زجرآور خبری، روضه سید ملک خاتون را پخش می‌کند.

در طول ۱۴ و نیم دولت روبه‌زوال جمهوری ولایت فقیه، نگاهی به سعودی بیندازیم. ملک خالد، فهد، عبدالله، سلمان و ولیعهدش که بعد از نخست‌وزیری ملک فیصل در پادشاهی برادرش ملک سعود، این دومین بار است که ولیعهد عهده‌دار ریاست شورای وزیران هم هست.

امیر محمد بن سلمان تیمی از جوانان و میانسالان سعودی را که همگی در بهترین دانشگاه‌های منطقه و جهان تحصیل کرده‌اند، در کنار خود دارد. نگاهی به وزیر خارجه‌اش بیندازیم: شاهزاده فیصل بن فرحان بن عبدالله آل سعود (متولد ۱۹۷۴) از ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹ وزیر خارجه سعودی است. از زمان بنیان‌گذار خاندان سعودی ملک عبدالعزیز، او ششمین وزیر خارجه از زمان تاسیس وزارت در سال ۱۹۳۰ است. او متولد فرانکفورت آلمان و به زبان‌های انگلیسی و آلمانی مسلط است و البته عربی زبان مادری او است.

شاهزاده فیصل بن فرحان در سال ۱۹۹۵ نایب‌رئیس هیئت‌مدیره شرکت بهره‌برداری و نگهداری عربستان سعودی و به مدت بیش از ۱۰ سال نماینده گروه فناوری صنعتی بویینگ در هیئت‌مدیره شرکت صنایع هوافضای السلام و همچنین رئیس‌هیئت مدیره این شرکت بود. پس از آن ریاست شرکت منت (ment) بین سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۷ و عضو هیئت‌مدیره شرکت صنایع نظامی عربستان سعودی و رئیس کمیته اجرایی در سال ۲۰۱۷ از سوابق کاری او است.

او در سال ۲۰۱۷ به سمت مستشاری ولیعهد منصوب شد. بین سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ به‌عنوان مشاور ارشد سفارت عربستان سعودی در واشینگتن منصوب شد و سپس چند ماه به‌عنوان سفیر سعودی در آلمان خدمت کرد تا اینکه حکم پادشاه برایش به‌عنوان وزیر خارجه صادر شد.

همتای او، عباس عراقچی، و پیش از او، حسین امیرعبداللهیان از ذوب‌شدگان ولایت سید علی و فرماندهان اطلاعات سپاه بوده‌اند. البته وزرای خارجه ما در عصر دو پهلوی همه از برجسته‌ترین شخصیت‌های سیاسی و اداری باسابقه ممتد دیپلماسی و دارای جایگاه بین‌المللی بلندمرتبه بوده‌اند. درمیان میرزابنویس‌های امور خارجه ولی فقیه، محمدجواد ظریف همه عنوان‌ها و مدارج سیاسی را که یک دیپلمات باید داشته باشد، داشت، اما مشکل او بی‌شخصیتی بود. انسانی که در داووس در شرح بی‌حجابی در ایران و آزادی همکارانش در دولت برای انتخاب پوشش و اوضاع درخشان ایران می‌گفت و می‌سرود، دو سه هفته بعد در تهران، در اطاعت از اوامر ولی امر درباره بیهودگی مذاکره با آمریکا سخن‌سرایی کرد.

نگاهی به کارنامه زنده‌یاد باقر کاظمی، یدالله عضدی، عباسعلی خلعتبری، میر فندرسکی و… بیندازیم و صفحاتی از کارنامه‌شان را بررسی کنیم. از فیصل بن فرحان نمی‌گویم اما می‌توان جایگاه آن بزرگ میهن‌پرست، عباسعلی خلعتبری، نواده یکی از قهرمانان انقلاب مشروطیت، را با عباس عراقچی مقایسه کرد.

۴۶ سال است هماره در بهمن‌ماه، یاد و تصویر مردان میهن‌پرست و آزاده عصر پهلوی دوم و تنی از دولتمردان عصر رضاشاه کبیر مثل پاکروان و مطبوعی و علامه وحیدی که خمینی جانشان را گرفت، چند روزی غم عالم را به جان و جهانم می‌ریزد. آن دولتمردان با پیکری خونین رفتند و کسانی آمدند که همگی فارغ‌التحصیلان مدرسه فریب و دروغ و نفاق بودند و هستند.

به سعودی‌ها حسد نمی‌برم، اما همواره این سوال در ذهنم می‌پیچد که چرا مردان و زنان شایسته، آزاد‌اندیش و آموزش‌دیده میهنم باید یا تبعیدی و مهاجر باشند یا در وطن بی‌قرار و در حسرت جایگاهی که شایسته آن‌ها است. مجید تخت‌روانچی و عراقچی و علی باقری و علم‌الهدی و ناصر ابوالمکارم و اهل و اولاد جایی برای آن‌ها باقی نگذاشته‌اند.

برخی ادعا می‌کنند «عرب‌ها پول دارند و با پول برای خود اعتبار می‌خرند». کشورهای ثروتمند عرب در زمان پادشاه فقید هم ثروتمند بودند، اما آن روز جایگاه ما در مکانی بود که به همسایگانمان حسودی نمی‌کردیم و حسرتشان را نمی‌خوردیم که خود در محل حسرت دیگران بودیم.

از سعادت به ذلت افتادن ملت‌ها (و نیز ملت خودمان) زمان می‌برد. مغولان یک‌شبه میهن ما را به خاک‌وخون نکشیدند. مدت‌ها طول کشید تا سلطه یافتند. در طول تاریخ، هیچ‌گاه ملتی به‌سرعت ما، به ویرانی خود برنخاست که ما برخاستیم (به گفته الف بامداد شاملو: هرگز کسی این‌گونه فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستم)

امروز جمعه طرح بازسازی غزه به تایید می‌رسد. نه ترامپ و نه نتانیاهو قادر نخواهند بود غزه را مصادره کنند. فلسطینی‌ها ریویرا را برای غیر نمی‌خواهند، بلکه یک غزه آباد و مجاور مدیترانه منبع درآمدی سرشار خواهد بود که زوار عرب را به غزه خواهند برد.

سید علی خامنه‌ای به رهبران باقی‌مانده جهاد و حماس می‌گفت: « پیروز شدیم و شدید». مادر بیوه‌شده فلسطینی و یتیمانش در خرابه‌های خان یونس، اما بر سینه می‌کوبند و نفرینش می‌کنند. یک تصویر سیدعلی را در غزه نمی‌بینیم، اما تصاویر شاهزاده بن سلمان همه‌جا هست. خامنه‌ای نماد مرگ و ویرانی است و بن سلمان، نماد دگرگونی و سازندگی و آینده.

سال ۱۳۵۷ تنها بخش بسیار کوچکی از جامعه جوان آن روز (و به احتمالی، بخش کوچک‌تری از پیران آزرده مخالف شاه از چپ و ملی و مذهبی) در اندیشه انتقام بودند. غیر از مورد یک افسر جوان که همسر باردارش را برای وضع حمل به بیمارستان شاهرضا برده بود و آنجا گرفتار خشونت انقلابیون شد و نیز یک پاسبان در اصفهان و یک ساواکی در شیراز، تا روز به تخت نشستن سید روح‌الله مصطفوی، مردم ما از روز بعد از سقوط هیچ تصوری نداشتند.

سران این انقلاب منحوس بارها اقرار کرده‌اند که سرعت رویدادها آن‌ها را غافلگیر کرد؛ به گونه‌ای که نمی‌دانستند چه کنند. خمینی اما می‌دانست. او همانند سیاستمداری کارکشته، فرصت‌طلب و بی‌پروا از عهدشکنی و دروغگویی، اولین حکم را روز ۲۳ بهمن به صادق قطب‌زاده داد تا صداوسیما را زیر نظر گیرد. دومین حکمش هم به خلخالی بود.

کمتر کسی معنای «حاکم شرع» و حدود اختیارات او را می‌دانست. سه روز بعد، وقتی ویران و حیران از پشت‌بام مدرسه علوی همراه با عکاس روزنامه اطلاعات، بعد از درنگی کوتاه در خانه که شرحش را بسیار نوشته‌ام، به روزنامه رفتم تا ویژه‌نامه‌ روز جمعه را منتشر کنیم، تازه معنای قاضی شرع را مزه‌مزه می‌کردم.

روزنامه که با تصاویر چهار ژنرال سرشناس در خون خفته منتشر شد، خیلی‌ها تکان خوردند. یک میلیون نسخه به‌سرعت برق‌وباد فروش رفت. انقلاب تازه داشت به مردمی که با کشتار و خونریزی و کودتاهای چپ و راست و اعدام‌های خیابانی و سر بریدن آشنا نبودند، چهره خود را نشان می‌داد.

ایران، عراق نبود که مردمانش هم پیکر پاره‌پاره نوری سعید را دیده باشند، هم سر از تن جدا‌شده عبدالکریم قاسم را در تلویزیون تماشا کرده باشند. ترورهایی که فداییان اسلام در دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ انجام دادند، مثل ترور حسنعلی منصور به دست بخارایی، و ترورهای چریک‌های چپ و چپ اسلامی که در پایان دهه ۱۳۴۰ و آغاز دهه ۱۳۵۰ شمسی، جمعی از نظامیان ایرانی و مستشاران خارجی را هدف قرار دادند، بیش از آنکه افتخاری نصیب عاملان ترور یا سازمان‌های که به آن وابسته بودند، بکنند، در سطح جامعه اشمئزاز و محکومیت را به همراه داشتند.

یادمان نرود که یاران سیاهکل با کمک مردم و بومیان آن سو به دام افتادند و در خون نشستند. این‌ها را نوشتم تا یادآور شوم جامعه قبل از انقلاب ما، خشونت‌ مذهب و منظر نبود. با این همه در همان ماه‌های نخست برپایی «حکومت الله»، معنای خشونت، قساوت، کشتار جمعی را با پوست و گوشت و روحش تجربه کرد.

۴۶ سال بعد، رژیم‌های انقلابی منطقه یکی بعد از دیگری محو شدند، اما سعودی و اردن و کویت و عمان و بحرین امارات و مغرب ماندند. خون در رودخانه‌هایشان جاری نشد. شورای انقلاب چپ و راست حکم اعدام و تیرباران صادر نکرد، اما نصیب ما نکبت انقلاب شد و حسرت سال‌های خوب اعتبار و زندگی و روشنی.

دوست روزنامه‌نگارم در تهران می‌گفت لعنت ابدی بر آن‌ها که من ۷۰ ساله را مجبور کرده‌اند برای لقمه‌ای نان، مدح واعظ طبسی کنم.

وقتی تصویر دو وزیر سعودی را می‌بینم که مذاکرات روبیو و لاوروف را در ریاض سرپرستی می‌کنند، یاد کنفرانس معروف اوپک در تهران می‌افتم.

ملت‌ها با هوشمندی راهشان را پیدا می‌کنند، ما هوشمندیم اما راهمان را پیدا نمی‌کنیم. شاهزاده رضا پهلوی در ژنو و در مقر دفتر اروپایی سازمان ملل و پیش از آن در آلمان، سخنانی گفت که تحسین بسیاری را برانگیخت. امیدوارم مستمعان ایرانی او دریابند که ما نیز با گزینه‌ای درست، می‌توانیم جایگاه والا و ارجمندمان را دوباره بازیابیم. چشم به ریاض بدوزیم. حاصل نشست امروز چه خواهد بود؟