یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

محاصره برای تسلیم خامنه ای دیکتاتور

جلال ایجادی

طوفان ترامپ
پس از عقب نشینی خامنه ای و پذیریش روند مذاکرات و پس از سه دور مذاکره میان عراقچی و نمایندگان آمریکا، یک بحران سیاسی مذاکره را متوقف کرد. در لحظه بحران، دو انفجار مهیب در ایران انجام گرفت و ترامپ اعلام کرد هیچ کشوری نباید از ایران نفت و مواد پتروشیمی بخرد وگرنه با تحریم آمریکا روبرو خواهد شد. رژیم شیعه استبدادی که در درماندگی و وحشت از فروریزی خود، به جای درگیری با جنگ آمریکا و اسرائیل، مذاکره با «شیطان بزرگ» را پذیرفت، دربن بست است. رژیم خامنه ای اعلام کرد حاضر به مذاکره و دادن امتیاز است، ولی نفی کامل جنگ طلبی و نفی برنامه خانمانسوز اتمی و موشکی و نفی گروه های تروریستی منطقه، برای رژیم اسلامی ممکن نیست. قرآن و شیعه گری به اسلامگرا آموخته که همیشه باید خدعه کند. این خدعه گری گاه عمل می کند و گاه به شکست می انجامد. البته اسلامگرایان همیشه خدعه را برابر با «سیاست» تعریف می کنند. حال آنکه سیاست یعنی سازماندهی و اجرای قدرت برای مدیریت پسندیده جامعه است. البته در دنیای واقعی در سیاست، پنهانکاری و نیرنگ نیز همیشه وجود دارد ولی رژیم توتالیتر اسلامی فقط برپایه خدعه و فساد و پنهانکاری و منافع بیگانه عمل می کند. برای رژیم اسلامی، دیپلوماسی جهانی فقط عرصه خدعه و تروریسم و باجگیری و ناسزاگوئی ایدئولوژیکی است.
از آغاز انقلاب اسلامی جدال دینی و سیاسی جمهوری اسلامی علیه آمریکا و اسرائیل شروع شد و اعلام جهاد در استراتژی خمینی و خامنه ای قرار گرفت. در دوره اخیر و پس از حمله حماس جنایتکار، تنش‌های و تند و پیچیده‌ای میان ایران و اسرائیل در ابعاد هسته‌ای، موشکی، امنیتی و اطلاعاتی شکل گرفت. از مذاکرات هسته‌ای با آمریکا و اروپا و روسیه و چین، تا خرابکاریها و انفجارهای مشکوک در داخل خاک ایران، بازداشت «جاسوسان» و اعدام آنها و احتمال حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای، همه بخشی از این معادله پیچیده هستند. بازگشت دونالد ترامپ شتاب بیسابقه ای برای محاصره رژیم خامنه ای بوجود آورد. این بازگشت طوفانی حکومت خامنه ای را به لرزه انداخت.
مذاکرات هسته‌ای میان ایران و ایالات متحده که از سال‌ها پیش متوقف شده بود، در ماه‌های اخیر با میانجی‌گری عمان وارد فاز جدیدی شده است. در سه نشست گفت‌وگو، نمایندگان دو کشور برای نخستین بار یک متن پیشنهادی را مبادله کردند و وارد گفت‌وگوهای فنی شدند. این سه نشست از هر دو سو «جدی و سازنده» توصیف می‌شود. البته مخفی کاری متقابل اجازه نمی داد تا اختلاف ها برملا شود. ولی بناگهان بدنبال درگیری های پشت پرده، دور چهارم مذاکره متوقف می شود.
می توان گمانه زنی کرد که اختلاف عمده بر سر میزان لغو تحریم‌ها و آزادسازی پولهای ایران از یک سو و توقف غنی‌سازی با خلوص بالا و سیاست موشکی از سوی دیگر، همچنان به قوت خود باقی است. رژیم ایران خواستار لغو کامل تحریم‌ها است، در حالی که آمریکا تأکید دارد که برنامه هسته‌ای باید تحت نظارت شدید آمریکایی و بین‌المللی محدود و یا متوقف شود. ترامپ می گوید رژیم تهران نباید بمب اتمی داشته باشد. خامنه ای که می گوید بمب حرام است هرگز ساختن آنرا از ذهن خود دورنکرده است.
همسوئی اسرائیل برای محاصره
بحران در روند مذاکره و خیره سری خامنه ای، ریسک حمله نظامی اسرائیل علیه مراکز اتمی و نظامی را افزایش داده است. البته ترامپ خواهان جنگ نیست و خواستار جایزه نوبل است. ولی او کسی است که دستور قتل قاسم سلیمانی را داد. ابزارهای فشار آمریکا فراوانند. در هفته‌های اخیر دو انفجار مهم در ایران رخ داده است: یکی در بندر شهید رجایی و دیگری در اصفهان. گرچه تاکنون هیچ مدرک رسمی در باره نقش مستقیم اسرائیل منتشر نشده، اما سابقه عملیات‌های خرابکارانه منتسب به موساد مانند حملات سایبری استاکس‌نت و ترور برخی دانشمندان هسته‌ای، گمانه‌زنی درباره دخالت این کشور را تقویت می‌کند. تا روشن شدن حقایق، نمی‌توان با قطعیت اتهامی را مطرح کرد. موضوع جاسوسی همواره در فضای امنیتی ایران مطرح بوده است. ایران در سال‌های اخیر چندین بازداشت جاسوسی منتسب به موساد را اعلام کرده است که از جمله آنها، بازداشت چند نفر در فروردین ۱۴۰۱ به اتهام جمع‌آوری اطلاعات برای اسرائیل بوده است.
آیا اسرائیل می‌تواند به تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند؟ از نظر فنی و اطلاعاتی، اسرائیل به هواپیماهای پیشرفته مانند اف ۳۵ و بمب‌های نفوذگر قوی (مانند ژب یو ۵۷) دسترسی دارد و توانایی هدف‌گیری برخی سایت‌های زیرزمینی را دارد. با این حال پخش و تقویت تدافعی تأسیسات ایران (مانند تونل‌های عمیق نطنز) و پراکندگی مراکز هسته‌ای، انجام حمله‌ای مؤثر را دشوار می‌سازد. از سوی دیگر، یک حمله نظامی به واکنش موشکی یا نیابتی و تروریستی توسط گروه‌هایی تروریستی منجر خواهد شد و می‌تواند جهان را وارد دامنه بحران گسترده کند. همچنین ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک، به‌ویژه مخالفت‌ها یا سکوت مشروط ایالات متحده و ریسک افکار عمومی جهانی، حمله یک‌جانبه را در کوتاه‌مدت بعید می‌سازد. ولی از سوی دیگر برای اسرائیل لحظه کنونی بهترین زمان است زیرا رژیم خامنه ای و نیروهای وابسته آن ضربه خورده و در ضعف هستند. اسرائیل نمی خواهد در برابر آمریکا موضعگیری کند ولی با حمایت پنهانی آمریکا بخاطر تاثیرگذاری روی مذاکرات و تسلیم خامنه ای، تدارک و آماده سازی در جریان است.
تسلیم یا سقوط
احتمال شکست مذاکرات جدی است. آمریکا تعهد رژیم در مورد توقف غنی سازی و محدودسازی سیاست موشکی و پایان نیروهای نیابتی تروریستی را می طلبد ولی خامنه ای که عقب نشینی کرده بخاطر جاه طلبی ایدئولوژیکی خود نمی خواهد تسلیم کامل بشود و در پی فریب ترامپ و وقت کشی است. برای کاهش فشار آمریکا و اسرائیل، حکومت اسلامی میانجیگری روسیه و چین را به میان می کشد. ولی از آنجا که پوتین در تجاوز خود به اوکرائین عقب نشینی نمی کند، آمریکا در مورد ایران نمی خواهد کوتاه بیاید. در این یارگیری خامنه ای حمایت عربستان سعودی را می طلبد و بن سلمان هم برای جلوگیری از جنگ و دوری از خرابکاری های آتی خامنه ای دیپلوماسی آشتی را با جمهوری اسلامی در پیش می گیرد. ولی اغلب کشورهای عرب در نهایت حتا اگر فعالانه در کنار آمریکا نباشند از جمهوری اسلامی بیزارند. از یک دشواری دیگر هم برای رژیم خامنه ای باید صحبت کرد و آنهم عدم مشارکت اروپا در مذاکره است. بدون توافق اروپا تحریم ها برداشته نمی شود. وزیر امور خارجه فرانسه این نکته را چند بار اعلام نموده است. افزون برآن گزارش نگران کننده آژانس بین المللی اتمی در مورد میزان غنی سازی ۶۰ درصدی ایران و امکان ساختن چند بمب، اروپا را بشدت نگران کرده است. منافع اروپا در موضع و منافع آمریکا جمع شدنی نیست. اروپا نقش حاشیه ای که ترامپ برایش تعریف می کند را قبول ندارد و ایران باید امتیازات وسیعی به اروپا بدهد. اروپا یک قدرت بزرگ است.
علیرغم فشارها و تعرض های سیاسی علیه رژیم اسلامی آمریکا در پی حمله به ایران نیست ولی میتواند بطور غیر مستقیم حامی خرابکاری های اسرائیل باشد. تاکتیک ترامپ چند وجهی و بظاهر متضاد است. سیاست ترامپ در مورد زلانسکی فشار و نرمش و ناسزاگوئی و تهدید عدم ارسال ابزارجنگی بود. قرارداد بین آمریکا و اوکرائین در مورد سنگهای معدنی و فلزات نادر و امتیاز بیش از صد میلیارد دلار برای آمریکا، یک پیروزی برجسته برای ترامپ بشمار می آید. در منطق ترامپ امتیازدهی خامنه ای اقتصادی و اتمی و موشکی و نظامی است. تخریب پایگاه های حوثی یمن توسط بمب افکن های آمریکائی مستقر در «دیه گو گارسیا» و تخریب بخش مهمی از بندر رجایی که مهمات به یمن ارسال می کرد، هشدار بزرگی به خامنه ای است. خامنه ای هم زمان با مذاکره ابزار جنگی به یمن می فرستد، آمریکا وارد مذاکره می شود و در ضمن حوثی ها را بمباران می کند و در مورد انفجار بندر رجایی سکوت می کند. در این جدال تناسب قوا به نفع آمریکاست و تمام امکانات برای محاصره رژیم فراهم است.
در تمام این دیپلوماسی ها و درگیری های جهانی، مردم ایران غایب هستند. مردم آرامش ندارند و با فقر و خفقان درگیر هستند. گروهی از مردم به اثرهای مساعد توافق احتمالی در زندگی اقتصادی خود فکر می کنند ولی اکثریت مردم فکر می کنند با صلح بین دو کشور ماهیت رژیم تغییر نمی کند و همان رژیم تبهکار باقی می ماند. مبارزه مردم در «زن ندگی آزادی» یک تجربه درخشان بود، و نارضایتی عمومی و عدم اعتماد مردم نسبت به حاکمان فاسد و توتالیتر بسیار گسترده است. رژیم نگران شورش و انفجارهای مردمی است و به سرکوب گروه های اجتماعی مانند معلمان و کارگران و بازنشستگان و کنشگران محیط زیست و جوانان و زنان و هنرمندان، ادامه می دهد. آرزوی ژرف مردم سقوط کل نظام توتالیتر فاسد شیعه است. تنش های درون رژیمی و فروپاشی درونی همزمان با فشارهای بین المللی می تواند فرصت مناسبی برای جنبش مردمی باشد. هم اکنون که ریسک حمله نظامی و جنگ وجود دارد، مسبب اصلی، حکومت جمهوری اسلامی است. برخلاف پروپاگاند توده ایها و نواندیشان دینی و اسلاموفیل ها، اگر جنگی رخ دهد ناشی از سیاست اتمی و تروریسم و جاه طلبی های قدرت خامنه ای است. بنابراین جامعه باید به فکر راه حل اصلی باشد و آنهم یعنی پایان دادن به حکومت سیاسی آخوندهاست. این نظام و ایدئولوژی اسلامی شیعه آن ننگ بشریت است. ماندگاری رژیم یعنی فقر بیشتر و اسارت ملت ایران. مذاکره در دست رژیم است و بحران دیپلوماتیک و احتمال حمله و ایجاد جنگ، در دست رژیم است زیرا نتیجه اراده اوست. ملت ایران نه در قدرت سیاسی است و نه در دیپلوماسی رژیم است. بنابراین آمادگی بیشتر برای سازماندهی و فرهنگ دمکراسی خواهی و استقرار یک حاکمیت لائیک خواست کلان ملت ایران است.
جلال ایجادی
جامعه شناس – دانشگاه پاریس
———————————————————
توضیح در باره نویسنده: جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب ایجادی «شیعه گری و ازخودبیگانگی ایرانیان» انتشارات فروغ در آلمان در ۴۲۰ برگ. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در ۳۵۰ برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.

خامنه ای مذاکره میکند، ملت سقوط رژیم شیعه را میخواهد

جلال ایجادی

نکته یکم

مذاکرات اتمی میان آمریکای ترامپ و رژیم خامنه ای یک رویداد مهم جهانی است زیرا همه دنیا به آن توجه دارد. همه از خود می پرسند چه خواهد شد؟ حمله نظامی آمریکا و اسرائیل علیه مراکز اتمی رژیم ایران یا توافق تاریخی بین دو دولت که ۴۶ سال در جنگ ایدئولوژیک و سیاسی با یکدیگر قرار دارند؟
چهره خاورمیانه تغییر می کند. با حمله جنایتکاران حماس علیه اسرائیلی ها، بحران خاورمیانه تشدید شد و روند تخریب نیروهای نیابتی اسلامگرای وابسته به جمهوری اسلامی آغاز شد. ضربه های مهلک اسرائیل به حماس و حزب الله و سقوط رژیم اسد و تزلزل در صفوف حشدشعبی عراق و بمب های آمریکائی علیه حوثی های یمن، برای حکومت اسلامی عرصه را تنگ نمود. تغییر آرایش قوا رژیم خامنه ای را از امتیازهای بزرگ محروم ساخت.
جنایت ها و توطئه ها و تروریسم رژیم اسلامی در خاورمیانه و توتالیتاریسم اسلامی در ایران علیه ملت ما، عامل اصلی بحران در منطقه بشمار می آید. حمایت رژیم از حزب الله و حماس علیه اسرائیل و تبدیل سوریه به پایگاه سپاه پاسداران و بهم ریختن وضع کشورهای منطقه توسط آخوندهای شیعه، عامل اصلی آشوب مداوم بوده است. حمله تروریستی حماس با پشتیبانی نظامی و مالی خامنه ای، سرآغاز تغییر های بزرگ شد. سلسله تغییر های منطقه به این پرسش منجر شد که آیا رژیم فاسد خامنه ای ساقط خواهد یا نه؟ ریاست جمهوری دونالد ترامپ تغییرات را تشدید نمود و رژیم خامنه ای برای اولین بار خطر حیاتی را حس کرد. آمریکا اعلام کرد که ما جنگ نمی خواهیم ولی جمهوری اسلامی نباید بمب داشته باشد و غنی سازی اورانیوم باید متوقف شود. در بستر این فشارها بود که خامنه ای جنگ طلب مجبور به پذیرش مذاکره شد.
حال اگر در فرضیه خوش بینانه، آمریکا و رژیم اسلامی در پرونده هسته‌ای ایران به توافق برسند و بحران خاورمیانه برای غرب تقلیل یابد و برای اسرائیل خطر بمب اسلامی رفع شود، آیا توتالیتاریسم اسلامی و حکومت فاسد خامنه‌ای و رانتخواران شیعه از سر راه پیشرفت ایران برداشته خواهند شد؟

نکته دوم
حکومت اسلامی و خامنه ای از زمان تصرف قدرت خواهان جنگ و جهاد اسلامی است. چرا؟ جنگ را بمعنای اهداف و سیاست جنگ طلبانه، بودجه جنگی، تدارک وسائل جنگی، پروپاگاند جنگی، تبلیغ خشونت، سازماندهی جنگی مخفی، کشتن انسان ها، تصرف سرزمین، تخریب شهری و زیربناهای صنعتی، جنگ سایبری، پخش دروغ، چپاول ثروت، سرکوب داخلی، اجرای تروریسم، تصرف و یا حفظ قدرت سیاسی، و غیره باید تعریف کرد. جنگ های امروزی ترکیبی و تکنولوژیکی و مستقیم و غیرمستقیم هستند. جنگ یک مفهوم گسترده و متنوع است.
در چنین حالتی، ارزیابی از سیاست خامنه ای و بررسی سیاست و کردار جمهوری اسلامی نشان می دهد که رفتارآنها منطبق بر ماهیت جنگ طلبانه شیعه است. در سیاست جمهوری اسلامی نمونه های جنگ طلبانه فراوانند: جهاد برای قدس، صدور انقلاب اسلامی، ادامه جنگ با صدام، ایجاد حزب الله در لبنان، جنگ برای نجات رژیم اسد، حمایت مالی نظامی از حماس، ترورهای خارج از کشور، استفاده از ابزار سنگین جنگی در سرکوب کردستان و بلوچستان، کمک نظامی به حوثی ها، فرستادن سلاح به سودان، ایجاد انفجار در محل نهادهای یهودی در آرژانتین، حمله های جنگی موشکی به اسرائیل، غنی کردن اورانیوم نظامی، ساخت موشکهای تهاجمی با هدف قراردادن اسرائیل، همه و همه بیان ماهیت جنگ طلبی است. آنهایی که به طور یکجانبه از خطر جنگ می نالند تمام ماهیت جنگ طلبانه رژیم اسلامی را پنهان می کنند. جمهوری اسلامی منشا جنگ است. افزایش خطر جنگ علیه ایران و علیه ملت ایران، نتیجه سیاست تسلیحاتی و گسترش نیروهای نیابتی وابسته به رژیم و رشد سپاه قدس و توطئه گری رژیم در کشورهای منطقه است. رژیم خامنه ای با تحریک و بحران سازی، کشورهای دیگر را تهدید می کند و ریسک جنگ علیه ایران را افزایش می دهد. ایدئولوژی توده ایسم و اسلامگرایی همسو بوده و دیگران را مسئول جنگ افروزی نشان می دهند. آنها در جهت توجیه حکومت اسلامی کار می کنند.
نکته سوم
خامنه ای همیشه علیه جامعه جنگ کرده است زیرا همیشه جامعه ایران را در مقابل خود دیده است. افزون برآن، شعارهای ضد آمریکائی و ضد اسرائیلی و ضد غرب در نطق های خامنه ای فراوانند. پروپاگاند ضدآمریکائی و خشونت علیه جامعه جهانی، عنصر ساختاری ایدئولوژی اسلامی خامنه ای بوده است. بدنبال اعلام سیاست ترامپ که در خطاب به خامنه ای گفت یا مذاکره می کنی یا مراکز اتمی بمباران می گردد، خامنه ای گفت ایران مذاکره نمی کند. خامنه ای گفت: مذاکره نمی‌کنیم، دلیل هم تجربه ماست. او گفت مذاکره نه عاقلانه است نه شرافتمندانه. او گفت مذاکره مشکل تحریم را حل نمی‌کند بلکه گره‌ها را کور و پیچیده‌تر می‌کند.
خامنه ای که خود را پیرو محمد و علی شمشیرکش میداند، خامنه ای که خود را پیرو مهدی موهوم میداند تا با ظهورش زانوی اسب اش در خون شنا کند، خامنه ای که هزاران ایرانی را به قتل رسانده است و خامنه ای که در پی کشتار کفار است، بدنبال تهدید ترامپ چرخش می کند. چند روز پس از سخنان ترامپ و مشاهده تجهیرات بزرگ جنگی و نمایشی در دیه گو گارسیا در اقیانوس هند توسط آمریکا، خامنه ای به هراس می افتد. سران سپاه و مسئولان سه قوه به او گفتند در برابر زرادخانه آمریکا امکان مقاومت نیست و احتمال خیزش مردمی و فروپاشی رژیم واقعی است. خامنه ای با درماندگی تمام بسرعت سیاست جدیدی اتخاذ کرد.
نکته چهارم
شخصیت خامنه ای پرکینه و نفرت است و قتل قاسم سلیمانی به دستور ترامپ بر کینه او می افزاید. بعلاوه شخصیت ایدئولوژیکی سرداران سپاه و رجزخوانی و پروپاگاندهای نظامی و اقدام های نمایشی نظامی سپاه، پیوسته آخوند خامنه ای را به جنگ جوئی سوق داده است. خامنه ای دلش میخواهد اسرائیلی ها را بکشد، انتقام اسماعیل هنیه تروریست را بگیرد، دو بار بسوی اسرائیل صدها موشک می فرستد، ولی متوجه می شود که بسرعت تناسب قوا تغییر می کند. هلال شیعه و بازوی مسلح خامنه ای در منطقه فرو می ریزد و همه امتیازهای نظامی او نابود میگردد. در داخل کشور فقر و تورم، مبارزه زنان، بی اعتمادی اکثریت ملت ایران نسبت به حکومت، تزلزل های درون سپاه پس از فروپاشی حکومت اسد، کاهش بی سابقه صادرات نفت بدنبال تحریم ها و فشارهای بین المللی، همه این عوامل رژیم خامنه ای را به درماندگی کامل کشاند. خامنه ای تسلیم شد و به مجریان سیاست اش گفت تا درهای مذاکره را باز کنند و به مرتجعان اصولگرا گفت بازار را گرم نگهدارند و با مخالفت خوانی مذاکره کنندگان را در چانه زنی با آمریکا تقویت نمایند.
خامنه ای همزمان با تهدید متقابل با «دشمن»، راه مذاکره غیرمستقیم را باز گذاشت، فکر کرد به این ترتیب مشروعیت اقدام نظامی اسرائیل و آمریکا را از بین می‌برد، دست اسرائیل را باز نمی‌گذارد، جلوی هر نوع فشار داخلی چه اقتصادی و چه اجتماعی را می‌گیرد، وقت‌کشی هم می‌کند و همه‌‌چیز را به تأخیر می‌اندازد و آمریکا و اسرائیل را در منطقه بازی می دهد. امروز برخی صحبت از پوست اندازی رژیم می کنند. هیولا، هیولا باقی می ماند. روشن است که خامنه ای آشکارا تکنیک و روش را تغییر می دهد. خامنه ای فکر می کند که حتا اگر امتیازدهی زیاد باشد، اما قدرت و ثروت در دستان او باقی می ماند. او فعلن امام زمان را رها می کند به قمار با ترامپ می پردازد.
نکته پنجم
سیاست اسرائیل در باره رژیم خامنه ای چگونه قابل فهم است؟ اسرائیل در ابتدا با تبلیغ سیاست «مدل لیبی» در نظر داشت تا با بمباران، فعالیت اتمی رژیم به صفر برسد. ترامپ در ابتدا خود را با این سیاست نظامی همسو می دید. ولی بدنبال مذاکرات پنهانی با روسیه، ترامپ فشار حداکثری در مذاکره را ترجیح داد. با وجود عصبانیت دولت اسرائیل، مذاکرات دور اول و دوم به پیش رفت و بظاهر برای آمریکا دشواری عظیمی در پیشرفت مذاکره تا اینجا موجود نیست. ولی ما در ابتدای روند مذاکره هستیم، ما هنوز به دشواری های اصلی و عملی نرسیده ایم، مشکلاتی که می تواند بحران ساز باشد و شکست مذاکره را باعث شود. افزون بر آن، اروپا شرایط و خواسته هایی دارد و با عدم حضور آنها در مذاکره، رفع تحریم ها و بازگرداندن میلیاردها دلار به رژیم دینی ممکن نیست. سیاست ناسیونالیستی و ضد اروپایی ترامپ جبهه غرب را در برابر جمهوری اسلامی کمی ناتوان می کند.
ترامپ با قربانی نشان دادن پوتین جنایتکار فکر کرد می تواند سریع به صلح برسد. او نتوانست پوتین را رام کند. او نتوانست امتیاز کسب کند و تا حدودی از صلح در اوکرائین دلسرد شده است. ترامپ در جدال اساسی خود با چین هنوز نیازمند تدارک بزرگ است. ولی ترامپ فکر می کند موفقیت او در مذاکره با خامنه ای حتمی است و این دستاورد در کوتاه مدت میسر می باشد. البته همین هدف کوتاه مدت، با مخالفت اسرائیل روبرو است.
پیروزی ترامپ در مذاکره حتمی نیست ولی مذاکره در جریان است و دو طرف با اهداف متفاوت در انتظار امتیازهای خود هستند. رژیم خامنه ای با حیله گری و وقت کشی، موافق ادامه مذاکره است و در پی آنست که در مورد غنی سازی و سیاست موشکی و سیاست منطقه ای، کم ترین امتیاز را به آمریکا بدهد. ترامپ علیرغم ساده لوحی استیو ویتکاف، زیر فشار بازها مانند مارکو روبیو، قرار دارد و مراقب مذاکره است و مرتب فشار می آورد. چند پرسش اساسی باقی است. سرنوشت اورانیوم غنی شده انباشت گشته چه خواهد شد؟ غنی سازی زیر ۵ درصد یا قطع هرگونه غنی سازی؟ سیاست موشکی چه خواهد شد؟ سیاست رژیم در مورد نیروهای نیابتی چگونه تعریف می شود؟ ایا تحریم های سازمان ملل و آمریکا و اروپا برداشته خواهند شد؟
نکته ششم
آیا مذاکره به نتیجه می رسد؟ ما نمیدانیم. عوامل شکست و عوامل موفقیت هم وزن هستند. اما به فرض شکست مذاکره، ملت ایران مانند گذشته بخاطر بیعدالتی و استبداد به مبارزه خود برای تغییر رژیم مستبد دینی ادامه می دهد. حال به فرض توافق و رفع حمله علیه مراکز اتمی ایران، واکنش مردم چیست؟ بخشی از جامعه به مذاکره خوشبین است و توافق را عاملی برای مهار تورم و گشایش اقتصادی با غرب می داند. اما بخش اکثریت ایرانیان فکر می کنند در صورت توافق احتمالی، با وجود این نظام سیاسی، آنها از احترام به حقوق بشر و نیز از آزادی و دمکراسی دور هستند. آنها فکر می کنند توافق دو دولت، بمعنای پایان توتالیتاریسم اسلامی و ولایت فقیهی نمی باشد. روشن است که رژیم نکبت آخوندی در پی استمرار خود است. استمرار رژیم یعنی ادامه غارت و فساد و استبداد و اسلام شیعه استعماری. ملت ایران منطق مذاکره با حاکمان را در دیپلوماسی جهانی می فهمد. ولی ملت ایران با تجربه و شناخت میداند تا زمانی که طبقه آخوندها و زالوها و دزدان و خرافه پرستان بر سرکار هستند آسایش و آزادی را نخواهند دید.
همه اصلاح طلبان رانتخوار و نواندیشان دینی دروغپرداز و صلح طلبان ساده لوح و اسلاموفیلها، در کنار رژیم خامنه ای و برای مذاکره او قرار گرفته اند و آنها نمی خواهند ببینند که حکومت اسلامی ۴۶ سال است که ایران ما را ویران می کند و جنگ و خشونت را ترویج می کند. وظیفه میهن پرستان نابودی حکومت ظالم و فاسد خامنه ای است. ما دیپلوماسی جهانی را بررسی می کنیم و هیچگونه مشروعیتی برای رژیم قائل نیستیم. ولی از یاد نمی بریم که هدف ملت ایران دمکراسی و حاکمیت لائیک و تمامیت ارضی و زیستبوم و آزادی است.
جلال ایجادی
جامعه شناس – دانشگاه پاریس
———————————————————
توضیح در باره نویسنده: جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب ایجادی «شیعه گری و ازخودبیگانگی ایرانیان» انتشارات فروغ در آلمان در ۴۲۰ برگ. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، ۳۳۰صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در ۳۵۰ برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزی‌ها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.

سینما رکس و فاجعه شه‌بندر / علیرضا نوری زاده

به نقطه عطفی در تاریخ معاصر میهنمان رسیده‌ایم که اگر به هر نوع آن را به تجاهل برگزار کنیم، سال‌های دیگری در اسارت خواهیم بود
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱ مه ۲۰۲۵ ۸:۰۰

خمینی و اطرافیانش آتش‌سوزی سینما رکس آبادان را در آن شب شوم ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ به حساب حکومت گذاشتند. حال آنکه عاشور، متهم اصلی، در اعترافاتش گفته بود دو تا آخوند در خانه خمینی در نجف (علی‌اکبر محتشمی‌پور و محمد موسوی‌خوئینی‌ها) و سید محمد علوی‌تبار (کیاوش بعدی‌ــ‌ نماینده مجلس رژیم) از طریق کلبعلی‌زاده دوستش فرمان حمله به سینماهای رکس و سهیلا در آبادان را صادر کرده بودند.

البته در تنظیم و تدارک جاسازی مواد منفجره در داخل سینما گروه موحدین و گروه تروریستی منصورون و مرشدشان راستی کاشانی هریک به شکلی دست داشتند.

امروز بار دیگر ملت ما با فاجعه‌ای به‌مراتب دهشتناک‌تر از فاجعه سینما رکس روبرو است. با این تفاوت که سینما رکس را دولت آتش نزد، اما بی‌صداقتی و دروغ‌زنی خمینی و اعوانش گناه ناکرده را به گردن حکومت وقت انداخت و سال‌ها باید می‌گذشت تا هنرمند مبارز و برجسته پرویز صیاد حکایت این جنایت را در نمایشنامه‌ به‌یادماندنی «محاکمه سینما رکس» بازگوید.

شباهت حادثه شه‌بندر با انفجار بیروت را همه بازگفتیم. در آن جنایت حزب‌الله، ۳۳۰ تن کشته، ۷۰۰ تن مجروح و ۳۵۰ هزار تن بی‌خانمان شدند. در شه‌بندر (رجایی) مجروحان از ۱۲۰۰ تن افزون‌اند و کشته‌شدگان تا امروز از مرز ۸۰ گذشته‌اند، اما ده‌ها تن مفقود و ده‌ها تن خاکسترشده و تعیین‌هویت‌نشده نیز در راه‌اند.

من از روز نخست، ضمن اشاره به این شباهت بین سینما رکس و حادثه بندر، ذکر کردم که در سینما رکس دولت بی‌گناه بود و اعوان خمینی دست اندرکار، اما امروز جنایتکار، سپاه و متهم ردیف اول، ولی فقیه است. مجرمان سینما رکس به نیابت و وزارت و سرداری رسیدند؛ همان‌ها امروز دولت‌مدارند و با همه توان می‌کوشند دامان آلوده خود را پاک کنند.

اینجا است که ملت ما باید بهای جنایت ۱۳۵۷ را از رژیم جهل و جور و فساد بازگیرد و این بها چیزی جز سرنگونی این رژیم نیست. در این ۴۶ سال، رژیم کم جنایت عام در سطح کشور انجام داده که هنوز هم بعضی در به پا خاستن تردید می‌کنند؟ البته همدلان با رژیم با به میان کشیدن پای اسرائیل می‌کوشند توجه عمومی را از جنایت‌پیشه واقعی بردارند و متوجه اسرائیل کنند.

نتانیاهو چهره منزه و پاکی ندارد؛ چنانچه کودکان بی‌خانواده و پدران و مادران با کودکان پاره‌پاره بر دست گواه من است، اما او حداقل برای حفظ ظاهر، با ملت ما دشمنی ندارد. فخری‌زاده را می‌کشد، اما همسرش که کنار او در خودرو نشسته است، به سلامت جان به در می‌برد.

یادمان نرود که بی‌لیاقتی، فریبکاری، ناجوانمردی و دروغ‌پردازی حکومت ولایت فقیه به جنایت شه‌بندر و هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶ کشته بی‌گناه محدود نمی‌شود. من به اختصار به چند مورد اشاره می‌کنم.

یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۶۶، در همان سال‌ها و ماه‌هایی که رژیم می‌کشت و می‌بست و می‌درید، دریاچه مصنوعی نیروی دریایی سپاه در نزدیکی گلاب‌دره به سبب سستی درهم شکست و با بارانی که آغاز شد، خیلی زود سیلی به راه افتاد که در تاریخ تجریش و تهران، سابقه نداشت. در مدتی کوتاه سیلاب عظیمی از رودخانه گلاب‌دره به حرکت درآمد و صدها تن گل‌ولای و سنگ را در مسیر رودخانه گلاب‌دره و‌ رودخانه دربند به سمت میدان تجریش به حرکت درآورد. سیلاب پس از ورود به گلاب‌دره از طریق خیابان جعفرآباد و خیابان دربند و خیابان ثبت یا شهرداری و کوچه ناودانک و تابش به سمت تجریش حرکت کرد و در طول مسیر به خانه‌ها و خودروها خسارت فراوان وارد کرد تا به میدان تجریش رسید. از میدان تجریش به خیابان کوروش کبیر وارد شد و تا حوالی میرداماد پیش رفت.

در میدان تجریش بخشی از سیلاب به درون زیرگذر در حال ساخت وارد شد و بخشی دیگر داخل تکیه بزرگ تجریش و راهرو بازارچه تجریش شد که به مغازه‌های داخل تکیه و بازارچه آسیب رساند. سپس به مسجد همت تجریش و داخل حرم امامزاده صالح وارد شد و پس‌ از آن، با ورود به کوچه‌های اطراف حرم و مسجد همت، به منازل آن محدوده نیز آسیب‌های فراوانی زد.

نمازگزاران مسجد همت در حال اقامه نماز با ورود سیل به مسجد مواجه شدند. شاهدان عینی می‌گویند تمام محوطه‌ داخل مسجد از سیلاب و گل‌ولای انباشته شد، به‌ نحوی‌ که مردم برای حفظ جان خود از کتابخانه‌ و ستون‌ها و منبر بالا رفتند. با شکسته شدن دیوار جنوبی مسجد، سیلاب از آن سمت خارج شد و فروکش کرد و از سمت دیگر میدان، گل‌ولای به‌طرف بیمارستان شهدا از سمت شرق و ورودی خیابان مقصودبیگ و پهلوی در سمت جنوب و غرب پیشروی کرد.

تعداد تلفات در گل‌ولای پیچیدگان و مفقودان از ۳۰۰ افزون شد، اما نه سپاه گناه را به گردن گرفت و نه تعداد قربانیان و خسارات اعلام شد. شهردار تجریش به طور خصوصی خسارات را بالغ بر ۷۵ میلیارد تومن (آن زمان) اعلام کرد.

بیست‌ونهم بهمن ۱۳۸۲ انفجار قطار نیشابور که در سه واگن آن مواد منفجره سنگین سپاه حمل می‌شد، به کشته شدن ۳۵۰ نفر و مصدومیت ۴۶۰ نفر منجر شد. این رخداد به‌قدری فجیع بود که بقایای پیکر جانباختگان تا ۲۰ کیلومتری محل انفجار هم یافت می‌شد. سپاه هیچ مسئولیتی را برعهده نگرفت و این فاجعه‌بارترین حادثه‌ای بود که از زمان افتتاح راه آهن سراسری به دست رضاشاه کبیر در راه‌آهن سراسری خانه پدری رخ داده بود.

آتش گرفتن سقف مسجد ارگ تهران هم که روی آن را با پارافین پوشانده بودند، ۱۸۰ کشته به جا گذاشت، اما هیچ کس از جمله شرکت مهندسی شهرداری و سازمان اوقاف بابت این حادثه هزینه‌ای پرداخت نکرد.

در دی‌ماه ۱۳۹۵ آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو ۲۴۰ آسیب‌دیده از جمله ۳۰ کشته داشت که در میانشان مامورین فداکار آتش‌نشانی هم بودند.

آتش‌سوزی وحشتناک نفتکش سانچی در آب‌های چین ۳۲ کشته و میلیون‌ها دلار خسارت به جا گذاشت.

در انفجار معدن یورت استان گلستان در اردیبهشت ۱۳۹۶، بیش از ۴۴ تن از معدنچیان فداکار به قتل رسیدند. پس از آن ریزش معادن طبس ۵۲ کشته به جا گذاشت.

دوم خرداد ۱۴۰۱ ساختمان متروپل آبادان فرو ریخت و حداقل ۴۳ تن کشته شدند.

در سوانح هواپیمایی غیرنظامی هم نزدیک به هزار تن به قتل رسیده‌اند. البته دریغ از یک شرح وافی درباره این حوادث و معرفی مسئولان آن. بعد از جنایت سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی، سه روز دروغ بافتند و به صحبت‌های سردار حاجی‌زاده که هواپیما به‌فرمان او با دو موشک سرنگون شد، گوش سپردند. عاقبت با فاش شدن ماجرا از سوی رسانه‌های بین‌المللی و حتی روس‌ها، حاجی‌زاده مجبور به اعتراف شد و «نایب مهدی غایب» به او مدال و پاداش نقدی داد.

البته شمار حوادثی که سپاه و دستگاه‌های امنیتی به عمد یا سهو مرتکب شده‌اند، بسیار بیش از این است. ۳۰ هزار اعدام‌شده، ۲۵۰ هزار کشته در جنگ هشت ساله و همین رقم زخمی و معلول را هم که به رقم کشته‌شدگان در ۴۶ سال گذشته اضافه کنید، آشکار خواهد شد که دیگر برای تکرار فاجعه‌ای تازه مجالی باقی نیست. اینجا است که ملت عزیز ما باید عاملان این جنایات را از سریر قدرت پایین کشد و سران رژیم را وادار کند به کوتاه‌دستی، خیانت و جنایت‌هایشان اعتراف کنند.

خامنه‌ای در سوگ عزیزانش از حاج قاسم و سنوار و هنیه گرفته تا حسن نصرالله و نبیل قاووق و هاشم صفی‌الدین و… عزای حسینی بر پا کرد و در سوگشان گریست و هیئت‌های ویژه به تسلای بازماندگانشان گسیل داشت. آن وقت برای ده‌ها قربانی و صدها هستی‌باخته، هفت سطر بیانیه داد؛ انگار‌نه‌انگار که جامی ریخته و سبویی بشکسته است.

به نقطه عطفی در تاریخ معاصر میهنمان رسیده‌ایم که اگر به هر نوع آن را به تجاهل برگزار کنیم، سال‌های دیگری در اسارت خواهیم بود و نفرین و لعنت نسل‌های آینده را به بی‌همتی خود، در طول تاریخ به نام و یاد خود، تضمین خواهیم کرد.

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

مسعود رجوی کجاست؟ / علیرضا نوری زاده

غیبت رجوی را چنین توصیف می‌کنند که مسعود زنده و جاودان است و حتی یک موی سیاه ندارد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۲۴ آوریل ۲۰۲۵ ۷:۰۰

گو اینکه مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق، از سال ۱۳۸۹ به غیبت صغری رفته بود، اما رفتن او به غیبت کبری بعد از اجلاس سالیانه پرخرج مجاهدین در تیرماه سال ۱۳۹۵ در پاریس اعلام شد. آن هم نه از زبان همسرش بلکه از سوی یکی از مهمانان که به اجلاس دعوت شده بود. مهمانی که یک آدم عادی نبود، بلکه ترکی فیصل، یکی از پسران ملک فیصل، پادشاه در یادمانده سعودی، بود.

او سخنان خود را با ذکر مبارزات ملت ایران و فتنه‌افروزی‌های رژیم و با درود به مریم رجوی و «همسر مرحومش» آغاز و با آرزوی پیروزی ملت بر رژیم سرکوبگر خاتمه داد. جالب اینکه وقتی امیر گفت «و انت السیده مریم و زوجک المرحوم مسعود رجوی …» لحظه‌ای همه حالت شوک‌زده داشتند و مترجم با لرزش، حرف امیر را سانسور کرد، اما امیر ترکی دوباره جمله‌اش را تکرار کرد و بعد، با استفاده از ترکیب «خداحافظ» مکان سخنرانی را ترک گفت.

من بلافاصله سخنان امیر را ترجمه و تحلیل کردم و گفتم امیر ترکی مرگ رجوی را تایید کرد. البته صداوسیمای رجوی و سایت و نشریه سازمان از فردای نوشته و سخنان من، از نثار مهر همیشه به من و آن‌ها که عشق ایران خانم را به سینه دارند، دریغ نکردند.

از فردای‌ آن روز، مجاهدین که سخت شوکه شده بودند و درعین حال جرات نداشتند امیر ترکی را به دروغ‌زنی متهم کند، به آسمان و زمین پیچیدند که بگویند رجوی زنده است. راستی اگر زنده بود، چرا همان روز کلامی زنده از او پخش نکردند که خلایق ما زنده‌ایم، اما به غیبت صغری رفته‌ایم تا روز فتح چهاراه آذربایجان ظهور کنیم.

روز بعد، شاهین قبادی، سخنگوی سازمان مجاهدین خلق، به رادیو فردا گفت از گفته‌های روز شنبه فیصل در تجمع پاریس در مورد مسعود رجوی، سوءتعبیر و نتیجه‌گری نادرست شده است. او توضیح بیشتری به رادیو فردا نداد و تنها دو منبع عربی را به این رسانه معرفی کرد و گفت در هیچ‌کدام از این منابع که سخنان ترکی فیصل را پوشش دادند، چنین تعبیری از سخنان او وجود ندارد!

«غیبت» از کی آغاز شد؟

نخستین بار در فردای روزی که هواپیماهای آمریکایی اردوگاه مجاهدین را بمباران کردند، خبر مجروح شدن مسعود رجوی منتشر شد. به اتفاق همکارم یک سال بعد به اردن رفتیم. آنجا در دیدارهایی با یک پزشک فلسطینی که پزشک مخصوص رجوی بود، خبر شدیم که رجوی دوسال قبل به علت دیابت بالا و کورچشمی به یک کلینیک نظامی منتقل شده و به احتمال زیاد از آنجا زنده بیرون نیامده است.

سازمان هیچ‌گاه پاسخ نداد غیبت رجوی برای چیست. اگر در اروپا نزد برادرش است، چرا رژیم جمهوری اسلامی تاکنون دولت‌های اروپایی را بازخواست نکرده است؟ اصولا چرا رژیم به سرنوشت رجوی این همه بی‌اعتنا است؟ آیا رژیم دیگر مسعود رجوی را در معادلاتش به حساب نمی‌آورد؟

این سولات بر ابهام غیبت رجوی بیشتر می‌افزاید. رجوی پس از اشغال عراق یک دوره دعای رمضانی اجرا کرد که می‌توانست تلفیقی از سخنان گذشته او باشد، اما سه سال بعد از آنکه دوران غیبت صغری بود. یک پیام دیگر هم بعد از سه سال، در آغاز غیبت کبری، فرستاده شد.

راستی بین غیبت صغری و کبری چه تفاوتی وجود دارد؟ در دوره غیبت صغری، خواص شیعه با امام مرتبط بودند، اما در دوره غیبت کبری، مرتبطان امام به سردستگی حضرت خضر همواره ۳۰ نفر از کارگزاران و خواص حضرت‌اند. این‌ها از نظر زندگی انسان‌های عادی‌اند و از بین مردم انتخاب می‌شوند و طول عمر آن‌ها محدود است. در مورد چگونگی غیبت امام، یک دیدگاه این است که امام در بین مردم نیست و جای دیگری زندگی می‌کند که شبیه آن در مورد حضرت عیسی رخ داده است. البته هیچ روایتی نداریم که در مورد امام عصر این معنا را تایید کند. نظر دیگر این است که امام بین مردم زندگی می‌کند، ولی ظهور ندارد. یک نظریه هم این است که کسی ایشان را نمی‌بیند (ناپیدایی). نظریه دیگر این است که کسی ایشان را نمی‌شناسد (ناشناسی).

آنچه را درباره امام زمان می‌گویند، برای مسعود رجوی به هم بافته‌اند. فکرش را بکنید. غیبت رجوی را چنین توصیف می‌کنند که مسعود زنده و جاودان است و حتی یک موی سیاه ندارد (البته عین صدام حسین که تا قبل از اشغال عراق موهای سر و سبیلش را مثل پر کلاغ رنگ می‌کرد).

نظر دیگری هم وجود دارد و آن این است که امام به تناسب و فراخور اوضاع، گاهی ناپیدا و گاهی ناشناس است. آیت‌الله صافی گلپایگانی در کتاب «۱۰ پرسش» می‌گوید: «گرچه فلسفه و صحت و فایده غیبت به هریک از دو نحو (غایب‌ شدن جسم و ناشناس‌ بودن) حاصل می‌شود و این جهات که امر امام مخفی باشد و کسی او را نشناسد، یا نتواند متعرض ایشان شود و سایر هدف‎‌ها و مقاصدی که در غیبت آن حضرت است، در هر دو حال، حاصل است، اما از جمع بین روایات و حکایات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و استفاده تفسیر بعضی از آن‌ها از برخی دیگر، دانسته می‌شود که غیبت آن حضرت به هر دو شکل (ناپیدا شدن و ناشناس‌ بودن) وقوع دارد.

حالا با استناد به این روایات می‌کوشند غیبت مسعود را توجیه کنند. به عبارت دیگر، زیارت حضرت مسعودی فقط خاص خواص است و مریم و ۲۹ فرد دیگر به حریم غیبت راه دارند و الباقی از طریق این ۳۰ نفر به مسعود وصل می‌شوند.

اخیرا هوش مصنوعی هم وارد بازی شده است. هرازگاه اسرای آلبانی را جمع می‌کنند و پیام ازغیب‌رسیده مسعود را پخش می‌کنند و از پاسخ دادن به منطقی‌ترین سوال فرار می‌کنند: مسعود کجاست؟

شما دو هزار انسان جوانی‌باخته و بادردساخته را که حالا به پیری رسیده‌اند و جنازه‌هایشان یک به یک از اردوگاه تیرانا به گورستان می‌رود و نه طعم زندگی را چشیده‌اند، نه از روزگار چیزی می‌دانند وتنها دلخوشی‌شان کلیپ‌هایی است که یک هنرمند سوخته و زندگی‌باخته از خامنه‌ای و رژیمش تهیه می‌کند، با فریب در حصار نگه داشته‌اید و آنقدر آزادگی ندارید که پاسخ آن‌ها را بدهید که مسعود کجاست. آن وقت می‌خواهید ۹۰ میلیون ایرانی به شما اعتماد کنند و دروغ‌های شما را باورکنند که «حضرت مسعودی» در جوار امام زمان برای رستاخیز آماده می‌شود؟

بقایای لشکر مسعودی که اغلب ۷۰ را پشت سر گذاشته‌اند، چرا به یاد شیخ اجل نمی‌افتند که «بیا ای که عمرت به هفتاد رفت/ مگر خفته بودی که بر باد رفت؟»

در حیرتم که عاقبت شما به کجا خواهد رسید. می‌دانم حواریون ۲۹ نفره و «مریم خانم» آنقدر از هدایای نقدی صدام حسین و شماری از کشورها در خزانه معموره دارند که تا پنج پشتشان کفایت می‌کند. برای صدها حسین و مرجان و آرش و سمیه و بهمن و علی و رقیه و… چه گذاشته‌اید به جز درد و نفرت و مصادره جوانی و اندیشه و زندگی‌شان؟

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.