برای تأیید مدعا، ابتدأ اهداف و طرح عملیاتی فقیهان را با شواهد و قرائن نشان خواهیم داد، سپس آن را به قرآن عرضه خواهیم کرد تا داوری قرآن در این زمینه آشکار شود.
تاریخچه نزاع
تاریخ نزاع را به سال جاری منحصر خواهیم کرد تا نه تنها نوشتار طولانی نشود، بلکه به نزاعی که هم اکنون در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی در حال تداوم است پرداخته شود.
افراد بسیاری از ابتدای انقلاب تاکنون، از موضع دینی، به بهشتی کردن اجباری مردم اعتراض کرده اند. آیت الله خامنه ای در ۹۳/۲/۲۳ به ایراد منتقدان این گونه پاسخ داد :
“گاهى شنیده می شود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها می شود، می گویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى می خواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه می کند که مردم را به بهشت برساند”.
حسن روحانی ۱۱ روز بعد- در ۹۳/۳/۳ – به این سخنان واکنش نشان داد و گفت :
“نباید مردم را بیهوده و بدون جهت نگران کرد و باید بگذاریم مردم راحت باشند. این قدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.پیامبر شلاق در دست نداشت، پیامبر بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نزیر باشیم”.
این سخنان روحانی جنجالی عظیمی در ایران به راه انداخت. ائمه جمعه، اعضای مجلس خبرگان رهبری، دادستان کل کشور، و…همگی با تندترین عبارات رئیس جمهور را مورد حمله قرار دادند. امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری در پاسخ گفت: “شلاق که سهل است با همه قدرت جلوی کسانی که مانع بهشت رفتن مردم شوند خواهیم ایستاد”. آیت الله مصباح یزدی- عضو مجلس خبرگان رهبری و لیدر افراطی ترین محافظه کاران- به حسن روحانی گفت: “تو دینت را از کجا یاد گرفتهای؟ از فیضیه یا از انگلستان؟”. احمد خاتمی، عضو دیگر مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه تهران به حسن روحانی گفت :”شما با اظهارات خود جاده جهنم را برای کسی صاف نکنید”. آیت الله مکارم شیرازی- یکی از مراجع تقلید- خطاب به حسن روحانی گفت: “با دست خودمان درهای جهنم را به روی مردم باز نکنیم”. محسنی اژه ای- دادستان کل وقت کشور- که یکی از سرکوب گران اصلی ۳۵ سال گذشته است، خطاب به روحانی گفت: “میگویند به بهشت و جهنم مردم کاری نداشته باشید! چنین تفکراتی به سخره گرفتن زحمات علما، مراجع و حوزههای علمیه است”. صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه- در ۹۳/۳/۲۲ در پاسخ روحانی گفت: “این که میگویند با زور آدمها را به بهشت نبریم از همین جا ناشی میشود. این حرف بنیان لیبرالیته و مدرنیته دارد”. لاریجانی سبک زندگی لیبرالی را رد کرده و برای حکومت وظایف هدایتی قائل است.
۹ ماه از این نزاع گذشت و جنجال علنی تا حدودی آرام گرفت. اینک آیتالله موحدیکرمانی- دبیرکل روحانیت مبارزه تهران، امام جمعه تهران، عضو مجلس خبرگان رهبری، و…- در ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ – دوباره آن نزاع را علنی کرده و در پاسخ حسن روحانی گفته است:
“فرهنگ چیزی نیست که یک مسئول بگوید ما وظیفه نداریم مردم را به زور به بهشت ببریم، چرا شما وظیفه دارید و باید جلوی ورود به جهنم را بگیرید و درهای بهشت را باز و راههای جهنم را با قدرت مسدود کنید”.
داوری قرآن درباره هدف و کنش فقیهان
حضرت محمد ، به تعبیر قرآن، بسیار حریص بود که همه مشرکان و غیر مسلمانان، به اسلام ایمان آورند و مسلمان شوند. خدای قرآن خطاب به حضرت محمد میگوید که این آرزویی دست نیافتنی و محال است. برای این که خدا اگر میخواست- با توجه به قدرت مطلقهاش- خود آدمیان را به گونهای می آفرید که همه مومن و مسلمان شوند. اما انسانها را آزاد آفرید تا خود مختارانه دین و بی دینی را انتخاب کنند و بهشت و جهنم خود را بسازند. تو هم بر آنان سیطره نداری و نمیتوانی آنان را به زور مسلمان کنی. وظیفه تو فقط ابلاغ پیام و نشان دادن راه است. به آیات قرآن در این زمینه بنگرید:
“شاید که تو از آن که مردم مومن نمیشوند، خود را به نابودی می کشانی”(شعرأ، ۳).
“و چه بسا تو جان خود را در کار و بار ایشان[از شدت تأسف] میفرسایی”(کهف، ۶).
آیات متعدد قرآن این آرزو را ناممکن به شمار آورده است:
“و اگر پروردگارت[به اراده حتمی] میخواست تمام اهل زمین ایمان میآوردند. پس آیا تو مردم را به اکراه وا میداری تا مومن شوند؟ و حال آن که هیچ کسی را نرسد که جز به اذن الهی ایمان آورد”(یونس، ۹۸-۹۹).
“و بیشترینه مردم، ولو تو سخت بکوشی و بخواهی مومن نمی شوند”(یوسف، ۱۰۳).
“ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند”هود، ۱۷).
“اگر بر هدایت آنان حریص باشی[بدان] که خداوند کسی را که بیراه گذارد، به راه نمی آورد و ایشان یاوری ندارند”(نحل، ۳۷).
“مبادا جان تو از حسرت خوردن برایشان بفرساید، بیگمان خداوند به آنچه میکنند آگاه است”(فاطر، ۸).
“تو هر کس را که دوست داری هدایت نمیکنی؛ بلکه خداوند است که هر کس را که بخواهد هدایت میکند و او به راهیافتگان داناتر است”(قصص، ۵۶).
حضرت محمد همچنان این آرزو را با حسرت تمام دنبال میکرد. به همین دلیل خدای قرآن برخوردهای بسیار تندی با او میکند که چرا این آرزوی محال را تعقیب میکند:
“و اگر رویگردانی آنان بر تو گران میآید، در صورتی که میتوانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی و برای آنان معجزهای بیاوری[چنین کن] و اگر خداوند میخواست آنان را بر طریق هدایت فرا می آورد؛ پس از نادانان مباش”(انعام، ۳۵).
“پس از آنچه اینان می پرستند، سردرگم مباش، اینان جز به شیوه ای که پدرانشان[خدایان و بتان را] می پرستیدهاند، نمیپرستند”(هود، ۱۰۹).
بدین ترتیب، پیامبر اسلام هم به عنوان یک “بشر” فاقد قدرت مطلقه خداوندی بود. اگر فقیهان قصد دارند تا با بستن راههای جهنم، همه را به بهشت برانند، متکبرانه خود را خدا به شمار آورده و احساس میکنند که دارای قدرت مطلقه خداوندی هستند که آنان را قادر به تحقق این هدف محال میسازد.
فقیهان کارگزاران شیطان
خدایی کردن محال است، برای این که همه ما انسانهای جایزالخطا، با قدرت بسیار محدود بشری هستیم. اگر نمیتوان خدا شد، اما میتوان بازیچه دست شیطان شد و مقاصد او را تعقیب کرد. به روایت قرآن، شیطان نقش بسیار مهمی در زندگی آدمیان دارد. یکی از مقاصد او “تغییر آفرینش الهی” از طریق فریب آدمیان است. شیطان به خدا می گوید:
“از بندگان تو سهم معینی بر می گیرم. و آن گاه آنان را به [دام] آرزوهای دور و دراز می اندازم و می فرمایمشان تا گوشهای چارپایان را ببرند و می فرمایمشان تا آفرینش الهی را دگرگون کنند”(نسأ، ۱۱۸-۱۱۹).
همان گونه که توضیح داده شد، “آفرینش الهی” این است که آدمیان مختارانه دین خود را انتخاب کنند و بهشت و جهنم خود را بسازند. مطابق “آفرینش الهی” بهشتی شدن همگان و بستن راه جهنم، محال است. اما هدف شیطان تغییر “آفرینش الهی” از طریق فریب انسانها و به دام آرزوهای دست نیافتنی انداختن آنان است. در این صورت، آدمی به کارگزار شیطان تبدیل میشود. فقیهانی که به دنبال بستن راههای جهنم و فرستادن مردم به بهشت هستند، به روایت قرآن، کارگزاران شیطان هستند که هدف محال “دگرگون کردن آفرینش الهی” را تعقیب می کنند.
فقیهان چگونه این هدف را دنبال می کنند؟
سرکوب و اجرای احکام فقهی برساخته مردم پیش از اسلام- یعنی احکام فقهی امضایی- تنها راههایی است که اینان میشناسند. صادق لاریجانی- رئیس قوه قضائیه- در ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ گفته است :”متأسفانه برخی معتقدند که قوانین جزایی اسلام به درد جامعه امروز نمیخورد و نمیتواند پاسخگوی نیازهای قضایی مردم باشد”.
فقیهان گمان میکنند که با اجرای مجازاتهای کیفری- قصاص،سنگسار،قطع دست، اعدام، و…- راههای جهنم را بسته و راه بهشت را میگشایند. آخر چگونه وقتی اسیدپاشان را با کور کردن چشمشان قصاص میکنند، راه جهنم بسته شده و راه بهشت باز میشود؟ آیا قطع دست سارق، تازیانه زدن به شرابخوار، قطع معکوس دست و پای محارب، و دیگر مجازات های فقهی، راههای جهنم را میبندند و راههای بهشت را میگشایند؟
این همه بدخوانی “کارگزاران شیطان” از قرآن و سنت معتبر برای چیست؟ پیامبر اسلام در جامعهای قبیلگی مبعوث شد. او برای فضائل اخلاقی آمده بود و نمیتوانست تمامی ساختارهای معرفتی و معیشتی منطقه دور افتاده جزیره العرب را دگرگون کرده و آن منطقه را به قرن بیست و یکم تبدیل سازد. به عنوان “الگوی مسلمانان”، عرف عقلای زمان خود را با اصلاحاتی “امضا” کرد. آن برساختههای پیش از اسلام امضا شده، هیچ ربطی به بهشت و جهنم ندارند.
مسلمانان امروز هم باید با الگو گرفتن از عمل پیامبر، عرف عقلای جهان کنونی- یعنی دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، کثرتگرایی، برابری شهروندان فارغ از جنسیت و مذهب و قومیت، حقوق مدنی، صلح، و…- را امضا کنند. این راه درست خوانش متن است که به اسلامی اخلاقی و عقلایی منتهی می شود. آری میتوان خوانش هایی از قرآن و سنت معتبر داشت که به محصولاتی چون طالبان، القاعده، بوکوحرام، داعش، الشباب، وهابیسم، و…منتهی شود. در این صورت، چه آبرویی برای اسلام و مسلمانی باقی خواهد ماند؟