به نقطه عطفی در تاریخ معاصر میهنمان رسیدهایم که اگر به هر نوع آن را به تجاهل برگزار کنیم، سالهای دیگری در اسارت خواهیم بود
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱ مه ۲۰۲۵ ۸:۰۰
خمینی و اطرافیانش آتشسوزی سینما رکس آبادان را در آن شب شوم ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ به حساب حکومت گذاشتند. حال آنکه عاشور، متهم اصلی، در اعترافاتش گفته بود دو تا آخوند در خانه خمینی در نجف (علیاکبر محتشمیپور و محمد موسویخوئینیها) و سید محمد علویتبار (کیاوش بعدیــ نماینده مجلس رژیم) از طریق کلبعلیزاده دوستش فرمان حمله به سینماهای رکس و سهیلا در آبادان را صادر کرده بودند.
البته در تنظیم و تدارک جاسازی مواد منفجره در داخل سینما گروه موحدین و گروه تروریستی منصورون و مرشدشان راستی کاشانی هریک به شکلی دست داشتند.
امروز بار دیگر ملت ما با فاجعهای بهمراتب دهشتناکتر از فاجعه سینما رکس روبرو است. با این تفاوت که سینما رکس را دولت آتش نزد، اما بیصداقتی و دروغزنی خمینی و اعوانش گناه ناکرده را به گردن حکومت وقت انداخت و سالها باید میگذشت تا هنرمند مبارز و برجسته پرویز صیاد حکایت این جنایت را در نمایشنامه بهیادماندنی «محاکمه سینما رکس» بازگوید.
شباهت حادثه شهبندر با انفجار بیروت را همه بازگفتیم. در آن جنایت حزبالله، ۳۳۰ تن کشته، ۷۰۰ تن مجروح و ۳۵۰ هزار تن بیخانمان شدند. در شهبندر (رجایی) مجروحان از ۱۲۰۰ تن افزوناند و کشتهشدگان تا امروز از مرز ۸۰ گذشتهاند، اما دهها تن مفقود و دهها تن خاکسترشده و تعیینهویتنشده نیز در راهاند.
من از روز نخست، ضمن اشاره به این شباهت بین سینما رکس و حادثه بندر، ذکر کردم که در سینما رکس دولت بیگناه بود و اعوان خمینی دست اندرکار، اما امروز جنایتکار، سپاه و متهم ردیف اول، ولی فقیه است. مجرمان سینما رکس به نیابت و وزارت و سرداری رسیدند؛ همانها امروز دولتمدارند و با همه توان میکوشند دامان آلوده خود را پاک کنند.
اینجا است که ملت ما باید بهای جنایت ۱۳۵۷ را از رژیم جهل و جور و فساد بازگیرد و این بها چیزی جز سرنگونی این رژیم نیست. در این ۴۶ سال، رژیم کم جنایت عام در سطح کشور انجام داده که هنوز هم بعضی در به پا خاستن تردید میکنند؟ البته همدلان با رژیم با به میان کشیدن پای اسرائیل میکوشند توجه عمومی را از جنایتپیشه واقعی بردارند و متوجه اسرائیل کنند.
نتانیاهو چهره منزه و پاکی ندارد؛ چنانچه کودکان بیخانواده و پدران و مادران با کودکان پارهپاره بر دست گواه من است، اما او حداقل برای حفظ ظاهر، با ملت ما دشمنی ندارد. فخریزاده را میکشد، اما همسرش که کنار او در خودرو نشسته است، به سلامت جان به در میبرد.
یادمان نرود که بیلیاقتی، فریبکاری، ناجوانمردی و دروغپردازی حکومت ولایت فقیه به جنایت شهبندر و هواپیمای مسافربری اوکراینی با ۱۷۶ کشته بیگناه محدود نمیشود. من به اختصار به چند مورد اشاره میکنم.
یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۶۶، در همان سالها و ماههایی که رژیم میکشت و میبست و میدرید، دریاچه مصنوعی نیروی دریایی سپاه در نزدیکی گلابدره به سبب سستی درهم شکست و با بارانی که آغاز شد، خیلی زود سیلی به راه افتاد که در تاریخ تجریش و تهران، سابقه نداشت. در مدتی کوتاه سیلاب عظیمی از رودخانه گلابدره به حرکت درآمد و صدها تن گلولای و سنگ را در مسیر رودخانه گلابدره و رودخانه دربند به سمت میدان تجریش به حرکت درآورد. سیلاب پس از ورود به گلابدره از طریق خیابان جعفرآباد و خیابان دربند و خیابان ثبت یا شهرداری و کوچه ناودانک و تابش به سمت تجریش حرکت کرد و در طول مسیر به خانهها و خودروها خسارت فراوان وارد کرد تا به میدان تجریش رسید. از میدان تجریش به خیابان کوروش کبیر وارد شد و تا حوالی میرداماد پیش رفت.
در میدان تجریش بخشی از سیلاب به درون زیرگذر در حال ساخت وارد شد و بخشی دیگر داخل تکیه بزرگ تجریش و راهرو بازارچه تجریش شد که به مغازههای داخل تکیه و بازارچه آسیب رساند. سپس به مسجد همت تجریش و داخل حرم امامزاده صالح وارد شد و پس از آن، با ورود به کوچههای اطراف حرم و مسجد همت، به منازل آن محدوده نیز آسیبهای فراوانی زد.
نمازگزاران مسجد همت در حال اقامه نماز با ورود سیل به مسجد مواجه شدند. شاهدان عینی میگویند تمام محوطه داخل مسجد از سیلاب و گلولای انباشته شد، به نحوی که مردم برای حفظ جان خود از کتابخانه و ستونها و منبر بالا رفتند. با شکسته شدن دیوار جنوبی مسجد، سیلاب از آن سمت خارج شد و فروکش کرد و از سمت دیگر میدان، گلولای بهطرف بیمارستان شهدا از سمت شرق و ورودی خیابان مقصودبیگ و پهلوی در سمت جنوب و غرب پیشروی کرد.
تعداد تلفات در گلولای پیچیدگان و مفقودان از ۳۰۰ افزون شد، اما نه سپاه گناه را به گردن گرفت و نه تعداد قربانیان و خسارات اعلام شد. شهردار تجریش به طور خصوصی خسارات را بالغ بر ۷۵ میلیارد تومن (آن زمان) اعلام کرد.
بیستونهم بهمن ۱۳۸۲ انفجار قطار نیشابور که در سه واگن آن مواد منفجره سنگین سپاه حمل میشد، به کشته شدن ۳۵۰ نفر و مصدومیت ۴۶۰ نفر منجر شد. این رخداد بهقدری فجیع بود که بقایای پیکر جانباختگان تا ۲۰ کیلومتری محل انفجار هم یافت میشد. سپاه هیچ مسئولیتی را برعهده نگرفت و این فاجعهبارترین حادثهای بود که از زمان افتتاح راه آهن سراسری به دست رضاشاه کبیر در راهآهن سراسری خانه پدری رخ داده بود.
آتش گرفتن سقف مسجد ارگ تهران هم که روی آن را با پارافین پوشانده بودند، ۱۸۰ کشته به جا گذاشت، اما هیچ کس از جمله شرکت مهندسی شهرداری و سازمان اوقاف بابت این حادثه هزینهای پرداخت نکرد.
در دیماه ۱۳۹۵ آتشسوزی ساختمان پلاسکو ۲۴۰ آسیبدیده از جمله ۳۰ کشته داشت که در میانشان مامورین فداکار آتشنشانی هم بودند.
آتشسوزی وحشتناک نفتکش سانچی در آبهای چین ۳۲ کشته و میلیونها دلار خسارت به جا گذاشت.
در انفجار معدن یورت استان گلستان در اردیبهشت ۱۳۹۶، بیش از ۴۴ تن از معدنچیان فداکار به قتل رسیدند. پس از آن ریزش معادن طبس ۵۲ کشته به جا گذاشت.
دوم خرداد ۱۴۰۱ ساختمان متروپل آبادان فرو ریخت و حداقل ۴۳ تن کشته شدند.
در سوانح هواپیمایی غیرنظامی هم نزدیک به هزار تن به قتل رسیدهاند. البته دریغ از یک شرح وافی درباره این حوادث و معرفی مسئولان آن. بعد از جنایت سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی، سه روز دروغ بافتند و به صحبتهای سردار حاجیزاده که هواپیما بهفرمان او با دو موشک سرنگون شد، گوش سپردند. عاقبت با فاش شدن ماجرا از سوی رسانههای بینالمللی و حتی روسها، حاجیزاده مجبور به اعتراف شد و «نایب مهدی غایب» به او مدال و پاداش نقدی داد.
البته شمار حوادثی که سپاه و دستگاههای امنیتی به عمد یا سهو مرتکب شدهاند، بسیار بیش از این است. ۳۰ هزار اعدامشده، ۲۵۰ هزار کشته در جنگ هشت ساله و همین رقم زخمی و معلول را هم که به رقم کشتهشدگان در ۴۶ سال گذشته اضافه کنید، آشکار خواهد شد که دیگر برای تکرار فاجعهای تازه مجالی باقی نیست. اینجا است که ملت عزیز ما باید عاملان این جنایات را از سریر قدرت پایین کشد و سران رژیم را وادار کند به کوتاهدستی، خیانت و جنایتهایشان اعتراف کنند.
خامنهای در سوگ عزیزانش از حاج قاسم و سنوار و هنیه گرفته تا حسن نصرالله و نبیل قاووق و هاشم صفیالدین و… عزای حسینی بر پا کرد و در سوگشان گریست و هیئتهای ویژه به تسلای بازماندگانشان گسیل داشت. آن وقت برای دهها قربانی و صدها هستیباخته، هفت سطر بیانیه داد؛ انگارنهانگار که جامی ریخته و سبویی بشکسته است.
به نقطه عطفی در تاریخ معاصر میهنمان رسیدهایم که اگر به هر نوع آن را به تجاهل برگزار کنیم، سالهای دیگری در اسارت خواهیم بود و نفرین و لعنت نسلهای آینده را به بیهمتی خود، در طول تاریخ به نام و یاد خود، تضمین خواهیم کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.