هرگز دولتی تا این حد خادم رهبر رژیم نبوده است
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۲۲ اوت ۲۰۲۴ ۸:۱۵
سرانجام بعد از ۴۵ سال، دولت «وفاق ملی» از مجلس رای اعتماد گرفت و علی خامنهای به آرزویش رسید و دستنشاندهاش، به اشاره امامانهاش، پیروانی را به صحنه آورد که چون خود او ذوب در «مقام مبارک ولایت عظما» هستند.
علیاکبر هاشمی رفسنجانی در دولت نخست مشکلات عمدهای نداشت اما در دولت دوم، هر روز در گپوگفت با سیدعلی بود که خود به تختش نشانده بود. محمد خاتمی منهای مهاجرانی و قربانعلی دری نجفآبادی که مستقیما به دستور «آقا» وارد کابینه شدند، سر وزرا با رهبر جمهوری اسلامی مشکل داشت. محمود احمدینژاد هم در باب چند تن از وزرا و معاونانش، بهویژه رحیممشایی، با سید درگیر بود. روحانی هم علیرغم پذیرش اوامر «آقا»، چند نوبت گرفتار مخالفتش شد و رئیسی مطیع و منقاد هم نیش و نوش مجلس بفرموده را بر پوست و گوشتش حس کرد. حالا اما ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شدند تا «مقام ولایت» شبها با آرامش سر بر زمین گذارد و هر روز دستور ندهد که اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات و سیداصغر حجازی، مسئول اطلاعات دربار، و سردار محمد کاظمی، رئیس اطلاعات سپاه، برای وزرا پروندهسازی کنند.
با این همه، من بر این باورم که در صف بندگان «مولا» بهزودی شکاف خواهد افتاد. چون ذوبشدگانی داریم که شخصیتی حتی ۱۰ درصد مستقل هم ندارند. خود پزشکیان در باب این جمع میگوید: «برای انتخاب آقایان عراقچی، خطیب، مومنی، کاظمی، سرتیپ نصیرزاده و سیمایی صراف بدون هماهنگی این کار را نکردهایم؛ چه با کمیتهها و چه با بالا و کسانی که باید، هماهنگ کردیم.»
البته در باب بقیه نیز بین حضرتش و «آقا»، در مقام «سرور معظم»، توافق کامل وجود داشته است. به گفته پزشکیان درباره صالحی، «وزیر ارشاد که نمیآمد. آقا به او دستور داد و آمد. من نمیخواهم این حرفها را بزنم. چرا مرا وادار میکنید این حرفها را بگویم. ایشان را صدا کردم، آمد، صحبت کردیم، چند بار گفت نه و رفت. رفتم خدمت آقا، گفتم این لیست است و این افراد در لیستاند و گفتم او نیامد، همانجا تلفن را گرفت و گفت به ایشان بگویید که بیاید.»
در باب یگانه وزیر زن، هم پزشکیان گفت: «من نمیخواهم جزئیات را بگویم، من میخواهم بگویم هماهنگ شدهایم و به اینجا آمدهایم، شما از ما بپذیرید، خانم صادق را خود آقا گفتند که باشد، چرا مرا وادار میکنید چیزهایی را که نباید، بگویم.»
عبدالناصر همتی که از معدود انتقادکنندگان رئیسی بود و در مناظرههای تلویزیونی لحن تندی داشت، دکتر ظفرقندی، وزیر بهداشت، و احمد میدری وزیر کار، که سال ۱۳۸۸ در ستاد میرحسین موسوی فعالیت میکردند، سه نامیاند که با انتقادهای حسین شریعتمداری، مدیر موسسه کیهان که از همین حالا بانگ «لا یغفر» (بخشیده نمیشود) سر داده است، مواجه میشوند.
فردا اگر مثلا همتی بخواهد در نظام مالیاتی کشور تجدیدنظری بکند و هنگام طرح بودجه، به سازمان برنامه توصیه کند که بودجه حوزه و دستگاه ولایت را کاهش دهد، حسین شریعتمداری با او چه خواهد کرد؟
فردا اگر ظفرقندی با برنامه علاج در فرنگ علما مخالفت کرد و به پزشکیان گفت همینجا در خانه پدری درمانشان میکنیم، چه خواهد شد؟
این جناب وزیر کار، اگر برای تامین خواستههای کارگران و صندوق بازنشستگی غارتشدهشان قدمی بردارد، کارش با کرامالکاتبین نخواهد بود؟
احد آزادیخواه، سخنگوی فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی، گفته بود که در جلسه این فراکسیون، چهار وزیر پیشنهادی رای نیاوردند و اسامی این چهار وزیر را به این شرح اعلام کرد: محمدرضا ظفرقندی، وزیر پیشنهادی بهداشت، عبدالناصر همتی، وزیر پیشنهادی اقتصاد، رضا صالحی امیری، وزیر پیشنهادی میراث فرهنگی و گردشگری و احمد میدری، وزیر پیشنهادی کار.
با این حال مسعود پزشکیان بعدازظهر چهارشنبه شادمان از رای اعتماد بفرموده در مجلس فرمایشی، نخستین جلسه هیئت دولتش را در پاستور تشکیل داد. این مرد اعتبار باخته در نخستین روز دولتش، ضمن تبریک به وزرای مقبول «آقا»، برایشان آرزوی موفقیت کرد. آرزوی توفیق در کسب رضایت همیشگی رهبر، بی هیچ اشارهای به ملت؛ ملتی که یک بار دیگر درصدی از آنها را در تعزیه خامنهای به بازی واداشت.
البته پزشکیان از سردار قالیباف هم سپاسگزاری کرد و لابد در دل از اینکه دو تن از برگزیدگان او را بر کرسی وزارت نشاند، به خود تبریک گفت. از نمایندگان مجلس هم قدردانی کرد که با همراهی و همدلی و رای قاطعشان به کابینه، زمینه را برای آغاز جدی کار دولت با ترکیب کامل فراهم کردند.
پزشکیان با اشاره به اقدامهایی که در خصوص «تعریف مسئولیتهای هر دستگاه از جمله وزارتخانهها برای اجرای سند چشمانداز، سیاستهای کلی و قانون برنامه» انجام گرفت، از «تدوین و ارائه وظایف و مسئولیتهای بخش مربوط به هر وزیر تا جلسه آتی هیئت دولت» خبر داد و از وزرا خواست تا «در اسرع وقت» به معاونتهای زیرمجموعهشان ماموریت دهند «با همکاری سازمان مدیریت و برنامهریزی، مراکز علمی و دانشگاهی و دیگر بخشهای کارشناسی برای تهیه برنامه عملیاتی اجرای وظایف مربوط به بخششان اقدام کنند».
از خود میپرسم آیا بین آن ۸۰ و اندی میلیون ساکنان خانه پدری به جز اهالی قدرت و دولت، چند درصد باور دارند که اتفاقی در کشور رخ داده است؟ واقعا چند درصد باور دارند که قرار است در هفتهها و ماههای آینده تحولاتی ملموس در دولت و اوضاع ملت رخ دهد؟ تصویری که پزشکیان در نخستین روز تشکیل کابینه بر صفحه اوهامش ترسیم میکند، تا چه میزان با تصویری که در جان و جهان ما است، منطبق است؟
جواد ظریف، معلم عراقچی بود که در نشستهای برجام عرق پیشانی ظریف را پاک میکرد؛ او قرار است چه معجزهای بکند؟ از همین حالا مامور شده است تحیر انتقام نگرفتن از اسرائیل را توجیه کند. البته او نشان از دو جا دارد: هم سپاهی و اطلاعاتی بوده و هم خبرچین «مقام معظم» در مذاکرات برجام؛ اما آیا قادر است گره از کار فروبسته رابطه با آمریکا بگشاید؟ آیا به ادامه قائممقامی علی باقری که وزارت را مال خود میدانست، تن میدهد؟ باقری در دو ماه، شرق و غرب عالم را پیمود و با بزرگ و کوچک گپ زد، به این امید که زمینهساز آینده شود. حالا پزشکیان با دو آماده به فرمان رهبر جمهوری اسلامی روبرو است: یکی برادر داماد «آقا» و یکی دیپلمات پاسدار ذوب ولایت.
خامنهای کابینهاش را به پزشکیان خورانده است. با این توضیح که این جمع اضداد هر یک دستی در بیعت با «آقا» دارند و منهای دو سه تن، دستی هم در بیعت با سپاه و اطلاعات.
پزشکیان بر لزوم برخورد صادقانه با مردم تاکید میکند: «باید به شکلی با مردم تعامل کنیم که اگر جایی هم نتوانستیم مشکلی را حل کنیم، وقتی دلیل آن را برای مردم توضیح دادیم، باور کنند که ما صادقانه به دنبال کار کردن برای آنها و حل مشکلاتیم و در این مورد بنا به دلایل مطرحشده کار به پیش نرفته است. توجه به محرومان و تلاش برای گرهگشایی از زندگی افراد گرفتار نیز از دیگر محورهای فعالیت دولت چهاردهم خواهد بود.»
اما آیا با برنامه پنجم، اثر یک جمع متوهم و نظرهای رئیسالمتوهمین، میتوان رشد اقتصادی زیر صفر را به هشت درصد رساند؟ آنکه میتوانست، محمدرضا شاه بود و هویدا و علینقی عالیخانی و مهدی سمیعی و کارآفرینانی چون خیامی و لاجوردی و ارجمند و رضایی و… که رشد اقتصادی ایران را در دهه ۱۳۵۰ به ۱۴ درصد رساندند.
بهدروغ میتوان از رشد دم زد اما حقیقت را باید در مغرب و مصر و اردن فقیر دید که امروز نیمی از برقشان را انرژی خورشیدی و نیمی را توربینهای بادی تامین میکنند. از همسایگانمان در خلیج فارس نمیگویم که روزگار دیگری را با شتاب به سوی پیشرفت طی میکنند. انسانی که معاون اولش در درایت و کاردانی زنان شک میکند و خود قادر نیست یک وزیر سنی به کابینهاش دعوت کند، حالا یقه معاونتها را گرفته و مدعی است که «معاونتها و مدیران بخشهای مختلف دستگاههای اجرایی فارغ از قومیت، جنسیت و مذهب و صرفا بر اساس توانمندی، شایستگی و تعهد به اجرای اسناد کلان انتخاب و منصوب میشوند و انتخاب مدیران به هیچ وجه بر اساس رفاقت و انتساب افراد به گروهها یا جناحها انجام نخواهد شد».
پزشکیان با بیان اینکه «ما بر سر اجرای سند چشمانداز، سیاستهای کلی و قانون برنامه با مردم پیمان بسته و تا آخر به این پیمان خود پایبندیم» راه رسیدن به اهداف اسناد کلان را «دشوار» توصیف و تصریح کرد: «باید پایمردی کنیم تا ایران را به جایگاهی که لایق و برازنده مردم آن است، برسانیم. باید این اعتماد و باور را در جوانان ایجاد کنیم که میتوانند اینجا بمانند و برای آبادانی کشورشان تلاش کنند، نه اینکه احساس کنند اینجا جایی برای آنها وجود ندارد.»
آیا کسی در جمع مشاوران و دوستان مسعود خان هست که به او بگوید عزیزم با مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل و با جامعهالمصطفی و حزبالله و حماس و حشدالشعبی و حوثیها نمیشود جایگاهی شایسته در جهان داشت و رشد اقتصادی درخور، جامعهای عدالتگستر، هنر و فرهنگی در سطح قابلیتها به دست آورد. بدون تفکیک قوا، بساط ۴۵ سال گذشته با فرسودگی بیشتر ادامه خواهد داشت.
در چنین شرایطی، هر نوع سستی و درنگ از انسان ایرانی در داخل و خارج کشور معنایی جز آیندهای تلخ و دردناک برای فرزندان و نوادگانمان نخواهد داشت. رضاشاه در ۲۰ سال ایرانی نوین ساخت. حالا قدیری ابیانه از روستاهایی که او تصرف کرد، با الفاظی زشت یاد میکند و یادش رفته است که رضا شاه به بهبودی گفت: تو دو متر کفن میبری، من سه متر. زمین و ده و کارخانه برای قبرم انبار نکردم. برای این است که آباد شوند.
چنانکه پیش از این نوشتهام، من برانداز جزو تحریمکنندگان انتخابات بودم و کسی را به گمراهی نکشیدم. آنها که برای پزشکیان سینه میزدند، با دیدن او در مجلس و شنیدن سخنانش، چه دارند بگویند؟