اگر ولایت فقیه دوام یابد، سرنوشت خانه پدری ما و خانه پدری میلیونها شهروند اینسوی عالم چگونه رقم خواهد خورد
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ برابر با ۷ اوت ۲۰۲۴ ۱۰:۳۰
همه خبرها نگرانکننده است. دنکیشوتهای سپاه در حضور «مقام معظم» در مرگ هنیه بیش از قتل رئیسی مویه میکنند. شمشیرهای چوبی بالای سر، پهپادها و موشکها در آسمان و خودشان زیر زمین. خامنهای ۱۴ پناهگاه فقط در تهران و حومه دارد و خدا میداند چند تا در رامسر و سوادکوه و مشهد و طرقبه و شاندیز. میخواهند اسرائیل را تنبیه کنند. خیز برداشتهاند، بیآنکه نتیجه این «هل من مبارز»طلبی را پیشبینی کنند و من دلم شور میزند.
حالا با کشتن هنیه، ضیف و فواد شکر، نتانیاهوی متزلزل مستحکم شده است. من بهشخصه از او و روشهایش همانقدر منزجرم که از اعمال حزبالله و حماس و جهاد و انصار و حشد و… . با این همه او حق دارد وقتی دولتی صد برابرش با ۹۰ میلیون جمعیت، کمر به نابودی او بسته است، مراقب باشد و شدت عمل به خرج دهد و بکوبد و بکشد و به نصایح دوست و تهدید دشمن اعتنایی نکند.
«تقصیر» با مضمون کتابها و مقالاتی است که موشه دایان و تنی از نظامیان و دولتمردان اسرائیل مثل رابین و شامیر و گلدامایر بعد از جنگ اکتبر ۱۹۷۳ نوشتند. مضمون همه این نوشتهها حکایت از آن دارد که در دو سه روز اول جنگ، اسرائیل روحیهاش را باخته و گرفتار وحشت شکست شده بود. مصر در نهایت با سربلندی ولی بدون پیروزی جنگ را خاتمه داد اما حافظ اسد با سرافکندگی و شکست، آتشبس را امضا کرد. با این همه وحشت شکست و تحقق آرزوهای امثال احمد الشقیری، نخستین رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین که در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ به عبدالناصر پیام داد: «سیدالرئیس صبحانه را در تلآویو میل میکنید یا بر جنازه گلدامایر و رابین!» برای بنیانگذاران اسرائیل که اغلب خود یا والدینشان داخائو و آشوویتس را تجربه کرده بودند، وحشتآور بود.
چنین بود که آریل شارون با یک نیروی زبده در جنوب جبهه به دفرسوار رفت و ارتش سوم مصر را محاصره کرد و وحشت تا حدودی برطرف شد اما شبح شکست همچنان بر جان و جهان اسرائیلیها سایه انداخته بود. در سه نبرد از پس حزبالله و حماس و جهاد برآمدند اما ۷ اکتبر چالشی بود که اسرائیل را سخت غافلگیر و آشکار کرد که اگر سیدعلی خامنهای و نیابتیهایش دست بالا پیدا کنند، داستان یهودیان بنی قریظه را در ابعادی چند صدبرابر تکرار خواهند کرد.
در هفتههای نخست پس از ۷ اکتبر، هربار به کلیپهایی که اسرائیل، جمهوری ولایت فقیه و حماس و شبکههای عربی و بینالمللی پخش میکردند نگاه کردم، پشتم لرزید. شکم دریدن، جنینی را در زهدان زنی تکهتکه کردن، تجاوز به بانویی و… پس ادعای اسلام رحمانی چه شد؟ میدیدم و میگریستم. آیا اسارت ملت فلسطین و ظلمی که بر آنها روا شده است، میتواند توجیهگر این وحشیگری باشد؟
ابومازن، این رهبر شریف فلسطین، بر قتل فرزندانش به دست اسرائیل میگریست اما همزمان لعنت عالم را نثار آتشافروزان غزاوی میکرد که به ماهی، خانه و زندگی دهها هزار تن را ویران کردند و بیش از همه جنگهای عربها و یهودیان کشته به جا گذاشتند. دوستم نبیل ابوردینه، همدم و مشاور ابومازن، از روزهای سخت پس از جنگ میگوید. فلسطینیها شیعه نیستند تا حکام زور مثل جنوب لبنان یکشبه آنها را صاحب خانه و مدرسه و بیمارستان کنند؛ برای هر یک درهم باید سینه بزنند و کربلایی شوند.
راستی را اگر حکایت ظلم و جهل و تعصب و حماقت اهل ولایت فقیه دوام یابد، سرنوشت خانه پدری ما و خانه پدری میلیونها شهروند اینسوی عالم چگونه رقم خواهد خورد؟ فرض کنیم پهپاد شاهدی انتحاری از میان پهپادهای ولی فقیه به برجی مسکونی در تل آویو یا حیفا اصابت کند. برج فرو بریزد و صدها اسرائیلی کشته شوند؛ آیا گمان میکنید نتانیاهو این فرصت طلایی را برای زدن سر افعی از دست خواهد داد؟
این یک روایت ذهنی است اما در این سالهای طاعونی، چه بسیار روایات ذهنی به تلخی به حقیقت نشسته است. یکشنبه ایمن الصفدی، وزیر خارجه اردن، به تهران رفت. دو پیام داشت؛ یکی از پادشاهش که شادمان از به دنیا آمدن نوهاش بود و نگران از اینکه اهالی ولایت فقیه فتنهای برپا کنند و شادمانیاش را به اندوه بدل کنند و پیامی نیز از بایدن در جیب الصفدی بود؛ پیامی که به قول فقهای بینه، جناب پرزیدنت که طی چهار سال ذرهای از حاتمبخشی و کرم به اهالی ولایت فقیه کوتاهی نکرد، این بار آشکارا به خامنهای هشدار میداد که در صورت سر زدن خطایی از شما، ضبط و ربط نتانیاهو از دست من بر نمیآید.
اینها خیالات نیست؛ بایدن هم مثل خامنهای خرافاتزده و گرفتار است و دست توسل به عهد عتیق دراز میکند و از انجیل متی مدد میگیرد. من به همین دلیل نگرانم که با دو ذهن پرورده و دنیانگر مدرن روبرو نیستیم. یکی شفیعش دعانویس پایینخیابان سیدهاشم است و آن دیگری از امامزاده دیوید کاپرفیلد امید معجزه دارد. نتانیاهو هم لابد به امامزاده کاخ سفید و پنتاگون دل بسته که البته موساد خودش هم جرارتر است و هم سریعالجوابتر و در این میان، وطن ما وجهالمصالحه است.
چهار دهه پیش، ژیسکاردستن در روایتش از گوادلوپ، بهصراحت نوشت که کارتر گور شاه را کنده بود. شاه فقید آدمکش نبود، دنیا به او حسادت میکرد و درشتگوییهای او را تحمل نمیکرد؛ خامنهای اما آدم میکشد، علنا درشت میگوید و در خفا التماس دعا دارد.
صحابه خمسهاش، حداد عادل و علیاکبر ولایتی، سیداصغر حجازی، محمدی گلپایگانی و آقا وحید با مجتبی بیعت کردهاند اما این بیعت کافی نیست. فقط بیعت مسجدیان کوفه نبود که علی را به خلافت برکشید. جیش [سپاه] قهاری هم در میان بود، با بقایای مهاجران و انصار و سلمان و ابوذر و عمار و مالک اشتر. با این همه در معرکه خلافت، مغلوب معاویه و مقتول خوارج شد که همه از مومنان و کُتاب وحی و اصحاب خاصه بودند. آیا خامنهای فکر میکند سرلشکر باقری و غلامعلی رشید و دریادار سیاری دست بیعت به مجتبی میدهند؟ آیا خاتمی و روحانی سر تعظیم فرود میآورند؟
«مقام ولایت» در آشفتگیهای جان و جهانش هر لحظه میتواند اقدامی جنونآمیز انجام دهد که خانه پدری را به رحمت نتانیاهو مبتلا کند. من میترسم؛ برای فرزندان و نوادگانم، برای شیرزنان وطنم و مردان سرفراز میهنم.
سپس به بنگلادش نگاه میکنم چگونه ملتی فقیر و گرسنه با جنبشی مدنی، شیخه حسینه را بعد از یک سال ولایت به فرار وامیدارد. آیا ملت ما قادر نیست حماسهای چنین بیافریند؟ فردای قتل اسماعیل هنیه هم گفتم و هم نوشتم که ۲۹ سپاهی ارشد سپاه انصار دستگیر شدهاند. چند روز بعد منبع مستقل ایندیپندنت از ۴۰ پاسدار زندانی سخن گفت. با این حساب اطمینان داشته باشید سپاه بعد از چهار دهه نوکر سرسپرده ولی فقیه و آقازادهاش نیست و فقط در انتظار فرصت است.
و این تتمه را مینویسم که تصویری از خویش و از خانه پدری است که «سویدای دل من تا قیامت/ مباد از شوق سودای تو خالی» .
دلم برای «ایران خانم» تنگ است. نایب کذاب به اسارتش برده است و حالا بیم سربریدنش میرود و من میترسم.