از موشکخواهی رفیقدوست تا باجخواهی اسد
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ برابر با ۴ مه ۲۰۲۳ ۱۶:۳۰
سیدابراهیم رئیسی، دستیار منصوب سیدعلی آقا در گندآفرینی، به دمشق رفت. بگذارید به تاریخ روابط بعث سوریه و نظام ولایی جهل و جور و فساد نگاهی سریع بیندازیم.
موشک سکاد و پاسخ منفی حافظ اسد
رفیقدوست، مسئول عمده تامین اسلحه جبهههای جنگ، بعد از دیداری با خمینی، به اصطلاح خودشان به شام آمد. شام آن بخش از دمشق است که مزار زینب کبری و برادرزادگانش آنجا قرار دارد. مسجد اموی و سوق حمیدیه و آثار بهجامانده از عصر روم و اسلام و معاویه و صلاحالدین و بعد دوران استعمار عثمانی و در نهایت فرانسوی.
بعد از ظهور خمینی، آن چند دکانی که به اسم مدرسه دینی و حوزه و نمایندگی مراجع در بخش قدیمی دمشق، حولوحوش سیده یا ست زینب دایر بودند، بهسرعت توسعه یافتند و اینک به شهری در دل دمشق مدرن تبدیل شدهاند. دو خیابان بالاتر حتی در اوج درگیریها با داعش و اخوان و… شبکدهها باز بودند و رقص و آواز در فراز. برادران پاسدار هم گاه همراه دوستان سوریشان دل به دریا میزدند و به شبکدهها سر میزدند. البته حالا با حضور گسترده اطلاعات سپاه شبکده رفتن نه سخت بلکه محال شده است.
رفیقدوست آمده بود موشک ببرد. صدام ششتا ششتا شهرها را با سکادهای روسیاش میزد و ما فقط موشکهای ضدتانک و هوابهزمین از نوع تاو و فونیکس و سپارو و… داشتیم (شاه فقید در خرید سلاح به تقویت بنیه دفاعی ارتش از یکسو و نیروی ضربتی و سریع هوایی و دریایی تکیه داشت؛ قویترین نیروی زرهی و هوایی و دریایی را داشتیم اما چون قصدمان تجاوز به کشوری نبود، دنبال موشکهای زمینبهزمین نرفتیم) حالا رفیقدوست نزد برادران سوری آمده بود. برادرانی که میلیونها بشکه نفت مجانی از ما گرفته بودند و حالا موقع اثبات مردی و رفاقتشان بود.
در میان حیرت او و همراهانش، شخص حافظ اسد از فروش یا اهدای سکاد به برادران ایرانی خودداری کرد. منطقش هم خیلی ساده بود؛ این درست که ما با شما برادر و متحدیم و با رژیم صدام حسین در عداوت و دشمنی، اما مردم عراق عرباند و ما نمیتوانیم با سلاح خود به قتل آنها و ویران کردن خانهزندگیشان رضایت دهیم.
پس ما چه کنیم حضرت رئیس؟! جنگ را فرسایشی کنید، صدام از پا در میآید.
پس رفیقدوست به لیبی رفت و با تعهد به اینکه پرونده امام موسی صدر دنبال نشود، تعدادی موشک گرفت و به ظاهر گریبان قذافی را از چنگ صادق طباطبایی، خواهرزاده و مهدی فیروزان، داماد امام و خواهرزادهاش و خاندان طباطبایی قمی و… رها کرد. رباب بانو صدر، خواهر امام موسی، که هنوز هم اشکبار غیبت برادر است، پذیرای عهد شوم رفیقدوست با قذافی قاتل نشد.
مسئولان رژیم مکرر به سوریه میرفتند ولی اسد پدر فقط پس از مرگ خمینی به ایران آمد. حواس حافظ جمع بود. در عین دوستی با ایران، ارتباط بینالعربیاش را هم حفظ میکرد. بالاترین کمکها را از سعودی میگرفت اما شب زیر سایه ولایت میخوابید. در لبنان هم با دست باز عمل میکرد و عربها نظارت عالیهاش را پذیرفته بودند.
روزی که رفت، گمانش بر این بود که نورچشمی بشار با کمک عبدالحلیم خدام و مصطفی طلاس، وزیر دفاع و پسرانش، ماهر، برادر بشار، و باندهای علوی در ارتش و امنیت، کشور را اداره خواهد کرد و همچنان از ایران و عربهای خلیج فارس باج خواهد گرفت و لبنان مثل برهتودلی عملا به تبعهاش تبدیل خواهد شد؛ اما چنین نشد.
حماقتهای بشار نخست به از هم پاشیده شدن الیگارشی بعثیعلویسنی منجر شد و با جنایت کشتن رفیق حریری با نقشه حزبالله و همدستی سپاه، با خفت از سوریه رفتند. حزبالله بدنام و منفور و جمهوری ولایت فقیه با کارنامه سیاه یک چند کشتن مخالفان را دنبال کردند. از جورج حاوی کمونیست تا جمیل، وکیل مجلس و فرزند امین جمیل، رئیسجمهوری پیشین لبنان، و جبران توینی، روزنامهنگار، و ۱۲ تن دیگر به تیر غدر و انفجار به قتل رسیدند. اما نوکران اسد و حزبالله همچنان با ارعاب و تهدید سرکار میآمدند.
بهار عربی ناگهان چرتها را پاره کرد. بشار به دام افتاد و رژیم به حمایتش، سپاه به سوریه فرستاد تا در کنار حزبالله و بعدها روسها و نوکران رژیم با کشتار سوریها و ویرانی سوریه، اسد را حفظ کنند. درست در لحظهای که اسد با سلاح شیمیایی به کشتار حلب و حما ابعاد نفرتانگیزی داد، قرار بود آمریکا و متحدانش در یک پنجشنبه کلکش را بکنند اما روسها باراک حسین اوباما را سر طاس نشاندند و با تسلیم سلاحهای شیمیایی اسد، اوباما را از صرافت برکندن اسد انداختند.
در این میان، رژیم هرروز جای پای خود را در سوریه و لبنان محکمتر کرد. نگاهی به گروههایی که امروز در منطقه شامات و لبنان جیرهخوار رژیم و در خدمت بشار اسدند، آشکار میکند که چگونه سیاست غلط آمریکا واروپا هم اسد را سرپا کرد و هم سیدعلی خامنهای را میداندار در سوریه و لبنان.
۱- حزبالله لبنان
حزبالله علاوه بر میلیشیای داوطلب که حقوقی حداکثر بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ دلار دریافت میکنند، دارای حداقل ۱۰ هزار کادر و جنگجوی ثابت و کارمند و کارشناس است. این افراد حقوقی معادل ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار در ماه میگیرند. دبیرکل حزب، معاونانش، روسای دوایر و فرماندهان منطقهای همراه با کارکنان بخش رسانهای (تلویزیون المنار و روزنامهها و مجلات حزب) هم مستمریهای کلان دریافت میکنند و نصرالله و نعیم قاسم که علاوه بر معاونت دبیرکل، نماینده خامنهای در لبنان است، دارای بودجه مخصوصاند.
بودجه سالیانه حزبالله هم اکنون بیش از ۹۰۰ میلیون دلار است. یادتان باشد که از فردای جنگ اخیر اسرائیل و حزبالله تا امروز بیش از یک هزار و ۶۰۰ میلیون دلار برای بازسازی مناطق نفوذ حزبالله در جنوب لبنان و بخش جنوبی بیروت به حزب پرداخت شده است که یک فقره آن همان چک ۳۵۰ میلیون دلاری سیدعلی آقا به سیدحسن نصرالله بود.
خامنهای این پول را از محل فروش خانه ۵۰ متری ابوی در پایینخیابان مشهد تامین نکرده است بلکه به فرمان سلطانیاش، به سه شماره این پول کلان که میشد از محل آن اعتبار لازم برای افزایش حقوق کارگران شرکت واحد را فراهم کرد و به فریاد بیماران تهیدست رسید و همچنین مانع از آن شد که دختران ایران برای تامین هزینه تحصیل برادر و خواهر یا عمل جراحی مادر و پدر، پیکر عزیز و پاک خود را به دست نوکیسگان رژیم و حاشیهنشینان منطقه بسپارند.
خامنهای به شنیدن خبر بیوه شدن زن حزباللهی یا یتیم شدن کودک شیعه اهل جنوب لبنان احتمالا غصهدار شده است و امکان دارد خواب به چشمان مبارکشان راه نیابد؛ اما زجر و درد و فقر میلیونها کارگر ایرانی احساسات مبارک را بر نمیانگیزاند و اصلا اعتنایی ندارند که اعتیاد در بین جوانان چه میکند و وضع فحشا از سر فقر و ناچاری در دارالسلطنه قم به کجا رسیده است. حضرتش دل در گرو مهر حماس و جهاد و حزبالله و حشدالشعبی و… دارد؛ بنابراین در قلبش جایی نمانده است که از آن اهالی خانه پدری شود.
۲- حماس
با نزدیکتر شدن حماس به رژیم طی سالهای اخیر، میزان کمکهای مالی به این گروه به طور تصاعدی افزایش یافته است. تنها اسماعیل هنیه، رئیس شورای سیاسی حماس، در دو سفر به تهران بیش از ۲۰۰ میلیون دلار نقد و محمود زهار، وزیر خارجه پیشین کابینه ائتلافی فلسطین و از رهبران قدیمی حماس، ۱۰۰ میلیون دلار کمک دریافت کردند. علاوه بر این، رژیم یک مستمری ۱۰ میلیون دلاری ماهانه در اختیار رهبری خارج حماس (یعنی خوشنشینان دمشق) قرار میدهد.
وزیر خارجه رژیم در دو سفر اخیرش به سوریه و لبنان، دهها چمدان دلار و یورو تقدیم حزبالله و حماس و جهاد اسلامی کرد. حماس در آستانه سفر رئیسی به سوریه و به تحریک رژیم و در پاسخ به استقبال بینظیر اسرائیل از شاهزاده رضا پهلوی، حملات موشکی از غزه به اسرائیل را آغاز کرد. در پاسخ، اسرائیلیها هم حماس را زدند و هم احتمالا انبار موشکی و بمبهای سپاه در دامغان (پایگاه هاشمی نژاد) را.
۳- جهاد اسلامی
این نوزاد کجومعوج رژیم که از شکم حماس بیرون آمد، با داشتن نزدیک به ۷۰۰ جنگجو و کادر و رهبری داخل و خارج، سالانه بیش از ۹۰ میلیون دلار برای ملت ایران هزینه داشته است. آقای جهاد نخاله بعد از رمضان عبدالله شلح، رهبر این گروه که موردعنایت ویژه سیدعلی آقا و سپاه قدس است، یک میلیون دلار در ماه مقرری شخصی دارد که بابت آن شبانهروز به دعاگویی ذات اقدس نایب امام زمان مشغول است.
۴ـ گروه فتح انتفاضه و جبهه خلق برای آزادی فلسطین
فرماندهی عمومی به رهبری نوکران سوریه بعد از مرگ احمد جبریل و بقایای دارودسته جورج حبش نیز هرازگاه از کیسه پرفتوت ولی فقیه مبلغی چشمگیر دریافت میکنند.
این کمکها را که روی هم بگذارید و در مورد بعضی از گروهها مثل حزبالله که بیش از ۴۰ سال است از مواهب نوکری نایب امام زمان برخوردار است، میزان کمکها در سالهای رفته را نیز بهتقریب حساب کنید، آن وقت درمییابید رژیمی که از دادن پنج درصد اضافه حقوق به کارگران شرکت واحد ابا دارد و تظاهرات کارگران و معلمان و طبقات محروم را به شدیدترین وجه سرکوب میکند، حقوق بازنشستگان را بالا میکشد و قصد فروش خانمان و خاک وطن را دارد تا صندوق سوراخ تامین اجتماعی را پرکند، چه آسان ثروت ملت ایران را خرج کلاشانی از نوع زیاد نخاله و اسماعیل هنیه و محمود زهار و البته حجت الاسلام والمسلمین سیدالمقاومه حسن نصرالله و شرکت سهامی حزبالله میکند.
رئیسی در شامات
در چنین احوالی، سید ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری ششکلاسه، به سوریه میرود. چرا؟ پاسخ ساده است.عربها دارند به سوریه بازمیگردند. این بازگشت با سرمایهگذاریهای کلان وضع بشار را بیشتر تثبیت خواهد کرد. او از اینکه ماموران رژیم با سوءاستفاده از فقر در روستاهای هممرز با لبنان، روستاییان را با رشوههایی گاه کمتر از هزار دلار به شیعه شدن وامیدارد، سخت ناراحت است. شیخالمشایخ علویان اخطار داده است.
بازگشت سعودی به معنای این است که اسد در لبنان نباید در انتخابات (پارلمانی) رئیسجمهوری بعدی دخالت کند. بشار در پی عهد پدرش به خاندان فرنجیه، میخواهد سلیمان فرنجیه را برکشد. حزبالله هم تمکین کرده است اما جمهوری ولایت فقیه فرنجیه را عامل پنهان آمریکا میداند و به دنبال میشل عون دیگری است. به احتمالی، ممکن است با گزینه سوریه موافقت کند اما در تشکیل کابینه سهم میخواهد که سعودیها به هیچ روی زیر بار آن نخواهند رفت.
رئیسی را وزرای دفاع و نفت و امور خارجه و آقا مهرداد (بذرپاش ) هم همراهی میکنند؛ برای بستن قراردادهای اقتصادی و نظامی .
مسئله اسرائیل و دستاندازیهای حزبالله به خاک اسرائیل و واکنشهای دولت دستراستی نتانیاهو برای بشار که به دنبال سرمایهگذاری برادران عرب است، مطلوب نیست. در این میان، اگر سیدعلی آقا «نقشه راه» دیگری در سر داشته باشد، رئیسی در قد و قواره جاانداختن آن نیست و باید منتظر دیدار دریابان شمخانی از دمشق بود.
محمد جمشیدی، اعتمادالسلطنه دربار سید ابراهیم، در باب مذاکرات چهار ساعته اربابش با بشار نوشته است: دو رئیسجمهوری درباره محیط راهبردی منطقه بهخصوص در فلسطین به توافقهای مهمی در راستای عمق دادن به همکاریهای اقتصادی دست یافتند. به این میگویند هیچ ضربدرهیچ. اگر در باب فلسطین حرف زدند و مسائل راهبردی، توافقهای در راستای عمق دادن چه صیغهای است؟
به هر روی من پیشداوری و پیشگویی نمیکنم اما به اعتقاد من، دستاورد حقیقی این سفر زیارت مزار حضرت زینب و رقیه و سکینه و یک روضه مفصل در این مکانها خواهد بود.
در عین حال اجلاس چهارگانه ربعه خبیثه، روسیه و سوریه و ترکیه و جمهوری ولایت فقیه، تشکیل خواهد شد. از این امامزاده هم شاهد معجزهای نخواهیم بود.