خانه » مقاله » به شاهزاده رضا پهلوی تا روز رهایی میهنم وکالت می‌دهم / علیرضا نوری زاده

به شاهزاده رضا پهلوی تا روز رهایی میهنم وکالت می‌دهم / علیرضا نوری زاده

رژیمی بی‌آبرو، فاقد حمیت ملی، ذلیل و تروریست آیا هنوز بخت ماندن دارد؟
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۱ برابر با ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳ ۱۲:۰۰

اندک‌اندک می‌بینم که بین شماری در داخل کشور و در میان ما محکومان به دوری از خانه پدری، زمزمه‌ای بیدار می‌شود که همین؟ یعنی تمام شد؟ آن کلیپ‌های پرشور چرا دیگر نمی‌آید؟ آیا پس از ۵۰۰ کشته، ۲۰ هزار بازداشتی و زندانی بار دیگر به نقطه هزار ساله بحث و تحلیل رسیده‌ایم؟

این در حالی است که اکنون اعتصاب‌ها تازه رنگ جدی می‌گیرند و جهان پیگیر موضوع هویت سپاه به‌عنوان یک سازمان تروریستی یا بخشی از سازمان نظامی یک کشوراست، رژیم جهل و جور و فساد بر وحشی‌گری‌ خود افزوده و در زندان‌هایش چنان با زنان و جوانان اسیر سلوک کرده است و می‌کند که اگر بخت بیرون شدن به قید کفالت و وثیقه پیدا کنند، انسان‌های دیگری‌اند و دیدیم شماری‌ از آن‌ها تحمل زندگی پس از زندان را نداشتند و خودکشی کردند. جمعی هم دچار افسردگی روحی شدید شدند و شماری هفته‌ها وقت می‌خواهند تا به شرایط طبیعی بازگردند.

برخلاف تصور بعضی‌ها، وحشی‌ترین رژیم جهان که پا را از پای وحشیان مغول و تاتار فراتر نهاده، در منتهای ذلت و عجز و سردرگمی است. سید علی آقا خودباخته در میان بوزینه‌هایش هر روز آشفته‌تر می‌شود؛ اگر جز این بود، فرمان قتل علیرضا اکبری را که به فرمان خودش به انگلستان نزدیک شده بود، صادر نمی‌کرد. با رژیمی طرف‌ایم که به‌ظاهر ایرانی است اما ذره‌ای غیرت و حمیت ایرانی ندارد و نمونه بارز این بی‌غیرتی را همین نزدیکی در عراق دیدیم.

استادیوم «الخلیج العربی»!

بصره شهری شیعه‌نشین است که تعداد اندکی از مندایی‌ها، یارسان‌ها، مسیحیان و شبک‌ها در کنار سنی‌مذهبان در چهار سوی آن مسکن دارند. بعد از سقوط صدام، ایرانی‌ها در بصره حرف اول را می‌زنند؛ مواد مخدری که در عراق صدام، در این کشور وجود نداشت و اگر کارگری مصری را با یک سیگار حشیش می‌گرفتند، بعد از یک سال زندان از عراق اخراج می‌کردند، در این چند سال به برکت مافیای سپاه، پر از شیره‌کش‌خانه و مواد شیمیایی و قرص‌های کپتاگون شد؛ قرص‌های تولیدی حزب‌الله که در تیراژ میلیونی به شرق و غرب جهان به‌ویژه کشورهای ثروتمند عرب در خلیج فارس صادر می‌شوند. البته در سال‌های اخیر کویت و عربستان سعودی و امارات با شدت بخشیدن به مبارزه با قاچاق و احکام شدید علیه فروشنده و صادر و واردکنندگان دکان حزب‌الشیطان را به کسادی کشانده‌اند.

چنین شد که پدرومادرها در اعتراض تجمع کردند و سرانجام کنسولگری نایب مهدی موعود در بصره و کربلا را به آتش کشیدند. دستگیری و سربه‌نیست کردن جاسوسان رژیم در سال‌های بعد از ۲۰۱۵ شدت گرفت. مقتدی صدر، پرچمدار ولایت فقیه، شمشیرش را علیه سپاه از رو بست و رسما اعلام کرد ایران درصدد نابودی جوانان برومند عراقی به‌ویژه بصراوی‌ها است.

رژیم که میلیاردها تومان و دلار و دینار خرج بازسازی قبور ائمه کرده بود، قبوری که حداقل دوتای آن‌ها یعنی «حرمین سامرا» به اشاره سپاه ویران شده بودند، این بار ناگهان ورزش‌دوست شد و در ساختن استادیوم ۵۰ هزار نفره بصره با مال و کارگر متخصص و آرشیکت، مشارکت کرد تا یک سال بعد از خاتمه بنای آن، بر پیشانی‌اش با درشت‌ترین حروف بنویسند: «کاس الخلیج العربی»

وقتی مسابقات «جام خلیج» بعد از سال‌ها در استادیومی که رژیم ایران بخش عمده‌ای از هزینه ساختش را پرداخته بود، آغاز شد حتی نظیر دوره‌های پیشین در سعودی و کویت و بحرین و امارات و… ، به ذکر «جام خلیج» هم اکتفا نکردند و «جام خلیج عربی» را مثل خنجری در چشم ما فرو کردند.

در مقابل عزوچز رژیم، السودانی، از هم‌حزبی‌های نوری المالکی و از الدعوه‌ای‌های جوان، در مصاحبه با خبرنگاران عرب و خارجی صراحتا بر بستگی عربی خود تاکید کرد و با وقاحت گفت که در فرهنگ و جغرافیا و سیاست ما، این خلیج «عربی» است و عراق به‌ عنوان پاره‌ای از پیکر بزرگ عرب، وظیفه‌ صیانت و حراست آب و خاک و فرهنگ عربی را به عهده دارد!

رژیم جهل و جور و فساد که ۴۴ سال است مرگ بر آمریکا می‌گوید، حالا یک مرگ بر شیاع السودانی نیز به فرهنگ لغت خود اضافه می‌کند اما حقیقت این است که خلیج فارس برایش به‌ اندازه کفشداری قبر دوطفلان مسلم هم اهمیت ندارد. رژیم میلیاردها دلار غرامت جنگی را که سازمان ملل نیز تایید کرده بود، به چاه غیبت ولی‌عصر بخشید اما کویت تا دینار آخرش را گرفت و آن را صرف آبادانی کشور و تامین نیازهای طبقات فرودست جامعه کرد. جمهوری اسلامی غرامت‌هایی را که حق ملت ایران، خانواده شهدا و معلولان جنگ و مناطق جنگ‌زده بود، از جیب ملت ایران برای ساختن کتابخانه امام خمینی، آبریزگاه سعد بن ابی وقاص و زیارگاه مختار ثقفی و حرم ملکوتی آل حکیم هزینه کرد.

دفتر مطبوعاتی نخست‌وزیر محمد شیاع السودانی درباره استادیوم بصره و جام خلیج (فارس) اعلام کرد: «رئیس شورای وزیران ضمن اعلام آغاز شدن مسابقات دوره بیست‌وپنجم خلیج در استادیوم جذع النخله در بصره، امروز جمعه، شروع بازی‌های جام خلیج عربی را در بصره در میان حضور مردمی زیاد اعلام کرد. جناب نخست‌وزیر ضمن خوشامدگویی به مجموعه‌های عرب و هواداران تیم‌های شرکت‌کننده در خاک بصره فیحاء [به معنای خانه بزرگ و دلگشا از القاب بصره و دمشق و طرابلس لبنان] برای دیداری لبریز از محبت و برادری بین برادران عرب، آرزوی خود را برای توفیق تیم‌های شرکت‌کننده بر شمرد و برای مردم اوقاتی خوش را با روح ورزش خواستار شد و…»

سایت تابناک محسن رضایی به نقل از اقتصاد نیوز، از موضع‌گیری السودانی که به ضرب تهدیدهای اسماعیل قاآنی به نخست‌وزیری برگزیده شد، چنین تصویری ارائه می‌دهد: «به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، یک کارشناس مسائل خاورمیانه می‌گوید نفوذ کشورهای غربی در دولت جدید عراق خیلی زیاد است. السودانی، نخست‌وزیر عراق، در چرخشی ناگهانی تصویر دیگری از خود نشان داد. او با گفتن نام مجعول خلیج عربی به جای خلیج فارس باعث شد تا تمام تصوراتی که در مورد همراهی‌اش با ایران وجود داشت، دود شود و به هوا برود و جای آن را بدبینی به بغداد پر کند. کار تا آنجا پیش رفت که بعد از گفتن این کلمات، تهران سفیر عراق را به وزارت خارجه فرا خواند تا نارضایتی ایران از این رویکرد را به گوش عراق برساند. نخست‌وزیر عراق محمد شیاع السودانی به‌تازگی در گفت‌وگو با روزنامه وال استریت ژورنال، گفت که عراق همچنان به حضور نیروهای آمریکایی در کشورش نیاز دارد و نابودی عناصر تروریستی داعش مقداری زمان خواهد برد. این اتفاق‌ها در حالی افتاد که حتی در عراق دوران الکاظمی که با تهران زوایایی داشت، هم چنین اتفاق‌هایی رخ نمی‌داد.»

از این نوع برداشت‌ها در تسنیم و فارس و کیهان و… هم در روزهای اخیر پیاپی مطالبی منتشر شد ولی نخست‌وزیر عراق نه تنها از ادعاهای خود دست برنداشت بلکه بر عربیت خود و اشتیاقش به وحدت با برادران عرب تاکید کرد.

جواهرات سلطنتی

در روزهایی که پادشاه فقید با چشم گریان و نگران برای فردای وطنش، ایران را به همراه شهبانو ترک گفت و بعد خمینی با آن «هیچی» شرم‌آور و اخم و دروغ، به کشور بازگشت تا ملتی بزرگ و فرهنگی هزاران ساله را نابود کند، بد نیست حکایتی را بازگویم.

کامبیز آتابای، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، به کویت، میزبان کنفدراسیون فوتبال آسیا، رفته بود. مطابق پیش‌بینی‌ها قرار بود آتابای که سروگردنی از بقیه بالاتر بود، به ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا انتخاب شود. به محض آنکه آتابای به محل نشست پا گذاشت، نقشه‌ای در برابرش دید که نام مجعول خلیج عربی به درشتی بر آن نقش بسته بود. آتابای لمحه‌ای درنگ نکرد و معترضانه از جلسه بیرون آمد. کویتی‌ها به دست‌وپا افتادند که بدون نماینده ایران اجلاس معنایی نداشت. ساعتی بعد، با پوزش کویتی‌ها و پاک شدن دیوار از نقشه کویت با نام مجعول خلیج عربی، آتابای با سرفرازی به کنفرانس بازگشت و همه‌چیز بر وفق مراد ایران پیش رفت.

این روایت را آوردم که مفهوم اقتدار در آن عصر طلایی را با مفهوم اقتدار چاقوکشی و عشق لاتی زمانه نایب امام زمان در برابر هم بگذارم.

رژیم مفلوک ناگهان از زبان جهرمی نادان، سخنگوی دولت، مدعی می‌شود که شاه و شهبانو صندوق‌ها جواهر و تاج و نیمتاج با خود برده‌اند؛ چون از جایگاه پهلوی‌ها بین مردم به وحشت افتاده‌اند. بهترین پاسخ به یاوه‌های جهرمی را حسین دهباشی، مسئول تاریخ شفاهی و فردی داد که تا همین اواخر طرفدار رژیم بود. او به زیبایی و با منطق نوشت: «با سلام و احترام، برخلاف ادعای مهمل شما، کلیه جواهرات سلطنتی، از جمله دو تاج مذکور هم‌اینک در موزه جواهرات سلطنتی بانک مرکزی موجود و از ساعت ۱۴ تا ۱۷ روزهای شنبه تا سه‌شنبه برای بازدید عموم در دسترس است. زشت است به خدا. شما ناسلامتی سخنگوی دولت‌اید.»

البته تودهنی شهبانو فرح به جهرمی و نظامش مستدل‌تر و با حقیقت منطبق‌تر بود.

در استراسبورگ فرانسه که با پایمردی هزاران ایرانی از چهار سوی عالم، همبستگی ملی و خواسته‌‌های ملت ایران با سرود و فریاد، یک هفته در سرما به پرواز درآمد، نه فقط سپاه و بسیج تروریست شناخته شدند، بلکه رهبر رژیم و رئیس‌جمهوری شش‌کلاسه‌اش هم.

حال با این وضع رژیم در جهان، زدوخورد ارکان رژیم در داخل (به گزارش آنچه در جریان معرفی استاندار سیستان و بلوچستان، بین رئیسی و نماینده سیدعلی خامنه‌ای رخ داد، مراجعه کنید) اعتصاب‌ها، اراده آهنین زنان و دهه هشتادی‌ها و دل‌های امیدوار میلیون‌ها ایرانی در خانه پدری و چهار سوی جهان، هنوز گمان می‌کنید انقلاب زن، زندگی آزادی به گل نشسته است؟

خانم شهران طبری، استاد پیشین دانشکده حقوق تهران و سپس انجمن شهر لندن و برادرزاده احسان طبری، از سال‌ها پیش با مطالعه و تیزبینی به این نتیجه رسیده بود که ایران در پرتو یک نظام مشروطه سکولار و غیرمتمرکز می‌تواند از وبای ولایت فقیه شفا یابد. شاهزاده به هزار دلیل موجه یا ناموجه از نظر من و شما، از قبول مسئولیت ولو به‌صورت نمادین، پرهیز داشت اما حالا وقتی می‌شنود مردم داغدیده هویزه و مرودشت فریاد می‌زنند: «ولیعهد کجایی، به داد ما بیایی!» گمان می‌کنم فرمان را شنید و حالا با هشتگ وکالت به او در داخل و خارج ایران، می‌توانیم هم تکلیف خود را و هم تکلیف شاهزاده را مشخص کنیم.

من در همین‌جا اعلام می‌کنم که تا روز رهایی میهنم این وکالت را به شاهزاده رضا پهلوی می‌دهم و از صمیم دل می‌دانم او مسئولیت سنگین این وکالت را صادقانه به جان می‌گیرد. همه کوره‌راه‌ها را تجربه کرده‌ایم. یک‌بار هم با او همدل و همراه شویم. ما در این میان، موکلان بازنده‌ای نخواهیم بود. به جای نق زدن و ایراد گرفتن و پای یک بیانیه مخالف با ۳۳ امضا از ۳۳ سازمان چپ و چپ‌تر و جبهه و… با جمعا ۳۳ عضو و نصفی (نبیره دبیرکل سابق را هم باید به حساب آوریم) امضا گذاشتن، به فردی وکالت مشروط بدهیم که در داخل کشور خاصه بین زنان و نوجوانان و جوانان و اغلب آن‌ها که در عصر پهلوی دوم زیسته‌اند، پایگاهی ملموس دارد.

مردم در این سال‌های سخت اگر کسی را صدا زده‌اند، پهلوی‌های اول و دوم و سوم بوده‌اند. «رضا شاه، روحت شاد» در برابر مسجد گوهرشاد در مشهد، آنجایی رضا شاه شورش ارتجاع و فریب‌خوردگان در معارضه با کشف حجاب و خدمت وظیفه برای آحاد ملت از جمع دستاربندان را در دو سه روز فرونشاند، طنین‌انداز شد و یک‌شبه در چهارسوی وطن ترجیع‌بند رهایی و طنین‌انداز شد.

تا امروز کسی نه پدر نه جد ما را صدا نزده است؛ اصلا آن‌ها را نمی‌شناسند. آن‌وقت ایراد می‌گیریم که «آقای پهلوی از کجا مشروعیت وکالتش را تضمین خواهد کرد؟» خیلی ساده است در دنیای اینترنت ماجرا به هفته و ماه نمی‌کشد. دکمه‌ای را می‌فشاریم و وکالت می‌دهیم به شاهزاده رضا پهلوی به همین سادگی. تا روز رهایی میهنم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*