طبعاً منظور نهایی از پرورش و تربیت نوجوانان و جوانان، ساختن جامعهای استکه براساس خصوصیات خوب انسانی و خلاقیتهای مفید استوار باشد. پیشنیاز چنین تصمیماتی، داشتن مربیان و اساتید و الگوهای راهبردی معقول و مقبول است. آیا چنین افرادی درحالحاضر درصحنه عمل حضوردارند؟ یا اوضاع برعکساست؟
آیا مربیانِ درصحنه، تا چه اندازه در ریشهیابی مشکلات رفتاری و اخلاقی تعمق داشته و در رفع آنها اختیار دارند؟
افراد جوامع و خیلعظیم مردم که معتدل و میانهرو بوده و بهحکومت و قدرت کاری ندارند، بطور فطری میتوانند دارای دو نوع خصوصیت اخلاقی و رفتاری باشند که شدت و ضعف آنها به سیاستهای تربیتی دولتها ربط دارد:
الف: ایثار و ازخودگذشتگی و تحمل سختیها برای آسایش دیگران، بدلیل باور به وحدت جهان و نوعدوستی. (پاداش این گونه انسان اخلاقمدار فقط خرسندی پایدار بوده که به مراتب از لذتجویی ارزندهتر است.) مثل:
۱- فعالیتهای داوطلبانه بشردوستانه در مناطق محروم جهان
۲- فعالیتهای فردی یا گروهی برای حفظ محیط زیست و صلح جهانی
۳- تحقیقات مداوم و خستگی ناپذیر برای یافتن علت و علاج دردها و اختراعات و اکتشافات مفید
۴- ترویج و تبلیغ شهامت، شجاعت، گذشت و بخشش ( مثل رفتار نلسون ماندلا )
۵- مبارزه منطقی و حقطلبانه بدون خشونت برای رهایی انسانها ( مبارزات گاندی و مارتین لوترکینگ )
۶- حمایتهای گوناگون از اقدامات سوادآموزی و آگاهیهای بهداشتی
۷- ترویج و انتشار اندیشههای مثبت و مفید مبتنی برحفظ کرامت انسانی و شادیهای پایدار درجامعه
ب: خودکامگی و برتریطلبی انسان داروینی برای بقای نسل خود و تداوم حیات ( پاداش: لذتجویی) مثل:
۱- تعرض و آزار جنسی در هالیوود، بعضی مجامع کلیسایی، برخی تیمهای ورزشی و تجاوزهای گروهی
۲- همجنس بازی(نه نارساییهای ژنتیکی و دوران جنینی) با انگیزۀ لذت جویی، که خلاف طبیعت است.
۳- تبعیض های نژادی، قومی، مذهبی و برتریطلبی اشرافی و همچنین ترویج چاپلوسی و زبونی و مفتخوری
۴- تعرض و تجاوز جنسی گسترده به دانشآموزان مدارس و مزاحمتهای خیابانی
۵- رواج بیماریهای خطرناک مثل اعتیاد، ایدز و دیابت ناشی از هوس، رابطۀ جنسی و پرخوری و لذتطلبی
۶- صدور دستور حذف مخالفین و رقبای سیاسی و اقتصادی و نیز ارتکاب اختلاسها در اغلب کشورها
۷- انقراض نسل بعضی از جانوران و نابودی جنگلها و تخریب محیط زیست با مقاصد سودجویی
لزوم رفع معضلات مندرج در بند ب ، ایجاب میکند که به لحاظ ریشهای و فلسفی، مفهوم و مشروعیت لذت-جویی از زندگی در طبیعت بشر را که غایت تمامی اقدامات و فعالیتهای انسان مدرن است، بررسی و درک کنیم.
با نگاه مختصر به زندگی همۀ موجودات زنده، به این نتیجه میرسیم که همگی سه کار مهم را با جدیت انجام میدهند: ۱- تغذیه ۲- رشد ۳- تکثیر . و در نهاد هرکدام روشی خاص و انگیزهای معین برای انجام این کارها مقرر شده که غریزی بوده و خارج از ارادۀ آنهاست اما درکل همگی در هرشرایطی این سه کار را که به جاودانگی ختم میشود انجام میدهند، بهزبان دیگر، کلاً موجودات بطور ناخودآگاه حکم «حیالقیوم» راکه اولینِ اسماء الهی است اجراء میکنند و فقط انسانها این قابلیت را دارند که به این موضوع واقف باشند اما متأسفانه عموماً واقف نیستند لذا از انگیزۀ غریزی و طبیعی خود ( لذت)، در تغذیه و رشد و تکثیر استفاده میکنند، حتی عقل ( درحد تأمین معاش) و علم ( درحدود شناخت پدیدههای مادی ) متأثر از غرایز است. لطفاً به موارد زیر توجه فرمائید:
۱- تغذیه؛ بیشترین لذت را از لحاظ مدت زمان درطول عمر بشر دارد، از مکیدن شیر مادر بهنگام نوزادی تا . . . اشتهای وافر برای خوردن کباب و شراب در ایام جوانی و . . . لذت خوردن یک سوپ داغ خوشمزه در کهنسالی.
۲- عمل لقاح و آمیزشجنسی؛ شدیدترین لذت را به انسان میدهد چرا که اساسیترین اقدام در تکثیر نسل است.
۳- مُطاع بودن، مرفه بودن و داشتن عزت و دانش و قدرت درجامعه، لذت چشمگیری برای انسان دارد. (رشد)
وجه مشترک موارد فوق و موارد مشابه دیگر، موثربودنشان در تداوم حیات و بقای نسلانسان است، یعنی بطورکلی: طبیعت در قبال انجام هر اقدامیکه منجر به تکامل تن و روان و بقای نسل انسان و رسیدنش به جاودانگی باشد لذتی بعنوان انگیزه یا پاداش و یا دستمزد مقررکردهاست و هیچ شکی در این امر نیست چرا که اگر انجام موارد فوق الذکر لذتبخش نبودند انسان عادی هرگز بخود زحمت رسیدن به آنها را نمیداد و رغبتی برای کسب و انجامشان نداشت. همانطور که در بالا ذکر شد ارضای غرایز در سنین نوجوانی و جوانی تأثیر بسزایی در تکامل تن و روان دارد لذا در مقطع سنی فوق ارضای غریزه یک نیاز تکاملی بحساب میآید و توجه به انگیزه و یا پاداش قابل توجیهاست و درست به همین دلیل هم نباید چنین جوانانی را در پستهای مدیریتی و حکومتی گماشت چرا که عواقب و عوارض خطرناک و جبران ناپذیری دارد. علیالقاعده، انسان بالغ و عاقل و مختار و مدیر و مدبر و مومن و مهمتر از همه راعی اخلاق، فقط هدف نهایی یعنی رسیدن به حیالقیوم را مدنظر دارد و به دستمزد و پاداش توجهی ندارد اما انسان غافل فقط بخاطر پاداش و دستمزد دست بکار میشود و اعتنایی به نتیجه و نهایت نمیکند. انسان عارف راه اعتلا و کمال را برای رسیدن به انرژی جاودانۀ هستی برمیگزیند اما انسان غافل و مدعی، فقط بخاطر لذتجویی و بقای نسل خود، مرتباً در خودپرستی و شکمبارگی و شهوترانی و قدرتطلبی، تمام مرزهای اخلاق و انسانیت و الوهیت را تخریب میکند که نهایتش لعن و نفرین آحاد جامعه و سیهرویی درتاریخ است.
حالا چند سؤال ساده از متولیان ایجاد تحول در نظام آموزش و پروش: آیا شما مقامات و صاحبان اختیارفعلی
چه جوانان و چه آنهایی که سن و سالی از شما گذشته، درکجای این معارف قرار دارید؟
آیا سیاستهای تحولآفرین، تاکنون کدام بخش از خصایل را بیشتر تقویت و ترویج کردهاست بخش الف یا «ب» ؟
درگذشته و حال چه خیانتها و نامردیهاییکه بند« ب»ییها صرف نظر از سن، درحق بند « الف»ی ها نکردهاند؟ این تراوشهای گند و رقتآور و فلاکت بار درسطح و عمق جامعه از کوزۀ کدامین گروه بیرون تراویدهاست؟ تاکنون تحولهای زیادی از جانب شما درعرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و… صورت گرفته؛ ماحصل آنها مردم را عاصی نموده و اعتماد و عزتنفس و کرامت و صداقت را نابود کردهاست. ۲۴ / ۹ / ۱۳۹۷