برخی از مسوولان حکومت اسلامی مشاعرشان را از دست داده اند
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممکن است تصور شود عنوان این مطلب، طنزآمیز است حال آن که این طور نیست.
زمانی که ما به روشنی نوشتیم که احمدی نژاد، دچار مشکلات جدی روانی ست، کمتر کسی سخن ما را باور کرد و خوانندگان تصور کردند که این موضوع برای مزاح مطرح شده است.
بعدها دیدیم که بزرگان نظام اسلامی هم به روانی بودن او اقرار کردند.
هفته ی گذشته، حسن عباسی، که در کنار حسن رحیم پور ازغدی، نقش تئوریسین غرب شناس نظام را بازی می کند، در توییتی نوشت:
«از آمریکا چند رسالهی دکترا برای مشاوره نزدم آمدند با این موضوع که چطور مدل “ولایت فقیه” را در نوع سکولاریزه برای آمریکا ترتیب ببینند؟…»
کاری نداریم که «رساله ی دکترا» برای مشاوره نزد کسی نمی رود، و عیب است تئوریسین بزرگ نظام اسلامی، از نوشتن دو سه جمله ی ساده عاجز باشد، ولی با قاطعیت می توان گفت که یا عده ای مرد رند، افرادی مثل عباسی را سرِ کار می گذارند یا این که روان اشخاصی مثل او، در اثر توهمات و تخیلات شبانه روزی، کاملا به هم ریخته و آن ها را دچار هذیان گویی کرده است.
چندی پیش همین آدم، وعده ی برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورا در حسینیه کاخ سفید، و برگزاری مراسم شب های قدر در ورسای پاریس، و سفر به ایستگاه فضایی شهید تهرانی مقدم را داد که در نوع خود بی نظیر بود.
گفته اند که حاکمان دیکتاتور و عمله های شان، اغلب دچار جنون می شوند. ظاهرا این موضوع صحت دارد و ما آن را به چشم خود می بینیم.
دست و پا زدن اصلاح طلبان در دریای خروشان جامعه ی ایران
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وضعیتی که در ایران حاکم است، مشابه وضعیت دریای توفانی ست، که هر سیاستمداری پا در آن بگذارد، بلافاصله بلعیده می شود.
رویدادهای سال ۱۳۷۶ و انتخاب خاتمی به عنوان رییس جمهور اصلاح طلب، و بعد از آن هجوم مردم برای انتخاب میرحسین موسوی به جای احمدی نژاد، این تصور باطل را در ذهن اصلاح طلبان حکومتی به وجود آورده که واقعا در عرصه ی سیاست ایران وزنه ای هستند که با تشکیل حزب و دار و دسته می توانند بر مردم درمانده تاثیر بگذارند و آن ها را برای انتخاب خود ترغیب نمایند.
هر چه جامعه ی ایران توفانی تر می شود، آقایان حکومتی، دچار تشتت و از هم پاشیدگی بیشتر می شوند که نمونه ی آن را در حزب متعلق به آقای کروبی -حزب اعتماد ملی- می بینیم.
اخیرا گروهی از این حزب به رهبری رسول منتجب نیا انشعاب کرده اند که دیروز به طور رسمی و البته بدون داشتن نام (!) آغاز به کار کرد. در مراسم افتتاح حزب جدیدالولاده، صد نفری از جمله غلامعلی رجایی حضور یافته اند.
حال باید منتظر بمانیم و ببینیم این حزب تازه تاسیس، منشاء چه خیر و برکتی برای اصلاح طلبان خواهد بود.
چهل سالگی انقلاب، یادآور چهل سال بدبختی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظام اسلامی حاکم بر ایران، بلافاصله بعد از استقرار ش، دست از وعده های شیرین و دلخوشکنک برداشت و نقاب آزادیخواهی را به دور افکند.
طی ماه های اول، که این نظام نفرت انگیز، هنوز شکل و قیافه مشخصی پیدا نکرده بود، برخی گروه ها و شخصیت ها، ایجاد تغییر به نفع جامعه را محتمل می دانستند.
اما هر چه جلوتر آمدیم، این احتمال، ضعیف و ضعیف تر شد، و حتی خوش بین ترین طرفداران خمینی و بعد ها خامنه ای را به یاس و نامیدی دچار کرد.
این روزها، نظام اسلامی، به طور کامل از نقطه ی صفر عبور کرده، و با شتابی افزایش یابنده در محدوده ی اعداد منفی در حال سقوط است.
یکی از نشانه های این سقوط مرگبار، زبان به نفی بنیاد های حکومت گشودن افرادی ست که خود از خادمان نظام بوده اند. وضع آن قدر خراب و صدای فریاد مردم آن قدر بلند است که هیچ کس نمی تواند از کنار آن بگذرد و خود را به ندیدن و نشنیدن بزند.
جشن تولد ۴۰ سالگی انقلاب، نه تنها یادآور ۴۰ سال بدبختی ست بلکه بشارت دهنده ی مرگ و نابودی محتوم آن است.