همه میگویند که گسترش جنگ در خاورمیانه به نفع هیچ کس نیست
علیرضا نوریزاده نویسنده و روزنامهنگار
پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۱ فِورِیه ۲۰۲۴ ۱۰:۰۰
بعد از انفجار مقر تفنگداران آمریکا در لبنان و ویران کردن سفارت واشنگتن در بیروت با بیش از ۳۰۰ کشته (در مجموع)، حمله با پهپاد انتحاری شاهد با به جا گذاشتن سه کشته و ۴۰ مجروح سنگینترین عملیات آشکار جمهوری ولایت فقیه علیه آمریکا بود. البته تعداد کشتگان در عراق و سوریه و لبنان و تانزانیا و کنیا و چهار سوی جهان ۱۰ برابر این رقم است، منتها در این نوع اعمال تروریستی، سیدعلی آقا همهگاه به جدش سوگند خورده که «والله ما نبودیم» و دولتهای آمریکا نیز پذیرفتهاند که ایران مسئول این اعمال نیست و رژیم ولایت فقیه نوعی «دموکراسی» است که با برگزاری انتخابات هر چهار سال یکبار رئیسجمهوری تازهای دارد. تازه از کجا معلوم نفر بعدی خاتمیوار اهل مصالحه نباشد. پس چرا خود را گرفتار درگیری با رئیسی کنیم و در نهایت «انشاءالله گربه است»؛ آنچه در عهد باراک اوباما و جو بایدن راه هرگونه واکنش متقابل به جمهوری اسلامی را با سدی منیع روبرو کرده است.
بایدن میگوید در بررسی راههای پاسخ دادن به رژیم ایران مشغول مطالعهایم، وزرای خارجه و دفاعش قاطعتر از حتمی بودن انتقام سخن میگویند و سنا و مجلس نمایندگان و اغلب رسانههای جمعی در آمریکا سستی بایدن را بهشدت به ضرر مصالح عالیه آمریکا و به نفع دشمنانش مثل روسیه، چین و جمهوری ولایت فقیه میدانند.
حال اجازه دهید کمی از نیابتیها در عراق بگوییم و قدواندازه توان نظامی آنها و میزان اتکای رژیم بر آنها را در هر رویارویی مستقیم با ایالات متحده و اسرائیل بررسی کنیم.
بعد از سرنگونی صدام حسین، رژیم ولایت فقیه در مرحله نخست چندصد تن از عواملش از جمله شماری از وابستگان سپاه بدر و قدس را به عراق اعزام کرد و در جریان سفر محمدباقر حکیم به عراق، بیش از شش هزار تن از سپاه بدر و اعضای مجلس اعلا به همراه شماری از کماندوهای حزب الدعوه که بیشترین آموزشها را در کادرهای تروریستی دیده بودند، به عراق بازگشتند و تعداد کثیری از آنها با حضور رهبران الدعوه و مجلس اعلا در شورای حکومتی و وزارتخانهها، جذب ارگانهای نظامی، امنیتی و اقتصادی شدند.
تیپ «گرگها» (الذئاب) در نیروهای امنیتی عراق که به دستور آمریکاییها منحل شد، بهتمامی از وابستگان سپاه بدر تشکیل شده بود. افراد این تیپ صدها تن از سنیها و نیز روشنفکران و نویسندگان، وکلا و زنان آزادیخواه عراق و نظامیان آمریکایی را به قتل رساندند.
در سالهای اخیر، علاوه بر ورود عوامل رژیم ایران به ارگانهای نظامی و امنیتی عراق، سه ارگان وزارت اطلاعات، سپاه قدس و اطلاعات سپاه گاه به صورت مشترک و زمانی به طور جداگانه، اداره ستادهایی را در حداقل ۱۱ شهر عراق عهدهدار بودهاند.
حسن کاظمی قمی، کمیسر عالی امروز رژیم در افغانستان و سفیر آن روز ایران در عراق، با درجه سرداری و کارشناسی ارشد سپاه قدس در عراق، خود از اطلاعاتیهای سرشناس و دارای سابقه کار اطلاعاتی در لبنان و خلیج فارس بود که به همراه مسئول اطلاعات سپاه، صفری، که با عنوان وابسته بازرگانی فعالیت میکرد، با بعضی از شبکههای سه ارگان مذکور در ارتباط بود.
عمدهترین مراکز تمرکز فعالیتهای اطلاعاتی رژیم بصره، نجف، کربلا، کوفه، کاظمین، مدینه الصدر، العماره، الناصریه، الدیوانیه و شهرهای سلیمانیه و اربیل در شمال عراق در منطقه کردستان بودند.
در نجف، رهبر جمهوری اسلامی با اعزام محمدمهدی آصفی، رهبر معنوی الدعوه، به این شهر به عنوان نماینده اصلی و پس از او با تعیین وکلایی همچون نورالدین اشکوری، سید طباطبایی، حجتالاسلام هاشمی و… موفق شد با دلار، خود را بر جمعی از شیعیان این شهر مسلط کند. در این میان، آیتالله سیستانی که علاوه بر مخالفت با ولایت فقیه به طور کلی آبش با سیدعلی آقا در یک جوی نمیرفت، از چند سو محاصره شد. نخست آنکه آقازاده او، سیدمحمدرضا، چنان با عمار حکیم، پسر عبدالعزیز، رئیس مجلس اعلا (قبل از جداییاش از هادی العامری) یک جان در دو قالب شد که اوامر مطاع اصغر حجازی را که از طریق عمار میرسید، روی چشم میگذاشت.
تکلیف شهرستانی، داماد آیتالله سیستانی، که دستش زیر ساطور دادگاه ویژه قم است، نیز کاملا روشن است. از سوی دیگر اطلاعات سپاه تمام خانههای نیمهویران اطراف منزل آقای سیستانی را خرید یا اجاره کرد و آخوندهای وابسته به رژیم را آنجا اسکان داد. کلیه وسائل استراق سمع نیز بر در و دیوار خانه سیستانی نصب شدند. روزی موفق الربیعی، مشاور امنیت ملی دکتر جعفری، نخستوزیر پیشین عراق، به دیدن آقای سیستانی رفته بود تا مسائلی از جمله ابعاد دخالتهای رژیم ولایت فقیه در امور عراق را با او در میان بگذارد. چند هفته بعد، او به تهران سفر کرد و در اولین دیدارش با محسنی اژهای، وزیر اطلاعات وقت نظام، به او گفت: «نزد آقای سیستانی شکایت از ما نبرید، حرفی دارید مستقیم به ما بگویید.» در حالی که موفق الربیعی در دیدارش با آقای سیستانی خواهش کرده بود حتی محمدرضا توی اتاق نباشد اما در تهران فهمید که دیوارها واقعا موش و موشها گوش دارند.
رژیم بهمرور مصلحت را در آن دید که به سبب تعدد مدارس اندیشه در حوزه و ویژگیهای هر منطقه در عراق، برخلاف لبنان، به جای یک تشکیلات پیوسته گروههای منطقهای برپا کند. نجف سهم مقتدی صدر و جماعت قیس خزعلی شد. الدعوه خود سه پاره شد، البته با فرماندهی کل هادی العامری. کتائب حزبالله نیز پارهپاره شد، در بغداد و بصره و دیاله.
در مجموع حدود ۱۰ هزار تن در این گروهها به وابستگان رژیم، گاه عقیدتی و شماری مواجبی، بدل شدند. حشدالشعبی که به فتوای آیتالله سیستانی و برای مقابله با داعش بر پا شد، ناگهان جیش شیعه را به نیرویی چند ۱۰ هزار نفری تبدیل کرد که کنترلش بسیار مشکل مینمود.
طمع مالی اغلب وابستگان به حشد الشعبی تشتت و خودسری را در حشدالشعبی دامن زد. افراد به صورت فردی یا دستهای با دریافت مبالغی بیش از دستمزد از جایی بهجز سپاه و دفتر سیدعلی آقا، قبلههایی متفاوت یافتند و البته عصائب، سپاه بدر، جناح نظامی الدعوه هادی العامری در مدار رهبر جمهوری اسلامی باقی ماندند.
نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی تاکنون نیابتا عملیاتی را علیه آمریکاییها در عراق مرتکب شدهاند اما این بار حکایت رنگ دیگری دارد.
با حمله پهپادی نیروهای جمهوری اسلامی در عراق به پایگاه آمریکایی برج ۲۲ در خاک اردن که به قتل سه سرباز آمریکایی و مجروح شدن دهها سرباز دیگر منجر شد، آیا به آن نقطه بیبازگشت رسیدهایم که عدهای سالها است در موردش هشدار دادهاند؟ آیا باید منتظر «جنگ بزرگ» باشیم؛ جنگ آمریکا و ایران که پیشبینی میشود کل خاورمیانه را آتش بکشد و چنانکه محمود قائد سالها پیش نوشت بهزودی شاهد «یومالفاجعه» خواهیم بود.
این پرسشی است که در روزهای اخیر کارشناسان و تحلیلگران بینالمللی تلاش کردهاند پاسخش را بیابند. کموبیش همه میگویند که گسترش جنگ در خاورمیانه به نفع هیچ کس نیست و تمام راهها به غزه ختم میشود؛ پس کی باید جلوی رژیم ولایت فقیه را گرفت؟
گروه مقاومت اسلامی عراق (کتائب حزبالله، بدر، حرکت نجبا و چند دسته دیگر) مسئولیت حمله به پایگاه برج ۲۲ در خاک اردن را در نزدیکی مرز سوریه و عراق در شامگاه یکشنبه بر عهده گرفتهاند. اینها گروههاییاند که سپاه آنها را آموزش داده و تجهیز کرده است. واقعیتی که سران رژیم هم بر آن تاکید کردهاند.
جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، در واکنش به این حمله مستقیما به نام ایران اشاره کرد و اقدامی تلافیجویانه را وعده داد. حال راههای پیش روی او چیست؟ در حالی که وزارت خارجه رژیم روز دوشنبه در واکنشی فوری، تاکید کرد که در روند تصمیمگیری در گروههای نیابتیاش نقشی ندارد. واشنگتن نیز هنوز به اطلاعاتی دست نیافته که نشان دهد تهران با هدف افزایش تنش مستقیما در این حمله نقش داشته است.
از این تجاهل حقا نمیتوان دورتر رفت. عجز و وحشت آشکار ولی فقیه و تلاشهای نمایندگانش از امیرعبداللهیان تا ایروانی، برای آرایش رژیم و انکار مسئولیتش در حمله پهپادی و موشکی به پایگاه آمریکاییها در مثلث حدودی عراق و سوریه و اردن آشکار میکند که رژیم ترسیده است.
در صورت مجبور شدن بایدن به حمله به ایران و نه فقط پایگاههای نیابیتیهای عراقی آن، تحت فشار کنگره و اعضای دولت و افکار عمومی، واکنش سپاه و ارتش چه خواهد بود و مردم چه خواهند کرد؟ آیا ارتش و سپاه به جای مقابله با آمریکا به سوی مردم بهجانآمده میهن که خواستار نابودی رژیماند، آتش خواهد گشود؟ آیا اسرائیل با سوءاستفاده از جو حاکم زیرآب رژیم را خواهد زد؟ جای ملت ایران در این میان کجا است؟
برای من تردیدی نیست علیرغم تربیتی که ماموران عقیدتیــسیاسی ارتش و حفاظت اطلاعات از فردای انقلاب، بر ارتشیهای ما تحمیل کردند، ارتش ما تا سقف ۹۰ درصد از نظامیان ملی، عاشق خانه پدری و فداکار و دلاور تشکیل شده است که طی ۴۴ سال گذشته زخمهای بسیاری نه فقط از دشمن در جبههها بلکه از اهل ولایت فقیه بر جان و تن آن وارد شده است. این ارتش به روی مردم آتش نخواهد گشود و به روز واقعه کنار مردم خواهد بود.
میرسیم به سپاه؛ نیرویی متشکل از ۱۰۰ هزار یا کمی بیشتر از نیروی کادری و حدود ۲۰ هزار سرباز زیرپرچم در نیروی زمینی آن که به باور خامنهای آماده جانبازی در راه حفظ نظام و حمایت از جمهوری ولایت فقیهاند. اما من مطابق مدارک و مستندات دقیق و تماسهای شخصیام میدانم که بدنه اصلی سپاه با مردم است. همانطور که ۸۵ درصد سپاه، علیرغم دستورهای محسن رضایی، فرمانده وقت، و توصیههای نماینده رهبری و بخشنامه حسن فیروزآبادی، رئیس وقت ستاد کل، در دوم خرداد ۱۳۷۶ به خاتمی رای دادند، امروز نیز بدنه سپاه، سخت نگران سرنوشت وطن است. اینها نیز به روی مردم آتش نخواهند گشود اما مسئولیتشان فقط به شرکت نکردن در کشتار و سرکوب ختم نمیشود؛ بلکه آنها امروز میتوانند در جابهجایی قدرت در ایران نقش بسیار مهمی بازی کنند.
ارتشبد سوارالذهب نمیری را در سودان برانداخت و در کمتر از یک سال حکومت را به دولتی منتخب مردم واگذار کرد. در موریتانی نیز نظامیان با برانداختن دیکتاتور فاسد، انتخابات برگزار کردند. من مشوق کودتا نیستم. اگر هم جامعه مدنی ایران پذیرای کودتا باشد، من با آن مخالفم؛ اما میدانم با توجه به وضعی که در ایران حاکم است و بالا گرفتن کار گروههای مسلح مخالف رژیم در غرب و شمال غربی کشور، هر تحولی در ایران اگر همراهی نظامیان را نداشته باشد، با موفقیت کامل روبرو نخواهد شد.
بنابراین امروز موج عظیم دانشجویان، کارگران، روشنفکران، زنان و حتی روحانیون مخالف هیئت حاکمه و وضع موجود با یک حمایت نظامی و همدلی و همصدایی میلیونها ایرانی در خارج کشور هم میتوانند جلو فاجعه را بگیرد و هم ایران را به مسیری متفاوت از مسیری که خامنهای و حامیان داخلی و خارجیاش رقم زدهاند، بکشاند.
بدون تردید هرگونه واکنش از طرف نیابتیهای رژیم در خارج علیه آمریکا، سنگینی ضربات بر جان و جهان جمهوری ولایت فقیه را بیشتر خواهد کرد و در روز فاجعه، نه حزبالله لبنان، نه حماس فلسطین و نه دیگر وابستگان به علی خامنهای توان مقابله با آتش را نخواهند داشت… سید بدجوری ترسیده است.