نوروز ،یلدا ،مهرگان ، چهارشنبه سوری و… را مردم ایران به بهای سنگینی حفظ کرده اند. این جشن ها از روزنه های تاریخ و از دل تاریکی به ما رسیدند و نمادی از ایستادگی یک ملت هستند ، نماد جنگی فرهنگی که از قرون اول هجری آغاز شد تا بهمن پنجاه و هفت آخرین آوردگاه آن باشد. جشن های ایرانی علی رغم دشمنی دیرینه عوامل حکومتی در این سال ها دوام آوردند اما به بهایی بسیار سنگین. مردم ما که روزگاری در کوی و برزن میخواندند و میرقصیدند و مینوشیدند ،امروز به ناچار خوراک و آهنگ و شراب خود را به پستوی خانه ها برده اند تا مگر بتوانند اندک زمانی را در آرامش شاد باشند.
اغراق است اگر بگوییم امروز در ایران هیچ جشنواره ای برگزار نمیشود. چهارشنبه سوری در خیابان برگزار شده وعرصه درگیری مردم با سرکوبگرانیست که تحمل شادی را ندارند.
محرم را نیز میتوان جشنواره ای مذهبی به شمار آورد. جشنواره های محلی دیگری هم در مقیاس های شهری و استانی برگزار میشوند . اما این ها فقط بخش کوچکی ست از جشن ها و مراسم ایرانی.
هدف از خانه نشین کردن مردم البته مشخص است. در نگاه اول ترس از بیان ،جو امنیتی و در یک کلام ترس از مردم. در مرحله بعد اما دو هدف اصلی وجود دارد، جزیره ای کردن جامعه و نابودی هویت ملی. این دو هدف با هم ارتباط تنگاتنگ دارند. این که حکومت اسلامی در تمام این سال ها تلاش داشته هویت اسلامی را با هویت ایرانی جایگزین کند بخشی از اطلاعات عمومی همه ایرانیان است. اما هدف از جزیره ای کردن جامعه چیست ؟
فرد در جامعه جزیره ای از احوال همسایه خود خبر ندارد.آمار قابل اعتمادی موجود نیست و به رسانه ها نمیتوان اعتماد کرد. در جامعه جزیره ای نمیتوان گفت که چه تعداد از مردم چه طرز فکری دارند. جامعه تبدیل میشود به لشکری که ارتباط بین یگان های مختلف آن قطع شده ست.فرد در این جامعه احساس طرد شده گی و تنهایی میکند و باور میکند که افرادی شبیه به او کم هستند یا نیستند. در نتیجه هویت جمعی شکل نمیگیرد. در چنین شرایطی میتوان به راحتی هر دروغ و پروپاگاندایی را تبلیغ کرد،چه در سطح کشور و چه در سطوح بین المللی.گرچه در سطح ملی ،مردم ایران به درجات بسیار بالایی از آگاهی رسیده اند و درسال های اخیر به کمک شبکه های اجتماعی پیوند های ملی تحکیم شده است ، از تاثیر این تاکنیک در رسانه های جهانی نمیتوان غافل بود.
تصور کنید اگر صدها هزار ایرانی در میدان ها دور هم جمع شده و برقصند ،آیا حکومت اسلامی میتواند در سطح جهانی ادعا کند این جامعه به صورت فرهنگی خواستار حکومتی اسلامیست ؟ تلاش برای ازبین بردن این جشن ها هم که به نتیجه نرسید. برعکس ،جامعه روز به روز میهن دوست تر میشود ، نوروز که جاودانیست ،یلدا روز به روز محبوب تر میشود ، جشن های باستانی نظیر مهرگان و سده باردیگر به صورت گسترده جشن گرفته میشوند و گردشگران بسیاراز شهر های مختلف برای دیدار از مراسم باستانی به اردکان و کرمان و یزد میروند.پس راه حل حکومت چیست ؟ جشن ها را به خانه ها محدود کنیم و از تبدیل شدن این آیین ها به جشنواره پیشگیری.
جشنواره ها در کنار آیین های خانوادگی و خصوصی جزوی از حیات فرهنگی جوامع هستند. از روزگار نخستین بشر در کنار آتش جمع شده ،برای باران دعا کرده و آموخته که تجربه جمعی ، روحیه جمعی را تقویت میکند. علاوه بر این ،جشنواره ها فرصت های طلایی گردشگری هستند. جشنواره های محلی میتوانند چهره مقصد گردشگری را بهبود ببخشند ،اقتصاد محلی را متحول کنند،برای جوانان اشتغال فصلی ایجاد کنند و با بهره گرفتن از هنرمندان محلی و غیرمحلی ،به پیشرفت هنری و فرهنگی منجر شوند.
در سال ۲۰۱۹ در آمریکا ۱۱۱۰ فستیوال موسیقی ،۱۰۹۳ فستیوال فیلم و ۱۹۳۰ فستیوال خوراکی برگزار شد. در چین سالیانه ۵۰۰۰ فستیوال برگزار میشود. این آمار فقط محدود به کشورهای برزگتر نیست.مثلا در کره سالیانه ۸۸۴ فستیوال برگزار میشود.
در ایران نیز از طرف حکومت تلاش هایی برای برگزاری فستیوال شده است ،اما در نبود آزادی پوشش ،موسیقی ،رقص ،هنر سانسور نشده و با محدودیت های ایدیولوژیک،اگر این تلاش ها به موفقیت منجر میشد شگفت انگیز بود.در مقابل تلاش های حکومتی ،فستیوال های موفق مردمی قرارمیگیرند ، از چهارشنبه سوری تا گلاب گیری کاشان و روز توچال. این فستیوال ها به صورت خودجوش و مردمی برگزار میشود و تنها نقطه ضعف های آن ،نبود بودجه ،نبود مدیریت و نبود بازدیدکننده خارجی است. در واقع این فستیوال ها گرچه از بعد هویتی ، آیینی و فرهنگی غنی هستند ،از نبود انسجام و برنامه ریزی کلان رنج میبرند و فاقد بهره وری اقتصادی هستند.
هدف از این پژوهش ، جمع آوری اطلاعات و معرفی جشن های ایرانی،بررسی عوامل موفقیت فستیوال ها و بررسی ظرفیت جشن های ایرانی برای تبدیل شدن به جشنواره های عمومی در پی فروپاشی حکومت اسلامی ست. جشن های معرفی شده شامل آیین های ملی /میهنی ، مذهبی و محلی هستند. در این راه با چالش های بسیاری به ویژه درحوزه منابع دقیق روبرو بودم. در خصوص آیین های باستانی ایرانی، دقت اطلاعات به نسبت بالاتر بود. اما در حوزه جشن های محلی ،هم به صورت کمی و هم به صورت کیفی ، نیاز به پژوهش های عمیق تر و وسیع تر مردم شناسی ،زبانی و تاریخی وجود دارد. بسیاری از جشن هایی که به عنوان محلی شناخته و معرفی میشوند،در واقع روایتی از یکی از جشن های ملی هستند. از مثال های آن میتوان به تطابق سده و نوروز کردی ،تطابق دقیق زمانی و آیینی نوروزخوانی ،میر نوروزی و کوسه گردی و کوسه گلین و تیرگان و تیرماه سیزه شو اشاره کرد.از نظر کمی نیز در خصوص بسیاری از اقوام ایرانی کوچکتر هیچ اطلاعاتی به دست نیامد .در نتیجه اطمینان دارم که جشن های ثبت شده تنها بخشی از آیین های ایرانیست. در خصوص جشن های مذهبی نیز به ویژه در حوضه اقلیت های دینی کمبود وسیع اطلاعات وجود دارد. فهرست ثبت شده کامل نیست و تمامی جشن ها را در بر نمیگیرد. امید است که این فهرست در سال های آینده و با ایجاد امکان پژوهش و در سطح آکادمیک تکمیل شود. در پایان نگاهی کوتاه دارم به پذیرش جشنهای غیر ایرانی مانند والنتاین و سال نو میلادی از سوی ایرانیان در سال های اخیر، و پیشنهاداتی برای برگزاری بهتر این آیین ها.
جشن های ملی باستانی :
جشن های ملی ایرانی ریشه در آیین های پیش از اسلام دارند.برخلاف بسیاری از کشور های مشابه،مردمان ایرانی نسبت به آیین های ملی اقبال بیشتری نشان میدهند تا آیین های مذهبی و وارداتی. بخشی از این جشن ها بسیار باشکوه و در سراسر کشور برگزار میشوند از جمله نوروز ،چهارشنبه سوری ،یلدا، سیزده به در ، فروردگان. اما بخشی شهرت کمتری دارند و شاید غبار سالیان بر آنها نشسته باشد مانند نوسره ،تیرگان ،آذرگان ،مهرگان ،سده و پنجه. در جریان این پژوهش جشن های بیشماری که کاملا فراموش شده اند بررسی نشده است.
یلدا که در پایان پاییز همراه با اعتدال زمستانی برگزار میشود «روز میهمانی و پیوند با خویشان» نیست، بلکه فرصتیست برای جشن های عمومی گرفتن به مناسبت پیروزی نور بر تاریکی و دید و بازدید و گفت و شنود و خوردن و نوشیدن.
نوروز بزگترین عید ایرانیان است و در سراسر کشور با آیین های گوناگون جشن گرفته میشود. نوروز با دو آیین اصیل دیگر گره خورده، چهارشنبه سوری که برخلاف نام گذاری نامناسب حکومتی “روز تکریم همسایگان” نیست و سیزده به در، که میتواند با حفط سمت “روز طبیعت” هم باشد اما در حال حاضر، به نمایشی از بحران مدیریت و محیط زیست کشور تبدیل شده است. مردم ایران هر سال هر سه این جشن ها را با گردهم آیی و رقص و شادنوشی به شکلی عمومی برگزار میکند و حکومت هر سال نهایت تلاش خود را برای سرکوب شرکت کنندگان می کند.
حکومت اسلامی میداند که تلاش ها برای حذف نوروز ،بازی در زمین جنگی مغلوبه ست. پس برای کنترل کردن فضا تلاش میکند. در طول سال های سرکوب ،بسیاری از آیین های این روز به ویژه آن ها که جنبه اجتماعی قوی تر و خانوادگی کمتر دارند فراموش شده یا به صورت جزیره ای و محدود برگزار شده اند. در حالی که بسیاری از آیین های نوروزی خانوادگی از جمله دید و بازدید ،خانه تکانی ،هفت سین و … به صورت رسمی تایید میشوند بسیاری دیگراز روایات رسمی حذف شده اند . از جمله نمایشهای تکم خوانی ،نوروز خوانی ،گردهم آیی خوراک پزون ،قالی شویی ،علفه خراسانی ،عروس گله گیلانی ،شال اندازی و آیین های چهارشنبه سوری نظیر کوزه شکنی ،قاشق زنی ،فالگوش ، آش پزون و … که اجتماعی ست و فرصتی برای گردهم آیی افراد خارج از محیط خانواده .
در سوی دیگر آیین هایی نظیر فرورگان یا همان پنجشنیه آخر سال و نقاره خوانی در حرم امام رضا یا علی خوانی تنها با پوشیدن نقاب اسلامی در سال های بعد از اسلام فرصت زیستن یافتند و چون با ایدئولوژی حکومتی همراستا هستند ،بدون مشکل برگزار می شوند. نمونه دیگر قالی شویی ست. قالی شویی به صورت تاریخی با نوروز همراه بوده و آیینی برای پاکیزگی و شادی بهاری ،گرچه در محرم نیز به صورت محدود برای آماده کردن تکایا و مساجد برگزار میشده است. در سال های اخیر اما ،قالی شویی به یک مراسم عزاداری تبدیل شده که با فلسفه وجودی آن در تضاد است.در حالی که هر ایرانی با شنیدن قالی شویی و خانه تکانی ،به طور طبیعی به یاد نوروز میافتد ،حکومت اسلامی این آیین را بازیچه ایده اولوژی خود کرده و آن را از روح تهی.
جدول زیر فهرستی ست ازآیین های نوروز. برای اثبات زنده بودن این جشن یکی از استان هایی که آیین را اجرا میکنند نام برده شده است. این فهرست شامل همه جشن ها و همه آیین ها و همه مناطق برگزاری نیست و تنها نمونه هایی را دربرمیگیرد.
جان گرفتن جنبش هویت خواهی
جان گرفتن دوباره جنبش هویت خواهی ایرانی ، با یادآوری سده و نوسره ،آذرگان ،تیرگان و مهرگان همراه شده و تلاش های بسیاری برای نکوداشت آنها انجام گرفته است. در ادامه این راه و با آگاهی بخشی، میتوان زمینه را برای نگاهی نو به این جشن ها آماده کرد.
تیرگان و مهرگان در خارج از کشور به صورت فستیوال موسیقی برگزار میشوند و در داخل کشور شاهد جنبشی هستیم برای بزرگداشت این جشن ها با شادباش و گرد هم آیی دوستانه و خانوادگی . این مهمانی ها و تبریکات از طریق شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته میشوند ، اما محدودند به پستوی خانه ها. وظیفه ما آگاهی رسانیست، فضاهای شهری حق مردم ماست و حداقل باید آگاه باشیم که این حق از ما سلب شده است. در یک ایران آزاد و امن ،این جشن ها میتوانند تبدیل به فستیوال های مدرن شوند.
سده و نوسره جشن های آتش هستند ،از جنس جمع شدن وبرای روحیه جمعی . تیرگان در میانه تابستان بهترین فرصت است برای خنک شدن با یک فستیوال شاد آب بازی ، مهرگان پیوند کهن با موسیقی داشته و از سنت های آن پوشیدن لباس همرنگ است . مهرگان ظرفیت زیادی برای تبدیل شدن به یک فستیوال موسیقی دارد.
در خصوص آیین های محلی و کهنه نوروز نیز ، نکته ای که باید به آن توجه کرد نحوه برگزاری است. جامعه شهری امروز ایرانی با جامعه ی روستایی و کشاورزی که این آیین ها را شکل داده و حفظ کرده تفاوت بسیاری دارد.آسان است که از این آیین ها با توجیه کهنه و دهاتی بودن بگذریم و به آنها برچسپ تاریخ گذشته بزنیم. اما تجربه معاصر نشان داده که کنارگذاشتن میراث ناملموس به بهانه مدرنیته، در دراز مدت نه تنها به مدرن شدن کمکی نمیکند بلکه تاثیر منفی در روحیه جمعی دارد. به روز کردن آیین ها ،از پایه گذاری فستیوال هایی با مفاهیم جدید ساده تراست. راه حل، دادن رنگ و بوی تازه به آیین های کهنه است. مثلا نوروز خوانی و تکم خوانی میتواند تبدیل به یک رژه ی سنتی با لباس های محلی شود یا شال اندازی به عنوان یک اکت رومانتیک دوباره معرفی شود یا آش پزون و سمنو پزون در قالب جشنواره های غذا و در مقیاس بزرگ شهری برگزار شده یا قالی شویی به صورت جشنی مجزا در بافت های تاریخی و بازار همراه با نمایش فرش های ارزشمند برگزار شود .
نوروز در کشور های دیگر منطقه نیز جشن گرفته میشود و از این منظر ،ظرفیت بالایی برای گردآوری گردشگر خارجی دارد. ظرفیتی که فعلا امکان استفاده از آن موجود نیست و فقط به تل آرزو ها و حسرت های ما اضافه شده .
راه حل هایی کوتاه مدت و قبل از فروپاشی
اما راه حل کوتاه مدت کجاست ؟ به عقیده من با اطلاع رسانی کافی امکان برگزاری یک یا چند جشنواره در مقیاس کوچک چند ده نفره به ویژه در بافت های تاریخی که با هویت ملی گره خورده اند، فراهم است .مکان هایی که در حافظه جمعی ایرانی با عنوان مکان های فرهنگی نقش بسته؛ نظیر بازار و حیاط ها و خانه های تاریخی و حتی کوچه پس کوچه های روستایی شمال تهران .
قدم دوم فیلم برداری و پخش در شبکه های اجتماعیست. پس از معرفی و آشنایی ،گرد فراموشی و خاک خوردگی از این آیین ها حذف شده و روح و جلای تازه میگیرند. از نمونه های موفق چنین حرکتی میتوان برگزاری مراسم قاشق زنی چهارشنبه سوری در سالهای گذشته یا لحظه تحویل سال در حافظیه یا پایکوبی های نوروزی در سراسر کشور را نام برد.
بخشی دیگر از میراث ناملموس ملی که مهجور مانده ، افسانه ها و روایات همراه این جشن هاست. حکومت اسلامی بیش از چهل سال تمام ابزار تبلیغاتی را برای داستان مذهبی اسلامی به کار گرفته است و به همین نسبت داستان ها و افسانه های ایرانی خاک خورده اند. بسیاری از جشن های ایرانی ریشه های اوستایی و اساطیری دارند ، و حتی در بسیاری موارد با داستان سرایی های محلی همراه هستند.از نوروز و جم تا داستان های ننه سرما ،عمو نوروز ، افسانه های دوازده برادر و چله کوچک و بزرگ. با توجه به اقبال نسل جدید تر به فرهنگ کهن ، فرصتی وجود دارد تا آیین ها و افسانه های فراموش شده یاد آوری شوند. بدون این گنجینه ارزشمند ،هویت ملی و فردی ایرانیان در خطر قرار میگیرد.
در شرایط فعلی تقویت هویت جمعی میتواند نوعی همگرایی و امید را برای جامعه طاعون زده ایران فراهم کند . جامعه نیاز به یادآوری این قصه ها دارد ،خوشبختانه امروز با کمک هوش مصنوعی و فناوری های گرافیک ،بودجه هنگفتی برای تولید تصاویر یا ویدیو از داستان های مصور نیست و شبکه های اجتماعی امکان خوبی برای انتقال اطلاعات فراهم کرده اند و برای رسیدن به این مقصود، نیتی و همتی کافیست.
بنیاد میراث پاسارگاد