خانه » مقاله » در سوگ حسین سرفراز

در سوگ حسین سرفراز

باتو بودن هم عذابی بود بی تو بودن هم عذابی بود… در سالهای عشق و جوانی و زیبائی شعر حسین سرفراز را با اشک و لبخند میخواندیم. حسین سردبیر تقریبا همه-مجلات را سردبیری کرد. روشنفکر ؛ تهران مصور … و رستاخیز و. که بلا رسید و قلم حسین را شکستند. تا لحظه آخرین دستانش در دستهای شهلا بود. و بعد پروازی بسوی خانه پدری تا داراب. به شهلا ، فرزندانش ، احمد جان بهارلو و اردلان جان سرفراز با همه دل و جانم تسلیت میگویم.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*