مقدمه
فرایند جنبشهای اجتماعی، یک روند پیچیده غیرخطی را در برخورد با موانع سر راه خود تا رسیدن به مقصد نهایی طی میکند. در خلال این روند، وجوهی از محرکهها، دینامیسم درونی، نیروهای شرکت کننده، مطالبات، اهداف و دستاوردها، هویت آن را شکل میدهند. بر آورده نشدن خواستهای اولیهای که جنبش بر اساس آنها شکل گرفته، اغلب پایان حیات آنها محسوب نمیشود و فروکش وسکوت تحمیل شده بر آنها، با فراهم شدن شرایط مساعد به بر آمد دوباره آنها، با خواستهای جدید در ابعادی گسترده تر جایگزین میشود. برای ارائه تصویری زنده از آنچه که گفتم، بد نیست نگاهی به دوره اخیر این جنبشها در کشور بیفکنیم.
نگاهی به حرکات اعتراضی دهه اخیر کشور
جنبش سبز ۱۳۸۸ که یک جنبش مدنی با شعار “رای من کو” بود، بخش بزرگی ازاقشار متوسط و روشنفکران را جذب خود ساخت و جغرافیای محدودی از کشور را در برگفت. این جنبش در شروع خود، ساختار شکن نبود، ولی بعد از مدتی، مطالبه عمدتا حقوقی آن، به مطالبه سیاسی بدل شد، حتی مردم از رهبران خود، موسوی و کروبی هم گذشتند و شعار “مرگ بر دیکتاتور” شبانه بر بام خانه ها طنین افکندند. در زمینه حمایتهای بینالمللی نیز این جنبش از جهانیان خواست که با خود تعین تکلیف کنند که آیا با مردم ایران همراه هستند یا خیر، “اوباما اوباما یا با اونا یا با ما” انعکاس رسای این مطالبه بود. شبکههای اجتماعی، بخصوص فیسبوک نقش جدی در خبر رسانی و بسیج نیرو ایفا کرد. سرکوب سیستماتیک جنبش، ادامه آن را ناممکن کرد، ولی تجربه و خواستههای آورده نشده آن تا فرصتی دیگر، درحافظه جمعی جامعه ثبت شدند.
در دیماه ۹۶، بخشی از مردم متشکل از کارگران، اقشارتهیدست، جوانان بیکار و بازنشستگان، در اعتراض به اوضاع اقتصادی حاکم بر کشور، به خیابانها سرازیر شدند، این بار گرانی تخم مرغ ودیگر اقلام غذایی، به انگیزه اعتراضات در بیش از ۱۰۰ شهر کشور تبدیل شد. به دستور مقامات حکومتی، هزاران نفر دستگیر و دهها نفر بیرحمانه در خیابانها وزندانها به قتل رسیدند. فضای مجازی و بخصوص تلگرام، نقش برجستهای در خبر رسانی و بسیج معترضین ایفا کرد. گرچه شعارهای اصلی عبارت بودند از “مرگ بر دیکتاتور”، ” مرگ بر گرانی” و “خامنهای قاتله، ولایتش باطله”، ولی مهمترین شعار مردم معترض در خیابانها در دیماه، “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” بود. این شعار نقطه عطفی در طرز تلقی و انتظارات بخش بزرگی از جامعه ایرانی با نیروهای درون و پیرامون حکومت بود. فرصت این نیروها برای پاسخ به نیازهای حیاتی مردم، از نظر معترضین فعال و دهها میلیون حامی خاموش آنها دیگر پایان یافته بود.
یکی از ویژگیهای اعتراضات دیماه ۹۶، گستردگی جغرافیایی آن بود. سرکوب بیرحمانه، به دلیل اصلی درگیری خیابانی در چند شهر ایران بین نیروهای نظامی و انتظامی ومردم تبدیل شد. اما، اعتراضات دیماه، گرچه ناهمزمان و ناهماهنگ، زیر لوای خواستهای عمدتا صنفی همچنان ادامه یافت و کشور در سال ۹۷ نیز شاهد اعتراضات خیابانی پر شماری شد. اعتصاب سراسری معلمان و اعتصاب سراسری رانندگان کامیون، اوج گیری تظاهرات کارگران فولاد هفت تپه تا سال ۹۷ ادامه داشته است، طبق آماراز دیماه ۹۶ تا ۹۷ حدود ۹۵۹۶ حرکت اعتراضی در کشور به ثبت رسید (۱).
تا اینکه، این اعتراضات مستمر با سه برابر شدن قیمت بنزین در آبان ماه ۹۸ شکل انفجاری بخود گرفت. مردم معترض در ابعادی بسیار وسیعتر از اعتراضات دی ماه ۹۶ به خیابانها آمدند، این بار ترکیب جمعیت متنوع تر بود ولی مطالبات مردم اغلب همان مطالبات قبلی بود. این بار تقابل بین کل حاکمیت یعنی اصولگرایان واصلاح طلبان با حامیان مختلفشان از یک سو و مردم از سوی دیگر بود. اینترنت به مدت سه روز قطع شد، تا معترضین نتوانند اقدامات خود را همآهنک کرده و نیز اخبار مبارزات خود را برای کسب حمایت به خارج از ایران انتقال دهند. باز طبق دستورعالیترین مقامات جمهوری اسلامی، نیروهای انتظامی، بسیج و سپاه به جان معترضین بی دفاع افتادند وتا آنجا که توانستند قتل عام کردند. برخی خبرگزاریها تعداد کشته شدگان را حداقل چند صد نفر ذکر کردند، اما، خبرگزاری رویترز، تعداد کشته شدگان را ۱۵۰۰ نفز اعلام کرد. اخبار تکمیلی، این تعداد را بیشتر نشان میدهد، و هنور هم بطور دقیق معلوم نیست چه تعداد از مردم معترض در عرض ۴۸ ساعت با قساوت بدوی در خون خود غلتیدند. دیگر مدتهاست که “خشونت و سرکوب” در شناسنامه رژیم، حالت اسم اول و اسم فامیلی آن را پیدا کرده و ذات حکومت جمهوری اسلامی دقیقا در آن دو کلمه خلاصه میشود. بنا برتحقیقات عفو بین الملل، گزارشگر ویژه سازمان ملل و خبرگزاری رویترز، نیروهای نظامی از مهمات وسلاحهای جنگی برای سرکوب مردم استفاده کردند و عامدانه، مستقیم به مغز و قلب معترضین شلیک کردند؛ معنای و تعریف این اقدام در قوانین بینالمللی جنایت علیه بشریت است.
نظامی که از ابتدای کارش از حقوق مستضعفان صحبت میکرد، قول آوردن نفت را بر سفره مردم و وعده آب و برق مجانی می داد، امروز مردم کشوررا به مثابه دشمن اصلی خود در میدان جنگ به خاک و خون می کشد، گناه این مردم، اعتراض به افزایش قیمت بنزین در تقریبا ۲۰۰ شهرایران بود، یعنی از ۳۱ استان ایران ۲۵ استان در سطوح مختلف، نه تنها به قیمت افزایش بنزین اعتراض کردند(۲)، بلکه کل حاکمیت را به دلیل عدم توانایی در برآورده کردن نیازهای اولیه مردم در عرصه اقتصاد، بهداشت، آموزش و مسکن زیر سوال بردند. ولی رهبر نظام از افزایش قیمت بنزین حمایت کرد و معترضین را از مردم ندانست.
وقایع آبان، شکاف بین جمهوری اسلامی و ملت را عمیقتر کرد. ناله و فریاد مادران آبان، خواب راحت را از چشم مسئولین ربود و شعار آنان را در خطاب به رهبر جمهوری اسلامی به “خامنهای فرزندان ما کو؟” بدل کرد. مادران آبان، شجاعانه دادخواه خون فرزندان خود شده اند. در پی حمله سایبری وهک جایگاههای سوخت بنزین در سراسر کشور در۴ آبان ۱۴۰۰، شعار”خامنهای بنزین ما کو” نیز بر بیلبوردهای دیجیتال در جادهها ظاهر گشت.
شعار اصلی معترضین در آبانماه ۹۸ علیه کلیت نظام و رهبر بود. در واقع، این بار شعار “مرگ بر دیکتاتور” و “کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم”، تبدیل به خواست معترضین بیشتری شده بود. در مقابل، نظام در آبان ماه ۹۸ درون بینهایت خشن و سرکوبگر خود را درسطح بی سابقهای به نمایش گذاشت و ننگی دیگر را در کارنامه سیاه خود ثبت کرد. اما این سرکوب کم سابقه هم نتوانست صدای مردم را خاموش سازد.
کشتار آبان، با سرنگونی هواپیمای اوکرائینی و کشتن ۱۷۸ نفر بیگناه، ادامه پیدا کرد. مدتی بعد، مردم خوزستان در اعتراض به بی آبی برعلیه وضع موجود بپا خواستند.
اعتراض به بی آبی، به انگبزه اصلی حرکت جمعی مردم در خوزستان در تابستان ۱۴۰۰ تبدیل شد، تلنبار شدن فقر و بیکاری وعدم بازسازی خوزستان بعد ازجنگ ایران و عراق با بحران آب آشامیدنی و برق، صبر مردم را لبریز ساخت. این اعتراضات در ادامه اعتصاب طولانی مدت کارگران هفت تپه نیشکر خوزستان، نشان دهنده بی توجهی عامدانه حکومت به حل مسایل مردم خوزستان بود. نکته قابل توجه این حرکت اعتراضی، حمایت شهرهای دیگر کشور از خواست مردم خوزستان بود، حکومت گرچه از روی استیصال به برخی ازمشکلات عدیده مردم خوزستان درحرف صحه گذاشت، ولی با قطع اینترنت و سرکوب و دستگیری گسترده آنان، مانع گسترش اعتراضات شد.
سرکوبهای خونین، پاسخ شایسته خود را درتحریم انتخابات ریاست جمهوری گرفت. این اقدام، یک حرکت وسیع مدنی اکثریت بزرگ مردم ایران در پشتیبانی از شعار “نه به جمهوری اسلامی” بود(۳). رهبر نظام این بار، با خیال یک دست کردن حاکمیت و انتصاب ابراهیم ریئسی از آمران کشتار زندانیان در سال ۱۳۶۷ به ریاست جمهوری و گماردن افراد سپاه در مقام وزارت، به مقابله با مردم شتافت.
آیا سرکوب یک جنبش به معنای پایان آن است؟
تصویر پیش گفته، بر بیهوده بودن هر گونه امیدی برعبرت گیری نظام حاکم از آنچه تاکنون بر سر کشور ومردم آورده به نا ممکن بودن سازش بین رژیم و مردم دلالت دارد. اعتراضات ادامه دار معلمان در مقابل مجلس و ساختمان آموزش و پرورش، اعتراض زنان علیه حجاب اجباری در اماکن عمومی، اعتراضات کارگران و بیان علنی نارضایتی وسیع مردم در کوچه و خیابان، همچنان نشان دهنده آینده پر تلاطمی است که با سکوت ومدارا در برابر رژیم، آنگونه که برخی از اصلاح طلبان توصیه میکنند، قابل پیشگیری نخواهد بود، فروپاشی در برخی زمینهها از قبل شروع شده و تاراج منابع ملی توسط چین و روسیه ادامه پیدا خواهد کرد و تنها راهی که رژیم در مقابل خود می بیند، تقویت بازوی سرکوب است. اما، جنبشهای سرکوب شده با بخش بزرگی از مشارکت کنندگان وفعالینش خصوصا در میان زنان و جوانان، نه تنها تمام نشده اند بلکه در انتظار فرصت وفرصتهای دیگر برای نیل به مقصود خویشاند.
نیاز به کلید واژه های مناسب
در این جا باید به یک کمبود مهم تحلیلی اشاره کنم؛ از نبود کلید واژگان مناسب برای توضیح و تحلیل وقایعی که درکشور پدیدار میشوند. صاحب نظرانی به بررسی اعتراضات آبان پرداخته و توصیفهای متفاوتی از قبیل جنبش، کنش اعتراضی، خیزش و شورش و اعتراضات خیابانی را درتعریف آن بهکار بردهاند. بنظر میرسد که چنین توصیفی، قبل از اینکه بر واقعیات و مضمون این حرکات متکی باشد و بیش از آنچه بر تعاریف آکادمیک استوار شود، بیشترتحت تاثیر پیش زمینههای فکری آنان بوده است(۴). ولی واقعیت اینست هم جامعه ما، اتفاقات و هم حکومت آن، در هیچکدام از چارچوبهای مفهومی پیشنهادی آنها و یا در تئوریهای مسلط موجود نمی گنجند. ممکن است آن عنوانها هر یک بتواند جنبههایی از اعتراضات آبان را توضیح دهد، ولی هیچ یک به تنهایی قادر نخواهد بود همه جنبههای آن را پوشش دهد. اعتراضات آبان را میتوان یک جا هم جنبش، هم شورش و هم کنش اعتراضی توصیف کرد، اما شورش، حادثهای است که بسرعت تمام میشود و کنش اعتراضی میتواند خاص گروهی باشد که به واقعه وحادثه معینی عکس العمل گذرا نشان میدهد ولی جنبش به دلیل اینکه بر بسترهای مناسب اجتماعی در طی یک پروسه زمانی نسبتا طولانی شکل میگیرد، پایداری بیشتری داشته و مفهوم غنی تری را در خود مستتر دارد، معمولا یک بستر اعتراضی، هر زمان میتواند با یک شعار خاص و با یک شکل خاص بروز پیدا کند، جنبش میتواند هم شامل کنشهای اعتراضی کوچکتر باشد و هم شامل گروههای معترض قبلی که دوباره به اعتراضات می پیوندند، بطور مثال در ۸۸، طبقه متوسط نقش اصلی را در اعتراضات داشت، در دیماه ۹۶، قشر فقیر و تهیدست جامعه و در دیماه ۹۸ ترکیبی از اقشار گوناگون در اعتراضات شرکت داشتند.
نکته دیگری که در تحلیل وقایع درایران باید مورد توجه قرار گیرد، مفهوم قشر یا طبقه است. کاربرد معنی کلاسیک طبقه، با واقعیتهای موجود در جامعه ما همخوانی ندارد؛ طبقه کارگر کشور یک جمعیت سیال با قشر بندیهای مختلف در درون خود است. ترکیب این طبقه واقشار دیگر، به علت فقر اقتصادی، مهاجرت از روستاها به شهرها و حاشیه نشینی دچار دگرگونیهای بزرگی شده است. بطور مثال، بخشی از اقشار متوسط، به دلیل شرایط اقتصادی اسفناک و تورم و ثابت ماندن حقوق، به سطح پایین تری نزول کرده که بخشی از جمعیت معترض آبان را تشکیل میدادند. اقشار متوسط، معمولا از قشر تحصیلکرده و کارمندان تشکیل میشود، این اقشار مابین گروههای اجتماعی مرفه و تهی دست جامعه قرار دارند. ما با اقشاری روبرو هستیم که از روستاها مهاجرت کرده، از نظر مالی به وابستگان نظام تبدیل شدهاند که در اقشار متوسط جا میگیرند ولی با فرهنگ متفاوتی ازآنهایی که به پایین ریزش کردهاند. از طرف دیگر، تعداد افراد هیات علمی دانشگاهی و دانشجویان افزایش پیدا کرده، ولی میزان فارغ التحصیلان دانشگاهی بیکار بسیار زیاد است، این گروه نیز به قشر بیکار و بدون درآمد تبدیل شده است، در نتیجه تغییراتی که دراقشارمتوسط ایجاد شده، مانع ازآن است که بتوان تقسیم بندی دقیقی مابین آنها برای تخمین پتانسیل مشارکت آنها در کنشهای سیاسی و اجتماعی مورد نظر به عمل آورد. اما میتوان گفت قشر متوسطی که مشکل جدی مالی ندارد و خواهان ایجاد تغییرات اساسی در اداره امور کشوراست، در اتحاد با طبقات و اقشار پایین جامعه، میتواند در برانگیختن و ایجاد تحولات سیاسی-اجتماعی ایران نقش قابل توجه وهدایتگری ایفا بکند، چون مطالبات وخواستهای آنان، همه عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در بر میگیرد.
سخن پایانی
به جاست اکنون بپرسیم که با توجه به پیچیدگی اوضاع درجامعه ما، و وجود یک حکومت بشدت نا متعادل و در تقابل و تضاد با دنیای مدرن، سرنوشت کشور ومردم ما به کجا منتهی خواهد شد؟ روشن است که پاسخی جز گمانه زنیهای بسیارکلی به این سوال ناممکن است. اگر کمی هم در مورد نقش عامل خارجی در این مورد بیندیشیم زیان نخواهیم دید.
اینکه روسیه و چین قادر به نجات جمهوری اسلامی از بحرانهای عمیق آن باشند مورد تردید است. مهمتر از این دو کشور، اتحادیه اروپا و آمریکا است. اگر آمریکاییها به باج خواهیهای جمهوری اسلامی تن در دهند که احتمالش منتفی نیست، اروپا نیز به دنبال آنها روانه خواهد شد و دراین صورت، یکبار دیگر منافع مردم وکشور ما، قربانی مطامع و کوته بینی آنها خواهد شد و رژیم با قوت قلب ودست بازتر، مردم را سرکوب خواهد کرد. چنین تحولی ممکن است باعث طولانی تر شدن عمر رژیم شود. اما اگر از این احتمال صرفنظر کنیم، میتوان گفت که اعتراضات آبان بر بستری گسترده از نارضایتیها در گذشته بوقوع پیوست، مطالبات مردم، نه تنها حل نشده باقی مانده اند، بلکه بر عمق وسطح آنها نیز افزوده شده است. جنبش سبز، اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، سرنگونی هواپیمای اوکرائینی و اعتراضات خوزستان و تحریم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، تاثیرات اجتماعی، روانی وسیاسی بسیار عمیق وماندگاری را در حافظه جامعه ایرانی بر جا گذاشته است. حوادث آینده، نمیتوانند متاثر از آن مطالبات سر کوب شده و مسایل حل نشده جاری باشد. اگر جنبشهای آتی بتوانند با ابداع وبکارگیری اشکال کم هزینه و مناسب مثل اعتصابات عمومی، استمراری بیشتر از چند روز و چند هفته پیدا کرده، به گستردگی صفوف خود افزوده، کاملا سراسری شده و در صحنه بمانند، نقطه عطف پیروزی خود را رقم خواهند زد. این توانستن فقط میتواند در شرایط همبستگی درونی گروهها و اقشار اجتماعی معترض، نزدیکی و اتحاد عمل بخشهای مختلف اپوزیسیون و خنثی شدن قدرت سرکوب متمرکز حکومتی شکل بگیرد. جمهوری اسلامی، در طول حیات خود جز تشدید جو خشونت و سرکوب، و ایجاد نفرت و نا امیدی و احساس عدم امنیت، تولید دیگری خصوصا در دوره اخیر در پاسخ به مطالبات مردم نداشته است و این محصولات سمی، نمیتوانند پیش در آمد طغیانهای نیرومند آتی نباشند. مغایرت فزاینده معیارهای ارزشی و کشور داری جمهوری اسلامی با نرمهای عقلانی برای اداره امور کشور و تامین رضایت شهروندان و ایجاد مناسباتی عادی با خارج وهمسایگان کشور، فقط میتواند آینده ای تاریک تر در میان مدت برای این حکومت رقم بزند. این حکومت مثل هر رژیم استبدادی ایدئولوژیک دیگری، مدتی است که از قله و اوج قدرت خود عبور کرده و در سراشیبی فترت، ضعف و سرنوشت میرای خود قرار گرفته است. ممکن است دست یابی به بمپ اتمی قدرت مانور آن را در مقابله با غرب افزایش دهد ولی قادر به بیمه عمر آن در مقابل مردم نخواهد بود. اگرهزاران بمب اتم شوروی سابق نتوانست مانع فروپاشی امپراتوری قدرتمند بلوک سوسیالیستی در برابر مطالبات ساکنان آن، در تاریح بشر باشد، چند بمب اتمی ساخت پاکستان، جمهوری اسلامی نشان، هم نخواهد توانست مانعی در برابر خواست اکثریت مردم ایران برای ایجاد یک سیستم حکمرانی مبتنی بر دموکراسی و سکولاریسم در کشور باشد.
منابع:
وبسایت ایران ما – یک سال قیام و اعتراض در ایران
https://www.radiofarda.com/a/more-details-on-iran-protests-in-200-cities/30303090.html
کارزار «رای نمیدهم» با هدف تحریم «فعال و گسترده» انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ایران راهاندازی شد
https://www.radiofarda.com/a/31233498.html
سعید مدنی، چراغ خاموش، نگاهی به اعتراضات آبان ۱۳۹۸
ناهید حسینی-آبان ماه ۱۴۰۰