چرا دموکراسی یک کلمه جادویی است که همه جوابها را برای یک جامعه بهتر دارد؟
دموکراسی بدون داشتن یک سیستم انتخاباتی صحیح و منصفانه ، بی معنی است. یک روش جدید حاکمیت با یک سیستم انتخاباتی صحیح ، کلید یک دموکراسی واقعی و عمیق است. من دموکراسی امروزی را یک زن زیبا اما فریبکار می دانم که همه را عاشق خود می کند اما پایانش ناامید یست . این بانوی دوست داشتنی همدست سیستم سرمایه داریست که با فریب مردم در حفظ قدرت برای نمایندگان این سیستم عمل میکند
. احزاب سیاسی در دموکراسی های مدرن عامل اصلی نابرابری ، نژادپرستی ، بی ثباتی و ناهماهنگی در جوامع هستند. ظهور هیتلر در آلمان دموکراتیک نمونه بارز آن است. این نوع دموکراسی بار دیگر باعث ایجاد احساسات و اندیشه های ملی گرایانه شده است. افزایش احزاب سیاسی جناح راست در اروپا و آمریکا نمونه های اثبات آن است. این نوع دموکراسی به یک موجود ثروتمند ، نادان و نژادپرست اجازه می دهد تا رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا شود
چرا مردم بدون دیدن عملکرد دموکراسی و نتا یج آن در کشورهای به اصطلاح دموکراتیک ، بر این نوع دموکراسی اصرار می ورزند؟ من قبلاً فکر می کردم که دموکراسی محصول فلسفه ها ، سیاست و تاریخ است. در قرن گذشته ، سرمایه داری اشتباه مرا نشان داد و آن را زیر گروه جغرافیا و کشاورزی طبقه بندی کرد. به همین دلیل با دموکراسی مانند دانه ای رفتار می شود که می تواند تنها در یک مکان خاص با خاک حاصلخیز و آب و هوای عالی رشد کند. با این حال ، زمان ثابت کرد که میوه آن همانطور که قبلاًادعا میشد ، أنقدر هم شیرین نیست. دموکراسی به تنهایی نمی تواند یک لقمه نان برای مردم فراهم کند
مثلث تخریب
افراد به دلایل مختلفی از جمله جنسیت ، نژاد ، محل تولد ، استعداد ، فرهنگ ، خانواده و دین متفاوت هستند. آنچه که همه درآن مشترک هستند ، تلاش آنها برای یک زندگی بهتر و خوشبختی است. البته نگرش مردم نسبت به زندگی بهتر و خوشبختی نیز متفاوت است. ظهور ادیان دلیلی برای هماهنگی این اختلافات بوده با این حال ، بنیانگذاران مذاهب آگاهی واقعی از ماهیت ذاتی بشر نداشتند. تا زمانی که علت بیماری مشخص نشود ، درمان آن امکان پذیر نیست
. البته تأثیر نسبی اخلاقی دین بر آدمها را نمی توان نادیده گرفت ، اما عوامل اساسی و ذاتی آدم درنهایت اعتقاد را به یک دیکتاتوری تبدیل می کند. پس از ناامیدی بسیار آدمها از ایمان ، آنها سعی کرده اند از طریق فلسفه ها و ایدئولوژی های گوناگون راه حل بهتری برای زندگی بهترپیدا کنند: برای دستیابی به عدالت ، برابری و زندگی مناسب. آنها ، سرمایه داری ، مارکسیسم ، مائوئیسم و بسیاری از ایسمهای دیگر و در نهایت سرمایه داری بازار آزاد را امتحان کردند. نتیجه چیزی جز ظهور یک دیکتاتوری جدید ، به اشکال مختلف نبوده است. دیکتاتوری های مذهبی ، استبداد ایدئولوژیک و اخیراً دیکتاتوری آمیخته ای از همه به نام دموکراسی ، بازار آزاد و جهانی سازی سرمایه. خوب حالا وقتی همه چیز به یک دیکتاتوری ختم می شود ، چرا یک سیستم دیکتاتوری جدید را هم تجربه نکنیم؟
یک سیستم جدید حاکمیت براساس فلسفه یک مثلث ، متشکل ازترس ، حرص و قدرت ، سه مریضی ذاتی وعلاج ناپذیر آدمها ٬ که من آنرا مثلث تخریب نامگذاری کرده ام . در شکل فعلی این مثلث تخریب ، زوایا نابرابر و نامتعادل هستند. با تغییر این زوایا و ایجاد تعادل بین آنها ، میتوان آنرا به مثلث اصلاح تبدیل کرده و مُسکنی را برای تسکین این دردهای بی درمان از درون آن پیدا کرد. این سیستم جدید حکومتی که آنرا ایکس مینامم برای تعدیل ٬ قدرت ، حرص وترس در طبیعت ذاتی انسان است. حکومتی بدون ایدئولوژی و دین خاص. با اعتقاد به اینکه قدرت یک ویژگی ذاتی در انسان است که با ترس و حرص همراه میباشد. این ویژگی ها سیال هستند و در تعامل خود بر یکدیگر تاثیر میگذارند. تعادل بین آنها با زمان و مکان مناسب امکان پذیر است. اگر آب در دسترس باشد ، همه می توانند نحوه شنا کردن را یاد بگیرند ، اما بهترین شناگر نمی تواند در یک بیابان شنا کند
ترس:
اولین زاویه ی مثلث تخریب ترس است. گریه کردن بچه هنگام تولد نشانه ی زنده بودن اوست. اما علت این گریه چیست؟ زمانی که بچه در رحم مادر است احساس امنیت دارد. بدون هیچ کوشش و زحمتی به طور خودکار از خون مادر تغذیه کرده و بدن مادر مانند ژنراتور دمای لازم را برای او مهیا می کند. دنیای کوچک خود را در محدوده ی رحم مادر می شناسد و بدون هیچ دغدغۀ خاطری در آن استخرسرپوشیده و کوچک شناور است. زمانی که از رحم مادر بیرون می آید خود را در دنیایی تازه وناشناخته می بیند. عدم شناخت او از این دنیای نوین باعث به وحشت افتادن و گریه کردن اوست. در همین لحظه است که ترس را می شناسد؛ ترسی که در تمام زندگی با او خواهد ماند، تا زمانی که دنیا را ترک کند؛ ترس از گرسنگی، ترس از حوادث طبیعی مثل زلزله، سیل، طوفان، رعد و برق؛ ترس از حیوانات دیگر، ترس از آدم های دیگر، ترس از جنگ، ترس از شکست، ونهایتا ترس از مرگ. همین ترس است که آدم را محتاج پشتوانه می کند و به دنبال پناه گاه می گردد.
آدم های نخستین به طبیعت پناه می بردند. خورشید و ماه را می پرستیدند چون آنها را مظهر قدرت می دانستند. وقتی که احتیاجی داشتند و از آنها کمک می طلبیدند و جوابی نمی گرفتند، مأیوسانه از آنها دست می کشیدند. سپس مشغول ستایش بت هایی شدند که ساخته ی دست خودشان بود. این بار نیز نه احتیاجاتش و نه کمکی را که طلب کرده بود برآورده نمی شود. بهترین کشف آدم مذهب است، اما متأسفانه آن هم همیشه با ترس همراه بوده است؛ ترس از رفتن به جهنم. مذهب می خواهد از آدم انسان بسازد. این امر تقریب شدنی بود به شرط آنکه از یک قوّه ی اجرایی درست انسانی برخوردار بود.
مذهب زرتشت، یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودا و مذهب های مشتق شده از آنها تماما نصیحت هایی هستند برای به سعادت رساندن بشر. اعتقادات مذهبی باعث امیدواری و آرامش نسبی فرد می شود اما درمانی نیست. مگر نه این است که تمام مذهب ها می گویند دروغ بد است، قتل بد است، زورگویی بد است، حق دیگران را پایمال کردن بد است و هزاران نصیحت دیگر… اما بسیاری از مبلغان مذهبی که راه حل بهتر زندگی کردن را مذهب می دانستند، جوهر آدم را درست نشناخته بودند. این آدم ها هستند که مذهب را فاسد کرده و آن را به ابزاری برای کسب قدرت و ثروت وایجاد ترس تبدیل می کنند. تمام مذهب ها در یک راستا به وجود آمده اند؛ برای بهتر زندگی کردن آدم ها. پس دلیل جدال آنها با یکدیگر در چیست؟
جواب این سؤال را خیلی راحت می توان در ذات آدم ها یعنی در مثلث تخریب پیدا کرد. مذهب ها به جای همکاری و هم راستایی، ستیز و درگیری و وحشت را بین پیروان خود تبلیغ می کنند و با به وجود آوردن ترس در آنها، قدرت و حرص و ثروتشان را توجیه می کنند. نمونه ی بارز آن، مذهب یهودیت است. پیروان این مذهب در تمام کره ی زمین حدود پانزده میلیون نفر هستند. اما به جرئت می توان گفت که بین ده تا بیست درصد ثروت جهان در دست آنهاست. اگر یهودیان خود را برادران همدیگر می دانند، پس چرا این ثروت را برادرانه بین همدیگر تقسیم نمی کنند؟ چه فرقی بین فلسطینیان مسلمان ندار و یهودیان ندار وجود دارد؟ چرا یهودیان، فلسصینی ها را دشمن خود می دانند؟ من به جای کلمه ی معمول فقیر از کلمه ی ندار استفاده می کنم زیرا ندار کسی است که ندارد، اما آدم فقیر کسی است که فقر بر او تحمیل شده است و این واژه در مقابل ثروت معنا پیدا می کند.
ساخت سلاح های مدرن، به ویژه سلاح های اتمی، نمونه ی دیگری از ترس هستند. به وجود آمدن سلاح های اتمی تنها در رابطه با داشتن قدرت نیست، بلکه از ترس از دست دادن آن می باشد. سرمایه دار و کارگر هر دو از یکدیگر می ترسند؛ یکی به خاطر از دست دادن منافع اش و دیگری به خاطر از دست دادن شغلش. سیاه از سفید می ترسد و سفید از سیاه، سرخ از سفید می ترسد و سفید از سرخ، زرد از سفید می ترسد و سفید از زرد. همه از یکدیگر می ترسند و عنصر ترس بر تمام جوامع حکم فرماست. آیا می توان این واقعیت را انکار کرد؟
: حرص
دومین زاویه ی مثلث تخریب، حرص است. با کمی توجه به جشن تولد بچه های سه یا چهار ساله می توان تمام نظریه های آقای فروید، نیچه و سایر روان شناسان را رد کرد. در خانواده های ندار بچه ها روز تولدشان را جشن نمی گیرند، چون پدر و مادر آنها حتی تاریخ تولد آنها را به درستی نمی دانند و اگر بدانند سعی می کنند به روی خودشان نیاورند. این جا مثالم را از یک خانواده ی متوسط می آورم، حالا کلمه ی متوسط که در جامعه معمول شده است چه طیف اقتصادی این جامعه را بیان می کند، من توان فهمیدن آن را ندارم. از مساله د و ر نشویم. جشن شروع می شود. دوستان، آشنایان و فامیل، هر کدام هدایایی برای بچه آورده اند. مسلم است که جشن تولد یک بچه بدون حضور بچه های دیگر چیز عجیب و غریبی به نظر می رسد. هنگام باز کردن هدیه ها بچه ها با حالت غبطه و حسادت یک یک اسباب بازی ها را نگاه می کنند و آرزوی داشتن آنها را در ذهن خود مرور می کنند. لبخندهای بچه ی صاحب جشن با دیدن این همه اسباب بازی که تنها مالک شان اوست قابل بیان نیست. اما تمام این لبخندها و خوشحالی ها در یک لحظه محو می شوند، چون چشمش به یکی از بچه های مهمان می خورد که با ماشین کنترل از راه دور خود بازی می کند و این ماشین در بین اسباب بازی های او نیست. حرص برای به دست آوردن آن اسباب بازی او را به گریه و زاری می کشاند. ناگهان به آن بچه حمله برده و ماشین را از دست او درمی آورد و به جمع اسباب بازی های خود اضافه می کند. آیا حرکت این بچه در رابطه با تربیت خانوادگی اوست یا واکنشی ذاتی است؟ من این حرکت را خصلت ذاتی آدم می دانم و هیچ ربطی به نوع تربیت، مذهب و یا ایدئولوژی ندارد. آدم با حرص به دنیا می آید، با حرص زندگی می کند و احتمالا با حرص می میرد.
برای روشن ساختن ماهیت ذاتی حرص و طمع در انسان . مثال واضح آن مذهب یهودیت است. پیروان این دین حدودپانزده میلیون نفر هستند که در سرتاسر جهان پراکنده اند و خود را مردم انتخاب شده خداوند می دانند و بدون هیچ گونه اغراق آنها پانزده تا بیست درصد از کل ثروت جهان را داراهستند. سوال این است که چرا این ثروت را به صورت برادرانه به اشتراک نمیگذارند؟ چرا بسیاری از یهودیان هنوز ندارهستند؟ آیا این نشانه وعوارض یک بیماری به نام حرص درآدمها نیست؟
قدرت:
سومین زاویه ی مثلث تخریب، قدرت است. از مثال جشن تولد د و ر نشویم. بعد از خوردن کیک تولد، پدر و مادر و فامیل بچه ها با هم مشغول حرف زدن می شوند. از مسائل و درگیری های روزمره به هم می گویند و گاهی هم مبالغه کرده و دروغی را چاشنی آن می کنند. بچه ها هم مشغول بازی خودشان هستند. در میان آنها بچه ای وجود دارد که شیطان، فضول، ناآرام و پرخاشجو است. یکی را لگد می زند و دیگری را کشیده ای و سر آن یکی داد می کشد، تا قدرت خود را به بقیه نشان بدهد. بچه های دیگر به دو دسته تقسیم می شوند، عده ای که سازش کار هستند و می دانند زیر سایه ی قدرت او همیشه در بازی شرکت خواهند داشت و عده ای که از او می ترسند و مخالفت با او را مساوی با خارج ماندن در بازی می بینند. با این حساب تمام بچه ها زیر سلطه ی قدرت این بچه ی زورگو قرار می گیرند. حالا سؤال این جاست، بچه ای به این سن و سال که هنوز تربیت اش شکل نگرفته است چطور قدرت را می شناسد؟ اگر این پدیده ی ذاتی آدم ها نیست، پس شناخت قدرت و استفاده از آن را از کجا یاد گرفته است؟ روشن است که قدرت طلبی در آدم ها یک خصلت ذاتی است که همیشه با ترس همراه است. این دو خصلت به اضافه ی حرص، مثلث تخریب را می سازند. اگر این مثلث اصلاح نشود من آینده ای برای بشریت نمی بینم. به وجود آمدن این مثلث همیشه در رابطه با زمان و مکان مناسب قابل تعریف است. آب اگر باشد آدم ها شناگران ماهری خواهند شد. اما شناگری در بیابان بی آب و علف ناممکن است
من آدم ها را برای یک معاینه شخصیتی به چالش می کشم.! به وجدان خود مراجعه کنید اگر علائم ترس ، حرص و قدرت را در خود ندارید و یا آنها را تجربه نکرده اید٬ به شما تبریک میگویم چون آدم نیستید و روی زمین زندگی نکرده اید ، بلکه یک فرشته آسمانی هستید.
واژه ی قدرت را می توان در دو معنا به کار برد: قدرت مطلق و قدرت نسبی. قدرت مطلق زمانی به وجود می آید که تمامی آن در دست یک فرد، یک مذهب ٬یک ایدؤلوژی٬ گروه و یا کشوری قرار بگیرد. در این موارد درگیری بین اقشارمختلف یک جامعه ویاکشورهاغیرقابل اجتناب هستند. قدرت نسبی: قدرتی تقسیم شده به فراکسیونهای مناسب ، پراکنده و سازمان یافته با ایجاد پیشخوان هایی برای افرادکه درون آن عوامل مختلف بر سر سهم بیشتر با هم رقابت می کنند. در این حالت ، درگیری به حداقل رسیده و قابل اجتناب است ٬ مبارزات انتخاباتی جزئی از این مقوله بحساب میآید. تضادها و کشاکش های درونی در قدرت نسبی اجازه نمی دهند هیچ عاملی به تنهایی صاحب قدرت مطلق شود و با چرخش قدرت در میان عوامل مختلف حالتی از توازن قدرت به وجود می آید. فراموش نشود که قدرت نسبی نیز زاده ی قدرت است و ماهیت آن عوض نمیشود اما دایره ی استفاده وتأثیرگذاری آن محدود است
زندگی یک معما است با سرنخ هایش . با این حال ما فاقد بینش ، مهارت و هنر خواندن این علائم را برای درک آن هستیم. برخی معتقدند همه چیز باید توسط علم ثاب شود. اولا ، چرا خود را باید محدود به حصاری کنیم که پراز تضاد است ؟ ثانیا ، علم در چه چیزی ، برای چه هدفی ، بوسیله چه کسی و در نهایت توسط چه کسی تأمین مالی شده است؟ بهترین مثال گرم شدن کره زمین است. در مورد ظرفیت انسان ، در رابطه با حل مسائل شکی نیست به جز مرگ . از طرف دیگر ، خصلتهای ذاتی آدمها باعث شده اند که هرگز عدالت یا برابری وجود نداشته است. اکنون وجود ندارد و مطمئناً در آینده نیز وجود نخواهد داشت. با نگاهی به تاریخ ، می توان دریافت که بسیاری از سیستم ها برای ایجاد یک زندگی بهتر ، از طریق یک تغییر انقلابی دست به دست شده اند. برجسته ترین آنها انقلاب فرانسه ، برای آزادی ، برادری و برابری است. انقلاب روسیه ، از طریق دکترین مارکسیست ها ، ، دوباره برای همان آرمان ها؛ هر دو انقلاب موفق بودند ، اما دوام چندانی نداشتند.
در طی هر انقلاب ، مردم به خاطر یک هد ف بهمد یگر نزدیک تر و متحد می شوند. آنها تلاش می کنند ، و امیدوارند که برای بهتر شدن زندگیشان تغییری ایجاد کنند.ولی وقتی که تب انقلابی و طرز تفکر آن فروکش می کند ، مردم به زندگی روزمره خود باز می گردند. جایگزینی یک سیستم با دیگری باعث تغییر ماهیت انسان نمی شود. آزادی ، برادری و برابری در جامعه فرانسه کجاست؟ چه اتفاقی برای انقلاب روسیه افتاد؟ در رابطه با ماهیت ذاتی انسان ، فکر کردن به عدالت مطلق و برابری ، حماقت محض است
یک دموکراسی واقعی
چرا دموکراسی یک کلمه جادویی است که همه جوابها را برای یک جامعه بهتر دارد؟ دموکراسی بدون داشتن یک سیستم انتخاباتی صحیح و منصفانه ، بی معنی است. یک روش جدید حاکمیت با یک سیستم انتخاباتی صحیح ، کلید یک دموکراسی واقعی و عمیق است.
دموکراسی به عنوان نوعی سیستم تعریف شده است که در آن قدرت عالی به مردم واگذار شده و مستقیماً توسط آنها یا نمایندگان منتخب آنها تحت یک سیستم انتخاباتی آزاد و عادلانه اعمال می شود. دموکراسی به معنای مشارکت فعال مردم در سیاست و زندگی مدنی ، حمایت از حقوق بشر ، حاکمیت قانون و برابری مردم در برابر قانون است. این یک واقعیت است که در طول تاریخ ، دموکراسی هرگز به واقعیت نزدیک نشده و همچنان به صورت یک خواست رویایی باقی مانده است. سرمایه داری معنای واقعی آنرا را از بین برده و برای توجیه گرفتن قدرت “دموکراتیک” با فریب مردم ، آن را به پر کردن صندوق های رای در آورده. یک سیستم دموکراتیک ، بدون یک سیستم انتخاباتی صحیح ، یک دموکراسی جعلی است. فرض کنیم که من این نوع دموکراسی را به عنوان ابزاری برای جامعه بهتر می پذیرم
. صندوق های رأی گیری ابزاری هستند برای توجیح دموکراسی.این صندوق ها با رأی بسیاری از افرادی که حتی درک درستیرا از دموکراسی ندارند پر میشود. رأی گیری ها یا با اعتقادات مذهبی ٬ ایدئولوژیکی حزبی و یا از طریق خرید و فروش آرا انجام میگیرند. در بسیاری از کشورها که هنوز به شکل قبیله ای کنترل می شوند ، دموکراسی به ابزاری برای گرفتن قدرت تبدیل شده است. قانون اولیه یک فرد یک رای؛ هرگز اعمال نشده است. از آنجا که عدالت در دست قدرتمند هاست ، از دموکراسی به عنوان ابزاری برای حفظ قدرت و به دست آوردن ثروت استفاده کرده اند
وقتیکه خرید یک رای در قرن بیست و یکم فقط چند دلار هزینه دارد ، فکر نمی کنید صحبت از دموکراسی خنده دار باشد؟ نمونه بارز آن هند است. برای توجیه این نوع عدالت ، اروپا و ایالات متحده آمریکا ،هند را بزرگترین دموکراسی جهان معرفی می کنند. اما سؤال اینجاست که آزادی در سیستمی مبتنی بر کاست چقدر امکان پذیر است؟ مردم هند می دانند که بیشتر صندوق های رای گیری با خرید و فروش آرا پر می شود. حتی از کارتهای شناسایی مردگان استفاده کرده و آنها از قبرهای خود برخاسته و با رفتن به یک مرکز رای گیری ،بار دیگر به استقبال دموکراسی رفته وحقوق دمکراتیک خود را طلب میکنند از آنجا که کشورهای اروپایی و آمریکا در “دموکراسی” پیشرفت کرده اند ، خرید و فروش مستقیم آرا وجود ندارد. اما آنها یک سیستم رای گیری پیچیده ایجاد کرده اند که رای مردم را بی معنی می کند. نمونه های برجسته اسپانیا و آمریکا هستند. حزب راستگرای اسپانیا در انتخابات هفت میلیون رای کسب کرده است. آنها ۱۳۷ نماینده در مجلس عادی (کنگره) دارند. از طرف دیگر ، حزب کمونیست با بیش از یک میلیون آراء مردمی ، تنها دو نماینده دارد.
در انتخابات آمریکا ،آل گر با کسب میلیونها آرای عمومی بیشتر ٬ روش تشکیلات انتخاباتی آمریکا جورج بوش را به عنوان رئیس جمهور انتخاب می کند. در انتخابات گذشته آمریکا، بین هیلاری کلینتون و ترامپ همین روش ادامه داشته ، اما یک دلقک مانند ترامپ رئیس جمهورآمریکا می شود. به گفته آمریکایی ها ، او قدرتمندترین مرد و رهبر “جهان آزاد” است. راستی آیا شما به این نوع دموکراسی نمی خندید؟ از زمان وجود آمریکا ، تاکنون هیچ حزب سومی برای تشکیل دولت بغیر از دموکرات ها و جمهوریخواهان وجود نداشته است. دموکراسی یک بازی بین نخبگان و قدرتمندان در این کشور است ، اما این یک بازی نزدیک و دوستانه است که آنها هر هشت سال یکبار قدرت را به یکدیگر منتقل می کنند. در کشورهای اروپایی ،بسیاری از احزاب کوچک ، در انتخابات شرکت می کنند ، ولی آنها به دلیل چهار یا پنج درصد موانع انتخاباتی برای ورود به مجلس نماینده ای ندارند.
در اسپانیا ، احزاب راست و چپ کاتالونیا (احزاب ناسیونالیست و ضد سیستم) برای جدا کردن کاتالونیا از اسپانیا به یکدیگر پیوستند. کاتالونیا با جمعیتی بیش از هفت میلیون نفر. در یک انتخابات عادلانه و دموکراتیک ، به سبک سرمایه داری با کمتر از پنجاه درصد آرا ، اکثریت را در پارلمان کاتالونیا دارند ؟ اگر دموکراسی یک مفهوم ویژه است ، نمی تواند دویست تفسیر متفاوت داشته باشد. هر کشوری طبق منافع صاحبان ثروت و قدرت خود قوانین انتخاباتی را پی ریزی می کند . دخالت قدرتهای بزرگ و کشورهای همسایه در روند انتخاباتی یک کشور ، اعتبار هر انتخابات دموکراتیک را باطل، بی حاصل و بی محتوا میکند.
در آمریکا ، به اصطلاح مکه دموکراسی غربی ، هیچ کس نمی تواند بدون هزینه میلیون ها دلار نماینده کنگره ، سناو یا رئیس جمهور شود. سوال اینجاست که این پولها از کجا تهیه می شوند؟ در این کشور ، یک سیستم اهدای شخصی ایجاد کرده اند ، به این معنی که مردم می توانند داوطلبانه پولی را برای هزینه های انتخاباتی به یک کاندید نامزد و یا حزب مورد نظر خود اهدا کنند٬ این کمک مالی چیزی غیرازیک پوشش قانونی برای دلالان سیاست آمریکایی به نام لابی ها (تأمین کنندگان پول) نیست. بیشتر این پولها توسط شرکتهای بزرگ و ثروتمندان تأمین می شود تا از منافع خود محافظت کنند
فرض کنیم که سرمایه داری به ذهنش خطور کند و مفهوم سیستم یک فرد ویک رای را می پذیرد. با این حال ، این هم بسیار غیر عادلانه است. با احترام به مسا وات حقوقی بین همه افرادی که در مشاغل مختلف مشغول به کار هستند ، وقتی نوبت به انتخابات می رسد ، من رأی فردی آنها را برابر نمی دانم. به دلیل دانش نابرابر آنها از سیاست و دموکراسی. در نتیجه ، دولت ایکس یک روش نوین انتخاباتی برای سنجش و ارزیابی میزان شناخت و استعداد افراد از طریق یک امتحان قبل از انتخابات ارائه می دهد.
اثبات نابرابری ارزش آرا ، انتخابات اخیر آمریکا است. در این انتخابات ، رأی های منتسب به آمریکای نژاد پرست ، سفید مذهبی و روستایی ،و عدم شناخت مردم از دموکراسی و سیاست ، یک ترامپ ثروتمند و دلقک مانند را به قدرت رسانده و او را در کاخ سفید قرار داد.
خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نشانه ای دیگر از ارزش نابرابر آراء است. خروج انگلیس از اتحادیه با آراء افراد مسن ، و روستاییان ناسیونالیست و ساده لوحان نژادپرست ،پایان گرفت مردمی ، که نه متخصص در شناخت سیستم خود و نه اتحادیه اروپا هستند. در مقابل آراء جوانان لندنی و سایر شهرهای بزرگ ، که کم وبیش دانش دموکراسی و سیاست را داشتند بار دیگر مغلوب نادانان شدند.این گروه با وجود کم و کاستی های اتحادیه اروپا ٬آینده ای نسبتاً بهتر برای فرزندان خود دراین اتحادیه می دیدند
همانطور که قبلاً اشاره شد ، رژیم ایکس یک سیستم انتخاباتی جدید برای سنجش و رتبه بندی شناخت و استعداد مردم برای رای دادن تدوین کرده. یک امتحان عمومی قبل از هر انتخابات. امتحان در جوامع امروزی امری معمول است؛ افراد برای داشتن یک شغل باید از امتحانات مختلفی عبور کنند. امتحانات ابتدایی ، متوسطه ، دبیرستان و دانشگاه ، برای دریافت گواهینامه خلبانی یا رانندگی و صدها امتحان دیگر. چرا امتحان قبل از انتخابات برای رای دادن باید عجیب باشد؟ افراد جامعه باید هم حقوق و هم وظایف (حقوق و تعهدات) داشته باشند ؟ با فرار از تعهدات ، کسی نمی تواند مطالبه حقوق کند. رای گیری در حکومت ایکس الزامی و اجباری است. جالب اینجاست که برای حفظ قاعده اساسی دموکراسی (یک فرد یک رای) هر کس حق یک رأی خود را حفظ میکند. برای اولین بار این تنها امتحانیست که مردودی ندارد
مشارکت در انتخابات از هجده سالگی شروع می شود و در شصت و پنج سالگی به پایان می رسد. چرا شصت و پنج؟ زیرا افراد بازنشسته دیگر نقش فعالی در فعالیت های تولیدی و سیاسی ایفا نمی کنند وبا طرز فکر و نیازهای نسل های جدید بیگانه اند ، اما حق طبیعی خود را با داشتن یک رای حفظ می کنند.
امتحانات رأی گیری قبل از هر انتخابات برگزار میشود. روش درجه بندی و نمره گزاری۱ تا ۳ است.شرکت کنندگان ، با کسب تعداد رای خود ، مجاز به اجرای آن در تمام سطوح انتخابات هستند. به عنوان مثال ، فردی که در امتحان نمره اش ۳ شده ، سه حق رأی خواهد داشت
به دلیل نابرابری ، هنوز رای دهندگان بی سوادی وجود دارند که می توانند از طریق آزمون شفاهی شرکت کنند. برخلاف بسیاری از افراد باسواد ، آنها در زندگی واقعی تجربه دارند. کسب نمره پایین در این امتحان نباید توهین تلقی شود ، بلکه ایجاد انگیزه در افراد برای کسب نمرات بالاتر در آزمون بعدی انتخابات است. این گروه باید بدانند که سیستم ایکس برای محافظت از منافع آنها طراحی شده است. همچنین کسب نمرات بالاتر در آزمون، معنای برتری بر دیگران نیست ، بلکه فقط تضمینی برای حفظ منافع عمومی توده ها و کاهش تأثیر ثروت و قدرت در روند انتخابات است. کارشناسان در زمینه های مختلف مانند اقتصاد ، سیاست و جامعه شناسی ، جزئیات و روش های امتحانات را برنامه ریزی می کنند.
نظام سرمایه داری معتقد است و تأکید می کند که تنها راه رسیدن به دموکراسی از طریق این سیستم است. پاسخ سرمایه داری به این سؤال ساده چیست؟ آیا روسیه و سایر کشورهایی که از اتحاد جماهیر شوروی سابق بیرون آمده اند و سرمایه داری را با آغوش باز بکار گرفته اند دموکراتیک هستند؟ پاسخ سرمایه داری این خواهد بود که ایجاد دموکراسی به زمان نیاز دارد. بیایید فرض کنیم که ایجاد یک دموکراسی زمان می برد. پس در مورد ایران ، عربستان سعودی ، سایر کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا که مدت ها سیستم سرمایه داری داشته اند ، چه می توان گفت؟ آیا آنها دموکراتیک هستند؟ چین بدترین نوع سرمایه داری و دومین اقتصاد درجهان ، آیا دموکراتیک است؟
در درون سیستم سرمایه داری ، تضادهای بسیاری وجود دارد که با دموکراسی واقعی سازگار نیست. دیر یا زود ، مردم از این شعار دروغین آگاه می شوند که دموکراسی به خودی خود و تنها راه برای یک حکومت خوب و عادلانه است. در سیستم سرمایه داری؛ آزادی سیاسی و دموکراسی یعنی پر کردن صندوق های رأی با آرا به هر شکل و قیمتی. رای گیری ابزاری برای سنجش خواست مردم است. بعد از هر انتخابات ، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد ، آش همان آش است و کاسه همان کاسه٬ اما می توانید به من بگویید که یک انتخابات چقدر هزینه دارد؟
در سیستم مبنی بر تفکیک قوا ، یعنی قوه مقننه ٬ قوه قضائیه و قوه اجرائی دولتها در سیاستگذاری دست آزاد دارند. خلاء و عدم وجود مستقیم قدرت عالی مردم بین دو دوره قانونگذاری باعث میشود که مسئولین دولت سیاست حزبی خاص خود را اجرا کنند. این شکاف زمانی باعث شد تا دولتهای اسپانیا ، انگلیس و ایالات متحده بتوانند برخلاف خواست مردم خود به عراق حمله کنند. علیرغم تظاهرات میلیونی مردم در خیابان های مادرید ، لندن ، واشنگتن ، برلین ، پاریس و بسیاری از پایتخت های دیگر در سراسر جهان به جنگ تحمیلی خود بر علیه عراق ادامه دادند. قدرت باید تمام مدت و بدون هیچ وقفه در اختیار مردم باشد. در دولت های به اصطلاح دموکراتیک کنونی ، قدرت عالی (مردم) بمدت چهار، پنج یا شش سال ، بسته به قانون اساسی هر کشور بدست نمایندگان واگذار می شود. البته در پایان این مدت ، مردم می توانند دولت ها را محکوم کنند و در انتخاب٬بعدی به آنها رأی ندهند. با این حال ، هیچ راهی برای بازگشت حقوقهای از دست رفته ، و خسارات وارده در طی این مدت وجود ندارد. بارزترین نمونه این است که یک دولت کشور را به عنوان نماینده وبر خلاف اراده مردم به جنگ می برد.
برعکس ، سیستم ایکس، قدرت مستقیم مردم را در دولت ایجاد می کند ، یعنی حکم عملی قدرت عالی در همه زمان ها. این حکومت که نماینده تمام ملت است خانه دادگستری مردم نامیده میشود. دادگستری مردم نمایندگان قوه مقننه و اجرایی را ازاعضای خود این خانه انتخاب می کند. این امر تضمین کننده برابری و عدالت اجتماعی و با به حداقل رساندن حجم دولت که نتیجه اش کاهش بوروکراسی و هزینه در کشور است .
در این سیستم جدید ، قوه قضایی به عنوان یک قدرت جداگانه ضروری نیست. تاریخ نشان می دهد که گروهی از قاضیان با وابستگی ایدئولوژی خود به احزاب سیاسی نمی توانند در قوانین تصویبی دولت نقش بی طرفی داشته باشند. داشتن چنین قوه قضاییه با قدرت و هزینه کلان فقط برای تفسیر قانون اساسی و حل اختلافات بین قوه اجرائیه و مقننه؟ قانون اساسی سیستم جدید ایکس جایی را برای استدلال و تفسیرهای بیشتر نمی گذارد ند زیرا با زبانی گویا بسیار ساده وقابل فهم عموم نوشته
شده است
در سیستم ایکس ، نهادهای جامعه مدنی واتحادیه های شغلی سیاسی جایگزین احزاب و سازمانهای ایدئولوژیک می شوند. در سیستم های فعلی احزاب سیاسی می آیند و می روند ، اما نیازها و خواسته های افراد و خانواده ها دائمی است.
احزاب سیاسی به لحاظ عقیدتی تنها نماینده و پایگاه یک قشراز جامعه هستند و باعث ایجاد اختلافات ، درگیری ها و ناهماهنگی در جوامع می شوند. احزاب سیاسی نمی توانند مطالبات همه اقشار جامعه را تضمین کرده و از منافع همه آنها دفاع کنند. تاکنون هیچ ایدئولوژی خاصی نتوانسته است یک حکومت عادلانه را بوجود بیاوردوقتی یک حزب به اصطلاح چپ به قدرت میرسد ، اصلاحاتی را انجام میدهد که به نفع قشر بیشتری از جامعه باشد ولی به دلیل محدودیت زمانی برای مدیریت این اصلاحات ثابت نمی مانند. سپس با یک انتخابات جدید ، یک حزب راستگرا به قدرت می رسد و همه پیشرفت ها و قوانینی را که قبلاً توسط دولت چپ اعمال شده ، لغو می کند. این چرخه به نام قشنگ دموکراسی برای همیشه ادامه می یابد.
بدیهی است که احزاب راست گرا به دلیل ایدئولوژی لیبرال و اعتقاد به اقتصاد بازار آزاد ، قدرت بیشتری دارند. این بدان معناست که قدرت تعیین کننده ٬مالی و بازاریست ، که بر سیاست حاکم است. در دراز مدت قدرت مالی٬ برنامه های اجتماعی و سیاسی را تعیین واجرا می کند. علاوه بر این ، مردم دیگر به احزاب سیاسی اعتماد ندارند و از وعده های دروغین ، و فساد ناشی از آنها خسته شده اند. برای تأکید بیشتر ، هیچ حزب سیاسی واحدی نمی تواند منافع و نیازهای همه اعضای یک جامعه را پوشش دهد
در سیستم ایکس ، انتخاب نمایندگان خانه دادگستری مردم از طریق ترکیبی از آرای اتحادیه های سیاسی شغلی و آرای عمومی برگزار می شود. در چنین رویکردی ، قدرت در اختیار افراد قرار می گیرد و به آراء هیچ ایدئولوژی پیوند نمی خورد . این آرا ضامن اجرای خواسته ها و منافع خاص افراد و حرفه ها در کل جمعیت است.در نتیجه سیستم پایدار است و دارای شفافیت و تعادل اجتماعی برای شهروندان است.
این سیستم همچنین به معنای تقویت حقوق ، مطالبات و منافع افراد در هر لایه از جامعه است. افراد در زمینه ها و حرفه های مختلفی کار می کنند. نیازها و علاقه های جمعی و فردی آنها متنوع است. این را روشن کنیم: پزشکان ، پرستاران و کارکنان یک بیمارستان خواسته های درمانی ٬مراقبت های بهداشتی وهزینه لازم را بهتر می دانند. آنها می توانند یک اتحادیه خاص خود را تشکیل داده و نمایندگان خود را برای دادگستری مردم انتخاب کنند٬ از این طریق ، آنها به طور مستقیم در تصمیم گیری های دولت شرکت دارند. این روش برای سایر حرفه ها و مشاغل نیز عملی است. در رژیم های فعلی فقط به دلیل وابستگی به یکی از احزاب سیاسی در دولت است که یک وکیل و یا یک بقال وزیر بهداشت می شود.
سندیکاها و اتحادیه ها در جوامع مدرن تا حدودی جهت گیری عقیدتی دارند. علاوه بر این ، آنها به طور مستقیم در تصمیم گیری دولت ها شرکتی ندارند ، به همین دلیل قدرت سیاسی کمی دارند تا خواسته های خود را تحقق بخشند. وقتی دولت ها قوانین غیر عادلانه ایرا بر علیه منافع آنها اتخاذ می کنند ،این اتحادیه ها اعتراض خود را نسبت به این قوانین را با تظاهرات و اعتصابات نشان میدهند ، که دیگر خیلی دیر شده است.
در سیستم ایکس ، نیازی به محدودیت زمانی برای دولت نیست. در این سیستم جدید ، هر زمان که دستگاه اجرایی پاسخگوی نیازها و مطالبات شهروندان نباشد ، دادگستری مردم بلافاصله آنها را استیضاح کرده از کار برکنار میکند و دولت جدیدی را از اعضای خانه دادگستری تشکیل میدهد
هدف اقتصادی سیستم ایکس بازگشت تدریجی به زمانی ، نه چندان پیش است ، وقتیکه سرمایه و بانک ها بخشی از راه حل رشد اقتصادی بودند و نه اینطور که در اقتصاد بازار آزاد عمل میکنند. بانکها به ابزاری برای پولشویی٬معاملات قماری٬ استثمار٬ پیشگوئی های فریب دهنده و فساد تبدیل شده اند. دادگاه مردم بار دیگر قدرت سیاسی را به منتخبان مردم برمی گرداند برای ساختار یک اقتصاد سالم و فراگیر.
بودجه سیستم ایکس بدون در نظر گرفتن ملاحظات مذهبی ، ملی گرایی ، قومی ، منطقه ای یا هویتی٬ متناسب با نیاز همه مردم توزیع می شود. استراتژی و برنامه های دولت واضح و شفاف وبه آسانی قابل درک است که در قانون اساسی آن منعکس شده است این دولت باید اقتصاد محلی را ارتقا بخشد و به رشد مشاغل کوچک کمک کند. اقتصاد محلی باید به عنوان ستون اصلی سیستم اقتصادی تبدیل شود.
در طبیعت ، اگر چیزی در رابطه با احتیاج بی فایده و بی ربط شود از بین میرود. کاربرد الاغها در کارهای تولیدی روزمره و حمل و نقل کالا٬ و اسبها برای مسافرت و استفاده آنها در جنگ لازم بود و معنی داشت. کامیون ، قطار ، هواپیما ، هلیکوپتر و غیره جایگزین این حیوانات شده اند. به همین دلیل این حیوانات در حال انقراض هستند. همین اتفاق برای انسان نیز می تواند رخ دهد. اگر سرمایه داری به تولید ربات برای جایگزینی آدمها ادامه دهد ، نقشوکاربرد آنها درآینده چیست؟ سرمایه داری باید به این سوال پاسخ دهد. هنگامی که انسان ها شغلی برای دریافت یک حقوق را نداشته باشند٬چه کسی قدرت خرید دارد تا محصولات شما را که توسط ربات ساخته شده خریداری کند؟
تولید روبات برای تسهیل کار و کمک به کارگران کاملاً منطقی و انسانی است. با این حال ، ساخت روبات هایی که جایگزین انسان ها می شوند ، یک تجارت خطرناک است. در حال حاضر روبات هایی وجود دارند که می توانند به سرعت کار یک فرد را انجام دهند. این روبات ها محصول هزاران مغز دانشمند هستند. چگونه می توانیم اطمینان داشته باشیم که دانش آنها از انسان فراتر نخواهد رفت؟
برخی از سیاستمداران امروزی یک مالیات روباتیک را پیشنهاد داده اند. باید به این سیاست گذاران گفت وقتی بازار آزاد به انسانهایی که از گوشت وپوست واستخوان ساخته شده اند رحم نمی کند ، آیا احمقانه نیست که انتظار داشته باشید که آنها برای روبات ها مالیات بپردازند؟ رژیم جدیدایکس مقررات منطقی و محدودی کننده ای را در ساخت ربات وضع خواهد کرد.
بر خلاف سیاستمداران امروزی ، که در مبارزات انتخاباتی خود وعده چند صد تغییر برای بهتر شدن را می دهند و اندکی پس الزا یمرمریضی فراموشی می گیرند ، افرادی که این رژیم را رهبری می کنند ، نباید قول های دروغین به ملت بدهند ، بلکه باید تا حد امکان انسانی با صداقت تلاش کنند تا یک جامعه دموکراتیک و عادلانه تر ایجاد کنند.
برای شروع کاریک بستر سازنده لازم است که باید دو کمیته داشته باشد. یکی برای همکاری با نهادهای جمعی مثل مدافعین زیست محیطی ٬حقوق بشر٬ شخصیتهای وگروههای مخالف رژیم بازار آزاد. این کمیته مسئول آگاه سازی مردم در مورد این نوع حکومتداری وسازماندهی مردمی درحول مهورآن میباشد. کمیته دیگر باید جلب حمایت بین المللی را به عهده داشته باشد. این کمیته باید متشکل از اشخاصی باشد که دارای ارتباطهای هنری٬فرهنگی وسیاسی هستند و به عنوان واسطه شناخته می شوند و توانایی دیپلماسی دارند.
طبق معمول ، سرمایه داری از طریق رسانه های قدرتمند و نیروهای سرکوبگر خود از دروغ و ترفندهایی برای معرفی این سیستم جدید حاکمیتی به عنوان پوپولیسم یا کمونیسم استفاده می کند. برای به حداقل رساندن چنین تبلیغات دروغین و بی پایه ، ایجاد کمیته های جوان و خبره در رسانه های اجتماعی برای مقابله امری ضروری است.
همه کسانی که از یک ایدئولوژی پیروی می کردند ، معتقد بودند که برای خاتمه دادن به نابرابری و تبعیض ، یک گلوله نقره ای پیدا کرده اند. پس از سالها ، باید بپذیریم که چنین گلوله نقره ای در ایدئولوژی ها وجود ندارد. یک ایدئولوژی ممکن است در خدمت بخشی از جامعه باشد اما به عنوان یک پوشش کلی امکان ناپذیر است. به دلیل ماهیت ذاتی انسان ، برابری و عدالت هرگز وجود نداشته ، درحال وجود ندارد و هرگز عملی نخواهد بود. بیایید برای یک عدالت اجتماعی نسبی و یک رژیم نسبتاً دموکراتیک با تبعیض کمتر بجنگیم
کلاسهای قدیمی :
گذشته از هند ، که یک جامعه مبتنی بر کاست است ، کیفیت کلاسهای قدیمی به ترتیب به یک طبقه بالا ، طبقه متوسط وطبقه پایین تقسیم می شود. این تقسیمات نه تنها اقتصادی بلکه فرهنگی نیز بودند. طبقه بالا با گواهی اصالت و صحت امضا و پلمپ شده و ارثی بود.
در قرن بیستم ، به دلیل تغییر در مدل تولید اقتصادی ، برخی از افراد ثروتمند شدند اما به عنوان طبقه بالا پذیرفته نشدند ، زیرا آنها نمی توانند . صحت و سقم کلاسی خود را اثبات کنند. این افراد ، که من آنها را ثروتمندان جدید می نامم ، به یک کلاب پیوسته اند و خود را عضو این باشگاه می دانند. طبقه متوسط ساندویچی مختلط بین سطح پایین و بالا که که بستگی به نوسانات اقتصادی محتویاتش در حال تغییر بوده. طبقه پایین تر ، البته پایین ، چگونه می توان آن را توصیف کرد؟ خود کلمه خودش این کلاس را تعریف می کند.
با توجه به پیشرفت های صنعتی و تغییر در اقتصاد و مدل های تولید ، کارل مارکس طبق آموزه خود کلاس را به طبقه کارگر ، سرمایه دار و طبقه متوسط تقسیم کردبا توجه به پیشرفت های صنعتی و تغییر در اقتصاد و مدل های تولید ، کارل مارکس طبق آموزه خود کلاس را طبق طبقه کارگر ، سرمایه دار و طبقه متوسط تعریف کرد. دیگر نمی توان کلاس ها را به این ترتیب تعیین و تعریف کرد٬ زیرا زمان نیروی کاری فشرده و انبوه در معادن ، صنعت ماشین سازی ، ساخت و ساز ، کشتی سازی ، کشاورزی و دیگر تولیدات تغییر کرده است. نیروی کار که به طبقه کارگر معروف بود انبوه فشرده و متمرکز بود. در یک کارخانه اتومبیل سازی زیر یک سقف قبلاً بیست هزار یا بیشتر کارگر مشغول تولید بودند. این مشاغل تا حدی توسط ربات ها جایگزین شده اند و بخشی از آن به واحدهای کوچکتر برون سپاری واگذار شده است
قبلاً هزاران معدنکار درمعدن هاهی مختلف کار می کردند ، اما امروزه با رشدتکنولوژی و فناوری ها ی جدید د ر حفاری ، جمع آوری و حمل و نقل این تعداد به صدها نفر یا کمتر کاهش یافته است ، و در بسیاری از موارد کاردر این معادن توسط انواع ماشین آلات کنترل از راه دورانجام میشود. این کارگران دیگر معدنکار خوانده نمی شوند٬ بلکه آنها را مهندس ، تکنسین ، ماشین کارو غیره می نامند. این گروه کاری دارای درآمدها ، منافع ٬ طرزتفکروایده و احتیاجات مختلف هستند.این گروه کاری ناهمگون تنها وجه مشترکی که دارند درتولید یک مواد است. چگونه می توان آنها را به عنوان قشری از طبقه کارگر متحد ویکپارچه طبقه بندی کرد؟
ایجاد مشاغل جدید از طریق فناوری و اینترنت باعث کاهش تعداد کارگران در صنایع سنتی وسگین شده است. از طرف دیگر ، تعداد کارگران در زنجیره های بزرگ سوپر مارکت ها ، هتل ها ، کازینوها ، حمل و نقل ، زنجیره های رستوران ، شرکت های مشاوره ، خدمات ، واحدهای تولیدی در مقیاس کوچک ، ادارات ، سهام ، بانکداری و هزاران شغل مختلف دیگر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. این نیروی کاری نا همگن وپراکنده را نمیتوان طبقه بندی کرده وآن راطبقه کارگرنامید
سرمایه داری نیز از مدل تولیدی قبلی خود براساس سرمایه ، نیروی کار و ارزش افزوده جدامانده است. سیستم جدید سرمایه داری برپایه اقتصاد بازار آزاد و جهانی سازی سرمایه استواراست. این سیستم اشکال مختلفی را به خود گرفته است ،از جمله ٬ ، نوع مجازی ، گمانه زنی ٬تبدیل نرخ پولی٬ قمار در بورس وکلکها ی دیگر. این نوع سرمایه بدون تولید کالائی داری نقش مهمی در سودآوری ایفا می کند٬ آنرا میتوان سرمایه داری انگل نام نهاد. در نتیجه ، افراد ی که ازاین طریق ثروتمند شده اند خود را بورژوا نمی دانند. به همین دلیل طبقه ای بنام یک طبقه سرمایه داری منسجم ویکپارچه نیزوجود ندارد. تنها نامیکه میشود به این گروه جدید داد٬ ثروتمندان بی طبقه ٬ رده بندی شده برمبنای مقدارثروت انباشته آنها. ازکلمه فقربیزارم٬چون این واژه درمقابل ثروت معنی دارد٬ وگرنه هیچ فقیری دردنیا وجود نخواهد داشت
مشکل طبقه متوسط باقی مانده است. چگونه می توان آن را در جنگل بازارهای آزاد تعریف کرد؟ همانطور که قبلاً ذکر شد ، تغییر در روش های تولید باعث ایجاد طیف وسیعی از مشاغل جدید شده است که نمی توان آنها را به عنوان کار ویا سرمایه طبقه بندی کرد بلکه ترکیبی از این دو؟ آیا می توان آنها را خود کارگر ویا سرمایه دار کوچک نامید؟ خوب ، چرا آنها را طبقه متوسط ننامیم؟ تاکنون ، چنین گروهی براساس وضع اقتصادشان طبقه متوسط سیستم سرمایه داری بحساب میآمدند. با این حال ، تعداد آنها به سرعت در حال کاهش است و به زودی به نیروی کاری جدید نا همگن می پیوندند.سرمایه داری بازارآزاد تعریف طبقه متوسط را از طریق منحنی های پیچیده ونامفهوم ٬نه برمبنی قدرت خرید واقعی بلکه قدرت مصرف تعریف می کند. ورشکستگی مالی میلیونها نفردرسال بخاطراستفاده بیرویه ومصرفی ازکارتهای اعتباری بانکها وبدون پشتوانه مالی فردی ثبوت این مسئله است
در این لحظه ، با قدرتی که خودم به خودم اعطا فرموده ام و سرمایه گذاری شخصی خودم میبا شد ، جوامع مدرن را به دودسته ونه طبقه تقسیم می کنم ،دودسته ای که درتضادبا یکد یگرند: دارندگان ونا دارندگان٬ یا بزبان دیگر٬ برده دارن وبردگان. دسته اول قدرتمندان حال با تعداد معدود. دسته دوم قدرتمندان آینده با تعداد بی نهایت
هویت اجتماعی کارگران ، کارمندان ، واغلب حرفه ها ومشاغل متفاوت است. به همین ترتیب منافع ٬ اهداف وخواستهای آنها. مشارکت مستقیم آنها در سیاست و تصمیم گیری دردولت تنها راه تحقق نیازهای آنها است. برای یشبرد این هدف ، باید سازمانهای سیاسی شغلی جایگزین احزاب سیاسی شوند. سازمان های سیاسی شغلی سازمانی مرتبط با شغل هستند که نمایندگان خود را برای دادگستری مردم انتخاب می کنند. به این ترتیب ، آنها می توانند منافع٬ خواستها و حقوق خود را به طور مستقیم در دولت پیش ببرند. ساختار و عملکرد دادگاه دادگستری مردم دراساسنامه دولت توضیح داده شده است
مدل اقتصادی دولت :
مدافعان لیبرالیسم جدید ادعا می کنند که اقتصاد بازار آزاد به یک سیستم رهایی بخش مردم از فقر در سرتاسر جهان تبدیل شده است. این مدافعان از طریق نمودارها و آمارهای دروغین ، مردم را فریب می دهند. آنها اقتصاد بازار آزاد را ستایش می کنند که باعث افزایش قابل توجه تعداد صاحبان خانه های خصوصی شده است. این افراد بی شرمانه توضیح نمی دهند که صاحبان خانه واقعی چه کسانی هستند. این خانه ها از طریق وام بانک ها و سایر صندوق های مالی خریداری می شوند. این به اصطلاح صاحبان خانه پنجاه تا صد سال زیر باربدهاکاریی هستند. آنها نه تنها صاحب خانه نیستند بلکه برده بانکها هستند تا زمانی که بمیرند.این افراد در صورت از دست دادن شغل خود در طول زندگی ، با ترس سلب حق اقامت ازطرف بانکها زندگی می کنند. مالکیت واقعی خانه به زمانی برمیگردد که مردم پس انداز کافی برای ساخت خانه های خود را داشته اند. در حقیقت ، با خصوصی سازی مسکنهای عمومی در بسیاری از کشورها ، صندوق های پولی با حمایت بازار آزاد موجب بی خانمانی بسیاری از خانوادهها شده اند.
ادعای بی شرمانه دیگر طرفداران بازار آزاد این است که تعداد افرادی که در دانشگاه ها تحصیل می کنند افزایش یافته است. خوب ، با نشان دادن نمودارها و منحنی های پیش ساخته ، بنظرمیرسد که آنها درست میگویند. در پشت این نمودارها و منحنی ها برای مطالعه عام هیچ توضیحی وجود ندارد که هزینه این تحصیلات جقدراست وازکجا میآید؟ با خصوصی سازی آموزش و پرورش ، در بسیاری از کشورها هزینه تحصیل در دانشگاه ها به چیزی بین چهل تا پنجاه هزار دلار آمریکائی در سال رسیده است. باز هم باید از بازار آزاد تشکر کنیم ، که دانش آموزان می توانند این پول را از بانکها وام بگیرند و به خودشان اجازه دهند برای یک عمر برده های پیش خرید آنها شوند. صدها ادعای دیگر از لیبرالها وجود دارد که نشانگر حرص و استثمارغیر انسانی بازار آزاد است
ثروت ایجاد شده در قرن گذشته و قبل از آن به لطف لیبرالیسم جدید نیست ، بلکه به دلیل پیشرفت در فن آوری و غارت منابع زمین است. لیبرال های جدید مثال خنده داری دارند آنها می گویند ، وقتی کیک بزرگتر می شود ، سهم همه بیشتر می شود اما نمی گویند چه کسی سهم شیرها را در خوردن این کیک دارد. جواب آنها برای میلیاردها نفری که از این کیک سهی ندارند و در فقر زندگی می کنند چه خواهد بود؟
مدافعان بازار آزاد می گویند که بازار به دلیل قاعده عرضه و تقاضا خود را تنظیم می کند
فرض کنیم که شما یک گربه دارید ، و به آن دل وابسته هستید زیرا گربه باعث همدمی و جزئی اززندگی شما می شود. هم زمان فکرمی کنید که می توانید به رفتار او اعتماد کنید. یک روز تصمیم می گیرید به تعطیلات بروید و نمی توانید او را با خود ببرید. منطقی است ، در حالی که دوراز شما ست ، برایش غذا تهیه کنی بگوییم برای پنج روز . وقتی که ازمسافرت برمیگردید شوکه می شوید گربه شما مرده است. این باعث تعجب می شود که چرا او از بین رفته است ، اما نمی توانید دلیلی پیدا کنید. دلیل را برای شما تعریف می کنم. گربه شما به مثل اقتصاد بازار آزاد عمل کرده ، او قرار بود که خودش برای پنج روزغذا را تقسیم و تنظیم و عاقلانه مصرف کند ، اما همان روز اول ، همه غذا را خورد و خودش را به کام مرگ کشاند. اگر گربه مال من بود ، بسیارخوشحال هم می شدم که او را مرده ببینم. نادان لعنتی به دلیل حرص و آز٬ خود را خفه کرد و ُمرد.
باید بدانید که سرمایه کوچک شما در سیستم مالی بازار آزاد نه تنها سودی نمیدهد بلکه امکان ازدست رفتنش هم هست٬ چون گوشت را به گربه می سپرید. آیا فکر نمی کنید سرمایه گذاری درشهرخود با مشا رکت همسایه گان ایمن تر و سودمندتروعاقلانه ترباشد؟ سیستم اقتصادی ایکس یک مرکز مالی محلی را با تکیه بر بازار داخلی ایجاد می کند
این مرکز مالی به عنوان یک نهاد خصوصی سرمایه گذاری محلی در صنعت ، مسکن ، انرژی های تجدید پذیر ، کشاورزی و غیره در مقیاس کوچک عمل میکند. این مرکز توسط کارآفرینان و شهروندان محلی کنترل و اداره می شود. به اشتباه آن را به عنوان یک بانک ، بازار سهام ، تعاونی ، سرمایه گذاری جمعی یا هر مدل اقتصادی شناخته شده دیگر تفسیر نکنید ، زیرا مدل تجاری این مرکز می تواند همه آنها را در برگیرد. این مدل اقتصادی مجازی و خیالی مانند بازار آزاد نیست بلکه یک مالکیت واقعی ٬عینی٬ نزدیک و دردسترس است. هدف اصلی ایجاد آسایش اقتصادی برای افراد بدون نگرانی از دست دادن پس انداز خود است
خود شهروندان مدیریت مرکز را انتخاب می کنند. فعالیت های این مرکز خدمات اجتماعی و مالی است. شهروندان با مشارکت مستقیم در مدیریت اقتصادی از نظر اجتماعی بهم نزدیکتر می شوند. درآمد فوق العاده مستقیم و غیرمستقیم این مرکز مالی اقتصاد محلی را رونق میدهد، حتی در یر به یر بودن سود آن تعداد بیکاری را کاهش میدهد. در شهرهای بزرگ ، این مدل فقط با تقسیم شهر به محله ها با جمعیت محدود اعمال می شود. در غیر این صورت ، چک و تعادل غیرقابل کنترل خواهد بود و ممکن است منجر به کلاهبرداری و فساد شود
دفتر مرکز مالی شهروندان به عنوان یک مدار بسته اقتصادی به صورت محلی تنظیم می شود. به هیچ وجه ، این امرنباید به ابزاری برای حمایت انحصاری وجدا ازاقتصاد کلی کشورتلقی شود. به عنوان یک قاعده ، این مرکز نباید در یک سرمایه گذاری مشترک با یک بانک ، شرکت بیمه یا هر موسسه مالی دیگرشرکت کند ، اما سرمایه گذاری مشترک بین دو مرکز شهروندی در شهرها یا مناطق نزدیک گزینه ای کاملأ منطقی است. به عنوان یک اصل هیچ شهروندی مجاز به مالکیت بیش از یک درصد سرمایه این مرکزنمیباشد. کنترل و بازنگری حسابها بصورت دوره ای توسط کمیته ای انجام می شود که توسط شهروندان انتخاب میگردد. این امربرای جلوگیری از تقلب وفساد وراهکاری برای شفافیت فعالیتهای این مرکزمالیست
هر خرید دراین مرکز یک سرمایه گذاری خصوصی فردی در مقادیر اندک است و بطور جدی به عنوان یک شرکت خصوصی اداره می شود. ایجادیک بانک دولتی وملی در کشور ضامن و پشتیبان مراکز مالی شهرونداان است. در صورتی که پول جمع آوری شده توسط شهروندان برای یک خرید قابل توجه وبزرگ کافی نباشد ، این مرکز، باید امکان وام گرفتن از بانک دولتی را داشته باشد یک اقتصاد عالی و پایدار ، تنها مبتنی بر تولید کالا و ارائه خدمات است
دفتراین مرکزباید منابع مالی پروژه های محلی را تأمین کند. با بوجود آوردن یک بانک ایده برای پروژه هایی نوآورانه٬ سرمایه گذاری درآنها باعث افزایش کاربرای جوانان ومانع مهاجرت آنها به شهرهای بزرگ می شود. برنامه دولت ایکس تعدیل معقول ثروت است. برابری کلی غیرممکن است. می توانیم به یک میانه نسبی و عادلانه برسیم که برای همه قابل قبول باشد
اقتصاد یک خانواده مشابه اقتصاد یک کشور است؛ باید با قدرت خرید آن سنجیده شود و نه بامقدار پولی. وقتی درآمد نیازهای خانواده را برآورده نمی کند ، اقتصاد دچار کسری بودجه است. وقتی درآمد ملزومات را پوشش می دهد وبه یک نقطه راحتی با پس اندازکافی برای هزینهای متغیر برسد، اقتصاد متعادل است. وقتی درآمد از ناحیه راحتی عبور می کند درنتیجه به مازاد احتیاج میرسد، با ین مازاد چه می توانیم بکنیم؟ آیا می توان آن را به وجدان و اخلاق خانواده واگذار کرد یا قانون می تواند آن را برای توزیع مجدد تنظیم کند؟ هیچکدام از آنها به تنهایی نمی توانند راه حل باشند بلکه ترکیبی از هردو. ممکن است استدلال کنید که این مسئله ساده لوحی است. اقتصاد خانواده نمی تواند مثل یک کشور باشد. من بر شباهت و تعامل آنها اصرار دارم. اگر من را باور نمی کنید ، هزاران کتاب در مورد اقتصاد وجود دارد. خواندن آنها یک عمر طول می کشد ، اما شما را به جائی نمی رساند زیرا برای عام قابل فهم نیستند.
مرکز مالی شهروندان به جلوگیری از کلاهبرداری مالیاتی و کاهش مالیات عمومی کمک می کند. درصد بالایی از کلاهبرداری مالیاتی به دلیل وجود مالیات های غیرمستقیم و ایجاد شرکت های روح مانند می باشد٬ مهم نیست که شرکتها چقدر بزرگ و یا کوچک باشند. یک شرکت برای ایجاد سود ساخته شده است: دو عنصر اصلی سرمایه و نیروی کار هستند. اول ، ما باید تفاوت پرداخت مالیاتی بین کار و سود یک شرکت را بدانیم. یک کارگروکارمند مالیات خود را بر مبنای درآمد کاری خود که ثابت و شفاف است پرداخت می کند. که این مالیات بر درآمد کاری، صد در صد کنترل می شود و به هیچ وجه امکان تقلب در آن وجود ندارد. نمونه آن کارمندان دولتی ٬ معلمان ، پزشکان ، مقامات و همه افرادی هستند که حقوق ماهیانه دارند.
از طرف دیگر ، یک شرکت صدها راه برای فرار از مالیات دادن را دارد برخی “قانونی” و برخی از راه تقلب. دستمزد ی که مستقیماً توسط فرد برای انجام یک کار دریافت می شود شامل قانون حقوقی فردی میباشد. در رژیم ایکس ، این ا شخا ص حق ثبت یک شرکت در رابطه با کار شخصی خود را ندارند٬ تا از طریق قوانین مالیاتی آن مالیاتشان را بپردازد. نمونه های آن شامل ورزش های نخبه مانند فوتبال ، تنیس ، دوچرخه سواری ، بسکتبال ٬ صنعت موسیقی و فیلم ، خوانندگان ، بازیگران و موارد دیگر است. برخی از این افراد با ایجاد یک شرکت در جزیره های بهشت مالیاتی از پرداخت مالیات واقعی خود فرارمی کنند.
سیستم بازار آزاد ثبت نام یک شرکت و قوانین مالیاتی آن را آنقدر آسان کرده که ابزاری ٌقا نونیْ برای تقلبهای مالیاتی باشد. با این حال ، قوانین رژیم ایکس اجازه داشتن بیش از یک شرکت و آن هم محدود برای تجارت است. ممکن است سؤال شود که بسیاری از افراد برای تجارت های مختلف دارای دو یا چند شرکت هستند. چرا این محدودیت را ایجاد می کنید؟ در جواب باید گفت ٬ وجه مشترک شرکت ها سودآوری آنهاست و ربطی به نوع تجارت آنها ندارد. در هر تجارت ورشکستگی امکان پذیر است ، اما بسیاری از ورشکستگی ها عمدی بوده و قصدی برای فرار از پرداخت حقوق و دستمزد کارگران و مالیات میباشد. با قرار دادن شرکتهای مختلف در یک شرکت واحد ، امکان ورشکستگی های عمدی و کلاهبرداری را دشوار می کند علاوه بر این ، شرکتهای مهم بین المللی موظفند مالیات خود را در کشورهایی که خط تولید خود را دارند پرداخت کنند٬ ونه ازطریق دفترهای ساختگی خود در بهشت های مالیاتی.
در رژیم جدید ، دو مالیات متفاوت وجود دارد یکی مالیات بر کار و دیگری مالیات برسود ، که مستقیماً و بدون تعامل با همدیگر قابل پرداخت هستند. مالیات های غیر مستقیم ناعادلانه اند٬زیرا خانوادهای کم درآمد که فرزندان بیشتری دارند ، نسبت به افراد ثروتمند ، هزینه بیشتری برای غذا ، پوشاک ، بهداشت و سایر موارد ضروری پرداخت می کنند. گذشته از ناعادلانه بودن آن ، بیشتر کلاهبرداریها در رابطه با مالیات های غیرمستقیم هستند. علت اصلی آن دشواری ها در کنترل آن میباشد، علاوه براین تولید بازار سیاه را بالا میبرند. با تعویض مالیاتهای غیرمستقیم به صورت پرداخت مستقیم ، این نوع تغییر اخذ مالیات را منصفانه تر و کنترل پذیرتر خواهد کرد.
در رژیم جدید ، بازنشستگی های خصوصی وجود ندارد. پرداخت حقوق بازنشستگی نباید به سالهای مشارکت یک شخص در این صندوق بستگی داشته باشد. در بسیاری از کشورها بیکاری در بین جوانان بین چهل تا پنجاه درصد است ، بدون داشتن هیچگونه درآمدی چگونه می توانند در پرداخت به سیستم بازنشستگی سهیم باشند؟ آیا ما آنها را به سرنوشت خود واگذار می کنیم تا به خیل مردم بی درآمد بیفزایند٬ یا راه حل هایی برای تولید کاربرای آنها پیدا میکنیم؟
در رژیم جدید ، به دلیل حذف هزینه های اضافی سیستم قضائی و زندانها برای جامعه٬ کلاهبرداریهای مالیاتی شامل مجازات حبسی نیستند. علت تقلب ، حرص آدم هاست و بدترین مجازات برای این افراد ، بازگشت پول های کلاهبرداری شده به علاوه یک جریمه نقدی به خزانه دولتیست. با وجوه بازیافت شده ٬ و تولید شغل های بیشتری در جمع آوری مالیاتها ٬سیستم کارآمدتری را ایجاد میکنیم . به اشکال و روشهای گوناگون ، ما همه دزد هستیم٬ این یک ذات ارثی آدمها در حرص و آز است. پیشگیری و رفع کلی دزد یها غیرممکن است. کسانی که به دلیل نیاز رو به دزدی می آورند دزد نیستند. سارقان واقعی کسانی هستند که بدون هیچ گونه نیاز دزدی میکنند.
اساسنامه سیستم حکومتی ایکس :
چرا مردم بدون ارائه یک جایگزینی مناسب برای یک سیستم حکومتی بهتر ، به تغییر باور دارند؟ برای من آنچه اهمیت دارد نام یک حکومت نیست ، بلکه سیستمی است که می تواند شغل ، سرپناه ، بهداشت ، آموزش ، فرهنگ ، امنیت و مهمتر از همه آزادی فردی برای شهروندانش فراهم کند و بتواند همه تبعیض ها را ریشه کن کند. از روی عمد ، من این سیستم حکومتی جدیدرا ایکس نامگذاری میکنم. برای این رژیم ، نام دولت مهم نیست بلکه کارآیی آن از طریق اقتصاد سالم ، احترام به حقوق بشر و ایجاد عدالت نسبی اجتماعی است که دراساسنامه آن منعکس شده است مردم می توانند اسم دیگری را برای آن انتخاب کنند. تا زمانی که مردم بر براندازی یک دولت و نه نظام سیاسی واقتصادی آن اصرار داشته باشند ، اشتباه می کنند. بدون داشتن یک آلترناتیو سیاسی و اقتصادی نوآور ، تغییر دولت ها اقدامی بی معناست٬ و بد می تواند به بدترین وضعیت برسد
برای ساختن یک سیستم جدید حاکمیت ، نظم قدیمی باید به صورت قطعه ای برچیده شود و نه با یک انقلاب که منجر به تخریب٬ کشت و کشتارو نا امنیتی باشد . جانشینی باید یک قرارداد اجتماعی عادلانه پایاپای و همه شمول که در اساسنامه آن منعکس شده باشد. اشتباهات تاریخی گذشته را مرتکب شدن یعنی تکرار تاریخ و عقب ماندگی. این سیستم جدید حاکمیت پاسخی وجانشینی است برای سیستمهای فعلی با عملکرد ناکارآمد٬ مبتنی بر تفکیک قدرتها ، که توسط احزاب سیاسی و یک دموکراسی جعلی اداره می شوند . این سیستم جدید مانند یک پالایشگاه با استفاده از ترکیبی از مواد اولیه ناب برای تولید یک محصول با کیفیت نسبی بهتر طراحی شده است. نتیجه این خواهد بود که ثروت ملی و قدرت سیاسی جامعه بین همه اقشار توزیع شده تا فراگیری همه افراد.
سیاست نباید به یک حرفه تبدیل شود بلکه باید ابزاری برای خدمت به کشور و بشریت باشد
اساسنامه حکومت ایکس منافع و خواسته های همه اقشار جامعه را در بر می گیرد. این اساسنامه ، به زبان ساده ، شفاف و قابل فهم نوشته شده است. این پیش نویس نهایی نیست و ویرایش آن باید توسط یک بستر سازنده متشکل از افراد مستقل٬ کارشناسان ٬ فعالان سیاسی ، اجتماعی و محیط زیستی در رابطه با فرهنگ خاص هر کشور مطابق و تنظیم گردد٬ برای تصویب نهایی از طریق انتخابات عمومی ترکیبی منوط به تایید مردم کشور مربوطه می باشد.
با نگاهی به قوانین اساسی سیستم های کنونی٬دربیشترآنها یک روند کپی گرائی مشاهده میشود. همه آزادی فردی٬ مساوات دربرابرقانون٬ عدالت اجتمائی٬دمکراسی وهزاران کلمات زیبا ی دیگررا شعارمیدهند٬ گوئی که بهشتی را نه درآسمانها بلکه درزمین بوجود میآورند.این قانون های اساسی بوسیله نخبگانی زیرنظرقدرتمندان وثروتمندان هرکشوربرای تثبیت قدرتشان نوشته شده اند. قانون های اساسی با یک روش یکسان بوسیله یک مجلس مؤسسان نوشته شده وبا آرای مردم به تصویب رسیده اند. به یقین میتوان گفت که بیشتراز نود درصد از مردمی که قانون های اساسی را تصویب کرده اند٬ نه آنرا دیده و نه آنرا خوانده اند.درصد کمی که قانون های اساسی را خوانده اند بعلت پیچیدگی نوشتاراغلب آنرا نفهمیده اند٬ بخاطرهمین اساسنامه حکومت ایکس به یک زبان ساده و قابل فهم نوشته شده استت.
اصول پایه ای اساسنامه حکومت
مقدمه:
در این روز٬ کشور٬ حکومتی را برپایه یک سیستم سیاسی جدید تأسیس می کند که محدود به هیچ یک از ساختارهای گذشته دولتی ، ایدئولوژیکی٬ یا مذهبی نیست.کشوری که تابع قانون است ، که از بالاترین ارزشهای نظم حقوقی ، آزادی ، عدالت ، برابری و کثرت گرایی دفاع می کند. حاکمیت ملی متعلق به مردم است ، که از قدرت آنان برمی آید . دولت در اعمال حاکمیت خود قصد دارد ، با ایجادامنیت ٬جامعه ای با عدالت وآزادی نسبی تأسیس کند و بهزیستی شهروندان خود را ارتقا بخشد. اساسنامه حکومتی ضامن همزیستی همه مردم از طریق یک نظم عدالت نسبی سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی است. این اسا سنامه مبتنی بر ماهیت ذاتی انسانها میباشد که ریشه آن درترس ، حرص و قدرت نهفته است. حاکمیت مالکیت خصوصی عادلانه را برسمیت می شناسد. زبان وقوانین آن ، بازتابی از نسبیت است ونه درکمال گرایی. این اسا سنامه ضامن حاکمیت قانون به عنوان بیان ماهیت چند ملیتی مردم کشوراست. با ایجاد یک جامعه نوین باید پیشرفت فرهنگ و اقتصاد را تضمین کند٬ تا زندگی با رفاه را برای همه شهروندان فراهم سازد. ازطریق اتحاد با ملتهای دیگردر تقویت واعمال قوانین حقوق بشرکوشا ودرروابط صلح آمیز و همکاری مؤثر بین تمام مردم جهان نو آورباشد
ساختار سیستم حکومتی
مجلس دادگستری مردم
کنگره قانونگذاری
دولت اجرایی
مجلس دادگستری مردم نماینده قدرت اصلی ملت است ، این ارگان اعضا ی کنگره قانونگذاری ودولت اجرایی را از اعضا ی خود انتخاب میکند
اعضا ی مجلس دادگستری مردم ازنمایندگان سازمانهای سیاسی شغلی و نمایندگان مستقل تشکیل میشود
مجلس دادگستری مردم نماینده شهروندان در همه زمان ها است
مجلس دادگستری مردم بالاترین مقام برای انتخاب اعضای کنگره و ارگان اجرایی است
انتخاب اعضای مجلس دادگستری مردم باید ماهیت هیبریدی (ترکیبی) داشته ٬ که از اعضای سازمانهای سیاسی شغلی و اعضای عموم تشکیل میشود
تعداد نمایندگان سازمانهای سیاسی شغلی با نمایندگان مستقل بطورمساوی اعضای مجلس دادگستری مردم را تشکیل می دهند
کمیسیون انتخابات باید تشکل هیبریدی داشته باشد
دولت قبل ازهرانتخابات با گرفتن یک امتهان عمومی٬ شناخت و استعداد رای دهندگان را سنجیده و درجه بندی میکند
کمیسیون مسؤل انتخابات باید شکل هیبریدی داشته باشد٬ تأیید نهایی نتایج انتخابات بعهده دادگستری مردم است
هزینه های انتخابات باید با بودجه عمومی دولت تأمین شود
تعداد نامزدها برای نما یندگان دادگستری مردم باید متناسب با جمعیت هرشهر٬محل ومنطقه تعیین شود
هرگونه بودجه خصوصی برای هزینه انتخاباتی ممنوع است
در انتخابات مقامات دولتی در شهرها و مناطق باید همان اصول انتخاباتی مجلس دادگستری مردم اعمال شود
انتخابات دردو روز مختلف برگزار می شود تا رای دهندگان امکان شرکت در هر دو رای گیری٬ سازمانی و عمومی را داشته باشند.
مجلس دادگستری مردم ٬محدود به یک حداقل و یک حداکثربرای تعداد نمایندگان است٬ که متناسب با جمعیت کل کشور تعیین میشود
برای انتخاب نمایندگان مجلس دادگستری مردم ٬ باید شایستگی ها و خصوصیات شخصی نامزدهای انتخاباتی در نظر گرفته شود و جایی برای تبعیض جنسیتی ، نژادی یا هرگونه تبعیض دیگرباقی نگذارد
مجلس دادگستری مردم باید اعضای کنگره وارگان اجرایی را از نمایندگان این مجلس انتخاب کند
تعداد نمایندگان کنگره باید متناسب با اعضای دادگستری مردم باشد
کنگره نمایندگان ، مسُول٬ قانونگذاری ، تصویب بودجه ، و کنترل عملکرد ارگان اجرایی است
اعضای ارگان مجریه و نمایندگان کنگره برای مدت نامحدود خدمت می کنند٬ مشروط به رای اعتماد ادواری و سالانه٬ توسط مجلس دادگستری مردم
تمام ارگان اجرایی و کنگره مجلس در صورت جرم و جنایات بالا در معرض رای اعتماد سریع دادگستری مردم قرار دارند.
رای اعتماد باید به طور یکسان در مورد یک عضو دادگاه دادگستری مردم ، یک عضو کنگره و یک عضو اجرایی اعمال شود.
اعضای مجلس دادگستری مردم حق شرکت در انتخابات مکرر را دارند ، مگر در مورد جرم و جنایات بالا و اثبات شده در دادگاه قانون
سازمانهای سیاسی شغلی٬ مسئول وضع اساسنامه مرکزی و ایالتی خود هستند مشروط به تایید نهائی دادگستری مردم
تمام اعضای دادگستری مردم ٬ کنگره و قوه اجرایی باید با نام و نام خانوادگی آنها مورد خطاب قرار گیرند نه با عناوین حرفه ای.
همه کسانی که به طور قانونی واجد شرایط رای دادن هستند حق انتخابات شدن را هم دارند
دولت باید حق رأی کسانی را که خارج از قلمرو آن هستند ،تضمین کند.
انتخابات مجلس دادگستری مردم باید بین بیست تا سی روز پیش از پایان دوره قبلی انجام شود
تعداد نمایندگان متناوب مجلس دادگستری مردم باید با تعداد کل اعضای کنگره واجرایی برابر باشد. وقتیکه کنگره و هیئت اجرایی منصوب می شوند ، نمایندگان متناوب جایگزین آنها شده تا تعداد اعضای مجلس دادگستری مردم یکسان بماند.
مجلس دادگستری مردم در انتخاب و یا رد رئیس دولت ، سخنگوی مجلس و اعضای کنگره صلاحیت تام دارد.
نامزدان پست رئیس دولت باید از حمایت حداقل یک سوم آرای اعضای دادگستری مردم برخوردار بوده تا در رقابت برای این پست شرکت کنند
نامزدهای مورد تایید دادگستری مردم باید سیاست و برنامه اقتصادی دولت خود را طبق اصول اساسی حکومت ایکس ارائه دهند.
نامزدهای مورد تایید دادگستری مردم برای پست رئیس دولت در یک مناظره مستقیم و رویا رو از برنامه های خود دفاع میکنند
پس از بحث و گفتگو ، نمایندگان به کاندیدای مورد نظر خود رای می دهند٬ کاندیدایی که اکثریت آرا را کسب می کند به عنوان رئیس دولت منصوب می شود برای تأیید اعضای کابینه خود٬نام آنها را به دادگستری مردم ارائه می دهد
ایجاد کمیته های مختلف باید شکل ترکیبی داشته باشد که نمایندگان اعضای دادگستری مردم و کنگره را در بر بگیرد.
بودجه پیشنهادی دستگاه اجرایی باید توسط اکثریت مطلق آرا توسط کنگره نمایندگان تصویب شود
اعضای کمیته قضایی باید از وکلا و قاضیان نماینده در دادگستری مردم و کنگره بطور نسبی انتخاب شوند
کمیته قضایی نه به عنوان یک قوه جداگانه ٬ مسئولیت اعمال قوانین کشور را بر عهده دارد
قانون اساسی مبتنی بر وحدت انحلال ناپذیر مردم کشور٬ مشترک و غیر قابل تفکیک است
نام و تعداد ارگانهای دولت
خانه های مردم
خانه مدیریت اجتماعی و فرهنگ
خانه بهداشت و محیط زیست
خانه کشاورزی پایدار ، غذا و جنگلداری
خانه آموزش و پرورش ، علوم و ورزش
خانه زیرساخت ها ، مسکن و حمل و نقل
خانه صنعت ٬ کار و انرژی
خانه اداری دادگستری و ایمنی عمومی
خانه اقتصاد ٬ مالیات و خزانه داری
خانه دفاع ملی
خانه امور خارجه ، جهانگردی و تجارتخ
هدف انتخاب نام (خانه های مردم) برای موسسات دولتی این است که به اعضای دولت هر روز یادآوری شود که اینان مالک این خانه ها نیستند بلکه خدمتگزاران آنها هستند
هر خانه مردم بوسیله یک مدیر و یک معاون اداره میشود
خانه های مردم باید با توجه به نوع تولید ٬ تعداد جمعیت ، موقعیت جغرافیایی و فعالیت های اقتصادی در مناطق مختلف مستقر می شوند
زبان رسمی کشور………… همه مردم باید آن را بدانند و از آن استفاده کنند.
زبانهای مختلف ثروت ویک میراث فرهنگی است که باید مورد احترام باشد.
پرچم کشور از ……………… نوارها ، رنگ ها و غیره تشکیل شده است.
……………. پایتخت کشور شهر
بخا طر ترافیک سنگین ٬ آلودگی هوا و جلوگیری ازتراکم جمعیت٬ پایتخت می تواندبا دوسوم آرا ی دادگستری مردم به محلی جدید منتقل شود
برای جلوگیری از تمرکزقدرت دریک خطه ٬ تعدادی از خانه های دولتی مردم باید با دوسوم آرای دادگستری مردم از پایتخت به مناطق دیگر کشور منتقل شوند
تقسیمات منطقه ای کشور با توجه به منطقه جغرافیایی شناخته می شود
در کشورهای کوچک ، تقسیم منطقه ای به تعداد٬ پنج خطه است: شمال ، جنوب ، مرکز ، شرق و غرب
در کشورهای بزرگ ، تقسیم منطقه ای به تعداد٬ نه خطه است: شمال ، جنوب ، مرکز ، شرق ، غرب ، شمال شرقی ، شمال غربی ، جنوب شرقی و جنوب غربی
هر منطقه باید بوسیله یک مدیر ارشد اداره شود با تایید مجلس دادگستری مردم
سازمانهای سیاسی شغلی بدون وابستگی ایدئولوژیک و نهادهای نوین اجتماعی ، جایگزین احزاب سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی می شوند
سازمانهای سیاسی شغلی ضامن حقوق و منافع کارگران و کارمندان و بستر حیاتی برای مشارکت سیاسی فعال آنها است
تقویت موسسات موجود در کشور و ایجاد نهادهای نوین در آموزش و شرکت درفعالیتهای اجتماعی برای تحکیم حقوق ملت تضمین شده است
در یک دنیای انسانی ، ارتش لازم نیست و دولت ایکس باید برای دستیابی به آن روز تلاش کند٬ متاسفانه ، ما هنوز تا رسیدن به آن دنیا فاصله داریم
دولت ایکس نباید علیه سایر کشورها اعلام جنگ یا درهیچ اتحاد نظامی شرکت کند
مأموریت نیروهای مسلح ، متشکل از ارتش ، نیروی دریایی و نیروی هوایی ، تضمین حاکمیت و استقلال کشور و دفاع از تمامیت ارضی آن است
فرماندهی ُکل ارتش بطور یک کمیته مشترک متشکل از ارتشیان ٬رئیس دولت ، و مدیر خانه دفاع تشکیل میشود ، هر تصمیمی که توسط این نهاد گرفته می شود مشروط به تصویب دادگستری مردم ست
یک قانون ارگانیک ساختار اصلی سازمان نظامی را با اصول قانون اساسی تنظیم می کند
پلیس و نیروهای امنیتی باید خدمتگزار ملت باشند و نه ابزاری برای ستم و تبعیض
عدم دخالت در امور داخلی هر کشور مستقل به رسمیت شناخته شده است
دولتهای ملل دیگر که حاکمیت آن توسط مردم پذیرفته شده بدون هیچ استثنایی به رسمیت شناخته میشوند
ابراز نفرت نسبت به هر ملت دیگر با کلمات یا اعمال غیرقانونی است
احترام به معاهدات بین المللی تصویب شده توسط کشور
حقوق های پایه ای:
شهروندان و مقامات دولتی زیرپوشش اساسنامه قانون و سایر مقررات قانونی هستند
آزادی و برابری افراد و گروه هایی که به آنها تعلق دارند باید واقعی و مؤثر باشد
قانون اساسنامه اصل حقوق فردی و برابری جنسیتی را تضمین می کند
پاسخگویی مقامات دولتی به نقض حقوق فردی و جمعی تضمین شده است
اصول مربوط به حقوق و آزادیهای اساسی بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده
مردم در برابر قانون برابر هستند و به هیچ وجه نباید به خاطر زادگاه ، نژاد ، جنسیت ، مذهب ، عقیده یا هرگونه شرایط شخصی یا اجتماعی دیگر مورد تبعیض قرار گیرند.
هر فردی حق زندگی ٬سلامت جسمی و اخلاقی دارد به هیچ عنوان نباید تحت شکنجه ٬ مجازات ٬ رفتار غیرانسانی و تحقیرآمیز قرارگیرد.
مجازات اعدام افراد توسط این اساسنامه لغو می شود
آزادی تمام دین ها و عبادت افراد تضمین شده است
سن بزرگسالی هجده سالگی است با حقوق و وظیفه در برابر قانون
همه مردم بی گناه هستند تا زمانی که در دادگاه قانون مقصر شناخته نشوند
هر شخص حق آزادی و امنیت دارد هیچ کس را نمی توان از آزادی خود محروم کرد
بازداشت های پیشگیرانه نباید بیش از مدت زمان مورد نیاز ، تحقیقات لازم برای اثبات واقعیت ها طول بکشد. در هر صورت ، فرد دستگیر شده باید حداکثر ظرف مدت ۲۴ ساعت آزاد٬ یا به مراجع قضایی تحویل داده شود
رشوه خواری و فساد برای فرد دهنده و دریافت کننده بطور یکسان مجازات قانونی دارد
چاپلوسی و تمجید، به ویژه برای پیشبرد منافع شخصی غیرقانونی میباشد
هر شخص دستگیر شده باید فوراً و به روشی قابل فهم از دلایل دستگیری وی و حقوق قانونی اومطلع شود و مجبور به اقرارو امضای هیچ اظهارنامه ای بدون حضور یک وکیل نمیباشد
قوانین اساسنامه دولت محدود به هیچ دین و ایدئولوژی نیستند٬ بنابراین کشور زندانیان سیاسی یا مذهبی نخواهدداشت
مقامات پلیسی و قضایی مسئول سلامت جسمی و روانی هر شخصی که بطور قانونی یا غیرقانونی دستگیر شده است میباشند
خانه یک محدوده شخصی است٬ بدون حکم قانونی و یا رضایت سرنشین ، ورود به آن برای جست و جو ممنوع میباشد
محرمانه بودن ارتباطات بخصوص ارتباطات پستی ، تلگرافی و تلفنی ، برنامه های اینترنتی به جز در صورت حکم دادگاه تضمین شده است
شهروندان حق دارند که محل زندگی خود را آزادانه انتخاب کنند و به طور آزادانه در داخل قلمرو ملی حرکت کنند. به همین ترتیب ، آنها حق دارند آزادانه وارد کشور شوند و کشور را ترک نمایند
حقوق زیر به رسمیت شناخته شده و حمایت می شود:
حق ابراز عقیده از طریق کلمات ، کتبی یا هر وسیله ارتباطی دیگری
حق تولید و آفرینش ادبی ، هنری ، علمی و فنی
حق آزادی دانشگاهی
حق ارتباط آزادانه دریافت اطلاعات دقیق از طریق هرگونه انتشارات اطلاعاتی بدون محدودیت
حق حفظ ، حریم و آبروی شخصی همه شهروندان بدون محدودیت جنسی ٬ سنی ٬ مذهبی٬ ویا نژادی٬ حمایت و تضمین شده است
مصادره نشریات و سایر رسانه های اطلاعاتی فقط با دستور یک دادگاه قابل انجام است
حق اجتماع مسالمت آمیز به رسمیت شناخته شده است ، مگر اینکه باعث نقض نظم عمومی ٬ ایجاد خطر برای اشخاص یا اموال شود
تشکیل فرقه های مخفی ، انجمن های عقیدتی و شبه نظامی ممنوع است
حق شرکت شهروندان در امور عمومی بطور مستقیم و حق دسترسی به شغل های دولتی با شرایط مساوی به رسمیت شناخته شده است
هیچ کس را نمی توان به خاطر تخلفی که در حکومت قبلی غیرقانونی نبوده دادگاهی و محکوم کرد ٬ مگربجرم قتل های سیاسی مرتکب شده توسط این افراد
مجازات های حبس باید با هدف توانبخشی زندانیان برای ادغام مجدد آنها در جامعه می باشد٬ شخص محکوم به زندان باید در طول زندان از حقوق اساسی و انسانی برخوردار باشد
بهداشت و آموزش:
سلامتی یک حق انسانی است؛ بهداشت عمومی برای همه شهروندان رایگان است
مراقبت از دندان برای کودکان تا هجده سالگی رایگان است
دندانپزشکی عمومی برای شهروندانی که قادر به پرداخت هزینه آن نیستند باید رایگان باشد
حق فردی برای مرگ شرافتمندانه از طریق اتانازی شناخته می شود
تبادل عضو زنده انسان بین دو فرد به رسمیت شناخته شده است
خرید و فروش اعضای بدن انسان ممنوع است
کاشت گیاهان طبیعی جهت استفاده دارویی و تفریحی با رعایت قوانین بهداشت عمومی به رسمیت شناخته می شود
پردازش و تبدیل این گیاهان به محصولات جدید جهت استفاده تفریحی ممنوع و مجازات قانونی دارد
محصولات استفاده تفریحی ساخته شده در آزمایشگاه طبق قانون ممنوع است
بیمارستان ها و کلینیک های خصوصی مجاز هستند ، اما نباید یارانه از دولت بگیرند
آموزش و تربیت خانوادگی باید سنتی باشند٬ والدین تنها تصمیم گیرنده برای آموزش فرزندان خود در خانه می باشند.
آموزش عمومی در مدارس باید تکمیل کننده آموزش خانوادگی باشد ٬ نه جایگزین و جبران کننده
مقامات رسمی حق والدین را برای انتقال ارزش های فرهنگی و اخلاقی ویژه خود به فرزندانشان تضمین می کنند
آموزش ابتدایی و متوسطه اجباری و رایگان است
مقامات دولتی حق آموزش عالی را برای همه تضمین می کنند
حق معلمان برای آموزش تکمیلی تربیت خانوادگی به رسمیت شناخته شده است
یادگیری قوانین اساسنامه باید جزء برنامه درسی سیستم آموزشی باشد
معلمان ، والدین و دانش آموزان باید در کنترل مدیریت کلیه مراکز آموزشی مشترک باشند
مقامات دولتی باید سیستم آموزشی را در رابطه با نیازها ٬ خواستها و اهداف کشور برنامه ریزی کنند
مقامات دولتی حق آموزش عالی را برای همه تضمین می کنند
آموزش عالی برای فرزندان خانواده ها ئی که نمی توانند هزینه آن را بپردازند رایگان است
آموزشگاههای خصوصی باید پیرو قانون برنامه آموزش عمومی باشند ٬ این مراکزخصوصی حق یارانه دولتی را ندارند
شهروندان حق و وظیفه دارند که از کشور در برابر هرگونه تهاجم خارجی دفاع کنند ، قانون باید این تعهدات را تعیین کند
تشکیل یک سرویس ملی وآموزش یافته از شهروندان برای همیاری در صورت بروز یک فاجعه عمومی٬ مثل سیل ٬ زلزله ٬ آتش سوزی و غیره
علاوه بر ثروت ملی و طبیعی کشور، شهروندان باید از طریق یک سیستم مالیاتی عادلانه در حفظ هزینه های عمومی به تناسب ، در آمد خود مشارکت کند
زن و مرد و سایر جنسهای شناخته شده حق ازدواج با برابری کامل حقوقی را دارند
حق مالکیت خصوصی و وراثت به رسمیت شناخته شده است
همه شهروندان حق مالکیت زمین را دارند
حق ایجاد فونداسیون برای اهداف عمومی از طریق سازمان غیر دولتی شناخته شده است
حق ایجاد انجمن های فرهنگی با قومیت های مختلف به رسمیت شناخته شده است
هیچ کس را نمی توان از مال و حقوق خود محروم کرد ، مگر به دلیل توجیهی خدمات عمومی یا منافع اجتماعی و با جبران مناسب٬ طبق قانون
حق کار برای شهروندان با پرداخت حقوق کافی برای تامین نیازهای خانوادگی٬ به رسمیت شناخته شده است
تشکیل شرکت های غیرانتفاعی در چارچوب سیستم اقتصاد دولتی شناخته شده است. مقامات دولتی مطابق نیازهای عمومی برنامه ریزی و بهره وری را تضمین می کنند
اصول حاکم بر سیاست های اقتصادی و اجتماعی:
الزام ایجاد مرکز مالی محلی شهروندان در یک شهر یا منطقه به رسمیت شناخته شده است
مرکز مالی شهروندان از طریق مشاغل محلی باید به ستون فقرات اقتصادی کشور مبدل و توسط شهروندان محلی به عنوان یک نهاد خصوصی تنظیم می شود
ایجاد یک بانک دولتی برای کمکهای مالی به مراکز شهروندان در صورت نیاز
مرکز مالی شهروندان باید در خدمت همه اقشار مختلف مردم بدون هیچ گونه تبعیض عمل کند
سیستم مالی باید به بازار داخلی تکیه کرده و وابسته به نوسانات اقتصادی بازار آزاد بین المللی نباشد
حق سازمان های سیاسی شغلی برای ایجاد صندوق های مالی مشروط به سرمایه گذاری در خزانه داری کشور یا صنعت به رسمیت شناخته می شود
برای عملکرد یک شغل معین باید به زن و مرد دستمزدی یکسان داده شود٬ هرگونه تبعیضی طبق قانون مجازات میشود
پرداخت مالیات بر معاملات مالی و بانکی باید توسط دولت تنظیم شود
مشارکت مشترک بین شرکتهای ملی و خارجی تضمین ولی تحت هیچ شرایطی سهام یک شرکت بین المللی نباید بیش از۴۹ درصد از کل سهام شرکت باشد
مشارکت مشترک بین شرکتهای دولتی و خصوصی در کشور تضمین ولی تحت هیچ شرایطی سهام شرکتهای خصوصی نباید بیش از۴۹ درصد کل سهام شرکت باشد
انتقال سرمایه ملی و خصوصی به هر بهشت شناخته شده مالیاتی ممنوع و مجازات قانونی دارد
مقامات دولتی باید حمایت اجتماعی ، اقتصادی و حقوقی کودکان را بدون درنظرگرفتن وضعیت تاهل مادران تضمین کنند
تشکیل مراکز آموزش حرفه ای و آموزش مجدد شغلی
دولت باید برای ایجاد مشاغل٬ تولید و مصرف داخلی کشور وام های مالی با بهره کم برای بخش های صنعتی ، کشاورزی ، ماهیگیری و تولید مواد غذایی و پوشاکی فراهم کند.
تشکیل سازمان رفاه اجتماعی برای همه شهروندان برای کمک های مالی کافی در شرایط سخت و بیکاری
دولت برای حفظ عدالت اجتماعی ، ثروت ملی را در حد امکان برای رفاه نسبی شهروندان هزینه می کند
دولت عمدتاً حقوق اقتصادی و اجتماعی کارگران و کارمندان را تضمین میکند
سلامت ، آموزش ، مسکن و ورزش حقوق کلیه شهروندان است
دولت در زمینه ایجاد شغل ، نهادهای علمی و پژوهش فنی را ارتقا می بخشد
هرکسی حق دارد از یک محیط زیست تمیز و مناسب برای زندگی سالم برخوردارباشد٬ بشرط اجرای وظیفه فردی و شرکت در حفظ آن
استفاده صحیح از منابع طبیعی در ارتقاء کیفیت زندگی و حفظ و احیای محیط زیست تضمین شده است
گرم شدن کره زمین به رسمیت شناخته شده است
ایجاد یک نهاد زیست محیطی برای تأمین آب ، هوای پاک ٬ نگهداری جنگل و فن آوری های انرژی های تجدید پذیر
گمانه زنی در نیازهای اساسی مانند غذا ، پوشاک ، مسکن و امور مالی ممنوع و غیرقانونی است
مراقبت از معلولان جسمی و مریضان روحی به رسمیت شناخته شده است
توزیع قدرت
ایجاد سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۲شروع و در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. پس از جنگ جهانی دوم ، هدف این سازمان بین المللی پیشگیری از درگیری های جهانی بود. این کلوپ ، ایده صلح ، وحدت و دموکراسی را برای تشکیل سازمان ملل متحد معرفی کرد. ایجاد این بدنه خارجی این بود که نظم جهانی داشته باشد که از طریق آن هر کشور بتواند در امور بین الملل حرفی برای گفتن داشته باشد. این اتفاق در زمان و جو جنگی رخ داد. ترس ملل کوچکتر و قدرت قانع کننده پیروزان جنگ ، منشورهای آن را دیکته می کرد.
اول ، با تقسیم حق وتو در بین پیروزها ، دموکراسی ٬ قربانی قدرت شد. دوم ، ایجاد شورای امنیت سازمان ملل برابری را رد کرد. سوال این است که این شورا٬ امنیت را برای چه هدفی بکار میگیرد؟ اندکی پس این جواب روشن شد: امنیت برای ثروت و حمایت از قدرت. با دادن حق وتو به فاتحان ، کشورهای کوچک از روی ترس بار دیگر در مقابل قدرت تسلیم شدند.
سازمان ملل متحد به یک شیر بی دندان در جنگل جهان تبدیل شده است. اثبات بی دندانی آن صدها قطعنامه است که بوسیله آن تأیید شده ولی به برکت صاحبان حق وتو به نمایندگی از سرمایه داری جهانی نادیده گرفته می شوند. این سازمان با بوروکراسی گسترده خود از نظر مالی ، به آمریکا وابسته است. ایالات متحده از این اهرم برای پیشبرد استراتژی بین المللی خود استفاده می کند. ناکارآمدی سازمان ملل در جلوگیری از درگیری و جنگ آشکار است و نیروهای صلح آن طبق منافع صاحبان آن مورد استفاده قرار می گیرند. نمونه های آن فلسطین ، رواندا ، هائیتی ، لیبی ، بالکان وصدها موارد دیگر.
درس نه گرفتن از تاریخ بعلت نا آگاهی بعضی و فراموشکاری بعضی دیگر از آدم ها ست . نه در زمانی بسیاردوربا وجود اتحاد جماهیر شوروی ، در نظم جهانی یک توازن قدرت و ثبات نسبی وجود داشت. در آن زمان ، آمریکا و اروپا قبل از حمله به عراق دو بار فکر می کردند. دلیل این توازن قدرت ، رقابت ایدئولوژیک بین کمونیسم و سرمایه داری بود. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی ناپدید شد ، سیستم سرمایه داری قدرت کلی را به دست گرفت و دیگر ضد وزنی برای آن وجود ندارد.
چندی پیش ، اروپا مرکز درگیری و جنگ ها بود. دو جنگ جهانی در این قاره آغاز شد و در سرتاسر جهان گسترش یافت. پس از جنگ جهانی دوم ، برای اولین بار در تاریخ ، خرد بشر نادانی خود را فتح کرد ، که منجر به ایجاد اتحادیه اروپا شد. در این قاره خطر جنگ جدید فروکش کرده است و پیشرفت های زیادی هم از نظر اجتماعی و اقتصادی انجام شده است. چه کسی می تواند علیرغم کاستی ها ، نسبت به استفاده از این مدل و نمونه در قاره های دیگر اعتراض داشته باشد؟
روزی که ایده ایکس در یک کشور حکومت کند٬ طولی نخواهد کشید که به یک سیستم جهانی برای بشریت تبدیل خواهد شد. با ایجاد واجرای این سیستم ، توزیع قدرت به یک واقعیت تبدیل می شود.
با ایجاد یک نقشه سیاسی جدید برای جهان می توانیم ترس و قدرت را به حداقل برسانیم. این نقشه جدید فقط توسط مردم و نه توسط دولت های فعلی امکان پذیر است. این مدل الگوی اتحادیه اروپا است ، ایجاد اتحادیه های قاره ای با محدودیت های سرزمینی. عزیمت انگلستان از اتحادیه اروپا نزدیکی آن با ایالات متحده را نشان می دهد. این اتحادیه غیر قاره ای به عنوان یک استثنا در نظر گرفته می شود که شامل انگلستان ، کانادا ، ایالات متحده آمریکا ، نیوزلند و استرالیا می شود. به دلیل زبان ، فرهنگ ، سنت و ذهنیت آنها می توانند اتحادی طبیعی داشته باشند. این مفهوم نسبتاً دقیق و قابل استفاده در قاره های دیگر است. اتحادیه آمریکای جنوبی ، اتحادیه آفریقا و اتحادیه آسیا با قلمرو و جمعیت بزرگ خود از ابتدا می توانند سه اتحادیه را ایجاد کنند و بعداً یکی شوند
فرصتی برای ایجاد چنین اتحادیه هایی در قاره های مختلف وجود دارد. ایجاد این اتحادیه ها با استفاده از قوانین اساسنامه جهانی حاکمیت ایکس امکان پذیر است. زمانیکه مردم از ماهیت حکومت ایکس و دلایل ایجاد اتحادیه اروپا و مزیتهای نسبی آن در صلح و رفاه ٬ به رغم کاستی های آن به خوبی آگاه شوند ،تشکیل اتحادیه های قاره ای را خواهند پذیرفت. وقتی که وحدت در اروپا یک واقعیت عینی است ، این مدل نیز در قاره های دیگر قابل اجرا خواهد بود.
در این لحظه ، با قدرتی که خودم به خودم داده ام که موجب ترس هیچکس نمیشود٬ اتحادیه های قاره ای را جایگزین سازمان ملل متحد خواهم کرد٬ بدون هیچ گونه حق وتو برای اعضا و بدون یک شورای امنیت ، جایی که تصمیمات جهان با اکثریت آرا به صورت دموکراتیک صورت می گیرد.
به امید اینکه خدا و شریک وی آقای بیگ بنگ دولت دیکتاتوری من و اتحادیه های قاره ای را برکت عنایت فرمایند ؟!
جنگ یا صلح:
اقدامات موفقیت آمیز در یک جنگ سرد
برای بشریت دو گزینه روی میز وجود دارد. بگذارد که سیستم امپریالیستی بازار آزاد ادامه یابد و منتظر یک جنگ جهانی سوم باشد٬ یا برای جلوگیری از بروز آن ، یک جنگ سرد را برنامه ریزی و شروع کند. جنگ واژه ای است که از طریق قدرت ترس را در انسان ایجاد می کند. علل جنگ در طول تاریخ ، گسترش قدرت از طریق ابزارهای مختلف بوده است. این ابزارها بنام برتری نژاد ، مذهب ، ایدئولوژی و یا طایفه ای بکارگرفته شده اند. در قرن بیستم ، یک روش کشتار مدرن نیز به این ابزارها اضافه شد ه است ، جنگ بخاطر حل بحران های اقتصاد سرمایه داری
برای شکست نظام به اصطلاح کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی، جنگ سرد سرمایه داری هفتاد سال طول کشید ، اما می توانیم سرمایه داری را در زمان بسیار کوتاه تری به زانو درآوریم. دلیل این امر و اعتقاد به آن ٬ سوار شدن سرمایه داری بر قطار اشتباهی اقتصاد بازار آزاد است ، که ابزار لازم را برای ما فراهم کرده٬ تا این قطار را به یک ایستگاه بن بست بکشانیم . مردم قدرت انجام این کار را دارند ، اما متأسفانه از این امر آگاه نیستند..
اقدامات علیه اقتصاد بازار آزاد باید با هدف تضعیف بازار مالی و بانک ها انجام شود. کسی که معتقد به تغییر بنیادین برای یک زندگی بهتراست، باید برای فروش سهام خود در این بازار ، به ویژه بانک ها ، آماده باشد. بانکها و شرکتهای بزرگ به پس اندازهای کوچک و مخارج مردم وابستگی دارند. اقدام اولیه و تعیین کننده برداشت پول پس انداز شده در بانک ها و بسته شدن حساب های بانکی مردم است. پول های برداشت شده باید به یک مرکز مالی محلی که توسط شهروندان ایجاد شده است انتقال داده شود. نداشتن حساب های بانکی و کارتهای اعتباری منجر به عدم پرداخت وامها ، صورتحسابهای شرکتهای بزرگی مانند آب ، برق ، گاز ، تلفن ٬ بیمه و غیره می شود.
پیش فرض در پرداخت فاکتورها سلاحی است که در دسترس همه ما است. سیستم بانکی معاملاتی موجود٬ با قرار دادن افراد بنام بد حساب در لیست سیاه خود ، به طور خودکار اغلب مشتریهای خود را از دست می دهد. هرچند تعداد بیشتری از افراد به لیست سیاه پیش فرض ها اضافه میشوند اثر منفی بیشتری بر سیستم اقتصادی بازار آزاد دارد. در دادگاههای تمام کشورها به موجب فساد و جنایات در جوامع امروزی میلیون ها پرونده بررسی نشده وجود دارد. چگونه می توانند میلیون ها پرونده جدید رااداره کنند؟
سرانجام ، سیستم قضایی به هم ریخته و فلج میشود. نتیجه آن عدم بازپرداخت بدهیهای غیر منطقی و ناعادلانه به طلبکاران قدرتمند است. با نداشتن حساب بانکی ، کارمندان و کارگران حقوق بگیر می توانند از کارفرمایان بخواهند که حقوق آنها به صورت نقدی پرداخت شود. شرکتهای کوچک با عدم پذیرش کارت های بانکی برای پرداخت محصولات خود٬ کمک بسیارمفیدی دریاری به جنگ سرد میباشند. در پایان ، این به نفع آنهاست جون از کمیسیونهای غارتگرانه بانکها رها میشوند. این اقدامات باعث کاهش گردش پول در بانک ها می شود. پولی که میزان میلیاردی دارد از گردش در فعالیت های بانکی خارج شده و ضربه کارائی را به پیکر ساختاربانکها وارد میآورد.
اقدامات مفید دیگر عقب انداختن خرید خانه های جدید ، اتومبیل ، تلفن ، قایق ، موتور٬ لوازم خانگی و غیره ٬ تنها برای یک مدت زمان محدود . این اقدامات فداکاری های قابل توجهی برای یک زندگی بهتر نیستند ، اما ابزارهای کارایی هستند برای پیروزی در جنگ سرد ٬ کاری شدنی و عاقلانه. آیا نیرویی پلیسی سیستم میتواند با زور شما را بخرید مجبور کند؟؟؟
مصرف مواد غذایی و آشامیدنی در یک شهر هر روز به میلیونها دلار می رسد. این یک وسیله عالی برای استفاده در جنگ سرد علیه شرکتهای بزرگ چند ملیتی و زنجیره ای است. غذاها و نوشیدنی های روزانه اکثر افراد و خانواده های کم درآمد توسط شرکت های زنجیره ای تولید می شوند که جز سود جویی به سلامت مصرف کنندگان اهمیتی نمی دهند. این شرکتهای بزرگ از نظر اقتصادی آنقدر قوی شده اند که ترمهای خود را به دولتها تحمیل می کنند. . اگر ما گوشت ، میوه ، سبزیجات ، نان ، ماهی و سایر محصولات تازه را از سوپر مارکت های زنجیره ای بزرگ خریداری نکنیم ، آنها نمی توانند برای یک مدت طولانی ضرر را متحمل شده و بکار همیشگی خود ادامه دهند. در عوض با خرید این محصولات از فروشندگان کوچک محلی ، مواد غذایی تازه و سالم تر تهیه میشود و به رشد اقتصادی محلی کمک می کنیم. بجای خوردن غذاهای ناسالم در رستورانهای زنجیره ای ٬ در رستورانها ی کوچک و سنتی ازغذاهای تازه وسالم محلی لذت برده و فرهنگ غذائی خود را زنده نگهمیداریم.
مارکها ی بزرگ در تولید لباس٬ کفش٬ کیف٬ ساعت و غیره محصولات خود را با هزینه های هنگفت تبلیغاتی در تلویزیون و رسانه ای گروهی دیگر توسط نخبه های ورزشی و هنری بوسیله یک نام به فروش میرسانند، نه بخاطر کیفیت واقعی. تولید کنندگان بزرگ با استفاده از نیروی کاری ارزان و استثمار کارگران کشورهای کم درآمد محصولات خود را به بازارعرضه میکنند. برای تولید این محصولات از مواد مصنوعی و پلاستیک استفاده می کنند که برای سلامتی انسان خطرناک و محیط زیست را به نابودی میکشانند. برای صدمه زدن به شرکتهای غارتگر سیستم بازار آزاد باید تا جای امکان ازخریداین مارکها خود داری شود. با خلاقیت بیشتر و خودخواهی کمتر ، پیروزی در جنگ سرد علیه اقتصاد بازار امری شدنی است. با انجام دادن تمام این اقدامات ، سیستم از نظر اقتصادی و اجتماعی فرومیریزد
سیستم سرمایه داری مردم را بدست بانکها سپرده است٬ بدون داشتن یک حساب و کارت بانکی زندگی غیرممکن است. وابستگی اجباری بحد ی پیشرفته ٬ تا آنجا که بدون داشتن کارت بانکی به توالت رفتن هم دسترسی پیدا نمیشود کرد. در اینجا جواب به چند سوال الزامیست : آیا با شناختی که از سیستم بانکی بدست آمده به آنها اعتماد دارید؟ اگر اعتماد ندارید آیا بار دیگر بردگی بانکها را می پذیرید؟ به نظر شما سیستم با اتکا به نیروی پلیس و قوانین موجود خود قادر به مبارزه و خنثی کرد ن این اقدامات در جنگ سرد هست؟ به نظر شما سیستم می تواند در طولانی مدت ضربه این اقدامات را تحمل کند؟ به نظر شما با بکاربرد سیستم حکومتی ایکس توسط جنبشهای مردمی ٬ این سیستم توان تغییر بنیادی در جهت بهبودی زندگی انسانها را دارد؟
در عین حال جنبش مردمی ایکس نباید فقط به اعضای ثابت خود متکی باشد٬ بلکه باید سعی در جلب حمایت انجمن ها و نهادهای اجتماعی موجود برای مشارکت و اقدامات اعتصابی خاص کوشا باشد.
برای جلوگیری از هرج و مرج در هر شهر یا منطقه ، برای تضمین امنیت مردم ، املاک خصوصی و عمومی شوراها ی محلی تشکیل می شوند.
سیستم حاکمیتی موجود از طریق رسانه های غالب خود سعی در خنثی کردن تلاش ها و اقدامات انجام شده خواهد کرد. طبق معمول ، سیستم از دروغ پردازی و ترفندها ی همیشگی استفاده می کند. تشکیل کمیته های جوان و خبره در رسانه های اجتماعی برای مقابله با این ترفندها امری ضروری است. سیستم مالی شرکتهای بزرگ و دولتها بیشتر از طریق اینترنت و برنامه های کاربردی آن کار می کند. یک اقدام مفید ایجاد واحدهای تخصصی در هک کردن برای مختل کردن فعالیتهای مالی سیستم است. سیستم آنرا حمله سایبری خواهد خواند وفرا تر رفته وآنرا ترور سایبری می نامند ، اما ما آنرا دفاع سایبری می دانیم. این واحدها به هیچ وجه نباید مشاغل کوچک ، فعالیتهای صنعتی و تولیدی مفید را مختل و نباید به ابزاری برای باج گیری تبدیل شود.سازماندهی و استقرار این سیستم جدید حاکمیت٬ سه تا چهار سال طول می کشد.
بواسطه ماهیت ذاتی انسانها ، وحدت دائمی و کامل بین همه اقشارجامعه غیر ممکن و یا قابل تصور است. این اقدامات در رابطه با جنگ سرد می تواند تنها از طریق یک اتحاد موقت بین مردم موثر و انجام پذیر باشد. اتحاد موقت بین مردم برای رسیدن به یک هدف پدیده ای تاریخیست٬ وقوع انقلابها در گذشته نشانه اثبات این واقعیت است
کسانی که ادعا می کنند اصلاح طلب هستند ، باید به این سؤال ساده پاسخ دهند: چگونه میتوان یک سیستم فرانکشتاینی فاسد و ناکارآمد را اصلاح کرد؟ هیچ راهی برای بهبود درونی آن وجود ندارد؛ شما باید این رویای غیر واقعی را از سر بیرون کنید. اگر فقط به دنبال منافع شخصی خود نیستید ، مانند سایر افراد جامعه به شرکت در حکومت پیشنهادی ایکس خوش آمدید. حکومت پیشنهادی ایکس امتحانی است برای اثبات میهن پرستی ، صداقت ، شعورو دانش سیاسی و مسئولیت شما در برابر مردم و کل بشریت است. در این امتحان برای شما آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که بدون مردودی قابلیت گذراندن این آزمون تاریخی را داشته باشید
بدینوسیله ، همه را به چالش می کشم که یک سیستم انسانی و مدیریتی بهتر از حکومت ایکس را پیشنهاد کنید؟ اگر پیشنهادی دارید باید راهکار بهتری را در حل مشکلات اقتصاد بازار آزاد و بهبود زندگی بیش از نود درصد مردم دنیا را نشان دهد؟
در پایان ، تشکر میکنم ازدو ویروس کشنده ، یعنی ویروس کرونا و ویروس ترامپ . آنها در عمل ، فلسفه و نظریه مرا بطور کامل و رایگان اثبات کردند. فلسفه مرا در شناخت ماهیت ذاتی انسانها بر اساس مثلث تخریب٬ متشکل از زوایای ترس ، حرص و قدرت. ویروس کرونا با قدرت خود باعث ایجاد ترس در بازار آزاد شد و آن را فرو ریخت٬ در عین حال ، این ویروس با گسترش ترس ، حرص انسان را در عمل خالی کردن انبارها در سراسر دنیا نشان داد. تشکر خالصانه من از ویروس دوم بنام٬ ترامپ رئیس جمهور آمریکا و رهبر به اصطلاح دنیای آزاد ٬ که در عمل ثابت کرد که جدایی قدرتها به نام٬ قوه قانونگذاری ، قوه اجرائی و قوه قضایی منسوخ ودر کاربرد غیر عملی است
اگربعدازخواندن این مانیفست هنوز هم به جدایی قدرت ها و دموکراسی به سبک سرمایه داری اعتقاد دارید؛ حق دمکراتیک شماست ٬ اما لطف کنید ازاین ببعد اشک های تمساحی خود را برای بدبختی مردم ندار نریزید
برای شناخت عمیق تر از این مانیفست دلایل مفصلی را در کتابی با عنوان (دادگاه ایکس) می توانید پیدا کنید
نویسنده: ضرغام نیازی