پاسخ به یک سوال: چرا ایرانی ها بانک های خودشان را آتش می زنند؟؛ ف. م. سخن
امروز، در سایت بی بی سی، خبری منتشر شده بود با این مضمون که «رسانه های امریکا می پرسند: چرا ایرانی ها بانک های خودشان را آتش می زنند؟»
این سوال و پاسخ آن، چند وجه دارد که رسانه های امریکا ظاهرا فقط یک وجه آن را مورد توجه قرار داده اند و آن آتش زدن بانک ها توسط مردم است.
پیش از پرداختن به وجوه مختلف موضوع، پاسخ همین وجه را می دهیم:
مردمی که بانک آتش می زنند، آن را موسسه ی خود نمی دانند، بلکه دستگاه تسهیل مالی غارتگران حکومتی یا وابسته به حکومت می دانند.
رسانه های امریکایی، احتمالا اطلاع ندارند که مردم عادی، برای دریافت یک وام مختصر و ناچیز، باید چه مشقاتی را متحمل شوند، و چه اسناد و مدارک و ضمانت هایی به بانک ارائه دهند. در نهایت نیز، احتمال عدم وصول وام همیشه وجود دارد.
دختر و پسری تازه ازدواج کرده اند و برای خرید چند وسیله از وسایل خانه، تقاضای وام ازدواج می دهند. دشواری اخذ این وام به حدی ست که عروس و داماد، عطای وام بانکی را به لقایش می بخشند.
فاجعه ی دیگر، بهره ای ست که برای وام بانکی گرفته می شود. این بهره، با هیچ نُرم بین المللی سازگار نیست و رقمی چپاولگرانه دارد.
وام گیرندگان بعد از ناامید شدن از گرفتن وام مختصر، سراغ نزولخواران می روند و با نرخ های بهره ی وحشتناک، هست و نیست خود را برای وام درخواستی به خطر می اندازند.
از سوی دیگر، کسانی که سرمایه و پس انداز خود را در بانک می گذارند تا با بهره ی آن زندگی شان را بگذرانند، با در نظر گرفتن میزان بهره، و عدم تناسب آن با میزان تورم، هر سال مقدار زیادی از پس انداز خود را از دست می دهند.
در سال گذشته، شاهد ورشکستگی چند بانک خصوصی با مجوز بانک مرکزی بودیم که هست و نیست پس انداز کنندگان را به یغما بردند و جواب گویی هم برای سرمایه ی از دست رفته پیدا نشد.
تمام این ها در حالی ست، که افراد حکومتی یا وابسته به حکومت، وام های حیرت انگیز چند صد و گاه چند هزار میلیاردی دریافت می کنند، بدون آن که تضمینی برای باز پرداخت آن ها بدهند.
این افراد بعد از سودخواری های باورنکردنی، وام شان را تبدیل به بدهی پرداخت نشده و سوخت شده می کنند و با پول های به یغما رفته به خارج از کشور می گریزند.
روسای فاسد بانک ها، که زیر علم اسلام حکومتی سینه زده اند و برای حفظ حکومت یقه درانده اند، واسطه ی اخذ این وام های کلان هستند که خود در نهایت از ایران فرار می کنند. نمونه ی محمود رضا خاوری، روشن ترین مثال در این زمینه است.
در نتیجه، بانک و موسسه ی مالی، برای ایرانیان، ابزار رفاه و گره گشایی در زمان گرفتاری نیست بلکه دستگاهی ست برای گرفتن پول از آن ها و ریختن این پول به حلقوم حکومتیان و غارتگران.
اگر مردم چنین موسساتی را به آتش بکشند، با این توصیفات، حق دارند.
اما در روزهای اعتراض اجتماعی و سیاسی، این فقط مردم نیستند که اقدام به آتش زدن بانک ها می کنند.
در میان مردم، افرادی از دستگاه های امنیتی خودِ حکومت حضور دارند که برای اثبات این که آتش افروزان، جزو اشرار هستند و به سرمایه های ملی آسیب می رسانند، اقدام به آتش زدن بانک ها و سایر اموال ملی می کنند، با این هدف که دلیلی برای سرکوب شدید مردم به وجود آوَرَند و آن ها را با گلوله درو کنند.
کاری که هم در اعتراضات دانشجویی ۷۸، هم در اعتراضات اصلاح خواهانه ی ۸۸، و هم در اعتراضات سرنگونی طلبانه ی ۹۸ شاهد آن بوده ایم و هستیم.
ایرانیان، بیمار روانی نیستند که به اموال ملی و متعلق به خودشان آسیب بزنند. این ها اموال و نهادهای حکومتی ست که ابزار چپاول ملت است. درک این موضوع شاید برای رسانه های امریکایی امری دشوار باشد، اما بدون شک، برای ما ایرانیان کاملا مشخص و جا افتاده است.