شناخت نظام جمهوری اسلامی بر بنیان دانش سیاسی؛ ف. م. سخن
سیاست، و امر قدرت و مردم، در کنار ارتباط مستقیم و تنگاتنگ اش با جامعه، یک علم است و مانند هر علمی، از درجات ساده تا پیچیده، قابل آموختن و تکامل و تغییر است.
رابطه ی نزدیک این علم، با جامعه و نهادهای قدرت، باعث شده، تا «عمل» و فرآیندهای عملی، بر «علم» و فرآیندهای علمی وجه چیره پیدا کند و بیش از آن که به عمق پدیده های موجود سیاسی و روابط علّی با نگاه دقیق علمی توجه شود، به آثار و عوارض این روابط و نتایج سطحی به طور عوامانه پرداخته شود.
مصیبت بزرگی که گریبان اهل سیاست ایران را چه در موضع طرفداری از قدرت و چه در موضع مخالفت با قدرت گرفته و موجب چیرگی نگاه های سطحی و بی بنیاد در این عرصه گشته، عدم توجه به علم بودن سیاست، و پیچیدگی و در هم تنیدگی عوامل تشکیل دهنده ی این علم است.
نتیجهْ آن که ورود عوامانه به این عرصه، بر پایه ی داشتن حق شهروندانه و سهم داشتن و سهم خواهی ملی در مشارکت سیاسی باعث شده تا کار اهل سیاست خاصه در موضع مخالف قدرت، تنها «انعکاس» نظرات عوام و رویدادهای برخاسته از مقابله ی مردم با قدرت و قدرت با مردم شود و علت یابی های مبتنی بر دانش سیاسی به بوته ی فراموشی سپرده شود.
جالب اینجاست که حتی در همین باره، یعنی ماندن در سطح و عدم رسوخ در عمق پدیده های سیاسی نیز بررسی های علمی چه از زاویه ی دانش سیاسی و چه از زاویه ی دانش جامعه شناسی صورت گرفته، و علل و عوامل آن شناسایی شده است.
البته باید توجه داشت که پرداختن به این مساله نمی خواهد انجام وظیفه ی عملی ما را در مقابله با قدرت تمامیت خواه و حذف کننده ی جامعه از متن سیاست بی ارزش یا نالازم جلوه دهد بلکه می خواهد انجام این وظیفه ی عملی را با دانش و علم کاربردی همراه سازد تا بر توانایی و قدرت آن بیفزاید.
لازمه ی این کار نیز، اولا باور به اثرات مثبت علم سیاسی در عمل سیاسی، و تلاش در مجهز شدن به علم سیاسی در حین انجام عمل سیاسی ست و این در وهله ی اول، وظیفه ی انتشار دهندگان نظرها و نظریه های سیاسی در سطح جامعه و فعالان سیاسی و مدنی و نیز مدیران رسانه های سیاسی ست.
فرآیند سیاسی، مانند هر فرآیند اجتماعی دیگری، دارای مراحل و چرخه هایی ست که ابتدا به صورت حلقه های مجزا، و سپس به صورت حلقه های مرتبط با یکدیگر باید مورد شناسایی و استفاده قرار گیرد.
اگر چه افراد دخالت کننده در سیاست، چه از موضع موافق قدرت و چه از موضع مخالف قدرت، خواسته و ناخواسته در بخشی از این فرآیند حضور پیدا می کنند و به فراخور نگاه خود، نقشی در این فرآیند بر عهده می گیرند، اما نه حضور شان، نه جایگاه شان، و نه عملی که انجام می دهند، آگاهانه نیست و آن چه می کنند مطلقا بر اساس شناخت علمی صورت نمی گیرد.
مثلا در چرخه اتخاذ روش برای مبارزه با قدرت حاکم، ظاهرا نزد اهل سیاست ما، دلیلی برای شناخت و شناسایی مسائل و خرد و کلان کردن آن ها و یافتن راه حل برای این مسائل به طور نظام مند و بر مبنای اهم فی الاهم وجود ندارد و فرضا گفتن این که جمهوری اسلامی باید برود و قدرت از این نظام و سران اش سلب شود در این عرصه کافی می باشد.
شناخت مسائل در ابتدا، و توضیح و تفسیر علمی آن ها، و فرموله کردن نتایج حاصل از این توضیح و تفسیرها، و انتقال خروجی حاصل از این داده ها به ساختار قدرت و جامعه، و سپس ارزش گذاری و ارزش یابی نتایج این فر آیند و تکرار این چرخه با نقد نتایج و جایگزین کردن عوامل قوی با ضعیف و درست با غلط و نتیجه بخش با بی نتیجه یا بد نتیجه، اولین گامی ست که باید در بر خورد علمی با سیاست و سیاست جاری در کشور برداشت.
تجزیه ی تاریخی و جامعه شناسانه ی پدیده های روز، و یافتن سرمنشاء مصائب و تعیین درجات مسائل از دشوار تا ساده و از غامض تا بسیط و تعیین راه های برخورد با آن ها و حل آن ها در فرآیند تغییر و تحول اجتماعی، موضوعی نیست که بدون استفاده از دانش پیشینیان که در علوم امروزی به صورت فشرده و منظم دسته بندی و ارائه می شود امکان پذیر باشد.
در این خصوص، شاید تعداد اندکی از خوانندگان علاقه مند به دنبال کردن بحث باشند ولی همین تعداد اندک، احتمالا اثر گذار بر بخش بزرگی از جامعه خواهند بود. لذا سعی می کنیم تا حد امکان، به این مبحث ادامه دهیم….