خانه » مقاله » ایران و جهان در هفته ای که گذشت (۱۲)؛ خبر و تفسیر از ف. م. سخن

ایران و جهان در هفته ای که گذشت (۱۲)؛ خبر و تفسیر از ف. م. سخن

چرا بند تنبان مذهبی ها شل است؟ در توضیح ماجرای نجفی-استاد؛ ف. م. سخن

سکس، عملی طبیعی و بر آمده از شیمی انسانی ست. میلیون ها سال تکامل، موجب شده تا طبیعت راه هایی برای حفظ بقای موجودات زنده و تکثیر آن ها بیابد که عمل جفتگیری و ایجاد نیاز و لذت از این عمل یکی از این راه هاست.

آن چه که ما در برخی موجودات از جمله انسان، «عشق» می نامیم، چسبی ست که ماده ی اصلی آن «بقا» از طریق رفع نیازهایی ست که موجود زنده به تنهایی قادر به تامین آن ها نیست.

عشق، موجودیتی آسمانی و فرازمینی ندارد، و حاصل عملکرد هورمون ها و غدد و ارگان هایی ست که در مراحل مختلف زندگی، هر یک نقشی در بدن و حیات موجود زنده ایفا می کنند و اثری بر جای می گذارند. یکی از این نقش ها، یافتن جفت و جفتگیری، برای حفظ بقا و تکثیر است.

با تشکیل اجتماعات حیوانی، از جمله اجتماعات انسان، قواعدی در روابط موجودات به وجود می آید. نقش صاحب «قدرت» و موجود «قدرت مند»، حفظ قدرت به دلایل عدیده است. فرق نمی کند که صاحب قدرت انسان باشد یا گوریل یا شیر. صاحب قدرت محدوده ای ایجاد می کند برای حفظ مالکیت و اِعمال قدرت بر چیزها و موجودات شبیه به خود و موجودات دیگر.

حفظ جفت یا جفت ها برای خود، قانونی ست نانوشته که اولین اثرش، حفظ استیلا و چیرگی بر موجودات دیگر است.

با رشد جوامع حیوانی، جفت نیز، در محدوده ی توانایی های خود خواهان حفظ قدرت و استیلا می شود، و مسابقه ای که در این عرصه آغاز می شود، ماده ی اصلی اش «حسادت» و «برای خود خواستن» است.

نتیجتا در بعضی از انواع حیوانی، از جمله انسان ها، قواعد به سمت حفظ قدرت دو موجود، نسبت به یکدیگر سوق می یابد، که بعد از عمل جفتگیری و تولید مثل، این قدرت به اِعمال قدرت بر «اعضای خانواده» و تبدیل کردن حاصل تولیدِ مثل، به چیزی شبیه به خود بدل می گردد.

اما طبعِ حیوانی موجود زنده، قوی تر و برتر از قواعد به وجود آمده در تجمعات حیوانی ست. اصل، جفتگیری قوی ست با هر ضعیفی که با آن برخورد می کند. این اصل می تواند بر روی «قواعد» قلم بکشد و از موجود اجتماعی شده و صاحب قاعده، موجودی تک رو و قاعده شکن بسازد؛ موجودی که به حیوانیت فردی خود بیش از قوام و دوام جامعه اهمیت می دهد.

برخی مذاهب، برای این که روابط اجتماعی به نوعی که مذهب می خواهد، پا برجا بماند -که در این هم، اصل اول، حفظ قدرت و بقای خود است- قوانینی بر جامعه تحمیل می کنند که اصل اساسی آن ها، ضد طبع حیوانی بشر است.

آن ها برای ایجاد مکانیسمی که مردم را به پذیرش این قوانین وادار کند، داستان هایی می سازند از خداوندی که در عالم غیب زندگی می کند و انسان های قانون شکن و قاعده شکن را به آتش جهنم و شکنجه های ابدی وعده می دهد.

این مذاهب، که می خواهند طبع حیوانی انسان را -که برای حفظ بقا به وجود آمده- سرکوب کنند، از انسان موجودی پر از عقده و پر از کمبود و پر از آمال بر آورده نشده می سازند که برای سلامت اجتماعات بشری بسیار خطرناک است.

برخی دیگر از مذاهب، قوانین شان را آسانگیرانه تر طرح می کنند ولی در عمل، اجرای این قوانین را با سختگیری های دیگر، موکول به عدم می کنند.

از جمله مذاهب آسانگیر در زمینه ی یافتن جفت و جفتگیری، اسلام است که نه تنها منعی برای گزینش همسر و چند همسری به وجود نمی آورد بلکه آن را تشویق هم می کند. اما درست که بنگریم، با سرکوب هایی که نوجوانان مسلمان برای برقراری رابطه با جنس مخالف می شوند، محصولی کج و معوج و آسیب دیده به مرحله ازدواج یا ازدواج ها و جفتگیری و جفتگیری ها می رسد، تازه اگر امکانات لازم برای این کارها را داشته باشد.

به عبارتی، در اثر فقدان رابطه ی طبیعی، میان دو موجود، سهولت قوانین ازدواج و رسمی کردن عمل پیوند با جفت، به خاطر قواعد وحشتناک تحمیل شده در قبل و بعد از ازدواج، تبدیل به مصیبت و فساد اجتماعی می شود.

بیشترین آسیب را از این سختگیری ها، بچه مذهبی هایی که در خانواده های متعصب و متشرع زندگی می کنند و با تربیت مذهبی در خانواده و مدرسه رشد می کنند، می بینند.

سرکوب های دوران نوجوانی و جوانی، و تجمع عقده ها و سرخوردگی های طبیعی موجب می شود تا چشم و دل این جماعت هرگز سیر نشود و روابط طبیعی میان انسان ها و بخصوص با جنس مخالف برای آن ها معنای دیگری پیدا کند.

این افراد، به محض رسیدن به سن رشد، بندهایی را که به دست و پای آن ها بسته شده، پاره می کنند، و سعی می کنند کمبودهای خود، بخصوص کمبودهای جنسی شان را با افراط جبران کنند. کاری که هرگز به انجام آن به طور کامل موفق نمی شوند.

دیروز در خبرها آمده بود که محمد علی نجفی، وزیر آموزش و پرورش سابق در نظام اسلامی، زن دوم خود را عالما و عامدا به قتل رسانده است.

عکس های او، با زن دوم نشان از رستن از بندهایی داشت که ظاهرا او را اسیر کرده بود. عکس گرفتن در حالت های مختلف جوانانه و بی قیدانه، و انتشار آن ها در فضای مجازی نشان از نیاز نجفی برای نشان دادن خود، فارغ از قید و بندهای مرسوم اجتماعی داشت.

اما ورود این زن به محدوده ی زندگی نجفی علت طبیعی نداشت و نوعی ترفند سیاسی و اطلاعاتی بود. کمبودها، او را دچار کوری موقت کرد و به تصور دستیابی به کسی که می تواند نیازهای جسمی و جنسی او را بر آورده کند به دامی افتاد که انتهایش قتل بود و گرفتن جان انسانی که تن و بدن و رنگ و لعاب اش، مورد سوء استفاده ی سوءاستفاده گران قرار گرفت.

سوء استفاده گران در این مورد کار دشواری انجام ندادند؛ آن ها با شناخت از طبیعت انسانی و کمبودهای جسمی و جنسی افراد مذهبی، طعمه یی لذیذ و خوش آب و رنگ بر سر راه کسی که قرار بود از سر راه برداشته شود قرار دادند و او با مجوزی که مذهب به او داده بود، با دیدنِ این طعمه به دام افتاد.
این مطلب شاید هشداری باشد برای دیگرانی که ممکن است در آینده بر سر راه آن ها هم طعمه ای از این نوع قرار گیرد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*