در برابرحکومت اسلامی با گفتمان شکست خورده اسلام سیاسی، دو گفتمان و دو رویکرداصلی، صرفنظر از خرده گفتمان ها در هردوطیف، هم در صفوف جنبش ضداستبدادی-مطالباتی- ضدسرمایه مایه داری و هم در نوع ضداستبدادی- سرمایه داری جریان دارد. یکی گفتمان لیبرالی-نئولیبرالی است و دیگری گفتمانی با جهت گیری ضدسرمایه داری. البته این گفتمان ها درحال شدن و زایش هستند و بعضا گسست ها و ناسازه ها و یا کشاکش های مهمی در میان آن ها و بین آن ها جریان دارد. آن چه که بخصوص در ایران آن هم در فضای کنونی منطقه و جهان بکر و تازه نفس بنظر می آید، همانا ورودجنبش هائی با سیمای ضدسرمایه دارانه به کنشگری مستقیم است و همانا به نمایش درآمدن گفتمانی با جهت گیری ضدسرمایه داری نه توسط صرفا روشنفکران و گروه های سیاسی چپ و یا باصطلاح نخبگان فکری بلکه توسط خودکنشگری جامعه و جنبش ها و در کف خیابان و مدارس و کارخانه ها و دانشگاه ها.
آن چه که این پدیده بکر را در فضای کنونی جهانی و منطقه ای به روی صحنه آورده است، از آسمان نیامده بلکه منتجه مجموعه تجربه های زنده ای است که این جنبش در طی چنددهه اخیر در مواجهه با معجون درهم آمیخته دین و نئولیبرالیسم بدست آورده و یکجا آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده است. بنابراین گفتمان سرمایه دارانه که می خواهد با جدائی نظام کنونی و اسلام از عملکردسرمایه دارانه، گذشته و حمایت های بیدریغ خود از خصوصی سازی ها، بلکه انتقاد از نبود شتاب لازم آن ها، چهره خویشتن را بیاراید و پالوده و مبرا و بدون خدشه به نمایش بگذارد برای اکثریت بزرگ لایه های گوناگون زحمتکشان قابل فهم نیست. و این البته یکی از مهم ترین پاشنه آشیل های این گفتمان و برای فریب جامعه است.
این که معلمان در پلاکاردها و شعارها و گفتگوهای خود در کنارسایرمطالباتشان فرایندخصوصی سازی و کالائی کردن آموزش و پرورش را آماج خود قرارداده اند و در تحصن ها و اعتراضات خود به آن پژواک تازه ای بخشیده اند، قاعدتا نباید برای جماعتی که همان برنامه ها را در دستورکارخود دارند قابل هضم باشد. از همین رو آن ها با وجودعقبه نیرومندی اعم از حمایت قدرت های جهانی و رسانه های کلان، اما در داخل ناگزیرند برای آن که بتوانند روی امواج جنبش ها بحرکت در بیایند، نقاب تزویر و ریا برچهره کشند. یعنی همان گونه که خمینی در انقلاب بهمن در آغاز با نقابی بر چهره به میدان آمد، اینان نیز چنان کنند. گرچه جامعه ما تجربه سترگ فاجعه شکست انقلاب بهمن را دارد، اما همانطور که اشاره شد فرایندرشد و متحقق شدن این جنبش ها خالی از ناسازه ها و گسست ها و ابهام ها و نقاط آسیب پذیر نیست و توانمندشدن جنبش در عین حال نیازمند کنشگری هوشیارانه و همدلانه همه فعالان و آگاهان متعلق به این طیف است. از جمله ایجادتقابل و کنتراست زنده بین برنامه ها و مطالبات گفتمان نئولیبرالی با مطالبات و برنامه های مردمان متعلق به کف جامعه و علیه سیستم تبعیض و استثمار.
آن چه که مهم و استراتژیک است، داشتن نگاه معطوف به جامعه و تقویت و شکل گیری یک جنبش نیرومند و آگاه به منافع و مطالبات خود و نقش آفرینی آن ها در میانه میدان است یعنی نگاهی جامعه محور و نه قدرت محور. آن چه که نهایتا قدرت را می تواند مشروط و تابع مطالبات جامعه کند و در بهترین حالت اجازه نمایندگی و عرض اندام به آن ندهد وجودیک جنبش نیرومند با مطالبات خویش در وسط میدان است. چپ باید در همین جا حضور داشته باشد و همین روند را تقویت کند….
سؤالی که در این صورت بندی مطرح می شود این است که آیا ضدسرمایه داری خود از جنس مطالبه و خواست است که به خصلت بندی یک جنبش معنا می بخشد یا چیزی است مازاد برآن ها و خواستی انتزاعی که به این مطالبات افزوده می شود؟
در نگاه سنتی عموما دومی افزوده ای است بر اولی و به همین دلیل از بیرون و دارای خصلت ایدئولوژیک ، اما در نگرش دیگر بدون وجود یا تبدیل شدن مطالبات ضدسرمایه داری به مطالبات مشخص جنبش ها، نظیرمخالفت با کالائی شدن آموزش در مدارس، دانشگاه ها، نیروی کار در کارخانه ها، بدن، تعامل کالائی با طبیعت و… امکان تحقق مناسباتی نوین و از نوع دیگر ممکن نیست. و این همان ویژگی است که امروزه رویش جوانه های آن در جنبش های کف خیابان و مدارس و دانشگاه به شکل بکری نمایان می شود. نهال گفتمان جنبش ضداستبدادی-مطالباتی-ضدسرمایه داری ریشه در این خاک بکر داشته و از دل آن سر برمی آورد. گل همین جاست، همین جا برقص! تقی روزبه ۱۶.۱۰.۲۰۱۸
دیکتاتور به پایان سلام کن! نوجوانان نیز به اعتراضات سراسری پیوستند
پاسخ یک معلم آزاده به آلترناتیوسازی های از بالا و به سلطنت طلبان
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-93681.html