نقل از صفحه اینستاگرام رضاتابنده:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْمِ
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا (سوره نساء، آیه ۵٨)
مولا على (ع) نیز مى فرماید: ((البهتان على البری ء اعظم من السماء))
خود عدوت اوست قندش مى دهى
وز برون تهمت به هر کس مى نهى
با عرض سلام و ارادت خدمت نویسنده محترم و سیاستمدار معظم جناب دکتر مهاجرانی
وقایع اسفبار چند روز گذشته در منطقه مسکونی حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده مجذوب علیشاه دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد و احساسات مردم را جریحه دار میکند. بنده مطلع هستم که جنابعالی شاید بنا به معذوریتهایی که دارید، نمی توانید بسیاری از مطالب را بازگو بفرمائید و این مطلب از جهاتی قابل درک است. ولی شما که اهل علم و فرهنگ بودید میدانید که اهل تحقیق، برای ماندن در طریق صلاح، تمام همّ و غم خود را با منصف بودن و تصمیم عجولانه نگرفتن میگذارد که در سنت ما هم آمده که ((الأناه من الله والعجله من الشیطان)).
جناب دکتر مهاجرانی گرامی، زمانیکه در گذشته از ما دفاع کردید، شکری بود و امروز شکایت. در آنزمان از فضایل معنوی و اخلاقی جناب آقا حاج محمد خان راستین گفتید. البته همان زمان هم، سخنانتان حاکی از عدم اطلاع کافی درباره طریقه درویشی و تصوف نعمتاللهی بود، چون از مرحوم جناب آقاى راستین با عنوان قطب دراویش گنابادی یاد کردید. در صورتیکه هرکس به حسینیه راستین و مجالس مرحوم آقای راستین میرفت، میدانست که ایشان از مشایخ سلسله نعمتاللهی گنابادی بودند و تصویری بزرگ از قطب وقت سلسله نعمتاللهی گنابادی حضرت آقاى حاج سلطانحسین تابنده رضاعلیشاه (رحمه الله علیه) در آن حسینیه بود. قاعدتاً مطلع هستید که در هر زمان فقط یک قطب معنوی وجود دارد. اما جالب توجه است که در یادداشتی که درباره مرحوم آقای راستین نوشته اید، فرموده اید: ((در دوران دانش آموزی همیشه فکر میکردم که اراک بدون حاج محمد راستین با آن سیما و هیبت دوست داشتنی چیزی کم دارد. این اندیشه و عشق در سراسر تاریخ و فرهنگ ما جاری است، مگر میتوان آن را حذف کرد. میشود فرهنگ ایران را از عرفان و تصوف زدود؟))
گویا علاقه شما به جناب راستین، چون علاقههای گذرا و پوچ و واهی این روزگار است و حتی حرمت نان و نمکی را که به قول خودتان پدرتان با جناب راستین خوردند و در امور بنّایی منزل ایشان متصدی بودند را نگاه نداشتید. خوش بینانه اش اینست که بنا به مسموعات و شواهد برای تدارک زندگی آینده خود، معذوریاتی دارید که ارزشش از حق دوستی و ارادت قدیم بیشتر است چنانکه در همان یاداشت بعد از سخن درباره جناب آقای راستین، از مقامات و حالات مرحوم شیخ ناظم حقّانی نقشبندی فرمودید.
متأسفانه بخت با بنده یار نبود که کتاب “میناگران” جنابعالی را مطالعه ولی حتما خواهم کرد که از مولا علی (ع) روایت میکنند که فرمود: ((سخن حق را از گمراهان و اهل باطل فراگیرید و سخن باطل را از اهل حق نیاموزید.)) بنده، با ارجاع به این حدیث، منظورم این نیست که خدای نکرده اهل باطل هستید، چون بنده هیچ گاه به سادگی به محض شنیدن چند خبر بر مسند قضاوت تکیه نمیزنم ولی میدانم که از جاده انصاف خارج شده اید. البته به این حدیث ارجاع دادم که عرض کنم، پذیرای حرف حق از همه هستم. طبق فرموده خودتان در کتاب میناگران از جناب شیخ ناظم نقشبندی تعریف کرده اید و در همان یادداشتی هم که مرقوم کردید، فرموده اید: ((انصاف این است که همه آنانی که در عمر خود دیدهام و از آنان نکته آموخته ام، یاد و نامشان برای همیشه (؟!؟!؟) برایم گرامی است، اما انصاف این است که شیخ ناظم چیز دیگری است… نکتههایی که میگوید، تفسیری که از آیات قرآنی میکند به وصف نمی آید…))
آیا اینهمه تعریف و تمجید عاقبتش اینست که با یک جمله عجولانه همه سوابق مهر و محبت و ارادت را نابود کنیم؟
حال این سئوال مطرح است که چطور در توئیتی که در توییتر انتشار داده اید، و هر دو طریق صوفیانه را مورد انتقاد تندی قرار دادید؟
در سوابق تاریخی هر دین و مکتبی، دورانهایی بوده است که در بین پیروان تندرویها و حرکات نادرستی رخ داده که بسیاری از آنها تاسف آور است.
جنابعالی از “جیش رجال الطریقه النقشبندیه” گفتید که عدهای رهبر این گروه جهادی نظامی را بعثی مشهور عزت ابراهیم الدوری میدانند. اول از همه باید به عرضتان برسانم که عزت ابراهیم، خود از بعثیان به نام است یا بوده (چون عدهای معتقدند که وی دار فانی را وداع گفته است) و ضمناً عزت ابراهیم، پدر همسر عدی صدام حسین هم بود. یعنی وی به هیچ وجه به عنوان یک چهره معنوی شناخته نمیشود بلکه بیشتر چهره سیاسی آلودهای داشت که با رژیم بعثی ارتباط داشت. بهتر از من میدانید که حزب بعث، یک حزب سکولار است که در کشورهای عربی، اعضایی دارد و البته به دلیل سکولار بودن این حزب، رابطه مستقیمی با جریانهای دینی و معنوی ندارد. طبق نوشته مایکل ویسمن در کتاب Isis: Inside The Army of Terror، عزت ابراهیم خود از پیروان سلسله نقشبندیه در عراق بوده و زمانیکه در عراق قدرتى داشت به آنها آزادى داد. همین رابطه نزدیک و کمک به نقشبندیان باعث شد که بعد از تشکیل “جیش رجال الطریقه النقشبندیه” وی در بین آنان حالت رهبری داشته باشد. سرکار عالی با کلی گویی در توییتر خود فرمودید که دراویش نقشبندی از طریق عزت ابراهیم پیوندشان با داعش برقرار شد که البته این سخن شما درست است. ولی بد نیست، جنابتان در دفتر تحقیقاتتان اضافه بفرمائید که یکی از قربانیان اصلی حملههای تروریستی داعش، صوفیان در همه کشورهای اسلامی هستند. شما که در اخبار و سخنوری و اظهار نظر کردن درباره هر واقعهای ید طولایی دارید، حتما میدانید که داعشیان چقدر از مقابر و اماکن صوفیه را خراب کردند.
برای نمونه میتوان کشور لیبی را خصوصا در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ مثال زد. و یا تخریب مقبره شیخ احمد رفاعی در تل عفر در عراق که سلسله مسحور رفاعیه در تصوف به نام ایشان است. در آبان ماه سال ۱۳۹۵، داعشیان در شهر العریش مصر، دو شیخ صوفی (ابوحراز و المنصوری) را گردن زدند. شیخ سلیمان ابوحراز وقتی که داعشیان وی را ربودند و گردن زدند نزدیک به صد سال سنّ داشت. در ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، داعشیان در مقبره لعل شهباز قلندر در سیهون پاکستان بمبی منفجر کردند که یکی از بزرگترین حملات تروریستی داعش در آن کشور بود و حداقل نود نفر در این این عملیات کشته و سیصد نفر زخمی شدند. در آبان ماه سال ۱۳۹۶، داعشیان به مسجد صوفیان در بیر العبد یا بئر العبد در شمال صحرای سینا حمله کردند که منجر به کشته شدن ۳۰۵ نفر شد. در این باره بسیار نکتهها و شواهد دیگر هم هست که از حوصله این مقال خارج است.
آقای دکتر سامی مبیض که مورخ و نویسندهای شناخته شده در سوریه است و مدرک دکترای خود را از دانشگاه اکستر انگلستان گرفته است. این روزنامهنگار فارغ از عقاید سیاسی ایشان مقالهای بسیار خواندنی تحت عنوان: Damascene Sufism: The Antidote to ISIS نوشته است. بسیاری دیگر از عقلای قوم با تخصصها و گرایشهای متفاوت هم در اینباره نوشته و سخن رانده اند که تصوف، پاد زهری است برای سم گرایش به داعش. مقالهای دیگر در نشریه Sudan Vision تحت عنوان Sufism the Antidote of the Islamic Nation and its Victorious Language نوشته که درباره سلسله بُرهانیه است که یکى از مراکز اصلى آنان شهر الخرطوم، پایتخت سودان است. مطالعه این مطلب نیز خالى از فایده نیست. مقاله خانم ماریان شرف ژوزف تحت عنوان Sufism: A Powerful Antidote to Terrorism (تصوف: پادزهرى قدرتمند در مقابل تروریسم) هم مقاله مفیدى است.
بسیاری مطالب در مورد رابطه تصوف و داعش و اختلافات بنیادین آنها نوشته شده که شاید مطالعه آنها، ذهنتان را روشن کند تا با دید بازتری به مسائل بنگرید.
بزرگان صوفیه، چه آنهایی که با دنیای مجازی اشنا هستند و چه آنهایی که نیستند، بدون اطلاع کافی و عجولانه در توییتر و دیگر وسایل ارتباط جمعی به حرکتی در مقابل داعش دست نزدند. بلکه با رفتار و منش و نوشتن سنگین و متین به مقابله با داعش پرداختند و فرهنگ سازی کردند. نمونه آن کتاب مشهور Refuting ISIS: Rebuttal of Its Religious and Ideological Foundations نوشته شیخ ابوالهدى محمد الیعقوبى است که ایشان از مشایخ صوفیه است و کتابش یکى از بهترین ردیه هاى داعش است که به زبان انگلیسى طبق روایت اهل سنت نوشته شده. شیخ الیعقوبی از علمای مشهور مذهب مالکی است که در مسجد اموی در دمشق مدرس بود و از مشایخ صوفیه هم هست. وی در حال حاضر برای مبارزه با تند رویهای مذهب در کشورهای مختلف سخنرانیهای فروانی دارند که گوش دادن به سخنرانیهای ایشان و خواندن نوشتار ایشان شاید برای شما اگر به دنبال حق مطلب هستید راهگشا باشد.
اما درباره سلسله نقشبندیه که منصوب است به بهاءالدین نقشبند بخاری صوفی قرن هشت که شما به بزرگ معاصر آنها ارادت عاشقانه داشته و شاید هنوز دارید، بگویم. سلسله نقشبندی، یکی از سلاسل بزرگ صوفیه در بین اهل سنت و جماعت است. این سلسله شاید در طول تاریخ حیاتش دچار تندروئیهایی از سوی اقلیت تندرو، شده باشد ولی آیا به راحتی میتوان خدمات آنها را نادیده گرفت؟ زحماتی که شیخ ناظم (که شما پیش از این از ایشان مجذوبانه تعریف و تمجید کردید!!!) و شیخ هشام و شیخ محمد عادل کشیدند و میکشند را نادیده بگیرید.
حتما میدانید که عبد الرحمن جامی، شاعر و ادیب و موسیقی دان در طریق خواجگان نقشبندی بود و ستارهای در ادب و فرهنگ ایرانی و اسلامی است. کامل الدین حسین ابن علی سبزواری مشهور به ملا حسین واعظ کاشفی صاحب تفسیر قرآن و تالیفات دیگر من جمله “روضه الشهدا” که امروز لغات “روضه خوانی” اقتباس از این کتاب است از پیروان طریقه نقشبندیان بود و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ ایران. بسیاری از اشخاص به نام در دنیای اسلام، در زمرهٔ مریدان شیخ ناظم و شیخ هشام در آمدند که در این میان میتوان از سلطان برونی، جان بنت، یوسف اسلام (کت استیونس)، پرویز مشرف و مرحوم محمد علی کلی اسم برد. فیلم ورود این اشخاص به سلسله نقشبندیه و مدارک زیاد دیگری موجود است.
شیخ ناظم بیش از سی کتاب به زبان انگلیسی درباره اسلام و تصوف نگاشته اند که در غرب بسیار تاثیر گذار بوده، همینطور جناب شیخ هشام که سوسیلو بمبنگ که سابقاً رئیس جمهور اندونزی بود از جمله مریدن ایشان است. ایشان فتوایی در سال ۱۳۹۰ مبنى بر اینکه قرآن و سنت مخالف خشونت است، نوشتند. امروز هم، در غرب و آسیای مرکزی، نقشبندیه خدمات زیادی من جمله خدمات عام المنفعه و کمک به مردم و حتی برقراری گفته با دیگر ادیان انجام میدهند. نمونه آن دیدار شیخ ناظم و پاپ بندیکت در قبرس است. این سلسله صوفیه، به دور از تعصبات و خشک مغزی، در غرب و آسیای مرکزی خدماتی میکند که قاعدتا شما باید مطلع از آنها باشید.
جناب مهاجرانی، اینجا هم چون قبل، حرمت علاقه شما به شیخ ناظم به کنار! اینهمه خدمت نقشبندیه هم به کنار! ولی چه شد که ناگهان با یک حرکت عجولانه در جملاتی کوتاه، همه این مطالب را به گوشهای نهادید و چشم انصافتان را بر آنها بستید.
بعد از آن هم با کمال بی انصافی به خودتان این اجازه را دادید که دراویش گنابادی را “داعشی” بخوانید! لقبی که اکنون مبدل به لقلقه زبان معاندان تصوف شده است و مسلما استفاده از این قبیل القاب ناحق و تهمتهای نادرست، مقداری از گناهش ٔبر دوش شماست. جناب مهاجرانی، یک ضرب المثل چینی است که میگوید: ((آنکه تهمت میزند، هزار بار میکشد و قاتل، یک بار.))
شما شاید بفرمائید که آن حرکت و کشته شدن مأمورین نیروی انتظامی چه میشود؟ باید عرض کنم که جنابعالی شخص را با عقیده اش معرفی کردید و فرمودید: (درویش گنابادی)، با اینکه هنوز صحت این مطلب اثبات نشده بود و هنوز هم تردیدهایی درباره عامل آن هست. طبق بیانیه بزرگ دراویش نعمت اللهی گنابادی، این واقعه تلخ تمام دراویش را عزا دار و سینه آنها را شرحه شرحه کرد.حرکتی اسف بار که جای هیچ دفاعی ندارد و هر انسانی که بویی از انسانیت برده باشد، قلبش جریحه دار میشود.
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
این فاجعه و زخمی شدن عزیزان، غمی عظیم بر دل تمام صوفیان نهاد که زخمش تا ابد بر دل آنها خواهد ماند. هیچ یک از بزرگان دراویش نعمت اللهی گنابادی، نه تنها این عمل را تایید نکردند که تقبیح هم کردند و تسلیت گفتند. چه بسا اگر این واقعه در کشوری که عدهای به آن میگویند: سیستم دمکراتیک غربی هم اتفاق میافتد، چه بسا عواقب بدتری میداشت.
پلیس در همه جا، مسئول برقراری نظم عمومی و حفاظت از مردم و مملکت است و در هر کشوری تعرض به پلیس، امری است بس قبیح و هیچ انسان درست فکری این عمل را تأیید نمی کند. البته در کشورهای زیادی میبینید که در بسیاری از موارد متأسفانه اعتراضهای خیابانی به خشونت کشیده میشود. حمله و تعرضی که به نیروی انتظامی شد، عملی قبیح بود که مشایخ دراویش آنرا تقبیح کردند و رهبر و بزرگ دراویش نعمت اللهی گنابادی، جناب آقای دکتر نور علی تابنده مجذوب علیشاه نه تنها، این عمل را تقبیح کردند، در بیانیهای فرمودند: ((از مسئولان محترم هم میخواهم که با عاملان خشونت بار اخیر، اعم از کسانی که به نام درویشی در وقوع آن دخالت داشتند، مطابق قانون و عدالت برخورد کنند. امیدوارم خداوند به همه ما توفیق اظهار مهر و محبت را به یکدیگر عنایت فرماید. والسلام. حاج دکتر نور علی تابنده مجذوب علیشاه، دوم اسفند ۱۳۹۶))
جناب مهاجرانی شما که اهل فضل و علم و عقل هستید و سوابق سیاسی طولانی دارید و کاملا با ترفندهای سیاسی اشنا هستید، بد نبود اندکی فکر میکردید که ولو فاجعه ، ولو حرکت نادرست، ولی چه شد که کار به اینجا رسید؟
به هیچ وجه در صدد توجیه این حرکت نیستم و قویا آن را محکوم میکنم. ولی شما که دست به قلم هستید، میگویند برای تجزیه و تحلیل مسایل تاریخی و اجتماعی، همیشه باید بستر و وقایعی را که مطلب مورد نظر در آن اتفاق افتاده را در نظر بگیرید! چند روز قبل از وقوع این حادثه، جناب آقای دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه دربیانیهای خطاب به دراویش گفتند: ((من و منزل من امن است و خداوند حافظ آن است. سر خداوند منت نگذارید که ما داریم حفظ میکنیم. هیچ خطری متوجه آن نیست. فقط خطرات به بهانه شما محتمل و ممکن است، مزاحمت فراهم کند. ضمنا به حاضرین و مأمورین، آرامش توصیه میشود. محل را ترک و به منزل خود بروند. حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوب علیشاه))
ولی با کمال تاسف عدهای تفسیر نادرست کرده و مکان را ترک نکردند. ضمنا در آثار صوفیه خوانده اید و میدانید که مرید موقوف فرمان مراد است چون خود را تحت تربیت و تعالیم معنوی او میداند، پس وقتیکه مریدی به هر دلیلی که باشد، از روی عشق و علاقه یا از روی تعصب یا از روی نادانی و لجاجت، از فرمان مرادش روی بگرداند، باید ارادت حقیقی اش را زیر سال برد و این مطلب در تاریخ کم اتفاق نیفتاده است. ولی اگر همه مثل شما قضاوت میکردند، باید میگفتند: ((شیعه علی، عبد الله ابن سبا)) و کلا شیعیان را با عقاید عبد الله ابن سبا که میگفت: ((علی خدای است که به آسمانها عروج کرده و رعد و برق صدای اوست)) (Marshal Hodgson, Encyclopaedia of Islam)، یکى میکردند. و یا پا فراتر مینهادند و میگفتند چون روزی ابن ملجم مرادی، از شیعیان علی بوده، پس خدای نکرده تمام شیعیان، علی (ع) را کشند.
جناب مهاجرانی متأسفانه شما این اشتباه را کردید و بعد هم بر داوری نادرست و ناحق خود اصرار ورزیدید و ادامه دادید که در ادامه درباره آن صحبت خواهم کرد. من هم جزو اولین مطالبی که منتشر کردم، چون بسیار از دراویش از این جماعت اعلام برائت کردم و این خشونت نادرست را به هیچ وجه درست نمیدانم، خصوصاً اگر مخل نظم و قانون باشد. چون توصیه بزرگان گنابادی همیشه رعایت نظم اجتماعی و پیروی از قانون بوده است.
مطلب دیگری که باید به عرض شما برسانم، درباره استفاده از واژه داعشى است که بعد این قضاوت نارواى شما، در بین دوستان نادان و سست عنصر و دشمنان دانا رواج پیدا کرد و شخص شما از مسئولان اصلی این مطلب هستید. حتی اگر ذرهای از این برچسب گذاری شما نابجا و ناروا باشد، گناهش متوجه شماست که از روی علم و عمد چنین گفتید. گروه داعش موسوم به “الدوله الاسلامیه فی العراق و الشام”، یک گروه تندروی جهاد گرای است که عملیاتهای تروریستی سازمان یافته و متشکلی انجام میدهند و حرکات تروریستی آنها عملیاتی سیستماتیک است که طبق برنامه ریزى برای اعمال خشونت و قتل و غارت انجام میشود.
مثلا در ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۵، محمد لحویج بوهلال با یک تریلی ۱۹ تنی در روز جشن ملی فرانسه به مردم عادی حمله کرد و ۸۶ نفر را کشت و ۱۵۰ نفر را زخمی کرد. اواخر سال ۱۳۹۵، در وست مینیستر انگلستان، ماشینی به گروهی از مردم میزند. اواخر تابستان ۱۳۹۶، ماشین ونی در بارسلونای اسپانیا مردم عابر پیاده را زیر میکند. ولی تمام این حرکتها بنا بر برنامهای منظم انجام شده و به اصطلاح سیستماک بوده است.
ولی آنچه متأسفانه در منطقه پاسداران اتفاق افتاد، عکس العمل قبیحی نسبت به اعمالی مجرمانه مسبوق بر آن بود و عدهای نادان افراطی به صورت ناخود آگاه مرتکب آن شدن که بیشتر به جنونی انی میماند و اصلا جنبه سیستماتیک نداشت. کاش جنابعالی بیشتر به این مطلب فکر میکردید. چون هر جوان و نوجوانی که با مفهوم تروریسم و انگیزههای آن آشنایی داشته باشد، مسلم تفاوت این دو را متوجه میشود.ای کاش ابتدا سوابق این قضیه را پیگیری میکردید.
شما همه دراویش را داعشی خواندید، البته مطلب عجیبی نیست، چون بسیاری قاضیان عجول در طول تاریخ این برچسبها را بر دیگران زده اند مثلا اهل سنت، شیعه را “رافضی” خواندند همانطور که اخیرا داعشیان، مردم شریف ایران را “رافضی مجوس” مینامند. یا اینکه عدهای نلسون ماندلا را یک تروریست خواندند در صورتیکه ماندلا هرگز اینگونه نبود و فقط گروهی تندرو که منسوب به وی بودند، دست به حرکات تروریستی زدند. ولی در آخر، حقیقت روشن شد و فقط فرصت طلبانی که در آن آب گل الود در پی ماهی بودند، روسیاه شدند.
ای کاش شما از کارنامه فرهنگی-اجتماعی دراویش نعمت اللهی گنابادی، خبر داشتید، یا اگر دارید -چنانچه در مورد حوادث تخریب حسینیههای این سلسله نشان دادید- آنها را در قضاوت فعلی نیز سرایت میدادید و بعد لب به سخن میگشودید یا مطلبی انتشار میدادید. طبق فرموده بزرگان نعمت اللهی گنابادی، رهبران آنها زمانیکه بر مسند ارشاد تکیه میزدند، هیچگونه دخالتی در سیاست نمی کردند. البته این مطلب را باید مدّ نظر داشته باشید که درویشان نعمت اللهی در بزنگاههای تاریخی، به عنوان فردی که پایه تفکّرش تعالیم تصوف است، وارد عمل میشدند ولی هرگز تصوف را قربانی بازیهای سیاست نمی کردند. در انقلاب مشروطه، بزرگان گنابادی، خود را رعیت میخواندند و پیرو نظام حاکم ولی مشاهیر از صوفیان هم داریم چون میرزا محمد معصوم نایب الصدر شیرازی که نامش به عنوان یکی از امضا کنندگان باغ نامه سلیمان خان میکده هست. یا تجلی سبزواری و آقا میرز ابوطالب سمنانی که هر دو مشروطه خواه بودند. این بزرگان تا به امروز هم اگر بتوانند خدمتی بکنند، میکنند. منتهی در طول تاریخ و این روزگار، شاید عدهای کوته فکر با عدهای متعصب راه را اشتباه بروند و مرز بین تصوف و سیاست را مشخصات نکنند.
جناب آقای دکتر نورعلی تابنده قبل از اینکه بر مسند ارشاد صوفیان نعمت اللهی گنابادی تکیه بزنند، از رجال بزرگ سیاسی و آزادی خواهان ایران بودند ولی بعد از اینکه به این مقام رسیدند، چندین مرتبه گفتند که به دلیل منصب معنوی که دارند در امور سیاسی دخالت نخواهند کرد.
حال کمی درباره بزرگان گنابادیه خدمتتان عرض کنم. جناب حاج ملا سلطانمحمد گنابادی متوفی ۱۲۸۸ شمسی، جناب حاج ملا علی گنابادی متوفی ۱۲۹۷ شمسی، جناب حاج محمد حسن بیچاره گنابادی متوفی ۱۳۴۵ شمسی و جناب حاج سلطانحسین تابنده گنابادی متوفی سال ۱۳۷۱ شمسی از طبقه علمأ و مجتهدین نیز بودند ولی در عین حال مشغول به کشاورزی هم بودن و از این راه امرار معاش میکردند. داشتن کار و شغل برای بزرگان گنابادی بسیار مهم بوده و هست. کما اینکه فردی به نزد جناب ملا سلطانمحمد گنابادی آمد و از علم کیمیا پرسید، جنابش دست سائل را بر رویه پینههای دستشان گذاشتند و فرمودند که این است کیمیای من. جناب حاج محمد حسن صالحعلی شاه در کتاب پند صالح که چون دستورنامهای است برای پیروان این طریقت، میفرمایند که ((دست به کار و دل با یار)) و مرحوم پدرم جناب آقای حاج علی تابنده محبوبعلی شاه که عمرى را به خدمت گذراندند و ایشان بازنشسته شرکت نفت بودند. جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه هم از قضات دادگستری و از اساتید دانشگاه بودند.
بزرگان طریقه نعمت اللهی گنابادی در شهرهای مختلف ایران من جمله تهران و گناباد و اراک و کرمان و… مدارس و کتابخانه و درمانگاههای زیادی ساخته اند. زمانیکه تأسیس مدارس بانوان در بین طبقه مذهبی اقبال چندانی نداشت و حتی با آن مخالفت میشد، جناب حاج محمد حسن صالحعلی شاه یکی از مشوّقین این امر بودند و به بسیاری از علما آنزمان در اینباره نامه نوشتند.
حال از نظر علمی عرض کنم. جناب ملا سلطانمحمد گنابادی سلطانعلی شاه، که صوفیان نعمت اللهی گنابادی را در دوران اخیر به نام ایشان میخوانند، کتابهای عرفانی زیادی دارند که بسیار مورد توجه، علما و محققین است. تفسیر بیان السعاده ایشان، یک تفسیر منحصر به فرد عارفانه شیعی است که بسیار از علمای اعلام هم این مطلب را تصدیق کرده اند و اخیرا میتوان از آیات الله حسن زاده آملی نام برد. بعد از ایشان جناب ملا علی گنابادی با لقب نور علیشاه هم تالیفاتی در موضوعهای مختلف دارند که نشان دهنده درک عمیق آنجناب از دین است. بسیاری از محققین در غرب و ایران درباره عمق کتاب “صالحیه” نوشته و گفته اند.
رسالهای هم تحت عنوان “رساله محمدیه” دارند که آرا فقهی ایشان است که نگارنده نیز توضیحی بر آن نوشته ام. آرا فقهی ایشان بسیار بکر و مطابق زمان و درخور تحقیق است کما اینکه ایشان از اولین علمای شیعه هستند که صد سال قبل “برده داری” را مصداقا ملغی علم میکنند حال آنکه نیک میدانید برده داری از رفتارهای زشت داعشیان است و هنوز مورد اعتقاد بعضی از فرقههای تندروی اسلامی مثل وهابیون است. جناب محمد حسن صالحعلیشاه و جناب سلطانحسین تابنده رضا علیشاه و مرحوم پدرم حاج علی تابنده محبوب علیشاه هم کتابهای زیادی نوشته اند. همینطور جناب آقای حاج دکتر نور علی تابنده مجذوب علیشاه که دارای آثار فقهی و حقوقی هستند که در آن دارای آرایی هستند که نه تنها منطبق با افکار داعشیان نیست بلکه متضاد آن است.
این مکتب دانشمندانی چون مرحوم هادی حائری، مرحوم دکتر علوی نیا، جناب دکتر شهرام پازوکی، جناب دکتر ریخته گران و دیگر دانشمندان اهل علم و معرفت را تربیت کرده است.
ضمنا جناب مهاجرانی محض اطلاع شما باید بگویم تا کنون از کشته شدن یک نفر از درویشها مطلع شده ایم ولی کسی نگفت که حلاج است یا عین القضات. حلاج شدن در طریق درویشی است ولی آن جایگاهی است که هر درویشی به آن نمی رسد. هر درویشی اینقدر فانی در حق و نزدیک به حق نمی شود که حق به زبان او بگوید: (انا الحق).
همانطور که درخت گویای حق شد.
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیک بختی
ما حلاج تراشی نمی کنیم چون نیک میدانیم درک جایگاه حلّاج نیز در فهم همگان نمی گنجد. حلّاج نامی است برای جایگاهی بس رفیع در عرفان که با عافیت طلبی ناسازگار است و نمی توان هم از نام حلاج سوء استفاده کرد و هم طریق او را نکوهش کرد.
در خاتمه باید عرض کنم که این مکتب عرفانی با چنین عقبهای ستبر و خدمات فرهنگی و اجتماعی زیاد به دلیل یک اتفاق ناگوار و قبیح که اقلیتی متعصب به تحریک مخالفان تصوف و عرفان انجام دادند، بدنام و نابود نمی شود. ولی خوب بود در مقام یک محقق کمی هم از محرکان اولیه این غائله میگفتید که باعث تحریک احساسات و عواطف شدند. بهر دلیل قضاوتی عجولانه کردید. از این به بعد، هرکس سلسله گنابادی را با برچسب داعشی بخواند، گناهش بر دوش شما نیز هست. جناب دکتر مهاجرانی، تا آنجا که بنده اطلاع دارم، سالهاست که شما
در لندن انگلستان جلسات مثنوی خوانی دارید. بعید است کسی که اهل مثنوی باشد و درباره سنت عرفانی از ظن خود اینطور قضاوت کند.
به امید روزیکه با مطالعه بیشتر و اطلاعات کافی تر و انس بیشتر قضاوت بکنیم. به امید روزی که بنده به جای نگاشتن این جواب با دلی شکسته که حاصل قضاوت ناحق است، دست دوستی با شما بدهم.
امیدوارم روزی برسد که همه به صرف حق بودن حرف سخن بگوییم و حق را ناحق نکنیم.
در خاتمه دوباره تاکید میکنم که من هم مثل شما تعرض به نیروی انتظامی و جان از کف دادن عده اى مامور را حرکتی قبیح و نادرست میدانم که امیدوارم اینگونه وقایع تلخ هیچ گاه تکرار نشود.
ولی کاش شما هم گوشه چشمی بر صدها طعن افراد مجروح زندانی میکردید که بنا به تصدیق مسئولین ندانسته آنجا آماده اند میکردید و برای آنها هم اظهار تأسف میکردید. اصل اینست که در این قضیه بسیارى به صرف انسان بودنشان صدمه دیدن و به قول جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه: ((برای من فرقی نمی کند درویش یا غیر درویش، اگر بی جا کشته شده باشد متاثر میشوم.))
قضاوت را میسپارم به خدا.
خدا نگهدار شما،
قضاوت را میسپارم به خدا.
خدا نگهدار شما،
رضا تابنده
دکتر رضا تابنده : فارغ التحصیل مقطع لیسانس در زمینه مطالعات دینی از دانشگاه یورک و فارغ التحصیل مقطع فوق لیسانس از دانشگاه تورنتو کانادا و مقطع دکترا در زمینه مطالعات اسلامی از موسسه مطالعات عربی و اسلامی دانشگاه اکستر انگلستان و پژوهشگر دوره فوق دکتری، زمینه مطالعات ایشان در مقطع دکترا در مورد بازگشت سلسله نعمت اللهی گنابادی از هند به ایران در دوره قاجار بوده است و هم اکنون استاد دانشگاه تورنتو میباشند