«هیچ نظام استبدادی و خودکامه ای در برابر مخالفت مردم مدت زیادی نمی تواند پایدار بماند.»
نهال آزادی خواهی که پیش از استقرار جمهوری اسلامی توسط ایران خواهان کاشته شد، اکنون پس از چهل سال به درخت تنومندی تبدیل شده و به بار نشسته و می رود تا به عمر استبداد مذهبی پایان دهد.
خیزش و قیام سراسری هفته های اخیر در شهرهای ایران، گرچه قابل پیش بینی بود، آنچنان ناگهانی اتفاق افتاد که سردمداران جمهوری اسلامی را به شدت دچار وحشت و سر درگمی و افکار عمومی کشورهای صاحب دموکراسی را دچار شگفتی نمود.
چهل سال استقرار استبداد، نابودی آزادیهای فردی و اجتماعی، سرکوب، بازداشت و شکنجه و کشتار آزادیخواهان به نام دین و الله، غارت و چپاول سرمایه های ملی که باید به کار سازندگی و ایجاد کار در کشور شود، توسط سردمداران ریز و درشت نظام و انتقال آن به بانک های استکبار جهانی!، فقر و نداری اقتصادی، گرسنگی ناشی از فقر و تورم کمر شکن و سرانجام جلای وطن کردن میلیون تن از نخبگان، طاقت مردم را به پایان رساند و آتش سوزان یک قیام و خیزش را شعلهور ساخت. آتشی که می رود جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را جارو کرده و بقای آن نقطه پایان گذارد.
چند ماه پیش در نوشتاری زیر نام «سامان استبدادی مذهبی از درون می پاشد» امکان یک خیزش و قیامی ناگهانی مردمی را یادآور شده بودم. زد و بندها و دسیسه های درون بیت خامنه ای و احتمال مرگ ناگهانی او، شرایط لازم این جنبش ملی و مردمی را فراهم آورد.
توطئه گرانی که به یاری آقا مجتبی بر تصمیم گیری های علی خامنه ای تأثیر گذارند- به همانگونه که رفسنجانی و خامنه ای توسط احمد آقا بر خمینی داشتند- بر آن شدند که پیش از چنین پیش آمدی، نهاد ریاست جمهوری اسلامی را یا از میان بردارند و یا در اختیار بگیرند.
تظاهرات از پیش برنامه ریزی شده در شهر مذهبی مشهد که روحانیان وابسته به نظام در آن نفوذ قدرتمند دارند و حسن روحانی را هدف گرفته بود کمانه کرد و این فرصت گرانبها را در اختیار مردم زندگی باخته و جوانان نا امید از آینده قرار داد که در شهرهای بزرگ و کوچک برای احقاق خواست های بر حق، انسانی و ملی خود به میدان آیند و این بار نه تنها روحانی بلکه بر ضد خامنه ای شعار دهند.
اتحاد و همبستگی سراسری و پر عظمت مردم، خواب سردمداران را آشفته کرده و ترس و وحشت آنان را فرا گرفته است. زیرا همانطور که شاهدیم شعار «نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم»، خطاب به رژیم و عوامل سرکوبش تبدیل به: «بترسید، بترسید، ما همه با هم هستیم» شده است.
گستردگی و سراسری بودن تظاهرات امکان تمرکز نیروهای سرکوبگر را از سردمداران نظام سلب کرده است.
پیرامون این حرکت قدرتمند و عظیم ضد استبدادی و حق طلبانه، سردمداران نظام به ویژه شخص خامنه ای، باز هم همان نغمه همیشگی دخالت و نفوذ خارجی را ساز کرده اند.
اگر بر فرض دشمن یا دشمنانی خارجی هم بوده باشند که بخواهند از حرکت ملی گرایی و آزادی خواهی مردم سوء استفاده کنند، در جامعه ای که مردم سالاری برقرار بوده و مردم از گردانندگان دولت و زندگانی خود رضایت داشته باشند و از آزادی و رفاه اقتصادی و شرایط سیاسی و اجتماعی دلخواه برخوردار باشند، هیچ خارجی قادر نخواهد بود در آن نفوذ و دخالت نماید.
عدم رضایت همگانی، نابسامانی اقتصادی، فقر و گرسنگی، غارت و چپاول سرمایه های ملی و سرکوب آزادیخواهان می تواند امکان دخالت، نفوذ یا سوء استفاده به دست دشمنان بدهد.
بارها گفته و تکرار شده که جناح های قدرت در حاکمیت اسلامی، شریک جرم همه جنایت ها و چپاول گریهای گذشته اند. همگی طرفدار بقای نظام می باشند، از همین رو برای حفظ و بقای آن در سرکوب کردن مردمی که برای رسیدن به آزادی و رهایی از استبداد و استقرار مردم سالاری تلاش و مبارزه می کنند با یکدیگر همراه و همدست می باشند.
خوشبختانه اکنون شیرزنان، جوانان دلاور و دانشجویان مبارز و کارگران و کارکنان زحمت کش به ماهیت ذاتی جناح های درون نظام پی برده و آن ها را به یکسان طرد کرده اند.
اساساً یکی از دست آوردهای گرانبها جنبش کنونی آن است که به این نتیجه مهم رسیده اند که به گفتار کسانی که سال ها در جمهوری اسلامی حضور داشته و در جنایت های صورت گرفته مستقیم دست داشته وهمراه بوده اند توجه نکنند بلکه پیشینه سیاسی آنان را مورد بررسی قرار دهند و نه به سخنان گمراه کننده ای که برای سوء استفاده از نیروی آنان و کسب قدرت بیان می دارند.
خامنه ای به عنوان تصمیم گیرنده اصلی نظام، گویا هنوز نفهمیده و یا نمی خواهد بفهمد که در رویارویی با نفوذ و حتی تهاجم و یورش بیگانه، تنها مردم هستند که از هستی ملی و تمامیت ارضی کشور دفاع می کنند و نه شعارهای توخالی و بی محتوا!
شما که مردم را تا این حد ناراضی و از هستی ساقط کرده اید و تنها هنگام رأی گیری دست به دامان آنان می شوید، چگونه و با کدام شجاعت به خود اجازه می دهید که شعارهای تحریک کننده با بیگانگان و قدرت های جهانی سر دهید می زنید. دست آورد بزرگ دیگر مردم از جمله این است که ثابت کردند که ما ملت ایران هستیم و نه امت اسلام، سرزمین ایران داریم و نه سرزمین اسلام، نیروهای نظامی میهن دوست ما، ارتش ایرانند و نه سلحشوران اسلام و… .
با توجه به آن چه این روزهای سرنوشت ساز در ایران می گذرد و به یقین تا سرنگونی استبداد مذهبی ادامه خواهد یافت، خامنه ای دو راه بیشتر پیش رو ندارد:
۱- سرکوب بیرحمانه قیام
۲- شنیدن صدای مردم و به رسمیت شناختن حق طبیعی، انسانی و ملی مردم
– سرکوب مردم به چند دلیل امکان پذیر نیست
الف- به دلیل آنکه گستردگی تظاهرات در سراسر ایران، امکان تمرکز قوای سرکوبگر در یک یا چند شهر عملی نیست، به همان گونه که در بیست و پنجم خرداد شصت در برابر گردهم آیی جبهه ملی و در بیست و پنجم خرداد سال ۸۸ در برابر جنبش سبز (۱) به ویژه آنکه بخشی از این نیروها در عراق و سوریه مستقرند.
ب- شرایط امروز جهان با سال ۶۰ و نیز ۸۸ به زیان سردمداران استبداد و به سود مردم بسیارتغیرکرده است.
۲- عقب نشینی و به رسمیت شناختن حقوق بر حق مردم، آزادی زندانیان سیاسی، محاکمه چپاولگران سرمایه های ملی و متجاوزان به آزادیخواهان و سرانجام برگزاری همه پرسی برای سرنوشت نظام و… شدنی نیست، چون تمام گردانندگان و کسانی که اطراف او را فرا گرفته اند با گفتن یک جمله «رهبر معظم انقلاب» جواز ارتکاب هر نوع جنایت و غارت سرمایه های ملی را به دست می آورند امکان ندارد بشود حقوق و خواست های مردم را به رسمیت شناخت و تأمین کرد.
بنابراین تنها راه پیش رو، ادامه تظاهرات به دور از خشونت و گسترش آن به همه شهرها و سایر نقاط کشور تا رسیدن به پیروزی نهایی است.
استبداد مذهبی در سرازیری فرود است و محکوم به شکست، در صورتی که نهضت ملی گرایی و آزادیخواهی در حال بر آمدن و اوج گیری است و هر آن به پیروزی نزدیک تر می شود. جبهه ملی به عنوان جریان پیرو مکتب سیاسی و منش اخلاقی مصدق، با تمام نیرو از خواست های بر حق مردم پشتیبانی و سرکوبگری های ضد انسانی و ضد ملی سردمداران نظام را به شدت محکوم می کند و به تمام خانواده های داغدار و عزیز از دست داده تسلیت می گوید و یادآور می شود که پیش از به قدرت رسیدن خمینی و استقرار جمهوری اسلامی توسط تنی چند از سران جبهه ملی خصوصاً دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر شاپور بختیار به مردم پیرامون فاجعه استبداد مذهبی هشدار داده شد (۲) و در قطعنامه گرد هم آیی خود در ۲۵ خرداد سال ۶۰ -که خمینی به دلیل ترس و وحشت از حضور مردم، ملی گراها و مصدقی ها را مرتد اعلام کرد و خون آنان را مباح دانست- آمده بود :«نظام جمهوری اسلامی به دلیل جنایت هایی که مرتکب شده فاقد پایگاه مردمی و مشروعیت قانونی است و باید جای به نظام مردم سالاری دهد که از سوی مردم تعین میگردد». (۳)
از رهبران فکری و تظاهر کنندگان انتظار می رود تا رسیدن به پیروزی نهایی از مبارزه به دور از خشونت پیروی کنند و از شعارهایی که بی تردید از سوی عوامل نفوذی و امنیتی نظام داده می شود تا بهانه ای برای سرکوب ها گردد جلوگیری نمایند.
توجه داشته باشیم که بدنه نیروهای انتظامی و نظامی با مردم همراهند و از خواست آنان حمایت میکنند و به خاطر شماری چپاول گر ضد ایرانی رو در روی هموطنان خود قرار نخواهند گرفت. حمایت آنان را باید مغتنم شمارد و از دادن شعارهایی که می توانند ایجاد تنش با نیروهای نظامی و انتظامی که هموطن ما و باطناً با مردم و تظاهرکنندگان همراهند جلوگیری کرد.
جبهه ملی از روحانیون محترم و خارج از حاکمیت می خواهد به خاطر مقام مذهبی و معنوی خود از خواستهای بر حق و انسانی مردم حمایت و پشتیبانی نمایند و مخالفت قاطع خود را نسبت به سرکوبگری های ضد بشری سردمداران نظام اعلام دارند.
هوشنگ کردستانی، دی ماه ۱۳۹۶
پانویس:
۱- در بیانیه سپاسگزاری از مردم که به دعوت جبهه ملی پاسخ مثبت دادند و با همه تهدیدها به خیابان ها آمدند به دلیل عدم امکان تشکیل شورای مرکزی جبهه با انشاء و مسئولیت من صادر شد و با استقبال هموطنان روبرو و در چندین هزار نسخه تکثیر شد، آمده بود: «امروز دشمن با تمام نیرو به میدان آمد، در صورتی که ملت امروز با همه نیرو و توان خود به میدان نیامده بود. آن هنگام که ملت با همه نیرو و توان خود به میدان آید دیگر از دشمن اثری باقی نخواهد ماند.»
۲- دکتر صدیقی برای جلوگیری از فاجعه ای که آینده ایران را تهدید می کرد با شرط عدم خروج شاه از منطقه جغرافیای ایران حاضر به قبول نخست وزیری بود که متأسفانه پذیرفته نشد.
دکتر بختیار پس از قبول سمت نخست وزیری خطاب به مردم گفت: «دیکتاتوری نعلین از دیکتاتوری چکمه بدتر است. اگر به دنبال آن بروید پشیمان خواهید شد.»
۳- پیرامون این موضوع که چرا برخی از سران جبهه ملی متأسفانه از خمینی و انقلاب حمایت کردند؟ بر این گمانم که مبارزه آنان تا زمانی که برای اجرای قانون اساسی، سلطنت کردن پادشاه و تأمین آزادی های فردی و اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی مبارزه می کردند درست و به دور از اشتباه بود. انحراف از آن جا آغاز شد که برای درمان دردهایی که تنها در یک نظام مردم سالار و قانونمدار برطرف می شد بر استقرار جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه صحه گذارده شد. به عبارت دیگر تشخیص آنان از درد درست بود ولی درمان نادرست.