روح الله خمینی وعدههای فریبکارانه و خدعههای پیش از به قدرت رسیدن آخوندیسم درباره آزادی قلم را همان نخستین روزهای آغازین قدرت گیری قورت داد. وی ازاهل قلم به ویژه ازاعضای کانون نویسندگان ایران خواست ” قلمها را درراه اسلام به کار ببرند” اما اهل قلم آزاداندیش و آزادیخواه پذیرای پیامی جزآزادی اندیشه، بیان و قلم نشدهاند. خمینی که تلاشهای کانون نویسندگان ایران به ویژه ” ده شب” شعروسخن درانستیتو گوته را دنبال کرده بود، با پی بردن به توان و ظرفیت کانون نویسندگان، به این تشکل حساس شد. وی حساسیت و توجه به این نهاد صنفی و دموکراتیک را پنهان نکرد. (۱) پس ازچندی خمینی و حکومتاش راه قلم شکنی و زندان و شکنجه و کشتار اهل قلم آغازکردند.
ازآن تاریخ تا به امروز شگفتیها و فجایع بسیاردرحیات فرهنگی و هنری سرزمینمان شاهد بودهایم. جلاد” شاعر” ازآب در آمد و با آنکه اسلام ” تکلیف” شعر و شاعررا روشن کرده است ازامام قلم شکن وشاعرکُش اشعاربسیار منتشر شد (۲). ولی فقیه دومین هم بحرالعلوم واردرفرهنگ وهنر، به ویژه ادبیات جلوه گریها کرد و میکند. وی در مصاحبهای دو ساعته با کیهان (به سال ۱۳۶۴) از اهمیت نقد سخن گفت با این شرط که در نقد کردن: ” باید مرزها را رعایت کرد… ما نباید ورع مطبوعاتی را با سانسور و خود سانسوری اشتباه کنیم و… ” (۳). خامنهای، در مقام رئیس جمهور یا ولی فقیه، دشمنیاش با قلم و اهل قلم آزادیخواه را درهرفرصتی بروز داده است، او گفت: ” یک جریان ضد انقلابی و ضد دینی ادعایی لیبرالیسم وابسته درداخل کشور ما وجود دارد که دردوران تسلط رژیم فاسد وستمگر گذشته، به سازآن رژیم رقصیدهاند و با او همکاری کردهاند و… دست اطاعت و غلامی به او دادهاند و آن اوضاع را تحمل کردهاند و دم نزدهاند. اینها یا نویسنده یا شاعر یا هنرمند یا مطبوعاتچی بودند. بعد که نظام جمهوری اسلامی سر کارآمده است و به همه آزادی معقولی داده شده است… اینها در مطبوعات وابستهای که پولهایش ازآن طرف مرزمی آید… علیه جمهوری اسلامی شیرشدهاند… ” (۴). وی در ۱۵ مهر ماه سال ۱۳۷۷ نیزدردیدار با اعضای جهاد سازندگی گفت: “… نویسندگان و روشنفکران ایران در فعالیتهای اقتصادی دولت اخلال میکنند و در عرصههای نظامی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی لطمه میزنند. “. خامنهای خطاب به ” شورای فرهنگ عمومی کشور” گفت: ” سانسور باید به نفع خوانندگان کتاب انجام شود” ومدعی شد که همهی حقوق به نویسنده مربوط نمیشود بلکه دولت هم باید به نفع خوانندگان دست به سانسور کتاب بزند. ” (۵)
ولی فقیه چندی بعد نیز در سخنرانیای در جمع دهها تن از ناشران داخلی سانسور مطبوعات و کتاب و ممنوعیت ماهواره را کاری اسلامی و درست خواند و گفت: ” باید وسایل لازم برای مصون سازی ذهنها و افکار جوانان فراهم شود… ” (۶)
فرمان سانسور لغت نامهی دهخدا، به این دلیل که به گوشه هائی ازجنایتهای حجت اسلام ” شفتی” اشاره داشت، نمونه دیگری از فرمان سانسور توسط ولی فقیه است. (۷)
علی خامنهای و پایورانِ اهل قلماش همراه با پیشبرد سیاست سرکوب و سانسور، طرح بنای یک تشکل اهل قلم مسلمان را عملی کردند وترتیبی دادند تا پادوهای فرهنگی و هنری هرازچند گاهی گروهی ” اهل هنر و ادب “را به بارگاهاش بکشانند تا ایشان ضمن ارضاء روانی، هنرپروریاش را نشان دهد و درسهای لازم نیز به این دسته از اهالی هنر و ادب بدهد. یک روز جماعتی روزنامه نگارو نویسنده، روزی دیگرگروهی ناشر، یک روزمشتی سینما گر و دیگرروز انبوهی شاعر وشاعره جمع میشوند تا ازدانش” گسترده وعمیق” ولی فقیه درعرصههای روزنامه نگاری، نشر، سینما و شعرمستفیض شوند. کافی ست سری به تارنمای ولی فقیه بزنید تا درجریان همهی این دیدارها و درسها و راهنماییها و فضل فروشیها قراربگیرید، یکی ازمعروف ترین این شرفیابیها ۴ مهرماه سال ۱۳۸۶برپا شد:
” طنین نوای ربنای استاد شجریان و اذان زنده یاد موذن زاده اردبیلی درعصر و شامگاه نور باران تهران، شاهد گردهم آیی گروهی از شاعران و اهل ادب بود که نمازمغرب و عشاء را به امامت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای قیام بستند و… سپس سرودههای خود را در وصف پیامبر، اهل بیت عصمت و طهارت، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس وهمچنین اشعاری با مضامین دینی و اجتماعی قرایت کردند. ” برنامه گزار اصلی این شرفیابی”مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری” بود و درمیان دهها شاعر و شاعره “گردن کلفت” انجمن قلم اهل قلم مسلمان حضورداشتند که گردن کلفت ترینها علی معلم، موسوی گرمارودی، یوسفعلی میرشکاک حمید سبزواری و علیرضا بدیع بودند. (۸)
” موسوی گرمارودی نیز دررسای ولی فقیه گفت و مورد تفقد و مزاح افتحار آمیز رهبری قرار گرفتند: شاعر خط خون، با بیان اینکه آثارش در زمینه شعر کلاسیک بیشتر قصیده است و در زمینهی شعر نو، آزاد، خواست فرصت وی را به جوانان شاعر اختصاص دهند اما پس ازآن که مقام معظم رهبری به مزاح به وی فرمودند که یک قصیده را انتخاب کنید و نیمیاش را امسال و نیمیاش را سال دیگر بخوانید، یک قطعه کوتاه خواند… ” (۹). علیرضا بدیع از نیشابور نیز شعرخواند و خامنهای پس از استماع اشعارش گفت: “…. چگونه میگویند که نیشابور به عطار و خیام نیفزود؟ الحمدالله که افزوده است.. ” (۱۰)
علی معلم (دامغانی) نیز به رسم سالهای اخیر یکی از آثار روایی -محاوره اییاش را خواند، ” که مقام معظم رهبری در پی آن فرمودند: ” این زبان خوبی ست اما کار هر کسی نیست، مثل شما گردن کلفتهای شعر میتوانند از عهدهاش بربیایند والا اگر یک مقدار سست باشد به ابتذال کشیده میشودنظیرش را هم قبلا دیدیم، مثل پریا (از احمد شاملو). ”
همین دوسه قلم اظهار نظردرباره علیرضا بدیع و علی معلم و مقایسهی نوشتههای اینان با آثار عطار و خیام و شاملوعمق ” بندِ انگشتیِ” بودنِ بحراین بحرالعلوم را نشان میدهد.
این نوع نمایشها درکنارقلم شکنیها و جنایت هائی که حکومت اسلامی دررابطه با نویسندگان آزادیخواه و مستقل روا داشته نیز ادامه یافته است. تازه ترین این “شرفیابی”ها خرداد ماه۱۳۹۶ برگزارشد. بیش از ۳۰ شاعر برای خامنهای شعر خواندند و از رهنمودهای وی بهره مند شدند. ” به گزارش سایت آیتالله خامنهای، وی دراین دیدار با ابراز خرسندی از حرکت روبه رشد و پیشروندهی شعر کشور، شعر را یک ثروت ملی خواندند و افزودند: از اول انقلاب، تلاشهایی برای جهت دادن به شعر درمسیراهدافی غیرازاهداف انقلاب وجود داشت و این تلاشها همچنان وجود دارد”. در این دیدارخامنهای ” شاعران را به منظومهسازی ازموضوعات و همچنین سرودن در رشته “هجو” از برخی مسائل عجیب دنیای امروزتوصیه کردند و گفتند: پیامبر اکرم به یکی از شاعران از صحابه خود دستور دادند که مشرکان را هجوکند و امروز نیزمواردی همچون رقص شمشیر”جاهلیت مدرن” در کنار”جاهلیت قبیله گی” یا قرارگرفتن دولتی همچون عربستان سعودی در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، مسائلی است که بهجدّ، جای هجو دارند… ” (۱۱).
در کنار شرفیابیهای گفته شده تقویت و حمایت از”انجمن قلم” اهل قلم مسلمان و قلم بدستان حکومتی از یک سو، و فشار برکانون نویسندگان ایران و نویسندگان و شاعران و روزنامه نگاران مستقل و آزاداندیش و آزادیخواه ازسوی دیگرادامه یافته است. بازتاب چنین روش و منش و سیاستی را درعملکرد انجمن قلم اسلامی و مصاحبه مسئول این انجمن میتوان دید.
محمدرضا سرشار که به عنوان نویسنده، پژوهشگر، منتقد ادبی و قصه گوی برنامهٔ رادیویی ومسئول” انجمن قلم” درحکومت اسلامی معرفی شده است در مصاحبهای با ” ایلنا” به مناسبت “روز قلم ” درحکومت اسلامی در باره تشکل صنفی اهل قلم نیزسخن میگوید. وی که به پرسشهای روشن مصاحبه کننده، پاسخ هائی متناقض وغیرواقعی میدهد، نکاتی رامطرح میکند که نشان میدهند این نویسنده حکومتی یا معنای تشکل صنفی اهل قلم نمیداند یا به عمد خود را به نادانی زده است. وی دربحث در باره” نویسندگان آزاد و مستقل” به دو نوع استقلال اشاره میکند، یکی استقلال ایدئولوژیک و دیگری استقلال ازحکومت یا قدرت سیاسی.
سرشاردرمورد استقلال ایدئولوژیک نویسندگان مسلمان با تاکید روی گفتمان ” دین دارو کافر”، پیرامون راه حل اختلاف اهل قلم حکومتی با ” کانون نویسندگان” و نویسندگان غیرمذهبی ولائیک میگوید:
“… اختلاف دیدگاهها ناشی از تفاوت در جهانبینی و ایدئولوژی است. دراین صورت جزاینکه یکی به طرف دیگری سوق پیدا کند یا هر طرف بخشی از عقایدشان را به نفع دیگری کنار بگذارند، مسئله حل نمیشود. مثلا یک فرد دیندارو کافربرسرچه موضوعی بنشینند و با یکدیگر صحبت کنند؟ قبل ازهرچیز باید عقایدشان را به همدیگر نزدیک کنند و فرضا یا شخص دیندار کافر شود یا طرف کافر به دین روی آورد یا التقاطی شود… مشکل اینجاست”. (۱۲)
وی تاکید میکند:
“… نویسنده غیرایدئولوژیک نداریم… برخی ایدئولوژی الهی یا مادی دارند، عدهای ناسیونالیسم را محوراصلی ایدئولوژی خود قرار دادهاند و… اتفاقا مستقلترین نویسندگان، نویسندگان مذهبی هستند، چراکه خود را وامدارهیچکس به جز خداوند و اسلام نمیدانند. حتی مقامات بالای روحانی را که درکسوت روحانیت هستند ومناصب بالای روحانی دارند هم نه به صرف لباس وادعا بلکه به دلیل جهتگیریها و نوع زندگیشان که تا چه میزان با معیارهای الهی و اسلامی میخواند، قبول دارند یا ندارند… این دسته از نویسندگان اگرهم ارادتی به یک بنده خدا پیدا میکنند به نسبت تقرب او به درگاه الهی و ذات باریتعالی است. با این معنی اتفاقا ما نویسندگان مذهبی به نسبت اعتقادات مذهبی که داریم؛ مستقلترین نویسندگان هستیم… ”
وبرای نمونه میگوید:
“… معیار محتوایی جایزه قلم زرین این نیست که حتما آثار مورد بررسی و برگزیده اسلامی و انقلابی باشند یا نویسنده اثر، یک نوشته اثر بررسی میشود نه شخص. ممکن است یک نویسنده حتی ۱۰ اثرغیرمذهبی یا ضدمذهبی هم نوشته باشد ولی دریک زمان عقایدش چرخش پیدا کند. فرض کنید آقای اسماعیل فصیح در دورانی آثاری مینوشت که در مقابل انقلاب و ارزشهای انقلاب بود، ولی از دورهای به بعد یعنی از باده کهن، کشته عشق، اسیر زمان و لاله برافروخت، نگاهش تغییر کرد و چرخش داشت. خب ما هم به همان تناسب نسبت به ایشان چرخش دیدگاه داشتیم و علاقهمند بودیم در جایگاههای مختلف از او دعوت کنیم… ”
سرشارنمونهاش را در رابطه با ” استقلال ” ایدئولوژیک تکمیل میکند:
” جایزه قلم زرین ابدا به نام افراد نگاه نمیکند که چه سابقه فکری داشته است. هر اثری که مغایر با ارزشهای اسلامی و انقلابی نباشد – و نه اینکه لزوما متمایل به انقلاب باشد – و یک اثر ادبی انسانی باشد که مسائل اخلاقی در آن رعایت شده و تعریضی به ارزشهای جامعه ندارد از نظر ما قابل بررسی و برگزیده شدن درجشنواره قلم زرین است. جایزه قلم زرین آنطورکه برخی تصور میکنند، بسته نیست… ”
رئیس انجمن قلم اسلامی پرونده” استقلال ایدئولوژی” را قطورترمی کند:
“… این هم یک اندیشه غربی است که میگوید اثر دارای محتوای عقیدتی تاریخ مصرف دارد. ایدئولوژیها انواع و اقسام دارند. بله؛ ایدئولوژیهای ساخته و پرداخته بشر ممکن است عمرشان کوتاه باشد اما قدمت ایدئولوژیهای الهی به قدمت تاریخ زندگی بشر است. انسان از بدو تولد به دنبال مسئله پرستش بوده، حالا زمانی بت میپرستیده یا توتم یا آتش یا خدا. بنابرین مطلقا ایدئولوژی مذهبی تاریخ مصرف ندارد و زمان مصرف این ایدئولوژی ابدی است و تا زمانی که بشریت وجود دارد موضوع مذهب هم برایش مفهوم دارد. خود مقوله کفر هم به نوعی عملا اقرار به مذهب است، چون در مقابل مذهب است که معنا میدهد و اگر مذهبی نباشد کفری هم معنا ندارد… ”
همین چند پاراگراف در کنار اساسنامه” انجمن قلم” حکومتی، بی نیازاز تفسیر و تحلیل، معنای استقلال و ایدئولوژی و استقلال ایدئولوژی، و کیفیتِ رابطه با نویسنده “غیر خودی” را در قاموس نویسندگان حکومتی در یک حکومت مستبد دینی به روشنی نشان میدهد.
سرشاردررابطه با فعالیت کانون نویسندگان ایران سخن از”مشکلات قانونی” به میان میآوردو فهماش راازعدم وابستگی به حکومت و دولت نشان میدهد:
“.. مشکلات قانونی چه بود؟ بالاخره برای موسسان یک موسسه و کانون فرهنگی شرط و شروطی در قانون مشخص شده است. مثلا نباید پیشنیه سیاسی همکاری موثر با رژیم گذشته داشته باشند. با نظام در جنگ و تعارض نباشند و با گروههای مسلح غیرقانونی همگامی نداشته باشد و… از این نویسندگان خواسته شد تا افراد جوانتری که چنین مشکلات قانونی را ندارند به عنوان هیئت موسس معرفی کنند. اگر با این موضوع موافقت میکردند قطعا به کانون نویسندگان در آن دوره مجوز فعالیت دوباره داده میشد… بسیار خوب، ما اجازه این کار را به آنها میدهیم. آن نویسندگان حاضر نبودند چارچوبهای قانونی را بپذیرند. در نتیجه تاسیس مجدد تشکلشان مسکوت ماند…. خود این نویسندگان نمیخواهند در چارچوب قانون فعالیت کنند. یک انجمن صنفی نمیخواهند به وجود بیاورند،… از سال ۴۶ که تاسیس شدهاند هم چه دردوره کوتاهی که قانونی بودهاند و چه سایر زمانها جز صدور بیانیه سیاسی کار دیگری نکردهاند و جز در مورد مطالبه آزادی در بیان بدون هرگونه قید و حصر اصلا درباره مسائل صنفی نویسندگان حرفی نزدهاند… این دسته از نویسندگان حوصله و انگیزه این قبیل فعالیتها را ندارند… این عده حیات و بقای خودشان را در این میدانند که خارج از چارچوب قانون مظلومنمایی کنند و میخواهند در هیچ چارچوبی نباشند تا هر حرفی دلشان خواست بزنند و هر کاری دلشان خواست انجام بدهند.. ” (۱۳)
مسئول “انجمن قلم”حکومتی درمورد کانون نویسندگان ایران وقیحانه دروغ میگوید، نگاهی به فعالیتهای ۵۰ ساله کانون نویسندگان واقعیتی خلاف حرفهای این نویسنده مؤمن و مکتبی نشان میدهد. وی که “بگیر و ببند” اهل قلم را “به جز چند مورد محدود ندیدهاست” ومدعی ست “دولتها همواره از نویسندگان دگراندیش حمایت کردهاند” و”جایگاه حرفهای افراد را میشناسد و ابدا آن را انکار نمیکند” خود را به فراموشی میزند تا به یاد نیاورد در فاصله سالهای ۷۸-۶۹ حکومت اسلامیشان تلاشهای ” قانونی” و ” حرفه ای” اعضای کانون نویسندگان ایران برای فعال کردن کانون را با خفه کردن و کشتار نویسندگان و شاعران پاسخ داد.
سرشاردراوج خدعه و تقیه و توریه، اصرار دارد- و چه ناشیانه – نشان دهد ” انجمن قلم”شان مستقل است و رابطهای با دولت و بیت رهبری ندارد:
“… ما با تاسیس انجمن قلم ایران درواقع بار بزرگی را از دوش دولت برداشتهایم. (چون پیشتر عدهای مدام مطرح میکردند که در یک کشور شیخنشین حاشیه خلیجفارس که یک میلیون نفر هم جمعیت ندارد و با سابقه تاریخ کمتر از ۱۰۰ سال نویسندگان تشکل دارند ولی ایران با ۶۰۰۰ سال قدمت تاریخی چنین تشکلی برای نویسندگان ندارد. یعنی ما با تاسیس انجمن قلم دولت را از پاسخگویی به یک انتقاد بزرگ نجات دادیم و دیگر کسی نمیتواند بگوید در ایران نویسندگان و انجمنی ندارد. ”
“… انجمن قلم ایران یک تشکل آزاد و به قول امروزیها مردمنهاد است که فعالیت فرهنگی انجام میدهد و نه حتی صنفی. درواقع این قبیل انجمنها ابزار قدرت آنچنانی ندارند و نهایتا به صدور بیانیه و نقدی اقدام میکنند. همانطور که تا به حال انجمن قلم ایران به ندرت درباره مسائل داخلی ادبی موضعگیریِ بیانیهای داشته است”
سرشار”به عنوان کسی که مدت کوتاهی در هیئت بازنگری و رسیدگی به تخلفات ناشران عضو بود” مطرح میکند:
” سالها پیش شورای فرهنگ عمومی نظام تحت اشراف وزارت فرهنگ و ارشاد روز ۱۴ تیر را روز قلم نامگذاری کرده است.
تنها در یک دوره حدودا ۵ ساله آقای دکتر محسن پرویز که خودش یکی از اعضای انجمن قلم بود، سمت معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد را به عهده داشت. ارشاد یک اداره کتاب مشهور به ممیزی دارد و مطابق با یک سلسله آییننامهها که مطابق با مصوبات قانون اساسی و مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی است، درباره چاپ کتابها یا نیاز به اصلاح در آنها تصمیمگیری میکند. هرگز انجمن قلم ایران با اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچگونه ارتباطی نداشته است و ندارد. تا به امروز ما هیچ کتابی را نه گفتهایم که چاپ بشود و نه گفتهایم که چاپ نشود. کسی هم در اینباره از ما نظری نخواسته است. تنها در یک مورد کتابی به نام “شهری که زیر درختان سدر مرد” که در دوره وزارت آقای مسجدجامعی تقدیری جایزه کتاب سال شد، من شخصا نامهای به وزارت ارشاد نوشتم و تذکر دادم که این کتاب از اساس خلاف موازین اسلامی و انقلابی و نظام ماست و شما نه تنها اجازه چاپ به چنین اثری دادهاید، بلکه جایزه هم برایش درنظر گرفتهاید و… ” (۱۴)
مصاحبه سرشاربازهم نکتههای بی نیاز از تفسیر و تحلیل دارد. وی در رابطه با تفاوت تیراژ کتابهای نویسندگان حکومتی و “نویسندههای کافر” از مصاحبه کننده میپرسد:
“چرا آثار ما هم ازنظرشمارگان و هم از نظر دفعات چاپ چندین برابر آثار آنهاست و فروش بالایی دارند؟ ”
ومصاحبه کننده میگوید: ” احتمالا یکی ازدلایلی که میتوان برای چرایی تجدیدچاپهای متوالی و فروش بالای آثار نویسندگان انقلابی و مذهبی آورد این است که آثار و داستانهای این طیف به صورت مکرر و در نسخههای بالا توسط ارگانها و نهادها خریداری میشود نه عموم مردم”
و نویسنده مؤمنِ دروغگو پاسخ میدهد:
” مطمئن باشید کتابهای این نویسندگان هم اگرازسوی این مراکزی که اسم بردید بیشتر از آثار نویسندگان انقلابی و مذهبی خریداری نشود (که اتفاقا اغلب هم بیشتر خریداری میشوند) کمتر هم خریداری نمیشود… کافی است نگاهی به فهرست کتابهایی که هیئت خرید کتاب ارشاد یا نهاد کتابخانههای عمومی کشور از مصوبات خود منتشر میکند مراجعه کنید و به راحتی از روی نام ناشر و نام مولف ببینید که چنین ادعایی درست نیست”
باری، این مصاحبه وقت هدرکن اما یک نکته و خبر خوب با خود دارد. رئیس ” انجمن قلم” حکومتی اعتراف میکند:
” اوضاع کتاب و نشرما اسفناک است و سال به سال هم بدتر میشود. من حدود ۱۵۰ عنوان کتاب دارم. در دهه ۸۰ در یک سال ۳۶۰هزار نسخه از آثار من منتشر میشد ولی سال گذشته نهایتا ۵ تا ۶هزار نسخه از کتابهایم چاپ شدهاند. این عدد و رقمها به راحتی وضعیت کتاب و کتابخوانی کشور را هم نشان میدهد. این مسئله دیگر نه چندان به دولتها ارتباط دارد و نه به گرایش آنها. این یک موضوع و چالش اجتماعی است… ” (۱۵)
****
منابع و زیرنویس:
۱- بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، جلد ۳، ص ۱۰۸
۲- سایت آوینی- دیوان خمینی
۳ و۴- کیهان و کیهان هوایی، سال ۱۳۶۴، بخش اعظم این مصاحبه در جلد سوم منبع شماره ۲ آمده است. (رابطه ” ورع مطبوعاتی” و سانسوردرفرهنگ آخوندی چیزی شبیه رابطهی تعزیر و شکنجه است!) / و مجموعهی ۵ جلدی بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، بررسی تاریخی و تحلیلی کانون نویسندگان ایران، مقدمهی جلد سوم (این مجموعه توسط انتشارات باران منتشر شده است.)
۵- نشریه ” یا لثارات الحسین”، نشریه انصار حزب الله، شماره ۲۷، سیزدهم اردیبهشت ۱۳۷۵
۶- شهروند (تورنتو)، سال ششم، شماره ۲۷۵، ۱۴ آبان ماه ۱۳۷۵
۷- وبلاگ ف.م. سخن، (برگرفته از تارنمای گویا)، ” از آیت الله خامنهای و لغت نامهی دهخدا….. “، ۳۰ دی ماه ۱۳۸۶
۸ و ۹ و۱۰- تکریم شعر و شاعری در شب میلاد کریم اهل بیت (ع)، تارنمای خبر گزاری دانشجویان ایران، ” ایسنا” سرویس فرهنگ و ادب- ادبیات، مهر ماه ۱۳۸۶
۱۱- “دیداررمضانی شاعران با امام خامنه ای”، خبرگزاری تسنیم، ۲۱ خرداد سال ۱۳۹۶
۱۲و ۱۳- مصاحبه ایلنا با محمد رضا سرشار، سوم جولای ۲۰۱۷
*****
چند کلمه در باره انجمن بین المللی قلم یا انجمن جهانی قلم: انجمنی ست که در سال ۱۹۲۱ در لندن پایه گذاری شد. این انجمن امروز با بیش از ۱۲۰۰۰ عضو و بیش از۱۳۰ مرکز در کشورهای مختلف جهان، کانون جهانی نویسندگان است. اساسنامه Charter این انجمن برپایه مصوبههای کنگرههای جهانی آن تنظیم شده است. شرط پایهای در پذیرش عضویت و مراکز انجمن بین المللی قلم در کشورهای مختلف، قبول و پایبندی به اساسنامه ” انجمن بین اللملی قلم” است، و نیز با معرفی و پذیرش دست کم ۲۰ عضو میتوان تاسیس مر اکزی را اعلام کرد و موجودیت و عضویت خود را در کنگرهی انجمن بین المللی قلم به تصویب رساند، اساسنامهای که در بخشها یی از بندهایاش آمده است:
“… انجمن بین المللی قلم مدافع اصل انتقال آزاد و حصر ناپذیر اندیشه در میان یک ملت و در میان تمام ملتها ست…. موجودیت انجمن برای اشاعه دوستی و حسن نیت در میان نویسندگان دنیا فارغ از نگرش سیاسی و باورهای دیگر آنان است……… انجمن صدایی ست که اعتراض نویسندگان در بند و آزار دیده را پژواک میدهد…. انجمن بی هیچ اغماضی غیر سیاسی بوده و نهادی غیر دولتی است…. ” (۱)
در رژیم پهلوی ” انجمن قلم”ای در ایران راه اندازی شد که زین العابدین رهنما، عبدالحسین وزیری، حسین شاه زیدی، محیط طباطبایی و…. از اعضای موثر آن بودند. ابراهیم صهبا، عباس خلیلی، عبدالحسن فرامرزی، پارسا تویسرکانی، انجوی شیرازی، مصطفی الموتی و…. ازدیگر فعالین این جمع بودند که در” انجمن “جمع میشدند و آثار خود را میخواندند. (۲)
میخواستند” پن ” ایران را راه اندازی کنند و” از بیخ منکر سانسور دولتی شده بودند… ” (۳)
سیمین بهبهانی در باره اینکه چرا نپذیرفت عضو هیات رئیسه این ” انجمن قلم ” شود، میگوید:
” وقتی علت را رهنما جویا شد گفتم به نظرمن اینجا دیگر انجمن قلم نیست…. انجمن دارد انجمن بزرگان قوم دستگاه میشود. در واقع دستگاهیها آمدند سرسفرهی حاضر و آمادهای که ما با خون دل جورش کرده بودیم. به هر حال بسیاری ازاعضای آن انجمن از جمله خود من، از انجمن فاصله گرفتیم و” انجمن قلم ” پس از مدتی تعطیل شد. ” (۴)
****
۱- ر. ک به تارنمای ” پن بین الملل” و یا جلد ۴ از مجموعه ی” بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران”، مسعود نقره کار، انتشارات باران، ۲۰۰۲
۲- مسعود نقره کار، بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، جلد ۱، انتشارات باران، ۲۰۰۲
۳- فرج سرکوهی، یاس و داس، انتشارات باران، سال ۲۰۰۲ / گفت و گو با مسعود نقره کار، منبع فوق، جلد ۵
۴- سیمین بهبهانی، گقت و گو با مسعود نقره کار، منبع شماره ۲، جلد ۵