همه در انتظار مرگ آیت الله خامنهای بودند تا هاشمی رفسنجانی در آن “لحظه حساس تاریخی” در انتخاب رهبر بعدی تأثیرگذار باشد. اما در یک لحظه خبرگزاریهای اصولگرا نوشتند :”آیت الله هاشمی رفسنجانی دار فانی را وداع گفت.”
حالا آب راحتی از گلوی آیت الله خامنهای و اصولگرایان سنتی و افراطی پائین خواهد رفت که بدون هیچ دغدغهای کارشان را ادامه دهند. فاصله میان هاشمی رفسنجانی با خامنهای و اصولگرایان با ریاست جمهوری محمود احمدینژاد برجسته و عمیق شد و هر روز بر حملات طرفین به یکدیگر افزوده شد. انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و جنبش سبز نیرویی تازه به هاشمی بخشید تا بیش از پیش از حافظان وضع موجود فاصله گیرد و خود را به سبزها و اصلاح طلبان نزدیک سازد.
اینک هیچ کس باقی نمانده است تا مانند هاشمی حداقل هر روز همتراز خامنهای ظاهر شود. اصولگرایان و نظامیان هر روز به او میتاختند که “کشور فقط یک رهبر دارد” و وظیفه هاشمی تبعیت از رهبری است، نه ایستادن در برابر رهبری یا همتراز او ظاهر شدن.
درست در اوج “جنبش سبز” آیت الله منتظری درگذشت و آن جنبش را از پشتوانهای قوی محروم ساخت. اینک با رفتن هاشمی رفسنجانی، اعتدالیون بزرگترین حامی خود را از دست دادند. او هر روز از توافق هستهای و حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور بعدی دفاع میکرد. مرگ او در زمانی رخ داده که ۱۱ روز به آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ و کمتر از پنج ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده است. خاورمیانه گرفتار جنگ، کشتار و تجزیه است و گروههایی در بالاترین سطوح سیاسی آمریکا خوابهای بدی برای ایران دیدهاند.
هاشمی رفسنجانی به “وزنه تعادلی” در درون نظام تبدیل شده بود که به عنوان سنگر مقاومت در برابر افراطیترین بخشهای رژیم عمل میکرد. حسن روحانی قصد دارد که راه او را تداوم بخشد، اما فاقد سوابق و پیشینه اوست. هاشمی خود را به همه به طور طبیعی تحمیل کرده بود.
هاشمی هرچه بیشتر از مرکز قدرت به حاشیه آن رانده شد، بیشتر و بیشتر به واقعیتهای نظام توجه کرد و فهمیده بود که هیچ گریز و گزیری از تغییرات اساسی وجود ندارد.
هاشمی رفسنجانی میکوشید تا با بازسازی آرای آیت الله خمینی راهی برای حل مسائل بگشاید. در موضوع مذاکره و رابطه با دولت آمریکا این امر بیش از هر امر دیگری مشهود بود.
درباره ولایت فقیه، رهبری آینده و چگونگی آن نیز هر روز سخنی میگفت که کل اصولگرایان را علیه خود میشوراند.
مخالف حصر رهبران جنبش سبز و ممنوع التصویری سید محمد خاتمی بود. در آخرین نماز جمعهای که ظاهر شد، از اعتراضات مسالمت آمیز جنبش سبز دفاع کرد و به صراحت با سرکوبها مخالفت ورزید. امری که موجب شد آن نماز جمعه به آخرین نماز جمعه اش تبدیل شود. او تغییر کرده بود و در عین حال دموکراسی خواهان انتظار تغییرات بیشتری از او داشتند (رجوع شود به مقاله “از “عالیجناب سرخپوش” تا “عالیجناب سبزپوش” “).
آیت الله خامنهای هم سال هاست که به صراحت تمام او را نقد میکرد و به سخنان او درباره هر موضوعی پاسخ میگفت. در نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ گوشزد کرد که بیش از ۵۰ سال است که با هاشمی رفسنجانی دوست است، با این همه، در مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاست داخلی و خارجی با یکدیگر احتلاف نظر دارند و در مورد این اختلافات، نظرات محمود احمدی نژاد به نظرات او نزدیکتر است.
“تحریف امام خمینی” موضوع حساس دیگری بود که آیت الله خامنهای کل سخنرانی بیست و ششمین سالگرد در گذشت آیتالله خمینی- در ۱۳۹۴/۰۳/۱۴- را به آن اختصاص داد تا بگوید تفسیر هاشمی از امام تحریف امام است، نه تفسیر امام (رجوع شود به مقاله “چرا خمینی را تحریف میکنند و از او لیبرال و سکولار میسازند؟ “).
در مورد آمریکا هم آیت الله خامنهای خود را مجبور میدید که هر روز به سخنان هاشمی رفسنجانی- و طبعاً حسن روحانی- پاسخ بگوید.
تغییرات هاشمی رفسنجانی نه تنها موجب شد که خامنهای اصولگرایان افراطی- از جمله اعضای مثلث جیم: جنتی و یزدی و مصباح– و نظامیان را به جان او بیندازد و رسانههای نظام را در این راه به کار گیرد، بلکه اوج تعارض خود را در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ توسط شورای نگهبان نشان داد.
حال که هاشمی رفسنجانی رفته است، خیال خامنهای راحت میشود که بتواند طرحهای خود برای آینده عملی سازد. اما واقعیت چون مومی در دست افراد – هر اندازه هم که قدرت داشته باشند – نیست که آن را به هر شکلی که بخواهند در آورند.
اینک نوبت خامنهای و اصولگرایان است که “تحریف هاشمی رفسنجانی” را آغاز کنند. هاشمی مراحل زیادی را پشت سر نهاد. هاشمی سالهای پایانی، در برابر دیدگاههای و رهبری خامنهای و اصولگرایان قرار داشت. اعتراف علی خامنهای در نماز جمعه تاریخی نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ هیچ گاه فراموش نخواهد شد.
هاشمی دهه شصت، هاشمی مطلوب اصولگرایان و خامنهای بود. آنان دشمن هاشمی یک دهه اخیر بودند و هستند. با این حال، خبرگزاری بسیج – خبرگزاری فارس – این فیلم را به نمایش گذارد: “آیت الله رفسنجانی: عشق من آقای خامنهای است“. آیت الله خامنهای هم تمامی نقدهای رادیکالش بر هاشمی یک دهه اخیر را نادیده گرفت و پیام تسلیتش به کوشش نافرجامی برای خودی سازی هاشمی تبدیل شد. خامنهای تحلیل گران و منتقدان را خناسانی خواند که قصد داشتند بر مبنای اختلافات نظری این دو از “محبت عمیق” هاشمی به خامنه ای بکاهند، اما شکست خوردند. ولی فقیه بر این مرگ هاشمی را به “محبت شخصی عمیق او به من” فروکاست.
هاشمی رفسنجانی یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی چهار دهه اخیر ایران بود. هنوز فرصت بسیاری برای داوری درباره افکار و گفتار و رفتار او وجود دارد. دشمنان و مخالفان درونی و بیرونی هاشمی رفسنجانی در این نکته که او شخصیت بسیار تأثیرگذاری بود، اختلاف نظری نخواهند داشت. اما از این جا به بعد اختلاف نظرها آغاز خواهد شد.
او در این هفتههای آخر برای امیر کبیر بغض و گریه کرد. آیا این بغض و گریه، بغض و گریهای برای سرنوشت خطرناک و بغرنج ایران و ایرانیان نبود؟ کارل پوپر و ریچارد رورتی کاهش دردها و رنجهای درمان پذیر انسانی را وظیفه اخلاقی روشنفکران و سیاستمداران به شمار میآوردند. آیا راهی برای کاهش درد و رنجهای مردم ایران وجود دارد؟ آیا هاشمی رفسنجانی میراثی در این زمینه از خود به یادگار گذارده است؟