سگ به این دلیل که دین مبین اسلام حکم برنجس بودنش داده است روزانه محبوب ترمی شود. چنین حکمی نشانۀ اعتبار و منزلت این حیوانِ مفید ومهربان و وفادار شده است. استدلال اسلامیون که سگ موجودی ست پلید و کثیف بی پایه است. بربنای چنین استدلال هائی انسان پیش از سگ به معراجِ نجاسات رفته است.
۱
وقتی میانِ هلهلۀ شادی های بازیگوشانۀ ما زوزۀ درد می کشید وما خندان و رقصان به امید خُردتر کردن جسم و جان اش پاره آجری را که در معصومیت دست های کوچک ما جا نمی گرفت، چند باره به سوی اش پرتاب می کردیم، نمی دانستیم اسطوره است حیوانی که زخم خوردۀ دستِ ما لنگان و نالان می گریزد. اسطوره ای همزاد و هم مقام انسان، ویار و یاورش درآئین مهر و میترا.
وقتی دُمِ کودکان اش را آتش می زدیم تا با نعره های سوزش آتش و گریزش، بساط شادی مان گرم کنیم به ما نگفته بودند در بندهشن آمدهاست” از آفریدگان مادی، سگ، نگهبان و از میان برندهٔ دروج و درد است و با چشم همهٔ ناپاکیها را از میان میبرد”، و مقدس اشت چونان آتش و ایزدان که در اسطوره آفرینش آمده اند.
وقتی زاغ شان را چوب می زدیم تا به وقت عشق بازی سراغ شان برویم و با چوب و سنگ و آجر” قفل” عاشقانه شان خُرد کنیم به ما نگفته بودند که به کشتارواقعیتی، به بزرگیِ معنا و کردارِ مهربانی و نگهبانی و وفاداری دست می زنیم.
به ما نگفته بودند آن که زیرسایه ی درخت توتِ محله مان با نگاهی ملتمسانه لَه لَه زنان بزاق مرگ بر زمین می ریزد تا ماموران شهرداری با آشغال گوشتِ آلوده به سّم سیانورو خُرده شیشه وسوزن با زجرکش کردن اش وظیفه شرعی و بهداشتی انجام داده باشند، از اهالیِ کوی دوستی و محبت است. به ما نگفته بودند قربانی ما درزمرۀ نخستین جانورانی ست که به دستِ همین انسان اهلی شده ، و در همزیستی و هم نشینی با انسان به آدمی نزدیک و انیس شده تا که رشد مغزش، به ویژه قشر( کورتکس) مغزش، یکی از پیچیده ترین و بازتاب پذیرترین مغزها و نظام های عصبی در میان حیوانات شود. وهمین حکمت سبب شود تا ” پاولوف” و دانشمندانی چند برای پژوهش های ارزشمندشان در حوزۀ شناخت روان (روح) آدمی سراغ اش بروند. و کار پژوهش ها به آنجا بکشد که “سگ پاولف”، از خود پاولف معروف ترشود!
وقتی نفرین کنان و ناسزا گویان او را از خود می راندیم به ما نگفته بودند که او متنوعترین حیوان روی زمین است ونیاکان مان درپرورش اش مرارت ها کشیدند تا او نقشخویش درجوامع انسانی بر عهده بگیرد، و گرفت، در شکار، گلهداری، بارکشی، محافظت، پژوهش های علمی، کمک به پلیس و نیروهای نظامی و خدماتی ، و کمک به انسان هائی که دچار ناتوانی های مختلف جسمی و روانی اند.
به ما نگفته بودند که سگ در مدیریت بحران و کنترل بسیاری ازمشکلات جسمی وروانی انسان یاری رسان انسان است، و از عوامل بروز آرامش، وکاهنده و جلوگیری کنندۀ فکرهای منفی، از جمله خودکشی ،و عامل دلگرمی به ادامه زندگی ست . بسیاری افراد نقش سگ را مهمتر از خانواده ، دوستان و سرگرمیهای دیگر دانسته اند،سگی که نقش آفرین دراشاعه وفاداری و کاهندۀ رنج های بسیاری ازآسیب های جسمی و روانی ست.
۲
درهیئت جوانان حجتیۀ خیابان بی سیم نجف آباد ( خیابان طیب حاج رضائی)، حاج آقا شهیدی و ناطق نوری و شیخ علی به ما گفته بودند: دین مبین اسلام – مثل برخی ادیان مشابه اش- حکم برنجس بودن و نجس العین بودنِ سگ داده است، و سگ هم عینِ نجس و هم متجنس است، و این حکم بسنده به حدود ۱۴۰۰ سال قبل نشد، که تا به آنروز وامروزمعتبرمانده است. آن ها برایمان تعریف کردند که نجس در فقه اسلامی یعنی: ” کثیف، ناپاک، ضد طهارت، ضد نظافت، پلید و پلیدی ظاهر و باطن، و نجاست نیز همان قذارت وکثیفى است که برخی با حواس انسان قابل درک اند و پاره ای با دیده بصیرت.
آن ها به ما گفتند:” سگ حیوانی ست کثیف، ناپاک، ضد طهارت، ضد نظافت، پلید در ظاهر و باطن با تاثیرات منفی بر روح و روان انسان. وبخاطر شدّت پلیدی سگ باید از آن دوری و اجتناب کرد، که نماز ندارد جائی که سگ هست و در خانه ای که در آن سگ هست ملائکه وارد نمی شوند، که ناپسند است در خانه مرد مسلمان سگ باشد، و کسی سگی را نگهداری نمی کند مگر اینکه هر روز از عمل او کاسته شود که خیری درنگهداری سگ نیست.”
از” ابى هریره” نقل می کردند که پیغمبراسلام به خانه قومى از انصار مى رفت که خانه هائى نزدیکتر از آن هم بود ولی به آن خانه های مشخص نمى رفت و این بر آنها ناگوار بود. سبب را جویا شدند، گفت: سگ در خانه شما است. از این دست فرمایشات از کشکول محمد و ۱۴ معصوم اش، به ویژه ازکشکول بحرالعلوم بسیار بیرون کشیده اند:
“…در قرآن در سه مورد از سگ سخن گفته شده، یکی سگ اصحاب کهف است، سگی که بر آستانه ی غار نگهبانی می دهد، سگی که در دهانه غار، یعنی محلی غیر از محلّ زندگی و استراحت اصحاب کهف آرمیده بود. دومین هم ماجرای بلعم باعورا است در سوره اعراف، که بلعم باعورا ، عالم دانشمندی که دنیاپرستى و پیروى از هواى نفس به سگ تشبیه و مسخ شد . وسوم آیه ای که سخن از حلال بودن گوشت حیوانی است که توسط سگ شکاری صید شده است.”
آقا شهیدی و ناطق نوری و شیخ علی روایت ها در کّله ما می کردند که :”همانا خداوند نیافرید خلقی را که نجس تر از سگ باشد”
“هرگاه سگ از ظرفی آب خورد، آن آب را دور بریز”، ” اگر رطوبتی از سگ به لباس شما برخورد کرد، آنرا بشوئید، محل تماس سگ را بشوئید”. ومی گفتند از امام جعفر صادق شان در بارۀ نوشیدن و وضو گرفتن با پس مانده آبی که بعضی از حیوانات نوشیده اند، سوال شد، وی درباره سگ گفت: از آن آب ننوشید و وضو نگیرید.او نجس است . به خدا او نجس است” .
آن ها در باره سگ های ” بیابان زغالی” و بی سرپناه بد می گفتند اما ” کلب مُعَلَم ” را تحسین می کردند. ازسگ های آموزش دیده ، ازسگ های شکاری که دیگر نجس و غیر قابل خرید و فروش دانسته نمی شدند، سگ هائی که در نقاشی های شکارگاه های سلطنتی و بساط تفریح و تفرج درباریان دیده بودیم.
پرسیده بودیم فلسفۀ اسلامی نجس بودن سگ چیست ؟ و به ما گفتند:
۱- بدن سگ محل پرورش میکروب ها ی خطرناک است و سگ عامل یکی از خطرناک ترین بیماری ها به نام هاری است
۲- سگ حیوانی است که زود با انسان مانوس می شود واین مجالست روح سگی ( حیوانی) و ” سگ شدگی” را در انسان تقویت می کند
۳- انس ونزدیکی با سگ سبب می شود که اعضای خانواده فراموش شوند و برای آن ها وقت گذاشته نشود.
۴- سگ بازی باعث می شود انسان از خدا غافل شود.
نه فقط آخوندها که برخی از شاعران و نویسندگان مان هم به ما می گفتند که سگ” نجس” وحیوانی ست ” پست” :
کی شود دریا به پوز سگ نجس// کی شود خورشید از پف منطمس
سگ هماره حمله بر مسکین کند// تا تواند زخم بر مسکین زند
……………………….
یکی با سگی نیکویی گم نکرد/ کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
…………………….
سگ از ناتوانی مهربان است
وگرنه سگ کجا و مهربانی
…………………….
سگ با زبان خود زند بر زخم خود دوا
کمتر از سگ کسی ست که زخم زبان زند
……………………
اگر برکهای پر کنند از گلاب// سگی در وی افتاد کند منجلاب
………….
تو قدر و قیمت سگ ز من چه می پرسی؟
سگ محله ی لیلی حکایتی دارد
سگی که معبر او پیچ کوچه لیلی است
فقط به خاطر لیلی ست قیمتی دارد.
…..
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعوی سگان شما نیز بگذرد.
۳
آخوندها بیش ازبرخی از شاعران و نویسندگان رابطه ما را با سگ ها خراب کردند. شایدم اگر سرگرمی به اندازه کافی می داشتیم، سراغ آزار و اذیت سگ نمی رفتیم . دیراما به لاطائلات آخوندها پی بردیم. با تاخیر به عقل مان رسید که:
۱- سگ مثل همه حیوان ها و انسان ها، ناقل بیماری های بسیاری ست. بیماری هاری یکی آن هاست که بسیاری از حیوانات، چه وحشی و چه اهلی اعم ازانسان، گوشتخوار،علفخوار، جوندگان وبرخی از پرندگان ( مثل خفاش ) به این بیماری مبتلا می شوند و به دیگران منتقل می کنند. بنابراین اگر به صرف خطر بیماری هاری و برخی بیماری ها سگ نجس اعلام شده باشد این حکم می باید در مورد بسیاری از حیواناتی که مسلمانا ن ازگوشت تا مغز، و از شیر تا تخم شان را هم تناول می کنند، مرعی شود. انسان – مسلمان و غیرمسلمان – از سگ توان بیماریزائی بیشتری دارد، آنهم بیماری ها درمان ناپذیر ومسری و کُشنده، ارگان های بدن انسان هم به لحاظ فلورمیکروبی از سگ ” نجس تر” و کثیف ترند. دهان انسان از نظر میزان و انواع میکروب های خطرناک، کثیف تر از دهان سگ است. بنابراین اگر معیار بیماری زائی سگ است می باید انسان مسلمان ، به ویژه آنان که حکم نجاست صادر کرده اند، خود نیز نجس اعلام شوند.
۲- نگرانی از جلوس روحِ”سگی” به کالبد مسلمانان نگرانی بیهوده ای بوده و هست، شترنزدیک ترین حیوان به امت مسلمان بوده است و گوشت اش هم تناول شده و می شود، آیا کینه وسرکشی و رفتار شتری در ذهن و رفتارمسلمانان ورود کرده است؟
۳- سگ گرمابخش جمع های خانوادگی، محافظ و سرگرم کنندۀ افراد خانواده، و اموزگار مهربانی و وفاداری در خانواده بوده و هست. این تجربۀ صدها میلیون انسانی ست که سگ عضوی از خانوادۀ آن هاست.
۴- کسانی که سگ را نجس می دانند و با آن زندگی نکرده اند بر چه مبنائی ادعا می کنند سگ بازی باعث می شود انسان از خدا غافل شود؟. بسیاری از مسیحیان سگ را هدیه الهی می دانند که با مهربانی و وفاداری آن ها را به خدا نزدیک تر کرده است. زندگی با سگ سبب شده است آنان به چنین تجربه و برداشتی دست یابند.
سگ ها باید خرسند باشند که دشمنان شان، پیامبران بلاهت و سفاهت اند. ببینید دربرابر واقعیت ها و پرسش های مطرح شده ، آخوندها چه اراجیف و توجیه هائی ردیف کرده اند:
” اگر دو مرد عادل بگویند سگ نجس است، و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید سگ نجس است، بنابر احتیاط واجب، باید ازسگ اجتناب کرد” . “حکم شرعی مبنی بر نجاست سگ، مقدمه ای برای فاصله گرفتن از این حیوان و استفاده هایی است که بیگانگان و اقلیت ها و یا افراد لاابالی با بی اعتنایی به مسایل شرعی می کنند. اصل نجاست سگ از روایات و احادیث معصومین ثابت می شود. یکی از مسلّمات احکام اسلامی این است که احکام شرع ، تابع مصالح و مفاسد واقعی است. اگر مصالح و مفاسد نبود ، نه امری بود و نه نهی و نه حکم به نجاست و طهارت. پس همانطور که امام رضا فرموده، هر جا دیدیم از طرف شارع مقدّس عملی واجب گردیده، می فهمیم در آن عمل، مصلحتی است که به دست آوردن آن مصلحت، مطلوب است، اگر چه ازآن آگاهی نداشته باشیم . همچنین اگر خداوند یا پیامبریا معصومان ازعملی نهی نموده اند، یا به خاطر مفسده و ضرری است که اجتناب ازآن لازم است و یا بخاطر مصلحتی است که درترک آن عمل می باشد. درمساله نجاست سگ نیز همین گونه است، لازم نیست به دنبال ضرری مثل بیماری و امراض خاصّی باشیم ، شاید مصلحت دیگری درکاراست که سبب این حکم شده است و ما از آن بی اطّلاعیم بنابراین در پس هر نهی و امری، مصلحت و مفسده ای است، که گاهی اوقات به خاطر اطلاعات اندک علمی به مفاسد و مصالح آن پی نمی بریم . البته درعین حال پذیرش آن ازروی تعبّد، منافاتی با عقلانیت ندارد. احکام و مقرّرات دینى هم نسخههایى است که پیامبران الهى و پیشوایان دینى از طرف خدا براى بشر آوردهاند و جز سعادت و خوشبختى بشر منظور دیگرى ندارند. هرگز نباید انتظار داشته باشیم که با معلومات محدود بشرى به تمام اسرار و فلسفه احکام دستیابیم، زیرا این احکام از مبدئى سرچشمه گرفته است که تمام علوم و دانش هاى وسیع امروز، دربرابر علمش قطره ای بیش نیستند. زیرا عدم درک فلسفه و مصلحت حکمی، غیراز آن است که مصلحت و فلسفه ای نداشته باشد. چه بسا عدم ذکر فلسفه بعضی احکام، خود فلسفه و هدفی داشته باشد.”
البته سگان شانس آورده اند که در بساط ” اطعمه و اشربه” آخوندی جائی ندارند:
” شهید ثانى در بحث اطعمه و اشربه کتاب مسالک، مى نویسد: اگرانسان، داراى سگی بی آزار و گوسفندی گرسنه باشد، براو واجب است تا گوسفند را آب و علف دهد، یعنی نجات گوسفند برسگ اولویت دارد. صاحب جواهر در این حکم به شهید ثانی ایراد گرفته و می گوید: حفظ جان سگ اولویّت دارد، زیرا مى توان گوسفند را سربرید و خورد ولى این کار درمورد سگ ممکن نیست.”
۴
دیرفهمیدیم اما درست فهمیدیم که چگونگی رفتارِ با سگ نشان دهندۀ شخصیت آدمی وازمیزان های مدنیت یک جامعه است.
دیر فهمیدیم که همۀ ادیان و مذاهب نگاه غیر انسانیِ آخوندی به هستی مهربان و باوفای سگ ندارند. اگر محّمد و معصومین و عقبه های شان سگ را نجس خواندند وازامت شان خواستند این حیوان را بیازارند، تحقیر کنند و از خود برانند در عوض پُرشمارند مارتین لوترها و پیروان اش که سگ را از بهترین هدیه های خدا برای بشردانسته اند. اگر اهل تشیع به نام سگ آل الله و آل علی سگ را تحقیر کرده اند، که به وقت سلام رساندن به امامان، به ویژه امام حسین شان مایه بگذارند که:” سلام من، سگِ روسیاه را به آقا اباعبدالله برسان”، کسانی نیز بودند ازهمین تبار که قلندرانه و عارفانه سگ را همراه خود به مسجد بردند، تا با افتخارِ حضور “سگ آستانِ حضرت دوست” درمسجد، برخود ببالند. اگربسیارانی ازاهل دین و قلم حقارت آدمی وپذیرش زبونی زخم و طعنه و اطاعت محض را به نام ” سگ شدگی” برسگ فرافکندند، خود بیگانگی آدمی توجیه کرده اند. والبته می نویسند تا آبروداری کنند که سعدی علیرغم پست انگاشتن سگ، باعبارت :” میازار موری که دانه کش است،که جان دارد و جان شیرین خوش است” ، بصیرت فرهنگی جامعۀ ایرانی نسبت به حقوق حیوانات را نشان داده است.
اما امروزمان چگونه است؟ وقتی موجودی همچون خمینی در قرن بیستم و بیست و یکم اعلام می کند :”سگی که در خشکى زندگى مىکند، حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آن نجس است، ولى سگ دریایى پاک است” ازپیروان و امت این انسان نمایِ انسان کُش چه انتطاری می توان داشت که اهمیت و ارزش مفاهیمی چون جامعه طبیعی و زیست محیطی را دریابند، و حق حیات، حق درمان، حق آرامش، حق زیست جمعی، حق پرهیز ازهرنوع خشونت، حق پرهیز ازهرگونه نسل کشی، وحق استفاده از حیات وحش را بفهمند؟. بدیهی ست که نمایندگان این اُمت در مجلس شان با استناد به قواعد فقهی و شرعی، نگهداری و تردد سگها در خانه و خیابان ممنوع اعلام کنند.(طرح ارائه شده نمایندگان مجلس در سال ۱۳۸۹) و مصوبه این طرح را نیزدرقالب الحاق ماده ای به قانون مجازات اسلامی الحاق کنند تا برای کسانی که مبادرت به نگهداری سگ، به عنوان حیوانی مضرو خطرناک و نجسالعین در منزل خود میکنند، و یا در ملاعام سگ می گردانند، مجازات در نظر گرفته شود .
از حکومتی اسلامی و بشرستیز وانسان کُش نمی باید انتطارداشت سگ آزاری وسگ کشی درقوانین جزائی اش جرم انگاری شود و حقوق حیوانات و منع هرگونه حیوان آزاری مرعی شود، اما ازمردم آگاه چنین درخواستی می توان داشت که این حق و حقوق رعایت کنند و آموزش دهند. چنین باد!
۵
کنارمن لَم داده اند. دارچین چشم به کامپیوتردارد، و بِلا با دُمش بازی می کند. نمی دانند این یادداشت را به احترام آنان نوشتم. دارچین وبِلا، دو خواهرِدوقلو، دورفیقِ نازنینم، تندیس های وفاداری اند، و شادا که مهرشان به سینه دارم.
منبع :گویانیوز