حکومت ایران در چند جبهه زیر فشار است: مشارکت ناکام در جنگهای نیابتی، اقتصاد اسفبار داخلی، رقابتهای انحصارطلبانهی درون رژیم، اغتشاش در استانهای مرزی
۲۷ شهریور ۱۳۹۵
نامه عارفانه- شاعرانهای که به نام سعید مرتضوی و به بهانه ابراز شرمندگی او در قبال جنایت روز ۱۸ تیر سال ۸۸ بازداشگاه مخوف کهریزک نوشته شده، تنها به دنبال شستن خون از دستهای تا آرنج آلودهی قاضی جانی حکومت اسلامی نیست- هدف بزرگتر نامه، شستن دامان آلودهی حکومت خونخواری است که بعد از دریدن قربانیان، وقیحانه اشک تمساح میریزد.
در ندامتنامه سعید مرتضوی نوشته شده:
«عرفه روزی است به زیبایی شب قدر و دریایی است به وسعت بخشش الهی؛ عرفه روزی است که درهای آسمان برای تضرع های عاشقانه بندگان گشوده میشود. روزی که عارفان حق، از خیمه وجود خویش بیرون میآیند و با آتش شوق و اشتیاق به دعا و نیایش متوسل میشوند.»
در جای دیگری از نامه آمده است : «تقارن سومین جلسه دادگاه در این پرونده و نوبت دفاعیات اینجانب با نهم ذیالحجه، روز عرفه، را به فال نیک میگیرم. زیرا در این تقارن ایام و مناسبتهای دینی و الهی رمز و رازهایی است که آن را اتفاقی و بیحکمت و بیحاصل ندانسته و به برکت و فضل این ایام در گشایش قفلهای بسته و مشکلات بیش از پیش امیدوارم.»
سعید مرتضویسعید مرتضوی مدعی است که تقارن زمان محاکمه او با یکی از روزهای تقویم قمری به دلیل حکمت الهی است و باید به فال نیک گرفته شود! کدام جانی، در کدام نظام قرون وسطایی به خاطر ارتکاب جنایت مورد محاکمه قرار میگیرد و با استناد به تقویم– و نه دفاعیه در برابر اتهام ارتکاب جنایت، به «گشایش قفلهای بسته» دل میبندد؟
در جای دیگری از نامه که در آن قربانیان کهریزک «شهید» خوانده شدهاند آمده است : «در زمان فتنه بزرگ سال ۱۳۸۸ انتظار به حق رهبر معظم و عزیزتر از جانمان این بود که مهار اغتشاش و خنثی نمودن فتنه حتی در آن شرایظ اضطراری بدون ایراد خسارت و هرگونه لطمهای به شهروندان عزیر انجام شود.»
احمدی مقدم مسئول وقت نیروهای انتظامی که چندی بعد از شغل خود برکنار شد، طی دیداری با خانواده روحالامینی، (یکی از قربانیان و از خانوادههای خودی حکومت) مدعی شده در روز پیش از ارتکاب جنایت، مرتضوی دروغگو اصرار داشت که نزدیک به دویست جوان دستگیر شده در خیابانها همگی مسلح به قمه بودهاند، از این لحاظ «اوباش» محسوب میشوند و باید در کهریزک نگهداری شوند؛ زندان خوفناکی که حکومت با ابتکار احمدرضا رادان یکی از عوامل قتلعامهای کردستان و جانشین فرمانده پلیس برای نگاهداری جانیان و اوباش خطرناک ایجاد کرده بود.
شگفتانگیز نیست که مسئولان باصطلاح قضایی «نظام مقدس» مدعی هستند در ایران زندانی سیاسی نگاهداری نمیشود؛ در نگاه حکومت تهران، مخالفان نظام و دگراندیشان، زندانی سیاسی محسوب نمیشوند- در ردیف «اوباش» قرار دارند بدون داشتن کمترین حقوق انسانی.
اهمیت جلسه نهایی محاکمه سعید مرتضوی نه در تقارن با «عرفه» که همزمانی آن با فشارهای روانی- سیاسی فزایندهای است که بعد از انتشار فایل صوتی حسینعلی منتظری در دیدار با اعضای گروه مرگ– چهار مسئول اعدامهای سال ۶۷- همه جناحهای حکومت مدعی «عدل و رئوفت اسلامی» را نگران ساخته است. منتظری طی جلسه یاد شده و با اشاره به اعدام هزاران زندانی سیاسی سال ۶۷ اعتراف میکند که جمهوری اسلامی مرتکب بزرگترین جنایت علیه بشریت شده است.
مجاهدین خلق نیز که در جریان کشتارهای ۶۷ بیشترین شمار قربانیان را تحمل کردند، جمهوری اسلامی را به نسلکشی متهم میکنند.
در مظلومنامهای که به نام سعید مرتضوی انتشار یافته، او با وجود ابراز شرمندگی، به هیچ وجه خود را عامل جنایت معرفی نمیکند، و عذرخواهی او تنها به خاطر «حوادث غیر منتظره» است که بر خلاف خواستهها و انتظارات رهبر عزیزش– علی خامنهای، به وجود آمده و البته تا حدودی مغایر با استانداردهای عدل اسلامی حکومت بوده است.
آنطور که در نامه سعید مرتضوی دیده میشود، ظاهرا «حوادث کهریزک» با «چارچوبهای عدالت محور نظام مقدس جمهوری اسلامی و آرمانهای امام (ره) و شهیدان و رهبری معظم انقلاب اسلامی سازگاری ندارد»!
تبرئه قاضی مرتضوی
نامه سعید مرتضوی، بعد از هفت سال انتظار دردناک خانوادههای قربانیان، به گونهای تنظیم شده که شاید حکم نهایی دادگاه رسیدگی به جنایتی باشد که او در کهریزک مرتکب شده. با امید و انتظاری که در نوشته مرتضوی میتوان دید، ظاهرا به او گفتهاند که به خاطر دفاع از «نظام مقدس» او به بند کشیده نمیشود و امضای ندامتنامه شاید کافی است!
جنایات سعید مرتضوی در کهریزک محدود به قتل بیرحمانه چند جوان بازداشت شده نبود، چنان که پزشک بازداشتگاه، دکتر رامین پوراندرجانی نیز به دلیل افشاگری در مورد نحوهی به قتل رسیدن جوانهای زندانی، به شیوه قتلهای سیاسی «بریا» در حکومت استالینی اتحاد شوروی سابق، به صورت مشکوکی جان خود را از دست داد و صدای خانواده داغدار او گوش شنوایی در دستگاه قضایی حکومت نیافت.
این همه در حالیست که قاضی بدنام حکومت تنها جنایت کهریزک را به نام خود ثبت نکرده. تقریبا از ابتدای به کار گرفته شدن وی در دستگاه به اصطلاح قضایی حکومت، اگر از مرتضوی کلاه خواسته میشد، او برای اربابان خود سر میبرد! در زمان تصدی دادگاه رسیدگی به جرایم روزنامهنگاران، مرتضوی حکم توقیف دهها روزنامه و مجله را صادر و صد ها روزنامهنویس را به بند کشید.
در نتیجهی خشم کور او علیه آزادی بیان، و اعمال خشونت بدون مرز علیه دگراندیشان، ایران در ردیف خطرناکترین و نامطلوبترین کشورهای جهان برای اهل قلم قرار گرفته است.
در سال ۱۳۸۳ دکتر شهرام اعظم، پزشک بیمارستان بقیه الله، از تأسیسات وابسته به سپاه پاسداران، پس از خروج از ایران طی مصاحبهای وجوه دیگری از نحوه قتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی– کانادایی را که در زندان اوین تحت شکنجه و تجاوز قرار گرفت و کشته شد افشا کرد.
برخلاف درخواست خانواده زهرا کاظمی و دولت کانادا، مسئولان حکومت عدل اسلامی، به منظور پردهپوشی جنایت سعید مرتضوی حتی حاضر به انتقال جسد وی به کانادا یا معاینه آن توسط پزشکان بیطرف نشده و او را با عجله در شیراز دفن کردند.
متهم اصلی در شکنجه و قتل وحشتناک زهرا کاظمی، قاضی سعید مرتضوی بود که به دلیل خوشخدمتی و سرسپردگی به حکومت در منصب دادستان تهران قرار گرفته بود.
با پایان دوره ریاست هاشمی شاهرودی بر قوه قضائیه و گماردن صادق لاریجانی به جای او، سعید مرتضوی از دادستانی تهران کنار گذاشته شد اما پس از چندی، به عنوان مهره سرسپرده رژیم از دولت احمدینژاد سر درآورد و بدون کمترین آشنایی با حوزه ماموریت تازه، رییس سازمان تأمین اجتماعی شد.
در حکومت اسلامی مانند اداره کسب و کار خانوادگی، معیار اول انتخاب مدیران شایستهسالاری نیست- بلکه خودی بودن و سرسپردگی آنهاست.
در منصب تازه، سعید مرتضوی هزاران میلیارد داراییهای بیمههای اجتماعی را با بابک زنجانی، مهره خودی دیگری که خود را بسیجی اقتصادی معرفی میکند، در قبال گرفتن چند برگ کاغذ بی ارزش به نام چک مصالحه کرد!
در هیچ یک از موارد یاد شده، حکومت عدل اسلامی اجازه نداد انگشت اتهام به سوی فرزند طلایی رژیم نشانه رود. حال بعد از محاکمه مرتضوی پشت درهای بسته که انجام آن مدیون قرار داشتن نام عبدالحسین روحالامینی در ردیف «اولیای دم» است، انتظار نمیرود سعید مرتضوی به مجازات واقعی محکوم شود و حتی روی زندان را ببیند.
حکومت در فشار
حکومت ایران به صورت همزمان خود را در چند جبهه زیر فشار میبیند از جمله : مشارکت پر هزینه در جنگهای نیابتی چهار کشور منطقه، وضعیت اسفبار اقتصاد داخلی که یک سال پس از لغو تحریمها هنوز کمترین نشانه بهبود را با خود ندارد و یادآور وضعیت اقتصادی اتحاد شوری سابق است در ۵ سال منتهی به فروپاشی، رقابت بی امان شاخههای قدرت برای تصاحب انحصاری منابع باقی مانده مالی کشور و کنترل دولت بعدی، گرایش استان کردستان ایران پس از آرامش نسبی به سمت و سوی جنگ مسلحانه، بخصوص بعد از اعلام حزب دمکرات کردستان مبنی بر آنچه دفاع از خود خوانده است.
حکومت مذهبی که خود را با خطر واقعی فروپاشی از درون روبرو میبیند، برای هر بخش از مسائل پیچیده خود راه حلی در نظر گرفته بی تناسب با ابعاد اصلی مشکلات عملا موجود.
آزاد ساختن عدنان حسن پور روزنامهنگار کرد، عضو هیات تحریریه «هفته نامه ناسو» که در ۵ بهمن سال۱۳۸۵ دستگیر و در خرداد ماه همان سال در دادگاهی غیر علنی به جرم «محاربه» محکوم به اعدام شده بود، پس از ده سال زندان، از گونه مسکنهایی است که حکومت برای التیام دردهای مردم کردستان به آن متوسل شده است.
جمهوری اسلامی شبیه تیمی است فرسوده و خسته که در میدان مقابله با حریف، حل مشکلات درونی و برآوردن انتظارات بیرونی، توان از دست داده است. ادامه حضور و تقلا در میدان و توسل اضطراری به ترفندهایی نظیر انتشار نامه سعید مرتضوی و آزادی عدنان حسن پور، بخت پیروزی تیم وامانده، علیه مشکلات را افزایش نمی دهد بلکه میتواند سرآغاز روندی ارزیابی شود که جمهوری اسلامی برای غلبه بر فرسودگی خود در آن گام گذاشته است. مشکل اصلی حکومت اقتدارگرای مذهبی ایران، در ماهیت آن است و تغییر ماهیت رژیم، پایان عمر آن را رقم خواهد زد.