پس از چند دهه فراموشی، عکسهای خیابانها، بوستانها، ساحلها، مدرسهها، سالنهای تآتر، جوانان و دختران، ظاهر شد تا داستان گذشته نزدیک را بازگو کند؛ گذشتهای که بسان یک خواب در آمده و نشان از صلح و آشتی در یک جامعه دارد. دورهای که پس از چند دهه هیمنه تندروی بر کشورهای منطقه، محو شد. این نوستالژی گذشته است یا اشتیاق به دهههای شصت و هفتاد، گذشتهای که ایرانیها و عربها را به یکدیگر مرتبط میکند، آنها حسرت گذشتهای را میخورند که آن را به دلیل حوادث، از دست دادند و به همین دلیل، در حالی دگرگون زندگی میکنند.
پس از انقلاب خمینی، تاریخ تغییر کرد و تندروها به قدرت رسیدند. ایران تندرو، الهام بخش میلیونها تن از شیفتگان انقلاب شد، گروههای دینی در منطقه نیز بر طبل تبلیغات برای این انقلاب کوبیدند. عکسهای قدیمی قاهره، تهران، ریاض، کویت، بیروت و دیگر شهرهای خاورمیانه، متفاوت با دنیای امروز است. در این عکسها، مردم متمدنتر به نظر میرسدند و خیابانها امنتر.
کسانی که در این شهرها پس از آن دوره به دنیا آمدهاند، هنگامی که وضعیت زادگاه خود را با گذشتهاش مقایسه میکنند، باور نمیکنند که این، همان مکان باشد. خود مردم به خاطر تنگناها و سختگیریها، تغییر کردند و به اکنون خود تبدیل شدند. آیا تهران در اوایل دهه هفتاد قرن گذشته، شادتر از چیزی بود که در قرن بیستویکم به آن رسید؟ آیا قاهره که امروز فرسوده به نظر میرسد، نسخهای متفاوت از قاهره عبدالناصر و سادات به عنوان شهر شادی و نوآوری است؟
نه به عکسهای گذشته نیاز داریم و نه شاهدان زنده آن دوره، کافی است به سخنان امروز گوش فرا دهیم، فرزندان اکنون که چیزی بیشتر از گذشته پدرانشان نمیخواهند. چه هدف ساده و چه طنز عجیبی است، آیندهای که آرزو میکنند، بازگشت به گذشته است.
در حقیقت، آنها در همین مسیر پیش میروند، بازگشت اندکی به عقب و رسیدن به گذشته، شواهد بسیاری وجود دارد که خستگی مردم را در تهران، قاهره، ریاض و دیگر شهرها نشان میدهد، شهرهایی که بمب تندروی دینی آنها را لرزانده است.
آیا این وضعیت عجیبی است؟ آری وضعیت عجیبی است اما کمیاب نیست. منطقه ما است به مرحله «بیداری» دینی مبتلا شد، در حالی که چین، دوره تندروی کمونیستی را گذراند که به دروغ «انقلاب فرهنگی» نامیده شد. در سال ۱۹۶۶، کمونیستها به رهبری مائو تسی تونگ، طرحی برای «بیداری» را رهبری کردند، نه علیه دشمنان کمونیسم، بلکه علیه رفقای کمونیست خود که آنها را از خود، کم اعتقادتر میدانستند. حزب کمونیسم، از جوانان استفاده کرد تا اندیشههای تندرو را بر دیگر جوانان تحمیل کنند، آنها خانوادهها و آموزگاران خود را تحت پیگرد قرار میدادند، کتابها را جمع آوری کرده و به آتش میکشیدند و بسیاری از نمادهای باستانی و آثار تاریخی را منهدم کردند. در خیابانها، همه روزه، خودروهایشان جولان میدادند و جوانان تندرو، سوار بر آنها، شعارهای مائو را فریاد میزدند و خواستار مجازات سرپیچی کنندگان از آموزههای او بودند.
دو تصویر از بیداری چینی و عربی ایرانی که نتایجشان نیز شبیه به هم است. در چین، افکار عمومی دچار سرخوردگی بزرگی شد که در پی آن، جنبشی اصلاحطلب پدید آمد که رهبران بیداری را محاکمه و مجازات کرد. پس از آن چین تغییر کرد و چینیها هم تغییر کردند، در اندیشه، در لباس پوشیدن، در روابط میان خود و با جهان.
انتشار وسیع عکسهای قدیمی از منطقهمان، اشتیاق برای گذشته و اعلام انزجار از اکنون افسرده، تنها نمودی از مخالفت با اوضاع کنونی و تمایل برای بازگشت به گذشته است.
مردم میخواهند شاد زندگی کنند و این نه از دینشان چیزی میکاهد و نه به سنتهایشان آسیب میرساند. روزی خواهد رسید که از درون نظام ایرانی، جنبشی برای بازگشت به دهههای هفتاد و شصت گذشته و رها شدن از میراث خمینی و تندروی دینی رهبری خارج میشود. در منطقه عربی هم با تمام قید و بندهای ایجاد شده با نام بیداری، خیزش مدنی غلبه خواهد کرد.
*منبع: روزنامه الشرق الاوسط
ترجمه العربیه.نت فارسی