خانه » مقاله » چرا تشکیلاتی مثل کنفدراسیون در 37 سال گذشته بوجود نیامده /سام قندچی

چرا تشکیلاتی مثل کنفدراسیون در 37 سال گذشته بوجود نیامده /سام قندچی

23
روز گذشته بخش چهارم گفتگوی اخیر آقای مهدی خانبابا تهرانی (۱) از رهبران کنفدراسیون سابق با آقای علی لیمونادی در تلویزیون ایرانیان منتشر شد که بحثی شنیدنی در این مورد است که چرا در همه سالهای بعد از انقلاب در خارج کشور تشکیلاتی نظیر کنفدراسیون نتوانسته شکل گیرد (۲). البته کارهایی را که فعالین کنفدراسیون می کردند امروز به مراتب بیشتر انجام می شود. مثلاً نگاهی بیاندازیم به کارهای دفاعی برای زندانیان سیاسی یا طرح مسائل حقوق بشری زنان، همجنسگرایان، بهاییان و دیگر گروه هایی که از حقوق اولیه محرومند. یا فعالیتهای بین المللی وقتی به مدد اینترنت، ایرانیان صدایی رسا در عرصه جهانی دارند. یا فعالیتهای فرهنگی و آموزشی که صدها برابر دوران کنفدراسیون انجام می شود. فقط نگاهی به سایت بالاترین نشان می دهد که همه اینگونه فعالیتهای دفاعی، بین المللی، و فرهنگی و کلاً افشاگری همه جانبه رژیم به مراتب از دوران کنفدراسیون بیشتر صورت می گیرد. اما چرا نتیجه کار به جنبش و تشکیلاتی سیاسی و مدنی نظیر کنفدراسیون حتی در خارج کشور، منتهی نشده است؟

واقعیت این است که آنچه در بنیان همه فعالیتهای کنفدراسیون، برای اعضا، کادرها و رهبران عامل حرکت بود تلاش برای عدالت اجتماعی، استقلال، و آزادی بود که خط فاصل اپوزیسیون آن دوران را با رژیمی که در قدرت بود ترسیم می کرد. امروز ما با رژیمی روبرو هستیم که خود نه تنها مدعی عدالت اجتماعی و استقلال است بلکه می گوید برای دستیابی به همان اهداف در مقابل قدرتهای جهان قرار دارد. در واقع همه رژیمهای ایدئولوژیک نظیر شوروی نیز اینگونه بودند و به همین دلیل نیز سالها طول کشید تا اپوزیسیونی ضد آنها قوام پیدا کند و بتواند نشان دهد کمونیستهای در قدرت که مالکیت خصوصی را لغو کرده بودند خود مالکین اصلی کشور شده و مسأله اصلی عدالت اجتماعی همان امتیازات ویژه خود آنهاست. حتی اگر قرار بود به مرحله عالی کمونیسم هم برسند و به هر کس به اندازه نیازش بدهند همان مقامات حزب کمونیست تصمیم گیرنده بودند که نیاز هر فرد جامعه را تعیین کنند. سالها طول کشید تا مردم واقعیت کاذب عدالت اجتماعی کمونیسم را ببینند (۳) و همچنین درک کنند وقتی رهبران شوروی و کشورهای بلوک شرق می گویند استقلال کشورشان در معرض حمله غرب است دروغ می گویند و خود آنها در کشورهایی نظیر افغانستان تجاوزگر هستند.

به عبارت دیگر تا سالها آنچه برای اپوزیسیون شوروی وجود داشت تکیه بر موضوع دموکراسی بود و رهبران شوروی هم آن را رد نمی کردند و حتی با اصطلاح دیکتاتوری پرولتاریا آنرا بعنوان ابزاری برای تضمین عدالت اجتماعی و استقلال نشان می دادند. اپوزیسیون جمهوری اسلامی در ۳۷ سال گذشته با معضل مشابهی روبرو بوده است. ضمناً سابقه نیروهای اصلی اپوزیسیون موجود در خارج در عرصه دموکراسی نیز مسأله است. در شوروی اپوزیسیون آن کشور تا ۴۰ سال همین مسأله را داشت که نیروهای موجود در آن خود در عرصه دموکراسی سابقه خوب و معتبری نداشتند و تنها وقتی اپوزیسیون قدیم شوروی با کهولت سن تمام شد و اپوزیسیون تازه ای را کسانی نظیر سولژنیتسین در روسیه یا امثال واسلاو هاول در چکسلواکی سابق شکل دادند، جنبش دموکراسی خواهی ضد شوروی توانست همه جا گیر شود.

کلاً شاید دلیل عدم شکل گیری تشکیلاتی نظیر کنفدراسیون در ۳۷ سال گذشته واقعیت روبرو بودن با رژیمی ایدئولوژیک است که دست بر قضا موضوع سکولاریسم یعنی جدایی مذهب و دولت را مهمتر از هر موضوع دیگری می کند اما متأسفانه اپوزیسیون ایران سکولاریسم را در صدر اهداف خود قرار نداده است (۴).

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران

سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*