انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پیروز شد و به سرعت نظام جمهوری اسلامی- با رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸، تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، تشکیل قوا و دیگر نهادها- تأسیس شد.
دوران انقلاب و انقلابیگری، با فروپاشی نظام پیشین و تأسیس رژیم جدید پایان نمییابد. تا وقتی رژیم جدید نتواند به آشوب و بیثباتی پایان بخشد، بر مخالفان فائق آید و نظم جدید را تحمیل کند، استقرار نیافته و همچنان در دوران انقلاب به سر میبریم. جمهوری اسلامی در اوائل دهه ۱۳۶۰ به این مرحله رسید و انقلاب پایان یافت.
آیتالله خمینی رهبر انقلاب بود. بنیانگذار جمهوری اسلامی هم بود. با قانون اساسی جمهوری اسلامی، او رهبر/ ولی فقیه نظام شد. وقتی آیتالله خمینی درگذشت، آیتالله خامنهای جانشین او و رهبر جمهوری اسلامی شد. اما همانگونه که وی را نمیتوان «بنیانگذار جمهوری اسلامی» نامید، نمیتوان «رهبر انقلاب» بهشمار آورد.
اولاً: انقلاب یک رهبر بیشتر نداشت. ثانیاً: تداوم چند دههای یک انقلاب فاقد معناست. برای این که انقلاب محصول «وضعیت انقلابی» است. در وضعیت انقلابی اگر انقلابیون شکست بخورند و رژیم پیشین خود را تثبیت سازد، تداوم انقلابی در کار نخواهد بود(انقلاب مصر علیه رژیم حسنی مبارک شکست خورد و نظامیان به سلطه خود که از زمان ناصر آغاز شد ادامه دادهاند). اما اگر انقلابیون پیروز شوند و بتوانند رژیم جدیدی را جایگزین رژیم پیشین سازند، انقلاب با پیروزی به هدف خود رسیده و بدین ترتیب پایان مییابد.
خامنهای به منزله رهبر انقلاب
برخلاف این واقعیت های تاریخی، خامنهای دوست داشت که رهبر انقلاب بهشمار رود. به همین دلیل پس از مرگ آیتالله خمینی، او را «رهبر فرزانه انقلاب» قلمداد کردند و همچنان میکنند.
آیتالله خامنهای در سخنرانی ۱۳۹۴/۰۶/۲۵ در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران، افرادی را که از پایان انقلاب سخن میگویند، «بیعقل» نامید و از تداوم انقلاب دفاع کرد. اما سخنان و مدعیاتش فاقد ادلهای بود که تداوم انقلاب و رهبر انقلاب بودن وی را تأیید کند.
اولاً: معنای انقلاب را تغییر داد و آن را «دگرگونی همهجانبه در یک مجموعه بشری» بهشمار آورد تا ادعا کند چون چنین امری اتفاق نیفتاده، و بسیار زمانبر است، پس انقلاب ادامه دارد.
ثانیاً: وجود سپاه پاسداران را موید تداوم انقلاب گرفت. او گفت: «وقتی شما میگویید ما پاسدار انقلابیم، معنایش این است که انقلاب زنده است، انقلاب حاضر است، انقلاب موجود است. اگر انقلاب – آنچنان که بعضی ادعا میکنند یا بعضی آرزو میکنند- مرده بود، پاسدار لازم نداشت؛ مرده که پاسدار نمیخواهد؛ پس انقلاب حضور دارد. پس معنای پاسداری انقلاب، متضمن معنای حضور انقلاب است؛ یعنی شما میخواهید بگویید انقلاب هست».
در ابتدای انقلاب برای دفاع از انقلاب و رژیم جدید سپاه ساخته شد و عنوان انقلاب هم در نام آن گنجانده شد، اما از نام یک نهاد یا سازمان نمیتوان وجود یک پدیده بزرگ اجتماعی/سیاسی – یعنی انقلاب- را نتیجه گرفت که تاریخ تعداد اندکشماری از آن را گزارش کرده است.
معنای دیگر انقلابی بودن
آیتالله خامنهای در ۱۳۹۱/۱۱/۱۹ در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی ارتش ضمن حمله شدید به سیاستها و رفتارهای دولت آمریکا در رابطه با ایران، گفت که آمریکا کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت مصدق را صورت داد، از رژیم شاه و شکنجههایش حمایت بهعمل آورد، پس از انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی دست به هر اقدامی زد، از فتنه ۸۸ حمایت کرد، آنان و اسرائیلیها دانشمندان هستهای ایران را ترور کردند، تحریمهای همهجانبه علیه ایران وضع کرده و در عین حال از مذاکره با ایران دم میزند.
خامنهای مذاکره را رد نکرد، اما گفت که دعوت به مذاکره با این سیاستها و رفتارها ناسازگار است. شما اسلحهتان را به روی ملت ایران گرفته و میگویید «یا مذاکره کن و یا شلیک میکنم». پس از گفتن این سخنان گفت:
«من دیپلمات نیستم، من انقلابیام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را می گوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم. مذاکره آن وقتی معنا پیدا میکند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد».
در اینجا با معنای دیگری از انقلابی بودن روبرو هستیم. انقلابی یعنی صریح، صادقانه، قاطع و جازم سخن گفتن.
اینک همه میدانیم که از طریق سلطان قابوس مذاکره مخفیانه میان ایران و آمریکا- با موافقت خامنهای -از مدتی قبل در حال انجام بود. با این همه، او در این سخنرانی، ناصادقانه به مردم وانمود میکرد که مذاکرهای در کار نیست و در داخل کشور فقط عدهای «ساده لوح» و «مغرض» مدافع مذاکره با آمریکا برای حل مسأله هستهای هستند. حتی اگر انقلابی همان معنایی را داشت که او به کار میبرد، او انقلابی نبود، چون سخنانش- به تعبیر خودش- دیپلماتیک بود.
مذاکرات هستهای هم به توافقی انجامید که نیروهای انقلابی خامنهای آن را «ترکمنچای جدید» بهشمار آوردند و سعید جلیلی در ۱۶/۶/۹۴ به نمایندگان مجلس گفت: «جمهوری اسلامی از حدود ۱۰۰ حق مسلم خود در برجام و اسناد ضمیمه صرف نظر کرده است».
مجلس خبرگان انقلابی
آیت الله خامنه ای در ۱۳۹۴/۱۲/۲۰ در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى به آنها گفت: «به نظر من مجلس خبرگان مهمترین جایی است که بایستی متوجّه به وظایف خودش باشد. من اگر بخواهم در یک کلمه عرض بکنم، آن یک کلمه این خواهد بود که مجلس خبرگان باید انقلابی بماند؛ باید انقلابی فکر کند و انقلابی عمل بکند؛ این خلاصهی مطلب».
انقلابی بودن مجلس خبرگان چه معنایی دارد؟ خامنهای در توضیح منظورش گفت که مجلس خبرگان آینده برای انتخاب جانشین برای او، باید «ملاحظات و رودربایستیها و مصلحتاندیشیهای شخصی را کنار بگذارند».
در واقع خامنهای به اعضای مجلس خبرگان بعدی فرمان میدهد که افرادی چون حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی را که به دنبال تعامل با جهان غرب بوده و استکبارستیزی را کنار نهادهاند، به عنوان رهبر بعدی انتخاب نکنید.
حوزه علمیه باید انقلابی بماند
آیتالله خامنهای در ۱۳۹۴/۱۲/۲۵در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم به آنان نیز درباره ضرورت انقلابی ماندن حوزهها سخن گفت. او گفت که حوزه علمیه قم، «حوزه انقلابی و مهد انقلاب» بود. امام خمینی بدون حوزهها نمیتوانست کار خود را پیش برد. طلاب حوزه علمیه قم پیامهای امام را به گوش مردم سراسر کشور رسانده و مردم را به خیابانها آورده و تظاهرات میلیونی را شکل میدادند.
چون حوزه علمیه قم حلقه واسط امام و انقلاب بود، اینک نقشههایی برای «انقلابزدایی» از حوزه علمیه طراحی شده است. حفظ اسلامی و انقلابی بودن جمهوری اسلامی منوط به «انقلابی ماندن» حوزه علمیه است. در برابر طرح خطرناک «انقلابزدایی» از حوزه، باید با برنامهریزی کاری کرد که حوزه انقلابی باقی بماند.
اگر بینش و حرکت انقلابی در حوزه گسترش بیابد، حوزه مهد انقلاب باقی خواهد ماند. ایستادن در برابر نظام سلطه جهانی و آمریکا از مبانی اعتقادی انقلاب است. اگر این ایستادگی نباشد، نظام سلطه مخالفتی با جمهوری اسلامی نخواهد داشت. باید با روحیه انقلابی صدها مدرس انقلابی تربیت کنید. از اسلام سیاسی و حکومت دینی جمهوری اسلامی هم دفاع کنید.
امروز چه کسی انقلابی است؟
قلب معنای مفاهیم و اصطلاحات، یکی از اقدامات خامنهای بوده است. انقلاب هم یکی از مفاهیمی است که او آگاهانه از آن خود کرده است.
اگر در هیچ زمینهای- به عنوان مثال فرهنگ- انقلاب ممکن نباشد، انقلاب سیاسی ممکن است. فرض کنیم انقلاب روش خوبی برای تغییر رژیم سیاسی باشد. در این صورت با یک رژیم سیاسی- یعنی جمهوری اسلامی- روبرو هستیم که ۳۷ سال از عمر آن میگذرد. انقلابی اینک به فرد و گروههایی گفته میشود که قصد دارند از راه انقلاب رژیم جدیدی را جایگزین رژیم مستقر جمهوری اسلامی سازند.
مدافعان رژیم جمهوری اسلامی انقلابی نیستند، چون از رژیم مستقر دفاع میکنند. برای این که از رژیمی دفاع میکنند که حداقل در بخش کیفری، مجازاتهای اعراب پیش از اسلام را اجرا میکند و به دنبال تحمیل «سبک زندگی» مردم جزیرهالعرب ۱۴ قرن پیش به مردم دوران مدرن است. انقلاب پدیدهای متعلق به دوران مدرن است.
اما:
یکم- ما در «وضعیت انقلابی»- به معنایی که جامعهشناسان گفتهاند- قرار نداریم .
دوم- انقلابهای کلگرایانه کلاسیک- مانند انقلاب فرانسه، روسیه، چین، کوبا، ایران- با سرنگونی رژیم پیشین لزوماً به وضعیت بهتری دست نیافتند. جامعهشناسان و فیلسوفانی چون توکویل، هانا آرنت، کارل پوپر، آنتونی گیدنز، و… توضیح دادهاند که انقلابهای کلگرایانه کلاسیک به دموکراسی منتهی نشده و تا حد امکان آزادیهای شهروندان را هم از آنان ستاندهاند.
سوم- سرنگونی رژیم به صرف سرنگونی فاقد ارزش است. مسأله مهم گذار از دیکتاتوری جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. ایرانیان باید به تجربههای موفق گذار به دموکراسی بنگرند و از آنها درس بیاموزند.
چهارم- انقلاب و انقلابی بودن را با توجه به پیامدهایش باید از منظر اخلاقی و معرفتی مورد ارزیابی قرار داد. انقلاب هدف نیست، روشی است برای رسیدن به هدف یا اهدافی. مسأله اصلی این است: هدف چیست؟ چگونه و با چه روشی میتوان به هدف دست یافت؟ اگر هدف دموکراسی، آزادی و حقوق بشر است، آیا انقلاب روشی است که کشوری را به این ایدههای موجه رسانده باشد؟