نواب صفوی: “ایران مملکت اسلامی است. بایستی احکام اسلام اجرا شود. اگر اجرا میشد، محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام نورباران بود.”
مملکت اسلامی است. بایستی احکام اسلام اجرا شود. اگر اجرا میشد، محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام نورباران بود.”
مجتبی نواب صفوی، رهبر گروه فدائیان اسلام دقیقا شصت سال پیش یعنی در روز ۲۷ دی ۱۳۳۴، یک دهه پس از اولین تروری که انجام داد، به جوخه اعدام سپرده شد.
اولین ترور گریبان احمد کسروی، پژوهشگر تاریخ، را گرفت که نواب صفوی او را متهم به قرآنسوزی و ارتداد کرد و با گلوله “حکم خدا” را اجرا کرد.
کسروی در اردیبهشت ۱۳۲۴ از این ترور جان سالم به در برد اما در اسفند ماه همان سال پیروان فدائیان اسلام او را در دادگستری به قتل رساندند.
پس از اولین ترور، نواب صفوی گروه فدائیان اسلام را شکل داد که خواست نهایی آن تشکیل حکومت اسلامی در ایران بود.
نواب صفوی و فدائیان اسلام طی ده سال فعالیت در سپهر سیاسی ایران، پنج ترور در کارنامه خود به جا گذاشتند: ترور کسروی (۱۳۲۴)، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار (۱۳۲۸). حاجعلی رزمآرا نخست وزیر (۱۳۲۹) درباره قتل رزمآرا بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد و برخی معتقدند ترور او کار فدائیان اسلام نبود.
ترور حسین فاطمی وزیر خارجه (۱۳۳۱) و حسین علا، نخستوزیر (۱۳۳۴) هم نافرجام ماند.
همه این ترورها برای رسیدن به هدف اصلی یعنی تشکیل حکومت اسلامی بود.
بعد از ترور نافرجام علا، نواب صفوی و برخی اعضای فدائیان اسلام دستگیر و اعدام شدند.
روحانی ناسازگار
نواب صفوی در طول زندگی خود تقریبا با همه سر ناسازگاری داشت. از نظر برخی او روحانی احساساتی و متعصبی بود.
به نوشته حاجی مهدی عراقی از نزدیکان نواب، در زمانی که “در نجف مشغول خواندن درس [طلبگی] بوده یکی از این کتابهای کسروی به دستش میرسد که به امام جعفر صادق توهین کرده بود.”
در خاطرات عراقی میخوانیم که نواب کتاب را نزد دو مرجع میبرد تا حکم ارتداد بگیرد. عبدالحسین امینی، از مراجع شیعه در نجف، از قصد او که آگاه شد به او توصیه کرد به درسش ادامه دهد و از دادن حکم امتناع میکند.
اما نواب صفوی به نظر این مرجع شیعه بیاعتنایی میکند و “وسایلش را جمع میکند و حرکت میکند به طرف تهران” تا تصمیم خود را به کرسی نشاند.
از دیگر موارد ناسازگاری نواب، اختلافش با ابولقاسم کاشانی بود. گفته میشود برخی اعضای جبهه ملی، کاشانی و نواب در جلسهای شرکت میکنند و رزمآرا، نخستوزیر وقت به عنوان مانعی برای ملی شدن صنعت نفت معرفی میشود.
تلاش برای ترور حسین علا در سال ۱۳۳۴ ناموفق بود
برخی اسناد اشاره دارند که نواب در ازا ترور او، از کاشانی و جبهه ملی میخواهد احکام اسلامی اجرا شوند. بعد از تشکیل دولت ملی، این خواسته نواب عملی نمیشود و او از جبهه ملی و کاشانی فاصله میگیرد طوریکه حسین فاطمی، نفر دوم جبهه ملی را نیز ترور میکند.
عزتلله سحابی در خاطرات خود درباره اختلاف نواب و کاشانی نوشت: “فدائیان اسلام به کاشانی میگفتند شما که مذهبی و آیتالله و عضو جبهه ملی هستی، بایستی مدافع اجرای احکام اسلام باشی. کاشانی هم میگفت بیسوادها، حالا وقت این حرفها نیست.”
عراقی نیز در خاطرات خود، اختلاف نواب و کاشانی را به خاطر یکی از نزدیکان کاشانی میدانست.
در مجموع میتوان گفت که نواب صفوی در رسیدن به حکومت اسلامی که مجری احکام اسلامی باشد، از هیچ کوششی مضایقه نکرد. از حذف فیزیکی موانعی که، به تصور او، بر سر این راه وجود داشت تا قطع ارتباط با هم صنفیهای خود.
راهنمای حقایق
نواب کتابی را در سال ۱۳۲۹ به چاپ رساند که به باور برخی محققان، سلف نظریه جمهوری اسلامی بود و در آن یک حکومت اسلامی ترسیم شده بود.
نام این کتاب “راهنمای حقایق یا اعلامیه فدائیان اسلام” بود.
این کتاب در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، زنان، روحانیت و دادگستری دستورالعملهایی صریح دارد که برای ایرانیانی که طی سه دهه در جمهوری اسلامی زندگی کردهاند، آشناست.
نواب معتقد بود با اجرای نظریات این کتاب، “ایران به یارى خداى جهان با اجراى دستورات گذشته بهشت جهان خواهد بود.”
از نظر او فرهنگ ایران فاسد بود و “شب و روز زنان و مردان در کوچه و بازار و اداره و مدرسه و کارخانه و سایر اماکن عمومی، با هم رو به رو شده و شب و روز حس شهوت عمومی بدون حساب مشغول فعالیت و هیجان است.”
و در این میان، بهترین کار برای زنان، “مدیریت خانواده، اولین مدرسه تولید و تربیت نسل بشر است” و اگر قرار است زنان در بیرون کار کنند باید ادارت و کارخانههای زنانه ایجاد شود و مدیران آنها باید زن باشند.
طبق دستورالعمل این کتاب، موسیقی، رمان و سینما باید برچیده شوند مگر اینکه هدفشان ترویج احکام اسلامی باشد.
در حکومتی غیر از حکومت اسلامی “سپور و جاروکش خیابانها همه رشوه خوارانند تا جناب نخست وزیر و شاه.”
نواب چندین بار تاکید کرده بود در جامعهای که احکام اسلامی در آن اجرا نمیشود “همه از هم پاشیدهاند و همه به هم بیاعتماد و بدبینند. دولت از ملت و ملت از دولت… آتش فساد، دورویی، شهوت، دروغ، خیانت، بیناموسی، هرزگی و همه رذائل از بر و بوم ایران شعلهور شده و اختلاف عظیمی میان تمام طبقات مردم و حتی میان خانوادهها و فرد فرد جامعه حادث گردیده است.”
از نظر او “سه چهارم جامعه تحصیلکرده…دارای همه صفات زشت و رذائل هستند.”
از اینرو “رجال جنایتپیشه” باید بمیرند.
در حکومت اسلامی نواب، “زناکار در منظر عمومی تازیانه” زده میشود و دست دزد بریده میشود.
در همه ادارات و امکان باید “پرچم سبز لااله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله علاوه بر پرچم ایران نصب کنند و صوت روح پرور الله اکبر در سه وقت شنیده” شود. او نتیجه میگیرد که “عدم اجرای احکام اسلام و قانون مجازات اسلام، یکی از عوامل بزرگ بدبختی است.”
اکنون با شکل گیری حکومت اسلامی پس از چند دهه، تاریخ میتواند قضاوت کند که آیا ایران “بهشت” نواب شده است یا نه.