آیا راست است که:
هاشمی رفسنجانی تشکیل شورای رهبری را به این سبب پیش کشیده بود که با پروژه جانشین شدن پسر خامنهای یعنی مجتبی خامنهای مخالفت کند؟
آیا تشویق سید حسن خمینی برای نامزدی مجلس خبرگان، نقشهای برای بر هم زدن این پروژه نبوده؟
آیا حقیقت است که رفسنجانی گفته: «تنها راه جلوگیری از اجرای این طرح فقاهتی- سلطنتی از نوع استبداد صفوی، آمدن سید حسن خمینی به میدان انتخابات است تا برنامه سپاه – مصباح – بسیج برای تحمیل مجتبی خامنهای به مملکت و لغو جمهوریت نظام، بر هم بریزد؟
اگر راست نیست، پس سبب چیست که تمامی شخصیتها و نهادهای زیر امر ولی فقیه از فرماندهان سپاه و بسیج گرفته تا شورای نگهبان و امامان جمعه، از قوه قضاییه تا رادیو- تلویزیون و کیهان یا رجانیوز و جوان… اینگونه تند به رفسنجانی حمله میکنند و دمی را در توهین به او از دست نمیدهند؟ اگر علی خامنهای خود حامی این پروژه نباشد دار و دسته بسیجی- حزبالهی چطور جرات به این نوع توهینها میکنند؟ در این میان، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی چه گناهی کرده؟ سید حسن خمینی را چرا چنین ناجوانمردانه میکوبند و تهدید و تحقیر میکنند؟
آیا حقیقت است که در پس پرده این اعمال مافیایی، مجتبی خامنهای ایستاده که چنین با حسن خمینی و رفسنجانی کینهتوزی میکند.
آیا راست است که همه فعالیتهای ضد دولت روحانی و خرابکاری در جریان مذاکرات هستهای را وی رهبری کرده؟ یا حقیقت است که آتش زدن سفارت عربستان، آنهم چند روز مانده به اجرای برجام با دستور مستقیم مجتبی خامنهای صورت گرفته؟
آیا راست است که در فردای قرارداد لوزان، مصباح یزدی در حضور مقلدش مجتبی خامنهای خطاب به فرماندهان سپاه- بسیج و اطلاعاتیها گفته: «جلوی روحانی- هاشمی را حالا اگر نگیریم، ولی فقیه را استغفرالله عنقریب به انگشت ششم تبدیل میکنند بعد هم به بهانه سازندگی اقتصادی و حقالناس-بازی و از این جور چیزها یا معامله با آمریکا میبندندش تا خشک بشه قطعش کنند. پس، ما یا آنها، حقالله یا حقالناس، حکومت علی یا اصلاحطلبی، هر دو کنار هم نمیشه یکی باید از بین بره…»
آیا باور کردنی است که آقای علی خامنهای در ملاقات با ولادیمیر پوتین- که دور از نظارت دولت روحانی و خلاف عرف دیپلماتیک صورت گرفت- تعهد کرده که:
١- ایران از این بیشتر به آمریکا نزدیک نشود، از هر گونه تماسی برای تنشزدایی با آمریکا جلوگیری کند، در عوض بر سطح و وزن همکاریها با چین و روسها بیفزاید.
٢- جمهوری اسلامی نیروی زمینی بیشتری به سوریه بفرستد و نیروهای سپاه را تحت رهبری ارتش روسیه در سوریه قرار دهد. همچنین برای بازگشت نفوذ روسیه به عراق هر گونه همکاری لازم را انجام دهد.
به این شرط که طرف روسی متعهد شود که:
١- در تقویت تسلیحاتی و تعلیماتی سپاه و بسیج به جد همکاری کند.
٢- روسیه فقط سپاه پاسداران را بعنوان طرف اصلی خود در ایران بشناسد و رابطه با دولت و وزارت امور خارجه را امری تشریفاتی تلقی کند.
۳- و مهمتر اینکه بعد از فوت «آقا» هر کسی را که سپاه و بسیج بهعنوان ولی فقیه جدید بشناسد روسیه هم از او حمایت کامل کند.
میگویند این بشار اسد بوده که در سفر روسیه برای این قرارداد زمینهچینی کرده بوده. البته به تأیید و خواست خود آقای خامنهای و شرکا.
حالا این خبر رعشهآور اگر راست باشد، تکرار عهدنامه ترکمنچای نیست؟ اگر غیر از این است چرا رهبر جمهوری اسلامی حمله به آمریکا را اینگونه تشدید کرده و وزارت امور خارجه را از هر گونه گفتوگو با آمریکا منع فرموده؟ یا پوتین چه قول شفاهی داده بوده که گفته: «ما از پشت خنجر نمیزنیم».
اینجاست که باید هشدار داد. به ملت دانای ایران ندا داد که نباید ساکت نشست زیرا تحقیر کنندگان شما، منکران حق الناس، فقهایی که رأی شما را تنها زیورآلاتی تزیینی بر پیکر حکومت فقاهتی تلقی میکنند و با پروژه تبدیل مجتبی خامنهای به ولی فقیه مستبد بعدی، مصمماند که از ایران زمین، مملکتی پادگانی چون کره شمالی بسازند تا بنا بر میل خود با مردم رفتار کنند.
هشدار به روحانیان و آن اصولگرایانی که نمیخواهند این روزها آخرین روزهای خوششان باشد. زیرا به این بیداد اگر اعتراض نکنند نخستین قربانی داعشیان وطنی آنها خواهند بود.
باری، نگذاریم که این روزها واپسین روزهای این اندک جمهوریت، ایرانیت و انسانیت باشد.