خانه » مقاله » توافق اتمی ایران با 5 به اضافه 1: برندگان و بازندگان / ساسان فیاض منش

توافق اتمی ایران با 5 به اضافه 1: برندگان و بازندگان / ساسان فیاض منش

das00026+65-6959+65se3

گرد و غبار فرونشسته است و توافقی که مدتها منتظرش بودیم بین ایران و پنج به اضافه یک ( ۵ عضو دائمی شورای امنیت و آلمان) تحت عنوان « برنامه همه جانبه مشترک برای عمل به صورت واقعیت درآمده است. [ از قراردرایران آن را « برجام» نامیده اند- ا.س.). برجام قراراست برنامه اتمی ایران را کاهش بدهد و درازایش هم شماری از تحریم ها لغو شود. هم چنین این هم واقعی است که قطع نامه ۲۲۳۱ سازمان ملل که همه قطع نامه های پیشین سازمان ملل وتحریم هائی که از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران وضع شده است را پایان خواهد داد هم به تصویب رسیده است. مااکنون می توانیم برندگان و بازندگان این درگیری ۳۶ ساله ایران با مخالفانش را بررسی کنیم.


خب پس آغاز می کنیم از بزرگترین بازنده این درگیری، یعنی رژیم استعماری در فلسطین که اسرائیل نامیده می شود. از سالهای ۱۹۹۰ به این سو رهبران اسرائیل و به ویژه بنجامین نتانیاهو کوشش می کردند تا علیه ایران و عراق- دو ستونی که دربرابر Eretz Yisrael ایستاده بودند، جنگی در بگیرد . کوشش شان این بود که این کار را ارزان تمام کنند یعنی دختران و پسران امریکائی را به میدان بفرستند که بکشند و کشته شوند. درمورد عراق موفق شده بودند ولی درترغیب امریکا به جنگ علیه ایران مشکل داشتند. آنها حتی موفق نشدند جورج دبلیو بوش را متقاعد نمایندکه ایران را بمباران کند اگرچه آنها توانسته بودند تمام متحدین نئومحافظه کار خود را دراطراف رئیس جمهوری که به داشتن زیرکی زیاد شناخته نمی شد جمع کنند و از سوی دیگر این نگرش را هم داشت که قبل از اشغال عراق با خدا حرف بزند. کاربا رئیس جمهور شدن باراک اوباما اندکی دشوارترشد. اینجا هم اسرائیل شماری از بهترین لابی ایست های خود از جمله دنیس راس را دربالاترین مقام کاخ سفید کاشت و به آنها ماموریت داد که سیاست « دیپلماسی زمخت» را فرموله کرده و اجرا نمایند. این سیاست « دیپلماسی زمخت» یعنی پس از یک سری قدمها ازجمله وضع تحریم های بسیار سخت برایران حمله نظامی باید آغاز شود. با این همه با همه زوری که رهبران اسرائیلی زده اند آنها نتوانستند رئیس جمهور اوباما را متقاعد نمایند که قدم آخر را برداردو جنگ علیه ایران را آغاز نماید. این کار وقتی سخت تر شد که بعضی از این لابی ایست ها از کاخ سفید اوباما کنار گذاشته شدند و جان کری به جای هیلاری کلینتون چاپلوس که اغلب می کوشید درمورد ایران ادای نتانیاهو را دربیاورد، وزیرامورخارجه شد. درپایان نه فقط اسرائیل نتوانست امریکا را به حمله به ایران ترغیب کند بلکه شاهد بود که « دیپلماسی زمخت» هم خودبخود محو شدو از بین رفت.

عدم توفیق درواداشتن امریکا به جنگ علیه ایران بزرگترین زیانی است که اسرائیل درتاریخ اش با آن روبروشده است. ظرافت قضیه دراین است که نخست وزیر ابله اسرائیل دراین زیان نقش داشته است. رفتارهای عجیب نتانیاهو نقش مهمی داشت دراین که پنج به اضافه یک تقاضاها و تهدیدهای او را خیلی جدی نگیرند. مقایسه ابلهانه و مکرراو که ایران یک آلمان نازی دیگری است که می خواهد هولوکوست را تکرار کند، هشدار احمقانه او که بمب اتمی ایران نه فقط اسرائیل بلکه اروپا وامریکا را هم نشانه رفته است و بعد نمایش مسخره اش در سازمان ملل که کارتونی از بمب ایرانی را نشان می داد- دست برقضا بعضی ها این نمایش را به عنوان « سخن رانی وایل ای کویت درسازمان ملل مسخره کرده اند- مانورهای پشت صحنه اش با بعضی از صداهای نه چندان جدی درامریکا که کوشید به اوباما رودست بزند و بعد دریک جلسه مشترک مجلس نمایندگان امریکا سخن رانی کند- همه این ها کمک کرد تا اسرائیل منزوی شود و نتواند نقش قابل توجهی درمذاکرات پنج به اضافه یک با ایران داشته باشد. ما باید به نیابت از سوی اسرائیل از بی بی تشکر کنیم که از وقوع یک جنگ دیگر درخاورمیانه جلوگیری کرده است.

زیان اسرائیل البته زیان مدافعان اسرائیل درامریکا هم هست. میلیاردرهای قمارباز و « سرمایه گذار» که متحد اسرائیل هستند و نمایندگان گنگره که نمایندگی شان را مدیون این قدرتمندان هستند و لابی ایست هائی که از این ثروتمندان تغذیه می شوند و « محافظه کاران جدید» که همه موجودیت شان به بی آزاری این میلیاردرها بستگی دارد، همه و همه یک زیان عمده دیده اند. با توافق برسر توافق برجام و قطع نامه ۲۲۳۱ ادلسون و سابانس های این دنیا، کاتنز ها، کرک ها، و منندزها، وAIPACوWINEPو UANI و کریستول ها، بولتو ن ها، و دوبوویتزها زیان چشمگیری دیده اند. ما باید به کوشش شان نمره بیست بدهیم ولی درنتیجه نهائی همه اینها رفوزه شده اند.

البته این به این معنانیست که رژیم استعماری اسرائیل و متحدانش تمام شده اند و دیگرنخواهند کوشید همان کاری را که باعراق کرده اند با ایران هم بکنند. آنها هنوز چند هفته وقت دارند که بکوشند تا بخش امریکائی این توافق را حفه کنند. حتی اگربتوانند به اندازه کافی درگنگره رای علیه برجام بگیرند توافق بین ایران و بقیه پنج به اضافه یک که سرجایش می ماند. و همین طور است قطع نامه ۲۲۳۱ سازمان ملل. آن کشتی به اصطلاح دیگر رفته است.

دیگر بازندگان درگیری چندین ده ساله بین ایران و غرب رژیم های قرون وسطائی خاورمیانه مخصوصا در منطقه خلیج فارس اند که عمدتا از سوی غرب و به ویژه از سوی ایالات متحده امریکا تغذیه و پاسداری می شوند. یک بحث مشترک که اتفاقا دراسرائیل ساخته شده است این که اگر به ایران اجازه غنی سازی اورانیوم داده شود، رژیم های عربی مثل عربستان سعودی هم می کوشند سلاح اتمی خودشان را بسازند. و این بحث نشان می دهد که این رژیم ها چقدر عقب مانده و ارتجاعی هستند. چرا وقتی یک قدرت استعماری درمیان شان به صدها بمب اتمی دست یافته است این شیخ نشین ها برای دست یابی به سلاح اتمی کوشش نکرده اند ؟ آیا دلیل اش این است که موجودیت این رژیم ها با استعمار درهم بافته شده است؟ آیا به خاطر این است که آنها از مقاومت دربرابر استعمار واهمه دارند؟ آیا این به این خاطر است که آنها واهمه دارند ایران به نیروهای ضد استعمار کمک کند؟ آیا دلیل اش این است که آنها هم برای دهه ها کوشیدند تا تحریم ها علیه ایران باقی بماند و امیدواربودند که روزی امریکا یا اسرائیل یا هردو به ایران حمله کنند؟

خوب، رژیم های قرون وسطائی به آن چه که می خواسته اند نرسیدند.
برنده اصلی این درگیری ۳۶ ساله پس کیست؟ آدم تمایل دارد بگوید ایران ولی به دلایلی که درزیر خواهم گفت ایران انتخاب اول من نیست. پاسخ من این است که درواقع شرکت های بین المللی برنده اصلی اند. همان طور که درجای دیگر توضیح داده ام جنگ امریکا برای تحریم ایران بخصوص دردوره ریاست جمهوری کلینتون درواقع بین دو نیرو بود. اسرائیل و گروه های لابی آن که درواقع مدافعان اصلی تحریم بودند و لابی های شرکت ها که برای لغو تحریم هامبارزه می کردند. لازم به تاکید نیست که نگرانی اصلی شرکت ها سودشان بود نه مسائل اخلاقی درمورد گرسنگی دادن به یک ملت.

درگذر سالها لابی شرکت ها- عمدتا به رهبری صنایع هوائی، انرژی و کشاورزی- هرامیدی را به پیروزی درمقابل دشمنان داخلی خود از دست داده بودند. با آغاز دوره دوم ریاست جمهوری کلینتون حتی شرکت های خارجی به طور روزافزونی از تجارت با ایران واهمه داشتند. درنهایت اغلب حلقه ارتباطی ایران با اقتصاد دنیای سرمایه داری قطع شد. حالا پس ازبرجام شرکت های امریکائی و خارجی ازاین دورنمای بازگشت به ایران آب دردهانشان راه افتاده است. درست به مانند لاشخوری که یک جسد تازه می بیند، سرمایه داران جهانی « بازار» بزرگی می بینند که دربرابرشان وجود دارد کشوری که ۸۰ میلیون جمعیت دارد، جمعیتی که اغلب جوان اند و تشنه اند که کالاهای مختلف را داشته باشند. حتی قبل از این که توافق نهائی بین ایران و پنج به اضافه یک امضا شود، هیئت های تجارتی ازرهبران شرکت ها یکی پس از دیگری به ایران رفته اند تا جایشان رادرحراجی که بزودی راه خواهد افتاد ذخیره کرده باشند. ولی بعید نیست اندکی شتاب کرده باشند. تحریم هائی که نهایتا لغو می شوندتماما به درگیری اتمی مربوط می شوند. دیگر تحریم ها که به مسایلی چون حمایت ادعائی ایران از « تروریسم» و یا « نادیده گرفتن حقوق بشر» مربوط می شوند که باقی خواهند ماند.

ولی آیاایران هم یپروز شد؟ پس از توافق لوزان در آوریل این پرسش را ازمن کرده اند. جواب من این بود که جنگ بین ایران و پنج به اضافه یک شبیه یک مسابقه بوکس بین یک سبک وزن و یک بوکسور سنگین وزن است. حتی قبل از این که مسابقه شروع شود شما می دانید که کی کتک خواهد خورد. پرسش ولی این است که وقتی مسابقه تمام می شود آیا بوکسور سبک وزن هنوز می تواند سرپا بیایستد یا خیر. اگر پاسخ مثبت باشد که احتمالا می توان از پیروزی بوکسور سبک وزن سخن گفت. با استفاده از این استعاره می توان گفت مذاکره کنندگان رئیس جمهورروحانی پیروز شده اند. آنها ازیک موضع ضعف وارد مذاکره شدندولی درپایان هنوز برسرپا ایستاده اند. درفرایند مذاکره از بسیاری از « خط قرمزها» ی خود گذشتند- اگر بخواهم از اصطلاحی که بین هر دوسوی مذاکره بسیار محبوب است استفاده کنم. از جمله خط قرمزهائی که از سوی ایرانی ها از آن گذشتند می تواند به موارد زیر اشاره کرد. این که توافق باید دریک مرحله تمام شود نه این که از مراحل مختلف بگذرد، سایت های نظامی نباید به هیچ وجه مورد بازرسی قراربگیرند و همه تحریم ها باید درروز توافق و نه به تدریج لغو شوند. حتی قطع نامه ۲۲۳۱ سازمان ملل هم شامل امتیازهای دیگری است که ایران داد ازجمله « مکانیسم بازگشت» – مکانیسمی که بطور موثری تحریم ها را بر می گرداند اگر یکی از طرفین قرارداد اتمی- مثلا امریکا ادعا کند که ایران به تعهداتش عمل نکرده است. بعلاوه قطع نامه تحریم فروش اسلحه به ایران را حفظ کرده است و تکنولوژی موشک های بالستیک را برای چندین سال حفظ کرده است. وقتی برجام را به دقت مورد بررسی قرار می دهیم و همین طور قطع نامه ۲۲۳۱ را امتیازهائی که ایران داد برای کسی که این مذاکرات را از ابتدادنبال کرده باشد این امتیازها به راستی حیرت آورند.

بعضی از مخالفان « اصول گرای» روحانی درایران این قرارداد و تیم مذاکره کننده را با آنهائی که در گذشته برای ایران درمبارزه اش علیه نیروهای امپریالیستی – برای نمونه در۱۸۲۸ قرارداد ترکمانچای با روسیه تزاری و قرارداد رژی در۱۸۹۰ و بالاخره قرارداد ایران و انگلیس در ۱۹۱۹ و یاحتی « جام زهر» ۱۹۸۸ که ایران را واداشت تا آتش بس درخواستی شورای امنیت ملی سازمان ملل را درجنگی که صدام و حامیان اش به خصوص ایالات متحده برایران تحمیل کرده بودند بپذیرد مقایسه کرده اند. و اما آن چه که « اصول گرایان»نادیده می گیرند این که امتیاز دادن با روحانی و تیم او شروع نشده است. درواقع از مدتها قبل در ۲۰۰۳ زمان ریاست جمهوری رئیس جمهور خاتمی « اصلاح طلب» این فرایند آغاز شد که ایران درباره غنی سازی اورانیوم با گروه ۳ ( فرانسه بریتانیا و آلمان) وارد مذاکره شد درحالی که بحث می کرددرتحت ماده ۴ قرارداد عدم گسترش سلاح های اتمی برای غنی سازی اورانیوم این « حق مسلم» را دارد. یک کشور از موضع ضعف با دیگران براساس « حق مسلم» مذاکره می کند. ولی این ضعف به اصلاح طلبان ایران محدود نمی شود. رئیس جمهور احمدی نژاد که گفته می شد متحد اصول گرایان است هم با پنج به اضافه یک سرغنی سازی اورانیوم ایران مذاکره کرده است. درنتیجه هر دو گروه هم اصلاح طلبان و هم اصول گرایان با بزرگترین قدرتهای جهان از موضع ضعف مذاکره کرده اندو درشرایطی که وجود دارد این عملا اجتناب ناپذیر است. وقتی همه موجودیت شما به خطر می افتد ممکن است شما به یک «مبادله نابرابر» رضایت بدهید یعنی اگر درآخر هنوز برسرپا مانده باشید آن را یک پیروزی بخوانید.

بزرگترین قربانی ۳۶ سال تحریم و تهدید علیه ایران طبقه کارگر ایران بود که باید نه فقط درشرایط نداری و محرومیت و ریاضت اقتصادی بلکه با خطر دائمی بمباران شدن از سوی امریکا و اسرائیل و یا هردو زندگی کند. امیدوارباشیم که « پیروزی» ایران نه فقط برای شرکت های غربی و همپالکی های بومی شان خیر وبرکت خواهد داشت بلکه برای زنان و مردان کارگر هم سرآغاز اندکی بهبود درزندگی شان خواهد بود. امیدوار باشیم که با کاهش خطر جنگ هر روزه ، ترس از « دشمن» – واژه ای که رهبران ایران به تکرار ازآن استفاده می کنند-کمتر شود و آزادی بیشتری نصیب مردم ایران گردد.

http://www.counterpunch.org/2015/07/22/irans-nuclear-deal-with-the-p51-winners-and-losers/

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*