پیام ۱۳۹۳/۱۱/۱ آیتالله خامنهای “به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی” جالب است و نیازمند ارزیابی ناقدانه. برخی از نکتهها به شرح زیرند:
یکم- جوانان غربی مخاطب پیام او هستند، برای این که الف: آینده در دست آنان است. ب: حس حقیقتجویی در آنان زنده است. پ: سیاستمداران غربی “آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.”
آیا آیتالله خامنهای داوری بعدی آنان را خواهد پذیرفت؟ کافی است صفحهای در مورد واکنشهای جوانان غربی به این پیام در فیسبوک بگشاید، که ادمین آن از دفتر “مقام معظم رهبری نباشد، تا پاسخهای آنان را همه بخوانند.
دوم- “حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی” او را متقاعد کرده تا این نامه را خطاب به جوانان غربی بنویسد. کدام حوادث؟ عملیات تروریستهای مسلمان؟ یا دامن زدن رسانههای غربی به “اسلامهراسی” و “اسلامستیزی”؟
آیتالله خامنهای تاکنون به صراحت جنایت تروریستی فرانسه را محکوم نکرده است. آری او در ۱۳۷۲/۰۱/۰۴ گفته بود: «هرکس که در گوشهای از دنیا؛ در شهری، در روستایی، در خیابانی، در هرجایی بمبگذاری کند و مردم بیپناه، مردم بیگناه، زن و مرد و غیر نظامیان را از بین ببرد، تروریست است. ما از چنین کسانی هرگز حمایت نکردهایم و نمیکنیم.»
اما منظور او در اینجا “اسلامهراسی” گسترده کنونی است، نه ترورهای پاریس.
سوم- آیتالله خامنهای از زمان وقوع جنایتهای پاریس تاکنون، به صراحت و با ذکر مورد، این جنایت را محکوم نکرده است. چرا؟ برای این که جنایت تروریستی پاریس و موارد مشابه را توطئه خود غربیها علیه اسلام و مسلمانان به شمار میآورد. در همین نامه به جوانان غربی میگوید: «اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند.»
رسانههای امنیتی و نظامی اصولگرایان نیز، رسانههایی چون خبرگزاری فارس که به سپاه و بسیج متصل است، اشکالات فراوانی بر خبرهای حادثه تروریستی پاریس وارد آوردند تا بگویند خود دولت فرانسه پشت این عملیات قرار داشته است. از جمله گفتند و نوشتند :
الف- مگر امکان دارد که یکی از تروریستها کارت شناسایی خود را جا بگذارد تا شناسایی شود؟
ب- لباسهای تروریستها و نوع عملیات آنان نشان میداد که کاملاً حرفهای هستند و باید از نیروهای پلیس مخفی خودشان باشند.
پ- از همه مهمتر، یکی از تروریستها به سر پلیس زخمی مسلمان افتاده روی زمین شلیک میکند، اما فیلمی که هزاران بار از همه شبکهها پخش شد، نشان میدهد که هیچ قطره خونی بر زمین جاری نمیشود. این بخش ساختگی بودن کل ماجرا را اثبات میکند.
به احتمال زیاد خامنهای چنین نظری دارد. اما احتمال دیگر این است که چون کل گروههای تروریستی تکفیری را مزدوران غرب میداند، در اینجا نیز همین موضع را اتخاذ کرده است. بدین ترتیب باید به جوانان غربی بگوید که غرب با این توطئه به دنبال زدن اسلام بود.
چهارم- غرب- یعنی دولتهای غربی- همیشه به دشمن نیاز دارد. در دوران جنگ سرد کمونیسم و شوروی دشمن به شمار میرفت، اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آنان اسلام را به عنوان “دشمن ترسناک” جدید قلمداد کردند. میگوید: «من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟»
به آنان میگوید که به دنبال انگیزهها و منافع “سیاهنمایی گسترده علیه اسلام” باشید. پاسخ او این است که نفوذ اسلام از یک سو، و به خطر انداختن منافع جهانخوران از دیگر سو، موجب دامن زدن به اسلام هراسی است. در ۱۳۹۳/۰۸/۲۶ در همین مورد گفت: «امروز یکی از کارهای اساسی و مهمی که در شرکتهای هنری معروف دنیا مورد استفاده قرار میگیرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهانخواران را تهدید نکرده بود، در مقابل آن، این واکنشها نشان داده نمیشد. این که میبینید گروههایی را به نام اسلام و به نام حکومت اسلامی میسازند، میتراشند، مسلّح میکنند، پشتیبانی میکنند، به جان انسانها میاندازند و کشورها را بهوسیلهی آنها ناامن میکنند، این نشاندهنده نفوذ پیام اسلام است. از اسلام حقیقی میترسند.»
پنجم- او جوانان مغرب زمین را دعوت میکند تا به طور مستقیم به قرآن، زندگی پیامبر اسلام، آموزههای انسانی و اخلاقی او، رجوع کنند و از خود بپرسند که :”همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟ ”
در گام بعد، خواستهای ناممکن را مطرح میسازد. خوانش مستقیم قرآن و سنت، بدون تأثیرگیری از “پیش داوریها”، “تبلیغات منفی” و “چهرهپردازیهای موهن و سخیف” که مانع شناخت اسلام حقیقی شده و “امکان داوری بی طرفانه را از شما سلب” میکند.
مقام علمی آیتالله خامنهای با همین درخواست روشن میشود. او هنوز نمیداند- یا انکار میکند- که هر گونه فهم و تفسیری از متون مقدس دینی، متکی بر “پیش انگاشتها” و “پیش داوریها” است. بدون پیش فرضها و پیش داوریها نمیتوان هیچ متنی را خواند. ذهن آینه شفاف نیست، عینکی رنگارنگ از تئوری هاست. خواننده هم نمیتواند از “سد احساسی و عاطفی” عبور کند. همه اینها با خواننده و مفسر همراهند و این گونه است که تفسیر زاده میشود. اینها جزء ابتداییترین اصول دانش هرمنوتیکاند.
ششم- آیتالله خامنهای به جوانان مغرب زمین میگوید: «من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود.»
او در ابتدای زمامداری سیاسی منکر قرائتهای متفاوت از دین شد و روحانیت را مفسر رسمی دین معرفی کرد. تحولات زمانه او را مجبور کرده تا حتی به روایتهای بی طرفه و مستقیم جوانان مغرب زمین از اسلام رضایت دهد.
پیش از این بارها و بارها گفته بود که اسلامشناسی کار تخصصی و مربوط به فقیهان است، اما اینک میپذیرد که اگر صدها میلیون جوان غیر مسلمان غربی، متن انگلیسی قرآن و دیگر منابع اصیل اسلامی را بخوانند، میتوانند به فهمی صحیح از اسلام دست یابند. میگوید: «این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.»
عجیب است. رژیم خودکامهای که مدعی است نه تنها نواندیشان دینی ایرانی اسلام را نمیفهمند، بلکه فقیهی چون آیتالله صانعی را به دلیل فتواهای نوگرایانه- در محدوده سنت فقیهان- توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (فقیهان درباری) از مرجعیت خلع میکند، حالا کارش به کجا رسیده است!
محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان، به دلیل دگراندیشی دینی، از همه دانشگاهها اخراج شده و از حق تدریس محرومند، اما جوانان غربی دعوت به خوانش مستقیم متن و رسیدن به “فهم صحیح از اسلام” میشوند. شبستری و ملکیان و احمد قابل و…اسلام را نمیفهمند، اما “جوانان غربی” خواهند فهمید.
هفتم- “صنعت اسلامهراسی” خامنهای را به شدت نگران کرده، چرا که به افزایش شکاف میان جهان اسلام و جهان غرب منتهی شده است. تک تک جوانان غربی را به کمک میطلبد تا با رجوع مستقیم به کتاب و سنت، «پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازند.»
“صنعت اسلامهراسی” یک واقعیت مسلم است. اما آن کارخانههای عظیم- نهادها و بنیادها- برای تولید محصول به “مواد خام” نیاز دارند. مواد خام توسط بنیادگرایان مسلمان، خصوصاً گروههای تروریستی اسلام گرا، تأمین میشود.
براساس جدیدترین تحقیق، رسانههای غربی- به ویژه رسانههای آمریکا و بریتانیا و آلمان- چهرهای خشن، بی رحم و تروریستی از اسلام و مسلمانان به تصویر میکشند. اما مواد خام تولید این تصویر را گروههایی چون داعش و بوکوحرام و… فراهم آوردهاند.
جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله خمینی و آیت الله خامنهای نیز نقش مهمی در صادرات مواد خام برای “صنعت اسلامهراسی” و “اسلامستیزی” داشتهاند. به مواردی که آیتالله خامنهای و جمهوری اسلامی انکار خواهند کرد، نمیپردازیم. به آن چه آنان قبول دارند بنگرید:
■ رفتار جمهوری اسلامی با بهائیان که آنان را از همه حقوق ابتدایی انسانی محروم کردهاند.
■ حصر پنج ساله آیتالله منتظری به دستور آیتالله خامنهای.
■ حصر پنج ساله مهندس موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد به دستور آیتالله خامنهای.
■ سرکوب جنبش سبز تحت عنوان “فتنه”: شکنجه بازداشت شدگان، قتل سه تن از بازداشت شدگان زیر شکنجه، به شهادت رساندن دهها تن از معترضان انتخابات در خیابانها.
■ گازگرفتن عیسی سحرخیز توسط محسنی اژهای- معاون اول قوه قضائیه- با دندان.
■ مسئولیتهای بالای عاملان و مجریان قتل عام حدود ۳۸۰۰ تن از زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، به دستور آیتالله خامنهای.
■ اجرای احکامی- از جمله قصاص- که جوانان و مردم امروز غرب آنها را وحشیانه به شمار میآورند. نکته جالب توجه این است که پیام آیتالله خامنهای درست با اعلام این خبر که هیچ پزشک ایرانی حاضر به اجرای حکم قصاص اسیدپاشان نیست، مقارن و همراه شد.
این فهرست را با چندین جلد کتاب میتوان تدوین کرد. کافی است جوان غربی فقط یک مورد اجرای قصاص اسیدپاشی را ببیند. وقتی پزشکان ایرانی زندگی کرده در جمهوری اسلامی این عمل را وحشیانه میدانند، غربیان چه تصوری خواهند داشت؟
از سوی دیگر، آیتالله خامنهای طی دوران بلند زمامداری سیاسی اش، دائماً کوشیده است که شکاف جهان اسلام با جهان غرب را عمیق تر سازد. حتی در ۱۳۹۳/۱۰/۱۹ خطاب به علمای شیعه و سنی از خطرات غرب گفت، پلورالیسم دینی را نفی کرد و تأکید کرد که رحمت متعلق به مسلمین است و با دیگران باید سختگیری کرد (رجوع شود به مقاله “آیتالله خامنهای؛ سختگیری بر “کفار” به جای محکومیت تروریسم“). کافی است جوانان غربی فقط همین سخنان را بخوانند.
هشتم- اگر مسلمانان اینک رهبرانی چون گاندی، نلسون ماندلا، مادر ترزا، مارتین لوترکینک و… داشتند، و او جوانان غربی را به خوانش اسلام و نفی “اسلام هراسی” و “اسلام ستیزی” فرا میخواند، این صدا تا حدی زیادی گوش شنوا پیدا میکرد. اما دعوت آیتالله خامنهای نقض غرض است.
مگر خامنهای مدعی نیست که اسلام را به اجرا گذارده و در حال پیاده کردن اسلام است؟ همه به عمل مینگرند و اقدامات فقیهان را به پای خدا، اسلام و کل مسلمین گذاشته و همه مسئول میشمارند (رجوع شود به مقاله “تعیین محل نزاع در موضوع تروریسم و کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام“).
اگر در آیتالله خامنهای و دیگر فقیهان کمترین نگرانی نسبت به اسلام وجود داشت، به سرعت به حکومت جمهوری اسلامی/ولایت فقیه پایان میبخشیدند و راه یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را که حکومتی سکولار خواهد بود، هموار میساختند. قدرت سیاسی و اقتصادی را رها کرده و شعار “عبادت به جز خدمت خلق نیست” را بر میگزیدند و همچون مادر ترزا به محرومان کمک میکردند. در این صورت دعوتشان گوش شنوایی مییافت.