فرهنگ معین، پهلوان را در مفهوم اول سخت توانا، دلیر و شجاع معنا می نماید و در مفهوم دوم، به معنای درشت اندام و عظیم الجثه، درشت گوی، مرد اصلی که در داستان شرح اعمال او روایت شود، قهرمان و کشتی گیر می داند و پهلوانی را به معنای پهلوان بودن، قهرمانی و سجاعت می داند.
” بطل، ” یل”، ” زورمند” از دیگر مفاهیم مترادف پهلوانی هستند.
فرهنگ نفیسی علاوه بر ویژگی های برشمرده فوق که در دیگر لغت نامه ها ملاحظه گردید، پهلوانی را به معنای شجاعت و دلیری تعریف می کند.
در فرهنگ عمید و برهان قاطع نیز مفهوم مضاعفی بر آنچه در بالا رفته است مشاهده نمی شود. فرهنگ” آنندراج” پهلوانی دادن را کنایه از امتیاز و بزرگی دادن می داند.
پس می توان به طورکلی پهلوان را از لحاظ معنا و مفهوم لغوی؛ مردمانی سخت، دلاور، توانا و زورمند، درشت اندام و درشت گوی دانست که دارای صفات شجاعت و دلیری نیز هستند و به هنر کشتی گیری و آوازه قهرمانی نیز مزین است. البته به ظن نگارنده منظور از هنر کشتی گیری و آشنایی با فن و بند آن، توانمندی در به کاربردن فنون رزم آوری و مبارزه سلحشورانه است که به خصوص در دوران پیش از به کارگیری اسلحه گرم در میادین نبرد این هنرمندی تجلی خاص خود را داشته است و در حقیقت این معنا، وجود توانمندی جسمانی را در نظر پهلوان ابراز می دارد و همچنین بیان این ویژگی در پهلوان به منظور سرآمد بودن نسبت به توانمندان عصر و یا قلمروی خویش از نظر قوای بدنی و رزم آوری است.
اما پهلوانی در حوزه فرهنگ و ارزش های فرهنگی مفهومی بسیار گسترده و عمیق نسبت بدانچه در معنای لغوی آن است پیدا می کند. جایگاه پهلوان در استنادات ادبی، هنری ، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و حتی امروزه ورزشی در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون به خصوص ایران آنچنان تصویری متمایز و پیچیده نسبت به تعریف صریح و روشن لغوی آن پیدا می کند که همواره توضیحات و تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه متضاد را به خود مشغول می دارد.
شاید مصداقی چون جهان پهلوان غلامرضا تختی برای شرح فوق نمونه ای ملموس باشد.
این پیچیدگی، زاییده توانمندی عرصه خرد و روان آدمی است که گاهی نهایت قابلیت های خود را در وجودی به نام پهلوان متجلی می سازد. از این روست که پهلوانی را در الگوهای مختلف و قواره های گوناگون در فرهنگ ملل متمدن می توان ملاحظه نمود. عیاری، شاطری، سامورایی، شوالیه گری، قلندری و… ده ها نمونه و مدل پهلوانی دیگر که در عین دارابودن وجوه مشترک، گه گاه تمایزهای عمیقی میان آنان مشاهده می شود، ناشی از عمق و گستردگی شخصیتی است که به نام پهلوان از ماقبل تاریخ با حضور در افسانه ها، اسطوره ها، داستان ها و قصه های عامیانه نقش آفرینی خود را آغاز کرده و با آغاز تاریخ نیز ردپای او را در جریانات مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان جستجو نمود.
آنچه امروز به عنوان پهلوانی و فرهنگ آن در میان جوامع بشری موجود است، دستاورد تعاریف سینه به سینه ای است که در کنار استنادات تاریخی مکتوب بیان کننده جایگاه و حوزه حضور و اثرگذاری شخصیتی به نام پهلوان در قالب های گوناگون می باشد.
شرح چگونگی ورود این شخصیت به حوزه آثار فرهنگی می تواند قابل توجه باشد: چون به نخستین ادوار حیات ملل نظر می کنیم، می بینیم هیچ ملتی به وجود نیامده و به تحصیل استقلال و تحکیم مبانی ملیت توقفی نیافته است مگر آنکه اعصار دوره های خطر را گذرانده و با اعمال پهلوانی دست زده باشد و بزرگانی و پهلوانانی از او پدید آمده باشند که در ذهن وی اثری بزرگ بر جای گذارند.
این خاطرات مایه ظهور روایاتی گشت که دهان به دهان و سینه به سیه نقل شد و از مجموع آنها تاریخ ملل قدیم و اولی پدید آمد. بدین معنی که از آن ملت به جای تاریخ های مدون و مرتبی که اکنون داریم و در آن بحث و تحقیق را به نهایت می رسانیم تنها همین روایات را که اغلب با انسان ها آمیخته بود داشتند و از سرگذشت نیاکان خود بدان صورت آگاه بودند. روایات و حکایات مذکور آخرکار منتهی به تاریخ های مدون گشت و احیاناً بر آنها افزوده شد اما به هر حال روایاتی پراکنده و بی نظم بود که هر قسمت از آن را کسی به یاد داشت و برای گردآوردن مجموعه آنها نهضتی و اقدامی لازم بود. این کار بزرگ اغلب و نزدیک به تمام موارد آن به همت کسانی صورت گرفت که به ذکر مفاخر ملی و بیان پهلوانی ها و قهرمانی های نیاکان خویش علاقه داشتند. نویسندگان مذکور و پس از ایشان شاعران داستان ها و روایات و قطعات پراکنده یاد شده را گرد هم کرده و از آن اثری واحد پدید آوردند… شاعری که بدین کار دست می زد اگر دارای روح ملی بود و در اثر خود هیچگاه از این روح و معنی دور نمی شد، اثر او به سرعتی تمام در میان مردم شهرت می یافت و دهان به دهان می گشت و از آن جا سخن ها برمی گرفتند و می پراکندند و اینگونه است که حوزه ای به نام حماسه های پهلونی درعرصه فرهنگ هر ملتی شکل می گیرد که ضمن بیان گذشته آن ملت اصول فرهنگی و هویتی مردم یک سرزمین می پردازد و چگونگی جهان بینی و دیدگاه جهان زیستی امروز ایشان را در تعریف آنچه که هست و آنچه که باید باشد بیان می دارد. در تعریف مفهوم حماسه مطالعه می نماییم که حماسه نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی برتوصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگی های قومی با فردی است به نحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان می گردد. موضوع سخن در اینجا امر جلیل و مهمی است که سراسر افراد ملتی در اعصار مختلف در آن دخیل و ذی نفع باشند مانند مشکلات و حوائج مهم ملی از قبیل. مساله تشکیل ملیت و تحصیل استقلال و دفاع از دشمنان اصلی.
گره خوردن زندگی یک ملت در اعصار مختلف با چگونگی زندگی پهلوانان ایشان که بتوانند بیان کننده مظاهر مختلف زندگی آنان باشد خود از عمق ارتباط میان پهلوانی و فرهنگ عامیانه مردم از یک طرف و از طرف دیگر جایگاه الگوهای اجتماعی که در قالب و قواره پهلوانی می توانند نقش هویت زایی و فرهنگ سازی به خود بگیرند حکایت می کند.
اینکه در تعریف حماسی تاکید می گردد موضوع حماسه باید بتواند مظاهری از زندگی فردی و اجتماعی و یا بهتر جهان بینی چگونه زیستن یک ملت را در اعصار گوناگون بیان کند خود سنگین ترین مسوولیت ها را بر دوش گونه پهلوانی به عنوان شخصیتی عمیق، پیشتاز، صریح و در عین حال دارای پیچیدگی های خاص می گذارد. اینگونه تعهدپردازی در حوزه فرهنگ و ادبیات را راجع به پهلوانی با اشکال گوناگون بیان آن(اسطوره، افسانه، داستان و…) ملاحظه می نماییم.
در جایی دیگر در تعریف حماسه های پهلوانی داریم: حماسه یک شعر بلند روایی است، درباره رفتار و کردار پهلوانان و رویدادهای قهرمانی و افتخارآمیز در حیات باستانی یک ملت، چشم انداز حماسه وسیع، سبکش عالی و پرآب و تاب و ساختش مبتنی بر تفسیر و تفصیل ماهرانه است. اینگونه شعر داستانی، منظومه ای بزرگ و چندسویه است که آمیزه اسطوره تاریخ و افسانه و فولکلور است و غالباً در مرحله نخستین یا دوران پیدایش خود از داستان، سرودها و روایت های شفاهی پراکنده در ستایش پهلوانان و یادکردهای قومی و نبردهای خاندانی و… آغاز می شود و در مرحله پایانی یا دوران تدوین و تنظیم هنری خود به صورت منظومه ای یگانه با مشخصات ملی درمی آید. اهمیت و معنای ملی این داستان سرودها و منظومه ها در این وجه مشخصه آنهاست که تاریخ و آرزوها و اندیشه های یک ملت و منزلت عظیم آن را با خصلتی متعالی و افتخارآمیز ترکیب می کنند.
اینکه در تعریف فوق، حماسه های پهلوانی را مجموعه آرزوها و اندیشه های یک ملت به علاوه خصلت تعالی و افتخارآمیزی می داند، خود نشان از جایگاه رفیع پهلوان و ارزش های همراه وی که در کلام عمل و رفتار او نمایان می گردد دارد. ارزش ها و عملی که می تواند در حکم آرزوهای یک ملت هم قلمداد شود. و حرکتی که می تواند پشتوانه اندیشه اجتماعی یک جامعه باشد و در عین تمامی این اثر بخشی از قلمروی آرزوها و اندیشه ها، اسباب عزت و سربلندی یک ملت در اعصار گوناگون تلقی گردد. به هر حال حماسه های پهلوانی فراتر از هر زمان و مکانی با جوامع و نسل های آینده خویش ارتباط برقرار می کند و این ارتباط است که چگونه بودن و چگونه زیستن مردمان را در قالب های کلی و ارزش های کلان اجتماعی می نماید و به طور قطع جامعه ای که میان آرزوها و اندیشه های حماسی آن و جریان اجتماعی زندگی اش در یک نسل فاصله بیافتد به نوعی از تعریف خود و چه باید شدن خود دور می گردد. و بدین طریق زمینه ای برای بی هویتی و بحران هویتش فراهم می گردد. شاید در بررسی ابتدایی تصور چنین جایگاهی برای حماسه پردازی پهلوانی در فرهنگ یک ملت امری بعید و دور از ذهن به حساب آید ولیکن اگر تعمق و تامل لازم به کار گرفته شود ملاحظه می گرددد که این توجه و جایگاه ویژه از آنها ناشی می گردد که ملتی حضور توانمند و با عزت خود را در بازوان قدرتمند پهلوانان خود به همراه منش و مرام انسانی آنان جستجو می کند. این پهلوانان گرچه آنقدر به گذشته این ملت باز می گردند که حتی جزیی از حماسه ها، اسطوره ها و یا افسانه ها گردیده اند معهذا کردار، رفتار و سلوک ایشان الگوی رفتاری مطلوب یک جمعه را معندا و مفهوم می بخشد. در حقیقت اینان در جایگاه فراتر از هر زمان و مکان به تعریف کیستی و چیستی زندگی امروزیان می پردازند. اما راجع به اینکه این حماسه ها تا چه حد از بستری تاریخی برخوردار بوده و هستند باید گفت از خصایص حماسه طبیعی و ملی آن است که یک موضوع تاریخی که در روزگاری صاحب حقیقت خارجی بوده در نهایت شدت با اساطیر مذهبی و داستان ها و افسانه های ملی و خوارق عادات آمیخته شود ولی در عین حال صورت و نسق تاریخی داشته و عبارت باشد از یک سلسله اعمال منظم و مرتب راجع به پادشاهان و پهلوانان و افرادی که هر یک سرگذشتی معین داشته اند.
در منبع دیگری در این مورد در ایران می خوانیم:
افسانه ها و اساطیر از آن بازتاب تصویری از این بینش و اوضاع اجتماعی است و نمود داستانی هر یک از این گروه ها در حماسه نیز همراه با ارزش های تعیین شده و کارکردی است در خور امکان آنها.
اعمال برجسته قهرمان حماسی، نمونه و پیرایه ارزش های پذیرفته شده دنیای اوست. ثبات سازمان یافته و طبقه بندی شده اصول حماسی از همان ثبات سازمان یافته ذهنی دوران تدوین آن حمایت می کند.
برگرفته شدن داستان های حماسی از تاریخی حقیقی با محتوا و شرایطی که امروز بازگو می گردد. نشان از ایده آل گرایی همیشگی مردم دارد که هر چه از زمان واقعی یک موضوع که می تواند در موقعیت اقبال عمومی قرار گرفته و به شایستگی با آمال و آرزوها یک ملت در اعصار مختلف گره بخورد می گذرد موقعیت آن برای ورود به حوزه پردازش حماسی بیشتر می شود تا سرانجام با قلم و هنر حماسه سازان درقالب یک منظومه حماسی از شکل و قواره تاریخی خود فاصله ای بسیار می گیرد.
به عقیده من امروز در حوزه پهلونی غلامرضا تختی تنها پهلوان در دوران معاصر است که استعداد رهیابی به عالم اساطیر و حماسه ها را دارد. گرچه به لحاظ زمانی هنوز نیاز به گذشت چندین نسل از حضور تاریخ این پهلوان که متعلق به نسل قبل است داریم تا آیندگان وی را به تدریج در قالب منظومه های حماسی درک نمایند. وی با توجه به نوع و شیوه زندگانی تاریخی خویش ارزش های انسانی و جوانمردانه ای را به تصویر کشیده است که او را در جایگاه الگوی شخصیتی آیندگان خوبی قرار می دهد.
شاید جمله جلال آل احمد بیش از همه تجلی موضوع فراتاریخی شدن پهلوانان در قالب حماسه ها و منظومه های حماسی باشد جمله ای که پس از مرگ آن پهلوان راجع به او بازگو می کند: جهان پهلوان باشی و مردم تمام نبودن های خودشان را در بودن توجستجو کنند و خودکشی کنی!
در مورد ویژگی های منظومه های حماسی می توان موارد ذیل را برشمرد: یکی از خصایص منظومه های حماسی همه جا و در هر زمان آن است که مدت ها پس از حوادثی که از آنها سخن می گویند پدید می آید. مثلاً حماسه هومر در ادبیات یونان، نماینده مدنیتی است که چندین قرن پیش از هومر یا شعرایی که منظومه های ایلیاد و اودیسه را پدید آورده اند وجود داشت منظومه های حماسی پهلوان هیچگاه در حین جریان حوادث پهلوانی پدید نمی آیند… زیرا در ایام وقوع حوادث پهلوانی آدمی تماشاگر و بیننده وقایعی است که در حقیقت و واقع با اعمال عادی بشری چندان متفاوت نیست اما نتایجی که از این اعمال گرفته می شود بر اثر اهمیت و ارزشی که دارد به تدریج آن اعمال را به چشم نسل های آینده بزرگ می کند و چیزهایی بر آن افزوده می شود پهلوانانی که از آنان خاطراتی می ماند به تدریج به درجه فوق بشری ارتقا می جویند و اعمال ایشان در شمار خوارق عادات درمی آید.
از دیگر ویژگی های منظومه های حماسی گره خوردن توصیف پهلوانی آنان به عقاید و آرا و تمدن خویش است. و اینگونه است که با ارایه تصویری برتر از ارزشهای اجتماعی مقبول عصر خویش که توام با عزت و افتخار و اساس غرور و بزرگی است با ارزش های هویتی و نمادهای فرهنگی اصلی یک ملت پیوند می خورد و از اینجاست که گفته اند هر ملتی به تنهایی و به سابقه قریحه و طبع موجد موسس اصلی حماسه خویش است و شعرا تنها عمال و کارگزاران او در تدوین و تنظیم آن شمرده می شوند.
دیگر اینکه حماسه های پهلوانی را بشرایط بحرانی چه از لحاظ اجتماعی و چه سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی پیوند دارد و در این شرایط است که حرکت های فردی و اجتماعی نمود لازم خویش را توام با اثرگذاری خاص خود داشته و امکان اوجگیری جریان احساسی و شعور ملی یک ملت را به حضوری دگرگون نسبت به حرکت های عمومی راجع به شخصیت یک پهلوان و یا یک قهرمان ملی فراهم می آورد. به طور قطع به همین دلیل است که دوره های شکل گیری فرآیند ملت سازی برای هر ملتی توام با حماسه های بیادماندنی و ماندگار در تاریخ و ادبیات آن ملت و آن کشور است. از این طریق باید معترف بود که اولین اعصار حیات هر ملت بهترین و مساعدترین ادوار برای ظهور و تکامل اینگونه حماسه هاست.(البته) در اداوری که تمدن قوم به مراحل کمال و ترقی رسیده باشد نیز ممکن است بر اثر بحران های شدید اجتماعی یا مذهبی (مانند انقلاب بزرگ انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه) افکار حماسی بسیار در میان ملل پدید آید و به پیدا شدن حماسه های ملی تازیه ای منجر شود.
منبع:تبیان