یادداشت های سردبیر

حاشیه های خبری مجله خلیج فارس

آسمان وطن در کف اسرائیل، زمین و زمان در اختیار روسیه / علیرضا نوری زاده

از ذکاءالملک فروغی تا مسعود پزشکیان
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵ ۸:۰۰

علی خامنه‌ای و مداح حکومتی در مراسم محرم-وب‌سایت خامنه‌ای

رژیم اسلام ناب محمدی بیش از چهار دهه است که ادعا می‌کند حتی یک وجب از خاک ایران را از دست نداده و از حدود و ثغور خانه پدری قدرتمندانه حراست کرده است.

در دانشکده حقوق، زنده‌یاد دکتر علی‌آبادی از سیادت و حاکمیت ملی (National sovereignty) و صیانت از حدود و ثغور وطن (Protecting the boundaries of the homeland) تعریف ویژه‌ای داشت. اگر از فدرالیسم سخن به میان می‌آمد، عصبانی می‌شد و برافروخته و با صدای بلند می‌گفت: «از استخوان‌های خاکسترشده اجدادت خجالت بکش! آن‌ها این خاک سربلند را با جان و پوست و گوشت خود حراست کردند.»

او حکایتی زنده‌یاد ذکاءالملک فروغی نقل می‌کرد که با همه دلخوری‌هایش از رضاشاه به علت اعدام دامادش، مرحوم اسدی، در ماجرای مسجد گوهرشاد، وقتی شاه به او گفت جناب فروغی وطن در خطر است، این نیاخاک که امانتی نزد ما است، در معرض خطر تجزیه و اشغال و نابودی قرار دارد، مرحوم فروغی به شاه پاسخ داد: «اعلیحضرت ربع‌ساعتی به بنده مرحمت فرمایند، تا لباس عوض کنم و در خدمت باشم.»

فروغی آن روز دلگیری و اعدام دامادش را از یاد برد، چون وطن به پاسداری و حراست از بندبند خاکش نیاز داشت. فروغی آمد و وطن را نجات داد و حفظ کرد.

رژیم ولایت فقیه بعد از ۱۲ روز خفت، از دست دادن آسمان و دریای وطن و پنهان شدن رهبر و ارکان نظامش در سوراخ، حالا ناگهان «وطن‌وطن» می‌کند و برای خاک جاودانه‌ای که به غارتش برده و شمال و جنوبش را به بیگانه سپرده و آسمانش در تصرف بی‌چون‌وچرای اسرائیل است، روضه علی‌اکبر می‌خواند.

بدون هیچ تردیدی، رژیم ولایت فقیه خائن‌ترین رژیمی است که تاریخ ایران‌زمین به خود دیده است و من این را در نوشته‌ام آشکار خواهم کرد. جنگ ایران و عراق فقط معلول جنون صدام حسین و بلندپروازی‌های او نبود. وگرنه در دوران شاه فقید منظورش را عملی می‌کرد. صدام در برابر تحریکات خمینی و دعوت ارتش عراق به سرنگونی او و آگاهی از بلایی که خمینی بر سر ارتش قدرتمند ایران آورده بود، به ایران حمله کرد و صدها کیلومترمربع از خاک ایران را متصرف شد که بعد‌ها برای بازپس‌گیری وجب به وجب از این خاک، ده‌ها و گاه صدها کشته و زخمی به خاک افتادند و هنوز هم کیلومترهایی از خاک ما سرنوشت مبهمی دارد.

صیانت از حدود و ثغور وطن از فروغی و قوام السلطنه برمی‌آمد، چون جان و جهانشان ایران بود. رژیمی که سوریه را مهم‌تر از استان خوزستان می‌دانست، معنای حدود و ثغور را نمی‌داند. من در اینجا به چند مورد اشاره می‌کنم که ثابت می‌کند این رژیم ولایتی هیچ‌گاه در اندیشه وطن و آسمان و زمین و دریایش نبوده است.

حدود و ثغور فقط زمین نیست، آسمان و آب هم هست. آسمان وطن نزدیک به یک ماه عرصه بلامنازع گردش هواپیماها، پهپادها و موشک‌های اسرائیل بود و البته آمریکا هم با بمباران فردو و اصفهان و نطنز، در آسمان‌گردی ایران شرکت کرد.

رژیم مطابق پیمان

۷ اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی برابر با ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ میلادی پیمان‌نامه ۱۹۲۱ بین ایران و شوروی بسته شد که مربوط به مسائل ارضی، مالی، اقتصادی، نظامی و سیاسی بین ایران و شوروی بود و در عمل، به اشغال نظامی ایران در میانه جنگ جهانی دوم منجر شد.

برای حکومت شوروی، امنیت سرحدات اهمیت بیشتری داشت و فصل‌های ۵ و ۶ این قرارداد در ازای خودداری از همه دعاوی درباره اموال روسیه تزاری، گنجانده شد. این دو فصل از امکان اقامت یا عمل سازمان‌ها و گروه‌های درگیر در تقلای مسلحانه علیه حکومت هر یک از کشورها در کشور دیگر جلوگیری می‌کرد و امکان ورود سربازان شوروی به قلمرو ایران را در صورت ناتوانی حکومت ایران از رفع این تهدید، پیش‌بینی می‌کرد.

فصل ۶ عنوان می‌کرد: «هرگاه ممالک ثالثی بخواهند به وسیله دخالت مسلحانه سیاست غاصبانه را در خاک ایران مجری دارند، یا خاک ایران را مرکز حملات نظامی ضد روسیه قرار دهند، دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد کند تا برای دفاع از خود اقدام‌های لازم نظامی را به عمل آورد.»

این دو فصل که بی‌شک حقوق اقتدار ایران را نقض می‌کردند، در جریان جنگ جهانی دوم اجرا شدند و انگلستان و روسیه و آمریکا ایران را اشغال کردند. قرارداد ۱۹۲۱ در روابط دو کشور بنیادین است و تا به امروز معتبر مانده است. البته فصل‌های ۵ و ۶ به‌طور یک‌جانبه پس از انقلاب اسلامی با تلاش صادق قطب‌زاده، از طرف ایران؛ لغو شد (و حال پیدا است که قطب‌زاده جانش را بر سر این تهور گذاشت).

محمد ری‌شهری، دادستان دادگاه‌های نظامی و وزیر اطلاعات خمینی تمام نظامیانی را که تمایلات ضد شوروی داشتد یا متمایل به غرب بودند، به مرگ محکوم یا از ارتش اخراج کرد. در واقع بعد از تصفیه‌های یک سال نخست انقلاب، در تصفیه‌های بعدی حتی افرادی چون مهدیون و آیت محققی که در رابطه با جنبش نقاب (نوژه) به قتل رسیدند، به ضدیت با شوروی آن روز مشهور بودند.

پیمان جدید

یک قرن بعد در روز جمعه ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۳ در آیینی در کرملین، پیمان جدید همکاری و تعاون بین جمهوری ولایت فقیه و اتحادیه روسیه به امضا مسعود پزشکیان و ولادیمیر پوتین، روسای‌جمهوری دو کشور رسید. این پیمان در قالب یک مقدمه و ۴۷ ماده منتشر شد (بی‌آنکه تبصره‌ فصل‌های ۵ و ۶ لحاظ شود)

در پیمانی که تمام ادعاهای رژیم را در رابطه با استقلال زیر سوال می‌برد، در دو بند ۵ و ۶ چنین آمده است:

۱ــ طرف‌های متعاهد روابط خود را بر پایه اصول برابری حاکمیتی، تمامیت ارضی، استقلال، مداخله نکردن در امور داخلی یکدیگر، احترام به حاکمیت، همکاری و اعتماد متقابل تحکیم خواهند بخشید.

۲ــ طرف‌های متعاهد اقدام‌هایی را جهت ترویج متقابل اصول فوق‌الذکر در سطوح مختلف روابط به صورت دوجانبه، منطقه‌ای و جهانی اتخاذ می‌کنند و به سیاست‌های منطبق با این اصول پایبند خواهند بود و آن‌ها را پیش خواهند برد.

۳ــ در صورتی که هر یک از طرف‌های متعاهد در معرض تجاوز قرار گیرد، طرف متعاهد دیگر هیچ کمک نظامی یا کمک دیگر را به متجاوز که به تداوم تجاوز کمک کند، ارائه نخواهد کرد و به حصول اطمینان از اینکه اختلافات به‌وجود آمده بر اساس منشور ملل متحد و همچنین سایر قواعد قابل اعمال حقوق بین‌الملل حل‌وفصل شود، کمک خواهد کرد.

۴ــ طرف‌های متعاهد اجازه استفاده از قلمرو خود را برای حمایت از تحرکات جدایی‌طلبانه و سایر اقدام‌هایی که ثبات و تمامیت ارضی طرف متعاهد دیگر را تهدید می‌کند و همچنین در راستای حمایت از اقدام‌های خصمانه علیه یکدیگر، نخواهند داد.

ماده ۵

۱ــ به منظور تقویت امنیت ملی و مقابله با تهدیدات مشترک، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی طرف‌های متعاهد به تبادل اطلاعات و تجربیات و ارتقای سطح همکاری‌های خود خواهند پرداخت.

۲ــ نهادهای اطلاعاتی و امنیتی طرف‌های متعاهد در چارچوب موافقتنامه‌های جداگانه همکاری خواهند کرد.

ماده ۶

۱ــ به منظور توسعه همکاری نظامی بین نهادهای ذی‌ربط خود، طرف‌های متعاهد به تهیه و اجرای توافق‌های مرتبط در چارچوب کارگروه همکاری‌های نظامی اقدام خواهند کرد.

۲ــ همکاری نظامی بین طرف‌های متعاهد طیف گسترده‌ای از موضوع‌ها را از جمله تبادل هیئت‌های نظامی و کارشناسی، دیدار از بندرها با کشتی‌ها و شناورهای نظامی طرف‌های متعاهد، آموزش کارکنان نظامی، تبادل دانشجویان افسری و استادان، شرکت‌ــ بر اساس توافق میان طرف‌های متعاهد‌ــ در نمایشگاه‌های بین‌المللی دفاعی به میزبانی طرف‌های متعاهد، برگزاری رقابت‌های مشترک ورزشی، رویدادهای فرهنگی و سایر رویدادها، عملیات مشترک امداد و نجات دریایی و همچنین مبارزه با دزدی دریایی و سرقت مسلحانه در دریا، در برخواهد گرفت.

۳ــ طرف‌های متعاهد در برگزاری مانورهای نظامی مشترک در قلمرو هر دو طرف متعاهد و فراتر از آن با رضایت متقابل و با در نظر گرفتن قواعد قابل‌اعمال عموما شناخته‌شده حقوق بین‌الملل، تعامل نزدیک خواهند داشت.

۴ــ طرف‌های متعاهد در زمینه مقابله با تهدیدهای نظامی و امنیتی مشترک دارای ماهیت دوجانبه و منطقه‌ای به رایزنی و همکاری خواهند پرداخت

رژیم مدعی است که یک وجب از خاک ایران را از دست نداده، اما آسمان را به اسرائیل و زمین و دریا را به روسیه واگذار کرده است. البته چین هم بی‌نصیب نمانده و تا کف‌روبی خلیج فارس را برعهده گرفته است. حال یگانه سوالی که با بی معنا شدن سه اصل «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» باقی می‌ماند، این است که آیا هنوز هم در غیر قانونی بودن رژیم تردید داریم؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

دو قرن سکوت یا قرن‌ها ستیز؟ / علیرضا نوری زاده

جنگ ۱۲روزه حقایقی تکان‌دهنده را آشکار کرد
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۴ ژوئیه ۲۰۲۵ ۹:۴۵

انفجارهای متعدد در تهران-کانال وحیدآنلاین

جنگ ۱۲ روزه حقایق بسیاری را آشکار کرد. بعضی از این حقایق را زیر لب زمزمه می‌کردیم و بعضی بر زبانمان نمی‌نشست. در هر جنبشی در طول عمر جمهوری ولایت فقیه و به‌ویژه پس از جنبش مهسا، ما در خارج و بسیاری از هموطنان در خانه پدری با این پرسش روبرو بودیم که چرا مردم مبارزه را نیمه‌کاره رها کردند؟ چرا این حکومت فاسد جنایت‌پیشه همچنان مانده است و چرا ما در سال ۱۳۵۷ نظامی را که همه امکانات را برای بهتر شدن داشت، در یک نمایش تراژیک، سرنگون کردیم و ۴۶ سال است رژیمی را که هزاران تن از رجال و بلندپایگان ارتش و پلیس و دستگاه امنیتی و ده‌ها هزار کودک و نوجوان و جوان و پیر را کشته و زندان‌هایش پر از زنان و مردان آزاده است، با سعه صدر و امعان نظر پذیرا شده‌ایم؟

ما پادشاهی را که بالاترین مقام اجرایی کشور را به دکتر شاپور بختیار، از رهبران جبهه ملی مخالفش سپرد، رد کردیم و با رگ گردن‌های برآمده فریاد زدیم تا «شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود». آن‌گاه رژیمی را که حتی یک معمم از طایفه خودش را هم با بی‌آبرویی، به یک تدارکاتچی تبدیل کرد، پذیرفتیم و ناروایی‌هایش را تحمل کردیم.

رژیمی که ریاست‌جمهوری را به چنان سطحی نزول داد که یک قاتل هزاران جوان خانه پدری بر کرسی آن نشست و اگر خود رهبر امر به حذفش نداده بود، ما هشت سال گرفتار سید القائد و سیدالرئیس توهم‌زده بودیم.

۱۲ روز جنگ بار دیگر ما را در برابر این سوال مکرر قرار داد که راستی چرا مردم از این فرصت طلایی بهره نبردند و چرا در تهران نماندند و در زمان فرار رهبر، بیرون نریختند و کلک رژیم را نکندند؟

پاسخ این سوال‌ها نیاز به تحلیلی طولانی دارد و من با ذکر اشاراتی از استاد فرزانه‌ام، زنده‌یاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، در «دو قرن سکوت» یادآور می‌شوم که ایرانیان همان‌طور که بعد از حمله اسکندر به‌ظاهر از حکم سلوکی‌ها تمکین کردند، خیلی زود آن‌ها را به شکل خود درآوردند. آن‌ها بعد از حمله اعراب هم به‌ظاهر دو قرن سکوت کردند و همه ناروایی‌ها را متحمل شدند، اما در این مدت، حضور یعقوب لیث صفار، ابومسلم خراسانی، طاهر ذوالیمینین، استاذسیس، المقفع، بابک و مازیار و افشین و… همگی نشانه مقاومتی است که ایرانیان رها نکردند. همین‌طور بعد از حمله مغولان، همین ملت الجایتو را به سلطان محمد خدابنده تبدیل کرد.

همه تاریخ ما از این نمونه‌ها سرشار است. ملت ما در ۴۶ سال گذشته بارها نشان داده که با این رژیم سر آشتی ندارد، اما برانداختن رژیم شرایطی را می‌طلبد که نبودش مهم‌ترین عامل استمرار ولایت فقیه در کشور ما است.

حالا اجازه بدهید با نگاهی به اوضاع عمومی کشور به این سوال پاسخ بدهم که چرا رژیم مانده و چرا همه اعتراض‌ها با به جا گذاشتن صدها کشته و مجروح و زندانی و هزاران فراری از خانه پدری، موفق نشده است.

اختلاف روبه‌افزایش بین جمهوری اسلامی و آمریکا و اسرائیل و نیز جامعه بین‌المللی بر سر برنامه هسته‌ای تهران، منطقه را در معرض سناریوهای مختلف تشدید، تنش از تحریم‌های اقتصادی در همه اشکال آن گرفته تا حملات «گزینشی» یا «جراحی» علیه برخی سایت‌های هسته‌ای، قرار داد. سپس در حالی که بسیاری از کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده گزینه‌های خود را بررسی می‌‌کردند و در عین حال طی دوران جو بایدن و ماه‌های دولت دونالد ترامپ درهای گفتگو را باز گذاشته بودند و حتی ایالت متحده در آستانه ششمین دور مذاکره با رژیم ولایت فقیه بود، اسرائیل حمله خود را آغاز کرد.

از نظر نخبگان نظامی رژیم تا پیش از ۷ اکتبر، دولت ابدمدت «نایب امام زمان» با قدرت پیدا و پنهان خود و دعای زعفر جنی و حمایت امام زمان و دعای نیمه‌شعبان ناصر ابوالمکارم شکرفروش شیرازی، قادر بود اسرائیل را همدست با نیابتی‌ها، ظرف سه سوت از نقشه جهان محو کند.

بعد از از کار افتادن نیابتی‌ها هم از حدود سه ماه پیش از حمله اسرائیل، سید علی خامنه‌ای و فرماندهان نظامی‌اش در بوق‌های تبلیغاتی می‌دمیدند که «نه مذاکره نه جنگ». بعد که مذاکره آغاز شد، «نه تسلیم، نه جنگ» شعار رژیم شد. سرلشکر یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه و مشاور «رهبر معظم» همراه با سلامی، فرمانده سپاه، حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه، غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا و سبزوار (محسن) رضایی، فرمانده سابق سپاه، صریحا در مورد آمادگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای مقابله با هرگونه اقدام نظامی صحبت کردند.

قاآنی، فرمانده مشکوک و موردسخره سپاه قدس، هم از مردمی می‌گفت که در خیابان راهش را می‌گیرند که چه بلایی سر اسرائیل آورده‌اید و اسرائیل را بیچاره کرده‌اید و… . سرداران مقام ولایت همچنین به مخالفان ایرانی، از هر طیفی، در مورد هرگونه اقدامی علیه رژیم در این دوران «حساس» هشدار می‌دادند.

سپاه در رزمایش‌های خود چه قبل و چه بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، برای حمله با موشک‌های کوتاه‌برد و میان‌برد (که به اسرائیل می‌رسند) و پهپادهای انتحاری و شاهد و خرمشهر و طیرابابیل، نابودی تاسیسات اتمی، نظامی و امنیتی فرضی دشمن تمرین می‌کرد. در تمام این تهدیدها آشکار بود که رژیم در واقع با بسیج نیروهای داخلی و بهره‌برداری از قابلیت‌های نظامی، خود را برای یک رویارویی احتمالی آماده کرده است.

بسیاری از مقام‌های جمهوری اسلامی معتقد بودند که رویارویی اجتناب‌ناپذیر است و حمله دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. در حالی که مراکز تحقیقات جنگی در ایالات متحده و کشورهای اروپایی، به همراه نهادهای نظامی و دولتی در غرب، در حال مطالعه احتمال جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل یا جمهوری اسلامی و ایالات متحده بودند، رژیم در پس پرده ادعاهایش در چندین جلسه شورای‌عالی امنیت ملی از زبان بزرگانش مکررا ادعا می‌کرد که ترامپ اهل جنگ نیست و محال است به اسرائیل اجازه دهد به ساحت مقدس جمهوری اسلامی تعرض کند.

در چندین سمینار غیرعلنی در مرکز مطالعات دفاعی و استراتژیک وابسته به سپاه پاسداران، هم سخنرانان با گردن‌فرازی بیش از آنکه به خطر حمله احتمالی اسرائیل اشاره کنند، از خطر یک انفجار اجتماعی در تابستان به دلیل کمبود برق و بنزین و گاز و نان و… سخن‌ها به میان آوردند.

به عبارت دیگر، سپاه از سه چهار ماه پیش از حمله اسرائیل، بیش از آنکه نگران حمله اسرائیل باشد، نگران یک جنبش اجتماعی خطرناک‌تر از جنبش مهسا بود. ستاد برخورد با وضع فوق‌العاده تشکیل شد و به‌ویژه بعد از شروع مذاکره با آمریکا، قوه قضاییه، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بر بگیروببندها افزودند و اعدام‌ها سرعت گرفت.

تحلیل مشاوران رهبر جمهوری اسلامی بر این بود که ترامپ کاری ندارد ما چند نفر را می‌کشیم و می‌گیریم و می‌بندیم. بنابراین باید از مردم زهر چشم بگیریم تا فیلشان یاد هندوستان نکند، اما اسرائیل با حمایت ضمنی ایالات متحده ناگهان تمام رویاهای رژیم را به کابوس تبدیل کرد؛ همان رژیمی که وعده داده بود در صورت حمله اسرائیل و آمریکا با حمله موشکی به اسرائیل و تاسیسات نظامی آمریکا در منطقه، بستن تنگه هرمز و متوقف کردن صادرات نفتی از خلیج فارس انتقام خواهد گرفت.

در همان زمان یکی دو تلویزیون عربی وابسته به رژیم مدعی شدند که در حال حاضر بیش از صدها موشک میان‌برد و دوربرد و پهپادهای انتحاری از پایگاه‌ها و سکوهای ثابت به سمت تاسیسات و پایگاه‌های اقتصادی و نظامی در کشورهای همسایه در سواحل خلیج فارس آماده پروازند.

در مورد موضع طبقه سیاسی جمهوری اسلامی در رابطه با این گزینه، فرماندهان بسیج، سپاه پاسداران و سرویس‌های امنیتی، به‌ویژه ذوب‌شدگان در ولایت، خواستار اقدام‌های پیشگیرانه بودند. یکی از این افراد سردار شیرازی، مشاور نظامی و مسئول نظامی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، بود که در نشستی گفته بود: «ما باید ۱۰۰ عملیات هم‌زمان انجام دهیم و قبل از اینکه مورداصابت قرار بگیریم، هزار موشک به اسرائیل، پایگاه‌های آمریکا در قطر و عراق و برخی تاسیسات نفتی و اقتصادی در منطقه پرتاب کنیم. به این ترتیب، آمریکا و متحدانش را فلج خواهیم کرد.»

با این حال سرانجام این اسرائیل بود که با حمایت ضمنی ایالات متحده، به بیش از هزار هدف نظامی در چهار سوی ایران حمله کرد، ده‌ها تن از فرماندهان مشهور رژیم را به قتل رساند و گزینه‌های رژیم در پاسخ به اسرائیل، یک به یک به دیوار خوردند و به جای آن، از همان فردای حمله اسرائیل، بخش اخیر طرح «وضعیت فوق‌العاده» یعنی سرکوب مردم این بار با دستگیری هرجوان موبایل‌به‌دست و هر کوله‌بر کرد و بلوچ به‌عنوان جاسوس اسرائیل را به مرحله اجرا گذاشتند.

بازهم می‌گویم شکست سنگین، ویرانی صدها پایگاه و قرارگاه و مراکز ساخت و و تولید سلاح و البته تاسیسات اتمی، در اهداف رژیم برای سرکوبی و قلع‌وقمع هر جنبشی در پرتو حمله اسرائیل ذره‌ای تغییری ایجاد نکرد. رهبر جمهوری اسلامی به غیبت صغری رفته، اما با استناد به گزارش‌هایی که این روزها خوانده‌ایم و شنیده‌ایم، در وحشت از مردمی که از او در هر شرایطی سوال خواهند کرد که «مردک جبون در لحظه‌های ویرانی وطن کجا بودی؟ همچنان مقابله با هرنوع حرکت مردمی در صدر اولویت‌هایش بود و هست.

حال ما در این سوی مرزهای میهن آیا می‌توانیم ملتی را که زیرآتش و درد و ویرانی، با تورم ۵۵ درصدی، گرانی وحشتناک، ترس از وحشی‌گری‌های رژیم و تشکیلات سرکوبش و ده‌ها کمبود روبرو است، ملامت کنیم که چرا به مقابله با رژیم برنخاستی و مانع از خروج فرزندت به خیابان و احتمالا کور شدنش شدی؟

یک جنبش علاوه بر پیش‌زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، باید در برابر کسانی که مشارکتشان را در جنبش انتظار دارد، چشم‌اندازی از فردای بعد از پیروزی را قرار دهد.

در طول این ۴۶ سال، مخالفان رژیم کدام همدلی و همبستگی را با هم نشان داده‌اند؟ شما فقط ملاحظه کنید ما در طول این سال‌ها بر سر کسانی که سرمایه‌های ملی ما بودند، چه بلایی آورده‌ایم. فقط کافی است با مراجعه به سایت‌ها و پایگاه‌های سیاسی و اجتماعی دایر در عرصه اپوزیسیون، حملاتی را که به شاهزاده رضا پهلوی شد و دروغ‌هایی را که به او نسبت دادند بررسی کنیم.

در چنین شرایطی آیا انتظار داریم مردم ما با چشم بسته از جان و جهان خویش بگذرند؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بعدازظهر روز دوازدهم / علیرضا نوری زاده

آیا مفلوک‌تر از سیدعلی سراغ دارید؟
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۵ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵ ۷:۳۰

تصویری از پیام ویدیویی ضبط شده علی خامنه‌ای از مکانی نامعلوم-خبرگزاری دانشجو

بعدازظهر روز دوازدهم از نبرد یک‌طرفه بین اسرائیل و جمهوری اسلامی، در لحظاتی که آتش‌بس بر هر دو حریف الزامی شد، گمان می‌کردم «مقام ولایت» چند دقیقه‌ای هم که شده، ظاهر می‌شود و برای تسلای ملتی که دو سه هفته پیش آوازش داده بود که نه جنگ می‌شود و نه مذاکره می‌کنیم، کلماتی بر زبان خواهد راند، اما نه در روز آتش‌بس و نه فردا و پس‌فردایش، از ترسوترین رهبر عالم خبری نبود.

خانه پدری ۱۲ روز زیر شدیدترین بمباران‌های موشکی و پهپادی قرار داشت. بیش از ۹۰۰ پایگاه و تاسیسات دفاعی و عملیاتی، ده‌ها سایت اتمی از جمله فردو و نطنز و اصفهان با بمب‌های سنگرشکن ویران شدند و درهم شکستند. بیش از ۳۰۰ تن از مهم‌ترین فرماندهان سپاه و نیروهای مسلح از باقری، رئیس ستادکل، گرفته تا سلامی، فرمانده سپاه، حاجی‌زاده، قاتل مسافران هواپیمای اوکراینی عازم کانادا، تا کاظمی اطلاعات سپاه را به قتل رسیدند.

فقط نگاهی به فهرست زیر بیندازید. این‌ها قربانیان صف اول فرماندهان «نایب مهدی موعود»ند:

– سرلشکر مهدی ربانی، معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح
– سرلشکر غلامرضا محرابی، معاون اطلاعات ستاد کل نیروهای مسلح
– سرلشکر امیر مظفری‌نیا، فرمانده مرکز تسلیحات ویژه سپند وزارت دفاع
– سرلشکر محمد کاظمی، فرمانده اطلاعات سپاه
– سرلشکر محسن باقری، معاون رئیس سازمان اطلاعات سپاه
– سرلشکر محمدجعفر اسدی، معاون بازرسی کل قرارگاه خاتم الانبیاء
– سرلشکر محمدرضا نصیرباغبان، نماینده فرمانده کل قوا در اداره اطلاعات سپاه
– سرتیپ داوود شیخیان، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران
– سرتیپ محمد باقر طاهرپور، فرمانده یگان پهپادی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ مسعود شانه‌ای، رئیس دفتر فرمانده کل سپاه
– سرتیپ خسرو حسنی، معاون اطلاعات نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ منصور صفرپور، فرمانده نیروی هوافضای سپاه در تهران
– سرتیپ امیر پورجودکی، معاون فرمانده نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ مسعود طائب، سخنگوی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ جواد جرسرا، سخنگوی نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ حسن محقق، معاون دوم رئیس اطلاعات سپاه
– سرتیپ محمد سعید ایزدی، فرمانده لشکر فلسطینی نیروی قدس سپاه
– سرتیپ تقی یوسف‌وند، فرمانده واحد اطلاعات بسیج
– سرتیپ مجتبی کرمی، جانشین فرمانده سپاه استان البرز
– سرتیپ اکبر عنایتی، معاون اجتماعی سپاه در استان البرز
– سرتیپ علیرضا لطفی، معاون رئیس سازمان اطلاعات فرج
– سرتیپ بهنام شهریاری، فرمانده واحد ۱۹۰، واحد انتقال سلاح نیروی قدس سپاه پاسداران
– سرتیپ میثم رضوان‌پور، معاون امور اجتماعی سازمان بسیج
– سرتیپ سید مجتبی معین پور، فرمانده قرارگاه سپاه استان البرز
– سرتیپ علی محمد مدداللهی، مشاور فرمانده نیروی هوافضای سپاه
– سرتیپ عباس نوری، معاون پشتیبانی قرارگاه منطقه‌ای جنوب غرب، نیروی زمینی.

از این جمع ۱۵ تن در روسیه ، هفت تن در چین و سه تن در کره شمالی دوره‌های عالی هوافضا، هوابرد، موشکی، ضدهوایی و اطلاعات نظامی را طی کرده بودند.

در این ۱۲ روز، مرتب از خود می‌پرسیدم چرا چپ‌های ما همصدا با فیلسوفان ذوب‌شده درولایت خ‌خ (خمینی‌خامنه‌ای) یا سکوت کرده‌اند یا به یاد دهکده مای‌لای ویتنام مشغول ضربه زدن به امپریالیسم‌اند. از همه قابل تامل‌تر، ارباب پوتین کجا است؟ مگر قرارداد راهبردی سه‌منظوره با رژیم ولایت فقیه امضا نکرده بود؟ مگر قرآن را ختم نکرده بود که «مُجی جان» را بر تخت ولایت بنشاند؟

فقط نوه کیم ایل سونگ بود که زیر تصویر پدربزرگش با سیدعلی، مشتی تکان داد و آمریکا و اسرائیل را لعنت کرد. خامنه‌ای یک هفته پس از تجاوز روسیه به اوکراین، صدها پهپاد شاهد به روسیه فرستاد تا زیرساخت‌های اوکراین را ویران کند، اما انگار رفیق ولادیمیر پوتین هم مثل رفیقش خامنه‌ای، از روز نخست حمله اسرائیل آب شد و به زمین رفت و حتی یک تماس تلفنی با نتانیاهو نگرفت. فقط مدعی شد قرارداد همکاری راهبردی ما را به هیح تعهدی برای دفاع از ایران ملتزم نمی‌کند. البته سفیرش در عراق قبلا گفته بود در صورت حمله آمریکا و اسرائیل به ایران، ۱۵۰ میلیون روسی برای رژیم ولایت فقیه دعا خواهند کرد (لابد در برابر حرم حضرت عباس و حبیب بن مظاهر).

سرهنگ پوتین؛ دوست رژیم، دشمن ایران

چهار نسل از چپ‌های ما به ویروس چپ‌زدگی مبتلا بودند. به گونه‌ای که در طول بیش از ۷۵ سال هر جا پای مصالح «دایی یوسف» و جانشینانش پیش آمد، مصالح ملی را گاه جلو سفارت شوروی در تهران، زمانی در ساختمان کا‌گ‌ب در سفارت اتحاد روسیه در تهران و وقتی دیگر، در اتاق‌های پنهان به زمین زدند و سر بریدند.

ویروس مربوطه بار دیگر در پرتو عشق ولی فقیه به پوتین زنده شد و این بار رفیق ولادیمیر پوتین، سرهنگ سابق و لاحق کا‌گ‌ب که جای «دایی یوسف» را گرفته، کار نشر و پخش ویروس مورداشاره را عهده‌دار شد. به علاوه او، آن‌ها که از روزگار نوجوانی دچار این ویروس شدند و حالا اغلب در روزگار پیری، چه در خانه پدری و چه در تبعیدگاه‌های امپریالیستی و استکباری، روزی پنج بار رو به قبله مسکو نماز می‌گزارند و نمازهای نافله و قضا را هم رو به قبله هاوانا و پیونگ‌یانگ ادا می‌کنند. اگر هم بخت یار شد و پولی در بساط آمد، به زیارت کعبه در پکن می‌روند و حیرت‌زده از پیشرفت‌های محیرالعقول چین کمونیست، در بازگشت برای دوستان و آشنایان قصه سر می‌دهند، بی‌آنکه توجه کنند این پیشرفت‌ها با نظام اقتصاد آزاد و سرمایه‌گذاری امپریالیست‌ها و مک‌دونالد و کوکاکولا به دست آمده است، نه با نسخه‌های بیمارکش صدر مائو.

مشکل اساسی این است که سیدعلی آقای نایب امام زمان و اصحاب و حواشی نیز از همان روزهای آغازین ولایت فقیه گرفتار این ویروس شدند. سردبیر یکی از نشریات پایتخت برایم نوشته بود که اخیرا از دفتر «مقام معظم رهبری» با همه روزنامه‌ها تماس گرفتند (یعنی حتی از کانال حسین بازجو نرفتند، بلکه اصغرآقا حجازی مستقیم به ارباب جراید هشدار داد) که مبادا یک‌وقت کلمه‌ای در ذم برادر پوتین و نامردی او در معرکه آخرالزمانی ۱۲ روز اخیر بنویسند.

من به دفعات در مورد خطر حضور روبه‌گسترش روس‌ها در خانه پدری هشدار داده‌ام و اینک با دریافت گزارشی از همدلی‌های پوتین با اسرائیل، یک بار دیگر یادآور می‌شوم که ولادیمیر پوتین، سرهنگ کا‌گ‌ب، با قرارداد ربع‌قرنه خود با خامنه‌ای و تضمین کردن ولایت سید مجتبی، بر آن است تا ایران را به صورت برده‌ای زخمی در چنگ بفشارد. با این همه، عشق روسیه چنان صغیر و کبیر اهل ولایت فقیه را به جنون کشانده که حاضرند برای گُل روی جانشین «دایی جان یوسف»، ایران را یک‌جا قربانی کنند.

در رابطه با ویروس و ابتلای بعضی از ما حتی در خارج از کشور در سال‌های اخیر به آن، اضافه می‌کنم وقتی سخنان بعضی از دوستان چپ‌زده (من برای سوسیالیست‌های آرمان‌خواه حرمت بسیار قائلم و اقرار می‌کنم در جمع بسیاری از چپ‌های امروز انسان‌هایی را دیده‌ام آزادی‌خواه، مردم‌دوست، دل‌نگران میهن و مستقل و قائم بر خویش. من چپ‌های واقعی را با چپ‌زدگان یکی نمی‌دانم) را می‌شنوم یا می‌خوانم‌، چه آن‌ها که اسلام ناب را با مارکسیسم ناب پیوند زده‌اند و چه آن‌ها که در خارج کشور به ظاهر از سکولاریسم سخن می‌گویند، اما با خرده‌عشوه‌ای از اهل ولایت فقیه، در مسیر چپ‌زدگی ناگهان غش و ضعف می‌کنند و آب از بندبند وجوشان به راه می‌افتد، کاملا درمی‌یابم که ویروس مربوطه علاج‌ناپذیر است و با شیر، اندرون شده و با جان، به در شود.

این‌ها فروافتادن سربازان آمریکایی و انگلیسی و… در عراق و افغانستان را با لذت تماشا می‌کردند. مهم نیست عمامه بر سر داشته باشند یا کلاه، شیعه باشند یا سنی، اهل تبریز باشند یا متولد زاهدان، در کنار شط‌العرب زندگی کنند یا در جوار آلاداغ. برای این‌ها صدام حسین چون به دست آمریکایی‌ها اسیر شد و بعد حکومت برشده از حضور آمریکا و انگلستان در عراق به دارش کشید، می‌شود قائد اعظم و قهرمان اسلام و سیدالشهدا مرحوم صدام حسین مجید تکریتی!! آن‌ها که در خلوت با دیدن عباس آقا عراقچی در مسکو یک روز قبل از آتش‌بس به میدان می‌پرند و شادمانه می‌گویند دیدید این رفیق پوتین بود که جنگ را خاتمه داد و به دونالد ترامپ گوشزد کرد که «با ما طرفی !!»

روس‌ها آمده‌اند و جا خوش کرده‌اند. البته سرهنگ پوتین اخیرا چون حس کرد ممکن است نیروگاه بوشهر که بابت ساخت آن تا امروز میلیاردها دلار از کیسه مردم ایران به تاراج رفته، هدف حمله قرار گیرد، کارشناسانش را به بهانه التزام نداشتن ایران به تعهدات مالی‌اش، به همراه خانواده از دو هفته پیش از حمله اسرائیل، به روسیه فراخواند. بعد هم اعضای سفارت و کنسولگری‌اش را از راه انزلی از ایران خارج کرد.

گذشت آن دورانی که کا‌گ‌ب در زمان اقتدار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، خود را به درودیوار می‌زد و میلیون‌ها دلار خرج می‌کرد تا فقط بفهمد چگونه اداره هشتم ساواک موفق شد به ارتباط تیمسار مقربی با جاسوسانش پی ببرد. حالا از تصدق سر ابتلای اهل ولایت فقیه به ویروس پوتینی، موساد اسرائیل حتی از اندرونی آقایان هم باخبر است.

اسلام ناب انقلابی محمدی حقا برکتی بود که برای روس‌ها، از آسمان نازل شد و برای اسرائیل، از زمین. بدون خامنه‌ای، آیا اسرائیل هرگز می‌توانست به همین سادگی کلک حزب‌الله و حماس و جهاد را بکند و سایه ولی فقیه را از سر بغداد و دمشق و بیروت و صنعا کم کند؟

سید علی آقا وارد معرکه‌ای تمام‌باخت شد که از ساعات اولش مجبور بود لچک به سر کند و در پناهگاه‌های سوپرمدرن هم از رقص موشک‌ها و بمب‌های اسرائیلی بر فراز آسمان ایران وحشت کند و غریب‌الغربا را قسم دهد که جانش را مصون دارد. هرازگاه هم از ترس خیانت وحید آقا و اصغر حجازی و سرلشکر رحیم صفوی بر خود بلرزد که مبادا مثل سرداران نادر، نیمه شب بر سرش ریزند و به لقاءالله راهی‌اش کنند.

صدام و قذافی در جنون خود شجاعت داشتند. خامنه‌ای در وحشت خود نیز با همه حراست و حفاظت‌ها و سپاه ولی امرش، حتی می‌ترسد برای سرداران شهیدش نماز میت بخواند.

زلنسکی از شروع تجاوز روسیه به کشورش، همواره با یونیفرم رزم و در صف نخست جبهه، حاضر بود. قمر بنی‌هاشم فقیه که اتفاقا مثل حضرت عباس به اسب‌سواری هم دلبسته است، تنها با دو پیام با صدای لرزان و وحشت بی‌کران، از پیروزی گفت واز نصر ابدی سخن به میان آورد.

هرگز کسی را بدین پایه ذلیل ندیده بودم که حتی قلدرترین متحدش، ولادیمیر پوتین، تنهایش گذاشت. ملتی در حسرت مرگش دست به دعا برداشته‌اند. بزرگ‌ترین دشمنش دونالد ترامپ دست شفقت بر سرش کشیده و نتانیاهو همچنان در جستجوی لحظه‌ای است که شکارش کند.

آیا مفلوک‌تر از سیدعلی سراغ دارید؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

یوم الفاجعه در برابر روز پیروزی / علیرضا نوری زاده

أوهام سیدی با کارنامه ای سرشار از جنگ و ننگ و مرگ و غارت ایران را در لبه سقوط قرار داده است،
گذار صد روزه رضا پهلوی را در راه رسیدن به دمکراسی بپذیریم.
علیرضا نوری زاده

آیا ایالات متحده به انتظار حادثه‌ای در ابعاد حملۀ هواپیماهای ژاپنی به «پرل هاربر» است تا جنگ علیه جمهوری ولایت فقیه را آغاز کند؟
در روزهائی که خانه پدری در معرض جنگی ویرانگر ، در چشمهای ما به غربت نشستگان ؛ اشک و خون جاری کرده است به یاد نوشته ای از هم قلم فرزانه ام محمد قائد میافتم که در روزهای انتشارخبر حمله احتمالی أمریکا به إیران زمین بعد از جنگ آمریکا با صدام حسین ؛ تصویر یوم‌الفاجعه را پیش روی ما گذاشت . روزی که “دیگر خبری از قلم و دفتر و حتما کامپیوتر نخواهد بود و اهل تهران و ری مویه‌کنان بر ویرانه‌های خانه پدری بر لوحه گلی شرح فاجعه را خواهند نوشت و صد سال مویه‌کنان به دنبال مقصر خواهند گشت.” یوم‌الفاجعه را من از او به وام گرفته ام..
اینکه آمریکا در جنگ جهانی دوم پیش از «پرل هاربر» می‌خواست در جنگ شرکت کند برای من روشن نیست، از یک سو از مدارک ومستندات موجود اینطور استنباط می‌کنم که روزولت در ته دلش افسرده و گاه عصبانی از دست‌اندازی‌های هیتلر به زادگاه اجدادش در اروپا، در کمک رساندن به اروپا تردیدی نداشت. از سوی دیگر اما ناسیونال سوسیالیسم هیتلری و فاشیسم را حریفی قدر برای کمونیسم به حساب می‌آورد. بنابراین اگر می‌شد کفتار آلمانی را به جنگ خرس روسی انداخت، در پایان معرکه وقتی که هر دو زخمی و درهم شکسته از پا می‌افتند پیروزی در نهایت به نفع مردم اروپا خواهد بود. ژاپن هم حریفی است که به راحتی می‌توان دمش را چید و به حصارش درآورد. چرچیل که از درنگ و تردید روزولت کلافه بود در بسیاری از مکتوبات خود، به روزولت یادآور می‌شود که جهان آزاد در خطر است و آمریکا به عنوان پیشوای آزادی و بازرگانی آزاد و نظام سرمایه‌داری و لیبرالیسم در عرصه اندیشه و داد و ستد، وظیفه دارد از عموزادگان اروپائی خود حمایت کند. به هر حال تا فاجعه «پرل هاربر» رخ نداده بود تکان خوردن جدی روزولت از روی صندلی چرخدارش مشکل به نظر می‌رسید اما تنها ساعتی بعد از آن فاجعه تکان دهنده، چراغهای کاخ سفید که تا بامدادان روشن بود، خبر از ورود آمریکا به جنگ می‌داد. اینهفته نیز چراغهای اتاق بیضاوی کاخ سفید مرتب روشن بود . میتون لحظه ای را تصور کرد که سخنگوی پنتاگون در برابر خبرنگاران ظاهر شود و بگوید؛
( ملت عزیز آمریکا، ما می‌دانیم جریان افغانستان وعراق شما را از هرچه جنگ است بیزار کرده و هیچکدام از شما نمی‌خواهید بار دیگر فرزندان شما در یک جنگ هولناک جان خود را از دست بدهند اما یادتان باشد آنجا در خاورمیانه رژیمی وجود دارد که دیروز فرزندان شما را در مقر تفنگداران دریائی ما در بیروت به قتل رساند، بعد دیپلماتها و کارکنان بی‌گناه سفارت ما را در پایتخت لبنان در یک انفجار مهیب از طریق وابستگانش تکه پاره کرد، قبل از آن دیپلماتهای ما را به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفت، بیش از بیست تن از آمریکاییها را در بیروت گروگان گرفت و ویلیام باکلی را زیر شکنجه به قتل رساند، در انفجار خبر ؛ نقشه انفجار و رساندن مواد منفجره به عربستان و آموزش تروریستهای شیعه را عهده‌دار بود و طی ربع قرن اخیر با نیابتی هایش جان و جهان حداقل ۵ کشور منطقه را به مرگ و ویرانی کشاند ولبنان و یمن و سوریه را عملا و عراق را بالقوه تصرف کرد. صدها نظامی و شهروند امریکائی و اروپائی و عربی را بقتل رساند و صدها تن نیز زخمهای گران از این رژیم و وابستگانش ؛ بر جان و تن دارند. حال شما فکر می‌کنید باید دست روی دست بگذاریم و هیچ اقدامی انجام ندهیم تا دسته دسته فرزندانمان با توطئه‌های رژیم حاکم بر ایران نابود شوند و فردا هم که بمب هسته‌ای ساختند ابعاد باج خواهی خود را گسترش دهند و یا اسرائیل را با یک خطر حقیقی روبرو سازند؟ همه ما نمادهائی از رؤیای شوم علی خامنه ای را در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و بعد از آن شاهد بودیم . ما با فشار بر کره شمالی موفق شدیم نواده کیم ایل سونگ را وادار به تسلیم کنیم اما او باقی ماند اگر کار را ناتمام رها نمیکردیم و تنها عکس یادگاری دلخوشمان نمیکرد ؛ مردم کره شمالی که حالا از بدبختی روزی سه وعده علف می‌خورند بالاخره بلند می‌شدند و دخلش را می‌آوردند. وضع ایران البته خیلی فرق دارد. بنابراین کار ما سخت‌تر است و…)
این برداشت من از سخنان یک دوجین مسئول نظامی و سیاسی آمریکایی طی روزهای اخیر است. در واقع وقتی آمریکاییها بعد از آنکه با بلبل‌زبانی‌های سرداران سپاه و سپاه قدس از جمله سرداران به لقاء الله پیوسته سپاه روبرو شدند و دوروز قبل از دور ششم مذاکرات ویتکاف و عراقچی زیر لبی به ناتنیاهو “به پیش رو ” گفتند ، بسیاری از روشنفکران و نویسندگان و متفگران مخالف رژیم و آرزومند برپائی دولتی دمکرات و سکولار هم چون نرگس محمدی ، فاطمه سپهری ؛ مادر ستار بهشتی و هزاران مبارزو … در تهران یوم‌الفاجعه را می‌بینند و آخرین فریادها را می‌زنند که فردا خیلی دیر است و این سو در ولایت غربت نیز ما دل‌نگران آن هستیم که با أوهام سید علی آقا نایب امام زمان برای تضمین کردن جلوس آقازاده سید مجتبی بر کرسی رهبری ،و اصرار ناتنیاهو برای ویران کرده دسترنج ۵ نسل وطنپرست و سازنده ایرانی از مشروطیت تا امروز ؛ یوم الفاجعه حقیقت پیدا کند. بارها در این روزها از خود پرسیده ام , خامنه ای آدمکش و بی رحم ؛ مردی که ۳۷ سال کشت و آشوب و فتنه کاشت آیا باید ادامه یابد ؟ أو بعد از جنایتهای پیاپیش به مردم ایران و بلاهائی که بر سر لبنان و سوریه و یمن و عراق و در ابعاد فراتر جهان نازل کرد، میتواند باقی بماند؟ آیا هزاران مادر و پدر و همسر و برادر و خواهر فرزندان سربلند ایران زمین که به فرمان ولی فقیه به قتل رسیدند اجازه خواهند داد رژیم جنایت پیشه بی إیمان به مبانی دین و اخلاق و انسانیت ؛ باردیگر بعد از فاجعه ، به جان مردم بیفتد و مثل سلفش جوی خون در اوین و دیگر زندانهای رژیم به راه اندازد؟ آیا ملت ایران میپذیرد مافیای برادران و خواهران و آقازاده ها ، سپاه و اطلاعات و بسیج ، همچنان
به غارت و کشتار ادامه دهند؟ من چنین نمی اندیشم و براین باورم که منطقه و جهان آزاد نیز ادامه این اختاپوس مرگ و درندگی و غارت را نخواهد پذیرفت.محمد مرندی پسر بلبل زبان طبیب حضور سید علی ؛ و سخنگوی انگلیسی زبان مقام معظم رهبری ؛ با وقاحت درگفتگو با پیرس مورگان مصاحبه کننده و تحلیل گر سرشناس انگلیسی میگوید درصورت حمله آمریکا به ما ؛ سکنه قطر و بحرین و امارات باید خانه های خود را ترک کنند. قطر دوست و برادر که شیخ تمیم امیر حالی و پدرش چهل و شش سال به جمهوری اسلامی خدمت کرده اند هم در فهرست قراردارد ؟ و البته کویت و سعودی و مسقط و اردن هم . سید علی که جمعی در سپاه و بسیج را، از ذوب شدگان در وجود منحوسش دارد ،و گرفتار این وهم کابوس گونه‌است که با حمله آمریکا جهان اسلام به پا می‌خیزد، رژیمهای عربی و اسلامی طرفدار آمریکا سرنگون می‌شوند و جهان در چنان هرج و مرجی فرو می‌شود که حضرت لاجرم ظهور خود را به جلو می‌اندازد و آقایان در رکابش شمشیر خواهند زد؛ آیا استحقاق یکروز ماندن را دارد؟ در کنار ذوب شدگان ؛ شمار کثیری از مردم به جان آمده از رژیم به ویژه جوانها را داریم که بعضا با غضب به ما میگویند چرا با عملیات نظامی اسرائیل علیه آدمخواران سپاه و مداخله آمریکا مخالفت میکنید اگر آمریکا نبود مردم عراق از شر صدام حسین رها میشدند؟ به شماها چه ربطی دارد، دست از سر ما بردارید. و بگذارید آمریکا هم بیاید و اینها را سرنگون کند و ما را نجات دهد. در صحنه البته جمعی نیز هستند از دلالها و سودجویان و پیروان مذهب دلار که گمان می‌کنند با هر حمله‌ای دکان آنها پررونق خواهد شد و چون از پدربزرگها شنیده‌اند در جنگ جهانی دوم خیلی‌ها از فروش لاستیک و برنج و قند و شکر و آهن میلیونر شدند و پدرانشان در جنگ ایران و عراق به ثروت و مکنت تصور می‌کنند فردا نیز جنگ فرصت ثروت اندوزی برایشان فراهم می‌کند.
در خارج از کشور نیز ذوب شدگان در ولایت مرحوم مسعود میرزا امیدوارند که اسرائیل و آمریکا ؛ تاج نوکری را از سر خامنه ای بردارند و به روی چارقد خواهر رئیس جمهوری بنهند . شماری از خواب رفتگان در قهوه خانه نوستالژیک کنار ویلای عموجان در نمک آبرود، هستند که برای پیروزی ناتنیاهو و دانالد ترامپ در آمریکا سفره ابوالفضل می‌اندازند و در لندن هر روز صبح برای کور کردن چشم حسودان یک مشت اسپند برای ترامپ و ناتانیاهو توی آتش می‌ریزند. در چنین فضائی صدای آنها که می‌دانند در صورت ادامه فاجعه، تلاشهای چهار پنج نسل ایرانی برای ساختن خانه پدری یک شبه به باد خواهد رفت کمتر شنیده می‌شود. در حالی که اگر امروز گروههای به اصطلاح اپوزیسیون در دو سوی مرز به جای اینکه مثل کشیشهای کلیسای بیزانس در قسطنطنیه هنگام حمله سلطان محمد فاتح، که توی سر و کله هم می‌زدند میخهای صلیب مسیح به لاهوتش خورد یا ناسوتش، دست از بحث ملال‌آور و تکراری «میخ ۲۸ مرداد به لاهوت ملت ایران فرو رفت یا به ناسوتش» بردارند و در اندیشه جلوگیری از تحقق یوم‌الفاجعه باشند و درعین حال بدیلی حداقل در حد چند حکومت سایه را به مردم ایران و جامعه بین‌المللی عرضه کنند، می‌توان امیدوار بود که در برابر اراده اکثریت ملت ایران برای کندن شر خناسان و در عین حال حفظ خانه یکپارچه پدری، جامعه بین‌المللی و به ویژه ایالات متحده، بپذیرد که یار شاطر ملت ایران باشد نه بار خاطرش، نویدبخش سازندگی و آزادی و عدالت شود نه پیام‌آور ویرانی و مرگ و حکومت نظامی. به اعتقاد من با تأمل در مواضع ملی و صادقانه شاهزاده رضا پهلوی میتوان به برنامه صدروزه دوران گذار او ؛ اعتماد کرد و در غیاب یک گزینه منسجم در داخل کشور به ولیعهد پیشین إیران دست یاری داد. ملت رشید و خردمند ایران هرگز تن به استبداد نخواهد داد. و رضا پهلوی هیچ جلوه ای از یک مستبد را با خود ندارد .نه در رفتار و نه در گفتار.
و سخنی با نیروهای مسلح
برای من تردیدی نیست علی‌رغم تربیتی که از فردای انقلاب، توسط مأموران عقیدتی ـ سیاسی ارتش و حفاظت اطلاعات بر ارتشی‌های ما تحمیل شده به اضافه ریش و تسبیح و مراسم سینه‌زنی با حضور سرلشکر ستاد دکتر عبذالرحیم در حال نوحه دو طفلان مسلم را خواندن و زنجیرزنی دریادار ایرانی به همراه دلاوران نیروی دریائی در پایگاه دریائی حُرّبن یزید ریاحی در ناو زیردریائی طارق مجهز به اژدرهای طیراً ابابیل و… ارتش ما تا سقف ۹۰ درصد از نظامیان ملی، عاشق خانه پدری و فداکار و دلاور تشکیل شده که طی ۴۶ سال گذشته زخمهای بسیاری نه فقط از دشمن در جبهه‌ها بلکه از اهل ولایت فقیه بر جان و تنش وارد شده است. این ارتش به روی مردم آتش نخواهد گشود. و به روز واقعه در کنار مردم خواهد بود. می‌رسیم به سپاه نیروئی که متشکل از یکصدهزار یا کمی بیشتر از کادرها و حدود ۲۰ هزار سرباز زیرپرچم در نیروی زمینی‌اش، مطابق باور سید علی آقای فرمانده کل قوا آماده جانبازی در راه حفظ نظام و حمایت از جمهوری ولایت فقیه است. من اما مطابق تجارب نیم قرنه ام و تماسهای شخصی‌ام می‌دانم بدنه اصلی سپاه با مردم است و همانطور که ۸۵ درصد از سپاه علی‌رغم دستورات محسن رضائی فرمانده وقت و توصیه‌های نماینده سید علی اقای فرمانده کل قوا و بخشنامه برادر راحل سرلشگر بسیجی حسن فیروزآبادی رئیس ستاد کل، در دوم خرداد ۷۶ ؛ به خاتمی رأی داد، امروز نیز بیزار از توهمات سید علی و یک دوجین ژنرال با درجه‌های کیلوئی علیه آمریکا و اسرائیل، سخت نگران سرنوشت وطن است. اینها نیز به روی مردم آتش نخواهندگشود اما مسئولیتشان فقط به عدم شرکت در کشتار و سرکوبی ختم نمی‌شود بلکه آنها امروز می‌توانند نقش بسیار مهمی در جا به جائی قدرت در ایران بازی کنند. ارتشبد سوارالذهب، نمیری را در سودان برانداخت و در کمتر از یک سال حکومت را به دولتی منتخب مردم واگذار کرد.
من مشوق کودتا ن نیستم، جامعه مدنی ایران پذیرای کودتا هم اگر باشد من با آن مخالفم، اما می‌دانم با توجه به وضعی که در کشور حاکم است و اضافه شدن بسیاری از زیر ساختهای کشور به فهرست هدفهای اسرائیل ، اگر امروز خامنه ای کنار زده نشود فردا خیلی دیر خواهد بود .