شهروند- بنا به دعوت پرفسور پرهام اعرابی دکتر رضا مریدی وزیر علوم روز سه شنبه ۱۱ اپریل ۲۰۱۷ در دانشگاه تورنتو حضور یافت و در مراسمی که با شرکت پرفسور کریستینا آمون رئیس دانشکده مهندسی دانشگاه تورنتو و جمعی از استادان و دانشجویان برگزار شد، طی سخنانی نقش پژوهش های علمی در پیشرفت اقتصادی انتاریو را تشریح کرد.
در این مراسم پرفسور اعرابی که ضمن استادی دانشکده مهندسی دانشگاه تورنتو رئیس شرکت مودی فیسModi Face نیز می باشد، اعلام کرد که شرکت او مبلغ ۴میلیون دلار برای تربیت و آموزش تجربی دانشجویان دوره های لیسانس- فوق لیسانس و دکتری مهندسی کامپیوتر در دانشگاه تورنتو اهدا می کند. این سرمایه گذاری قابل توجه از طرف پرفسور اعرابی صرف هزینه های مربوط به کارآموزی ۴۰ دانشجو در رشته های تخصصی علوم و مهندسی کامپیوتر خواهد شد.
شرکت مودی فیس توسط پرفسور اعرابی برای تجاری سازی اختراعات و ابداعات او در سال ۲۰۰۶ در تورنتو تأسیس شد. در این مدت کوتاه تکنولوژی اختراعی پرفسور اعرابی که استفاده از تکنیک های کامپیوتری برای تشخیص پوست و صورت اشخاص است بیش از ۶۰میلیون بار در ۱۵۰ سایت و اپ مورد استفاده قرار گرفته است
.
از راست دکتر رضا مریدی، پرفسور پرهام اعرابی و پرفسور کریستینا آمون
لازم به یادآوری است پرفسور اعرابی عضوی از جامعه ایرانی کانادایی بزرگشهر تورنتو می باشد و بیش از ۱۵۰ مقاله پژوهشی منتشر و اختراعات و ابداعات زیادی را به ثبت رسانده و جوایز متعددی از مجامع علمی بین المللی دریافت کرده و هم اکنون پرفسور مهندسی برق و کامپیوتر در دانشگاه تورنتو است. دانشکده مهندسی دانشگاه تورنتو با ۵۵۰۰ دانشجوی لیسانس و ۲۵۰۰ دانشجوی فوق لیسانس و دکتری(جمعا ۸۰۰۰ دانشجو) بزرگترین دانشکده مهندسی در انتاریو است.
شهروند ضمن قدردانی از همت والای پرفسور اعرابی موفقیت های روزافزون برای ایشان آرزومند است.
صبح امید که بد متعکف پرده غیب « ». گوبرون آی که کارشب تا رآخرشد
حافظ عاشقان سرافرازی و سربلندی ملت ایران، فرزندان کورش کبیر و داریوش بزرگ، دلبستگان آزادی و رهایی از ولایت فقیه، باورمندان به شرف و حیثیت ایرانی، شیرزنان پرچم دار آزادی، کارگران زحمتکش و سخت کوش، معلمان سازندگان نسل جوان، جوانان دلاور و بی باک، دانشجویان آزادی خواه و تمامی هستی باختگان و جان بر لب رسیدگان و در زنجیر اسارت ماندگان – شیادانی به نام اردیبهشت ماه را تبدیل به همه پرسی علیه استبداد مذهبی خواهند کرد و با ۲۸ نمایندگان الله،- روز تّ ماندن در خانه ها و خالی گذاردن خیابان ها به داده و نشان خواهند داد که همه »نه« کلی نظام پاسخ جناح های حاکمیت را شریک جرم در جنایت ها، خیانت ها، غارتگری ها و چپاولگری های سی و هشت سال گذشته می دانند .
همبستگی ملی و حرکت های آزادیخواهانه و ایران دوستانه سال های اخیر خواب سردمداران نظام و عوامل سرکوبگر و جنایت پیشه آنان را آشفته کرده است، بگونه ای که در پی چپاول بیشتر و انتقال آن ها به بانک های بیگانه شده اند . مهم نیست اگر بخشی از جامعه به دلیل نیاز مالی و یا اعتقادهای مذهبی یا تهدید و تطمیع در رأی گیری شرکت کنند، مهمتر و با ارزش تر آن است که اکثریت مردم با عدم شرکت در رأی گیری و خالی گذاردن خیابان ها و حوزه های رأی گیری دست رد بر سینه نظامی بزنند که به زور سرکوب و کشتار بر ایران حاکم است و عدم حقانیت و مشروعیت آن را به دنیا نشان دهند .
این همان اتفاقی است که سردمداران همه جناح ها از وقوع آن وحشت داشته و بیمناکند . گردهم آیی های شکوهمند سال های اخیر در پای پیکره های بزرگان تاریخ ایران زمین، کورش، فردوسی، بابک خرم دین، آریو برزن، آرش کمانگیر و …باعث شد مردم قدرت و توانایی همبستگی ملی را باور کنند و باور داشته باشند که در سایه همبستگی می توان به عمر استبداد مذهبی پایان داد و به آزادی و حرمت انسانی رسید .
موج حرکت آزادیخواهانه و میهن دوستانه ای که اکنون در درون جامعه در حال شکل گیری و گسترش است بی تردید به عمر نظام استبدادی پایان خواهد داد و اجازه نخواهد داد استبداد دیگری – سلطنتی، کارگری، ایدئولوژیکی یا نظامی- در آینده ایران تکرار شود . کسانی که فکر می کنند بین بد و بدتر با ید بد را انتخاب کرد ناامید شدگانی هستند که از عظمت قدرت همبستگی ملی غافلند و توجه ندارند که حضورشان در نمایش انتخابات، تنها تأیید حاکمیت ضد ایرانی است. بسیاری از دلسردی ها و ناامیدی ها هنگامی پدید می آید که نمی دانیم و « : به گفته توماس ادیسون ». باور نداریم که تا چه اندازه به پیروزی نزدیک هستیم پیروز و سرفراز باشید.
شاگرد شوفرهای اتوبوسهای مسافربری در برهکُشانِ سفرهای نوروزی در عهد ماضی از منزلتی ویژه برخوردار بودند. مسافران از همهجا مانده که التماسکنان حاضر بودند حتا روی بوفه جایی بیابند و شاگرد شوفرها برای بازارگرمی و گرانفروشی با تحکم که: نداریم، بوفه هم فروخته شد.
در میان به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی کسانی دستِ کم هر ۴ سال یکبار در نقش شاگردشوفرهای تی بی تی و ایرانپیما ظاهر میشوند. اشکال ماجرا نه در تبلیغِ فکر و داشتنِ نظرِ سیاسی این عده که همانا درتکثیرِ صدای بیتِ رهبری -مشارکت حداکثری- و اشغال صندلیهایی است که متعلق به اپوزیسیون است.
حکومت اسلامی و بیتِ رهبری در سالیان اخیر مدام بازی اپوزیسیون را در دل خود جای داده، با پیامی روشن: باید بخشی از خودم باشید.
اپوزیسیون من باید از خودم باشد و من تعیین میکنم چه کسی اپوزیسیون باشد. و به همین سادهگی ایشان بخش عمدهی صداهای خارج کشور را در خود ریخته و در دام این ساخت اسیر کرده است.
هر بار نیز در معرکهی انتخابات و در تسخیر رسانه ما با پژواک یک صدا مواجهیم و در این بین برای شماری شغل نیز فراهم میشود.
در نهاربازارِ انتخابات، امنیتخانهی اسلامی توانسته بخش کثیری از اپوزیسیون ایرانی را به مطربان روحوضی بنگاه شادمانی علی خامنهای بدل کند، و ما پیروزی ندیدهگان و ندیدبدیدها میبایست هر رخدادی را پیروزی تلقی کنیم.
و لابد از ترسِ ناوگان آمریکا در خلیجِ فارس و این که ایران “کلنگی” نشود و بدل به سوریه، باید به کلنگیترین سیاستورزها آری بگوییم.
هر بدتر دیروز میشود بد امروز. ما دیروز از ترس جلیلی باید برویم به روحانی رای بدهیم و امروز از ترس رئیسی به روحانی و فردا مثلا از ترس علمالهدی به لاریجانی. و این دایرهای بسته است که از قطر شعاع آن هر ۴ سال یکبار کاسته شده است. دایرهای که مساحتاش به قوارهی انگشتی آلوده به مرکبِ رای تقلیل یافته است.
منطق عمومی شماری از این دسته این است: چون زورمان به حکومتگران نمیرسد و قرار نیست ایشان بروند و شبیه ما بشوند بهتر آنکه ما کمی شبیه آنها شویم.
مدام هم مردم و عدد بزرگ ریاضی را بر سر دیگران میکوبند. این بخش از سیاستورزان با مصادرهی مفهوم انتزاعی “مردم” در اسارتِ عوامزدهگی مدام بر ارتفاعِ ابتذال میافزایند.
جامعهای که هر ۴ سال یکبار “اووردوز” میکند و وضعیت مزاجیاش بحرانی و شورآباد لازم شده و از فردای انتصابات حکومتی فرورفته در کما و خلسه شروع به ترک میکند. چنین جامعهای باید ترک کند تا با بهبود نسبی بتواند از فردای مضحکهی انتخابات دوباره شروع به کشیدن کند.
این دسته از صندلی اشغالکنها مدام تو دلمان را خالی میکنند که از مردم دور افتادید. حال آنکه این نوع سیاستورزی بیش از هرچیز به تمامی دورافتادن از خود است.
یکی از کژاندیشترین نظریات سالیان اخیر که تکثیر شده و در تسخیر رسانه شیوع پیدا کرده نظریات و لقبسازیهای اکبر گنجی است که شماری را به دنبال خود کشانده است.
با نگاه سیاسی اکبر گنجی در مبارزهی مسالمتآمیز در هر شرایطی باید از همهی فرصتها برای نه گفتن به دیکتاتور و نظام دیکتاتوری استفاده کرد. این نوبت اکبر گنجی با لقبسازی برای ابراهیم رئیسی به تبلیغ نگاه و گرایش سیاسیاش در دفاع از روحانی متوسل شده است. گنجی با حمله و لقبسازی برای رئیسی در دفاع از روحانی دیگران را فرامیخواند که این درگیریی درونحکومتی را گذار به دموکراسی بخوانند.
آیتالله ابراهیم رئیسی آیتالله و نامی است که هر اسم دیگری را میتوان جایگزینش کرد. او بازیگر نقشی است که سناریوی آن هم از پیش نوشته شده است. در این معادلهی دو مجهولی نمیتوان به جای قتلعام سه نقطه گذاشت؛ به جای آیتالله اما میتوان. در این معادله قتلعام ثابت است اما آیتالله را میتوان برداشت و به جای آن اسم دیگری گذاشت: خلخالی، لاجوردی، قاضی صلواتی، سعید مرتضوی، قاضی مقیسه و … این لیست چندان بلند است که میتوان در صف ایستادهگان را به نوبت به دیگر نقاط جهان صادر کرد.
اکبر گنجی بیش از حد به لقبسازی “تعشق” میورزد و کوشش در جاانداختن آن دارد. در انتخابات مجلس خبرگان نه گفتن به “مثلث جیم” را به میان کشاند و اینکه گذار به دموکراسی از نه گفتن به “مثلث جیم” عبور میکند. فرجام نه گفتن به مثلث جیم(جنتی، یزدی، مصباح) آن شد که راًس این مثلث، احمد جنتی به ریاست مادامالعمر خبرگان رسید و لیست امید و سه قاتل رسمی، درینجفآبادی، ریشهری و هاشمی پیروز شدند.
در نگاه کسانی مانند اکبر گنجی ساختِ مبتنی بر جنایت در تفاوتهای جناحی حذف میشود. جناحی وجود دارد که متفاوت است و کمتر جنایتکار. گنجی هماره به نفع درگیری جناحی از جنایت چشمپوشی میکند.
لقبسازیی اخیر اکبر گنجی “آیتالله قتلعام” دفاع از یک خط و یک ساختار است، چرا که بیجنایتی در این ساختار ناممکن است. گنجی و شرکا به ما میگویند که چهگونه میتوان جمهوریی اسلامی دیگری داشت.
در تابستان ۶۷ چه کسی را میتوان جای رئیسی گذاشت تا عملکردی متفاوت از وی داشته باشد؟ او یک عامل است. “آیتالله عامل” و نه آمر. سناریویی که ساختارش هم از پیش معلوم است و رئیسی فقط اسکار این نقش را دریافت کرده است.
رئیسی در این ساختار از بقیه قاتلتر نیست، هرکس دیگری در ساختِ نظام ولایی میتوانست در موقعیت او قرار گیرد. رئیسی در تابستان ۶۷ در موقعیت قاتل قرار گرفت. هر آکتوری در آن موقعیت میتوانست نقش قاتل را ایفا کند. قتلعام اسم عام است؛ آیتالله اسم خاص.
بزرگنمایی و تاًکید بر “آیتالله قتلعام” از جانب گنجی و شرکا یعنی آنکه در این ساخت میتوانیم کسانی را آیتالله مهربان و مهرورز و ضدقتل بخوانیم. ما میتوانیم نام ابراهیم رئیسی را حذف و هر نام دیگری را جایگزیناش کنیم. در هیچ لابراتوری و با قویترین میکروسکوپهای جهان نمیتوان مولکولی از رحمانیت و بیجنایتی در چرخهی این نظام یافت.
فرض کنیم در تابستان ۶۷ حکم خمینی به جای نیری و رئیسی برای دیگر آیتاللهها صادر میشد. چه کسی شهامت آنرا داشت که در چرخهی قدرت و ساخت بگوید: حضرت امام این کار جنایت است و لطفاً مرا از این ماًموریت معاف بدارید.
بسیاری در این ساخت حسرتخوار آن هستند که چرا نتوانستند جای رئیسی باشند. در تابستانکشی ۶۷ ریاست قوه قضائیه با موسویاردبیلی است.
کسی که شماری از اصلاحطلبان از وی به عنوان آیتالله لیبرال نام میبرند. موسویاردبیلی در اوج کشتار در نامهای از خمینی در ارتباط با زندانیان حکمدار رفع ابهام میکند که “منافقین” را میتوان در شهرستانها اعدام کرد یا باید برای اعدام به مراکز استانها آورد. دغدغهی وی محل اعدام است و نه نفس اعدام.
نگاه گنجی و شرکا معطوف به سمت و سو دادن به یک گفتمان و حمایتِ به هر قیمت از جناح نرمتنان حکومت اسلامی است. این نگاه در دفاع از خط سیاسی و جناحی در هواخواهی و حمایت از جناح خود به راحتی چشم بر جنایت میبندد.
مصطفی پورمحمدی دستکم در طنابکشیی تابستان ۶۷ اگر قاتلتر از رئیسی نباشد همجوار وی است. او بعد از افشای فایل صوتی آیتالله منتظری به صراحت تمام با اشاره به لزوم اجرای حکم خدا،در مورد جنایت تابستان ۶۷ فخرفروشی کرد. اکبر گنجی اما در سال ۹۲ و پس از پیروزی روحانی در ارتباط با انتخاب مصطفی پورمحمدی نوشت: “انتخاب پورمحمدی لزوماً/ ضرورتاً با اعتدال، عقلانیت و تدبیر تعارض ندارد. برای این که استراتژی اصلی گذار ایران از استبداد دینی موجود به نظام دموکراتیک است و بقیه مسائل باید در چارچوب این استراتژی حل و فصل شوند.”(۱) گنجی سپس از روابط نزدیک علی خامنهای با پورمحمدی داد سخن میدهد و مینویسد: “آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی، کروبی و رهنورد یکی از شعارهای حسن روحانی بوده که در ایام انتخابات چندین بار تکرار شد. گفته میشود که مصطفی پورمحمدی تغییر کرده و به حسن روحانی وعده داده است که پس از آغاز کار به طور جدی مذاکره برای آزادی زندانیان سیاسی را دنبال خواهد کرد. اگر پورمحمدی واقعاً تغییر کرده باشد و اگر او بتواند در آزادی کلیه زندانیان سیاسی روحانی را یاری کند، انتخاب پورمحمدی با “عقلانیت و اعتدال و تدبیر” مورد نظر حسن روحانی سازگار است. گذشت زمان صدق و کذب این مدعا را روشن خواهد کرد”(۲)
و تصور میکنم گذشت زمان کذب این مدعا روشن کرده باشد.
مخاطب این یادداشت اکبر گنجی نیست.
مخاطب این متن هوادارانِ اکبر گنجی نیز نیستند.
مخاطب این متن کتشلوار پوشان و کراوات زنان حرفهای که روز راًیگیری مقابل سفارتخانههای فخیمه به صف میایستند نیز نیستند.
مخاطب این متن دودلان و تردیدمدرانی هستند که از سر استیصال دیگران را به انتخاب بین بد و بدتر دعوت میکنند.
بیایید به نظامی چنین بهیمی کمک نکنیم. فراخواندن دیگران به پای صندوقها و نمایش عمومی صفِ طویل از سیمای اسلامی و پز دادن به جهانیان یعنی برد نظام و باجخواهی از جامعهی جهانی و دیگر هیچ اهمیتی هم ندارد کدام مار سر از جعبهی مارگیری بیرون درآورد. تحریم انتخابات و رای ندادن برهنگی عارض میکند.
نگذاریم بیت رهبری از قتل فضیلت بسازد. این برد نیست. پیروزی نخوانیدش. پیروزی در بازیهای کوچک شیرینی برد ندارد. میتوان باخت را قبول کرد تا بزرگی حفظ شود. نباید بازی را اعتبار بخشید شرکت در بازی بیش از هرچیز خود بازی را برنده میکند. بیایید در ضیافت انتخاب ملکهی زیباییی سلاخها شرکت نکنیم.
بیایید روشنفکریی متعهد و دوستانمان در کانون نویسندهگان ایران و بیشمار شرافتمندان قبیلهی قلم در ایران را تنها نگذاریم و پشتشان را خالی نکنیم. نگذاریم آنها از وجود چنین اپوزیسیونی شرم کنند. آنها در زیر شدیدترین فشارها در پاسداشتِ کرامت انسانی، حرمتِ راًی اقلیت بودنشان حفظ کردهاند. به ما و آنها نگویید، شما مگه چند نفرید.
من تنها به عنوان یک نفر و به صفت شخصی در این بازی کوچک و غیرانسانی شرکت نمیکنم. من همشانهی دوستانام در ایران میایستم.
بیاییم به قاتلان دههی ۶۰، قاتلان مختاریها و پویندهها و فروهرها و نداها و هیچ قاتلِ دیگری راًی ندهیم.
اینکه طرفداران روحانی می نویسند “رای ندادن در انتخابات” مانند “رای دادن به رییسی یا قالیباف” است، یکی از بی اساس ترین و غیردموکراتیک ترین سخنانی است که این روزها گفته میشود. کسانی که رای نمیدهند قاعدتا “تفاوت اصولی” میان هیچ یک از کاندیداها نمی بینند و ریاست جمهوری هیچ یک از آنها برایشان فرقی ندارد، حتی اگر منکر تفاوت روحانی و رییسی و قالیباف نباشند. کسی که ادعا میکند اگر رای ندهید یعنی به رییسی و قالیباف رای داده اید، در اصل با دیکتاتورمنشی ادعا میکند که مخالفان اقتدارگرایی در ایران فقط رای دهندگان به روحانی هستند؛ این یکی از مزخرفترین ادعاهاست.
طرفداران هر کس باید سعی کنند دیگران را قانع به رای دادن کنند، نه اینکه با برچسب زدن به دیگران تلاش کنند آنها را مرعوب سازند.
از سوی دیگر کسانی هم که ادعا میکنند هر کس که در #انتخابات شرکت می کند و (به روحانی) رای میدهد، خائن و حامی نظام است، ادعایی گزاف و بی اساس میکنند. اساسا رای دادن یا ندادن را نمیتوان به دیگران اجبار و اجحاف کرد و تنها میتوان برای رای دادن یا ندادن استدلال کرد و دلایل خود را برشمرد. اتهام خیانت زدن به رای دهندگان یا رای ندهندگان نشانه خودرایی و تعصب است.
به طرفداران روحانی و اصلاح طلبان پیشنهاد میکنم برای قانع کردن دیگران به رای دادن استدلال کنید و اگر آنها قانع نشدند به نظر آنها احترام بگذارید و به آنها برچسب نزنید. اگر انتخابات دو مرحله ای شود که احتمال آن کم نیست، در دور دوم انتخابات به رای بخشی از کسانیکه به روحانی رای نداده اند نیاز دارید. رفتار تحقیرآمیز شما و کمپین تان در دوران انتخابات با کسانی که قصد رای دادن ندارند، در دور دوم انتخابات پاشنه آشیلتان می شود. شما در دور دوم انتخابات به سختی بتوانید آرای معیشت خواه را با خود همراه کنید و باید تلاش کنید که آرای تحول خواهان را کسب کنید.
دولت و تیم روحانی عملکرد و ایستادگی قابل قبولی نداشته که چنگی به دل تحول خواهان بزند؛ حداقل بعنوان حامی دولت تلاش کنید تا گفتار و رفتارتان با منتقدان محترمانه باشد! در غیر اینصورت شکست روحانی – اگرناشی از تقلب نباشد – نتیجه عملکرد دلسردکننده او و رفتار پرخاشگرایانه حامیان اوست
چهار تذکر به محمد خاتمی درباره انتخابات
محمد خاتمی، رییسجمهوری اسبق ایران، ضمن حمایت از نامزدی حسن روحانی برای انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ گفته است: انتخاب نشدن آقای روحانی احتمال بازگشت انزوای بینالمللی و تحریمها را افزایش خواهد داد. به گزارش سایت رسمی آقای خاتمی، وی روز سهشنبه ۱۲ اردیبهشت در دیدار با اعضای شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفته است:«همانطور که آقای جهانگیری و عقلای کشور باور دارند مصلحت مردم و کشور در تداوم دولت روحانی است».
✔️تذکر اول ـ آقای خاتمی، چشمهای خود را باز کنید. جمهوری اسلامی و حکومت روحانیان عامل انزوای بینالمللی مردم ایران است. بجای عوامفریبی حکومت خود را جمع کنید. بزودی خواهید دید، چه با ریاستجمهوری روحانی و چه با ریاستجمهوری رئیسی و یا قالیباف، انزوای بینالمللی و تحریمها افزایش خواهند یافت. خطر جنگ داخلی نیز به آن افزوده شدهاست.
✔️تذکر دوم ـ چه شد پس از هشت سال ریاست جمهوری شما که چهار سال آن همزمان با استقرار مجلس ششم بود، احمدی نژاد سر برآورد؟ آیا فراموش کردید که پس از آن انتخابات در جمع خبرنگاران گفتید: سالمترین انتخابات را برگزار کردیم؟ یعنی ثمره هشت سال حاکمیت مهمترین فرد اصلاحات ، انتخاب احمدی نژاد در یک انتخابات سالم و پاکیزه بوده است!
تذکر سوم ـ آقای خاتمی، حداقل از آقای احمدینژاد یاد بگیرید و شرافت خود را در گرو بقای حکومت سر تا پا فاسد خود نگذارید. احمدینژاد وقتی به حاشیه رانده میشود، این قدر شرافت و جسارت دارد که در پیام خود از هیچ کاندیدی حمایت نکند و مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نکند. شما چطور؟ … ما رای یواشکی شما را در دماوند فراموش نمیکنیم.
✔️تذکر چهارم ـ آنانی که عقلای کشور مینامید، باعث نابودی ایران شدهاند. برای مردم مصلحت تعیین نکنید. این گفتار همان قیمگرایی و شالوده نظریه منحط ولایتفقیه است که مردم را قاصر و محجور میشمارد. بدانید اگر مردم امکان انتخابات آزاد داشته باشند، از شما و همقطاران شما عاقلتر هستند و مصلحت خود را بهتر تشخیص میدهند. در آن صورت شما باید به همان گوشه کتابخانه مالوف خود بروید و همگی از طمع حکومت بر مردم دست بردارید.
انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در شرایطی برگزار میشود که رژیم حاکم در سراشیبی سقوط و انحطاط اخلاقی و سیاسی بیسابقهای قرار گرفته است. نابسامانیهای اقتصادی که در گسترش فقر عمومی و اعتصابهای روزافزون صنفی و کارگری از یک سو، و ناتوانی دولت از حل فساد لجام گسیخته مالی، اداری و به راه انداختن چرخ تولید و تأمین امنیت قضایی شهروندان از سوی دیگر به نمایش در آمده، به شدیدترین حد خود رسیده است. در صحنه بینالمللی نیز سیاستهای ماجراجویانه رژیم به بحرانها و کشمکشهای فرقهای دامن زده و انزوای سیاسی شدیدی را برای رژیم به ارمغان آورده است. رژیم ولایت فقیه چنان خصلت مافیایی به خود گرفته است که عناصر برجسته آن مانند هاشمی رفسنجانی به صورت مشکوکی سر به نیست میشوند و در یک «قحط الرجال» آشکار جانیان به نام را روانه میدان رقابت در انتخابات می کند.
در جمهوری اسلامی انتخابات هیچگاه عادلانه ومنصفانه نبوده است ولی حداقل می توانست گردش قدرت بین نخبگان خود نظام را تامین کند. اگر درگذشته، شرکت در انتخابات به معنای گزیدن بین بد و بدتر بود، امروزه اما، واقعیات نشان میدهند که انتخابات معنای حداقلی خودش را هم از دست داده است و رقابت بین جناح های محدود درون نظام نیز دیگر امکان پذیر نیست. بحران ریشه دار نظام، دستگاه انتخاباتی آن را نیز دچار بحران کرده است. انتخابات در جمهوری اسلامی ابتدا با نظارت استصوابی به گردش قدرت در دایره تنگ ملتزمان وفادار به ولایت فقیه محدود شد و سپس در چند دوره اخیر با کاربرد «مهندسی انتخابات»، تقلب سازمان یافته و دست بردن هر چه بیشتر در آرا برای کنترل نتیجه آن، به یک انتخاباتب نمایشی از پیش طراحی شده تبدیل شده است.
فقدان کارکرد چنین نظام انتخاباتی ونتایج ان ، علی رغم مشارکت بخش هایی ازجامعه مدنی وحمایت انان از جناح هایی که در دودهه اخیررای مردم را برای استمرار این نظام و نه تحقق مطالبات انان می خواستند، امروز جلو چشم همگان است وحاصلی جز کنترل هرچه بیشتر سپاه بر همه شئونات زندگی مردم وسرکوب جامعه مدنی وبه انسداد کشاندن همه راههای تغییر عقلانی در کشور نداشته است .
آیا وقت ان نرسیده است، کسانی که مردم را با هر وعده ووعیدی به پای صندوقهای رای می کشند، در مقابل سرنوشت آراء و مطالبات انان پاسخگو باشند ومسئولیت پی امد های سیاسی این کار راکه متوجه مردم خواهد شد، بعهده بگیرند؟
انتخابات در فرهنگ سیاسی دارای معنای روشن و تعریف مشخصی است و با آن چه که در جمهوری اسلامی به این نام برگزار میشود کمترین سنخیتی ندارد. نباید با این نمایش سیاسی همراهی کرد. باید تلاش کرد با بسیج جامعه مدنی و همبستگی نیروهای خواهان استقرار دموکراسی زمینه های برگزاری یک انتخابات آزاد واقعی در ایران فراهم گردد.
مردم آزاده ایران، کنشگران سیاسی، دموکراسیخواهان:
در ایران امروز شرایط ویژه ای حاکم شده است که شاخص های آن از نظر ابعاد و عمق، نسبت به گذشته از کیفیت نوینی برخوردارند. وضعیت وخیم و بحرانی اقتصاد، وجود چشم انداز تشدید فشارها و تحریم های جهانی، تشدید تقابل های منطقه ای، فقدان برنامه و راهبرد برای حل بحران اقتصادی، گستره و فراوانی حرکت های اعتراضی، اعتصابات، جنبش های مطالباتی و صنفی، حادتر شدن مشکلات ساختاری و درگیریهای جناحی رژیم، و… از جمله دلایل حاکم شدن این شرایط ویژه است. به خوبی میتوان دید که تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی به معنای تشدید خطر فروپاشی و اضمحلال کشور است. اینک تغییر نظام جمهوری اسلامی به یک نظام دموکراتیک عرفی دیگر نه یک آرزوی دوردست، بلکه به دلیل خطراتی که ادامه حیات این رژیم برای ایران و مردم آن دارد، بایستی به عنوان یک ضرورت سیاسی در دستور کار همه نیروهای دموکراسی خواه کشور قرار گیرد.
«اتحاد برای دموکراسی در ایران» نسبت به خطرات ادامه حکومت مافیایی ولایت فقیه برای آینده کشور به همگان هشدار میدهد و ضرورت همبستگی نیروهای دموکراسیخواه را برای نجات کشور از چنگال این رژیم از درون فرسوده و در سراشیب فروپاشی یادآور میشود. وقت آن است که دموکراسیخواهان از حالت واکنشی نسبت به عملکرد رژیم دست بکشند و خود ابتکار سیاسی را به دست گیرند. گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به یک ایران آزاد و دموکراتیک هدف مشترک همه دموکراسیخواهان ایران است. می بایست آن را به گفتمان غالب تبدیل کنیم و برای تحقق آن متحد شویم..
همزمان با آغاز کارزار انتخابات ریاست جمهوری در ایران،گزارشگران بدون مرز (RSF) بار دیگر نبود اطلاعات مستقل و آزاد در فضای رسانهای ایران را محکوم میکند.
۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ ابزار پخش زنده اینستاگرام با دستور دستگاه قضایی مسدود شد. از هفتهها پیش استفاده از این نرمافزار کاربردی به ویژه از سوی کاربران اینترنتی نزدیک به اصلاحطلبان که از رسانههای رسمی محروم هستند، افزایش پیدا کرده بود. اینستاگرام در ایران به شدت مهار میشود اماهنوز به شکل کامل مسدود نشده است.
۳ اردیبهشت، داستان کل کشور محمد جعفر منتطری با دفاع از مسدود کردن امکان تماس صوتی تلگرام باره علت آن گفت ” تمام دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی عنوان کردند که این سیستم به دلایلی خلاف امنیت کشور است.” با وجود ممنوع بودن شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای کاربردی در ایران به مانند توئیتر، فیسبوک و… اما این شبکهها نقشی مهم در عرصه اطلاعرسانی ایفا میکنند. صفحهها و حسابهای کاربری برخی از مقامات رسمی و کاندیداهای انتخابات نیز در این شبکهها بسیار فعال هستند.
در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ اعلام شد که بیش از ۱۰ تن از مدیران کانالهای تلگرامی اصلاح طلب یا حامی دولت «توسط یک نهاد اطلاعاتی نظامی» بازداشت شدهاند. از این میان علی احمدینیا مدیر کانال اطلاع رسانی اصلاحات نیوز نام برده شده است. از آن تاریخ این کانالهای اطلاع رسانی از دسترس خارج شدهاند و اطلاعات زیادی از وضعیت بازداشت شدهگان نیز منتشر نشده است.
این بازداشتها به افزایش تنش میان دولت حسن روحانی و دستگاه قضایی منجر شد. در تاریخ ۱۷ فروردین محمود علوی وزیر اطلاعات گفت “نظر دولت این است که مسئله بازداشت مدیران کانالهای تلگرامی بهصورت مسالمتآمیز حل و مدیران آنها آزاد شوند.” ۲۳ فروردین، محسنی اژهای سخنگوی دستگاه قضایی پاسخ داد که “برخی از این افراد به اتهام مسائل ضد امنیتی و بعضی هم علاوه بر مسائل ضد امنیتی به دلیل ارتکاب به جرایم خلاف عفت عمومی و انتشار مطالب مستهجن دستگیر شدهاند و بر اساس گزارشات رسمی این مطالب در پروندههای ایشان مطرح شده است.” وی با تهدید وزیر اطلاعات افزود “در خصوص این پرونده خاص مطالبی در مورد خود وزیر اطلاعات مطرح است که طبعا حتی ایشان نمی تواند در این پرونده اظهار نظر و گزارش تهیه کند.”
حتا در فضای کارزار انتخاباتی، قربانی اصلی جنگ قدرت میان جناحهای نطام در ایران، نادیده انگاشتن تام و تمام آزادی اطلاعرسانی و حق دانستن شهروندان است. گزارشگران بدون مرز تأسف خود را از سانسور تحمیل شده بر رسانهها و سرکوب روزنامهنگاران، که آنها را از ایفای نقش اطلاع رسانی آزاد در باره انتخابات محروم میکند، ابراز میکند. با ۲۸ زندانی ایران یکی از ۵ زندان بزرگ جهان برای روزنامهنگاران و فعالان رسانهای است.
رضا معینی مسوول دفتر ایران گزارشگران بدون مرز در این باره میگوید : « حق دسترسی آزاد به اطلاعات پیش شرط حق رأی دادن است. با زندانی کردن روزنامهنگاران و سانسور روزنامهها، مسدود کردن سایتهای اطلاع رسانی و شبکههای اجتماعی و سرکوب منتقدان، برگزاری انتخاباتی دمکراتیک ناممکن است. جمهوری اسلامی ایران باید به این وضعیت غیر قابل قبول پایان دهد و پیش از هر کاری همه فعالان رسانهایزندانی را آزاد کند.
ایران یکی از زندانهای بزرگ جهان زنان روزنامهنگار
از آغاز دی ماه ۱۳۹۵، شماری از روزنامهنگاران بازداشت شدهاند. از این میان در تاریخ ۷ دی ماه طاهره ریاحی مسئول صفحههای اجتماعی خبرگزاری برنا، در ۴ بهمن ماه، زینب کریمیان، خبرنگار و همکار «حالا خورشید» برنامه گروه اجتماعی شبکه سه سیما و صالح دلدم کارگردان و مستند ساز جوان، در ۱۹ اسفند ۱۳۹۵هنگامه شهیدی روزنامهنگار پرسابقه، در ۲۶ و ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، مراد ثقفی مدیر مجله گفتگو و رامین کریمیان پژوهشگر و همکار این رسانه بازداشت شدند.
وزیر اطلاعات که به درستی بازداشت خودسرانه و غیر قانونی فعالان رسانهای نزدیک به دولت را از سوی اطلاعات سپاه پاسداران تقبیح میکند، متأسفانه در برابر بازداشت روزنامهنگاران از این میان سه روزنامهنگار زن بازداشت شده توسط وزارت اطلاعات زیر مسوولیتاش سکوت میکند.
به این سه تن باید رؤیا صابرینژاد نوبخت، وبنگار زندانی که زا سال ۱۳۹۲ زندانی است و نرگس محمدیروزنامهنگار و فعال حقوق بشری را نیز افزود. وی به تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ محکومیت شش سال زندان خود راسپری کرد اما از این تاریخ محکومیت دوم خود یعنی ده سال زندان را آغاز کرده است. جمهوری اسلامی با این ۵ زن زندانی یکی از بزرگترین زندانهای جهان برای روزنامهنگاران زن در جهان است.
« راهنمای عملی خبرنگاران در دورهی انتخابات»، راهنمایی اجرایی برای خبرنگاران در پروسه انتخابات است. کتابچه تاکنون به زبانهای دری/ فارسی، پشتو، عربی، انگلیسی برای همیاری در رصد و پوشش حرفهای انتخابات از سوی خبرنگاران، منتشر و در میان خبرنگاران بسیاری از کشورهای جهان توزیع شده است.
در ابتداد سخنی دارم با خواننده مطلبم در مورد این یاداشت. چندی پیش یکی از دوستانم متنی را برایم ارسال داشت, ناگفته نماند که ارسال این نوشته در چارچوب بحثمان درباره انتخابات و یا انتصابات بوده, که جناب بابک داد ظاهرا نویسنده آن متن بودند. بعد از خواندن یاداشت او متوجه شدم که نویسنده مطلب “رای دادن” را از زاویه ای به خواننده اش توصیه کرده است که دیگران تا کنون نکرده بودند. البته آقای اکبرین در یاداشتی در مورد انتخابات پیشین نمایندگان مجلس ، ازهمین روش استفاده کرده بود. جناب اکبرین با عنوان اینکه “… برای نوشتن نامه بعضی از کاندیدها [مجلس که در لیست امید بودند] باید حتی دستکش بدست کرد”. او از جایگاه یک مخالف که راه دیگری برای نجات کشور و ملت نمیبیند, مردم را به رای دادن به امثال پورمحمدی تشویق و ترغیب میکرد. درست بمانند جناب بابک داد, ولی با تاکتیکهای خاص خودش, از دیدگاه یک مخالف, ولی دلسوزانه که راهی برای نجات کشور و ملت نمیبیند, نه فقط مردم را به رای دادن تشویق میکرد بلکه بنوعی روحانی را امیدی برای نجات کشور و ملت معرفی میکرد. لذا برآن شدم که نوشته او را به عنوان یک الگوی رفتاری استمرار طلبان در نظر بگیرم , هر چند امکان دارد که ایشان به این جناح وابستگی و یا تمایلی هم نداشته باشد, در چارچوب پاسخگوی دلیل عدم شرکت در انتخابات مهندسی شده را با دوستان درمیان بگذارم.
در خصوص یادداشتی از بابک داد، که متن آن را در پایان این یاداشت آورده ام, نکات کوتاهی دارم که به ترتیب در زیر آورده ام.
الف) جناب بابک داد از “جنگ” نابرابر انتخاباتی بین منتخبین مطلبش را شروع کرده و آنرا علت اصلی دفاع از کارکرد روحانی عنوان میکند و به خواننده مطلب خود گوشزد میکند که در گذشته، او انتقادهای بسیاری به روحانی نیز داشته است. اما متاسفانه پیشاپیش, نقد به مطلبش را به عنوان “انگهای” احتمالی دانسته و خود را از پاسخگویی با آنها بنوعی مبرا کرده است. این روش برخورد و پیش قضاوت کردن نسبت به نقدهای احتمالی و معرفی آنها بعنوان “انگها” چندان صحیح و سازنده نمی باشد.
ب) این اولین مشکل من با روش برخورد و ارائه نظریه “منطقی” و “عقلانی” ایشان بود. اما اجازه بدهید که گرد وغبار پروژه هسته ای بیاندازیم تا ۹۲ و ۹۱ بازیهای مهندسی انتخابات را بروبیم و نگاهی, همانطور که او خواسته بود, به سالهای مشکل دومم با یاداشت ایشان را بیان کنم. درآن دوران، جهان به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی بصورت قاطع برای هسته ای شدن و دستیابی به بمب اتمی مشغول کار است. اما توافق هسته ای که بابک داد به آقایان روحانی و ظریف منسوب کرده بود, صورت نگرفته است که ملت ایران خود را مدیون این و آن بداند. هر چند نباید از یاد برد که یک مشت انسانهای “بی بصیرت” برای خود پروژه ای را ساخته و تمام جناحهای نظام از اصلاح طلب تا اصولگرایش، در جهت آن گام برداشته بودند . این نبود که احمدی نژاد آمد تا این پروژه هسته ای را پیش ببرد و یا در زیر زمین خانه اش تولید انبوه اورنیم سازی کند. جنگ طلبی جناح های نظام هم با احمدی نژاد شروع نشده بود. در حقیقت این آیت الله خمینی, رهبر تمامی جناحها نظام، اولین آتش افروزی این نظام بود. از حاشیه بحثم که بگذرم، در واقع این آیت الله خامنه ای بود که این مذاکرات را در پشت صحنه پیش به توافق رسیده بودند. حتی ۵+۱ ، نمایندگان ایرانی با کارشناسانان ۹۲ میبرد. دو یا سه ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری را پذیرفته است. درست بمانند همین الان، که ۵+۱ وزیر خارج روسیه در کویت اعلام کرده بود که ایران تمامی شرطهای نمایندگان ایران و آمریکا در وین در حال مذاکره بر سر چگونه پیشبرد توافق هسته ای هستند. آیا شما در مطبوعات و خبرها در این باره چیزی خوانده اید؟ یا آمده است؟ و یا به آن اهمیت لازم را داده اند؟ مننمیدانم ولی آنچه مسلم است مرز بندیهای این به عنوان ۹۲ توافق ها و حتی نحوه پیشبرد این مذاکرات باید توسط رهبری مشخص و هدایت شود. اما اگر روحانی در سال سال در امور بین ۳۷ با تجربه بیش از ، وزیر امور خارج ایت الله خمینی و خامنه ای ، رئیس جمهور نبود، خب آقای ولایتی المللی, توافقنامه هسته ای را به انجام میرساند. شما هیچ شکی نداشته باشید که از چارچوب آنچه به توافق رسیده بود چیز کمتری بدست می آورد.
اگر از همین زاویه که آقای بابک داد از ما خواسته تا به آن نگاه کنیم، یعنی رهبر و سپاه تا مراجع تقلید و امامان جمعه، ادامهی حکومت و بقایشان را مدیون تیم حسن روحانی بدانیم، باید گفت نه عزیز جان، “درایت” آقا بوده است. نمونه این درایت را هم اکنون در وین در حال مشاهد هستیم. او بخوبی میداند که ترامپ به اصول انسانی توجه چندانی ندارد و مردم آمریکا نیز آمادگی کافی برای مداخله نظامی در ایران را دارند. پس باید به نوعی “نرمش قهرمانه” دیگر از خود نشان دهد تا حیات نظامش بخطر نیافتد .
ت) نمیدانم چرا داد بیان میکند که؛ “… برای همین اپوزیسیون سنتی خارج از کشور، از روحانی ها و خاتمی ها متنفرترند تا از احمدی نژادها!”. این یک تصور توهمی بیش نیست. اول ایشان با استفاده از کلمه “سنتی” در مقابل اپوزیسیون، دوباره از همان روش قبلیش استفاده کرده است تا راه نقد را بر خودش ببندد تا مشخص نشود که منظور ایشان از اپوزیسیون سنتی کیست. از سوی دیگر اینطور وانمود میکند که این “خارج نشینها هستند که متنفرترند از روحانی ها، خاتمی ها تا احمدی نژادها. چگونه ایشان به این “اصل” و “واقعیت” رسیده اند آشکار نیست ولی قطعا در اشتباه هستند و یا با مخالفان نظام در ایران نه ارتباطی دارند و نه از آنها خبری! من و خیلی از افرادی که اساسا با نظام تضاد غیر قابل حل، اگر بتوانم اینطور بخوانمش، داریم، هرگز از افراد متنفر نیستیم. ما از عملکرد افراد ناراضی و یا اعصبانی و در نهایت معترض هستیم. احمدی نژاد در ادامه حیات جمهوری اسلامی به همان اندازه که روحانی و خاتمی نقش عملی داشته اند، نقش داشته است. اینکه احمدی نژاد با دهان گشاد حرف میزد، تفاوتی در سیاست گذاری و برنامه های خارج از کشور جمهوری اسلامی نمی گذاشت. جناب بابک داد و بعضی از دوستان که مردم را بنا به دلایلی دعوت به شرکت در انتخابات میکنند، تصور میکنند که رئیس جمهور نقشی در تبیین ارتش، سپاه، شرکتهای کلان مثل قرارگاه خاتم الانبیا و آستان قدس رضوی و ، قوه قضائیه، نیروهای امنیتی ، سیاستهای خارجی … دارد.
دولت حتی توانایی تصویب قوانین بدون هماهنگی با بیت رهبری را ندارد. شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام میتواند هر قانونی را که آنها در مجلس بتصویب برسانند، میتوان مسدود کند. همان داستان “حکم حکومتی” در زمان دولت و تدارکاتچی ، را همه شنیده ایم .یعنی تمام این نهادها، مجلس و ریاست جمهوری ، مجلس ششم اصلاحات به ریاست آقای کروبی برای توجیه ادامه قدرت ولایت مطلقه فقیه بیش نیستند.
پ) با عنوان کردن مذاکرات به آن صورتی که آقای بابک داد به ما ارائه داده اند، بله باید به آقایان روحانی و ظریف پاداش داد، نه بخاطر اینکه راه نفس این حکومت را باز کردند، بلکه موجب شدند که کشور وارد جنگ خانمان سوزی دیگری نشود. اما آقایان روحانی و ظریف چرا ناسزا و تهمت و ناسپاسی بسیار از جناح مقابل دریافت میکنند، این مطلبی است که ایشان باید از خاتمی و … ، رفسنجانی ، آنها بپرسد نه از شخص دیگری! آنچه من و امثال من میتوانیم بگوئیم این است که آقایان روحانی خودشان بخش مهمی از بدنه این نظام بوده اند. آنها در شورای امنیت “ملی”، عضو بوده و شریک جنایت و مشکلات پروژه هسته ای هستند. آنها چرخ دندهای سیاست گذاری و اجرا این پروژه بوده اند. از نظر من آنهایی که این پروژه را پرورانده، به اجرا درآوردن و ادامه داده اند، همه و همه مجرمان و مسببین بدبختیهای ملت هستند. جناب بابک داد، اگر گمان میبرد که آقایان روحانی از این پروژه اطلاعی نداشتند، آنرا نپروراندن و به ادامه آن هم کمک نکردن، خب میتوان گفت که ، خاتمی ، رفسنجانی دست مریزاد. اما اینکه آنها مذاکرات هسته ای را آنطور که میخواستند پیشبردند، یا تمام چارچوب توافق شده را ترسیم و به اجرا درآوردند، بنظر من توهمی بیش نیست و رسیدن به برجام، هیچ امتیازی برای این و آن جناح نظام ایجاد نمیکند. فقط ثابت میکند که رهبران و دست اندرکاران این نظام بیشتر خائن به ملت هستند تا بی کفایت. در نتیجه باید به جناب بابک داد گفت که عزیز جان، شما اگر طرفدار روحانی و آنهای دیگر نیستید، بسیار خوب است، اما انصاف بدهید که چشم خودت را بر روی خیلی از وقایع و حقیقتها بسته اید.
ث) جناب بابک داد میفرماید که “پاسخ روحانی و دولتش، از طرف حکومتی م ت آنها دارد نفس یکشد، این بود که ّ که با هم را به مردم بدهد و به روحانی طعنه و کنایه بزند!”. من میگویم » یک نامزد خاص « رهبر پر اشتباه، دیروز بنشیند و آدرسهای از زمان خمینی تا کنون، اینچنین نکرده است؟ اینکه رهبر چقدر قدر نشناس است، ، عزیز جان چه موقع رهبر جمهوری اسلامی مطلب جدیدی نیست، ملت ایران چه خدمتها که به این نظام و رهبران ان نکرده اند، اما چه توهینها و خیانتها از آنها دیده است. اما آقای روحانی هر چه از آنها دریافت میکند، ربطی به من و شما ندارد، آنچه به من و شما مربوط است این است که آیا اقای روحانی و دیگرانی که یاد کردید برای رسیدن به حق حاکمیت ملت کاری کرده اند؟ یا حداقل در آن جهت قدمی به پیش برداشته اند؟
اینکه ایشان می فرماید که؛ “خاصیت روح متکبر و خودکامهی رهبر است … ” چنین و چنان میکند، تنها مشکل ملت ایران اعتقاد و اعتبار خودشان را از فرمانبری از این رهبر ، نیست. مشکل مهمتر ملت ایران این است که کاندیدهای ریاست جمهوری متکبر و خودکامه میگیرند و بر آن نیز تاکید میکنند و بعضی “روشنفکران این انتصابات که با رقابتها مهندسی شده برگزار میشود را به عنوان روزنه ای برای آزادی و حق حاکمیت ملت به جهانیان و مردم ایران معرفی و بیان میکنند. چه فرقی خواهد کرد که احمدی نژاد، گاندی و مندلا رئیس جمهور ایران شود!!! وقتی که توان قانونی برای اجرای طرح ساده اصلاح مطبوعات را نداشته باشند. حتی اگر مجلس طرحی را هم تصویب کند که حق حاکمیت ملت را به نوعی برسمیت بشناسد، دو نهاد “قانونی”، شورای نگهبان و شورای تشخیص مصلحت نظام، آنرا میتوانند بصورت قانونی در مقابل قبله ولایت مطلقه فقیه ذبح کنند. تازه نباید فراموشمان شود که آنهایی که قرار است “ناجیان ما باشند, در همان ابتدای کاندید شدنشان اعلام کرده اند که آنها تضمین کنندگان این نظام و قانون اساسی آن هستند و از ولی فقیه یا قدرت مطلقه، اطاعت مطلق خواهند کرد. این چه توهمی است که ما باید در انتظار “قهرمان” باشیم؟ چرا در تاریکی بدنبال چراغی می گردیم؟ اگر در تاریکی این نظام چراغی
میبود، همه بدون هیچ مشکلی میتوانستند آنرا ببیند. مشکل آن است که این نظام بارها و باره ثابت کرده است که قادر به تحول نیست، بارها و بارها این راه رفته ایم و بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرده ایم, اما دوباره از ترس احمدی نژادی ها به روحانی ها و یا دوباره از ترس رئیسی ها و قالیباف ها به دامن وعده دهندگان توخالی پریدیم. این امام زاده ها اگر کور نکند، تا به حال کسی را شفا نداده اند. درست است که بعضی از امام زاده ها عقرب و افعی ندارند، اما شفا دهنده هم نیستند. این پرورش خرافه هست که ما دخیل بستن به این امامزاده ها را تبلیغ کنیم.
خ) جناب بابک داد از پس آرزوی سرنگونی نظام و داستان “یا علی بکش، من هم روش”، شروع میکند و میگوید، “حق این هّ است که میگذاشتند اینها با همان فرمان تند، به سوی در ی نیستی میراندند و نابود میشدند!”. اما نه “صد حیف” او، که ما مخالفان نظام خوشحالیم که دیوانگی رهبران نظام تا آن حد نبود که خودشان را بکشند و ملت را بدنبال خود!! نکته ای که جناب بابک داد از آن غافل شده است این است که تمام جناح های این نظام درنده خو و متکبر بر یک اصل هم نظرند و ان حفظ نظام “الهی” است. اما آنچه باید به ان اضافه کنم این است که اپوزیسون، لااقل آنچه که ما میشناسیم، مشکل با نظام دارد نه با افراد. آقای خاتمی میتواند رئیس جمهور شود و مایه افتخار همه ما ایرانیان، اگر مردم را به حق حاکمیتشان برساند، شود. نه اینکه با وعده “قهرمانی” بیاید و با توجیه “تدارکاتچی” بودن، برود. این را سوزاندن فرصتهای “طلایی” میخوانند نه هوشمندی.
اما در رابطه با این “راننده مست” اول شما بفرمائید که چه کسانی این مست را راننده ماشین ملت کرده اند تا ما بدنبال شما از “رام” کنندگان آن تشکر کنیم. تمام آنانی که نام میبرید در حصر آیت الله منتظری خاموش ماندند و یا امضا کنندگان حکم حصر ایشان بودند. تمام اینهایی که نام بردید اگر در بقدرت رسیدن این راننده مست به رهبری مشارکت نداشته بودند، خاموش ماندن, آنزمانی که میتوانستند به ملت ایران کمک کنند که دیگر راننده مستی ماشین شان را نراند. دیگر از روحانی نمیگویم که خود بود و پیش برنده حجاب اجباری! نه دوست گرامی, جناب داد, این آخری حتی در ۷۸ تیر ۱۸ فرمانده سرکوب دانشجویان در از انهایی که پروژه “برجام” را بخوبی اجرا کرد » متنفریم « نه ما ، سبد اولی های شما جایی ندارد. همچنین دوست گرامی نداریم.اما امیدی هم به این “حقوق دان نظام، برای رسیدن به آزادی و دمکراسی نداریم .
چ) در اینکه رهبر و اساسا تمامی دست اندرکاران این نظام آدمهای “نمک به حرامی” هستند که هم نمک میخورند و هم نمکدان را میشکنند، جای تردیدی نیست. این را مردم از همان زمان آیت الله خمینی با پوست و استخوانشان درک کردند. در این گفته فقط یادشان نباید میرفت که این عارضی است همه ، جناب بابک داد درباری دست اندرکاران نظام نه شکی است و نه مشکلی گیر در این نظام. هیچ کدامشان از این قاعده نمکدان شکستن، خود را بصورت کامل پاک نکرده اند.
باید به جناب بابک داد در ترسیم شرایط جهانی در دوران بقدرت رسیدن آقای خاتمی تبریک گفت و تشکر هم کرد. اما این همان مشکلی است که اپوزیسیون با خاتمی داشت و هم آیت الله منتظری. خوب می بود که جناب بابک داد نامه آیت الله منتظری را بخاطر میداشت و یا حداقل آنرا یکبار هم که شده میخواند و درک میکرد که همین بندبازی خاتمی بود که دل تحول خواهان را چرکین و نا امید کرد و از صحنه خارجشان ساخت. بعد از آشکار شدن قتلهای زنجیره و دادگاه میکونوس، فضا بسیار آماده بود که حداقل شورای نگهبان را از قانون اساسی و از صحنه سیاسی خارج کند. اما چه تلخ که با انهمه پشتوانه، ایشان با حکم ، هم شبیه سال ۱۳۷۵ حکومتی خاموش شدند و عبا بر سر، دست به نوشتن ” نامه برای فردا” شدند. شرایط آنزمان، سال جهان جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده بود. راهی بجز نرمش ، بود. به خاطر پروژه هسته ای و ساختن بمب اتمی ۹۲ عبا را بر سر نکشد و قلم بدست ، قهرمانانه باقی نمانده بود. اگر در شرایط کنونی جناب بابک داد به امید این است که روحانی نگیرد و پا در صحنه بنهد تا حق حاکمیت ملت را باز پس بگیرد، همان اشتباهی را کرده است که تعداد زیادی از هموطنانمان کرده و آرزوهایشان را با وعده ها بر باد داده بودند. ۷۰در دهه
ج) آنچه باید در مورد نوشته جناب بابک داد مورد تایید قرار داد، سرنوشت روحانی است که به صف مغضوبین رهبر خواهد پیوست. اما این داستان نویی نیست، این تکرار سرنوشت روسای قوه مجریه در ایران است. آنچه جناب بابک داد از آن غافل شده بودند همین است که ما، آنهایی که رای ندادن را به عنوان رای دادن به حق حاکمیت ملت در نظر گرفته ایم، بدنبال فرستادن راننده مست به دره تاریخ نیستیم. ما خواهان رسیدن به ایرانی آباد و آزاد هستیم. نه مرگ خامنهای را میخواهیم و نه تنفری از فردی بدل داریم. ما خواهان نابودی استبداد دینی هستیم و با آنانی که حیات این نظام را تضمین میکنند در تضادیم. این . انتخاب راهی است برای رسیدن به آزادی و دموکراسی ، نه کینه ورزیست نه توهم گرایی ً ح) اینکه گفته میشود، “… روحانی فرد مطلوب من نیست. اما در شرایط موجود میدانم که کشور با انتخاب آن نامزدهای مثلا ب ، انقلابی همان داستان و منطق رنگ باخته انتخاب ین “بد و بدتر” است. فقط مهندسی بهتری شده ،” به عقب خواهد رفت ً قطعا است. استفاده از افسوس و صد کلام دیگر جناب بابک داد، اصل این منطق بی اساس که بارها به آزمایش گذاشته شده و هر بار مردود تر از دفعه قبلش موجب هدر رفتن نیروهای مردمی شده است، مطلب نوعی از ان نمیسازد.
در پایان آنچه مرا بر آن داشت تا پاسخ خودم را به متن بابک داد بنویسم، نه انگ زنی و نه تنفری نسبت به فردی بود. در واقع تشریح اینکه چرا رای ندادن را به عنوان رای به حق حاکمیت ملت میدانم که در مقابل ادامه قدرت طلبی ولایت مطلقه فقیه بوده
است. قدرتی که نه جوابگو به فردیست و نه تمکین کننده خواسته های ملت است. اینکه چند نماینده “مردمی” در مجلس بیایند و یا یک رئیس جمهور “حقوق دان”، “اصلاح طلب” و یا “مردمی” بر سرکار اید، مشکل ملت را حل نخواهد کرد. تاریخ سلطنت نشان داده است که آنها خساراتی را بر این کشور و ملت زده اند که شاید برای بازسازی آنها ، این فقها، از خمینی تا خامنهای پنجاه سال کار و تلاش لازم داشته باشیم. اشغال سفارت آمریکا، ادامه جنگ عراق علیه ایران، پروژه هسته ای و از همه بدتر ، پروژه امت سازی در مقابل گسستن و نابودی پیوندهای ملت، جز با دستورات و هدایت اتاق فکر و دولت پنهان رهبری امکان اگر هم وجود می داشتند، رئیس جمهور تحول خواه اگر هم بر سرکار می آمد, باز برای ، ناپذیر نبوده است. نمایندگان مردمی آموخته ایم. فلسفه انتخاب بین بد و بدتر، نیز ۷۰ محدود کردن قدرت ولی فقیه, ناتوان نمی بودند. اینرا بخوبی ما از وقایع دهه نشان داد که در سیستم ولایت-فقاهتی نه ثمر بخش است و نه توان جلوگیری از تخریبهای نظام و رهبری را دارد. آنچه از این فلسفه و راهکار ان، آمدن بد بجای بدتر، ثابت شده است, جز مردودی مکرر و نابودی و به هدر دادن نیرو و امید مردم چیز دیگری حاصل نشد است. اینکه افرادی چون بابک داد وآنهایی که بدون توجه به آنچه تاکنون اتفاق افتاده است، تحول خواهان را “تندرو”، “انقلابی گری”، “بی درایتی” و یا … میخوانند, اگر دروغی بزرگ نگفته باشند، اشتباه غیر قابل بخششی کرده اند. چرا که تحول خواهان، خواهان تندروی یا کندروی نیستند، بلکه برای آنها جهت تحولات مهم است نه چندان سرعت آن. سوالهایی که هر فردی میباید از خود بپرسد و بعد از پاسخگوی به آنها, موضوع خودش نسبت به انتخابات روشن سازد این است که؛ آیا انتخاب “بهترین فرد” ممکنه به عنوان رئیس جمهور میتواند، قدرت مطلق رهبری را بکاهد؟ آیا با بسر کار آمدن “بهترین رئیس جمهور” در ایران که معتقد به قانون اساسی بوده و در چارچوب ان قصد “خدمت” داشته باشد آیا میتواند حق حاکمیت مردم را به مردم باز گرداند؟ آیا با انتخاب “بهترین رئیس جمهور” قدرت طلبی سپاه و بیت رهبری در منطقه، جنگ با اسرائیل و آمریکا و بصورت خلاصه با جهانیان را میتواند پایان دهد، یا حتی تاثیری بر آنها میتواند بگذارد؟
مشکل من با این نظام نبود آزادی است، اما آنچه استمرار طلبان از آن دفاع میکنند “خود آزادی” است. وگرنه سالهاست، از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تاکنون، ملت ایران آزادی خودشان، از پوشش انتخابی شان گرفته تا بیان خواسته ها و حق تصمیم گیری بر سرنوشت شان را از دست داده اند. بنا بر این دلایل است که من پشتیبان خود اعلام میکنم و در کنار آنهایی هستم که با “رای ندادن، رای به حق حاکمیت ملت داده اند”.
یاداشت بابک داد
🔹 !» نجیب « رهنمودهای تازه یک رهبر 🔷
، جنگ آنقدر نابرابر است، که در برابر آن نمیتوان چیزی نگفت. حتی وقتی که خودت، دهها نقد به دولت حسن روحانی داری ! ها؛ ناگزیر میشوی برای روشنگری وارد شوی »انگ« اما میبینی رقبای او آنقدر کثیف بازی میکنند، با وجود احتمال
اشهدبالله (شهادتین باید خواند!!) که انتقادم از جناح حاکم، به منزله حمایت از روحانی نیست. انتقادهایم به روحانی را 🔹 خواندهاید. ضمن اینکه روحانی ستاد انتخاباتی دارد و میداند چطور از خود دفاع کند!
نگاه میکردیم، دنیا پا روی گلوی جمهوری اسلامی گذاشته بود و با ۹۲ و ۹۱ اما از این زاویه که ما از بیرون مملکت به سال ً توقف فروش نفت، کار نظام تقری نجات داد! »انهدام« با تمام بود که روحانی آمد و کل نظام و رهبری را از
از این زاویه که ما ناظر اوضاع بودیم، آنها از رهبر و سپاه تا مراجع تقلید و امامان جمعه، ادامهی حکومت و بقایشان را مدیون تیم حسن روحانی هستند. و برای همین اپوزیسیون سنتی خارج از کشور، از روحانیها و خاتمیها متنفرترند تا از احمدینژادها!
. این حکومت بود؛ اگر ادامه مییافت » نسخهی نابودی « احمدینژاد در حقیقت
دنیا با شتاب داشت روند “تحریمهای فلج کنندهاش” را پیش می د ۹۱ زمستان سال 🔹 ر . صادرات نفت ممنوع شد و نمایندگان ُب شدند تا میانجیگری کند. »عمان«رهبر، دست به دامان
پیوسته بود! »خاطرات« اگر آن سال غیر از روحانی (جلیلی یا مشایی) رئیسجمهور شده بود، حالا نظام اسلامی به
پاداش آن خدمت، و آن مذاکرات سخت که راه نفس این حکومت را باز کرد، چه بوده جز سیل ناسزا و تهمت و ناسپاسی؟ 🔹
طرفدارش نیستیم، اما انصاف که داریم. چشم که داریم.
پاسخ روحانی و دولتش، از طرف حکومتی م ت آنها دارد نفس یکشد، این بود که رهبر پراشتباه، دیروز بنشیند و ّ که با هم را به مردم بدهد و به روحانی طعنه و کنایه بزند! » یک نامزد خاص « آدرسهای
طعنه » ناجی خود « خاصیت روح متکبر و خودکامهی رهبر همین است که وقتی از طرف احمدینژاد تحقیر و ذلیل میشود، به و ظلم روا میدارد! کبر و غرورش او را به قهقرا برده و هنوز هم فرق راه و چاه را نمیفهمد. در واقع نمیخواهد بفهمد! به خدا که باید او را با چاهش تنها گذاشت!
هّ حق این است که میگذاشتند اینها با همان فرمان تند، به سوی 🔹 در ی نیستی میراندند و نابود میشدند! دلسوزانی پیدا میشوند و نازهای ، صد حیف که ملتی را به گروگان گرفتهاند و شاید برای حفظ این سرزمین و مردم از نابودی کنند. و مسافرانش (مردم) را، از »رام« حضرت آقا را میخرند و صبر ایوب پیشه میکنند؛ تا رانندهی مست این اتوبوس را بلای سقوط در امان نگه دارند.
اشارهام به خون دلی است که از نزدیک شاهد بودهام آن “سید” اخلاقمدار میخورد و تحمل میکرد تا آسیبی به ایران و ایرانیان افتادند. »حصر و بند« خود به ، نرسد. یا شیخ شجاع کروبی و میرحسین موسوی که برای نجات این خلق گروگان از نابودی
؛ زیرا این »متنفرند« حالا روحانی که اندکی شبیه به آنهاست، هم دشمنان داخلی دارد. و هم کسانی در اپوزیسیون خارج از او نجات دهد! » فروپاشی محض « مخالفان به درستی میفهمند که او چگونه توانست نظام اسلامی را از
بود. به خاطر حکم دادگاه میکونوس و مسائل دیگر، دنیا با جمهوری اسلامی در افتاده ۹۱ هم وضع شبیه سال ۱۳۷۵ سال 🔹 بود و در زمستان آن سال، ناگهان تمامی سفیران کشورهای اروپایی و قدرتهای منطقهای از تهران قهر کردند و رفتند!
یافت و از سقوط » مشروعیت « فشار بیرونی بر حکومت بالا گرفت، اما خاتمی که با رأی بالا انتخاب شد، نظام از نگاه جهانیان نجات پیدا کرد!
داشت! حالا ببینید که آن رهبر و نظام با ۷۶ کینهی خاتمی در دل مخالفانش، بابت آن حضور نجاتبخشی است که در سال خود چه رفتاری دارند؟ » ناجی «
شاید هرکسی جای او بود، یک بار برای همیشه این رانندهی مست را … روحانی هم به صف مغضوبین رهبر خواهد رفت 🔹 ه «با . تنها میگذاشت تا سزای اینهمه بلاهت و اشتباه و خودکامگیاش را ببیند » ه و چا ّ جاده و راه و در سعدی دربارهی برخورد با این گمراهان کلهشق و خودکامه میگوید:
چاه است و راه و دیدهی بینا و آفتاب؛ ➖
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش!
چندین چراغ دارد و بیراه میرود؟ ➖
بگذار تا بیافتد و بیند سزای خویش!
د « مطلوب من نباشد و یا ، شاید کشور با روحانی 🔹 . جلو برود. او فرد مطلوب من نیست » نُک
اما در شرایط موجود میدانم که کشور با انتخاب آن نامزدهای ب ا ، انقلا ی ً مثلا به عقب خواهد رفت. و ش ید بیراه نباشد اگر ً قطعا بگوییم این اتوبوس، تازه از سراشیب بیرون آمده. و اگر فقط قدمی به عقبتر بردارد، ای بسا در شیب سقوط بیافتد هّ و تا ته در برود.
افسوس که گروگان این رانندهی مست، این سرزمین و مردم بیپناهش هستند. و رهبران مستبد این حکومت، از این نقطه بردهاند! » بهرهها « ضعف، چه
به هر حال معتقدم مردم، بهترین تصمیم را خواهند گرفت.
بابکداد
۹۶ اردیبهشت ۶
همه پرسی ترکیه، که امروز، یکشنبه، ۱۶ ماه آوریل برگذار می گردد، سرنوشت سازترین انتخابات ترکیه است که بلی یا خیر گفتن مردم ترکیه سرنوشت ترکیه را برای نسل های دیگر رقم خواهد زد. امروز و فردای سرنوشت ترکیه در گرو همین همه پرسی است.
بلی سر سپردن به نظام ریاستی است که با تغییراتی در قانون اساسی ترکیه، نظام پارلمانی را به نظام ریاستی تبدیل می کند که رئیس جمهور همه کاره شود: دولت یا کابینه را از بین ببرد یا قوه قضاییه را به دلخواه بچرخاند. در نهایت رئیس جمهور مقامی خواهد شد با قدرت مطلقه. بلی گویان اغلب سرسپردگان اردوغان اند. سنتی های شرق ترکیه که در زمان اردوغان به آلاف و علوفی رسیده اند و سینه زنان مذهبی و اسلامیست های ریشو یا کراواتی و زنان لچک به سر. خیر گویان طرف داران جامعه مدرن و مدنی، روشنفکران، نویسندگان، مردان و زنان آزاده اند که نمی خواهند دین در دولت دخالت کند.
اردوغان همه فن حریف و همه رنگ و پر مدعا، مدعی است که این همه پرسی در کمال آزادی برگذار می گردد. اما “خیر” گویان فقط ۴۵ ساعت حق تبلیغ رسانه ای داشتند در صورتی که بلی گویان ۴۵۰ ساعت. نیز پس از کودتای نافرجام سال گذشته ۱۷۰ تعطیل شده و پنج هزار نفر زندانی شده اند که نیروی محرکه خیر گویان بودند. صد و بیست هزار نفری هم که تحت نظر هستند و از کار بی کار شده اند، در یک جو نیمه پلیسی جرئت نداشتند که برای کمپین خیر تبلیغ کنند. تمام ارگان های دولتی هم در دست بلی گویان بود.
همه پرسی امروز تعین خواهد کرد که ترکیه اروپائی خواهد شد _ که اردوغان سال های سال در اوایل اقتدار خود برای آن تلاش های زیادی کرده بود- یا به سوی آسیای میانه کشیده خواهد شد که اردوغان ادعا دارد نیاکانش از آن جا آمده اند.
به قول دانا مردی: قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق. اردوغان به سوی قدرت مطلقه پیش می رود و اگر بازی را ببرد تا ۲۰۲۹ در قدرت خواهند ماند.
وقتی که سپاهیان«قُتیبه»(سردارعرب)،سیستان را به خاک و خون کشیدند،مردی چنگنواز،در کوی و برزنِ شهر – که غرق خون و آتش بود-از کشتارها وجنایات «قُتیبه» قصّهها میگفت و اشکِ خونین از دیدگان آنانی که بازمانده بودند،جاری میساخت و خود نیز،خون میگریست… و آنگاه، بر چنگ مینواخت و میخواند:
چنگ نواز سیستانی
-«با اینهمه غم
در خانهء دل
اندکی شادی باید
که گاهِ نوروز است
هیچ به این فکر کرده اید که با این همه روز و ماه و سالی که سرداران و نظامیان رهبری در سوریه و درحوالی اسراییل حضور داشته و دارند، چرا تا کنون حتی یک فشنگ یک فشنگ یک فشنگ به سمت اسراییل شلیک نکرده اند؟ با همه ی درشتگویی ها و رَجَزهای سی و هشت ساله ی انقلابیون از آقای خمینی و خامنه ای گرفته تا سرداران و ملاها و آیت الله ها و کت شلواری هایِ حوالیِ بیت رهبری؟ که: ما می زنیم و تل آویو و حیفا را با خاک یکسان می کنیم؟ دلیلش را بگویم؟ دلیلش این است که در آن روزهای نخست، حضرات را گمانِ خماری بر این بود که این خودشان بوده اند که انقلاب را رهبری کردند و بساط شاه را بر چیدند و رقبایی چون نهضت آزادی و مجاهدین و توده ای ها و چریک ها و چهره های شاخصی چون چمران را روفتند و برچیدند. ماه عسل انقلاب که سپری شد، و کودکانی که ورجه کنان از هرکجا بالا رفته بودند از دیوار سفارتخانه ها به زیر آمدند، خیلی زود حالی شان شد که ای عجب، آب اگر می خورده اند در رصد اسراییل و روس و آمریکا بوده.اکنون در ادامه ی همان زمین خوردنِ ناگهانی جلوی چشم مردم دنیا، بقیه ی راه را سینه خیز می روند تا کسی گمان بر بی خردی شان نبرد. اما این تو بمیری دیگر آن تو بمیری نیست. اینجور که از سکوت مرموز منطقه می شود فهمید، در معادلات اسراییل و روس و آمریکا، تاریخ مصرف حضرات به پایان آمده و با وسط کشیدن پول عرب ها و دلالیِ ترکیه و هزارتوی بالاتری ها قرار است فتیله ی جماعت ولایی در ایران پایین کشیده شود. گرچه ته مانده گرمای آن هیاهوهای بی پشتوانه شاید شعار بدهد که: کِی بوده که ابرقدرت ها بفکر سرنگونی نظام نبوده باشند؟، می گویم: جاذبه ی شیعه گستری، رایحه ای بود که زیرک تر ها جلوی دماغ گنده های نظام گرفتند تا هم پول مردم را بالا بکشند و هم فرصت ها را دود کنند و هم اسم و نقش آشکار ایران را در امتداد جنایتکاران جنگی به ثبت جهانی برسانند و نشان همگان بدهند. این دو دلیل، یعنی بی بنیه گی و از هم دریدگیِ داخلی، و دور خیز بالاتری ها برای تصویب سند و مدرک جهانی دال بر مداخله گری و جنایتکار بودنِ نظام ولایی در افغانستان و بحرین و یمن و سوریه و لبنان و فلسطین و نوار غزه و حتی نیجریه، دو دلیلی است که سابق براین نبود. اکنون همه ی منطق ها و مدرک ها و فرصت ها برای یک جراحی اساسی در پیکره ی حضرات ولایی مهیا شده است. من رعشه را در بی قراری ها و سراسیمگی حضرات می بینم.
کاش در معادلات و حادثه هایی که یک به یک و در آینده ای نزدیک رو می شود، مردم ایران از جایگاه سیاهی لشگری و گوسفند گونگی و زائریِ امامزادها به جایگاه درست و تعیین کننده اشان فرا برده می شدند. این تنها راه رهایی کشور از هزار توی حادثه های در کمین است. شاید گنده های منطقه و جهان در گام نخست، و در نشست های بدون ایران شان، تصمیم بر این بگیرند که: ایران و سرداران و مدافعان حرمش هر چه زودتر و البته با خفت از سوریه و عراق بیرون روند. این خروج خفت بار، آغازی خواهد بود برای تنش های پشت بندش. بهمین خاطر، دست هایم را دور دهانم حلقه می کنم و رو به بیت رهبری داد می زنم: آهای، می دانم که صدای مرا می شنوید؟ پس می گویمتان: تنها راهی که در این عنقریبِ دریده شدن و فرو ریختن برای شما باقی مانده، و تنها داروی شفا بخش بیماریِ بیت رهبری و سردارانِ سپاه و ملاهای حکومتی، “مردم” اند. مردمی که از گودال سیاهی لشگری و زائری امامزاده ها و روالِ متداولِ چاکری، به جایگاه درست و شعوری شان کوچیده باشند و سر رشته های اراده ی کشور را در دست گرفته باشند. پتانسیل درونیِ من برای نگارشِ این متن، جز عبورِ سلامت گونِ سرزمین مان ایران و عبورِ بی آسیبِ ایرانیان از معبر وهزارتوی این حادثه های در کمین نیست. من دلم برای یکپارچگیِ سرزمین مان می تپد. اما آیا گلوی سیری ناپذیران را مجال و مهلتی هست برای پرهیز از ولعِ خام خواری؟ چه بسیار سیری ناپذیرانی که لقمه در گلو ریق رحمت را سر کشیدند و هیچ نیز به این نیندیشیدند که: کم بخور اما بمان!
محمد نوری زاد
گزارش فصلی و مثبت یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی پیرامون پایبندی ایران نسبت به تعهدات مندرج در توافق اتمی اگرچه ادامه انتقادات دولت تازه آمریکا از آنرادشوار تر از پیش می سازد، با این وجود حفظ برجام در گرو رویدادهای داخلی و خارجی طی ماه های آینده است.
سه روز پیش از انتشار متن غیر رسمی گزارش فصلی آژانس در مورد برجام، آمانو طی یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه انگلیسی زبان فاینانشال تایمز، ضمن پرداختن به جوانب توافق اتمی، محدودیتهای آژانس، بینقص نبودن توافق و در عین حال امتیازات، و در نتیجه، ضرورت حفظ آن، از چارچوب متعارفی مسئولیت حرفهای خود خارج شد و اظهار داشت در صورت شکست روحانی در انتخابات رییس جمهوریایران، حفظ برجام مشکل خواهد شد.
گذشته از انتقاد پارهای ناظران نسبت به نحوه تازه تنظیم گزارشهای آژانس پیرامون فعالیتهای اتمی ایران، که برخلاف گذشته در آنها از ذکر جزئیات پرهیز و تنها نکات کلی مورد اشاره قرار میگیرد، بیانیه جدید و بسیار نرم آژانس نه تنها حاکی از اجرای کامل تعهدات ایران است، که در دو مورد خاص از ضریبهای تکلیف شده نیز فرار تر رفته.
یکی از دو مورد، میزان ذخیره مجاز آب سنگین ایران است که طی گزارش پیشین آژانس در ماه نوامبر سال گذشته اندکی بیشتر از اندازه اعلام شده بود، و دیگری ذخایر اورانیوم با غلظت حدود ۳.۶ در صد که از حساسیت و اهمیت بیشتری نسبت به آب سنگین برخوردار است.
اقدامات فراتر از تعهدات
گزارش تازه آمانو حاکی است که در حال حاضر ذخیره آب سنگین ایران در حدود ۱۲۴ تن است در حالیکه ایران مجاز به نگاه داری تا ۱۳۰ تن آب سنگین در هر زمان شده است.
در گزارش ۸ نوامبر سال گذشته آژانس اعلام شده بود که ذخیره آب سنگین ایران از حد مجاز فرا تر رفته، اما بر اساس گزارش تازه، چهار روز بعد از برگزاری انتخابات آمریکا، ایران ۱۱ تن آب سنگین خود را از کشور خارج ساخته است.
در مورد راکتور آب سنگین اراک که کوره اصلی آن پیشتر از محل خارج و حفره باقی مانده با بتن پر شده، بیانیه تازه حاکی از توقف کامل کار و خودداری ایران از تولید گویچههای سوخت اورانیوم خام است.
آینده راکتور آب سنگین اراک از یک سو در انتظار از سر گیری غیر محتمل کار توسط کارشناسان پر هزینه چینی است و از سوی دیگر تجدید آمادگی آمریکا برای ادامه مشارکت در مثلث همکاری با چین و ایران برای طراحی و ساخت راکتور تازه.
همزمان با انتشار غیر رسمی گزارش تازه آژانس علی اکبر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی ایران در مصاحبهای که از سوی خبرگزاری ایسنا منتشر شد، گفته است “کارشناسان» چینی در ازاء هر یک ساعت کار ۲۰۰ دلار دستمزد میگیرند”، در حالی که حتی سرنوشت طراحی راکتور آب سنگین اراک نیز در حال حاضر مبهم است و گزارش آژانس توقف کامل کار در اراک را تائید میکند.
بیانیه آژانس در مورد ذخایر اورانیوم غنی سازی شده در حد ۳.۶ در صد ایران، با تجدید نظر در مورد نحوه ارزیابی محصولی که ضمن انجام غنی سازی در سانتریفیوژها باقی میماند ( پسماندههای غنی سازی) ، حاکی از کاهش ذخیره به زیر ۳۰۰ کیلوگرم مجاز است.
با اوج گرفتن مخالفت های دولت تازه آمریکا علیه جمهوری اسلامی و توافق اتمی، جمهوری اسلامی که پیشتر از قصد تولید سوخت اتمی برای کشتیها و زیردریاییها خبر داده بود، روز ۲۵ ماه ژانویه سال جاری از تزریق گاز یو اف ۶ ( گاز اورانیوم) به سانتریفیوژهای پیشرفته موسوم بهآ ر-۸ و خبر داده بود.
جمهوری اسلامی مطابق تعهدات برجام مجاز به غنی سازی اورانیوم تنها با استفاده از سانتریفیوژهای قدیمی نوع آ ر-۱ است و این اقدام میتوانست به عنوان تخلف آشکار از مفاد برجام تفسیر شود.
گزارش تازه آژانس حاکی است که بر خلاف آنچه در رسانههای ایران منتشر شده بود، تنها یک دستگاه سانتریفیوژ نوع تازه با تزریق گاز اورانیوم مورد آزمایش قرار گرفته و غنی سازی اورانیوم نیز با آن انجام نشده.
در مجموع، گزارش مثبت آمانو حاکی است که در فاصله بیانیه قبلی تا کنون، اقدامات جمهوری اسلامی بدون تخلف قابل تشخیص،از تعهدات مندرج در برجام فراتر رفته است.
انتخاب رییس دولت
روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا و اتخاذ مواضع چالشی واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی، ابراز مخالفت کارکنان کاخ سفید با توافق اتمی و معرفی حاکمیت ایران به عنوان تهدیدی علیه صلح منطقه، رهبری سیاسی ایران را در مقابل دو تفکر راهبردی متفاوت قرار داده:
۱- ادامه تعامل با جامعه جهانی، انعطاف پذیری بیشتر با همسایگان و گرایش تدریجی به سوی «دولت متعارفی» ، با انتظار نرم شدن مواضع آمریکا.
۲- حرکت متقابل و متناسب با دولت تازه آمریکا در شطرنج مناسبات دو کشور، و روی کردن به سیاستهای سختگیرانه، مقاومت، و تحمل هزینهها به این امید که نتایج پایداری، روشن تر از سازش پذیری و تغییر خواهد بود.
تکلیف این دو گزینه بعد از برگزاری انتخابات رییس جمهوری اسلامی اردیبهشت ماه آینده با شکست یا تجدید انتخاب حسن روحانی، معمار توافق اتمی، تعیین خواهد شد.
آمانو، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی طی صاحبه روز ۲۴ماه فوریه با فایننشال تایمز، ضمن با اهمیت شمردن تاثیر منفی آزمایشهای موشکی ایران بر آینده برجام، اهمیت بیشتر را در کفه انتخاب یا شکست روحانی قرار دادهو میگوید : ” سرنوشت رییس جمهور میانه رو ایران طی انتخابات ماه مه موجب احساس عدم امنیت میشود … در حالی که آقای روحانی نسبت به توافق (اتمی) بسیار پایبند بوده، چنانچه او (در انتخابات) بازنده شود، وضعیت تغییر خواهد کرد.”
دو راهی ترامپ
با وجود اعلام حمایت اتحادیه اروپا و دبیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، از توافق اتمی، علاوه بر پشتیبانی کامل چین و روسیه، ایستادگی دولت تازه آمریکا در مقابل آن، به تنهایی میتواند ادامه اجرای برجام را در شکل کنونی مانع شود.
با کنار رفتن مایکل فلین از پست مشاور شورای امنیت ملی در کاخ سفید میتوان انتظار داشت که اجرای طرحهای مقابله با جمهوری اسلامی برای مدتی با تاخیر روبرو شوند، اما، توقف نا محدود فشارها علیه جمهوری اسلامی تا حدود زیادی خوشبینانه خواهد بود.
ترامپ و همکاران او در مورد جمهوری اسلامی و توافق اتمی نقطه نظرهایی ابراز کرده اند که حاکی از گرایشهای فکر آنها است.
دولت ترامپ نیازمند تدوین سیاست خارجی روشن در رابطه با جمهوری اسلامی و تعیین روشهای رسیدن به هدفهای تعیین شده در آن است.
این اتفاق یک شبه و مجزا از تحولات منطقه و تغییرات داخلی ایران روی نخواهد داد.
تعیین تکلیف جنگ با داعش در موصل و آینده سیاسی عراق، از نظر زمانی، نخستین عامل تاثیر گذار بر تدوین سیاست خارجی آمریکا در منطقه و در رابطه با ایران است.
هدف بعدی مسئله سوریه و ترتیب دادن تلاشهای جمعی برای پاک کردن منطقه از افراط گرایان اسلامی است.
در این میان انتخابات رییس جمهوری در ایران برگزار میشود که نتایج آن بدون تردید در فرمول بندی سیاست خارجی آمریکا عامل تاثیر گذاری است.
به این ترتیب برجام را دست کم برای شش ماه آینده و تا انتشار دو گزارش فصلی دیگر از سوی دبیرکل آژانس میتوان مصون از تهدیدهای داخلی و خارجی دید، به این شرط که تحول غیر منتظره ای، در درون یا بیرون از ایران، «نقشه راه» کنونی را تغییر دهد.
……………………………………
شهرتِ نخستِ مجتبی به شهرتِ شهرام جزایری بند است که در گام نخستِ پول روبی، یک هشتصد میلیونی از وی دشت کرد برای دستگرمی. گام های بلند مجتبی از سال هشتاد و هشت به این سوی شروع شد که با همکاری طائب – رییس سازمان اطلاعات سپاه – هم آدم کشت و هم بدست بابک زنجانی میلیاردها پول مردم را بالا کشید.
احمد اما تا کنون آزارش به کسی نرسیده و پولی از جیب کسی برنداشته. پدر مجتبی رهبر است و پدر احمد نیز می توانست رهبر باشد. پدر مجتبی اما به بقا در رهبری اش اصرار ورزید و برای ماندن در این جایگاه، و با دشمن دشمن و عصبیت و بداخلاقی هایی که خروجی اش بسیجیان بد دهن و فحاش و تخریب گر و بالا رونده از دیوار همسایگان اند، ملتی را سوخت و تباه کرد و به حسرت نشاند، پدر احمد اما خود به اختیار خود از تاج و تخت رهبری – که دم دستش بود – به نفع مردم چشم پوشید و عطای رهبری را به لقایش بخشود و به آزارهای ولایی تن سپرد و در دل همین آزارها نیز دست از این جهان شست تا پدر مجتبی بی رقیب سر به هزارتوی مناسبات آنچنانی اش فرو برد و امضایش را پای نگونبختی ملتی بنشاند و بر سند درماندگی ایرانیانِ غارت شده انگشت بزند.
مجتبی و پدرش به مردم پشت دارند و مشغول کندن پوست از تن مردم اند، و حال آنکه احمد و پدرش رو به مردم داشته و دارند و در این راه جز آزار ندیده اند. با همه ی این ها، مجتبی بر حریر رهبری لمیده و احمد به زندانِ ولایی کوچانده شده. می گویم: بدبخت آنانی که بخیال خود نه امروز که فردا را نیز مدیریت می کنند.
امروزِ مردم اگر دریده و برده شده، فردا حتماً از آنِ مردمی است که از دل هزارتوهای مخفی اش، اسرار اهالیِ بیت رهبری را بیرون می کشند. در آن روز، تماشای جمال جناب مجتبی تماشایی است. احمد آقا، ثانیه های زندان گوارایت. بدان که هر ثانیه ی زندان شما، پتکی است بر بساطِ حضرات ولایی. هستیم و تماشا می کنیم. بگرد تا بگردیم آقا مجتبی.