خانه » مقاله » پنجه‌های لبنان باز شد / علیرضا نوری زاده

پنجه‌های لبنان باز شد / علیرضا نوری زاده

بیروت فیروز و خلیل جبران و بولوار روشه و دانشگاه‌های سرفراز بر ولایت فقیه پیروز شدند
علیرضا نوری‌زاده نویسنده و روزنامه‌‌نگار
پنج شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ برابر با ۱۹ مه ۲۰۲۲ ۱۱:۳۰

از عمده‌ترین شگفتی‌های این انتخابات شکست سه متحد حزب‌الله بود‌ـ MAHMOUD ZAYYAT / AFP

لبنان فیروز و دانشگاه‌های سرفراز، که نیمی از دولتمردان خاورمیانه و شماری از دولتمردان میهن ما از جمله امیرعباس هویدا و شاپور بختیار فارغ‌التحصیلانش بودند، لبنان خلیل جبران و یوسف الخال و روشه و هتل فنیسیا و تبوله و رستوران یلدزلار، لبنان امام موسی صدر و کاردینال معوشی و کمال جنبلاط و صائب سلام و پیرجمیل و کامیل شمعون و عادل عسیران، لبنان جمعه‌های شاد و یکشنبه‌های ترانه و رقص و آواز، لبنان النهار و الحوادث و المستقبل و لبنان هزاران خاطره دوست‌داشتنی دیگر سرانجام روز یکشنبه توانست انگشتانش را از بند و زنجیر حزب‌الله آزاد کند؛ گو اینکه هنوز در اشغال و کتف و پاهایش همچنان در زنجیر است؛ اما سرش آزاد بود که توانست پنجه‌هایش را هم برهاند.

لبنان حتی در جنگ‌های داخلی ویرانگرش هم آزاد بود تا اینکه پای سوریه به لبنان باز شد. کشتن روزنامه‌نگاران دولتمردان و روحانیون مخالف هم از همان‌جا آغاز شد؛ اما بعد از سال ۱۹۸۲ که علی‌اکبر محتشمی‌پور، سفیر خمینی در دمشق، با سزارینی خونین حزب‌الله را از شکم جنبش امل بیرون کشید، مرگ عنوان لبنان شد.

من روزنامه‌نگار ایرانی عاشق بیروت و آشنا به کوی بازار و پیر مغانش هم از سال ۱۹۸۸ تا امروز از دیدن عروس خاورمیانه محرومم. آن آخرین بار نیز به لطف ولید جنبلاط و با حمایت او، سه روزی مهمان بیروت بودم؛ هرچند همه‌ یا زیر سقف گذشت یا نهایتا در چرخ زدن با اتومبیل ولید بیک.

رفیق حریری بیروت را دوباره ساخت؛ اما حیات دوباره لبنان به باج‌هایی که حریری و دیگر دولتمردان ملی لبنان به سوریه و حزب‌الله می‌دادند، بستگی داشت. با این‌ همه، مثلث شر (سوریه، جمهوری ولایت فقیه و حزب‌الله) او را هم تاب نیاورد و رفیق حریری، سازنده دوباره لبنان، در انفجاری با طراحی و اجرای مثلث قتل (ماهرالاسد، قاسم سلیمانی و عماد مغنیه) تکه‌تکه شد.

پس از آن، سوریه در مواجهه با واکنش جهان و لبنان، سرشکسته و بی‌اعتبار از لبنان گریخت؛ اما نوکرانش ماندند تا دست در دست حزب‌الله و دیگر بندگان نایب امام زمان، ده‌ها تن از برجسته‌ترین دولتمردان و روزنامه‌نگاران را به قتل برسانند‌ــ بزرگانی چون جورج حاوی، دبیرکل حزب کمونیست لبنان، جبران توینی، مدیر النهار، بیر جمیل، نماینده مجلس و فرزند امین جمیل، رئیس‌جمهوری سابق، سمیر قصیر، روشنفکر برجسته، ولید عیدو، نماینده مجلس‌ــ لبنان از آن پس روی خوش ندید.

سعد حریری نخست‌وزیری را از پدر به ارث برد و در فضایی آکنده از فریاد و اشک، بر مسند نخست‌وزیری نشست؛ اما مثلث مرگ دست‌بردار نبود. در دادگاه بررسی جنایت علیه بشریت، رژیم اسد و شماری از مزدورانش در لبنان و چهار تن از وابستگان رژیم ایران در لبنان به قتل رفیق حریری متهم شدند؛ پس حزب‌الله و متحدانش برای کشتن شهود دادگاه هم تیغ برکشیدند.

در دمشق و تهران خوب می‌دانستند که در انتخابات بعدی شکست سختی را متحمل خواهند شد؛ به همین دلیل هم به انتخابات تن نمی‌دادند و تمدید مجلس شیوه آن‌ها شد.

دست‌های جنایتکار رژیم دمشق با قتل ولید عیدو، حقوقدان برجسته و نماینده مجلس که از نزدیکان رفیق حریری و فرزندش سعد و عضو بارز گروه مستقبل و جبهه ۱۴ مارس بود، تردیدی به جا نگذاشت که بشار اسد و رژیمش از برپایی دادگاه بین‌المللی برای محاکمه قاتلان رفیق حریری و شماری از شخصیت‌های سیاسی و مطبوعاتی و فرهنگی لبنان به‌شدت وحشت‌زده‌اند.

نوکران و وابستگان دمشق و تهران یعنی اقلیتی که با میشل عون، ژنرال بازنشسته عاشق قدرت، متحد شدند (و سرانجام او را به ریاست‌جمهوری رساندند) چون نتوانستند دولت فواد سینیوره را ساقط کنند و تحصن عواملشان به جایی نرسید، ناچار بازی را به استخبارات دمشق واگذاشتند که از یک سو فتنه فتح‌الاسلام را در اردوگاه نهرالبارد در شمال لبنان برپا کرد و از سوی دیگر، با بمب‌گذاری و به خون کشیدن لبنان و شهروندان آزاده‌اش ‌کوشید دولت لبنان را به زانو درآورد.

در پی قتل ولید عیدو، دولت لبنان بلافاصله تصمیم گرفت انتخابات دو حوزه‌ای را که عوامل سوریه نمایندگانش را به قتل رسانده بودند (پیر جمیل و ولید عیدو)، برگزار کند. سوریه با کشتن نمایندگان اکثریت می‌خواست برتری عددی آن‌ها در مجلس را از بین ببرد.

در تشییع جنازه ولید عیدو، دیدم که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی هم در کنار شعار مرگ بر بشار اسد بر زبان‌ها است و کاملا آشکار بود که رژیم با گذاشتن دست‌هایش در دستان رژیم اسد، در راس دشمنان مردم لبنان قرار گرفته است.

سرانجام، انتخابات مجلس سال ۲۰۱۸ با پیروزی حزب‌الله و امل نبیه بری، دارودسته جبران باسیل، داماد عون (مثل ایران در لبنان هم دامادها آقازاده‌‌اند) و سرسپردگانی از نوع سلیمان فرنجیه، مارونی، طلال ارسلان دروزی و چند سنی وابسته برگزار شد و لبنان عملا تحت سلطه رژیم ولایت فقیه و متحدش، بشار اسد، قرار گرفت و نوکران محلی آن‌ها در لبنان نیز مامور اجرای فرمان‌ها شدند.

کابینه‌های تمام سلام، سعد حریری و نجیب میقاتی در برابر زور و زر حزب‌الله و ماشین ترور بشار اسد که حالا کشتار مردم سوریه و ویرانی کشورش را هم به افتخارات خود افزوده بود، کاری از پیش نبردند و سرانجام نجیب میقاتی، میلیونر سنی اهل طرابلس، روی کار آمد تا انتخابات را مثل دوره بعد از قتل رفیق حریری، آبرومندانه برگزار کند و چنین کرد.

سعد حریری از انتخابات اخیر کنار کشید و خود و حزبش انتخابات را تحریم کردند. بنابراین کمتر کسی باور داشت که در غیاب حریری، مشارکت سنی‌ها چندان چشمگیر باشد.

لبنانی‌ها روز یکشنبه کاری کارستان کردند؛ آن‌ها‌ چنان به گوش اسد و خامنه‌ای سیلی زدند و چنان مشت سنگینی بر چهره حسن نصرالله نشاندند که سرگیجه ناشی از آن هنوز تمام نشده است و حسن نصرالله و محمد رعد و حسین حاج حسن، دستیارانش، همچنان به هذیان‌گویی ادامه می‌دهند و تهدید می‌کنند.

اتفاقی که در لبنان افتاد، موضوع ساده‌ای نیست. از شش ماه پیش از انتخابات، حزب‌الله همه‌ نامزدهای شیعه و مسیحی و سنی را که از دستبوس‌های دمشق و حسن نصرالله و ولی فقیه نبودند، تهدید کرد که اگر انصراف ندهند به لقاءالله می‌پیوندند. بعضی ترسیدند اما شماری ماندند و جنگیدند؛ در نتیجه، سلطه ۲۰ ساله حزب‌الله و متحدانش بر مجلس و نه خیابان خاتمه یافت.

البته من آن‌قدر ساده‌دل و خوش‌بین نیستم که فکر کنم لبنان با یک انتخابات از شر حزب‌الله و ارباب سوری و اسلامی‌اش نجات پیدا خواهد کرد. می‌دانم که راه طولانی و مسیر دشوار است اما ضربه‌ خوردن ولی فقیه نخست در انتخابات عراق و حالا در لبنان برای ملت ما که اینک خود به پا خاسته، بشارت بزرگی است.

روزگاری بود که در بخش‌هایی از بیروت و عراق نمی‌شد اسم خامنه‌ای را بی‌صلوات بر زبان آورد؛ اما حالا او نه در بیروت اعتباری دارد و نه در نجف و بصره و کربلا که تصاویرش هم را آتش می‌زنند.

در جریان جنبش سبز، گاهی شب‌ها با دوستم، محسن سازگارا، از طریق تماس اینترنتی و تلفنی، شعارهایی می‌نوشتیم که بعضی از آن‌ها در ایران‌ فراگیر شد. بعد از انتخابات لبنان، دیدم که «رهبر ما قاتله، ولایتش باطله» که در ایران ورد زبان‌ها است، به شکل دیگری در لبنان‌ فراگیر شد و لبنانی‌های پرغرور حالا از حسن نصرالله قاتل می‌گویند و سلطه‌ او بر شیعیان را باطل می‌دانند. چه منظره دلنشینی بود در صیدا، وقتی پیروزمردان صیداوی به حسن نصرالله و ایادی‌اش گفتند که تازه اول عشق است؛ بچرخ تا بچرخیم!

در دوره جدید مجلس لبنان، حزب‌الله و متحدانش ۶۵ کرسی به دست آوردند. آن‌ها در سال ۲۰۱۸ با داشتن ۷۲ کرسی و سه متحد زیرمیزی، عملا از انتخاب نخست‌وزیر گرفته تا گزینش وزرا و مدیران و رئیس‌جمهوری، پیشگام و همه‌کاره بودند. با همه فقر مردم لبنان، ۱۵۰ دلاری که حزب‌الله از کیسه ملت ایران برای خریدن آرا می‌پرداخت، فقط توانست معدودی گرسنه از جمع مسیحیان و سنی‌ها و تعداد بیشتری از فقرای شیعه را بفریبد و به رای دادن به نامزدهای حزب‌الله و متحدانش وادارد. اگر آن ۱۵۰ دلارها در کار نبود، مطمئن باشید که حزب‌الله ۱۵ کرسی و امل و دیگر متحدانش ۵۰ کرسی هم به دست نمی‌آوردند.

تا امروز، حزب‌الله فقط با تهدید و پول توانسته است سلطه غیرقانونی و شوم خود بر بخش‌هایی از لبنان را حفظ کند. در روز انتخابات، اوباش حزب‌الله و دست‌پروردگان «نوپو» سپاه (کماندوها)، به شماری از مراکز رای‌گیری در بیروت و جنوب لبنان حمله بردند اما تنها روسیاهی برای آنان ماند و در تمام این مراکز، نمایندگان مستقل و معارض با حزب‌الله، ولایت فقیه و ولایت بعث سوری پیروز شدند.

مخالفان حزب‌الله و سلطه ولایت فقیه و ولایت بعث بر لبنان قادرند با همبستگی جوانان مستقل شگفتی‌آفرین شوند. تصویر مجلس جدید از این قرار است: نیروهای لبنانی به رهبری دکتر سمیر جعجع، ۲۰ کرسی، گروه لبنان ملی آزاد به رهبری داماد میشل عون، ۱۸ کرسی، حزب‌الله و امل، مشترکا ۳۱ کرسی، حزب سوسیالیست پیشرو به رهبری ولید جنبلاط و حزب پیروزی پسرش تیمور، ۹ کرسی، لایحه مستقل‌ها یا مجتمع مدنی، ۱۳ کرسی، حزب کتائب، چهار کرسی، داشناک، دو کرسی، و حزب مریدان «مرده» سلیمان فرنجیه، دو کرسی.

از عمده‌ترین شگفتی‌های این انتخابات شکست سه متحد حزب‌الله بود: وئام وهاب درزی، مدافع سرسخت بشار اسد، اسعد حردان، رهبر حزب قومی سوری که خواهان وحدت لبنان و سوریه است و طلال ارسلان، متحد قدیمی حزب‌الله و دایی‌زاده ولید جنبلاط و دشمن سیاسی درجه‌ یک او.

با آنکه سعد حریری انتخابات را تحریم کرد، عملا او پیروز بزرگ انتخابات بود و توانست زعامت خود بر سنی‌ها را ثابت کند؛ زیرا بیش از ۵۰ درصد از رای‌دهندگان سنی دعوت او را لبیک گفتند و در انتخابات شرکت نکردند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*