خانه » مقاله » تازه معنای «هیچی» را فهمیده‌ایم/علیرضا نوری‌زاده

تازه معنای «هیچی» را فهمیده‌ایم/علیرضا نوری‌زاده

سخنان محمد نوریزاد را میشنیدم ، در پالان بود ، روستائی که زادگاه رضاشاه بزرگ بود. مخالفان مردی که ایران را ، نیمه جان تحویل گرفت و طی ۲۰ سال که در طول شانزده سال آن ، پادشاه مقتدر ایران بود، به کشوری مستقل ،یکپارجه و امروزین تبدیل کرد ، برای تحقیر او از ترکیب رضا خان پالانی استفاده میکنند . راستی را پس از نادر بزرگ ، پادشاهی داشته ایم که بجز رضاشاه شایستگی لقب بزرگ و کبیر را داشته باشد؟
نوری زاد هم نسل من است و شاید ثلث زندگیش را در عصر پهلوی دوم گذرانده باشد .اواز مخالفان سرسخت رژیم پهلوی بوده و آنچه از رضاشاه میگوید حاصل تجربه شخصی نیست بلکه دستاورد خوانده ها ؛ دیده ها و شنیده های اوست .
امروز من و او ومیلیونها ایرانی با تحسر از روزگار پدر(رضا شاه ) و پسر (محمدرضاشاه ) یاد میکنیم . نگاهی به کابینه سید ابراهیم رئیسی ، تحسر و تأثر را به هم میآمیزد . در آغاز قرن شمسی با چه کسانی أغاز کردیم و قرن را با چه کسانی به پایان میبریم . پهلوی اول در سوم حوت (اسفند ) ۱۲۹۹ وارد صحنه نظامی و سیاسی ایران شد و درآ بان ۱۳۰۴ مجلس به نام سعادت ملت ایران انقراض قاجاریه را تصویب و حکومت موقتی را به ریاست آقای رضا پهلوی معین کرد. بعد از تشکیل مجلس مؤسسان در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ آقای پهلوی با عنوان رضاشاه پهلوی تاجگذاری کرد . به عبارتی مجلس شورای ملی بنا به اختیارات خود و تفسیرهای نمایندگان طرفدار رضاشاه که دل به ریاست جمهوری داشت ولی ناچار تن به خواست آخوندها داد و پادشاه شد ، سلسله ای را با ۱۵۰ سال عمر و ۷ پادشاه برد و سلسله ای آورد که ۵۷ سال عمرکرد ، تنها با دوپادشاه .آن ۷ تن دهها شهر و منطقه ایران را از دست دادند و کشور را زیر قرض خارجی و نکبت و بیماری و فروپاشی اقتصادی گذاشتند و این دو ایران نوینی ساختند ، سه جزیره مهم تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی و ۱۱ جزیره دیگر را که عملا در اختیار ما نبود پس گرفتند ، جایگاه ایران را در عرصه بین المللی به بالاترین نقطه رساندند ، و روزی که دومی شان برای دست نیازیدن به کشتار و سرکوبی ، با چشمان اشکبار ایران را برای همیشه ترک کفت بیش از صد ملیارد دلار به صورت ودائع بانکی ، سهام ، قروض به دولتهای خارجی از مصر و اسرائیل وو سنگال گرفته تا آلمان و فرانسه و بریتانیا ، برای ملت ایران باقی گذاشت . حتی آنچه را مایملک خاندانش بود از جواهرات ملکه و تابلوهای گرانبها تا هدایای نفیسی که در طول سلطنتش از رهبران جهان گرفته بود ، اتومبیلهای نفیسش و … در کاخهای سلطنتی برای ملتش باقی گذاشت . (اسب او را خلخالی با میخی که در طویله یافت کور کرد )

مردان رضا شاه و پسرش

رضاشاه برخلاف پسرش در آدم شناسی ، یگانه بود، درعین حال میتوانست بعد از ختم بازی دوستانه “آس بازی ” رو به سردار اسعد کرده و بگوید ، أسعد ! گمانم فکر نمیکردی بازی ما به بازی شما سیا ستمداران برسد ؟ بعد هم با یک اشاره و بی اعتنا به حیرت همه ، سردار را به سوی سرنوشت محتومش روانه میکرد.

 

تیمورتاش مردان رضاشاه از کشوری تا لشکری یا استخوان خرد کرده و امتحان پس داده عصر قاجاربودند ، یا تکنوکراتهای بیزار از قاجار ، درس خوانده های وطن و یا صاحب منصبان رفیع دولت .که اغلب درد مشترکی داشتند و أن ؛ عقب ماندگی ایران و فساد دربار و حکومتها بود . آرزوی مشترکی هم داشتند ، سرفرازی ، پیشرفت ، استقلال و رهائی وطن از چنگ خرافه و استبداد و ارتجاع بود . فروغی دوبار نخست در برپائی سلطنت پهلوی و سپس در انتقال پادشاهی از پدر به پسر نقش آفرین بود . مخبرالسلنه هدایت طولانی ترین زمامداری را بر عهده داشت . نام طاهر و منش آقائی آقامستوفی الممالک اورا در صف مردان رضا شاه قرارداد همچنانکه کسانی چون دکتر مصدق ، ملک الشعراء ، زعیم ، تقی زاده ، عدل الملک ؛ متین دفتری ، منصورالملک، دشتی و…در کنار او و گاه مقابلش قرار گرفتند.

کابینه هدایت

.، و از نظامیان عصر دو پهلوی که عهده دار مسئولیتهای کلان بودند باید به ؛رؤسای ستاد و فرماندهان زیر اشارت کرد
• سپهبد امان‌الله جهانبانی از دی ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵
• سرتیپ حبیب‌الله شیبانی از ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۶
• سرتیپ محمد نخجوان از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۳ (
• سرلشکر عزیزالله ضرغامی – از ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰
• سرلشکر مرتضی یزدان‌پناه – از ۹ مهر ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱
• سرتیپ حسن ارفع – از ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۲
• سرتیپ حاج‌علی رزم‌آرا – از ۱ مرداد ۱۳۲۲ تا مهر ۱۳۲۲
• سرتیپ علی ریاضی – از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۳
• سرلشکر حاج‌علی رزم‌آرا – از ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳ تا آذر ۱۳۲۳
• سرلشکر حسن ارفع – از ۶ دی ۱۳۲۳ تا ۲۷ بهمن ۱۳۲۴
• سرلشکر فرج‌الله آق‌اولی – از ۲۷ بهمن ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵
• سرلشکر حاج‌علی رزم‌آرا از ۱۰ تیر ۱۳۲۵ تا تیر ۱۳۲۹
• سرلشکر عباس گرزن – از تیر ۱۳۲۹ تا ۳۱ تیر ۱۳۳۱
• سپهبد مرتضی یزدان‌پناه – از ۲ مرداد ۱۳۳۱ تا ۳۰ مرداد ۱۳۳۱
• سرلشکر محمود بهارمست – تا ۹ اسفند ۱۳۳۱
• سرتیپ محمدتقی ریاحی – از ۹ اسفند ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
• سرلشکر نادر باتمانقلیچ – از ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴
• سپهبد عبدالله هدایت – از مرداد ۱۳۳۴ تا ۲۴ اسفند ۱۳۳۹
• سپهبد عبدالحسین حجازی – از ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴
• ارتشبد بهرام آریانا – از ۳۰ آذر ۱۳۴۴ تا اردیبهشت ۱۳۴۸
• سپهبد فریدون جم – از ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۸ تا ۲۸ تیر ۱۳۵۰
• ارتشبد غلامرضا ازهاری – از ۱۳۵۰ تا دی ۱۳۵۷
• ارتشبد عباس قره‌باغی – از دی ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷

آن پدر و آن پسر

رضاشاه سفارش پسر را به دولتمردان خود کرده بود . بدون تلاشهای فروغی ولیعهد به سلطنت نمیرسید. در عین حال رضاشاه در پرتو پروژه دولت سازی دهها تن از بااستعدادترین جوانان وطن را برای تحصیل به خارج فرستاد که بعد ها هم مردان روزگار پسرش شدند ، حتی مخالفان محمد رضاشاه در جمعشان حضور داشتند اما منهای یکی دو توده ای مثل کیانوری ، بقیه هم چون ارانی ، مهندس بازرگان ، مهندس سحابی ، برادران زیرک زاده ، و برادران صالح و… انسانهای باشرف ، وطن دوست و آزاد ه ای بودند که بامخالفان هفت تیر به کمر ۲۰ ساله عشق چریکی شاه در دهه چهل . پنجاه ، خیلی فرق داشتند . از اعضای کنفدراسیون محصلان ایرانی در خارج که بزرگترین تجمع مخالفان شاه بود پرویز نیکخواه و کوروش لاشائی و منوچهر فرحبخش و محمد حاجی دائی و … مثل جوانان عصر رضاشاه که به خارج اعزام شدند و در جمعشان بودند کسانی که در ابتدا ره عداوت با پهلوی را رفتند و در بازگشت به وطن با خلوص کمر خدمت بستند ، از مخالفت به مبدأ ضرورت خدمت برای تسریع سرعت پیشرفت و عدالت رسیدند و نیکخواه در این راه جانش را از دست داد.
• گاهی دولتمردان و زنان عصر دوپهلوی را با تیغ به دستان وزارتمدار این زمانه مقایسه میکنم . آیا شأن و جایگاه ملت ما چنان بود که در آغاز قرن شمسی با رضاشاه و حضور مردانی از تیره مستوفی و مدرس و پیرنیا و سردار اسعد و داور و تیمورتاش و شازده اسکندری و دکتر مصدق و سید ضیاءالدین طباطبائی و و… (بزرگی و خدمت و یا تأثیر مثبت و منفی هر یک در تعبیر هرکسی از ظن خود شد یار او، در هر دیده متفاوت است اما هیچکس در اعتبار و چشم دوربین آنها تردیدی ندارد) رو به اعتلا و سربلندی داشته باشد اما دردر پایان قرن یعنی صد سال بعد، با کوتوله های سیاسی آنهم از خونریز و آدمخوار، ره ذلّت و زوال را پیش گیرد؟ مستوفی کجا و رئیسی کجا، مدرس کجا و سید علی آقا کجا؟ مگر میشود حاج مهدی قلی خان هدایت را، در کنار مصطفی پورمحمدی نشاند و نیرالملک وزیر علوم را همتای زاهدی عضو سابق انجمن شهر کرمان و وزیر علوم تحفه ی اصولگرایان دانست. وزیر جنگی چون سردار اسعد کجا و مصطفی محمد نجّار و دهقان کجا . آیا چنان سقوط کرده ایم که به جای داور قوه قضائیه در دست جنایتکاری به اسم محسنی اژه ای افتاده است . رئیسی بر کرسی فروغی و سید علی حسینی ابن میرزاد جواد در جایگاه رضاشاه بر کرسی لمن الملکی تکیه زده است .
این روزها من با یادآوری انقلاب در برنامه تلویزیونی “پنجره ای رو به خانه پدری “فرصتی دوباره یافته ام تا در اوراق و نوشته های آن روزها و خاطره ها و یادها تأمل کنم. برای بسیاری از راهبران فکری آن روز نسل ما یعنی نسل ۲۰ تا ۳۰ سالگان، که هنوز در قید حیات هستند، ظاهرا اقرار به اشتباه خیلی سخت است. اما من به صراحت از همان نخستین هفته های انقلاب (گواهم ۲۸ شماره امید ایران، مقالات هفته نامه خلق مسلمان، و نوارهائی که پس از توقیف امید ایران، با همکاری علیرضا میبدی و یا به تنهائی منتشر کردم) اعلام داشتم انقلاب یک خودکشی دسته جمعی بود. مهندس بازرگان هم این را اقرار کرد. «ما منتظر باران رحمت بهاری بودیم، سیلاب آمد و خانه را ویران کرد». همه آرزوهای ما برای رسیدن به آزادی و حاکمیت ملی و داشتن کشوری پیشرفته که ژاپن خاورمیانه باشد، با روی کار آمدن زنده یاد دکتر شاپور بختیار، قابل تحقق یافتن بود. اما تاریخ با اگر و احتمالا و شاید نوشته نمیشود .قدر آدمها البته شناخته میشود منتها اغلب پس از غیبتشان ، چنانکه امروز بختیار اعتباری فراتر از همه زندگان دارد . گاهی از خود میپرسم ،
آیا از انقلابی که میتوانست با توفیق بختیار، کشوری را که از نظر توسعه اقتصادی و اجتماعی و جامعه مدنی سرآمد همه کشورهای منطقه بل همه اروپای شرقی و بعضی از کشورهای اروپائی بود با استقرار حاکمیت ملی دمکراسی، امروز پیشگام در هدایت خاورمیانه به سوی توسعه و تحول و دمکراسی باشد، اما زمام آن به دست خمینی و متحدان چپ و رادیکالش افتاد انتظار داریم که موجودی شایسته تر از رئیسی و روحانی و احمدی نژاد را پرورش دهد؟ ارئیسی هم مثل احمدی نژاد فرزند یک خودکشی جمعی است. انقلاب در روایت ولایت فقیهی زلزله ای بود که زمین را شکافت و حشرات الارض را بیرون ریخت. اینها فرزندان شایسته انقلابی هستند که به یک خودکشی جمعی شباهت داشت . مهمترین ویژه گیهای اینان ، دریدگی ، فریبکاری ، دروغ زنی ، تظاهر به دیانت، بی احساسی نسبت به آب و خاک و ملت میباشد . آیا آن هیچی بزرگ داخل هواپیمای –رهبر محبوب ما ازسفر آید – یادتان هست!

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*