خانه » مقاله » ایران و جهان در هفته ای که گذشت (۱۳)؛ خبر و تفسیر از ف. م. سخن

ایران و جهان در هفته ای که گذشت (۱۳)؛ خبر و تفسیر از ف. م. سخن

آیا توقع کمک از خارجی داشتن اشتباه و گناه است؟؛ ف. م. سخن

پدری بدکار و جنایتکار، فرزندان اش را در خانه حبس کرده و آن ها را آزار و اذیت می کند. صدای فریاد اعضای خانواده که از مردم کمک می خواهند، تا سر کوچه و خیابان می رود. همه ی اهل محل از وضع اسف بار این خانواده با خبرند. پدری شرور و تبهکار، به همراه برادران ناتنی بزن بهادر و قلچماق، کل اعضای خانواده را اسیر کرده اند. هر کس به در خانه ی آن ها برای نصیحت و تذکر مراجعه می کند، با خشم و عصبانیت پدر و برادران رو به رو می شود که به شما چه مربوط است ما در خانه مان چه می کنیم؟! چهار دیواری، اختیاری!

در فرض صحت چنین سناریویی چه باید کرد؟ اگر قانون و مجری ی قانون ی در کار نباشد که به داد اعضای این خانواده برسد، همسایگان چه وظیفه ای دارند و چه باید بکنند؟

و از همه مهم تر این که:

آیا کسانی که در این خانه اسیر ند، درست است که از غریبه ها کمک بخواهند؟ در جایی که پدر ی هست، برادر ی -گیرم ناتنی- هست، فامیل مشترکی هست، آیا کمک خواستن از «در و همسایه» عیب نیست؟ آیا این خانواده، با وجود تمام بدبختی ها و فلاکت ها، نباید مشمول آن مثل مشمئز کننده شود که می گوید «این ها اگر گوشت هم را بخورند، استخوان یکدیگر را دور نمی اندازند، یا نباید بیندازند؟»

شاید نتوان روابط میان کشورها را با مثال خانواده و همسایه به طور دقیق نشان داد، اما اگر با غمض عین به این مثال بنگریم و اجزای آن را بر مسائل بین کشورها انطباق دهیم، قطعا هر عقل سلیمی نه تنها کمک خواستن از دیگران را در چنین وضعیتی می پذیرد بلکه از همه ی انسان ها نیز توقع و انتظار دارد که به کمک همنوع خود بشتابند.

این که مساله خانوادگی ست و حوزه ی خصوصی اشخاص به دیگران مربوط نیست، در کشورهای قانونمند و دارای مجری قانون هم حرفی پذیرفته نیست، چه برسد در کشوری بی قانون یا متکی به قوانین بدوی ۱۴۰۰ سال پیش. چهارچوب خانواده هم در هیچ جای جهان دیوار سکندر نیست که مثلا قانون نتواند از آن عبور کند.

در روابط بین الملل هم، «امر داخلی» یک کشور، زمانی که به جنایت بزرگ منجر شود، تبدیل به «امر عمومی» و «بین المللی» می شود و دیگران برای جلوگیری از جنایت وارد عمل می شوند. در دوران اخیر نمونه ی جنگ بوسنی را داریم که کار جنگ، به جنایت علیه بشریت و پاکسازی قومی کشید که در نهایت نیروهای خارجی به کمک انسان ها شتافتند و جلوی جنایات بیشتر را گرفتند.

اتفاقاتی از این دست، اغلب در زمان «جنگ» رخ می دهد. اگر در زمان «صلح» جنایتی علیه انسان صورت بگیرد، آیا در این جا نیز کمک کردن به / و کمک گرفتن از دیگران جایز است؟

حقیقت این است که نه تنها در این مورد بلکه در زمان وقوع جنایت های پر سر و صدا در زمان جنگ نیز، منافع و مصالح ملیِ «کمک کنندگان» نقش اصلی را در کمک کردن یا نکردن ایفا می کند.

درخواست کمک از دیگران نیز نه فقط به خاطر حفظ منافع و مصالح خانوادگی، بلکه به خاطر عدم اطمینان از پایداری غریبه ها در کمک به خانواده، معمولا با شک و تردید صورت می پذیرد.

خیلی بد است اگر از کسی کمک بخواهیم که به ما وعده ی کمک می دهد و خود را دلسوز ما نشان می دهد، بعد با تمام قوا، سعی در همکاری با او -که اکنون توسط پدر خانواده، «دشمن» نامیده می شود- بکنیم و ناگهان در وسط درگیری، کمک کننده، پای میز مذاکره با پدر جنایتکار بنشیند و بر سر آینده ی ما، با گرفتن برخی امتیاز ها چک و چانه بزند، و ما را به قربانگاه پدر خانواده بفرستد.

اگر شک و تردیدی در درخواست و پذیرش کمک از دیگران هست، معمولا به این خاطر است نه به خاطر حفظ آبروی خانوادگی و «مساله درون خانوادگی» بودن امور.

بارها دیده ایم که کمک کننده، به هر دلیل، در میانه ی راه از کمک کردن پشیمان شده و کمک خواهنده را در وضعیتی به مراتب بدتر از اول به حال خود رها کرده است و این درسی ست که باعث تردید آدمی در پذیرش کمک دیگران می شود و حکایت آش نخورده و دهان سوخته می گردد.

عملکرد امریکا در برخورد با جمهوری اسلامی در دو سه هفته ی اخیر، نمونه ای از تردید و سستی در عمل میان دو طرف درگیر را به خوبی نشان می دهد.

حقیقت این است که امریکا به خاطر مصالح اقتصادی و منطقه ای خودش وارد جنگ بزرگ با ج.ا نمی شود، و ج.ا. هم با توپ و تشر و بلوف از میدان به در نمی رود.

مردم هم از شدت ناامیدی و ترس از عواقب خیزش حساب نشده و بدون پشتوانه، دل به کمک خارجی نمی دهند و حق هم دارند چون مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید نیز می ترسد. امریکا به وقت خود که سال ۸۸ و آغاز جنبش میلیونی مردم بود، مردم معترض را به حال خود رها کرد. چه دلیلی دارد امروز که اثری از جنبش و خیزش در میان نیست، بخواهد خود را به خاطر مردم به آب و آتش بزند؟

مردم -جز عده ای خوشخیال- می دانند که هر کشوری به دنبال منافع و مصالح ملی خود است و کسی بیشتر از خود، برای دیگری فداکاری و از خود گذشتگی نمی کند.

همیشه همین طور بوده و همیشه هم همین طور خواهد بود.

لذا اگر مردم با قدرت و به عنوان «نیروی اثر گذار و مسوول در آینده ی ایران» وارد میدان نبرد با ج.ا. نشوند، امریکا و دیگران ارزشی برای مبارزات آن ها قائل نخواهند شد.

لذا این دو لازم و ملزوم اند و یکی بدون دیگری معنا نخواهد داشت و دلیل وجودی خود را از دست خواهد داد.
پس ما، به عنوان مردمی که مخالف نظام اسلامی حاکم بر ایران هستیم، وظیفه داریم سهم مبارزاتی خود را با قدرت هر چه تمام تر در مقابله با ج.ا. ادا کنیم. اگر قرار بر کمکی باشد، تنها این جدیت و قدرت مندی -حداقل از نظر معنوی- به صورت گرفتن و دوام آن منجر خواهد شد.  

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*