خانه » هنر و ادبیات » بازارچه کتاب «مامورهای اعدام» بر پیشخان کتاب‌فروشی‌ها /بهارک عرفان

بازارچه کتاب «مامورهای اعدام» بر پیشخان کتاب‌فروشی‌ها /بهارک عرفان

بازارچه‌ی کتاب این هفته‌ی ما سرکی‌ست به پیشخوان کتاب‌فروشی‌های گوشه‌گوشه‌ی جهان کتاب. عناوین برگزیده‌ی ما در این گذر و نظر اینهاست:

2487

هیتلر را من کشتم

 

نویسنده: هادی معیری‌نژاد
ناشر: هیلا
قیمت: ۷۰۰۰ تومان

 

این رمان با این جملات آغاز می‌شود: اگر شما هم مثل بقیه ساده دل‌ها فکر می‌کنید هیتلر در زیرزمین مخوفش در برلین از ترس حمله روس‌ها خودکشی کرده و معشوقه‌ش هم قبلش خودش رو کشته، نصف عمرتون بر فناست چون همه این داستان‌ها ساخته دست روس‌های دروغگوئه. «حقیقتش اینه که هیتلر رو من کشتم». شاید باورتون نشه اما این جمله آخرین جمله‌ای بود که پدربزرگم قبل از مرگش به من گفت.
هادی معیری نژاد نویسنده و روزنامه‌نگار است و در این کتاب به‌عنوان اولین اثر چاپی‌اش، سراغ پیرمردی به نام صادق نورچیان رفته که در آخرین روزهای عمر خود به سر می‌برد و به نوه روزنامه‌نگارش راز بزرگی را می‌گوید. نوه پیرمرد که حمید نام دارد بعد از شنیدن راز در پی کشف زوایای ناپیدای آن می‌رود و اتفاقات جالبی برایش رخ می‌دهد.
کتاب «هیتلر را من کشتم» یک رمان معمایی است و در آن این احتمال بررسی می‌شود که روس‌ها هیتلر را از پناهگاه زیرزمینی‌اش به ایران منتقل کرده‌اند و رهبر آلمان نازی در زمان جنگ جهانی دوم، پس از این جنگ، سال‌هایی را به طور مخفیانه در شمال ایران زندگی کرده است. داستان براساس نقب در خاطرات گذشته افراد حاضر در رمان پیش می‌رود. این کتاب اولین رمان هادی معیری‌نژاد است که از اواسط دهه هفتاد شمسی به نوشتن شعر، داستان، نقد هنری و مقالات اجتماعی مشغول است.
در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:
القصه هاشم ما رو برد توی زیرزمین. پیرمرد هنوز داد و فریاد می‌کرد. دخترش هم کنار میله‌های بالای در ما رو نگاه می‌کرد. کمی ایستادم و نگاشون کردم. تو نگاهشون حس عجیبی بود، انگار فهمیده بودن ما از جنس هاشم و نوچه‌هاش نیستیم و کمک می‌خواستن. اون موقع کسی سواد درست و حسابی انگلیسی نداشت ولی فکر کنم به هر زبونی بلد بودن ازمون کمک می‌خواستن. هاشم اعتنا نکرد. مونده بودم که چرا اینا رو خودش به ما نشون می‌ده. ما رو برد دم درگاه مخفی که به استخر کوچیک زیر عمارت ختم می‌شد و توی قایق کوچیکی سوارمون کرد. پارو می‌زد و توی راه ترانه‌های رشتی می‌خوند. صادق هم جور خنده‌داری ترجیع‌بندهای ترانه رو تکرار می‌کرد: «تو مره خواهی چی غم دارم/ از همه چی، چی کم دارم.»

2488

زندگی جعلی من

 

نویسنده: پیتر کری
مترجم: شهرزاد لولاچی
ناشر: روزنه
قیمت: ۱۷۵۰۰ تومان
تعداد صفحات: ۳۳۶صفحه

 

پیتر کری نویسنده «زندگی جعلی من» متولد سال ۱۹۴۳ در استرالیا و یکی از ۳ نویسنده‌ای است که دو بار جایزه بوکر را از آن خود کرده‌اند. این رمان در سال ۲۰۰۳ براساس زندگی ارنست مالی شاعر دورغین میانه قرن بیستم استرالیا نوشته شد.
در رمان «زندگی جعلی من» شاعری جوان و سنتی به نام کریستوفر چاب، از مبلورن به خیابان های کثیف و مرطوب کوالالامپور فرار کرده است. اما مثل فرنکشتین توسط موجودی که خودش خلق کرده تعقیب می‌شود… این رمان در ۵۰ فصل نوشته شده که فصل اول آن، در سال ۱۹۸۵ در کلیسای قدیمی ثورنتون، برکشایر آغاز می شود.
پیتر کری در بخشی از یادداشتی که برای این کتاب نوشته، خطاب به خوانندگان کتاب می گوید: این مطلب برای شما یک سرگرمی جالب است و معنی خاصی ندارد. اما من اِرن مالی را باور داشتم. در کمال سادگی باور داشتم که چنین فردی وجود داشته و قبل از اینکه در سرتیتر روزنامه ها به من حمله شود، ماه ها به این موضوع معتقد بودم. ارن مالی نماینده غم و تاثر زمانه ماست. کسی حس کرده بود که جایی در یکی از خیابان های هر شهری یک ارن مالی… یک فرد تنها، به دور از محافل ادبی، با آثار چاپ نشده، رو به موت، جدا از انسان ها اما بخشی از آن‌ها… وجود دارد.
در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:
هیچ چیز در زندگی چاب او را برای این وضعیت آماده نکرده بود. او بدون برادر و خواهر و حتی عموزاده و… بزرگ شده بود و حتی بچه قورباغه ای نداشت که از آن مواظبت کند، حالا با یک نوزاد کله شق تنها مانده بود که شیونش تمامی نداشت و می توانست سرش را با شدت طوری به عقب بیاندازد که تقریبا ممکن بود روی زمین بیفتد. او وحشی بود، خودش به من گفت. آنچه باید تحمل می کردند وحشتناک بود.
انتخاب کلمه «وحشت» عجیب بود. شکی نیست که وقتی سعی کرد ناراحتی مشهود در آن صورت کوچک را توصیف کند خیلی احساساتی شد و در عین حال اراده و انرژی نوزاد چاب را تحت تاثیر قرار داد. وقتی نوزاد را در آغوش گرفت مثل این بود که مسئولیت زندگی به او محول شده بود، در شب های پرکوران انگلیسی بیدار می ماند و به صدای نفس های نوزاد گوش می سپرد. این نفس، آن نفس، نفس بعدی، بعد از آن. از وقت خوابش می گذشت تا از او مراقبت کند.
ای این کار چیزی نمی دانست، اما کدام پدری می داند؟ از ترس سرماخوردگی آن قدر دورش پتو می پیچید و بخاری برقی روش می کرد که انگار می خواست او را بپزد. بچه از گرما و پوشک عرق سوز شد و قولنج روده ای داشت که از ساعت چهار بعد از ظهر شروع می شد و تا ساعت نه صبح روز بعد قطع نمی شد.

2489

مامورهای اعدام

 

نویسنده: مارتین مک‌دونا
مترجم: بهرنگ رجبی
ناشر: بیدگل
تعداد صفحات: ۱۷۲صفحه
قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان

 

«مامورهای اعدام» تازه‌ترین نمایشنامه «مارتین مک‌دونا» که نخستین‌بار در پاییز سال ۲۰۱۵ در شهر لندن روی صحنه رفت، داستان زندگی مردی به نام هری است که در تمام عمر، آرزوی رسیدن به مقام بهترین مامور اعدام را در سر داشته است، اما همه به غیر از خودش فکر می‌کنند که این عنوان شایسته رقیب اوست.
مارتین مک‌دونا نویسنده این اثر، در سال ۱۹۷۰ در لندن متولد شد. وی در چهارده سالگی و تحت‌تاثیر نمایشی با نام «بوفالوی آمریکایی» اثر دیوید مَمِت تصمیم گرفت، نویسنده شود. مک‌دونا درس را رها کرد و در هشت سال پیش‌رو، بیش از ۱۰۰ قصه و طرح فیلم‌نامه نوشت و برای هرجا که به ذهنش می‌رسید، فرستاد اما همه کارهای او را رد کردند.
این نمایشنامه در دو پرده و هفت صحنه به انضمام پی‌گفتاری مترجم در پایان با نام «بکُش ولی گازم هم بگیر» با موضوع تحولِ مفهومِ خشونت در نمایشنامه‌های مارتین مک‌دونا در اختیار علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های اروپایی معاصر قرار گرفته است.
در صفحه ۵۰ این نمایشنامه می‌خوانیم:
«کِلگ: می‌گن داشت اصرار می‌کرد به بی‌گناهیش که مُرد.
هَری: فقط ترسیده بود پسر. همه‌شون فقط ترسید بودن. بعضی نشون می‌دن، بعضی نمی‌دن. بیشترین چیزی که از هنسی یادمه اینه که خیلی ضدِ شمالی‌های مملکت بود و من از این قضیه خوشم نمی‌آد. تعصبه.
کِلگ: پارسال یه زنِ دیگه‌ای بود که تو نُرفک حمله شد بهش، تو مسیرِ لاوستافت، پلیس می‌گه کلی از نشونه‌های قتل‌های هِنِسی رو این هم داشت…»

2490

سایه باد

 

نویسنده: کارلوس روئیس سافون
مترجم: سهیل سُمّی
ناشر: ققنوس
تعداد صفحات: ۶۰۰ صفحه
قیمت: ۳۵۰۰۰ تومان

 

نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۵ چاپ شده است و در داستان آن، گورستانی از کتاب‌های فراموش شده وجود دارد که قصه رمان هم از همانجا شروع می‌شود. گورستان کتاب‌های فراموش شده در دل شهر قدیمی بارسلونا پنهان شده است؛ کتابخانه‌ای با دالان‌های هزارتو و عناوینی فراموش شده و مرموز.
در داستان «سایه باد» مردی، پسر ده ساله خود را در صبحی سرد، به گورستان کتاب‌های فراموش شده می‌آورد. پسر اجازه دارد یک کتاب انتخاب کند و او از میان قفسه‌های غبار گرفته، کتاب «سایه باد» اثر خولیان کاراکس را انتخاب می‌کند. این پسر بزرگ می‌شود و چند نفر به دلایلی مرموز و رعب انگیز به کتاب او به شدت علاقه نشان می‌دهند. به این ترتیب است که رمانی سراسر تعلیق و تامل به وجود می آید.
این کتاب ترکیبی از رمان‌های «صد سال تنهایی»، «جن زدگی»، «داستان های کوتاه بورخس»، «آنک نام گل»، «سه گانه نیویورک» و «گوژپشت نتردام» است.
در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:
معلم که داشت زیرلبی زمزمه می‌کرد، گفت: «می‌دونی، به جزر و مد می‌مونه! منظورم خشونته. وقتی پس می‌شینه، احساس امنیت می‌کنی، اما همیشه برمی‌گرده، همیشه بر می‌گرده… و خفه‌مون می‌کنه. هر روز توی مدرسه می‌بینمش. خدای من… میمون‌ها، موجوداتی که ما توی کلاسامون داریم، میمون هستی. داروین هپروتی بود، بهتون اطمینان می‌دم. نه تکاملی در کار بوده، نه چیزی از این قبیل. در برابر هر بچه‌ای که بشه باهاش با منطق حرف زد، نُه تا شاگرد اورانگوتان دارم.»
فقط می‌توانستیم با نرمی و ملایمت سر تکان دهیم. دون آناکلتو دست بلند کرد تا خداحافظی کند و رفت، با سر فروافتاده و خموده. از زمان ورودش به کتاب فروشی، به نظر پنج سال پیرتر شده بود. پدرم آه کشید. خیلی کوتاه و سریع برای همدیگر سر تکان دادیم و نمی‌دانستیم چه بگوییم. نمی دانستم باید ماجرای آمدن بازرس فومرو را به کتاب فروشی به او بگویم یا نه. با خودم گفتم، این یک هشدار بوده. هشداری برای احتیاط. فومرو از دون فدریکو برای ارسال پیامی تلگراف وار استفاده کرده بود.
«چیزی شده، دنیل؟ رنگت پریده.»
آه کشیدم و سر به زیر انداختم. شروع کردم به تعریف کردن ماجرای آمدن بازرس فومرو و تهدیدهایش. پدرم گوش داد. سعی می‌کرد خشمی را که آتشش از چشمانش زبانه می کشید فرو بخورد.
گفتم: «تقصیر منه. باید یه چیزی می گفتم…»

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*