خانه » هنر و ادبیات » بیداری ها وبیقراری ها(3)/علی میرفطروس

بیداری ها وبیقراری ها(3)/علی میرفطروس

اشاره:

غمِ این خُفتهء چند

خواب درچشمِ ترم می شکنَد

(نیما)

«بیداری ها و بیقراری ها» نوشته هائی هستند «خطی به دلتنگی» که می خواستند نوعی«یادداشت های روزانه» باشند،دریغا که-گاه-از«خواستن»تا«توانستن»،فاصله بسیاراست.

2375

درسالهای مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که متضمن بسیاری ازدیده هاو دیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچندوجودفتوکپی برخی ازآنها میتواندبه غنای این یادداشت ها بیفزاید.

«بیداری هاوبیقراری ها»تأمّلات کوتاه وگذرائی هستندبرپاره ای ازمسائل فرهنگی ،تاریخی وسیاسی :دغدغه هاودریغ هائی درشبانه های غربت تبعید که بخاطرخصلت خصوصی خود،گاه ،روشن و رام وآرام ؛ وگاه،آمیخته به گلایه وآزردگی وانتقاداند.شایدسخن«تبعیدی یمگان»-بعدازهزارسال-اینک سرشت وسرنوشت مارا رقم می زنَد.

این یادداشتهای پراکنده،حاصل پراکندگی های جان و شوریدگی های ذهن و زبان است درگذارِزمان؛«حسبِ حالی» که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:

حسبِ ‌حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند

محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند

****

حدیث بردارکردن ِ«حلّاج»دربازارکتاب

۲۳آبان۱۳۹۰=۱۴نوامبر۲۰۱۱

ایکاش که جای آرمیدن بودی

یااین ره دور را رسیدن بودی

این روزها،این شعرخیّام را زمزمه می کنم.برای چندمین باردراین سال ها،یادداشت های مربوط به کتاب«حلّاج»را روی میزگذاشته ام.نمی دانم که«جای آرمیدن»یاآن«راحتِ جان»کِی فرامی رسدتادوباره بنشینم واین«ورق پاره های جان»را سروسامان دهم؟،بقول دلکش:

-«آتشی زکاروان به جامانده!»…

حسین بن منصور حلّاج را درمنطقه ای بنام«باب الطاق»به دارکشیدند،بازاری پُرجمعیّت که ازمراکزمعروف کتابفروشان و صحّافانِِ بغدادبود.حالا«مهدی…»زنگ زده که:چه نسشتی دلِ غافل!؟فکری به حال کتابهایت بکن!،در«شهرفرشتگان»(لوس آنجلس)این کتاب ها را فراوان چاپ و تکثیر می کنندوباقیمتی گزاف می فروشند.

گفتم:من هم شنیده ام.ظاهراً«دولتِ ما به ملّتِِ ما میره وملّتِ ما به دولتِ ما!»…

سال ها پیش باپیگیری های یکی ازدوستان در«انجمن فرهنگی نیما»( لوس آنجلس)، وقتی یکی ازاین«ناشران تاجر» یا«تاجران ناشر»را شناسائی کردیم،گفت:

-بله! ما ۵هزارنسخه ازکتاب حلاج را چاپ کرده ایم ولی درآمدش را برای مبارزان کردستان فرستاده ایم…

گفتم:عجب ملّت شهیدپروری هستیم ما!

****

اسناد«بی بی سی»دربارهء آیت الله خمینی

۲۲خرداد۱۳۹۵=۱۱ژوئن۲۰۱۶

انتشاراسناد بی بی سی دربارهء مکاتبات آیت الله خمینی با کندی وخصوصاً جیمی کارتر،یک باردیگرموضوع چرائی سقوط محمدرضاشاه وچگونگی به قدرت رسیدن آیت الله خمینی را در معرض دید وداوری همگان قرارداده است.جدا ازرسانه های جمهوری اسلامی،برخی از«قهرمانان انقلاب شکوهمنداسلامی»(ماننددکترابراهیم یزدی)نیزدرمطالبی،ماهیت این اسناد را موردانکاروتکذیب قرارداده وآنها را«کوششی برای تخریب چهرهء مبارزاتی آیت الله خمینی»دانسته اند.

ایکاش این آقایان به دعوت بی بی سی «لبیک»می گفتندتادریک بحث اقناعی ومستند،کمّ وکَیف این اسنادوزمینه ها وزمانه های نگارش آنهارا موردبحث وبررسی قرارمی دادند…امّا همین اسنادِ بی بی سی- روشن می کنندکه سرنگون کردن شاه،سال هاپیش ازسال ۵۷ (اززمان کندی) کلیدخورده بود.زنده یادخلیل ملکی نیزدرنامه های خوددرهمان سال ها(ازجمله درنامهء ۲۹دسامبر۱۹۶۳=۸دیماه ۱۳۴۲)تاکیدمی کندکه درآن سال ها آمریکا- «بازور و فشار سعی کردکه جبههء ملّی را جانشین رژیم شاه کند»،ولی رهبران ومسئولان جبههء ملّی«درسنگرِ راحتِ منفی بافی موضع گرفتند».(نامهء اسفند۱۳۴۱=مارس ۱۹۶۳،خطاب به دکترمصدّق).

کندی درنوامبر۱۹۶۳=آذرماه۱۳۴۲ به قتل رسید ولی طرح تغییررژیم شاه به جانشینان دموکرات وی-خصوصاً به جیمی کارتر-رسید،طرحی که شاه در۵بهمن ماه سال ۴۹ نسبت به آن هشدارداده بود.

2376

اخطارشاه

درهرحال، فکرمی کنم اسناد«بی بی سی»برخی ازنظرات مرا- دربارهء«کودتای انقلابی علیه شاه»- مورد تائیدقرارمی دهند،طرحی که-بعدها- دربارهء «انقلاب مردم لیبی»!!وسرنگون کردن معمّرقذافی نیز عملی و اجراءشد.بنابراین،برای اثبات زوایای دیگراین ماجرا بایدمنتظرِ آزادسازی وانتشاراسناددیگربود.بقول شاعر:

باش تا صبح دولتت بدَمد!

این هنوز ازنتایج سَحَراست

****

ملینامرکوری وشیرین عبادی

۲۴خرداد۱۳۹۵=۱۳ژوئن۲۰۱۶

یادداشت قبلی من دربارهء «حسن روحانی وتقاضای انجام رفراندوم» موردبحث بسیاری ازدوستان قرارگرفته است.

من فکرمی کنم که بسیاری ازرهبران سیاسی ما-پس ازسرکوب خونین جنبش سبز-ازمحدودیّت ها ،ممکنات وتوقّعات مردم ما- درداخل کشور-بی خبرند وبهمین جهت،سال های سال است که بامنشورهای پُرشور-دریک «دُورباطل»-به دُورِخودشان می چرخندوبحث های شان،بیشتر،«ذکرمصیبت ِ صحرای کربلا»است.

درسال های ۱۹۶۷-۱۹۷۴،هنرمندبرجستهء یونانی«ملینا مرکوری» بامبارزات پیگیروسفرهای متعدّدبه کشورهای مختلف جهان،ضمن جلب نظر دولت های جهانی،دریک کارزارمبارزاتیِ متحدومتشکل توانست یونان را ازچنگ دیکتاتوری سرهنگ ها آزادکند.

2377

مرکوری۲

حال،سئوآل اینست که ما -بااینهمه هنرمند وحقوقدان جهانی- چرانتوانسته ایم کاری کنیم؟واصلاً فلسفهء وجودی کسانی مانند خانم شیرین عبادی(برندهء جایزهء صلح نوبل)چیست؟ودرحالیکه مردم ما سال ها است برای برگزاری یک مهمانی ساده ،یک اعتراض صنفی وکارگری ،شلاق ها می خورند،انتشارِ هرازگاهیِ گزارشی دربارهء این یاآن زندانی سیاسی چه دردی را دوامی کند؟

2378

عبادی ونوبل

۷۵میلیون ایرانی درزندان بزرگی بنام ایران اسیروزندانی هستنند،چرااین «دلواپسان حقوق بشر»،دراقدامی هماهنگ ومتشکل وجهانی،برای انجام یک همه پرسی آزادودموکراتیک(زیرنظرسازمان های بین المللی)اقدامی نمی کنندتاجهانیان بدانندکه آیامردم ایران- اصلاً-«حکومت آیات عظام» را می خواهند؟یانه؟

حالا که صحبت ازیونان وملینامرکوری شد،یادم است که سال ها پیش درملاقات بایکی ازرهبران شاخص اُپوزیسیون به وی گفته بودم:

-می دانیدکه پس ازسقوط دیکتاتوری سرهنگ ها دریونان،چه شعاری بیش ازهمه ،دیوارهای آتن ودیگرشهرهای یونان را پُرکرده بود؟

گفت:نه!

گفتم ،این شعار:

–وقتی یونان درآتشِ دیکتاتوری سرهنگ ها می سوخت،اعلیحضرت کنستاتین دوم،کجابودند؟وچه می کردند؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*