خانه » هنر و ادبیات » آی عشق!آی عشق! چهره سرخ ات پیدا نیست/ مینا استرابادی

آی عشق!آی عشق! چهره سرخ ات پیدا نیست/ مینا استرابادی

2359

فریاد “سرخی تو از من” با پرشی سریع از روی گدازه های سرخ آتش افروخته شده در سه شنبه آخر سال، در تهران آغاز می شود:
این جا تهران است. سه شنبه آخرسال است و هوا بوی دود می‌دهد. صدای سیگارت، ‌فشفشه و نارنجک لحظه‌ای قطع نمی‌شود. آسمان یک‌دست خاکستری است و بادی ملایم لباس‌ها وملافه‌هایی را که روی بندرخت‌ها پهن شده‌اند تکان می‌دهد. اداره هواشناسی پیش بینی کرده‌است امروز باران خواهد بارید…
شرح همهمه و آشفتگی این هیولای چنبره زده بر زندگی مردمان، خواننده ای را که در مقام ناظری مبهوت، به شخصیتهای پیش روی رمان نگاهی گذرا می کند، مجذوب و در عین حال متأثر می کند. “سپیده شاملو”، با این شروع خلاقانه و بدیع، بی آنکه نامی از کاراکترهای مخلوقش بر زبان آورد، با ایجازی خاص به معرفی همگی آنان می پردازد:
” … در زیرزمین ساختمان اسکان پسربچه‌ای جلوی پای زنی ترقه می‌اندازد. زن که پشت ویترین مغازه لگو ایستاده و با دقت همه اسباب‌بازی‌ها و قیمت‌هایشان را نگاه می‌کند تکان می‌خورد…. دختر جوان و لاغر اندامی از جمعیت جدا می‌شود ….. به طرف نگهبانی می‌رود و مرد نگهبان با لبخندی به لب او را به داخل اتاقک دعوت می‌کند….. مطب خانم دکتر روانکاوی شلوغ است…. وانتی پر از وسایل خانه جلوی آپارتمانی پارک شده…. پسربچه‌ای در اتاقش نشسته موشک و فشفشه‌هایش را می‌شمرد. پدر در آشپزخانه است وسرش را میان دست‌هایش گرفته‌است…. زنی درخانه‌اش که اتاقی است پر از کتاب، خودکارش را روی میز می‌گذارد.“
پس از آن با شروع فصل دوم، به واکاوی و شرح جزییات یکایک آنان می پردازد، سرخی تو از من، رمانی است با سه شخصیت محوری به نامهای” لیلا” ، “فرزانه” و” نگار”. این سه زن ساختار مثلث گونه ای را پدید می آورند، مثلثی که دیگر کاراکترهای موجود در رمان را محاط خود می کند. نخستین حادثه ی این رمان با خودکشی فرزانه، آغاز می شود، زن تن فروش ۱۹ ساله ای که به جهت مشکلات روحی و نیاز به درمان، با دکتر روانکاوی به نام لیلا مواجه می شود، ولی با این حال علی رغم جلسات مشاوره و سعی لیلا در بهبودی او، فرزانه پس از خودکشیهای ناموفق، سر انجام، با پرتاب خود از بالای برج روح نا آرام و متلاطم در بند تنش را آزاد می کند. لیلا که از این واقعه به شدت متاثر و مغموم است، در صدد بررسی مجدد پرونده ی او و دستیابی به مردی بر می آید که فرزانه با او ارتباط داشته و این ارتباط به شیوه ای مرموز او را می آزرده است، در پی همین کاوش است که لیلا با نگار زنی که به تازگی از همسرش جدا شده و حالا در خانه ی سابق فرزانه سکونت دارد، آشنا می شود. این آشنایی و همچنین شکل گیری ارتباط نگار با مردی که خود را ” حسام” معرفی می کند و پیداست که پیش از آن با فرزانه رابطه داشته است، لیلا را به کشف حقایقی درباره ی فرزانه و نگار را به سمت به یاد آوردن انچه در کودکی بر او رفته است، هدایت می کند.
با گشوده شدن قفل اسرار حوادث این داستان، می توان به جسارت و شهامت سپیده شاملو در پرداختن به اموری که صحبت و بررسی درباره ی آنها، در جامعه ی محدود و بسته ی ایران، همواره تابو و خط قرمز بوده است، پی برد. و آن مساله ی تجاوز محارم و به طور خاص پدران به دختران خردسال است، در رمان سرخی تو از من، رد پای این معضل اجتماعی را می توان در زندگی هر سه ی این زنان مشاهده کرد.
نگار شاید پیچیده ترین و معماگونه ترین شخصیت این رمان است، زنی با شخصیتی سه وجهی که مثلث دیگری از سه شخصیت متقاوت را در دل مثلث بیرونی رمان ایجاد می کند ، زنی که در آن واحد هم “نگار” است، هم “آزاده” و هم “متین”. نگار که در واقع همان “متین” کودک است، پس ازمورد تجاوز قرار گرفتن از سوی پدر و اطلاع مادرش از آن، به بهزیستی سپرده می شود تا از دسترس و آزار پدر مصون باشد. پدری که با وعده ی نان خامه ای، جسم و جان کودک خود را از هم می پاشاند.
وحشت و نفرت نگار از وقایع کودکی تا آنجا پیش رفته است که در بررسی خاطراتش متین را از دوستان دوره ی کودکی خود بر می شمرد و با تلقین باور خودکشی متین در ناخود آگاهش، سعی در فراموشی ستم رفته برخود می کند. فوبیا ی نگار از حیواناتی چون مارو سگ و راه پله های مخوفی که او را به یاد صحنه های آزار و دست درازی پدر بر او می اندازد و یا نفرت غریب و ناشناخته ی او از بوی شکر و شیرینی که به واسطه ی شغل قنادی پدر برروان او چنگ انداخته است، خواننده را در جهت شناخت علل روان پریشی و فرافکنی نگار رهنمون می شود. از سوی دیگر نگار، آزاده است، آنچه که او آرزو دارد باشد، زنی معمولی با زندگی و خانواده ای معمول و آرام. از آن روست که در معرفی خود به ” حسام” نام آزاده را برخود می گذارد.
ولی در طرف دیگر ماجرا، او نگار است، زنی که به رغم عشق و علاقه میان او و همسرش ( “بهروز”) ناچار به ترک او و دلخوش بودن به دیدار هفتگی با فرزندش ” فرهاد” شده است.
دلیل این جدایی گرچه در داستان به وضوح بیان نمی شود ولی با ریز شدن در درگیریهای فکری نگار می توان به ریشه و علت آن پی برد:
…چرا نرفته بود دکتر تا برایش ترمیم کند؟ اگر رفته بود شاید همه چی عوض می شد…
و یا کنایه های گاه و بیگاه همسرش که به نظر می رسد از سمت خانواده اش تحریک می شود، همراهی او را به عنوان همسر در کنار بهروز غیر ممکن می سازد:
شب زفاف که بهروز چیزی به روی خودش نیاورد. آورد؟ اولین بارکه گفت کی بود؟ هفته اول؟ چی گفت؟ از یارو گفت؟
درزاویه ی دیگر داستان، لیلا ست، دکتر روانشناسی با وجهه ی اجتماعی شایسته ، رفاه مالی و زندگی به ظاهر آرام، ولی درپس این آرامش، روانی آشفته و رنجور نهفته است، رد پای پدر خائن در زندگی و خاطرات کودکی او هم هویداست، چرا که مادر او “هما” در دوازده سالگی، بر سر باخت پدر در نرد، به مردی مسن و صاحب زن و بچه واگذار شده است و پس از آن با برچسب خیانت از خانه ی همسر رانده شده و دست به خودکشی می زند:
این است که هربار اسم خودکشی می‌آید تصویر مادرش هما را می‌بیندکه موهای پریشانش روی چشم‌های روشن‌اش را گرفته و یقه پیراهن طوسی‌اش تا سینه باز است…
همه ی این حوادث و تنش هاست که از لیلای به ظاهر موفق، زنی ترسو و منفعل می سازد تا آنجا که در قبال همسرش “داریوش” که به طور مداوم و نیمه علنی در کنار معشوقه ی خود “مهناز” روزگار می گذراند، حربه ای جز سکوت و تسلیم ندارد :
سه‌شنبه‌ها مهربان‌تراست…. هفت سال است که هفته‌ای یک روز به خانه مهناز می‌رود و شب هم همان‌جا می‌ماند…..
او حتی شهامت و جسارت پذیرش عشق دکتر “مهرتاش”که به او خالصانه و دوستانه مهر می ورزد را هم ندارد:
مهرتاش: طبق آخرین فرمولی که من کشف کرده ام بین تعداد دروغ هایی که انسان می شنود و تعداد دروغ هایی که می گوید یک رابطه مستقیمی وجود دارد .
مهرتاش:تو اگر پتانسیل عشقی که توی وجود ته استفاده کنی هستی و اگر بخوای بر خلاف طبیعتت چیزی رو به خودت بقبولانی نیستی . همین
گریز از زنانگی و تلاش در جهت کتمان حقایق زندگی از او هم چون نگارو فرزانه، زنی روان پریش و آشفته حال ساخته است. تا جایی که دختر جوانش ” نازنین” هم از عجز و تظاهر او به ستوه آمده است.
برقراری رابطه ی همکاری و سپس دوستی میان نگار و لیلا که وجود نامرئی فرزانه دلیل شکل گیری آن است، موجب گشودن دریچه ای برای درمان روان بیمار نگار و یافتن پاسخ معمای زندگی فرزانه می شود. رمان که از اندک رمانهای فارسی با نگرش روانشناختی است، روشهای درمانی ذکرشده در روانشناسی فروید از قبیل “تداعی آزاد”، “تفسیر” و”مقاومت” را می پیماید و در این بستر است که درمان در نهایت به مکانیسم “انتقال ” منجر می شود. چرا که نگار پی می برد، حسام یا همان “آقای دوستدار” پدر فرزانه – با نام واقعی سمانه- است، پدری همانند همان پدر قناد با بوی نان خامه ای، پدری با نجواهای ” خفه شو” در زیر راه پله های پیچ در پیچ و سیاه. نگار خنجر کین و خشمش را در قلب او فرو می کند، گویی انتقام همه ی سالهای از دست رفته و تباه شده ی ” فرزانه” ها و ” نگار” ها را در همین ضربه خلاصه می کند.
علاوه بر این اوصاف،رمان سرخی تو از من که برنده ی جایزه ی ادبی روزی روزگاری در سال ۱۳۸۵ شده است، همچون دیگر اثر شاملو،- “انگار گفته بودی لیلی”- که در سال ۷۹ موفق به کسب جایزه ی بنیاد گلشیری شد، رمانی مدرن است با این تفاوت که از سانتیمانتالیسم فاصله گرفته و درک شخصیتها و حال و هوای زندگی شهری آنان برای خواننده آسان و ملموس است. اشاره به پدیده هایی چون بیجه ،شب‌خیز ، رستوران نایب، روز ولنتاین و… همگی لوازمی جهت تصویر جزییات روزمره‌ای است که خواننده به خوبی با آنها آشناست.
پایان کتاب هم به همان زیبایی شروع داستان روایت می شود، با این تفاوت که دیگر همه ی آن شخصیتهای ناشناخته برای خواننده کشف شده و آشنا هستند:
بهروز با پای گچ گرفته پشت میز اداره نشسته است…. فرهاد مساله های ریاضی حل می کند …] فرهاد[ گوشه ی دفتر تمرینش می نویسد، مامان… لیلا امروز مطب نرفته کیک تولد گردی را از یخچال در می آورد و پاورچین پاورچین به اتاق نگار می رود، نگار توی اتاقش روی تخت دراز کشیده…. دوستدار در بخش سی سی یو بستری است … داریوش در آپارتمان مهناز روی کاناپه ای نشسته … مهناز در آشپز خانه آرام اشک می ریزد…. مهرتاش در خانه اش نشسته … دور غلطهای تایپ شده‌ی متن کتاب خط می کشد… مستانه در پایان آخرین جمله ی کتابش نقطه می گذارد و نفس بلندی می کشد.
با وجود این پایان به ظاهر دوست داشتنی، حدیث این سه زن آشفته حال و روان رنجور، داستان مکرر بسیاری از زنان این سرزمین است زنانی که به دلیل وجود سایه ی سیاه قوانین زن ستیز بر وجودشان و به دنبال تقابل با مردانی که قانونی مردسالارانه از آنان حمایت می کند، تباهی، بی هویتی و ویرانی از همه سو آنان را تهدید می کند.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*