خانه » هنر و ادبیات » نگاهی به رهاورد 113/رضا اغنمی

نگاهی به رهاورد 113/رضا اغنمی

فصلنامۀ آزاداندیشان ایران

113

این شماره ۲۸۷ برگی رهاورد نیز به روال همۀ شماره ها پربار و خواندنی ست. رو جلد فصلنامه تصویر پردیس ثابتی بانوی «ژنتیک » ایران امده که افتخارآفرین است. رهاورد با پیشگفتار خانم شمس شعله شهباز، سردبیر پرتلاش شروع می شود. اشاره ش به فاجعۀ خونین پاریس خواننده را غرق اندوه می کند وقتی می رسد به این پرسش بنیادی: «این کیست که خون انسان می نوشد؟» فریاد آن نویسندۀ چپ اندیش در گوشم می پیچد که چندسال پیش درجلسۀ ای در لندن گفت «چرا نمی پرسید طالبان و بن لادن را کدام کسان وچه دولت هایی مسلح کردند و تروریست هارا مشروعیت دادند و پشتیبانی می کنند؟ چرا کارخانه های اسلحه سازی را تخته نمی کنید؟!».

خانم نوشابه امیری نیز از آن فاجعه می گوید. اندوهگین، آواز خوان معروف را درهمان قتلگاه درپشت پیاتوی بزرگی وارد صحنه می کند. با تعویض فضا اوج فاجعه را به نمایش می گدارد : «او می خواند و من با بغضی درگلو ساکنان شهری پاریس را می بینم که در بهت و هراس با صدای هرانفجار و هرگلوله، زخمی برجان شان نشست ازیاد نارفتنی؛ زخم هایی که تحفه اهریمنان جهان امروزیست. گاه برجان مادری درایران من می نشیند، وگاه چنگ در قلب مادری درنقطه ی دیگر از جهان می زند». درسرودۀ تریا پاستور: «درشوره زار نیستی ها / که می روند تا بشکافند/ تن آدمیان را/ پاره پاره کنند رگ های وجود را/ زندگی ست که گفته ها دارم من/ ازهماغوشی تلخ اندیشه وبمب . . . . . . . . . / رقص ناوگان مرگ/ درآبی دریاها/ و انتظار زمین/ دربلعیدن قربانیان جنون / و بمب زدگان واژگون درفضا/ گفته ها دارم من/ از هماغوشی تلخ اندیشه و بمب». کلمات عریان و تجسم ذهنیِ بیم و هراس از هماغوشی بمب واندیشه، روایت دردناکی ست از تقدیس خشونت که سال هاست، آرام آرام درجلوه های گوناگون، بدنۀ فرهنگ اجتماعی را پوشانده است.

مراسم اعطای نشان ملی «شوالیه لژیون دونور» به عبدالکریم لاهیجی،خبر خوشی ست برای هموطنان. گفتار دکتر مسعود میرشاهی درمعرفی پردیس ثابتی بانوی “ژنتیک” ایران، از هنر او نیز می گوید: «دکتر ثابتی درحاشیه ی کارهای علمی، فعالیت هاس هنری هم دارد وی نوازنده و خواننده ی یک گروه آلترناتیو راک به نام “هزار روز” است که تا به حال سه آلبوم منتشر کرده است».
باله؛ نخستین هنر قربانی انقلاب. گفتگویی ست خواندنی که خانم الهه خوشنام با هنرمند بزرگ باله، بانوهایده چنگیزیان انجام داده است. گفت و گوی “ره آورد” با دکترعلی سیاسی درباره زندگی و فلسفه ی احمد فردید توسط دکتر مسعود عسکری سروستانی از بحث های جالب این شماره درباره احمد فردید ملقب به «سید احمد مهینی یزدی، ۱۳۷۳- ۱۲۸۳» است، و پرده برداشتن از افکار و اندیشه های مغشوش این استاد پریشان گوی که به قول خانم پرتو نوری علاء که به مدت «چهارسال به کلاس های آقای فردید رفتیم و امتحان هم دادیم اما همگی دریک موضوع متفق القول بودیم وآن این که ما اصلا نفهمیدیم آقای فردید درکلاس چه گفت . . . . او با بهم دوختن آسمان و ریسمان فلسفه و به کار بردن واژه های خودساخته آن چنان پیچیده گوئی می کرد که ما مطلب را درک نمی کردیم وچون ایشان خلق و خوی گوش دادن به دیگران را نمی داد». آقای میرسپاسی ازقول آقایان امانت و داریوش آشوری و نوشته های داریوش شایگان روایت می کند که «فهمیدن صحبت های آقای فردید سخت ومشکل بوده است البته نباید فراموش کنیم که فردید مقداری مشکل حرف زن داشت».

دراین گفتگو هراندازه که ایشان با لاپوشانی نوعی حفظ آبروِی فردید را دارند، اما طرف که آسیب های مخرب و پریشانگوئی های معلم “پیچیده گو” را به درستی دریافته؛ با گسترش گفتگو پرده را کنار می زند. آقای میرسپاسی، نا همگونی های فکری، رنگ عوض کردن ها، پریدن ازاین شاخ به آن شاخ های فردید را تأیید می کند :«ازنظرسیاسی او آدم ترسوئی بود. . . . درزمان شاه به شاه و سیستم او انتقاد نمی کرد. . . . بعد از انقلاب کمی بیشتر جرأت می کند ». در ادامه این گفتگو پرده از چهرۀ فردید پیش ازانقلاب و بعد از انقلاب برداشته می شود. دیگران نیز از فردید و رفتارهای چندگانۀ او سخن گفته اند قابل تأمل و ازآن جمله : « فردید با شعله ورشدن آتش انقلاب چنان مست مغولانی [شد] که این بار با عبا وعمامه و ریش وشمشیر وکلاشینکف و اجساد سینما رکس آبادان از راه می رسیدند که تماشاگر متحیر از خود می پرسید آیا این همان فردید است که به نراقی التماس می کرد یک جوری اورا به ملکه وقت و هویدا وصل کند و سر برآستان سید حسین نصر می نهاد که سیدنا اگرانجمن سلطنتی فلسفه دردستورکاراست این عبد حقیر فقیر فراموش نشود» بنگرید به صص ۶۳و ۶۴ کتاب «ازحجتیه تا حزب الله» اثر علیرضا نوری زاده».

«سحر تا چه زاید شب آبستن است» از احمد احرار، مانند بیشترین آثاراین صاجب قلم فاضل، که این بارنیز دردهای جامعه را به درستی زیر ذره بین نقد برده است. نوشتارهای سودمندی از دکترشاهین فاطمی، مهدس سیروس عشایری، دکترنادر وهابی، با عناوین: «ازاقصاد “مصادراتی” تا افتصاد “صادراتی” – گذار صنعت نفت ایران به دوران پسا تحریم – در جستجوی تعریف پناهنده سیاسی درعلوم اجتماعی» آمده است که هریک به نوبه خود ازخواندنی ترین ها است.

«ثانیه ای به اندازه یک عمر » از نوشابه امیری روزنامه نگار و نوبیسنده بانثر پخته، روایتگر روزهای بیم و وحشت زندان و زندانی است. قطع شدن ملاقات ها، خبر رسانی زندانبانها به جمع شدن بستگان زندانی ها درلونا پارک «بخشی از کتاب عشق و امید». دلهره در دل خواننده می نشیند. :«اعدام مرگ نیست. حکم کشتن تدریجی و نابودی هولناک روح آدمی ست.» که آرام آرام زیر پوست خواننده نفوذ می کند. و«روح انسان متلاشی می شود». صحنۀ جمع شدن منتظران درلونا پارک، سوگواری ملتی ست از فاجعه ای خونین که روایتگرش احساس گناه ( بخوانید جهل و ستایش نادانی) پیرانه را به نمایش می گدارد : «گویی دستی از آن سوی چوبۀ اعدام دراز بوده و نگرفته ای. آبی درظرف داشته و از دهان تشنه ای دریغ کرده ای. حسی که از روز رفتن محکوم تا پایان عمر آن که مانده بختک می زند روی روح» و «ثانیه ای که سال هاست در میهن مان، ایران، عقربه ها روی آن مانده است» .

افسانه انرژی اتمی درایران از دکتر واحدی، ازبهترین وخواندنی ترین مقالات است که نسل تازه را با سوابق تآسیس سازمان انرژی اتمی ایران آشنا می کند. فساد حاکمان و ضرورت نظارت مردم از دکترعطا هودشتیان، که با «چگونه میتوان قدرت سیاسی را کنترل نمود آغاز می شود» را باید خواند و به دقت هم خواند . نقدی کوتاه بردیدگاه برتراندراسل درباره فلاسفه اسلامی در کتاب تاریخ فلسفه غرب ازهوشنگ معین زاده. معین زاده پس از انتشارکتاب «وصیتنامه خدا» و چند اثر دیگر، با نقد آراء و اندیشۀ برخی ازفلاسفه گام تازه ای برداشته که توانائی و نگاهِ چندگانۀ او را به گستره ی ادبیات نشان می دهد.

“رند” کیست و “رندی” چیست؟ رند ورندی دردیوان حافظ از دکتر مجمد پاکروان – برداشتی از یک غزل حافظ پروفسور فضل الله رضا – شعری از هوشنگ ابتهاچ – گفت و گفتگو از ارسلان – زن ایرانی ازبهجت اسکندری –(فصل سوم) خاطرات شادروان سرلشگر ولی الله انصاری، از جنگ دوم جهانی و خدمات کم نظیرش در راه آهن که به تفصیل ارنگهداری تأسیاتِ نوپای ایران و راه های ارتباطی درآن بلبشوی حاکم سخن رفته تا جائیکه، هر خواننده را به تحسین از وظیفه شناسی و باور به اعتقادات ملیِ او وا می دارد. گفتاردکتر ژاله آموزگار باعنوان : اشاره به نیروهای ماوراءالطبیعه در استوانه ی کورش و سنگ نوشته های هخامنشی»، از خواندنی های این دفتر پربار است، که خواننده را با اندیشه های پیشینیان بیشتر آشنا می کند. خنیاگری درایران ساسانی، پژوهش قاسم طالب زاده – من و بچه های انقلاب از دکتر صداادرین الهی – گوشه ای از خاطرات مرحوم ممتحن الدوله شقاقی به قلم دکتر عباس نیری – یادی از نصرت رحمانی شاعرترین «شاعر جان سوخته ی ایران» از خانم پری اسکندری با روایتی از شاعر : «آن چه ما را مجذوب کرده، می انگیزد و به دنبال می کشد، یک اصل نیست، که شرطی تقریبی است. به وادی یقین رسیدن در انتخاب راه نیست، دراعتبار حوادث است».

نویسنده، پس از اشاره به آشنائی خود با سروده های نصرت، و آوردن چند سروده ازشاعر، از گرفتاری های او می گوید که بسی عبرت آموز است. من خواننده که با شوق و دقت روایت ها و سروده های برگزیدۀ نویسنده را دنبال می کردم، “کفر” را پیدا نکردم. نبود. دریغم آمد این سرودۀ ممنوعۀ نصرت را که هرگز اجازه انتشار پیدا نکرده اینجا نیاورم : « کفر. خدایا تو بوسیده ای هیچگاه ؟ / لب سرخ فام زنی مست را / ز وسواس لرزیده دندان تو ؟ / به پستان کالش زدی دست را ! / خدایا تو لرزیده ای هیچگاه ؟ / به محراب کمرنگ چشمان او / شنیدی تو بانگ دل خویش را ؟ / ز تاریکی سینۀ تنگ او / خدایا تو گر دیده ای هیچگاه ؟ / به دنبال تابوت های سیاه / زچشمان خاموش پاشیده ای؟ / بچشم کسی خون به جای نگاه؟ / دریغا … تو احساس اگر داشتی / دلت را چو من مفت میباختی / برای خود، ای ایزد بی خدا / خدای دگر نیز میساختی ! » .
با من به سیبری بیایید. از حسن بهگر. روایت جالب و خواندنی ست از مسافرت به سیبری. بخش هفتتم رهاورد نقد و معرفی کتاب است و مفید برای اهل قلم و مطالعه. بخش هشتم، نهم و دهم «نامه های خوانندگان»، «بدرود با مشاهیری که رفتند»، و «دانش و فنآوری» است. بخش یازدهم پایانه های رهاورد ۱۱۳ با عنوان «دوستی می گفت» شامل روایت های از رخدادهای اجتماعی با زبانی طنزآلود که با «ایران شده ایتالیا، شیخ حشر بیا بیا» نوشتۀ شیرین و خواندنی نویسنده صاحب نام « برزو پناهی» به پایان می رسد.
با آرزوی توفیق و سلامتی گردانندگان ، با سپاس از سردبیر پرتلاش رهاورد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*