خانه » اقتصاد هفته » سیاستهای گازی در آستانه اجلاس مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز | دکتر منوچهر فرحبخش

سیاستهای گازی در آستانه اجلاس مجمع جهانی کشورهای صادرکننده گاز | دکتر منوچهر فرحبخش

روحانی رئیس جمهور برای کشورهای صادر کننده گاز در ” سومین اجلاس سران کشورهای صادر کننده گاز” که در دوم آذرماه در تهران برگزار میشود دعوتنامه ارسال کرده است. این مجمع ١٢ عضو اصلی و پنج عضو ناظر دارد که اعضای اصلی این مجمع عبارتند از ایران، الجزایر، بولیوی، مصر، گینه استوایی، لیبی، امارات، قطر، تیرینیداد و توباگو، ونزوئلا و روسیه.

rrfvz22w

با توجه به اینکه روسیه بزرگ‌ترین صادرکننده گاز طبیعی از طریق خط لوله است، لذا حضور نماینده این کشور اهمیت ویژه ای به اجلاس خواهد داد. در حال حاضر حدود ۳۵ درصد از مصرف گاز طبیعی بیش از ده کشور اروپا یی از طریق خط لوله روسیه تامین میگردد. روسیه سالهاست که سیاست گازی مشخصی را دنبال میکند و برنامه ریزیهای حساب شده ای را به اجرا گذارده که این اجلاس میتواند در تثبیت بیشتر برنامه هایش مفید واقع گردد. اما آیا حکومت اسلامی به عنوان میزبان اجلاس و دارنده بزرگترین ذخائر گازی جهان چطور، آیا برنامه مدون و قابل قبولی برای توسعه صادرات گازی خود در اختیار دارد؟
بزرگترین آفت برای نابودی دستاوردهای یک ملت سپردن اداره امور به دست نادانان است. این بدان معنا نیست که حکومت نادانان حتما فاسد هم هست، ولی تجربه نشان داده که مفسدین و سودجویان با استفاده از نادانی و بی تجربگی تازه به دوران رسیده های سیاسی خیلی سریع در آن نفوذ میکنند و حکومت آلوده به انواع و اقسام خلافکاریهای اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی میشود که حاصل آن از هم پاشیدگی کشور است. حکومت اسلامی ایران در طی ۳۷ سال گذشته نشان داده است که در سپردن امور بدست نادانان نه سهوا که عمدا ید طولایی داشته است. از ابتدای انقلاب تاکنون به کمتر موردی میشود اشاره کرد که افراد متناسب با تخصص و تجربه شان دارای مقام های کلیدی شده باشند. البته مدرک و تجربه سازیهای قلابی که یکی از شگردهای معمول در بین انقلابیون حرفه ای مسلمان به شمار میرود، مد نظر نمیباشد، زیرا برهمگان روشن است که اگثر تیترهای دکتر و مهندس که انقلابیون مسلمان مفتخر به آن شده اند یا خریداری شده و یا دست ساز و تقلبی میباشد و ربطی به تحصیلات دانشگاهی ندارد.
از طرفی هم اینکه بخواهیم چنین قضاوت کنیم که انقلاب یک تلاطم اجتماعی است که قاعده نمیشناسد و نمیشود در میان خیل انقلابیون سره را از ناسره جدا کرد نیز قضاوتی ساده انگارانه است. تاریخ هیچ کشوری به یاد ندارد که انقلابی ۳۷ سال به طول انجامد وهنوز زمان پایان آن معلوم نباشد، مگر “انقلاب اسلامی ایران”
صنعت نفت و گاز کشور از جمله مراکزی بود که از همان ابتدای انقلاب برای متلاشی کردن آن برنامه ریزی شده بود. به همین جهت هم تعجب آور نبود که بیشترین اخراج مدیران و متخصصان در صنعت نفت صورت گرفت. زمانیکه محمد غرضی وزیر نفت گردید، پاکسازی شرکت نفت بقول او از متخصصین غرب زده و نشاندن حزب اللهی ها بجای آنها بطور فله ای انجام شد و صدها کارشناس از این صنعت اخراج و فراری شدند. او هنوز هم این خیانت مسلم را از افتخارات و خدمات خود به انقلاب توصیف میکند. سایر وزرای نفت هم دست کمی از او نداشتند. اگر هم یکی دو وزیر از درون شرکت نفت مسئولیت پذیرفتند مدت خدمتشان کوتاه تر از آن بود که بتوانند کار مثبتی انجام دهند.
اقدام تخریبی دیگر افزایش بهای گاز درهمان ابتدای تشکیل دولت موقت بود که از شوروی خواسته شد تا بهای خرید گاز را افزایش دهد، که نه زمان درستی بود و نه شانسی برای موافقت شوروی تصورمیشد. در نتیجه جریان صدور گاز به شوروی متوقف گردید. خط لوله به ترکیه نیز بارها دچار بحران شد ولی به هرحال هنوز جریان دارد، ولی ادامه آن به اروپا که هدف اصلی شاه بود فعلا منتفی شده است.
به هرحال آن قدرتهایی که میخواستند این صنعت به نابودی کشانده شود به مراد خود رسیدند، چون از آن صنعت پیشرفته و فعال آن زمان که بیش از شش میلیون بشگه نفت تولید روزانه داشت، دومین تولید کننده در جهان نفت به شمار میرفت و با بزرگترین شرکتهای نفتی جهان برابری میکرد، چیزی جز یک صنعت از هم پاشیده و اسقاط شده باقی نمانده که با هزار زحمت خود را سرپا نگهداشته است. شاید در میان مسئولین نفتی در حکومت اسلامی ، زنگنه وزیر فعلی نفت صادق ترینشان باشد که به هر حال پس از سالها تصدی این سمت تجربه و اطلاعات لازم را نیز کسب کرده است. اگر او زبان گشاید خیلی از حقایق روشن میشود که متاسفانه نه قدرتش را دارد و نه جسارتش را ، نان را به نرخ روز میخورد و به قول معروف آسه میرود، آسه میاید که گربه حکومت اسلامی شاخش نزند
در رژیم گذشته هم مدیریت شرکت نفت در دست هرکس که بود در ردیف همین زنگنه به شمار میامد، یعنی اونیز در سیاستگذاریهای نفتی از خود اختیارچندانی نداشت. ولی یک تفاوت اساسی با امروز وجود داشت و آن نقش شاه در تعیین سیاستها و برنامه ریزیهای نفتی بود. شاه برخلاف خامنه ای تمام هم و غمش توسعه و نوسازی این صنعت بود، ضمن آنکه دانش ، تجربه وعلاقه به این صنعت نیز در وی نهادینه شده و نیاز به پیشرفت این صنعت را هم به خوبی درک میکرد. از همه مهمتر اینکه با تسلطی که بر بازار نفت داشت، میدانست با مسئولین انرژی جهانی چگونه برخورد کند. در یک کلام سکان هدایت صنعت نفت کشور دردستان یک متولی قدرتمند و آشنا به این صنعت قرار داشت.
سیاست نفتی شاه به طور خلاصه درچهارجهت جریان داشت که عبارت بودند ازگسترش کمی و کیفی صنعت نفت، برنامه ریزی برای توسعه صنعت گاز که قدمهای اولیه آن در حال برداشته شدن بود. در این رابطه دو خط لوله گاز آیگات یک و آیگات دو اولی به مرز روسیه و دومی به مرز ترکیه کشیده شد تا گاز کشور ابتدا به این دو کشور و سپس از طریق ترکیه به اروپا صادر شود. نکته حائز اهمیت اینکه پرداخت بدهی دولت ایران به شوروی بابت ایجاد مجتمع ذوب آهن اصفهان از محل همین صدورگاز تامین میشد. خط لوله سومی هم که در حکومت اسلامی خط ” لوله گاز صلح ” نام گرفت در دست بررسی بود تا گاز به پاکستان و از آنجا به هند و در مراحل بعدی به چین صادر شود. جهت سوم سیاست نفتی شاه، توسعه صنعت پتروشیمی با ایجاد مجتمع های مختلف بالادستی و پایین دستی با این هدف که کشور از حالت صدور تک محصولی نفت خارج شود، بود و بالاخره سرمایه گذاریهای خارجی به ویژه در شرکتهای نفت و گاز کشورهای مختلف که با ایجاد پالایشگاه هایی در هند و افریقای جنوبی و سنگال کلید خورده بود.
اکنون ۳۷ سال است که صتعت نفت کشور دچار خلاء مدیریتی و در حال درجا زدن است. زیانهای ناشی از این خلاء تنها به فرسودگی دستگاه نفت، عقب ماندگی از تکنولوژی پیشرفته روز و یا دزدیهای میلیاردی نظیر بابک زنجانی خلاصه نمیشود، بلکه سیاستگذاریهای صنعت هیدروکربور کشور دچار نقصان وگرفتاربی برنامگی است. دادن رتبه اول در ذخیره گازی جهان به ایران و افزایش مصرف روز افزون آن در بازار انرژی نشان از آن است که صنعت نوپای گاز کشور آینده رو به گسترشی را در پی دارد. درحالیکه صنعت نفت کشورهرچند که هنوز چهارمین ذخیره نفت را در اختیار دارد، معهذا بعداز ۱۱۰ سال فعالیت به دوران بازنشستگی نزدیک میشود، ولی صنعت گاز دوره جوانی خود را شروع کرده و لذا نیاز به برنامه ریزی و سرمایه گذاریهای هدفمند و آینده ساز دارد که خارج از درک و فهم مدیریت موجود این صنعت است.
رهبری حکومت اسلامی برخلاف شاه اصلا در باغ نیست که داشتن مقام اول ذخیره گازجهان به لحاظ اقتصادی و استراتژیک دارای چه مزایایی است و چه معنا میدهد، که اگر میدانست اینگونه به مخالفت بی منطق با امریکا بر نمی خاست تا از صدور گاز به هند و پاکستان محروم شود، راه دستیابی به تکنولوژی مدرن بر رویش بسته باشد و راه اروپا نیز بنا به توصیه امریکا باکارشکنی ترکیه مواجه گردد. میلیاردها دلار در پزوژه گازی پارس جنوبی هدر رود واز تکنولوژی عقب مانده در رابطه با صنعت گازاستفاده شود. بزرگترین فرصت و منبع درآمد برای صنعت گاز ایران رساندن آن از طریق خط لوله ترکیه به اروپا است. اروپا نیز برای شکستن بازار انحصاری روسیه از کشیدن این خط لوله استقبال میکند ، تا آنجا که حاضر است سرمایه گذاری هم بکند. روسیه نیز تا به حال از این بی کفایتی حکومت اسلامی نهایت بهره را برده است . زیرا اگر ایران در خط لوله گاز ناباکو مشارکت داشت، روسیه نمیتوانست با باز و بسته کردن لوله گاز به اوکراین بر اروپا فشار‏آورد . بنابراین دود آتش خصومت حکومت اسلامی با امریکا به چشم اروپا هم رفته است .
صنعت گاز برخلاف نفت از پیچیده گیهای استراتژیک و سیاسی کمتری برخوردار است و در واقع دو بازیکن اصلی دارد ایران و روسیه. روسیه برنامه و سیاستهای اجرایی مدونی را دنبال میکند و میداند چه میخواهد. درحالیکه حکومت اسلامی هنوز تکلیف خود در بازار گاز نمیداند و در واقع راه خود را پیدا نکرده است. متاسفانه خسارتهای میلیارد دلاری به این صنعت هم تاگنون نتوانسته حکومت نادانان را از خواب غفات بیدار کند. حکومت اسلامی خواسته یا ناخواسته بایستی گاز خود را از طریق ترکیه به اروپا و از طریق پاکستان به هند و سپس چین رساند، از اینرو نیاز به برنامه ریزیهای ویژه دارد که آثار و علائم آن مشاهده نمیشود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*