خانه » هنر و ادبیات » خندوانه از ناجی تا خائن ملی| مینا استرابادی

خندوانه از ناجی تا خائن ملی| مینا استرابادی

نگاهی به مباحث طرح شده پیرامون یک برنامه ی طنز

کار به روزنامه های خارجی هم کشید و العربیه هم گزارشی از این ماجرا را برای خواننده‌هایش تهیه کرد. اتفاق با سرعت بسیاری در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و با تکثر فراوان میان مردم گوش به گوش چرخید. تا بسیاری به چشم ببینند که حوادث مربوط به جنبش سبز همچنان در لایه های زیرین جامعه زنده است و نومیدی حاصل از آن سرکوب همچنان چون آتشی زیر خاکستر در یاد جامعه باقی مانده.

,sdmf5+sds
این بار داستان به یک رای گیری در دنیای مجازی مربوط می شد و حکایت برنامه ی پر بیننده ای که در ماه‌های اخیر نگاه‌های بسیاری را به شبکه‌ی تلویزیونی نسیم معطوف کرده. این بار در برنامه ی خندوانه ابتکاری جالب به میان آمده بود و بنا بود تا برترین کمدین ایران با رای مردم انتخاب شود. در این میان و در میان رقابت های دو به دوی فراوان، میدان مسابقه به امیرمهدی ژوله و امین حیایی رسیده بود که از قضا هر کدام در حوادث بعد از انتخابات ۸۸ با خاطراتی متفاوت در یاد جامعه باقی مانده بودند؛ امین حیایی با پشت کردن به مردم و خواست عمومی جامعه و حضور در فیلم حکومتی قلاده های طلا و در مقابل امیر مهدی ژوله که در حلقه ی نزدیکان موسوی به شمار می رفت و همراهی فراوانی با چهره‌های اصلاح طلب داشت. همین موضوع از یک سو و روح ” انتخابات ” از سویی دیگر هم کافی بودند تا خاطرات گذشته دیگر بار زنده شود و برنامه ای که با شعار دوری از سیاست به روی آنتن می رفت، حال و هوایی بگیرد کاملا سیاسی.

در این میان برخی از چهره های مشهور دنیای مجازی هم دست به قلم شده و گزارش هایی داغ از حال و هوای ایران ارائه کردند. از همین جمله است؛ ” آیدین سیار سریع ” طنز نویس ایرانی که با نگارش مطلبی طنزگونه از ایران جوزده‌ی انتخاباتی حکایت کرده:

” تب و تاب مردم برای رای دادن به ژوله و حیایی در مسابقه استندآپ کمدی خندوانه واقعا دیدنی بود. این که مردم به طنز و کمدی اهمیت میدن جای خوشحالی داره ولی بعضی ها هم دیگه خیلی اهمیت می دادن. اصولا یکی از باگ های ما ایرانی ها اینه که شوخی و سرگرمی رو جدی می گیریم و جدی رو شوخی. مثلا ما بچه بودیم توی پیک نیک که گاهی گل کوچیک بازی می کردیم دایی مون جوری روی پای ما تکل می رفت که خود جنارو گاتوزو می اومد می گفت آقا طوری نشده که، بازیه، جدی نگیر. بعد از مسابقه استندآپ حیایی و ژوله هم همچین اتفاقی افتاد. می نشستیم توی ماشین استارت که می زدیم مثل این فیلم های ترسناک یکی از پشت می اومد می گفت به ژوله رای بده. می آمدیم بخوابیم، یهو یکی سرش رو از زیر لحاف می آورد بیرون می گفت برادر! فقط حیایی. توی هواپیما از شیشه به بیرون نگاه می کردیم یه سری معلق تو هوا می گفتن ژوله ژوله، یه بار هم توی خیابون یکی چاقو به دست نیم ساعت دنبالم دوید آخر تو یه کوچه بن بست گیرم انداخت گفتم چی میخوای از جون من؟ گفت داداش اگه زحمتی نیست یه رای به امین حیایی بده، دمت گرم. خلاصه مصیبت داشتیم تو این یکی دو روز. بحث سیاسی هم که حسابی داغ بود. تو همین مدت کوتاه کلی خائن و وطن فروش پیدا شد. یه سری هم واقعا فکر می کردن اگه امین حیایی رای بیاره احمدی نژاد بر می گرده، اگه ژوله رای بیاره الکسیس سانچز میاد تو رسانه ملی برامون روپایی می زنه و اگه بچه های خوبی باشیم استپ سینه هم می کنه. یه سری هم در روزهای اخیر به استناد رای به ژوله تونستن پناهندگی بگیرن که واقعا دست مریزاد میگیم به این عزیزان، گویا تو مصاحبه های استخدامی هم سوال «در مسابقه کمدین خندوانه به کدام گزینه رای دادید؟» اضافه شده، میگن هر کی بگه ژوله رد می کنن. دانشمندان تا این لحظه هنوز موفق به درمان بیماری اختلال «دوقطبی» در بسیاری از ما نشده اند. با این حال تلاش ها ادامه دارد … ”

dsa++-964re

محمود فرجامی، طنز پژوه هم از منظری دیگر به طنز ژوله پرداخته و بنا به دلایلی که برگزیده، این طنز را یک استند آپ کمدی کامل و درست معرفی کرده:
” این اجرای امیرمهدی ژوله به نظرم یک نقطه عطف در استندآپ کمدی ایرانی است. چرا؟ چون خیلی بامزه است یا ژوله خیلی کمدین خوبی است؟ نه؛ مساله فراتر از این حرفهاست. او دقیقا ماهیت استندآپ کمدی را ارائه می‌کند: خندیدن به خود. و در این خودخنده‌زنی نه چیزهایی مثل لهجه یا قومیت یا ملیت، که بیماری خودش و جمعِ حاضر را به طنز می‌کشد. پیش از هرچیز او با شجاعت تمام بیماری پنهانش را در برنامه‌ای پرمخاطب اعلام می‌کند و به استقبال عوارض ناراحت‌کننده‌ی آن (به‌ویژه دلسوزی‌های پیچیده در لفاف تحسین که هر معلول یا بیماری که بیماری‌اش قابل علاج قطعی نیست از آن گریزان است) می‌رود. و در مرحله‌ای بالاتر آن را و خود را به خنده می‌گیرد، خنده‌ای که در جامعه و فرهنگ ما همیشه وقتی “علیه او” است مورد قبول و تحسین است؛ جامعه و فرهنگی که در آن کسی که خودخنده‌زنی می‌کند را لوده و دلقک می‌دانند.
امیرمهدی ژوله با این اجرای تحسین‌برانگیز (و از نظر من تاریخی)اش فرهنگ ما در زمینه طنز و شوخ‌طبعی را یک گام بزرگ جلو می‌برد: به خودت بخند و با اعتماد به‌نفس بگذار دیگران به تو و حتی درد تو (البته سرخوشانه و با همدردی نه با تحقیر) بخندند…
زنده باد او و البته آفرین بر رامبد جوان که نه فقط جا برای اجرای استندآپ کمدی را در برنامه‌اش باز کرده بلکه با قهقهه‌های بلند و بجایش نشان داده است که بخوبی از اهمیت رابطه‌ی دوطرفه اجراکننده-مخاطب در استندآپ کمدی آگاه است ”
سهند ایرانمهر ، روزنامه نگار، هم پلی زده میان حوادث خندوانه و روزگار پر حادثه‌ی خندوانه:
دیشب جایی مهمون بودم، ملت که عمدتا اولین بار بود اسم خندوانه رو می شنیدن، همه موبایل بدست؛ نگران دست بردن تو آرای ژوله و “یاحسین میرحسین” گویان به بقیه خبر می دادن که یالله زود باشید به ژوله رای بدین، یکی دو تا اصولگرا هم تو جمع داشتیم که از هنر بی بدیل حیایی و تعهد هنریش می گفتن، این وسط یکی -راست یا دروغشو نمی دونم- گفت تو یه لینک تلگرامی خونده که سرور رو قطع کردن و آرای ژوله ثبت نمیشه(!)، اون یکی گفت تو آرا دست بردن، یکی گفت هر کی به حیایی رای بده بهش شارژ می دن، خبر یادداشت ابطحی هم به ماجرا اضافه شد، تسنیم تلویحا جواب ابطحی رو داد، جوک هایی که میزان آرای ژوله و حیایی و محسن رضایی و کروبی رو اعلام می کردن می اومد و انذاز می داد امشب نخوابید، یه پیرمردی هم تو مهمونی دیشبمون بود که هی تکرار می کرد:” اون وخ به اینا میشه انتخابات رو سپرد؟!”، و خلاصه وضعیتی که من یقین کردم فردا صبح ژوله تو حصره و مابقی ابنای ملت یا تو خیابون یا تو کهریزک. صبح که اخبار رو مرور می کردم دیدم بازار فحاشی دو طرف داغ شده و ژوله هم علیه این افراد موضع گرفته و فارس فیلم اجرای حیایی رو با آب و تاب زده و اون یکی سایت سبز عکس ژوله و خاتمی در کنار هم و دوباره نظام دو قطبی در فیس برقرار.
الان، میشه باز هم در مورد خلقیات ما ایرانی ها حرف زد، میشه قیافه دانای مطلق رو گرفت و ،،،و،،،،و اما :” حضرت مستطاب حاکمیت! به عنوان یک شهروند که دلم می خواد در این منطقه بی ثبات و مشوش خاورمیانه ثباتت حفظ شه و بخاطر آینده این مملکت پایه های مردمی ات تقویت، اوصیکم به اینکه فکری کنی برای این، به قول حافظ:” شراب خانگی ترس محتسب خوردهِ سال٨٨”و اگر نمی تونی فکر کنی لااقل بگو این سیاست حصر و تخریب وشلنگ و تخته و قپون و فتنه و ممنوعیت عکس و ،،،، رو بذارن کنار چون این عقده فروخورده که دامنه اش تا نظر سنجی فلان برنامه نود یا رقابت بین دو تا کمدین کشیده می شه با هیچکدوم از مولفه های امنیت و ثبات نمی خونه و یه حفره امنیتی تمام عیار تلقی می شه که ممکنه یه جایی مثل یه دمل چرکی سر بازکنه و این اتفاق در این منطقه سن و ملخ و داعش زده که بعد هشت سال، تازه داریم ، خودمون رو پیدا می کنیم، اصلا خوب نیست.
جلال سمیعی ، روزنامه نگار و طنز نویس هم خندوانه را به سیاست های تازه ی صدا سیما مرتبط کرده و در این باب این طور نوشته:
” تغییرات دوران جدید ریاست آقای سرافراز بر صداوسیما کم‌کم دارد آشکار می‌شود؛
۱. از یک سو برنامه‌هایی با رویکرد شادی‌آفرینی و طنز بی‌خطر و بی‌انتقاد به سیاست و جامعه، مثل «خندوانه» و «قندپهلو» دارند با موفقیت بال و پر می‌گیرند. سال‌ها به این فکر می‌کردم که اگر صداوسیما شبکه‌ای برای طنز و شادی در صدا یا سیما راه بیاندازد، با این همه ایام عزا چه خواهد کرد… اما با همه‌ی عقیم بودن‌های بسیاری از برنامه‌‌های شبکه‌ی صبا در رادیو و نسیم در تلویزیون، خندوانه دارد یک‌تنه بار همه را انصافا خوب به دوش می‌کشد. جای موسیقی و شادی آن‌قدر در رسانه‌های ما خالی‌ست که خندوانه اگر ضعیف هم بود، یکه‌تاز بود. شادی و سرگرمی حق جامعه است و ارزش‌گذاری خنده، چندان معنا ندارد.
۲. از سوی دیگر، این رویکرد یعنی تحقق آرمان همیشگی مدیران صداوسیما؛ طنز انتقادی در رادیو و تلویزیون کم‌کم دارد محو می‌شود؛ معاونت سیاسی که خودش اصلی‌ترین منتقد (و بیشتر!) در برابر برنامه‌های طنزآمیز بود، مدل‌هایی از «صرفا جهت اطلاع» و «حساس نشو» را در بخش‌های خبری رواج می‌دهد؛ مدل‌هایی که آفت صراحت و هجو و بی‌نمک بودن تعریف ذاتی‌شان است و نهایتا با مونتاژ دیالوگی طنزآمیز از یک سریال کمیک، اوج خلاقیت‌شان را به رخ مخاطب می‌کشند.
۳. شاید حمایت از دولت مهم‌ترین استدلال سازمان صداوسیما در این رویکرد تازه باشد؛ اما دو اتفاق مهم ثمره‌ی این رویکرد خواهد بود؛ اتفاق اول این که نسلی از طنز رادیو-تلویزیونی که در رادیو جوان و بعد تلویزیون با انتقاد به راه افتاد و مخاطبانی که آن را حرف و زبان‌شان می‌پنداشتند، پای‌ش می‌ایستادند…‌ این نسل دارد منقرض می‌شود. اتفاق دوم این است که فضای خالی انتقاد را رسانه‌های رقیب پر خواهند کرد؛ اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای.
آیا صداوسیما ترجیح خواهد داد در میدان‌های مین قبلاخنثی‌شده ادامه‌ی مسیر بدهد؟

ابراهیم نبوی، طنز نویس مطبوعاتی ایران هم دیگر از طرفداران خندوانه بوده که محبوبیت این برنامه ار با برنامه ی کسل کننده ی مذهبی مقایسه کرده و این طور نتیجه گرفته که بودجه های کلان حکومتی در جلب مخاطب عام برای برنامه ای دخواه حکومت ناکام بوده اند :

” این گانگام استایل که موجش مثل توفان آمد و مثل نسیم رفت، جهانگیر شده بود، هر کشوری برای خودش یک نوع گانگام استایل درست کرده بود. یکی هم پرشین استایل بود، بالاخره در هر جای دنیا هر چیزی به یک شکل اتفاق می افتد. آقای احمد خاتمی، با شدت و حدت، با خشم و هیاهو و ویلیام فاکنر، با چشمانی ورقلنبیده در طول تاریخ و عرض جغرافیای جمعه های تهران، گفته که : « آنتن های ماهواره ای جهنمی است» و بعدش هم اضافه کرده که « آنتن های ماهواره می خواهند سبک زندگی مردم را تغییر دهند.» هر کسی چنین جمله ای را بخواند، فکر می کند که الآن تمام استکبار جهانی با سه تا ناو جنگی که توی هرکدامش ده میلیون بشقاب ماهواره و ریسیور و بقیه عناصر مزدور استکباری است، دارد حمله می کند به ام القرای اسلام و احتمال این خطر وجود دارد که تا هفته بعد تعدادی ماهواره به تهران وارد شود.
انگار نه انگار که از ۲۵ سال قبل ماهواره در ایران وجود دارد و هفتاد درصد مردم از آن استفاده می کنند، تازه آقای احمد خاتمی یادش افتاده که ماهواره ها از صهیونیسم هم خطرناک ترند، اصلا خطرناک و جهنمی باشد، اصلا بخواهند سبک زندگی ایرانیان را تغییر بدهند، بعد از ۲۵ سال حالا وقت گفتن این حرف است؟ فرض کنیم حرف آقای احمد خاتمی درست باشد و ماهواره سبک زندگی ایرانیان را تغییر بدهد، اگر این فرض درست باشد، پس در این ۲۵ سال این اتفاق افتاده است. اگر هم تا حالا با وجود سابقه ۲۵ ساله ماهواره در ایران، سبک زندگی ایرانیان تغییر نکرده و تازه می خواهد تغییر کند، پس ماهواره نمی تواند سبک زندگی را تغییر دهد.
در سال ۱۳۶۲ قیمت یک دستگاه ویدئوی بتاماکس صد هزار تومان بود و قیمت یک قرآن نفیس دویست تومان، ده سال بعدش قیمت ویدئوی بتاماکس شده بود ۲۵ هزار تومان و قیمت یک جلد قرآن شده بود هزار تومان. یعنی کلا هر چیزی را که دولت با آن مخالف باشد، قیمتش ثابت می ماند و هر چیزی که توسط دولت مورد حمایت قرار بگیرد، یا قیمتش ده برابر می شود یا بکلی از میان می رود.
از اینها گذشته، چطوری است که ماهواره ها می توانند سبک زندگی امت شهیدپرور را تغییر بدهند، ولی ده تا شبکه ۲۴ ساعته تلویزیونی جمهوری اسلامی ۳۷ سال است که نمی تواند روی مردم ایران تاثیر بگذارد؟ چطوری است که شصت تا شبکه ماهواره ای درپیتی لس آنجلس که بودجه شصت تا شبکه روی هم در یک سال به اندازه بودجه یک هفته صدا و سیمای جمهوری اسلامی نمی شود، می توانند سبک زندگی ملت ایران را تغییر بدهند، ولی تلویزیون جمهوری اسلامی که تعداد کارکنانش ده برابر کل تلویزیون های فارسی زبان است، نمی تواند سبک زندگی امت مسلمان را حفظ کند؟
چطوری می شود که یک جناب خان سروکله اش توی برنامه بامزه خندوانه پیدا می شود و در عرض دو ماه تبدیل به قهرمان ملی می شود و از کیم کارداشیان و پاریس هیلتون معروف تر می شود، ولی آقای قرائتی ۳۷ سال در تلویزیون جمهوری اسلامی درس هایی از قرآن می دهد، و همه مردم برنامه اش را به عنوان استندآپ کمدی نگاه می کنند. و بعید می دانم تعداد بینندگان برنامه قرائتی از سی سال قبل تا امروز یک پنجم نشده باشد، حتما کمتر از این هم شده است. یعنی بعد از ۳۷ سال رفتار بی نتیجه آدم کارش را همین جوری ادامه بدهد همین می شود، یک نقی معمولی این همه توی زندگی مردم تاثیر می گذارد، ولی این همه برنامه های خبری و سیاسی هیچ اثری در مردم نمی کند. بابا جمعش کن، یه جای دیگه پهنش کن. ”
عاقبت و مثال تمامی برنامه های موفق؛ پای تهمت و افترا و یا نگاه‌های جنون آمیز و وهم‌آلود هم به میان بوده، از همین جبهه، مصطفی کریمی، روزنامه نگار، رامبد جوان را ” ابن الوقت ” خوانده و درباره‌ی کار او این طور گفته:
یعنی زنده می مونیم و می بینم که ابن الوقت بزرگ، رامبد جوان رفیق صمیمی آقای حدادیان مداح چماق به دست اهل بیت که به ایشون هر چند شب یه بار زنگ می زنه، و یار غار رئیس شرکت بهره برداری راه آهن شهری تهران و حومه که از ایشون هم ۵۰۰ میلیون به بهونه فرهنگ سازی مترو گرفته، و دوست اتفاقی حداد جان عادل، و بازیچه پشت پرده جریان اصولگرا برای دعوت چند تا در میون کاندیداهای اصولگرا و پایداری چی به برنامه اش، و غلام حلقه به گوش رئیس صدا و سیما برای دعوت از سگ های طلایی مانند امین حیایی، از الهام چرخنده هم برای شرکت تو برنامه اش دعوت کنه؟

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*